“طرحی برای تدوین نظام اخلاقی مولانا” به روایت مصطفی ملکیان

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

همایش «آینه صبوح» از ویژه برنامه‌های موسسه «سروش مولانا» پیرامون احوال و اندیشه‌های مولانا با سخنرانی استاد مصطفی ملکیان با موضوع «طرحی برای تدوین نظام اخلاقی مولانا» برگزار شد. طرحی که ملکیان برای تدوین نظام اخلاقی مولانا در نظر گرفته بود بر مبنای هفت سوال در نظر گرفته شده بود. از منظر ملکیان برای پاسخ به پرسش زندگی خوب چیست باید به هفت پرسش جواب داد. اخلاقی بودن یعنی چه؟ چرا باید اخلاقی باشیم؟ احکام اخلاقی را از کجا تشخیص دهیم؟ چگونه اخلاقی زندگی کنیم؟ موانع اخلاقی بودن چیست؟ چه چیزهایی به اخلاقی بودن کمک می‌کند؟ وچگونه دیگران را اخلاقی کنیم؟ وی سپس با طرح این پرسش‌ها به تشریح هر کدام از آنها پرداخت. آنچه در پی می‌آید متن سخنرانی مصطفی ملکیان در این نشست است.

نه فقط زندگی فردی بلکه زندگی جمعی ما آدمیان زمانی با کمترین درد و رنج همراه خواهد بود که در زندگی سه ویژگی بیابیم. زندگی‌مان خوب، به معنای اخلاقی، باشد. زندگی‌مان خوش، به معنای سلامت روانی، باشد. زندگی‌مان معنادار و ارزشمند باشد. اگر هر کدام از این سه ویژگی («خوب»، «خوش» و «ارزشمند» یا «معنادار») را داشته باشیم، هم خودمان کمترین درد و رنج و مسایل و مشکلات را خواهیم داشت و هم جامعه‌مان. در مواجهه با متفکران جهان اعم از شرقی یا غربی، کهن یا نو، فیلسوف یا عالم، عارف یا هنرمند، اگر بخواهیم از وی سود ببریم باید ببینیم از دل آثار آن متفکر چه چیزهایی در جهت زندگی خوب و خوش و ارزشمند به ما ارزانی می‌شود. اگر کسی با رویکرد حکمت‌آمیز و فرزانه‌وار و عملی با متفکران جهان مواجه شود، بجاست این سه سوال را از آن متفکر بپرسد. یکی از این متفکران بزرگ فرهنگ بشری هم اگرچه در ردیف عارفان جای گرفته مولاناست. می‌توان همین سه سوال را از مولانا پرسید. در طرحی که من ارایه کرده‌ام مولانا فقط به سوال اول پاسخ داده است.

نظرگاه اخلاقی مولانا

در ارتباط با این بحث می‌توان به بازنگری سنت فرهنگی مراجعه کرد. سنت فرهنگی هر جامعه‌ای مدام نیاز به رجوع، بازنگری و تفسیر مجدد دارد. این بازنگری دو دلیل دارد: اول آنکه باید دید در سنت فرهنگی جامعه ما هنوز چه چیزهایی ماندنی‌اند و چه چیزهایی رفتنی. اولین خاصیت این بازنگری آن است که ماندنی‌های فرهنگ را از رفتنی‌های آن تفکیک می‌کند. بنا بر این نظر، چیزهایی وجود دارد که جزو فرهنگ ما بوده‌اند اما اکنون فقط به درد مورخان فرهنگ می‌خورد، اما چیزهایی است که در فرهنگ ما حاضر بوده‌اند اما به درد خود ما می‌خورند نه به درد مورخان. دومین سود این بازنگری آن است که در این بازنگری سوالات روزگار خودمان را با متون روزگاران گذشته ارزیابی می‌کنیم. سوال جدید را از متن و متفکر کهن پرسیدن آثار و نتایج مثبتی می‌تواند داشته باشد. وقتی از متفکری می‌پرسیم «زندگی اخلاقی چه نوع زندگی است» این متفکر باید به هفت سوال پاسخ دهد. هر کدام از این هفت قسمت بر قسمت بعدی ترتب دارد و مقدمه‌ای است برای قسمت بعدی، نوعی تقدم و تاخر منطقی بین این هفت سوال وجود دارد. این هفت سوال را نه‌تنها از مولانا که از هر متفکری می‌توان پرسید.

اخلاقی بودن یعنی چه؟

چه کسی اگر چگونه زندگی کند، زندگی‌اش اخلاقی است؟ جواب این سوال متوقف براین است که ما اخلاق را از دیگر منابع هنجارگذار جامعه جدا کنیم. در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از خاستگاه‌های مختلفی فرمان و حکم می‌شنویم. در جامعه هنجارگذارهای فراوانی وجود دارد. از جمله این هنجارگذارها می‌توان به اخلاق، حقوق، دین و مذهب، عرف و عادات و رسوم اجتماعی، مصلحت‌اندیشی و احکام زیبایی‌شناختی اشاره کرد. هیچ‌کسی وجود ندارد که کوچک‌ترین کار ارادی انجام دهد مگر اینکه از یکی از این منابع هنجارگذار فرمان‌پذیری کند. در اینجا این سوال مطرح می‌شود که من وقتی چگونه زندگی کنم اخلاقی هستم؟ آیا صرف شهروند خوب بودن به معنای انسان اخلاقی بودن است؟

چرا باید اخلاقی باشیم؟

چه دلیلی برای الزام به اخلاقی بودن وجود دارد؟ اگر بپذیریم که امتیاز انسان بر حیوان عقلانیت است و اگر قبول کنیم یکی از انواع عقلانیتی که انسان باید داشته باشد، عقلانیت عملی است و همچنین اگر بپذیریم که معنی عقلانیت عملی این است که کاری انجام ندهیم که هزینه‌اش بیش از سودش باشد، در اینجا اخلاقی زندگی کردن کار است و اگر این کار عقلانی باشد، باید هزینه‌اش بیشتر از سودش نباشد. به میزانی که اخلاقی زندگی می‌کنیم به ثروت، قدرت، جاه، مقام و حیثیت اجتماعی و محبوبیت خود ضربه می‌زنیم. کسی که به ضوابط اخلاقی التزام دارد به میزانی که التزامش موکدتر، دقیق‌تر و عمیق‌تر شود، به این میزان به ثروت، قدرت، جاه، و… لطمه می‌زند. به میزانی که اخلاقی زندگی می‌کنیم هزینه می‌دهیم. هزینه‌ها مشخص هستند اما سودش چیست؟ سود باید بر هزینه بچربد. چون اگر سود اخلاقی زیستن بر هزینه نچربد، اخلاقی زیستن عقلانی زیستن نیست. هر متفکری باید نشان دهد که هزینه‌ها از سود کمتر است و الا سخنی که برخی در طول تاریخ گفته‌اند که اخلاقیان سفیهان و احمقان جهانند که اخلاقی زندگی می‌کنند در مورد ما صادق خواهد بود.

احکام اخلاقی را از کجا تشخیص دهیم؟

چه حکمی اخلاقی و چه حکمی غیراخلاقی است؟ این سوال، سوالی معرفت‌شناختی است. عقل، وجدان، شعور اخلاقی و افکار عمومی از جمله منابعی هستند که در پاسخ به این پرسش ذکر می‌شوند. برخی هم فراتر از این رفته‌اند و از نقش قرارداد در تعیین احکام اخلاقی سخن گفته‌اند. در پاسخ به این سوال سه نظریه وجود دارد:

۱) نظریه‌ای که این منبع معرفت شناختی را در عالم انسانی جست‌وجو می‌کند؛ ۲) نظریه فوق انسانی؛ ۳) نظریه دون انسانی.

چگونه اخلاقی زندگی کنیم؟

برای گذراندن زندگی خوب باید خوراک بخوریم. از کجا بدانیم کدام خوراک بهتر و کدام بدتر است و کدام خوراک با دیگری سازگارتر؟ به اعتقاد برخی اگر بخواهیم ببینیم چگونه اخلاقی زندگی کنیم، باید به آثار و نتایج عملکردمان رجوع کنیم. اگر آثار عملکردمان خوب باشد، اخلاقی هستیم و اگر آثار عملکردمان بد، غیراخلاقی هستیم. برخی دیگر معتقدند که به آثار و نتایج نباید توجه داشت. به اعتقاد این گروه یک سلسله ضوابطی وجود دارد که باید انجام دهیم و دیگر مهم نیست چه آثاری داشته باشد. مثلا اخلاقی بودن به این است که راست بگویی، متکبر نباشی و… . بنا بر این نظر آثار و نتایج اعمال چندان مهم نیست. برخی دیگر به نیات و درونیات معتقدند. نیت‌ها و مقاصد و اهداف و خواسته‌ها، اخلاقی بودن را تعیین می‌کنند. به تعبیر دیگر آیا باید به عمل نگاه کرد یا به پس از عمل، یا به پیش از عمل. از میان این سه مورد باید یکی را انتخاب کرد. در فرهنگ ما انتخاب میان این سه مورد سردرگمی و ناسازگاری به بار می‌آورد. مولانا از کسانی است که فقط به نیات توجه دارد. از این سه نظر سه مکتب بیرون می‌آید: ۱) مکتب وظیفه‌نگری که معتقد به خود عمل است؛ ۲) مکتب نتیجه‌نگری که معتقد به آثار و نتایج عمل است؛ ۳) مکتب فضیلت‌نگری که معتقد به نیات است، مولانا در این میان، فضیلت‌نگر است.

موانع اخلاقی بودن چیست؟

در طول تاریخ کم نیستند افرادی که می‌خواستند اخلاقی باشند. موانع اخلاقی بودن به موانع نظری و عملی تقسیم می‌شود. موانع نظری به این معناست که رای درست یا نادرست انسان مانع اخلاقی زیستن می‌شود. موانع عملی به این معناست که آرای ما مانع اخلاقی زیستن ما نیستند، بلکه مشکلات عملی در این راه وجود دارد. مشکلات نظری عبارتند از: نسبی‌انگاری اخلاقی، شکاکیت اخلاقی، نهیلیسم اخلاقی. مشکلات عملی عبارتند از: خودگزینی یا حب ذات (مولانا بر آن بسیار تاکید می‌کند)، مختاربودن و نبودن (هرچه میزان اختیار من کمتر شود مانع اخلاقی برای اخلاقی زیستن پدید می‌آید)، مشاهده اخلاقی نزیستن دیگران.

چه چیزهایی به اخلاقی بودن کمک می‌کند؟

در پاسخ به این سوال برخی به عوامل لاهوتی اشاره دارند و معتقد به شاهد بودن خداوند بر اعمال خود هستند و برخی از اعتقاد به زندگی پس از مرگ سخن گفته‌اند. مولانا بر هر دو نظر تاکید می‌کند. از عوامل ناسوتی می‌توان از احساس تنهایی عمیق نام برد. هرچه انسان احساس تنهایی بیشتری کند، اخلاقی زیستن او بیشتر می‌شود. عامل ناسوتی دیگر ناپایداری روابط انسانی است. اگر انسان هرچه بیشتر به ناپایداری روابط انسانی باور داشته باشد، بیشتر اخلاقی زندگی خواهد کرد. عامل بعدی زود از یاد رفتن از خاطرهاست. اگر انسان بداند که زود از یاد خواهد رفت، اخلاقی‌تر زندگی خواهد کرد. بودا می‌گوید: نقشی که بر ذهن دیگران از توست به اندازه نقش ریگی است که در آب می‌افتد.

چگونه دیگران را اخلاقی کنیم؟

در پاسخ به این پرسش دو جواب می‌توان داد: یکی از موانع اخلاقی زیستن انسان آن است که دیگران اخلاقی نیستند. پس اگر دیگری را اخلاقی کنیم، یکی از این موانع را برداشته‌ایم. مورد دیگر عبارت است از اینکه بخشی از بودن من بسته به آن است که دیگری را اخلاقی کنم. بخشی از وظایف اخلاقی من اصلاح دیگران است. در پاسخ به این سوال چند راه‌حل وجود دارد: اولین راه‌حل که مولانا هم بر آن تاکید می‌کند آن است که انتقال اخلاقی بودن از فردی به فرد دیگر آن است که آن فرد خودش کاملا اخلاقی باشد. این نوع انتقال را، انتقال از طریق اسوه اخلاقی می‌نامیم. هرچه انسان اخلاقی‌تر شود، دیگران چه بخواهند و چه نخواهند اخلاقی می‌شوند. گویی اخلاقی بودن یک نوع سلامت واگیردار است. کانت تنها راه انتقال اخلاق به دیگری را عقلانیت می‌داند. انسان هرچه عقلانی‌تر شود، خواه‌ناخواه اخلاقی‌تر می‌شود. در تربیت و انتقال اخلاق کانت، اسوه جایگاهی ندارد. مورد سوم، ایجاد نوعی ساختار اجتماعی است که هزینه‌های اخلاقی در آن کمتر شود. این مورد، موردی اجتماعی و نهادی است و نه فردی. بسیاری از متفکران لیبرال بر این مورد تاکید دارند. در دوران باستان ارسطو مبدع این رای بود. وی می‌گوید اخلاق از سیاست می‌گذرد. یعنی اگر سیاست درستی در جامعه اعمال شود، مردم اخلاقی‌تر زندگی می‌کنند. امروزه می‌گویند اگر انسان‌ها اخلاقی‌تر زندگی کنند نهادهای سیاسی هم سالم‌تر خواهند شد. ارسطو عکس این قضیه را مطرح می‌کرد. وی بر این باور بود که هرچه نهادهای سیاسی سالم‌تر شوند، مردم اخلاقی‌تر زندگی خواهند کرد. اگر قرار است از مولانا استفاده عملی کنیم، باید از مولانا پرسید زندگی خوب، زندگی خوش و زندگی معنادار یعنی چه؟