سعدی و پوشکین

هادی مشهدی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

 

اول اردیبهشت به نام شیخ اجل سعدی شیرازی نام گذاری شده است. سعدی هم‌چون بسیاری از ادبای کهن ایران تاثیرات قابل توجه و در خوری بر ادبیات و ادبای دیگر کشور‌ها گذاشته است، از جمله می‌توان الکساندر پوشکین ادیب روسیه در قرن نوزدهم را نام برد، به زعم بسیاری از پژوهشگران و ادبا او کسی‌  است که تحت تاثیر سعدی بوده و او را به روسیه شناسانده است. مرکز فرهنگی شهر کتاب در راستای اهداف و برنامه‌های خود مبنی بر کنش‌های میان فرهنگی، سه شنبه ۲۹ فروردین همایشی با نام سعدی و پوشکین برگزار کرد. به گزارش خبرنگار آکادمی مطالعات ایرانی لندن در روز اول این همایش مباحثی تحت عناوین، «دلیری سعدی و بی‌باکی پوشکین»، «سعدی در آثار پوشکین»، «مفهوم هنر در آثار سعدی» و «دریچه‌های آشنایی پوشکین با شرق و ادبیات فارسی و مضامین مشترک اشعار پوشکین سعدی و حافظ» مطرح شدند. این مباحث را دکتر میر جلال الدین کزازی، میخائیل سینلنیکوف، شاعر روس و استاد دانشگاه علوم طبیعی و آکادمی پتروفسکی روسیه، دکتر حسن بلخاری به انجام رساندند. سخنران دیگر این همایش کوروش کمالی سروستانی بود که آماری مختصر از فعالیت‌های پژوهشگران در حوزه سعدی‌شناسی ارائه کرد. در دومین روز همایش سعدی و پوشکین کامران فانی و دکتر سعید حمیدیان سخنرانی کردند.

اهمیت آمار و ارقام!

کمالی سروستانی در ابتدای همایش تاریخچه‌ای مختصر از شکل گیری مکتب ادبی شیراز، شکل تاثیرگذاری سعدی بر این رویداد و شرایط سیاسی و فرهنگی آن مقطع از تاریخ ارائه و سپس شرحی از کارنامه سعدی پژوهی در سال گذشته را به سمع حاضران رساند. بر اساس آمار وی، در سال ۱۳۹۰، در مجموع، ۱۶۲ عنوان کتاب در شمارگان ۳۹۴۵۱۰ جلد، در رابطه با سعدی منتشر شده‌اند. کتاب‌هایی که برای نخستین بار چاپ شده‌اند ۹۱ عنوان در ۲۲۸۹۰۰ جلد بوده‌اند از این تعداد نه عنوان در شمارگان ۱۹۱۰۰ جلد، کلیات سعدی، ۲۹ عنوان در شمارگان ۸۱۴۰۰ جلد، گلستان، ۲۷ عنوان، در شمارگان ۸۴۵۰۰ جلد، بوستان،۶ عنوان، در شمارگان۶۵۰۰ جلد، غزلیات، ۱ عنوان در شمارگان ۱۰۰۰ جلد، قصاید و ۱۹ عنوان، در شمارگان ۳۶۴۰۰ جلد پیرامون سعدی بوده‌اند. ۷۱ عنوان کتاب نیز در شمارگان ۱۶۵۶۱۰ جلد، چاپ مجدد شده‌اند، از این آمار ۱۵عنوان، در شمارگان ۳۹۸۵۰ جلد، کلیات سعدی، ۲۴ عنوان، در شمارگان ۵۷۸۵۰ جلد، گلستان، ۱۶ عنوان، در شمارگان ۳۷۹۰۰ جلد، بوستان، ۴ عنوان، در شمارگان ۶۵۰۰ جلد، غزلیات و۱۲ عنوان، در شمارگان ۲۳۵۱۰ جلد، پیرامون سعدی بوده‌اند.

بستر بازتاب تنگنا‌ها

کزازی در ابتدای سخنان خود کارسازی و اثرگذاری سعدی و پوشکین بر زبان و ادب مردم خویش را تا بدان پایه ژرف و گسترده و ماندگار دانست که از این بابت می‌توان زبان و ادب فارسی را به دو بخش پیش از سعدی و پس از او تقسیم کرد و هم‌چنین ادبیات روسیه را به پیش و پس از پوشکین. وی گفت: این دو سخنور، سخنورانی بوده‌اند روزگار آفرین، تنها دبستانی نو را در ادب پایه نریخته‌اند، روزگاری نو از دید فرهنگی‌، اندیشه‌ای، منشی و اجتماعی پدید آورده‌اند. اگر هم‌چنان ‌اندکی باریک‌تر خیره‌تر و کاونده‌تر به این دو سخنور سترگ بنگریم، همانندی‌هایی هم‌چنان در میانه آن دو می‌توانیم یافت، همانندی‌هایی پر دامنه؛ یک سخن این است که پوشکین در میان سخنوران باختر زمین، به یک ویژگی والا، بیشتر شناخته می‌شود، در روزگاری که هنر چیره در قلمرو ادب در کشورهای اروپایی نوشتار است، داستان نویسی‌ست، پوشکین شاه‌کارهای خود را درپیوسته است، در زبان شورانگیز و شررخیز شعر داستان‌های بلند پدید آورده است، این ویژگی پوشکین را به ادب فارسی و از آن میان به سعدی بسیار نزدیک می‌دارد، همه شما می‌دانید که درازنای تاریخ ادب ایران زمین که هزاره‌ها را در بر می‌گیرد، همواره کالبد چیره، بر‌تر و فراگیر سرود و سرواد بوده است و سخن آهنگین درپیوسته، ما بدان می‌نازیم که نخستین سروده‌ی آیینی را در کشور خویش پدید آورده‌ایم که گاهان زرتشت است.

وی دیگر ویژگی مشترک میان سعدی و پوشکین را چنین شرح داد: این هر دو کوشیده‌اند که تنگنا‌ها، دشواری‌ها، هنجار‌ها و ویژگی‌های جامعه و روزگار خود را در سروده‌های خویش بازتابند، هرچند که پوشکین ششصد سالی پس از سعدی دیده به دیدار جهان گشوده است و سخنوریست از سرزمینی دیگر. در کارنامه درخشان و بی‌مانند سعدی می‌بینیم که شاهکاری را پدید آورده است در ادب آموختاری و‌اندرزین، به نام سعدی‌نامه یا بوستان که در آن کوشیده است زندگی بهین را بازنماید. در بوستان ما با جهان آرمانی او روبه‌رو هستیم، جهانی که می‌باید بود، اما در گلستان با جهانی که هست روبه‌روییم؛ پوشکین هم به شیوه‌ای شاعرانه کوشیده است که زشتی‌ها و پلشتی‌ها و تباهی‌ها و سیاهی‌های روزگار خود را در آنچه می‌نوشته و می‌سروده است بازنماید، او داستانی بلند از تاریخ روسیه را درپیوسته است به نام «بوریس گودونوف» که نام یکی از پادشان روسیه بوده است، که در دهه بازپسین از سده شانزدهم و دهه آغازین از سده هفدهم فرمان می‌رانده است، او خود گفته است که در این داستان خواسته روزگار پر آشوب و نابسامان روسیه را فراپیش خواننده درگسترد، اما پیداست که خواست پوشکین تنها بازگفت داستانی از تاریخ روسیه نبوده است، این داستان بهانه‌ای‌ست که به یاری آن او کوشیده است روزگار و جامعه روسیه را در سده نوزدهم به شیوه‌ای زنده و تپنده به نمود بیاورد.

کزازی ادامه داد: پوشکین بدان می‌نازیده است که سخنور واقعیت‌هاست، آنچه را بوده سروده و بازنموده است. ما همین تلاش را در سروده‌های سعدی، به ویژه در بوستان می‌بینیم، هر چند که از دید پیکره، ریخت و ساختار برونی، بوستان را با آن داستان‌های بلند نمی‌توان سنجید، زیرا در بوستان ما با داستان‌ها و حکایت‌های کمابیش کوتاه روبه رو هستیم، به هر روی می‌توان انگیزه و آرمان هر دو سخنور را در آن‌چه آفریده‌اند با یکدیگر سنجید، هر دو شیفته و سودازده جهانی هستند که به‌آیین باشد و آدمی‌ بتواند در آن با آرامش و بهروزی بزید. هر دو تن دلیر، ناپروا و بی‌باک‌ اندیشه‌های خود را با خوانندگان و دوستدارانشان در میان می‌نهند.

وی در ادامه پوشکین را فردی تاثیرگذار در خیزش دکاپریست‌ها خواند و این مدعا را دلیلی بر تایید قول پیشین خود دانست، کزازی تصریح کرد: هرچند او خود به تن خویش در این خیزش، انباز نبود، اما به جان و اندیشه، همواره شورش‌گران را، راه می‌نمود و بر می‌خیزاند و به شور و تلاش می‌آورد. پوشکین در یکی از آفریده‌های خود الکساندر نخستین را خودکامه‌ای با خوی و خیم بیابانی دانسته است که روی‌بندی از آزادگی و آزادمنشی بر چهره زده است، این سخن بسیار دلیرانه است، الکساندر نخستین را می‌توانیم گفت، نیرومند‌ترین پادشاه روزگار خود بوده، خودکامه‌ای که فرمان او نه تنها در قلمرو پهناور روسیه، که در دیگر سرزمین‌های اروپایی هم روایی داشته است. پوشکین جوان بی‌باک، با ‌اندیشه‌ای تابناک، او را بدین سان می‌نکوهید.

کزازی چنین ویژگی‌هایی را برای سعدی هم برشمرد: ما این دلیری و بی‌باکی را در سعدی هم می‌شناسیم، او در چامه‌های ستایشی خود، پیش از آنکه ستاینده باشد، ‌اندرزگر است، راهنمون است، او از جایگاه بر‌تر با ستودگان خود سخن می‌گوید، ستودگانی که مانند شاهان روسیه، خودکامگانی ‌خویشتن‌رای بوده‌اند، که کمترین نکوهش را بر نمی‌تافته‌اند و نکوهنده را به کیفرهای سهمگین و گران می‌رسانیده‌اند، مردمانی خوی‌گیر به ستایش‌های بر گزاف، ستایش‌هایی که چاپلوسان و کاسه لیسان می‌سروده‌اند و آنان را به پایگاه برین خدایی می‌رسانیده، سعدی با چنین کسانی‌ست که بی‌باک، بی‌پروا و بی‌پرده سخن می‌گفته است.

وی در شرح سومین ویژگی مشترک بین پوشکین و سعدی گفت: از دید من هر دو در روزگار زندگی‌شان بسیار کارساز بوده‌اند، پوشکین سالیانی بسیار در جهان نزیست، در جوانی کشته شد، اما سروده‌های او را کمابیش، بی‌درنگ، پس از درپیوسته آمدن، زبان به زبان در می‌گستردند، آن بندیانی که در بیابان‌های سرد و یخ زده سیبری، کانون‌های آزاد منشیی فرهنگ‌ و اندیشه پدید آورده بودند. سعدی نیز در شیراز غزل می‌سرود، غزل او دست به دست برده می‌شد، به فراسوی مرزهای ایران می‌رسد. چند سالی پس از درگذشت سعدی ابن بطوطه بر زورقی بر نشسته بوده است و از رودی در چین می‌گذشته، زورق‌ران به پاس دل خود، ترانه‌ای را به آواز می‌خوانده است، زورق‌بانی که نه سخن‌سنج بوده است و نه ادب‌دان، شاید خواندن و نوشتن را نمی‌دانسته است، ابن بطوطه آن‌چه را آن زورق‌بان در ترانه می‌خوانده در سفرنامه خود نوشته است، بیتی از سعدی، به‌ راستی شگفت آور نیست؟ در روزگاری که راه بردن از ایران به چین ماه‌ها به درازا می‌کشیده است، زورق‌رانی ‌آن‌چنان با ترانه‌ای که بر پایه سروده سعدی پدیده آمده بوده است، خوگیری و آشنایی داشته که آن را به پاس دل خود به هنگام زورق‌بانی و زورق‌رانی می‌خوانده است آن بیت این است: تا دل به مهرت داده‌ام، در بحر غم افتاده‌ام/ چون در نماز استاده‌ام، گویی به محراب ‌اندری.

هارمونی‌های معجزگر

میخائیل سینلنیکوف، والا‌ترین هنر سعدی را چیزی بیش از بیان استادانه احساسات دانست و تاکید کرد که آثار سعدی غلبه احساسات بر یکدیگر، مصالحه آن‌ها و پیروزی و فتح کامل هستند. وی در تبیین جایگاه و منزلت سعدی نزد روس‌ها گفت: مصلح الدین سعدی، که عمری طولانی داشت، افکار و ایده‌های خلاقانه خود را به همگان عرضه کرد. وی را سمبل شعر می‌نامند. زائرینی که از کشور روسیه به دیدار سعدی می‌روند و یا با دنیای وی آشنا می‌شوند، ‌ به دنبال شاعری همتا و همپای وی می‌گردند. آن‌ها در این حین، ‌ بلافاصله الکساندر پوشکین شاعر بزرگ و پرآوازه روس را در کنار وی قرار می‌دهند. البته، این مقایسه مشروط است و همان‌طور که اوسیپ مانِدلشتام شاعر بزرگ قرن بیستم روسیه می‌گوید: «مقایسه نکن، ‌ زنده‌ها قابل قیاس نیستند.».

اما، در هر صورت، این تطابق به صورت مشروط امکان پذیر است؛ در آثار سعدی شیرازی و الکساندر پوشکین که پنج قرن پس از وی می‌زیسته است، ویژگی‌هایی برای مقایسه کردن وجود دارد، استعداد خدادادی که با احساسات عمیق و عقل در هم آمیخته و بالا‌تر از آن، باور به قدرت و پیروزی نهایی عقل، چنان‌که پوشکین شعر سر می‌داد، «سلام بر عقل، ‌ دور باد تاریکی!». هم در پوشکین و هم در سعدی بزرگی ‌اندیشه‌ها با خلاقیت‌های ایشان و استعدادی که به ندرت در افراد وجود دارد، آمیخته شده است. طرح‌هایی که فاقد هرگونه نقطه ضعف و کاستی هستند و با قاطعیت تبدیل به معجزه‌ای واقعی از هارمونی می‌شوند.

وی در ادامه تنها تفاوت میان پوشکین و سعدی را شرح داد: سعدی، همان‌طور که معروف است، ‌ سی سال اول زندگی خود را به کسب علم مشغول بوده و سی سال دوم را به سفر پرداخته است. وی تنها سی سال سوم عمر خود را به شکل شاعری با زندگی پرثمر به سر برده است، در حالی‌که پوشکین از‌‌ همان ابتدا با استعدادی خارق عادت، به سرعت پله‌های ترقی را پشت سر گذاشته و تا قبل از سن سی سالگی به بلوغ کامل رسیده است. وی تنها سی و هفت سال عمر کرده است. کشته شدن پوشکین برای هم‌میهنانش یک فاجعه بود. میتسکِویچ شاعر و دوست بزرگ لهستانی پوشکین در کلاس‌های درس خود در پاریس اشاره کرده است به این‌که ظهور انسان‌های بزرگی هم‌چون پوشکین به ندرت در دنیا رخ می‌دهد و او انسانی بود که از طرف کائنات به مردم روس هدیه شده بود. پوشکین از دنیا رفت و رنگ زمان تغییر کرد، پوچی جبران ناپذیر همه جا را فرا گرفته است. و این حس به انسان دست می‌دهد که پوشکین در فرهنگ روس خانه‌ای بزرگ بنا ساخت، اما تنها یک ورودی برای آن بوجود آورد. برای پیدا کردن جای جای این خانه، باید بر حدس و گمان بسنده کرد. و ما به خوبی می‌دانیم که پوشکین طراحی شده بود تا تبدیل به نابغه‌ای هم‌چون دانته، گوته و سعدی شود. فئودور داستایوسکی نیز در سخنان گوهربار خود می‌گوید که همه دنیا به پوشکین توجه داشته‌اند. شاید چنین استعدادی بتواند ویژگی‌های فرهنگ هر ملتی را روشن ساخته و زوایای روح آنان را آشکار سازد. شاید این استعداد بتواند به سادگی محقق شود و تبدیل به ویژگی تمام ادبیات روس گردد، اما این استعداد در شخص پوشکین با بیشترین وضوح و شفافیت بیان شده است. و البته، پوشکین در تمام آثار ارزنده خود نسبت به زندگی و گنجینه‌های معنوی شرق، دوران باستان و قرون وسطا بی‌توجه نبوده است. وی حتا به هنر دوران معاصر خویش نیز بی‌توجه نبود، هم‌چنین به کشورهای مسلمان‌نشین شرق و سعی می‌کرد که حتا تکه‌ای کوچک از این گنجینه را بیابد. پوشکین سعی داشت تکه‌ای از این زیبایی و حکمت جاودان را ببیند تا در آثار خویش به کار بگیرد و تمام نظم روس را با آن غنی سازد. آثار «تقلید از قرآن» و منظومه بی‌نظیر «پیامبر» بر این گفته‌ها صحه می‌گذارند. به جرات می‌توان گفت که آثار پوشکین و الهامات وی از کتاب مقدس، حکایت‌هایی درباره زندگی محمد (ص) و اشعار و منظومه‌های آخر وی، همه تایید کننده این واقعیت هستند.

سینلنیکوف شکل تاثیر پذیری پوشکین از ادبیات شرق و به ویژهه سعدی را شرح داد: در طرح این معنا باید سخنی از شعر «فواره‌های باغچه سرا» به میان آورم که رنگ و بوی شرقی دارد و حتا سخنانی از سعدی در آن نقل شده است، «بسیاری از مردم، همچون من، از این فواره دیدن کرده‌اند؛ دیگران راهی نقاط دور‌تر شده‌اند.»

شاید حتی به شوخی بتوان گفت که تنها بخش زیبای اثر همین نقل قول است. در یکی از اولین نامه‌های پوشکین خطاب به پیتر ویزایمسکی دوست ادیب، شاعر و منتقد بزرگ گفته شده است، که هرگاه اروپاییان به موضوع شرق می‌رسند، باید اروپایی باقی بمانند و از نویسنده شرقی که نامش سعدی است تقلید نکنند. بایرون را می‌توان همتای پوشکین به شمار آورد. پوشکین از منظومه‌های شرقی بدین خاطر لذت می‌برد که مملو از خرد و سخنان گوهربار بودند. با این‌که پوشکین تا آخرین روز زندگی، اشعار بایرون و حضور قهرمانانه وی را می‌ستود، «بایرونیسم» در پوشکین به مرور کم‌رنگ شد و زمان اشعاری که در ادبیات از آن به «سبک بایرون» یاد می‌کنند، گذشت. دایره علاقه‌مندان اشعار پوشکین در شعرسرایی جهان همواره گسترش می‌یابد و یکپارچگی و کمال در شاهکارهای وی هر چه بیشتر مورد تحسین قرار می‌گیرد. اگرچه پوشکین تایید می‌کند که «کمدی الهی» اثر دانته، خلق یک نابغه است، با این حال، وی قادر به ارزیابی عظمت شعر فارسی می‌باشد. در این‌جا به طور ملموسی متوجه می‌شویم که پوشکین تا حد زیادی به افکار انسان‌ها گره خورده و در اعماق روح‌ها رخنه کرده است. طبق دستورالعمل‌های قرآنکه نباید با انسان‌های نادان به بحث پرداخت، پوشکین چندین مرتبه به این موضوع اشاره کرده است و در ‌‌نهایت در آخرین سطور اثر منظوم «یادبود» می‌گوید: «با نادان بحث نکن». سعدی نیز که در دوران خود کوله باری از غم با خود می‌کشید، در بند نهایی جلد اول آثار منظوم خود به این موضوع اشاره کرده است.

وی، فصل هشتم از رمان ماندگار «یوگنی آنگین» را شاهدی بر این مدعا خواند و قطعه‌ای از آن را نیز قرائت کرد: و آنان که برایشان اولین بیت‌های آثارم را خواندم/ دیگر نیستند، دور هستند، همچون سعدی که ناپدید شد. اینجا دیگر با نقل قول و یا بازنویسی شعر و هنر سر و کار نداریم، بلکه صحبت از‌اندیشه‌های مطرح شده توسط سعدی است. بدین ترتیب، می‌توان قاطعانه گفت که پوشکین مترجم آثار سعدی به زبان روسی بوده است، حتی اگر این ترجمه تنها چند خط باشد. گذشت زمان از نقطه پایانی شعر «فواره‌های باغچه سرا» تا اتمام کار رمان منظوم «یوگنی آنگین» تنها هفت سال بود، این زمان بسیار ناچیز به نظر می‌رسد. اما این سال‌ها برای پوشکین، اطرافیان وی و هم‌میهنانش چگونه گذشته است؟! چه چیزهایی از دست رفته و چه تلفاتی متحمل شده‌اند؟! صحبت درباره از دست دادن اطرافیان به شکل معمول زندگی نیست، بلکه وداع با بزرگان زمان است که اولین گام‌های این نابغه جوان در ادبیات را شاهد بودند. و صحبت از سرنوشت غم‌بار دوستان و هم‌عصران پوشکین است. بسیاری از این افراد در قیام روز چهارده دسامبر سال ۱۸۲۵ شرکت داشتند. عده‌ای به جوخه اعدام سپرده شدند و عده‌ای دیگر را روانه اردوگاه‌های کار و تبعید کردند. تحمل این جدایی از دوستان برای پوشکین بسیار سخت بود. بدین ترتیب، نقل قول از سعدی در چنین شرایطی نشان از اوج سادگی روح، بلوغ و احساسات عمیق وی دارد. ما می‌بینیم که این شاعر بزرگ با برداشت از سخنان بزرگان و ترجمه آثار منظوم، توانسته است درونیات خویش را بیان کند.

سینلنیکوف، ضمن تاکید بر این‌که پوشکین هیچ‌گاه به ایران سفر نکرده است، حضور او در تفلیس را در تاثیرپذیری‌اش از فرهنگ و ادب پارسی موثر خواند و ادامه داد: در آن زمان در تفلیس، میان روس و ترک جنگ درگرفته بود. در آن روز‌ها، پوشکین علاوه بر شاهکار منظوم خود «سفر به ارزروم»، مجموعه اشعار بی‌نظیری را به رشته تحریر درآورد. در میان این اشعار، می‌توان به «از حافظ» اشاره کرد، که البته در آن هیچ یک از غزلیات حافظ را ذکر نکرده است. پوشکین در آثار خود به اشعار برگرفته از سایرین و یا ترجمه آثار ایشان اشاره می‌کرد و تمایلی به پنهان ساختن آن‌ها در قالب اشعار خود نداشت. حتا تاثیر شعر کلاسیک فارسی بر اشعار وی به وضوح قابل مشاهده است. در این‌جا قطعه‌ای از شعر پوشکین را یادآور می‌شویم که بنا به تاثیر از شاعر پارسی گوی فاضل خان به تصنیف درآمده است: شعار جدید تو روح الهی دارد/ مسیر تو به سوی شمال و به سمت سرزمین خشک و خشن ما است/ جایی که بهار دیری نمی‌پاید/ جایی‌که… با نام سعدی و حافظ آشنا می‌شوند

 نیمه شب از سرزمین ما دیدن می‌کنی/ درحالی‌که رد پای خود را… باقی می‌گذاری/ گل‌های خیال شرقی را/ در سرزمین برفی شمال می‌پراکنی.

وی با تحلیل این اشعار شکل تاثیرپذیری پوشکین از شاعر ایرانی را این‌گونه تبیین کرد: واضح است، شاهکار جدید میهمان ایرانی که سفری نه چندان راحت در میان کوه‌ها به سمت غرب و ارمنستان ترکیه داشته است، به سمت مسکو و سنت پترزبورگ ادامه پیدا می‌کند. حس نزدیکی و رفتار برادرانه این میهمان نسبت به افراد بیگانه، پوشکین را به حرکت وا می‌دارد. این میهمان همان‌قدر راحت به تصنیف شعر درباره برف‌های روسیه می‌پردازد که پوشکین در سفر خود درباره فرات می‌سرود. با این حال، تصنیفات پوشکین در حد یک طرح باقی ماندند، به دلایلی پوشکین نسبت به این اشعار دلسرد شد و آن‌ها را در قالب یک طرح با دو جای خالی باقی گذاشت. اما در این طرح‌ها چیزی دیگر توجه ما را به خود جلب می‌کند، خطوط چهار بیتی اول با یک کلمه جا افتاده بسیار مهم به نظر می‌رسد. البته، تلاش برای بازسازی آن‌چه که ناتمام باقی مانده و یا اشعاری که توسط این شاعر بزرگ بداهه گفته شده است، کاری شجاعانه به نظر می‌رسد. با این حال ارزش این تلاش را دارد. به یک کلمه می‌رسیم – «روس‌ها». اگر این گزینه را به عنوان گزینه از قلم افتاده در نظر بگیریم، آن‌وقت چهاربیتی به این شکل جلوه می‌کند: شعار جدید تو روح الهی دارد/ مسیر تو به سوی شمال و به سمت سرزمین خشک و خشن ما است/ جایی که بهار دیری نمی‌پاید/ جایی‌که مردمان روس با نام سعدی و حافظ آشنا می‌شوند.

سینلنیکوف، تاکید کرد: پوشکین حتا بدون این‌که زبان فارسی را بداند و یا تسلطی بر اشعار حافظ و سعدی داشته باشد، به طور زیرکانه‌ای عمق این سخنان را حدس زده و با قلب و ذهن خود معانی عالی آثار را درک کرده است. این مساله چندان مهم نیست که آیا نویسنده روس در آن زمان با اسامی‌مذکور آشنا بوده است یا خیر. در هر صورت، علاقه به آثار کلاسیک فارسی در وی به مرور زمان تشدید شده است. واسیلی ژوکوفسکی شاعر پرآوازه روس و مترجم قهار، معلم و دوست پوشکین عبارات زیادی را از آثار فردوسی به زبان روسی برگردانده است. الکسی خامیاکوف متفکر روس به رونویسی از آثار سعدی می‌پرداخت، دیمیتری آزنابیشین شاعر و زبان‌شناس روس تعدادی از آثار رومی ‌و سعدی را به زبان روسی برگردان کرده است. الکساندر گریبایدوف استاد توانمند نمایشنامه نویسی در روسیه که از تسلط کافی بر زبان روسی برخوردار بود، به اشعار روسی علاقه خاصی داشت و بسیاری اشعار را حتی از بر می‌دانست. گریبایدوف نیز سخنانی از سعدی در کمدی «امان از این عقل» آورده است. این سخنان در بخشی به‌کار رفته است که یکی از شخصیت‌ها به نام مالچالین درباره سفر زندگی خود تعریف می‌کند. شعارهایی که مردم ایرانی در زندگی خود به کار می‌برند به طور معمول از طریق خواندن اشعار مطرح می‌شوند. این شعار‌ها در آثار برخی شاعران عصر طلایی ادبیات روسیه ظهور کرده‌اند، آثار آنتون دیلویگ، الکساندر گریبایدوف، دیمیتری آزنابیشین، ‌اندره پادولینسکی، الکساندر آبادوفسکی، لوکیان یاکوبویچ همه به نوعی از اشعار ایرانی الهام گرفته‌اند. بدین ترتیب، روسیه در آن دوران شاهد روشنگری بوده است و از پیش داوری اروپاییان به خاطر بهره گیری از آثار کلاسیک فارسی شرمی‌نداشته‌ است. اینان همه دوستان، آشنایان و هم‌عصران پوشکین بوده‌اند.

وی یکی دیگران از آثار پوشکین را خواند که در سال ۱۸۲۸ میلادی، سروده شده و او در آن بار دیگر از سعدی یاد کرده است. سینلنیکوف این حرکت را عامل تاثیر زیادی بر توسعه آثار منظوم در روسیه ارزیابی و تصریح کرد: پژوهشگران حوزه ادبیات از ملل مختلف در طول سال‌های متمادی سعی بر آن داشته‌اند که اثبات کنند آن «نابغه‌ای» که پوشکین از او یاد کرده یکی از نوابغ شرقی است، فردوسی پارسی یا روستاولی از گرجستان. اما هیچ شکی نیست که اشعار، خطاب به مولف «غزل‌های کریمه»، دوست و هم‌صحبت همیشگی پوشکین می‌تسکویچ اهل لهستان بوده است. می‌تسکویچ، در گذشته آوازه خوانی در لیتوانی بود. جایی که مرد‌ها بلند قامت و تنومند هستند و موهای زنان حتا اگر کاملا هم تیره نباشد، شباهتی به زنان شرقی دارد. در اشعار پوشکین دایم صحبت از ویژگی‌های شعر شرق و شعر ایرانی به میان می‌آید. پوشکین اشتباه نمی‌کند، فارسی در زمان وی، زبان شعر در کشورهای اسلامی‌بوده و این زبان را می‌فهمیدند. نه تنها در کریمه مسلمان نشین که حتا در میان تاتارهای قازان که فاصله زیادی از ایران داشتند، به این زبان می‌نوشتند. واضح است که امورات حکومت کریمه بدون مدیحه سرایی‌های شاعران چاپلوس نمی‌گذشت. اما نسل بعد از سعدی هوای سرزمین جادویی شیراز را تنفس کرده بودند. به همین خاطر تمایلی به دروغ و چاپلوسی نداشتند. پوشکین حکمت سعدی و پاکی روح وی را حس می‌کرد و نمی‌توانست تهمت‌هایی که بر وی وارد بود را بپذیرد. سعدی هم‌چون حافظ تبدیل به همسفر دایمی پوشکین در مسیر تجربه زندگی و الهام بخش وی شد.

سینلِنیکوف، شاعر روس موقعیت فعلی ادبیات فارسی، به ویژه سعدی را در روسیه نیز تشریح کرد: تعداد ترجمه‌های روسی که از آثار سعدی صورت گرفته است هر سال بیشتر می‌شود و در قرن بیستم، مدرسه عالی ترجمه شعر روسیه نیز به کار بر روی بوستان و گلستان سعدی پرداخته است. آن دسته از اشعار روسی که حکمت ایرانی را با خود حمل می‌کنند نیز کم نیستند و به قطع نیاز به ترجمه دارند. می‌توان گفت که بیشتر این اشعار با خواندن ابیات عمر خیام، سعدی، حافظ و نظامی در ذهن تازه می‌شوند. این شاعران ایرانی در روسیه از شهرت کافی برخوردار هستند، آثار ترجمه شده فردوسی و جلال الدین رومی به خاطر دشواری فهم، کمتر شناخته شده هستند، اما شاعران روس به مطالعه این آثار نیز می‌پرداخته‌اند. در عصر نقره‌ای و زمانی که «انجمن حافظیون»، شاعران روس و علاقه مندان به حافظ، در پترزبورگ تشکیل شد و در زمان اتحاد جماهیر شوروی، شاه‌کارهایی واقعی به جهان عرضه شد. نباید اشعار پارسی آناستاسیا فیتا، ویچیسلاو ایوانوف، می‌خاییل کوزمین، ایوان بونین، ولادیمیر خلبنیکوف، نیکلای گومیلیف، ‌ سرگی یسنین، کنستانتین لیپسکروف (با سری آثار منظوم درباره سرنوشت سعدی)، گیورگی ایوانوف، ‌ نیکلای تیخونوف و عادلین آدالیس و… را از نظر دور داشت. اگر بخواهیم فهرست کاملی از این اسامی بدهیم، بسیار بلند و طولانی خواهد شد. اما واژه‌ای که پوشکین به زبان آورده است، برای تمامی نسل‌های بعدی شعر سرایی هم‌چنان نمونه‌ای ارزنده و قابل تامل باقی خواهد ماند. نه فقط به این دلیل که نبوغ از استعداد بالا‌تر است، بلکه بدین خاطر که منتقد برجسته قرن نوزدهم کنستانتین آکساکوف می‌گوید که مردم روس حلقه‌ای طلایی میان خود و پوشکین ایجاد کرده‌اند.

سخنی از جنس روح

بلخاری با ذکر دلایلی بحث بر سر هنر سعدی و پوشکین را بر بررسی مفهوم هنر نزد آن دو ارجح دانست و تصریح کرد: هنگامی‌که هنر را در ساحت فلسفه هنر، چه در لفظ و چه در ساحت نظریه‌ها مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم یک سری معانی و الفاظ وجود دارد و یک سری مفاهیم‌که در پس این الفاظ مستتر هستند، اصطلاحاتی چون هنر، سونر، آرت، تخنه، فن و صناعت. اما هنگامی‌که در زبان فارسی به جای این رویکرد، یعنی رویکرد نظری و فلسفی در تبیین ماهیت هنر، از هنر به عنوان فخر و افتخار یک معنا و موضوع صحبت می‌کنیم، رویکردمان رویکرد مباحث نظری نیست، در این ساحت از شکوه و عظمت یک پدیده یا موضوع سخن می‌گوییم، به همین دلیل، بحث هنر نزد سعدی یا مفهوم هنر نزد سعدی با هنر سعدی متفاوت است. می‌دانیم که در زبان فارسی، ما هر دو ساحت را به کار می‌بریم، یعنی هم در قلمرو مبانی نظری به تبین ماهیت می‌نشینیم و هم در افواه و در ابواب مختلف از هنری سخن می‌گوییم که نماد شکوه و مهارت و کمال و عظمت است؛ وقتی در این ساحت سخن می‌گوییم منظورمان دو ویژگی ذاتی‌ست، یکی کمال، انجام امری در حد کمال، و دوم استادی در این امر، این دو نکته ذاتی‌ست که ما در کاربرد مفهوم هنر در ساحت دوم داریم. پس هنگامی‌که در این ساحت از هنر پوشکین می‌گوییم یا از هنر سعدی، منظور آن است که در کمال و مهارت و استادی این دو در رشحه‌ای یا لمحه‌ای از فرهنگ یک تمدن، تحولی بنیادین ایجاد کرده‌اند. انسان‌هایی که به کمال نرسیده باشند استاد نمی‌شوند و آنانی که استاد نشده‌اند قادر بر ایجاد تحول نیستند.

بلخاری ادامه داد: تمدن‌ها در مسیر خود خوی مردگی می‌گیرند هم‌چون مرداب‌گاه به ماندگی و میرایی می‌رسند، در این گونه لحظات بزرگانی که کامل‌اند و استاد، ظاهر می‌شوند و به جان تمدن‌ها روح جدیدی می‌دمند، من سعدی را بدون اغراق و مبالغه، در تمدن اسلامی‌ و ایرانی در چنین ساحتی ارزیابی می‌کنم، این‌که بعد از چندین قرن ما هر ساله نام او را گرامی‌ می‌داریم، کتبش را در اکثر کتابخانه‌های جهان و شعر بلندش را بر تارک بلند سازمان ملل متحد. به نظر می‌رسد پوشکین هم چنین مقامی‌داشته است و به ادبیات روسیه روحی جدید دمیده و او را بنیان‌گذار ادبیات نوین روس می‌دانند. گرچه اگر حضور شرق را برداریم، اگر حضور کسانی که کلام را در موزونی و مقفایی به عرش رسانده‌اند، چون سعدی و حافظ، نمی‌دانیم تمدن‌های دیگر چه می‌شد این را فارغ از‌نژاد پرستی می‌گویم، ما در فضای گفتگوی فرهنگ‌ها صحبت می‌کنیم و همین هم درست است، اما حقیقت آن است که برخی متاثر از فضایی دیگر عرش را تجربه می‌کنند و برخی خود عرشی‌اند، در متن یک فضای عرشی ظهور کرده‌اند.

وی در ادامه بر روانی سخن سعدی به عنوان یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد او و موثر در مانایی‌اش تاکید کرد: تاریخ ادبیات ایران را بخوانید، تاریخ عرفان ایران را بخوانید، تا به زمان سعدی، زبان فلسفه، اگر افرادی مثل مولانا و حافظ را استثنا کنیم، میل به سختی و پیچیدگی کرده بود، هنر بزرگ سعدی آن بود که عرفان را بنا به سفرهای بسیارش و استادی‌اش و کمال‌اش در کوچه پس‌ کوچه‌های این تمدن رواج داد، حکایت‌های سعدی بنا به آن موزونی و مقفایی از عظمت معنا نکاست. زبان را چنان فراخ و بلند کرد که هر عامی چون سخن او را خواند هم معنا رادریافت و هم زیبایی را. زبان شعر از سنخ روح بشر است نه الفاظ و کالبد بشر، به همین دلیل شعر در تمدنی چون از دل می‌جوشد در سراسر تمدن‌ها چون خوانده شود بر دل می‌نشیند. به نظر می‌رسد که این ویژگی در آثار پوشکین هم مشهود است.

بلخاری به ریشه‌ی معنایی هرمنوتیک در زبان یونانی اشاره کرد و معادل فارسی ـ عربی آن را نیز شرح داد: تاویل یعنی رساندن معنا از سوی مفسر و منتقد به ذاتش و به اولش، معنا چون ظاهر می‌شود حجبی می‌گیرد، پرده‌ای بر جانش می‌نشیند، مفسر قدرتی دارد که این معنا را به اصل بر می‌گرداند. هرمنوتیک سه ساحت دارد، ساحت اول ساحت اظهار است ساحت بیان است، افلاطون می‌گوید چون کلمه ملفوظ می‌شود در ساخت نوشتاری، بخشی از هویت خود را وا می‌نهد، شعری که با لحن اصلی خود خوانده می‌شود را هنگامی‌ که می‌شنوید، گویی مستقیم از جان خود شنیده‌اید، فیلسوف وقتی سخن می‌گوید به راحتی احساس می‌کنید از پس پرده با شما سخن می‌گوید، اولین ساحت تاویل آن است که کلام با ذات خود بیان شود، با حسی که دارد، با لحن و صوتی که دارد، انسان شعر را خلق کرد تا در بطن نوشتار خفه نشود، نوشته‌ها در ما تولید هیجان نمی‌کنند ولی کلام چون به فراز و فرود می‌رود و چون وزن و قافیه می‌یابد گویی خدا در کوچه پس کوچه‌های بهشت با ما نجوا می‌کند، به تعبیر مولانا در باب موسیقی: بس حکیمان گفته‌اند این لحن‌ها/ از دوار چرخ بگرفتیم ما/ بانگ گردش‌های چرخ است اینکه خلق/ می‌سرایندش به تنبور و به حلق/ مومنان گویند کز آثار بهشت/ نقض گردانید هر آواز زشت/ ما همه اجزای آدم بوده ایم/ در بهشت آن لحن‌ها بشنوده ایم/ گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی/ یادمان آید از آن‌ها ‌اندکی.

وی در انتها در تایید این معنا افزود: فیلسوف قائل معناست، شاعر معنا را ظاهر می‌کند کسی از قولی می‌گوید، کسی آن قول را با تمامی‌حقیقت خود اظهار می‌کند، به همین دلیل روح را به رقص در می‌آورد، هنر سعدی و پوشکین اظهار معناست و این اظهار معنا جز به این لحن و صوت و بیان ممکن نبود. به همین دلیل است که در مقام کلام موزون ما عروج را تجربه می‌کنیم. ذات شعر کمال است و موسیقی و روانی، شعر اگر سخت بود و شاعر به تکلف گفته بود غرقه در معنا نبوده است.

  پوشکین در روسیه جانشین ندارد

کامران فانی بارزترین جلو‌ه‌ روح فرهنگ ایرانی را زبان و ادب فارسی دانست که از دیرباز در سخن سعدی نمود یافته است، وی تصریح کرد که اولین اثر فارسی که به دیگر زبان‌ها برگردانده شده، گلستان است و همانا این سعدی‌ست که تاثیری به‌سزا بر فلاسفه عصر روشن‌گری داشته است. فانی پس از تاکید بر این مقدمه، تاریخچه‌ی مختصری از شکل آشنایی ایرانیان با پوشکین ارائه داد: نویسنده‌های خارجی در ایران گاه با اقبال بسیار روبه‌رو شده‌اند، بهترین مترجمان، آثار آن‌ها را سراغ گرفته و ترجمه کرده‌اند، نویسندگان بسیاری هم هستند، چه بسا پر اهمیت‌تر که مترجمان ایرانی آن‌ها در نیافته و آثارشان را نیز نادیده گرفته‌اند، به اعتقاد من پوشکین یکی از آن‌هاست. در مورد اهمیت پوشکین، روس‌ها خود هیچ‌گاه شک نداشته‌اند که بزرگ‌ترین شاعر و نویسنده‌شان اوست، بدون کوچک‌ترین تردید؛ شاید از نظر ما تولستوی، داستایوفسکی و یا چخوف و دیگران برجسته‌تر باشند ولی از نظر یک روس چنین نیست و هیچ‌کدام قابل مقایسه با او نیستند، نزد آن‌ها پوشکین جانشینی ندارد. ولی چرا در مورد ما چنین نیست؟

فانی افزود: او شاعر بوده است، بزرگ‌ترین و به یک معنا، اولین شاعر روسیه، قبل از او شعرایی بوده‌اند، ولی در مراحل ابتدایی ادبیات روسیه، آغاز این ادبیات قرن نوزدهم است و پوشکین بنیانگذار آن، این معنا در مورد نثر هم صدق می‌کند، او اولین داستان‌نویس روس نیز به حساب می‌آید. گوگول، گورکی، داستایوسکی و دیگران خود را مدیون او می‌دانند. از آن‌جا که غالب آثار پوشکین منظوم هستند و انتقال شعر از فرهنگ و زبانی به فرهنگ و زبانی دیگر دشوار است و هم‌چنین تاثیرگذاری اثر را تحت تاثیر قرار می‌دهد پوشکین در ایران اقبال نداشته است. به هر روی باید او را کشف کرد.

فانی آثار پوشکین را از حیث چگونگی مواجهه با مخاطب ایرانی به چهار دسته بخش کرد: اول اشعار غنایی و تغزلی اوست که در واقع پوشکین اصلی را می نمایانند، این اشعار در حدود پانزده هزار بیت هستند، می‌توان گفت که هیچ‌کدام از آن‌ها به فارسی برگردانده نشده‌اند. دسته‌ی دیگر متشکل از منظومه‌های اوست، داستان‌هایی که در قالب شعر صورت گرفته‌اند، مهم‌ترین و مشهورترین این آثار «یوگنی آنگین» است که می‌توان گفت مهم‌ترین کتاب در تاریخ ادبیات روسیه است. از این دسته می‌توان «سوار مفرغی»، «اسیر قفقازی» و «فواره باغچه سرای» را نام برد که سوار مفرغی و یوگنی آنگین به فارسی برگردان شده اند. دسته سوم را نمایش‌نامه‌ها تشکیل می‌دهند که آن‌ها نیز به زبان شعر شروده شده‌اند، ولی شعر آزاد مثل آثار شکسپیر، معروف‌ترین این آثار «بوریس گودونف» است. این نمایش‌نامه در خصوص زندگی یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های سیاسی و یکی از بحرانی‌ترین مقاطع تاریخ روسیه در اوایل قرن شانزدهم نگاشته شده است. این نمایش‌نامه در ایران در قالب یک اپرا، قبل از انقلاب، در تالار رودکی اجرا شد و متنی که برای این کار تنظیم شده بود در اختیار مخاطبان قرار گرفت.

فانی داستان‌های کوتاه پوشکین را در دسته آخر قرار داد و آن‌ها را باعث شهرت وی نزد خوانندگان غیر روسی آثارش، به ویژه ایرانیان دانست و ادامه داد: از سال ۱۳۰۸ که اولین ترجمه از آثار پوشکین در ایران فراهم آمد تا کنون به طور تقریبی در هر سال تعداد اندکی از آثار او به فارسی برگردانده شده است و از این بابت می‌توان او را نویسنده‌ای زنده در ایران دانست.

وی در ادامه، شرحی آماری، به اختصار از ترجمه‌های صورت گرفته از آثار پوشکین در ایران ارائه کرد: اولین برگردان آثار او در سال ۱۳۰۸ صورت گرفته، به نام چند داستان از پوشکین که مترجمی نا آشنا آن را به انجام رسانده بود، گریگور یقیکیان؛ دیگری «بی‌بی گلابی» به اهتمام شرف‌الدین قهرمانی، در سال ۱۳۰۹ ترجمه شد. پس از این دو، دکتر ناتل خانلری «دختر سلطان» را ترجمه کرده بود که در چاپ‌های متعدد بعدی به «دختر سروان» تغییر نام داد، این اثر را مترجمان دیگر هم برگردان کرده‌اند. در سال ۱۳۱۵ که مصادف بود با صدمین سال درگذشت پوشکین چند اثر دیگر از او ترجمه شد که غالب آن‌ها منتخب‌هایی بودند از داستان‌های کوتاه. این ترجمه‌ها را می‌توان دور اول ترجمه‌ی آثار پوشکین نامید. دور بعد در سال‌های پس از ۱۳۲۰ صورت گرفته‌، در این دوره مترجمان معروف مثل سعید نفیسی و کریم کشاورز آثار او را دریافتند که تا به امروز ادامه یافته است.

فانی، ترجمه‌های موجود را به لحاظ کیفی نیز مورد بررسی قرار داد: از اشعار وی تقریبا هیچ ترجمه نشده، تنها چند چکامه،که در مسکو ترجمه و چاپ شده‌ و بسیار ضعیف هستند، تعدادی دیگر از آن‌ها را شجاع الدین شفا در مجموعه‌ای به نام بهترین اشعار جهان ترجمه کرده است، چند قطعه از آثار معروف پوشکین در این مجموعه موجود است که از آن‌ جمله می‌توان «پیامبر» را نام برد، این ترجمه به نسبت خوب است. منظومه‌های پوشکین هم همان‌طور که گفته شد در زبان فارسی بهره چندانی نداشته‌اند، اوژن اونگین را آقای وثوقی ترجمه کرده است که من آن را نخوانده‌ام، حسن شهباز هم خلاصه‌ای از این اثر دست داده که قابل توجه و تامل است. از همین اثر ترجمه دیگری هم در مسکو صورت گرفته و چاپ شده که به هیچ روی مطلوب نیست. سوارکار مفرغی، اثری دیگری از این دسته است که حمیدرضا آتش برآب ترجمه‌اش کرده است که باز من نخوانده‌ام، گویا ترجمه خوبی‌ست، انتشارات هرمس چاپش کرده است.

وی در ادامه به ترجمه‌های آبتین گلکار و حمید دستجردی از بوریس گودونف و مهمان سنگی اشاره و آن‌ها را به نسبت، مطلوب ارزیابی و خاطرنشان کرد:  ترجمه‌های متعدد دیگری صورت گرفته که به طور غالب از تعدادی داستان کوتاه تشکیل شده‌اند، از آن دست می‌توان به تلاش افرادی چون حسین نوروزی، شیوا رویگران، مسعود کریمی، محمد مجلسی، کریم کشاورز و کاظم انصاری اشاره کرد. در انتها شایسته است دو اثر که در رابطه با پوشکین نگارش شده‌اند را جهت استفاده علاقه‌مندان معرفی کنم، تاریخ ادبیات روسیه، نوشته «میرسکی» در دو جلد که ابراهیم یونسی ترجمه کرده است، دیگر، کتابی با عنوان تاریخ ادبیات نوشته سعید نفیسی که حجم قابل توجهی از آن به پوشکین اختصاص دارد و سر آخر زندگی الکساندر پوشکین نوشته هانری تروایا با برگردان حسینعلی هروی.

دایره‌ وسیع اتهام‌زنی‌ها به سعدی

دکتر حمیدیان ورود به دنیای جدید و تاثیرات آن را عاملی موثر در ایراد گزافه‌ها و طرح اتهامات بسیار در باب آثار زعما و بزرگان ادب ایران به ویژه سعدی دانست و گفت: اگر بخواهیم یک برآورد کلی داشته باشیم می‌توانیم بگوییم که از چهار ستون ادبیات فارسی، یعنی فردوسی مولانا، سعدی و حافظ، فردوسی بیش از همه مصون مانده است، برای این‌که کمتر سخنی در مورد او گفته‌اند یا به عبارتی کمتر جرات کرده‌اند که چیزی بگویند، به ویژه این که آثار او حماسی هستند و در عالم جوانمردی و فرهنگ رزم و داد و دلیری. حتا منتقدان دوران مشروطیت و قبل از آن وقتی به فردوسی می‌رسیدند نمی‌توانستند سخنی بگویند. اما در مورد سه نفر دیگر بسیار چیزها گفته‌اند و اتهام‌هایی زده‌اند، البته ایشان نگران بوده‌اند، نگران چیزی که فکر می‌کرده‌اند بد آموزی‌ست و شگفتا که در این مورد به سراغ چهره‌هایی رفته‌اند که مایه‌ی افتخار ما هستند. از این میان نه مولانا مصون مانده، نه حافظ و نه سعدی. اما به طور کلی در مورد سعدی دایره اتهام زنی‌ها و تقبیح‌ها بسی گسترده‌تر از دیگران بوده است. شاعری که به زحمت موزون و مقفایی سر هم می‌کند او را کاسب‌کار نامیده. سعدی را ساده‌باز خوانده‌اند در حالی که به شهادت آثارش از این امر نفرت داشته است، او را بد آموز خوانده برخی حتا سفرهایش را نیز منکر شده‌اند.

وی شگفتی ابراز کرد از این که این همه در دورانی اتفاق می‌افتد که ما مدعی ورود به دنیای نقد و تحلیل جدید هستیم و تصریح کرد: آن‌چه برای من در این جا اهمیت دارد متمرکز کردن سخن درباره غزل‌های سعدی‌ست. در این مورد به گمان من دامنه این بت‌ها و آن چیزی‌هایی که می‌توانیم بدفهمی وکج فهمی بنامیم‌شان بسیار گسترده است و به غزل سعدی هم سرایت کرده است. ما بت زیاد داریم یکی از بت‌ها عادات ماست، ما ملتی هستیم ناخوانده ملا، با کم‌ترین مطالعه بیشترین ادعا را داریم، آن‌چه در مورد سعدی گفته شده از این دست است. بت دیگر بت مشاهیر ماست که خیلی زود دهان به دهان می‌گردد و بیشترین زیان را هم از این رهگذر ممکن است متحمل شویم. به فرض زنده‌یاد فروغی که بسیار احترام به او می‌گذارم، در جاهایی به صراحت، برخی غزل‌های سعدی را حاوی بدآموزی و عشق شهوانی دانسته است، این را منکر نیستیم اما درصد کوچکی از غزل‌های او به این صورت‌اند، شگفت تعمیم دادن آن است.

حمیدیان ادامه داد: این تعمیم‌ها کار را به جایی می‌رساند که ما در کتاب‌های مشهور و رایج سبک‌شناسی غزل را به عاشقانه و عارفانه تقسیم می‌کنیم، سعدی را در زمره عاشقانه‌ها جای می‌دهیم و حافظ را در دسته عارفانه‌ها، و گویی تنها یک نوع شعر را به عنوان شعر عارفانه قبول داریم، شاید یکی از مشکلات ما این است که از نمادها حکم می‌سازیم که حتا از این دیدگاه هم قسمت اعظم غزل‌های سعدی عارفانه است و نه عاشقانه. ما توجه به این نداریم که شیوه‌های عارفانه سرایی محدود نیستند به یک یا دو؛ چند نوع شعر داریم که به طور کلی می‌توان عارفانه قلمدادشان کرد، تعدادی از غزل‌های حافظ و اکثریت قریب به اتفاق غزل‌های مولانا و عطار و امثال آن‌ها. نوعی دیگری هم هست که صریح و آشکار خانقاهی‌ست. مثل اشعار شاه نعمت الله ولی یا شاه قاسم انوار، وقتی به آن‌ها نظر کنیم خواهیم دید که تحمل آن‌که چند سطر از آن‌ها را بخوانیم، نداریم مگر کسانی که درگیر اصل آن قضیه هستند، اهل خانقاه‌اند. اگر از دید محتوایی بررسی کنیم این اشعار در بالاترین درجه عرفانیت هستند، البته عجیب است از که از نیمه قرن هشتم و اوایل قرن نهم دیگر رواج نیافته و توفیق نداشته‌اند، البته از دید هنری و نه عرفانی.

وی یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مواجه با غزلیات سعدی را پندار موجود از شعر عرفانی ارزیابی و تاکید کرد: گویی توجه نداریم به این‌که در این شیوه غزل‌سرایی معشوقی اختیار می‌شود، که به طور کلی نه خود حضرت حق، که نوعی بدل از اوست، نه می‌توانیم بگوییم که اوست و نه می‌توانیم بگوییم که حضرت حق نیست، چراکه وقتی می‌خواهیم بگوییم حضرت حق نیست، می بینیم که عجبا، شاعر با چه شور و عشق و هیجانی از عالم خودش و از عشق پاک خودش سخن می‌گوید، اگر بخواهیم بگویم که به واقع حضرت حق است می‌بینیم که با یک زبان صمیمی و ساده مثل عاشق و معشوق‌های معمولی سخن گفته است، این‌جاست که به شگفت می‌آییم توجه به آن بدل نداریم، این وسیله در حقیقت یک تدبیر شاعرانه است برای نوعی از عرفان، لغزش این‌جاست. این مبنای کل غزل سعدی‌ست ممکن است در کل غزل به طور صریح نه اصطلاح عرفانی بیابیم و نه هیچ نشانه‌ای، اما کل فضا را می‌بینیم که رنگی از عرفان دارد، موفق‌ترین شعر در دنیای غزل همین نوع است.

دکتر حمیدیان از این حیث مشابهت‌های زیادی را بین غزلیات سعدی و حافظ عنوان کرد و با اتکا به نمونه‌هایی برخی سرود‌ه‌های حافظ را مقتبس از سعدی تلقی کرد. وی افزود: با این همه باز شعر حافظ را در زمره اشعار عرفانی جای می‌دهیم و شعر سعدی را در عاشقانه‌ها، باید در مورد سعدی مراقب بود و بت‌هایی را باید شکست. می‌دانیم که غزل‌های سعدی در ظاهر ساده به نظر می‌رسند، اما آن چیزهایی که در بسیاری از اوقات خواننده را فریب می‌دهند، آن چیزهایی هستند که می‌توانیم به غول‌هایی در پس این ظاهر ساده تعبیرشان کنیم.

وی در پایان بر مطلب مهم دیگری تاکید کرد: در غزلیات سعدی شیوه‌ای وجود دارد که او خود مبتکر آن است، من آن را تنزیل و تنزیه نام نهاده‌ام. تنزیل و تنزیه در یک شعر، سعدی در بیتی تنزیل داده است، آن گاه که آن بدل را مد نظر داشته. معشوقی را مد نظر داشته که بدل از حضرت حق است، می شود با او به صمیمت سخن گفت، مثل دو محرم، دو دوست به سادگی و صمیمیت، حتا می‌توان به او پرخاش کرد. گاهی در یک غزل بیش از یک بار از تنزیل به تنزیه رفته و باز بازگشته است. وجود این بدل است که دایره شعر عرفانی را تا به این حد گسترده کرده است. غالب غزل‌های این‌چنینی با تنزیه خاتمه می‌یابند، چراکه آن حرف آخر است.