اسرار و شرائط باطنى روزه‏

دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل     صحبتـش موهبتـــی دان و شـــدن انـعــــامی(حافظ)

روزه همچون جهان هستی، قرآن کریم و  همه عبادات نظیر نماز و حج  ظاهری دارد و باطنی. شروط و احکام ظاهر روزه را فقهای فقه الجوارح در رساله های عملیه بیان کرده اند. اما جنبه های باطنی روزه را عرفای عظام و علمای اصحاب قلوب نظیر عطار، غزالی، مولوی، فیض کاشانی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بر اساس قرآن، روایات از نبی اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام)  و تجربیات معنوی اولیالله بیان کرده اند.

کلمات کلیدی: باطن روزه، اسرار روزه، عرفان، رمضان، اسلام.

جناب مولانا سروده:

مـــاه رمضـــان آمــد، اى یـار قمـــر سیــــما     بـربنـــــد ســـــر سفـــــره، بـگشـــــا ره بـالا

اى یاوه‌ى هر جایــى، وقت است که بـازآیــى     بنگــر ســوى حلــوایى، تا کِـى طلبــى حـلـــوا

بـر یـاد لب دلبـــــر، خشـک است لبِ مهتــــر     خوش با شکلــم خالــى، مى‌نالــد و چون سرنا

خالــى شــو و خالــى ِبِه، لب بر لب نایى نِـــه     چون نى ز دمش پرشو، و آن گاه شِکر مى‌خا[i].

ماه رمضان ماه تمرین عروج بسوی حضرت محبوب است. وقت بازگشت قطره به اقیانوس وجود است. وقت دوستی و موانست با رفیق و شفیق اعلا است.

حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمودند: عرض کردم یا رسول الله (ص) با فضیلت ‌ترین اعمال در این ماه کدام است؟ فرمودند: یا اباالحسن افضل‌ ترین اعمال در این ماه پارسایی و دوری است از آنچه خدای عزوجل حرام نموده است.”[ii]

مؤمنان در این ماه می بایست علاوه بر امساک های ظاهری، درون را نیز به روزه فراخوانده، به پاک سازی روح خویش بپردازند. نفس خود را از زشتی های اخلاقی خالی نمایند و تخلق به صفات زیبای اخلاق را پیشه کنند تا این صفات الهی ملکه وجودشان گردد. با طاهر کردن دل از غیرخدا، حضرت حق در آن تجلی می یابد، دیدن و شنیدن و عمل کردن با نور الهی صورت می پذیرد وَ بدین سان رایحۀ الهی که در سراسر عالم وجود ساری و جاری است به  مشام می رسد.

حضرت مولانا فرماید:

ایـن دهــان بستــی دهانــی بـاز شــــد     تـا خـورنـــده لقـمـــــه‌های راز شـــــد

لب فـرو بنــد از طعــام و از شـــراب     ســوی خـوان آسمـانـــی کــن شتــــاب

گـر تـو این انبـان ز نان خالــی کنـــی     پـر ز گـوهــــرهـای اجـلالــــی کنـــی

طفـل جان از شیــر شیـــطان بـاز کـن     بعــد از آنــش با مَلَـــک انـبــــاز کـــن

چند خوردی چرب و شیرین از طعـام     امتحــان کـن چنـــد روزی در صیـــام

چنــد شب‌ها خـواب را گشتــی اسیــــر     یک شبــی بیــــدار شــو دولت بگیــــر

 در آغار این ماه بر مؤمنان است که توبه کرده، حق الناس را بپردازند، حق الله را جبران نمایند و با خداوند عهد کنند از آغار این ماه شریف انسانی نوین در طراز زیبایی های اسماء و صفات الهی گردند؛ انسانی که همه وجودش نور، صفا، محبت، وفا و گذشت است. سخی، حلیم، صبور، متوکل، قانع، طالب و مشتاق است. کمک به محتاجان، اعانت در امور خیر، صله ارحام و افطاری دادن به روزه داران از کردارهای نیکِ مؤکد ماه مبارک رمضان است.

مراتب روزه داران:

 عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب “مراقبات” در باب مراتب روزه داران می فرماید: “مراتب روزه سه نوع است: یک نوع روزه عوام یعنی روزه همگان است و آن ترک خوردنی وآشامیدنی است، به نحوی که فقهاء واجبات و محرمات آن را مقرر داشته اند. نوع دیگر روزه خواص یعنی روزه ویژگان است و آن علاوه بر ترک موارد مذکور حفظ جوارح از مخالفت های خدای جل جلاله است. نوع سوم روزه خاص الخواص یعنی روزه ویژه ویژگان است و آن متروک داشتن هر آن چیزی است که آدمی را از خدای بازدارد؛ خواه حلال باشد، خواه حرام. برای هر یک از دو مرتبه اخیر اقسام بسیاری است خصوصاً نوع اول دارای اقسام بسیار زیاد است که به شماره و آمار در نیاید.”

نیایش های رمضان: 

  • هرشب دعای “اَ للّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى کُلِّ عامٍ وَاغْفِرْ لى تِلْکَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ یا رَحْمنُ یا عَلاّمُ.” (خداوندا اى پروردگار ماه رمضان که در آن قرآن را فرستادى و بر بندگانت روزه را در این ماه واجب کردى، بر محمد و آل محمد درود فرست و حج خانه محترم خود کعبه را در این سال و در هر سال روزیم گردان و گناهان بزرگم را بیامرز، که به راستى جز تو اى بخشاینده و اى بسیار دانا کسی آنها را نیامرزد.)
  • دعای سحر
  • دعای ابو حمزه ثمالی
  • دعای مجیر
  • دعای جوشن کبیر

ثـواب روزه و حـج قبـول آن کس برد     که خاک میکـده عشق را زیارت کرد

درجات روزه: سادگی است که کسی پندارد روزه و روزه داران دارای درجه ای واحد هستند. روزه و روزه داران همچون نور دارای دارای درجات بالا و پایین هستند. بالاترین درجه روزه آن است که روزهدار در طول روزه جز خدا در دل او حضور نداشته باشد. و پایین ترین درجه آن است که فقط از روزه گرشنگی نصیبش شده باشد بدوه بهره بردن معنوی، بدون گامی برداشتن بسوی خوبی و انسان سالم شدن. ملا محسن فیض کاشانی فرموده:  بدان براى روزه سه درجه است: روزه عام، خاصّ و اخصّ.

روزه عامّ عبارت است از بازداشتن شکم و فرج از ارضاى شهوات آنها، چنان که در رساله های عملیه فقها بیان شده است.

روزه خاصّ بازداشتن گوش، چشم، زبان، دست، پا و دیگر اعضا از گناه است.

امام صادق(ع) فرموده است: «هنگامى که روزه گرفتى باید گوش، چشم، مو و پوست تو- و جز این‏ها چیزهاى دیگرى را نیز شمردند روزه بگیرند»، و فرمود: «روز روزه‏ات نباید مانند روز افطارت باشد.»[۱] در حدیث دیگرى افزوده شده است: «نزاع و جدال و آزار به خدمتکار را فروگذار، و باید وقار روزه در تو موجود باشد، چه پیامبر خدا (ص) شنید زنى روزه‏دار به کنیزش دشنام مى‏دهد. دستور داد طعامى حاضر کردند و به آن زن فرمود: بخور، آن زن عرض کرد: روزه هستم، فرمود: تو چگونه روزه مى‏باشى و حال آن که به کنیزت دشنام دادى، روزه تنها خوددارى از خوردن و نوشیدن نیست.»[۲] غزّالى مى‏گوید: امّا روزه اخصّ روزه دل است از مقاصد پست و اندیشه‏هاى دنیوى و بطور کلّى بازداشتن آن از هر چه غیر خداست؛ این روزه با تفکّر درباره آنچه غیر از خدا و آخرت است و اندیشیدن در امور دنیا افطار مى‏شود، مگر دنیایى که براى دین خواسته شود چه آن توشه آخرت است و از دنیا نیست تا آنجا که صاحبدلان گفته‏اند: هر کس پیرامون روز خود فکر کند تا چیزى فراهم سازد که با آن افطار کند گناهى بر وى نوشته مى‏شود، زیرا این نشانه کمى وثوق به فضل خداوند و قلّت یقین به رزق مقسوم است و این مرتبه پیامبران و صدّیقان و مقرّبان مى‏باشد. البتّه گفتن این امر آسان است لیکن تحقّق دادن و به کار بستن آن بسیار دشوار مى‏باشد، چه، آن روى آوردن به سوى خدا با منتهاى همّت و روى گردانیدن از غیر او با تمامى وجود است و تشبّه به قول اوست که فرموده است: قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ‏[۳] مى‏گویم: آنچه از امام صادق (ع) روایت شده به همین مطلب اشاره دارد که: پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه سپر است»[۴]؛ یعنى مانعى است در برابر آفات دنیا و حجابى است میان انسان و عذابهاى آخرت. از این رو هرگاه بر آن شدى که روزه بگیرى نیّت کن که نفس را از شهوات بازدارى و عزم خود را در پیروى از شیطان قطع کنى، و خویشتن را به منزله بیمارى قرار ده که میل به خوردن و نوشیدن ندارد بلکه در هر لحظه منتظر است که از بیمارى گناه بهبود یابد. باید درون خویش را از هرگونه آلودگى و تیرگى و غفلت که مانع قصد تو در اخلاص عمل براى رضاى خداست، پاک‏سازى، پیامبر خدا (ص) گفته است: «خدا فرموده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.»[۵] بنابراین روزه موادّ نفس و شهوات طبع را مى‏میراند و باعث صفاى دل، پاکیزگى اعضا، آبادى ظاهر و باطن، شکر نعمتهاى پروردگار، کمک به مستمندان، مزید تضرّع و خشوع و گریه، التجاء به درگاه پروردگار، انصراف از دنیا، سبک شدن حساب و افزایش حسنات مى‏شود و فوائد دیگرى دارد که از شمار بیرون است و براى کسى که داراى خرد و توفیق عمل است آنچه را ذکر کردیم کافى است.

غزّالى مى‏گوید: امّا روزه خاصّ روزه شایستگان و صالحان است، و آن عبارت است از بازداشتن اعضا از گناه، و کمال آن به شش چیز است:

۱- فرو بستن چشم از نظر کردن به آنچه ناپسند است‏

(۱) و از هر چه دل را مشغول و از یاد خدا غافل کند، پیامبر خدا (ص) فرموده است: «نگاه تیرى زهرناک از تیرهاى ابلیس است، هر کس از بیم خداوند آن را ترک کند خداوند به او ایمانى مى‏دهد که شیرینى آن را در دل خود مى‏یابد.»[۶] و نیز فرموده است: «پنج چیز روزه را باطل مى‏کند: دروغ، غیبت، سخن‏چینى، سوگند دروغ و نگاه از روى شهوت.»[۷]

۲- نگهداشتن زبان از دروغ، غیبت، سخن‏چینى، دشنام،

(۱) بدرفتارى، دشمنى، نزاع و التزام به سکوت یا اشتغال به ذکر خدا و تلاوت قرآن. روزه زبان همین است. پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه سپرى است چون یکى از شما روزه گیرد باید ناسزا نگوید و نادانى نکند، و اگر کسى با او بجنگد یا به او دشنام دهد بگوید: من روزه دارم.»[۸] در خبر است‏[۹] که در زمان پیامبر خدا (ص) دو زن روزه داشتند. در اواخر روز گرسنگى و تشنگى آنها را به ستوه آورده بود به گونه‏اى که نزدیک بود تلف شوند.

کسى را نزد پیامبر (ص) فرستادند و اجازه خواستند تا افطار کنند. آن حضرت قدحى براى آنها فرستاد و به آنها پیغام داد که از آنچه خورده‏اند در آن قى کنند. از گلوى هر کدام چیزى که نیم آن خون تازه و نیم دیگر گوشت خام بود بالا آمد تا قدح پر شد. مردم در شگفت شدند. پیامبر (ص) فرمود: «این دو زن از آنچه خداوند بر آنها حلال کرده بود روزه گرفتند و به آنچه بر آنها حرام کرده بود افطار کردند با هم نشستند و به غیبت مردمان مشغول شدند، و آنچه از گلوى آنها برآمد گوشت مردم است که آن دو زن خورده‏اند.» مى‏گویم: از طریق خاصّه (شیعه) شیخ صدوق به سند خود از پیامبر خدا (ص) روایت مى‏کند که فرموده است: کسى که از مسلمانى غیبت کند روزه و وضویش باطل‏ مى‏شود، و اگر به همین حال بمیرد کسى است که حرام خدا را حلال کرده است.»[۱۰] کافى‏[۱۱] به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده که فرموده است: «دروغ روزه را باطل مى‏کند».

۳- بازداشتن گوش از شنیدن هر چه مکروه و ناپسند است:

آنچه گفتن آن حرام است گوش دادن به آن نیز حرام است. از همین رو خداوند متعال میان شنونده دروغ و حرام‏خور تفاوتى نگذاشته و فرموده است: سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ‏؛[۱۲] و نیز: لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ‏[۱۳] زیرا سکوت در برابر غیبت حرام است، و خداوند فرموده است: إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ‏[۱۴]، به همین سبب پیامبر (ص) فرموده است: «غیبت‏کننده و شنونده هر دو در گناه شریکند.»[۱۵]

۴- بازداشتن دیگر اعضا اعمّ از دست و پا از رفتار ناپسند:

نگهداشتن شکم از خوراک شبهه‏ناک در هنگام افطار، چه روزه که عبارت از بازداشتن شکم از طعام حلال است در صورت افطار بر حرام معنا نخواهد داشت و چنین روزه‏دارى مانند کسى است که کاخى بسازد و شهرى را خراب کند، زیرا طعام حلال تنها زیاد خوردن آن زیان دارد نه نوع آن و روزه براى تقلیل آن است. حال اگر کسى زیاد خوردن دوا را از بیم ضرر آن ترک کند و به خوردن سمّ روآورد سفیه و بى‏خرد است؛ و بى‏شکّ حرام سمّى است که دین را نابود مى‏کند و حلال دارویى است که اندکش سودمند و زیاد آن زیانبار است و هدف روزه تقلیل آن مى‏باشد. پیامبر خدا (ص) فرموده است: «چه بسیار روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى براى او نیست.»[۱۶] گفته شده مراد روزه‏دارى است که به حرام افطار مى‏کند، و نیز گفته‏اند: مقصود روزه‏دارى است که از خوردن حلال امساک و با غیبت که خوردن گوشت مردم است و حرام مى‏باشد افطار مى‏کند؛ و نیز گفته شده: منظور روزه‏دارى است که اعضاء و جوارح خود را از گناه باز نمى‏دارد.

۵- عدم پرخوری موقع افطار:

هیچ ظرفى نزد خداوند از شکم پر مبغوض‏تر نیست اگر چه از حلال باشد، زیرا هرگاه روزه‏دار آنچه را در چاشت از او فوت شده به هنگام افطار جبران کند، چگونه مى‏تواند از روزه بهره برد و به وسیله آن دشمن خود را سرکوب کند و نیروى شهوت را بشکند؟ امّا بسا آن که در ماه رمضان به خوراکهاى رنگارنگ مى‏افزایند تا آنجا که عادت بر این جارى شده که همه خوردنیها را براى ماه رمضان ذخیره مى‏سازند، و در این ماه به‏اندازه چندین ماه غذا مى‏خورند؛ در حالى که روشن است مقصود از روزه خالى داشتن شکم و شکستن هوس است تا نفس بر رعایت تقوا قوّت یابد، لیکن اگر چاشت روز را در شام به شکم وعده دهى به حدّى که شهوتش برانگیخته شود و رغبتش قوّت گیرد سپس غذاهاى لذیذ به آن بخورانى و آن را پر و اشباع کنى لذّت نفس فزونى یابد و نیرویش چند برابر شود و بسا شهواتى در او بیدار شود که اگر آن را به حال خود رها مى‏کردى آن شهوات در او خفته بود. از این رو روح روزه و سرّ آن ضعیف گردانیدن نیروهایى است که دستمایه شیطان براى کشانیدن انسان به سوى شرّ و بدى است؛ و این امر جز با تقلیل طعام حاصل نمى‏شود بدین گونه که هر شب به همان اندازه بخورد که اگر روزه نمى‏گرفت مى‏خورد.

امّا اگر طعام روز را با شام شب جمع و صرف کند روزه او سودى نخواهد داشت. بلکه یکى از آداب روزه این است که در روز زیاد نخوابد تا گرسنگى و تشنگى را احساس و ضعف قوایش را درک کند و در نتیجه صفا و جلا یابد، و در هر شب مقدارى از این‏ ضعف را در بدن باقى نگهدارد تا اقامه نماز شب و اذکار و اوراد بر او آسان شود؛ و بسا شیطان به گرد دل او نگردد و بتواند به ملکوت آسمانها بنگرد، و شب قدر شبى است که چیزى از ملکوت بر او مکشوف گردد، و مراد در قول حق تعالى که فرموده است: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ[۱۷] همین است. آن که میان دل و سینه خود توبره‏اى از خوردنیها قرار داده از این حالت محجوب مى‏باشد؛ و کسى که شکم را خالى نگهداشته نیز مجرّد این کار براى برداشتن حجاب از پیش چشم او کافى نیست بلکه باید هدف و مقصودش را از غیر خدا تهى سازد، چه او همه مقصود است و اساس همه این‏ها تقلیل طعام است. به خواست خداوند توضیح بیشتر این مطالب در کتاب اطعمه خواهد آمد.

۶- حال خوف و رجا:

داشتن حال خوف و رجا از این جهت که روزهدار نمیداند که روزه‏اش مقبول واقع شده و در زمره مقرّبین قرار گرفته و یا پذیرفته نشده و از جمله مردودین است، و او باید پس از فراغ از هر عبادتى چنین باشد. از حسن بن ابى الحسن روایت شده که وى در روز عید از کنار گروهى گذشت که مى‏خندیدند. فرمود: همانا خداوند متعال ماه رمضان را براى خلق خود میدان مسابقه قرار داده تا در طاعت او بر یکدیگر سبقت گیرند. اقوامى سبقت گرفتند و رستگار شدند، و اقوامى عقب افتادند و زیانکار شدند. بسیار شگفت است در روزى که شتاب‏کنندگان رستگار و باطل‏گرایان زیانکار شدند کسى خنده کند و اوقاتش را به بازى بگذراند. آگاه باشید به خدا سوگند هرگاه پرده برداشته شود نیکوکار به کردار نیکش و بدکار به کردار بدش مشغول مى‏شود؛ یعنى شادمانى کسى که در این مسابقه پذیرفته شده است او را از بازى باز مى‏دارد، و اندوه آن که مردود شده است راه خنده را بر او مى‏بندد.

مى‏گویم: این حدیث را الفقیه‏[۱۸] در کتاب صلاه از حسن بن على (ع) و در کتاب روزه‏[۱۹] از حسین بن على (ع) با اندک تغییرى در الفاظ نقل کرده است.

غزّالى مى‏گوید: این‏ها بود مقاصد باطنى در روزه.

تفاوت روزه فقهی و روزه عرفانی یا روزه ظاهری و باطنی:

اگر گفته شود که جلو شهوت شکم و فرج را گرفته و مقاصد مذکور را ترک کرده و فقیهان روزه‏اش را صحیح مى‏دانند در این صورت این سخنان چه معنایى دارد؟

پاسخ این است که فقهاى ظاهر شرائط ظاهر روزه را با ادلّه‏اى اثبات مى‏کنند که از دلایلى که ما در اثبات شرائط باطنى روزه ذکر کرده‏ایم ضعیف‏تر است، به‏ویژه در مورد غیبت و امثال آن؛ لیکن بر فقیهان ظاهر تکالیفى غیر از آنچه ممکن است شامل همه غفلت‏زدگان شیفته دنیا بشود متوجّه نیست. امّا علماى آخرت قصدشان از صحّت، رسیدن عبادت به درجه قبول است و منظور آنها از قبول وصول به مقصود است، و مقصود از روزه را تخلّق به اخلاق بارى تعالى مى‏دانند که عبارت از صمدیّت است، و در نگهداشتن خود از شهوات به‏اندازه امکان به فرشتگان اقتدا مى‏کنند، زیرا آنها از شهوات به دورند. بى‏شکّ مرتبه انسان از بهایم برتر است، زیرا در پرتو نور عقل مى‏تواند شهوتش را بشکند، لیکن درجه او از فرشتگان فروتر مى‏باشد؛ چه، شهوات بر او چیره است و به مجاهدت با آنها دچار است. هر زمان در شهوات فرورود به پایین‏ترین درجات نزول پیدا مى‏کند و هم طویله ستوران مى‏شود، و هرگاه شهوات را سرکوب کند به بالاترین درجات ترقّى مى‏یابد و به افق فرشتگان مى‏پیوندد. فرشتگان مخلوقات مقرّب خداوندند و کسى که به آنها اقتدا کند و به اخلاق آنها تأسّى جوید مانند آنها به خداوند تقرّب مى‏یابد؛ چه، شبیه قریب قریب است، و تقرّب در اینجا عبارت از نزدیکى به مکان نیست بلکه به صفات و اخلاق است. هرگاه سرّ روزه در نزد خردمندان و صاحبدلان این باشد دیگر تأخیر یک وعده غذاى روز و جبران آن با مصرف دو وعده در شب در حالى که سراسر روز آلوده به شهوات دیگر باشد چه سودى خواهد داشت، و اگر این گونه روزه‏ها سودمند است دیگر قول پیامبر خدا (ص) که فرموده است: «چه بسیار روزه‏دارانى که از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى نمى‏برند»، چه معنا دارد؟ از این رو ابو الدّرداء گفته است: چه خوش است خواب زیرکان و افطار آنها که برترى دارد بر روزه احمقان و بیدارى آنان و بى‏شکّ ذرّه‏اى عبادت صاحب یقین و تقوا برتر و بالاتر از کوهها عبادت فریفته‏شدگان است. به همین سبب دانشمندان گفته‏اند: چه بسیار روزه‏دارانى که در حال افطارند و افطارکنندگانى که روزه مى‏باشند. افطارکننده روزه‏دار کسى است که مى‏خورد و مى‏آشامد، لیکن اعضاى خود را از گناه باز مى‏دارد. و روزه‏دار در حال افطار آن است که گرسنگى و تشنگى را تحمّل مى‏کند امّا اعضایش را از گناه باز نمى‏دارد. آن که معناى روزه را دریافته و راز آن را شناخته مى‏داند که خوددارى از خوردن و جماع و در همین حال افطار به ارتکاب گناه مانند آن است که کسى براى وضو همه اعضایى را که لازم است مسح کند و جمیع آداب و سنن و اذکار وضو را به‏جا آورد که او اگر چه مستحبّات را انجام داده لیکن چون مهمّ را که شستن است به عمل نیاورده به سبب این نادانى نمازش باطل است. همچنین مثل کسى که با خوراک افطار کند و با منع جوارح از ارتکاب معاصى و مکروهات روزه بگیرد مانند کسى است که به قصد وضو اعضایى را که واجب است شستشو دهد و مسحهاى واجب را به‏جا آورد و به آنچه بر او فرض است بسنده کند که در این صورت نمازش صحیح و قابل قبول است؛ چه، احکام اصلى آن را به‏جا آورده اگر چه مستحبّات را ترک کرده است. و مثل آن که هر دو را با هم جمع کند مثل کسى است که در وضو واجب و مستحبّ را به‏جا آورد، و این وضوى کامل است. پیامبر خدا (ص) فرموده است: «روزه امانتى است هر یک از شما امانتش را حفظ کند»[۲۰]؛ و هنگامى که آن حضرت آیه: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها را تلاوت کرد دستش را بر روى چشم و گوشش نهاد و فرمود: «گوش امانت و چشم امانت است»[۲۱] و اگر این‏ها از امانتهاى روزه نبودند نمى‏فرمود: «باید بگوید من‏ روزه‏ام»، یعنى زبانم را به ودیعت به من داده‏اند تا آن را حفظ کنم و چگونه ممکن است با دادن پاسخ به تو آن را آزاد کنم؟ بنابراین روشن مى‏شود که براى هر عبادتى ظاهر و باطن و پوست و مغزى است، و پوست هم داراى درجاتى است و هر درجه طبقاتى دارد، و تو اکنون مخیّرى که به پوست مغز بسنده کنى یا در طلب مغز به جرگه اولو الالباب و خردمندان درآیى.

(فیض کاشانی، ملا محسن، المحجه البیضا(راه روشن)، ترجمه فارسی، مشهد،۱۳۸۹، ج۲، صص۱۸۶-۱۹۴)

فریدالدین عطار نیشابوری در “دیوان” خویش در باب شروط روزه فرماید:

“ای در غــرور نفس به ســر بـــرده روزگار     برخیــز٬ کار کـــن که کنــون‌ است وقت کار

ای دوست ماه روزه رسیــد و تـو خفتـــه ‌ای     آخــر ز خـواب غفـلت دیـرینــه ســـــر بـــرآر

پنداشتـی که چـون بخـوری روزه تـــو نیست     بسیــار چیــــز است جـز آن شــرط روزه ‌دار

هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‌ای‌ است     تـــا روزه تـــو روزه بـــود نـــزد کــردگــــار

اول نــگاه ‌دار نـظــــــر٬ تــا رخ چــــو گــــل     در چشــم تو نیفـنــد از عشــق خــویش خــوار

دیگــــر ببنــــد گــوش ز هــر نـاشنیــــدنـــــی     کـز گفتــــگوی هـرزه شــود عقــل تـار و مار

دیگـــر زبان خویش که جــای ثنـــــای اوست     از غـیـبـت و دروغ فـــــروبــنـــــد استــــــوار

دیگــر به وقت روزه گشــــادن مخور حــرام     زیرا که خـون خوری تو از آن به هــــزار بار

دیگــر بســی مخسب که در تنگنــــــای گــور     چندانت خواب هست که آن هست در شمــــار

این است شـــرط روزه اگـر کـــــرد روزه‌ای     گـرچه ز روی عقـل یکــی گفتــم از هـــــــزار

وإلسلام.

[۱] ( ۱) کافى، ج ۴، ص ۸۷، الفقیه ص ۱۷۷ همچنین حدیث بعدى.

[۲] ( ۲) کافى، ج ۴، ص ۸۷، شماره ۳؛ الفقیه، ص ۱۸۷؛ تهذیب، ج ۱، ص ۴۰۷٫

[۳] ( ۳) انعام/ ۹۱: بگو خدا. سپس آنها را واگذار …

[۴] ( ۴) کافى، ج ۴، ص ۶۲٫ و در آن آمده که:« روزه سپر از آتش است».

[۵] ( ۵) عامّه و خاصّه آن را روایت کرده‏اند؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۹٫

[۶] ( ۶) الکبیر طبرانى؛ مجمع الزّوائد، ج ۸، ص ۶۳٫

[۷] ( ۷) عراقى گفته است: ازدى این حدیث را از روایات جابان نقل کرده و آن را ضعیف شمرده است.

[۸] ( ۸) مسند احمد، ج ۲، ص ۳۰۶ و ۳۱۳ و ۳۵۶ و ج ۶، ص ۲۴۴٫

[۹] ( ۹) مسند احمد؛ مجمع الزّوائد، ج ۳، ص ۱۷۱٫

[۱۰] ( ۱۰) عقاب الاعمال.

[۱۱] ( ۱۱) همان مأخذ، ج ۲، ص ۳۴، شماره ۹٫

[۱۲] ( ۱۲) مائده/ ۴۲: آنها به گفتار دروغ بسیار گوش مى‏دهند و خورندگان حرام هستند.

[۱۳] ( ۱۳) مائده/ ۶۳: چرا دانشمندان نصارا و علماى یهود آنها را از سخنان گناه‏آمیز و خوردن مال حرام نهى نمى‏کنند.

[۱۴] ( ۱۴) نساء/ ۱۴۰: … در این صورت شما هم مانند آنان خواهید بود.

[۱۵] ( ۱۵) جامع الاخبار باب الغیبه نظیر آن، عراقى گفته است: حدیث مذکور عجیب است، طبرانى از حدیث ابن عمر با سندى ضعیف روایت کرده که پیامبر خدا( ص) از غیبت و گوش دادن به آن نهى فرموده است.

[۱۶] ( ۱۶) مسند احمد، ج ۲، ص ۴۴۱٫

[۱۷] ( ۱۷) قدر/ ۲: ما آن را در شب قدر نازل کردیم.

[۱۸] ( ۱۸) همان مأخذ، ص ۱۳۵، شماره ۲۷٫

[۱۹] ( ۱۹) همان مأخذ، ص ۱۹۷، شماره ۱۹٫

[۲۰] ( ۲۰) عراقى گفته است: این حدیث را خرایطى در مکارم الاخلاق از حدیث ابن مسعود درباره امانت و روزه نقل کرده و سند آن حسن است.

[۲۱] ( ۲۱) نساء/ ۵۸: خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبان آنها برسانید. این خبر را ابن ابى حاتم، حاکم، ابن حبّان، ابو داود نقل کرده‏اند، الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۱۷۵، بدون نقل« گوش امانت و چشم امانت است».

 مولوی، جلال الدین، دیوان شمس، بیت ۳۸۱۰-۳۸۱۶، توفیق سبحاتی، تهران،۱۳۸۶٫ [i]

 ملکی تبریزی، میرزا جواد، مراقبات، فصل رمضان.[ii]