ذکر از منظر شیخ صفی الدین اردبیلی

«ذکر» از منظر شیخ صفی الدین اردبیلی

سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

هستی صفوی

دانشگاه اکستر[۱]

مقدمه

شیخ صفی الدین اردبیلی (۶۵۰–۷۳۵ هـ.ق.) بزرگ ترین عارف تمدن ساز جهان اسلام، پیر طریقت صفویه و نیای سلسله صفویه و از نوادگان امام موسی کاظم(ع)است.[۲] اندیشه و احوالات شیخ در کتاب « صفوه الصفا» نوشته ابن بزاز اردبیلی (متوفی ۷۵۹) بیان شده است. گزیده «صفوه الصفا» با نثری روان و تعلیقات توسط مهوش السادات علوی تدوین و با عنوان «سلطان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی(گزیده «صفوه الصفا»)[۳] انتشار یافته است. بقعه شیخ صفی الدین در اردبیل یکی از زیباترین آثار معماری اسلامی- ایرانی و از اماکن مقدس ایران است که از دیرباز زیارتگاه اهل دل بوده است. طریقت صفویه زنده است و سالکان براساس تعالیم شیخ صفی الدین ذاکرند.

«ذکر» از تعالیم اصلی عرفان اسلامی و طریقت صفویه و برگرفته از کلام الله حکیم است. عموم مشایخ عرفان و تصوف نظیر سهروردی، محی الدین، مولانا و شیخ صفی الدین، سالکان طریق حق را به «ذکر الله» دعوت کرده اند.

این قدر گفتیم باقی فکــــــر کن

فکــــر اگر جامد بود رو ذکر کن

ذکر آرد فکــــــــــر را در اهتزاز

ذکر را خورشید این افسرده ساز[۴]

«ذکر» در قرآن کریم مورد تأکید واقع شده،[۵] لکن هیچ یک از علوم اسلامی از قبیل کلام، فقه و اخلاق بابی در مورد ذکر تدوین نکرده اند. دانش عرفان افزون بر بحث مستوفا در این باره ، بر اساس قرآن کریم، «ذکر» را از  ارکان مهم عرفان و تصوف و مهم‌ترین وسیله برای رسیدن و نزدیک شدن به خدا می‌ داند. غایت و هدف ذکر نزد عارفان؛ فنا شدن ذاکر در مذکور است. منابع مهم ادبیات عرفانی حاوی مطالب بسیاری در مورد ذکر است.[۶] مهم ترین منبع شناخت ذکر در مکتب شیخ صفی الدین اردبیلی؛ کتاب صفوه الصفا، کتیبه های بقعه شیخ صفی الدین و دانش سینه به سینه اهل دل در طریقت صفویه است.[۷]

تعریف ذکر

معنای ذکر از جهت لغوی، یادآوری و از جهت اصطلاحی به معنای  یاد کردن خدا از طریق تکرار اسماء حسنای الهی توأم با توجه قلبی است. ملا محسن فیض کاشانی در کتاب شریف «الوافی» گوید: «اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثِیراً أثنوا علیه بضروب الثناء من التمجید و التهلیل و التسبیح و التکبیر…»:[۸] «خدا را بسیار یاد کنید و او را با انواع تمجید، تهلیل، تسبیح و تکبیر به یاد آورید و این کار را بسیار انجام دهید و او را تسبیح کنید. همیشه به میل خود خدا را اطاعت کنید.»

 اذکار در قران کریم و ادعیه بیان شده اند. قال الله ­تعالی: ­«وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ»[۹]: «ذکر، اشتغال به الله است، نه به غیر.»[۱۰] ذکر؛ ملاحظه وحدت از طریق تکرار کلمه مقدس است. حقیقتِ ذکر؛  بیرون آمدن است از آنچه غیرخداست تا آنچه غیر اوست فراموش گردد. ذکر آن است که اسم «الله» را متذکر شوند.[۱۱] ذکر با ورد و دعا متفاوت است.[۱۲]

منشأ قرآنی ذکر در عرفان اسلامی

در فضیلت ذکر، آیات و احادیث بسیار وارد شده است. خداوند سبحان جز «ذکر»، ­چیز دیگری را به کثرت توصیف نکرده و به بسیاری عمل به آن امر نکرده است. مانند «یا اَیها الذین آمَنوا اذکُرُوا ‌اللهَ ذِکراً کَثیرا. وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلاً.»:[۱۳] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید ذکر حق را به دل و زبان بسیار یاد کنید و صبح و شام به تسبیح و تنزیه ذات پاکش بپردازید.» «فَاذکُرُونی اَذکُرکُم»:[۱۴] «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.»« واذکُر رَبَّکَ کَثیراً»:[۱۵] «و پیوسته به یاد خدا باش.»

آیات مشهور ذکر در قرآن، مورد استناد عارفان عبارتند از:

قال الله عزوجل‏: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً.»(احزاب/ ۴۱- ۴۲) * قال الله تعالى:‏ «وَ اذْکُرُوا اللهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏.»(انفال/۴۵) * قال سبحانه‏: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ‏.»(اعراف/۲۰۵- ۲۰۶) * قال سبحانه: ‏«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ‏.»(غافر/۶۰) * قال جل ذکره:‏ «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.‏»(اعراف/۵۵- ۵۶)

 احمد بن فَهد در «عُدَّهُ­الدّاعی» روایت می ‌کند رسول­ خدا(ص) فرمودند: «اَنا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی»: «من همنشین کسی هستم که با ذکر(زبانی و قلبی) دائماً به یاد من باشد». این روایت را محمد بن یعقوب­کلینی در «اصول­کافی» از ابوحمزه ثمالی از امام محمدباقر(ع) روایت کرده است.[۱۶] «قَالَ رَسُولُ اَللهِ(ص): مَنْ أعطِیَ لِسَاناً ذَاکِراً فَقَد أعطِیَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلآخِرَهِ.»:[۱۷] رسول خدا(ص) فرمودند: «هر که زبانى گویا به ذکر خدا به او داده شده، خیر دنیا و آخرت را به او داده اند.)[۱۸]

معناشناسی ذکر

از منظر شیخ صفی الدین؛ «ذکر» در تعامل معنایی با ایمان، خدا، معاد، حکمت، معرفت، دل، تضرع، تهجد، تزکیه، اطمینان، آرامش،خشوع، خشیت، طریقت، مراقبه و لقاءالله است. «ذکر»؛ یاد خدا در قلب و ذهن و رفتار است. براساس تعامل معنایی شبکه مفاهیم فوق که هم­بسته ذکرند، توجه قلبی به حق تعالی لازمه ذکر است. حکمت، معرفت، لقاءالله، آرامش و اطمینان قلبی از نتایح ذکر است. ذکر باید توأم با تضرع و خشوع باشد. سحرگاهان و مابین طلوعین بهترین اوقات ذکر است. ذکر از ارکان طریقت است.

شریعت، طریقت، حقیقت­

«ذکر» از ارکان طریقت و سیر و سلوک الی الله تعالی است. از منظر عارفان؛ دینداری و معرفت به سه بخش «شریعت، طریقت و حقیقت» تقسیم می شود. «ذکر» رکن طریقت برای وصول به حقیقت و لقاءالله است. ذکر در دستگاه معنویِ طریقت حق، میوه الهی می دهد، وگرنه صرف تکرار اسماء الهی بدون سیر وسلوک معنوی نتایج متعالی ندارد.

شیخ (قدّس سرّه) در تحقیق شریعت و طریقت و حقیقت فرمود: شریعت وضع محمدى(ص) است به قول خداى تعالى و قول محمدمصطفى(ص)، طریقت؛ فعل محمدى و حقیقت؛ حال محمّدى است. شریعت؛ اوامر و نواهى و تکالیفى است که بر صورت واقع مى‌شود. عملِ طریقت، متابعت سنّت و فعل رسول(ص) است. طریقت راه راست و «أنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ.»[۱۹] است. عمل اهل طریقت؛ عملى است که هرچه در واجبات شرع و منسوبات اشد و اشق باشد، به آن قیام نمایند. راه حقیقت یکى است که به حقّ مى‌رود و منتهاى راه چندان است که عالم کَون است.

سؤال کردند: معناى «الطُرُق إلى الله بِعددِ أنفاسِ الخلائق» چیست؟ فرمود: «طریق تا انتهاى مکوّنات یکى است. آن گاه از هر دلى به حضرت راهى دیگر است و این راه دل، راه اهل حقیقت است.

صد هزاران راه با درگاه خود بگشاد از آنک

هر دلى را مشرع رازى به راهى دیگــر است

اهل سلوک را به صفت، معراج است. همچنان که معراج پیامبر(ص) به صورت بود. حقیقت؛ معرفت و مشاهدۀ حق تعالى، دریافت آن و عارف شدن به آن است. شریعت همچون گوشت و جرم میوه وَ حقیقت همچون مغز میوه است. مغز میوه اگر  گوشت نداشته باشد، پرورده نمی شود و بى ‌اصل می گردد. گوشت میوه اگر دارای پوست و صوان نباشد، آن میوه نمی رسد و به حال کمال در نمی آید، بلکه تباه می شود. بنابراین طریقت بدون ‌شریعت و حقیقت بدون ‌طریقت راست نیاید. تکلیف شریعت؛ اوامر و نواهى شرع، تکلیف طریقت؛ زهد و ورع و تقوى و امثالهم وَ تکلیف حقیقت؛ تجرد دل از ما سوى الله و تکلیف جان ‌و دل به اشتغال محض به حق تعالى است.

هر تنــــــــى گر بار تکلیف تو بر تن مى‌ کشد

ما به ذوق شوق بار عشق بر دل مى‌کشیــــــــم

هر یکى از ساغرى مستند و ما سوداییـــــــــان

از شراب صرف عشق روى جانان سرخوشیم[۲۰]

شیخ (قدّس سرّه) در باره آیه «وَ اَلَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۲۱] فرمود: مراد از این «سبل»؛[۲۲] راه شریعت، راه طریقت و راه حقیقت است. چون جهد در رضاى ما نموده باشد، هر سه راه را به او بنماییم. راه شریعت را به صورت قطع می توان کرد و آن راه حجّ و غزا[۲۳] و طلب ظاهرى و باطنى است. سفر مباح به طلب کسب حلال و راه طریقت را به صفت می توان قطع کرد. وقتى نفس را به شریعت بند کنند، بند صفت گشاده می شود و به صفت، طریق طریقت را قطع می کنند. راه حقیقت را به دل می توان قطع کرد و آن راهى است از دل به حضرت، که وقتى علایق و عوایق نفس قطع شود، آن راه بر دل گشوده می گردد.

سالک به هر آن راه که نیکوست رود

وان راه صفا که لایـــــــق اوست رود

چون جان بى‌پوشیده نهد در راهـــــى

کان راه ز دل به خلوت دوست رود[۲۴]

سیر الهی بر دو بخش است: سیر الی الله که  فنای فی الله و لقاءالله پایان آن است و سیر فی الله که پایانی ندارد. شیخ صفی الدین فرمود: «فناى فى الله، فناى روح به بقاى حق است. وقتى انوار الهى متجلى شود، اسم ‌و رسم بشرى و انسانى را محو و وحدانیت حق را اثبات می کند.

«چون روح در نظاره فنا گشت، این بگفت

نظاره جمال خدا جــــــــــــز خدا نکرد[۲۵]

سؤال کردند: چون حق تعالى از رگ گردن بنده به [خود] بنده نزدیک تر است: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ اَلوَرِیدِ»[۲۶] «سیر الى الله»، «سیر فى الله» و «سیر مع الله» چگونه است؟ معناى اینها چیست؟ چون حق تعالى از هر مشى منزّه است، «السّیر مع الله» چگونه است؟» شیخ (قدّس سرّه) فرمود: «سیر الى الله» به حسب بُعد نفس از حضرت حق است، نه به حسب بُعد حضرت حق از بنده. زیرا او به همه نزدیک است و بُعدى که هست،  بُعد نفس از حضرت حق است به واسطۀ حجاب هایى که در میان است. پس سعى بنده؛ در رفع حجاب «سیر الى الله» است. وقتى این مسافت قطع کند و قدم از خود بیرون نهد، «سیر الى الله» منتهی مى‌ شود. یعنى چندان که به صفت، مسافت خوف را قطع کند، راه است و چون راه منتهى شود، بعد از آن «سیر فى الله» است. یعنى بُعد نفس مرتفع شده است.

تا به سر میدان کوى وصل جانان دور نیست

یک‌قدم باید ولـــــى از خود برون باید نهاد

شیخ در مورد «سیر فى الله» فرمود: حق تعالى از اندرون و بیرون منزّه است، لیکن سالک را از صفتى به صفتى ترقى است و حق ‌تعالى او را از صفتى به صفت دیگر آشنا می گرداند. پس «سیر فى الله» به معنای «سیر فى صفات الله» است و چندان که از صفتى به صفت دیگر در ترقى است، هنوز در «تلوین» است و بعد از «سیر مع الله» در حالت «تمکین» است.

غربتـى فیک غربه الغربــــــه

لا فرح دونکم و لا کربــــــه

انت مقامى و انت مغتربـــــى

قد طاب فیک المقام و القربه

شیخ در مورد «سیر مع الله» و چگونگی معیت با حق ‌تعالى در سیر فرمود: معیت بدان معنى نیست که اتحاد و دوگانگى باشد. زیرا آنجا که وحدت اوست، کثرت وجود ندارد. چنان که کسى وقتی قطره‌ اى در بحر اندازند، آن قطره در بحر مستهلک شده، دوگانگى او در یگانگى مستغرق می گردد. لذا همه تن یگانگى بحر است، لیکن اتحاد نیست. زیرا بحر، بحر است و قطره‌، قطره و مغایرت بین آنها ظاهر است. پس اگر بحر در جنبش آید و تموّج گیرد، اختیار با بحر است، نه با قطره.

جنبش او جنبش دریا بــــود

او چو نبود در میان، زیبا بود[۲۷]

ذکردر تلوین و تمکین در سیر الهی

ذکر در همه مقامات سلوک جاری است؛ گاه با زبان، گاه با قلب و گاه با روح. تلوین، از مقامات سیر الی الله تا مقام فنای فی الله است. ذکر در صیرورت به زبان و قلب است، اما تمکین مقام بقای فی الله است. نسبت ذکر به روح، همچون ورود یک قطره به دریاست. در نهایت ذکر و ذاکر و مذکور به وحدت می رسند.

شیخ (قدّس سرّه) فرمود: صاحب تلوین، سالکی است که قدم در راه خدا نهاده است. این راه از خوف و خطر ایمن نیست. سالک در سعى است و با جهد خود از مقام به مقام و از منزل به منزل و از عالم به عالم و از صفات به صفات – با هدایت حق ‌تعالى – برای او ترقى حاصل مى ‌شود. سالک مادامی که در ترقى است، صاحب تلوین است. چندان که همه مخاوف و مخاطر را به قدم صدق طی کرده، با گذر از اینها به مقصد رسیده، قدم در حرم کعبه حقیقى مى ‌نهد. آنجا آرام مى ‌گیرد و از مخاوف ایمن مى ‌شود. پس او را صاحب تمکین گویند. چون تشنه‌اى که در بادیه به طلب آب پویا و جویاست، چون به سرچشمه‌اى برسد، از آب سیراب شده، تازگى حیات می یابد و برای او اطمینان حاصل می شود. اگر برای تشنه ای هزار بار وصف را آب کنند، به مجرد ذکر آب، تشنگى از او زائل نمی شود، بلکه تشنه ‌تر می شود و تا به آب نرسد و سیراب نشود، اطمینان حاصل نمی شود. چنان که طالبان خدا که قدم در راه حق نهاده‌اند و طلب حق مى‌کنند، تشنه زلال وصال ‌اند و تا نرسند و ذوق وصال را نچشند، برای آنها اطمینان حاصل نمی شود.

تا ننوشد چو خضر زنده و ساکن نشود

تشنه سوخته چون چشمه حیوان جوید

صاحب تلوین همچنان در راه وَ در سعى و کوشش است که به منتهاى مقصد «وَ أنَّ إلى رَبِّکَ اَلمُنتَهَى.»[۲۸]  برسد. چون به مقصد وصال رسد و تجدّد دوام وصال یابد، صاحب «تمکین» می گردد. مثال آن که به تجدد و دوام وصال، صاحب تمکین گردد، همچون زنانى است که در حضور زلیخا با دیدار یوسف(ع) دستهای­شان را بریدند، زیرا دوام و تجدد وصال نیافته بودند. اما زلیخا دستش را نبرید، زیرا دوام وصال داشت و صاحب تمکین بود.

فقلت و الشّوق یطوینى و ینشرنى

هذا العزیز الـــــــذى لمتنّنى فیه

خواص و ملازم آن پادشاه که در تجدد و دوام وصال پادشاه اند نیز در وصال متمکن اند، اما کسانى که دورند و وصال پادشاه را به ندرت درمی یابند، در وصال، صاحب تمکین نیستند.

در دوام وصل شه آن را که دولت دست داد

بر سریر مسند تمکین خود شـــــــــد پادشاه

ذکر؛ عامل تصفیه باطن

شیخ صفی الدین براساس آیه ۴۵ سوره عنکبوت، «ذکر الله» را موجب تصفیه باطن آدمی و بزرگ تر از نماز می داند، زیرا یاد خدا با حضور قلب، بالاتر از ظاهر نماز بدون توجه قلبی  است. نماز واقعی با حضور قلب، نوعی ذکر و در حقیقت «ذکر الله» است، چنان که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکرِی.»(طه/۱۴) از شیخ صفی الدین از آیه «إِنَّ اَلصَّلاهَ تَنهَى عَنِ اَلفَحشاءِ وَ اَلمُنکَرِ وَ لَذِکرُ اللهِ أکبَرُ.»[۲۹](عنکبوت/۴۵) سؤال کردند:  چون نماز به صراحت بعضى دلایل ظاهره، اعظم ارکان اسلام است؛ ذکر «الله اکبر» چگونه است؟ شیخ (قدّس سرّه) فرمود: «ذکر «الله اکبر» براى آن است که نماز از فحشا و منکر ظاهرى باز مى‌دارد. زیرا وقتی به نماز مشغول است از او فحشا و منکر ظاهرى بر نمى‌آید و ظاهر نظرگاه خلق است. لیکن نماز از فحشا و منکر باطنى باز نمى‌دارد، زیرا گاه در نماز است، اما دلش به فحشا و منکر باطنى مشغول است. باطن نظرگاه حق است. ذکر باطن را تصفیه مى‌کند و از فحشا و منکر باطنى بازمى‌دارد و نظرگاه حق را از فحشا و منکر پاک مى‌گرداند. پس ذکر «الله» از نماز، اکبر است که فرمود: «وَ لَذِکرُ اللهِ اَکبَر.»[۳۰]

اهل  ذکر

 از شیخ صفی‌الدین از آیه «فَاسئَلُوا أهلَ الذِکرِ إن کنتُم لا تَعلَمُون.»(نحل/۴۳): «اگر نمی‌دانید؛ از اهل ذکر سؤال کنید.» سؤال کردند: اهل ذکر کدام‌اند؟ شیخ فرمود: «اهل ذکر اهل «لا اله ­الاّ الله» اند؛ اما نه به گفتن آن. اهل معرفت به «لا اله ­الاّ الله» کسانی هستند­ که به «لا اله ­الاّ الله» عارف­اند، زیرا گویندگان «لا اله ­الاّ الله» یک طایفه­اند و عارفان و اهل معرفت به «لا­ اله­ الاّ الله» طایفه‌ای دیگر. کسانی از اهل «لا اله ­الاّ الله» که به این صفت موصوف‌اند، دستشان به خزانه الهی رسیده و چون اهل‌اند، از هرچه از آنها سؤال کنند اگر ندانند؛ از حق معلوم کرده، جواب گویند.»

مخزن گنج رموز قدس چون دست آورد

ترجمان دفتـر اسرار هر معنــــــــا شود[۳۱]

تعامل ذکر و فکر و  عمل

 در طریقت صفویه، ذکر و فکر و  عمل در تعامل­اند و توأمان بهتر ثمر می ­دهند. معرفت، عشق، آرامش، صفا و سخا از نتایج پیوند مدام ذکر و فکر و عمل است. «ذکر الله» زیربنای فکر و عمل الهی است. فکر و عمل بدون ذکر معلوم نیست مثمر ثمر باشد. ذکر حقیقی فاضل تر از فکر بدون ذکر است.

از شیخ از آیه «اَلَّذِینَ یَذکُرُونَ اَللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ اَلسَّمواتِ وَ الأَرضِ» سؤال کردند: ذکر فاضل ‌تر است یا فکر؟ شیخ فرمود: «ذکر فاضل‌ تر است، زیرا ذکر بصیرت دل را زیاد می گرداند. لذا فکرى که نتیجه ذکر باشد، به صواب نزدیک تر از فکرى است که بر عمیا باشد، یعنى با بصیرت دل ببیند و در آن فکر کند. اشیاء را با بصیرت دل دیدن، موقوف بر ذکر و فکر در اشیاء است، نه در خالق. زیرا فکر در باره ذات مقدس حق‌ تعالى ممکن نیست. در ظاهر نص صاحب شریعت(ع) وارد شده است: «تَفَکّروُا فى خَلقِ الله وَ لا تَتَفَکَّروُا فِى الله.» چون ذکر اشتغال به «الله» است نه غیر وَ فکر اشتغال به غیرِ الله است، لذا ذکر فاضل‌ تر از فکر است.»[۳۲]

اذکار معروف

برخی اذکار مشهور «طریقت علویه صفویه» عبارتند از: «الله، الله» * «لا اله الاّ الله» * «هو» * «لا اله الاّ هو» * «اللهُ حق» * «یا هُو یا مَن لا هُو الاّ هُو» * «هُو لا اله الاّ هُو» * «الله، محمد، علی» * «یا علی». گنبد مقبره شیخ صفی­الدین نیز به گنبد «الله الله» معروف است، زیرا در تمام بدنه بیرونی آن  ذکر مقدس «الله» خوشنویسی و کاشی­کاری شده است. ذکر «الله، الله» و «لا اله الاّ الله» هر صبح و شام باید ادا شود. «یا علی» ذکر مددخواهی و استحکام بیعت با ولایت علوی است.

«الله»؛ دارای وجود تام، کامل و مقدس است و اکوان و موجودات، او جلَّ­جلاله را مقید نمی­ سازند. هنگام ذکر، احضار این اسم در نفس ذاکر، فوایدی پدید می‌آورد که در ذکرهای مقید نیست. ذکر «لا اله ­الاّ الله» ترکیبی از نفی و اثبات است. بدین معنا که ظلمت صفات نفس زایل گشته، زمینِ نفس به ظهور نور خدا روشن می­گردد.

تلقین ذکر

ذکر باید از طریق استاد الهی به ذاکر تلقین شود وگرنه چندان مفید فایده واقع نمی ­گردد. این قاعده مورد اتفاق عموم طرایق عرفانی است. شیخ صفی­الدین فرمود: « ذکر؛ قطع و رفع حجاب نمی­کند، مگر به تلقین صاحب­ دل.»[۳۳] تلقین ذکر برگرفته از سنت مصطفوی است، چنان که پیامبر(ص) خواص صحابه را گرد آوردند و ۳ مرتبه ذکر «لا اله الاّ الله »را به صورت جهر فرمودند و از صحابه خواستند همانند ایشان تکرار کنند. نجم الدین رازی در «مرصادالعباد» گوید: «از خواجه(ع) نقل است: وقتی جماعتی از خواص صحابه را در خانه­ای جمع کردند و سه مرتبه کلمه «لا اله الاّ الله» را به آواز گفتند و به صحابه فرمودند همانند ایشان بگفتند. آن گاه دست برداشتند و سه ‌مرتبه گفتتند: «أللّهُمَّ هَل بَلَّغتَ» پس از آن فرمودند: «بشارت باد شما را که خداوند تعالی شما را آمرزید.» مشایخ طریقت تلقین ذکر را  از این سنت گرفته‌ اند.»[۳۴] سید حیدر آملی تلقین ذکر از حضرت محمدمصطفی(ص) به امام علی(ع) را گزارش کرده است.[۳۵]

اثرات ذکر

شعله ور شدن عشق الهی، دفع سموم نفسانی، عمارت دل، قوت و رشد و تعالی دل،  گشایش دل، معرفت، یقین، کشف و شهود، انشراح دل، خشوع و خشیت دل و مبدل شدن صفات ذمیمه به صفات حمیده  از آثار ذکر است. شیخ (قدّس سرّه) در باره آیه «فَانظُر إلى آثارِ رَحمَتِ اللهِ کَیفَ یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها.»[۳۶] فرمود: «همچنان که ظاهر زمین مردۀ فسرده با آب باران بهارى و تأثیر هوای طبیعى حیات مى‌یابد و انواع ریاحین و ازهار و نباتات و اشجار از آن برمى ‌آید،

غصون کقامات[۳۷] القیان و فوقها

طیور تغنّت[۳۸] کالقیــــان شوادیا

شقایق مســـــــوّد حشاها کانّها

خدود الغوانـــى یعتلقن الغوالیا

دل‌ مرده که با هواى زمستانى نفس افسرده شده باشد نیز چون به ذکر مشغول شود، از آن آثار آتش الهى حاصل می شود، زمهریر نفسانى را از باطن دفع می کند، بهار باطن را ظاهر گردانیده، زمین دل را نرم و قابل عمارت می گرداند. «ثُمَّ تَلِینُ جُلودُهُم وَ قُلوبُهُم إلى ذِکرِ اللهِ.»[۳۹] بعد از آن نیز به واسطه خواص کلمه توحید، باران رحمت بر زمین دل بباراند.

ببرق کاشجان و قطر کادمعى

و رعد کعولى للنّوى و یحیسبى

از آثار هواى «وَ غَشیتَهُمُ الرَّحمَه» زمین دل را زنده گردانده، قوّت و نشو و نما می دهد تا انواع ریاحین معرفت و محبت حق تعالى از دل سر بر زند. لذا در برخی کتب مسطور است حق ‌تعالى مى ‌فرماید:[۴۰] «عَبدى جَنَّتى بُستانک وَ قَلبک بُستانی.»[۴۱]

دل ز نزهتگه بستان هوایى بستان

تا دلت رو­ضه انوار تجلى گردد[۴۲]

شیخ (قدّس سرّه) در باره آیه «ألَم یَأنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ الله وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ.»[۴۳] فرمود: خشوع از خشیت حاصل می آید و خشیت وقتی از ذکر و خشوع حاصل می شود که به واسطه ذکر، حجاب رقیق گردد و جلود و قلوب نرم گردند. «ثُمَّ تَلِینُ جُلودُهُم وَ قُلوبُهُم إلى ذِکرِ اللهِ.»[۴۴] پس خشیت در آن دل قرار می گیرد و آن دل معمور می گردد. چنان که اگر کسى در خانه‌ اى ساکن نباشد و آن را سدِّ خلل و مرمت نکند، آن خانه معمور نمی ماند. خلل‌ پذیر می گردد. در در و بامش خلل و تخلل پدید می آید و مأواى هوام و حشرات می گردد و به خرابى می انجامد. اگر کسى در آن ساکن باشد و آنجا معمور باشد و به سدِّ خلل در آن توجه کرده، رخنه ‌ها را مرمت کند و از گرد و غبار پاک گرداند، لایق آن می گردد که کسى در آنجا نزول کند. پس «معرفت الله» در آن نزول می کند. از اینجا معلوم مى ‌شود خشوع از ذکر حاصل مى‌ شود نه از غیر ذکر. بعد از آن که ذکر در دل تصرف کرد و دل ترسان و نرم گردید و از قرآن ترسید؛ «وَ ما نَزَلَ مِنَ اَلحَقِّ»[۴۵] را در عمل می آورد.

در بهار خوف چون دل نرم شد از آب ذکر

اى بسا گل‌ها که باغ معرفت بـــــار آورد[۴۶]

شیخ (قدّس سرّه) در باره آیه «إنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئات.»[۴۷] فرمود: وقتى با اخلاص توبه کرده باشد و به عمل صالح مشغول شده باشد، همراه ریاضت و مداومت بر ذکر، خاصیت این چهار چیز (توبه، عمل صالح، ریاضت و ذکر مدام) صفات ذمیمه را به صفات حمیده مبدل می گرداند که همانا «إنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئات.» حسنات آن چهار چیز است که چون درآیند، صفات ذمیمه و سیئات را به کلى منتفى می کنند.

خار نفس و آرزو چون برکنـــد از باغ دل

گل به جاى خار در بستان دل بار آیــدش

شربت صافىّ توبه چون کند نوش از صفا

نوشداروى حیات روح در کار آیدش[۴۸]

نشانه‌ های ذکر مقبول

اخلاق نیکو و سخا، نشانه ذکر مقبول است. شیخ صفی ‌الدین در باره آیه «إنَّمَا المؤمِنُونَ الَّذِینَ إذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم.»(انفال/۲): «مؤمنان آنهایی هستند که چون ذکری از خدا شود، دل‌های­شان ترسان و لرزان شود.» فرمود: چون ذکر در دل مؤثر شود، دل را وَجِل و خوف حاصل شود. نتیجه خوف، علم است که اگر آیتی از قرآن بر آن خوانند، ایمانش افزون گردد. «وَ إذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم ایماناً»(انفال/۲): «و چون آیات خدا را بر آنها تلاوت کنند بر مقام ایمان­شان بیفزاید. 

نتیجه علم، یقین است و از یقین، توکل زاییده شود. «وَ عَلی‏ رَبِّهِم یَتَوَکَلون.»(انفال/۲): «و در هر کار به خدای خود توکل می‌کنند.» اگر توکل دارای یقین نباشد؛ توکل از او درست نیاید. زیرا توکل، یقین بر معلومی است که خواهد رسید. دلش به آن معلوم، قوی گشته و یقین او از سر کشف است و حجاب و غِطا از باصره بصیرتِ صاحب یقین مرتفع می شود. پس مناجات او چنان است که «اَلمُصَلّی إذا صلى یناجی رَبَّهُ.»:[۴۹]«دعا کننده با پروردگارش مناجات می کند.» * «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوه.»(انفال/۳): «کسانی‌که نماز را به پا می‌ دارند.» عبارت از این معناست که دل از سر ذکر خدای عزوجل، وَجِل یابد و به واسطه تلاوت کلام، زیادتِ ایمان بر ایمان پذیرد و صاحب یقین گردد و به واسطه کشف، حجاب و غِطا از بصیرت مرتفع شود و صاحب مناجات صلات گردد. در نتیجۀ ذکر، انشراح دل پدید آید و چون دل گشاده گردد «وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُون.»(بقره/۳ * انفال/۳): «و از هرچه به آنها روزی عطا کردیم به فقرا انفاق می‌کنند.» دستش نیز گشاده می­گردد. گشایش دست در اثر گشایش دل و علامت و گواه بر اثر ذکر در دل است.

 انشراح دل در دو چیز است: حُسن خلق و حُسن سخا.  چون دل مُنشرح گردد و مرارت و حموضت نفس از بین برود، حلاوت دل ظاهر گشته؛ حُسن خلق حاصل آید. چون دل گشاده شود، دست نیز به سخا گشاده می گردد. پس اگر حال شخصی بر این گواه باشد، باید از او قبول کرد. چون در شخص این خصال حمیده از وَجِل قلب، زیادتی ایمان، توکل، نماز با حضور قلب و انفاق مال از اثر ذکر در دل حاصل شده باشد، او مؤمن است. «أولئِک هُمُ المُؤمِنُونَ حَقاً.»(انفال/۴): «آنها به راستی و حقیقت اهل ایمانند.» مراتب چنین کسانی در حالت «لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم.»(انفال/۴): «و نزد خدا مراتب بلند دارند.» و کرامت «وَ رِزقٌ کرِیم.»(انفال/۴): «و روزی نیکو»که مراد دیدار حق ­تعالی است.

چون شــراب عشق جانان در دل و جان کار کرد

جان و دل را دم به دم هم مست و هم هشیار کرد

در مناجات و خرابات وصــــــال و حال خویش

جان مستم آرزوی وعده دلدار کـــــــــــــرد[۵۰]

ذکر صحیح و اثرات آن

« ألا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»(رعد/ ۲۸): «آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام ‌بخش دل هاست.» ذکر موجب آرامش روانی، مقابله با استرس، اتصال به منبع اصلی قدرت و حکمت، انس با حضرت عشق، همنشینی با محبوب و بیدار شدن چشم دل می شود.

شیخ صفی‌الدین  در باب ذکر صحیح بر اساس آیه «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ‌اللهِ ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب.»(رعد/۲۸): «آنها که به خدا ایمان آورده و دل‌های­شان به یاد خدا آرام می‌ گیرد. آگاه باشید که تنها یاد خدا آرام بخش دل‌هاست.» فرمود: «اطمینان دل به ذکر است، اما نه به مجرد گفتن؛ بلکه به مواظبت نمودن بر آن، تا به مذکور برسد.  برای مثال تشنه‌ای که در بادیه سراسیمه در طلب آب است، به مجرد ذکر آب، تشنگی او زایل نمی شود و تا به آب نرسد و آب نخورد؛ تشنه است. سالک نیز چون به مواظبت بر ذکر مشغول شود و دل را به محبت حق ­تعالی گرم گرداند، تشنگی وصال بر او غالب شده، در شوق و اضطراب درآید و تا او را وصول حاصل نشود و ذوق وصال نبخشد، اطمینان حاصل نمی کند. در این حالت، طمأنینه دارای نوری است خاص. چون این نور به دل فرود آید، اطمینان حاصل شود.»[۵۱]  محل اصلی ذکر؛ قلب است. فتأمل.

شیخ صفی­الدین بر اساس آیه «فَانظُر إِلى‏ آثارِ رَحمَتِ اللهِ کَیفَ یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا»(روم/۵۰)[۵۲] در باب اثرات ذکر می­فرماید: «همچنان که ظاهراً زمین مرده و افسرده با آب باران بهاری و تأثیر هوای طبیعی، حیات می­یابد و انواع ریاحین و ازهار و نباتات و اشجار از آن بر می­آید، دل مُرده که به هوای زمستانی نفس افسرده شده، چون به ذکر مشغول شود، از آن ذکر، آثار آتش الهی حاصل شده، آن سرمای شدید نفسانی را از باطن دفع نموده، بهار باطن را ظاهر گردانیده، زمین دل را نرم و قابل عمارت می­کند. «ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُم وَ قُلُوبُهُم إِلى‏ ذِکرِ اللهِ»(زمر/ ۲۳)[۵۳] پس از آن نیز خواص کلمۀ توحید، باران رحمت بر زمین دل می­باراند.[۵۴] شیخ صفی الدین آثار «ذکر الله» را تامین بهداشت روانی(عمارت دل)، آگاهی، و محبت حق­تعالی تفسیر کرده است.

دل، ز نزهت گه بستان هوایی بستان

تا دلت روضۀ انوار تجلـــــی گردد

بهترین وقت ذکر و میزان ذکر

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثِیراً. * وَسَبِّحُوهُ بُکرَهً وَأصِیلاً»(أحزاب/۴۱-۴۲): «اى کسانى که ایمان آورده ‏اید؛ ذکر حق و یاد خدا(با دل و زبان) بسیار کنید. و او را در هر صبح و شام تسبیح نمایید.» بهترین اوقات ذکر سحرگاه و مابین اذان صبح و طلوع آفتاب است. شیخ ­فرمود: «در زمان شیخ زاهد (قدّس الله روحه) چون از اداى سنت «وَتر» فارغ مى‌شدم، به ذکر مشغول مى‌شدم. ذکرم چنان ‌بود که به نداى صلوات نماز سنت صبح خبردار مى‌شدم.» شیخ چون از اداى فریضه صبح فارغ می­شد، تا طلوع آفتاب به ذکر می ­پرداخت و هیچ‌­گاه خللی در این امر وارد نمی­شد.[۵۵]  نماز وَتر آخرین نماز یک رکعتی از یازده رکعت نماز شب است. این نماز با نماز شفع بهترین بخش از نماز شب است. نماز وتر از نماز شفع نیز برتر دانسته شده است.[۵۶]

«عِدَّهٌ مِن أصحَابِنَا عَن سَهلِ بنِ زِیَادٍ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ اَلأَشعَرِیِّ عَنِ اِبنِ اَلقَدَّاحِ عَن أبی عَبداللهِ(ع) قَالَ: مَا مِن شَیءٍ إِلاَّ وَ لَهُ حَدٌّ یَنتَهِی إلَیهِ إلاَّ اَلذِّکرَ فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ یَنتَهِی إلَیهِ»:[۵۷] «امام جعفرصادق(ع) فرمودند: هیچ چیز نیست جز آن که براى آن حدى است که بدان پایان می پذیرد، مگر ذکر که حد پایانی ندارد.

ذکر جلی و خفی

ذکر جلی و خفی محل اختلاف اهل طریقت است. برخی فقط به یکی از آنها معتقدند. شیخ صفی الدین قائل به هر دو نوع ذکر جلی و خفی است. سؤال کردند: «برخى مشایخ ذکر به خفیه فرموده‌ اند، اما شیخ به جهر مى‌فرمایند. برای مریدان، ذکر به خفیه اولى‌تر است یا به جهر؟»  شیخ (قدّس سرّه) فرمود: «برای  مرید مبتدى ذکر به جهر اولى‌ تر است، زیرا در جهر مجاهدت بیشتر است. برای مثال اگر شخصى دارای بیماری قوى باشد، اگر به او داروى ضعیف دهند که اندک اثر کند، براى صحت او فایده ندارد، بلکه گاهی سبب ازدیاد بیماری می شود. پس ابتدا باید به او داروى قوى دهند تا در صحت او قوی عمل کند. سپس با داروى ضعیف احتمالاً صحت حاصل می شود.

نوشدارو چو کارگر گردد

کار بیمــــــار خوبتر گردد

دیگر آن که  ذکر به جهر، از اعمال ظاهری است و اعمال ظاهری به جسم تعلق دارند، چنان که ابتدا در جلود اثر و عمل مى ‌کند، آن‌گاه در قلوب. «ثُمَّ تَلِینُ جُلودُهُم وَ قُلوبُهُمْ إلى ذِکرِ الله.»[۵۸] پس اعمال جوارح باید به جهر و ظاهری باشد. بعد از آن ذکر خفیه با تربیت از دل حاصل می شود. وزیر غیاث الدین محمد رشیدى (رحمه الله علیه) سؤال کرد: «ذکر به جهر اولى ‌تر است یا به خفیه؟» شیخ (قدّس سرّه) فرمود: «اگر کسى با دشمن در جنگ باشد، ضربه اى که به دشمن می رساند، محکم اولى‌ تر است یا آهسته؟» گفت: «محکم اولى‌ تر است.» فرمود: «با نفس و شیطان نیز که بزرگ ترین است، چون محاربه مى‌کنند، ضرب قوى ‌تر و محکم‌ تر اولى است. زیرا اگر ضرب آهسته باشد، نفس مطیع نمی شود، بلکه چون با او محابا کنند، او محابا نمی کند. پس ذکر به جهر اولى ‌تر است، تا چون به ذکر خفیه رسد که ذکر بى ‌اختیار است، دل به ذکر خفیه مشغول گردد و بین جهر اول و خفیه آخر جمع کند.»

ذکرتک لا انّــــــى نسیتک لمحه

و ایسر ما فى الذّکــــر ذکر لسانى

و کنت بلا وجد اموت من الهوى

و هام علـــــىّ القلب بالخفقان»[۵۹]

ذکر چهار ضربى

ذکر باید از سر اخلاص باشد و بر اساس حال دل خوانده شود و تصنعی نباشد. وزیر غیاث الدین سؤال کرد: «بعضى ذکر را چهار ضربى مى ‌فرمایند. چنان که کلمۀ نفى را از طرفى و کلمۀ اثبات را از طرف دیگر گفته، در میان دل تمام مى‌کنند. شیخ چگونه مى‌فرمایند؟» شیخ (قدّس سرّه) فرمود: «کلمه لا إله الاّ الله کلمه اخلاص است، با اخلاص باید گفت. این ذکر تیری است که مقام و مقصد خود  را می داند و کار خود را می کند.

این طایر قدس چون گشاید پر و بال

مرغی است که آشیان خود مى‌داند[۶۰]

ذکر در کتیبه های بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی[۶۱]

ذکرهای قرآنی  در فضاهای بیرون و داخل بقعه شیخ صفی الدین به صورت کتیبه خوشنویسی شده است. «خوشنویسی اسلامی تجسم بصری تبلور روحانی است که در بطن دین اسلام جای دارد. خوشنویسی جامه ای خارجی برای کلام خداوند – قرآن کریم –  در جهان مادی فراهم می آورد که با جهان روحانی پیوند دارد.»[۶۲] کتیبه های قرآنی بقعه شیخ صفی الدین به عنوان بزرگ ترین مجتمع آرامگاهی و عرفانی جهان، علاوه بر جنبه های برجسته هنری و کارکرد سمبلیک، نشانه شناسی و تأویلی، بیانگر آن است که کلام الله مجید منبع اصلی عرفان ناب اسلامی است.[۶۳] کتیبه های اذکار قرآنی بقعه شیخ صفی الدین  که حاوی برخی آیات کوتاه و بلند سوره های مکی و مدنی است، در بخش های مختلف بیرونی و درونی قدسی آن به خطوط کوفی، ثلث و نسخ به رنگ های زیبای سفید، فیروزه ای و طلایی آمیخته با اسلیمی به صورت با شکوهی که نماد جمال و جلال خدای متعال است، جلوه گری می کند.

عکس ۱٫ گنبد الله الله: گنبد الله الله ، ذکرمقدس «الله» ۱۳۲مرتبه به رنگ فیروزه ای و با خط کوفی به صورت افقی و عمودی در بدنه خارجی گنبد آرامگاه حک شده است.

عکس ۱

در حیاط اصل بقعه، جنت سرا، ایوان اصلی، یه امر به ذکر در کتیبه ای زیبا خوشنویسی شده است: «یا أَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا ٱللهَ ذِکْرًا کَثِیرًا. وَسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلاً» (احزاب/۴۱-۴۲)

عکس ۲٫ خط نگاره نواری دور ساقه گنبد  به خط کوفی طلایی و ثلث سفید- حاوی آیات ۱۸ و ۱۹ سوره آل عمران: «شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ المَلائِکَهُ وَ اولُوا العِلمِ قائِماً بِالقِسطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ. إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسلامُ وَ مَا اختَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الکِتابَ إِلاَّ مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغیاً بَینَهُم وَ مَن یَکفُر بِآیاتِ اللهِ فَإِنَّ اللهَ سَریعُ الْحِسابِ»آیات ۱۸ و ۱۹ سوره آل عمران از آیات نامدار قرآن، معروف به آیه شهادت یگانگی خدای تعالی است. آیات مذکور در برگیرنده اذکار قرآنی، اصول دین و مذهب شامل توحید، عدل، امامت(اولوالعلم)، نبوت، و معاد است و از جهت اهمیت آن در بُعد  ذکر شناسی و جهان بینی اسلامی در ساقه گنبد خوشنویسی شده اند که قابل مشاهده توسط زائرین است. ذکر معروف صوفیه: « لا إلهَ إلاّ هُو» و همچنین «العزیز الحکیم»، در آیه ۱۸ آل عمران نیز خوشنویسی شده است.

عکس ۲

عکس ۳٫ در ادامه کتیبه ساقه گنبد آیه ۶۵ سوره غافر: « هُوَ الْحَیُّ لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ ِللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.» است. اسماء مقدس «هو» * «الحی» * «لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ » * «رب العَالَمِینَ» در این آیه شریفه، از اذکار صوفیه است. اذکار این آیه بیان کننده توحید ذاتی، صفاتی و افعالی است و حامل ذکر مشهور «لا اله الاّ هو» و شامل سه اسم برجسته خدای تعالی «حی» * «هو» و «رب» است. این آیه حمد را مخصوص خدا و خوانده، بیان می فرماید مخلصین او را می خوانند و می طلبند. بنابراین در ادامه خوشنویسی در ساقه گنبد، از جهت توحیدی بر وجه «حی بودن» خدای تعالی تاکید شده و از جهت بندگان نیز پس از «اولوالعلم» از گروه «مخلصین» نام برده است. در این آیه بر اخلاص در ذکر تاکید شده است.

عکس ۳

بر فراز گنبد «الله الله» آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره انعام خوشنویسی شده است: « لِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لا إلهَ إلاّ هُوَ خَاِلقُ کُلِّ شَیءٍ فاعبُدوهُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ.» * «لاّ تُدرِکُهُ الأَبصارُ وَهُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیرُ.»  تکرار مجدد ذکر «لا الهَ الاّ هُو» تأکید بر این ذکر است، زیرا بر توحید الهی تأکید دارد. در این آیه با بیان جنبه ربوبی خدای تعالی، به بندگی او دعوت شده که خالق همه جهان است. در پایان آیه نیز اسم حسنای وکیل آمده که می فرماید: خدایی که مربی شماست، %