شروط روزه حقیقی روزه از منظر عطار نیشابوری

سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

مقدمه:

فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ – ۶۱۸ قمری) یکی از قله های شعر فارسی و عارفان مشهور و تاثیرگذار ایران است. او پیشگام مولانا جلال الدین بلخی است. عطار عارف، شاعر و نویسنده پرکاری بوده است. از جمله آثار مشهور او عبارتند: دیوان اشعار، الهی نامه، منطق الطیر، تذکرهالاولیا، اسرارنامه، مصیبت نامه و مختار نامه است. دیوان اشعار عطار، مجموعه قصاید و غزلیات اوست که دارای مضمون‌های بلند عارفانه است.

رویکرد عطار به روزه عرفانی است. او روزه را رهایی از ماسوی الله و پیوستن به حق تعالی می داند:

«روزه چیست از غیر درگه بستنست- ازوجود و از عدم ره بستنست»[i]

عطار در تذکرهالاولیا، حکایت احوال روزه برخی عارفان و صوفیان مانند اویس قرنی، رابعه، ابراهیم ادهم، داود طایی، سَهل تستری (Sahl al-Tustarī)را بیان کرده است. مانند:« ابوربیع واسطی گویدکه داود(طایی) را گفتم مرا وصیتی کن. گفت: صم عن الدنیا وافطر فی الاخره. از دنیا روزه گیر و مرگ را عید ساز و از مردمان بگریز، چنانکه از شیر درنده گریزند. » در احوال روزه سهل تستری:« هر شبی بوقت سحر بیک وقیه روزه گشادمی بی نان خورش و بی نمک این درم مرا یک سال بسنده بودی پس عزم کردم که هر سه شبانروزی یکبار روزه گشایم پس به پنج روز رسانیدم پس بهفت روز بردم پس به بیست روز رسانیدم نقلست که گفت بهفتاد روز رسانیده بودم و گفت گاه بودی که در چهل شبانروز مغزی بادام خوردمی و گفت چندین سال بیازمودم و در سیری و گرسنگی در ابتدا ء ضعف من از گرسنگی بود و قوت من از سیری چون روزگار برآمد قوت من از گرسنگی بود و ضعف من از سیری. آنگاه گفتم خداوندا سهل را دیده از هر دو بردوز تا سیری در گرسنگی و گرسنگی در سیری از تو بیند و بیشتر روزه در شعبان داشته است که بیشتر اخبار در شعبان است و چون رمضان درآمدی یکبار چیزی خوردی و شب و روز در قیام بودی »

بلندترین شعر او در باب روزه قصیده شماره ۱۸ است.

شروط روزه عرفانی:

عطار نیشابوری در قصیده بلند شماره ۱۸ به بیان شروط روزه عرفانی پرداخته است. او اجتناب از مبطلات شرعی روزه را مکفی وصل به مقام روزه حقیقی یا روزه عارفان نمی داند و شروط معنوی متعددی را برای روزه عرفانی بیان کرده است که تخت تاثیر احادیث و آثار قبلی عرفانی است.

عطار روزه داران حقیقی را «پاک دل» می داند که دارای حقی ویژه در درگاه الهی هستند. که از جمله آنها این است که خدا بخاطر حق دل پاک آنها، گناهان مردمان را از روی کرمش می بخشد، نظریه ای که تا حدودی نزدیک نظریه شفاعت در تشیع است.

« یارب به حق طاعت پاکان پاک دل- یارب به حق روزهٔ مردان روزه‌دار

کز هرچه دیده‌ای تو ز عطار ناپسند- کانرا نبوده‌ای تو به وجهی پسند کار

چون با در تو گشت و پشیمان شد از گناه- وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار

عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است-تا جرم آفریده کرم ز آفریدگار »

روزه دل یعنی عدم توجه به ماسوی الله شاه بیت تفکر روزه عرفانی عطار است.

  1. هر عضو روزه ویژه خود را دارد.: « هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‌ایست »
  2. روزه مقبول نزد کردگار گردد، روزه همه عضوهای انسان است.: « تا روزۀ تو روزه بود نزد کردگار »
  3. روزه چشم: نگهداشتن چشم از نگاه حرام.:« اول نگاه دار نظر، تا رخ چوگل – در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار »
  4. روزه گوش: عفت گوش از شنیدن مطالب هرزه.: « دیگر: ببند گوش ز هر ناشنیدنی – کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار »
  5. روزه زبان: نگهداشتن زبان از غیبت و دروغ.: « دیگر: زبان خویش، که جای ثنای اوست – از غیبت و دروغ فرو بند استوار »
  6. اجتناب از خوردن مال حرام.: « دیگر: بوقت روزه گشادن مخور حرام »
  7. اجتناب از پرخوابی.: « دیگر: بسی مخسب، که درتنگنای گور – چندانت خواب هست، که آن نیست درشمار»
  8. روزه دل: خالی کردن دل از یاد ماسوی الله.: « دیگر: ز فکر آینۀ دل چنان بکن – کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار »
  9. عدم پرخوری. موقع افطار.: « دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد – اعضاش جمله گرسنه گردند و بی قرار »

متن قصیده ۱۸ عطار:

ای در غرور نفس بسر برده روزگار
ای دوست، ماه روزه رسید و توخفته‌ای
سالی دراز بوده‌ای اندر هوای نفس
پنداشتی که چون نخوری روزۀ تو نیست
هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‌ایست

اول نگاه دار نظر، تا رخ چوگل
دیگر: ببند گوش ز هر ناشنیدنی
دیگر: زبان خویش، که جای ثنای اوست
دیگر: بوقت روزه گشادن مخور حرام
دیگر: بسی مخسب، که درتنگنای گور
دیگر: ز فکر آینۀ دل چنان بکن
اینست شرط روزه، اگر مرد روزه‌ای
دیگر: بسی مخور، که هر آنکس که سیرخورد
تو خود نشسته تا که کی آید پدید شب؟
تا خانمان بسازی از غایت شره
چندان خوری، که دم نتوانی زد از گلو
صد بار باشدت چو شکم پرشد از طعام
این روزه نیست، گر شرف روزه بایدت
مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد
یا رب، بحق طاعت پاکان پاکدل
کز هرچه دیده‌ای تو ز عطار ناپسند
چون بادر تو گشت و پشیمان شد از گناه
برخیز، کارکن که، کنونست وقت کار
آخر ز خواب غفلت دیرینه سربرآر
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار
بسیار چیزهست جز آن شرط روزهدار
تا روزۀ تو روزه بود نزد کردگار
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار
کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار
از غیبت و دروغ فرو بند استوار
زیرا که خون خوری تو، از آن به هزار بار
چندانت خواب هست، که آن نیست درشمار
کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار
گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار
اعضاش جمله گرسنه گر دندوبی‌قرار
چون شمع جان خویش بسوزی ز انتظار
گویی دو چشم تو شود از هر سویی چهار
ور دم زنی بر آورد آن دم ز تو دمار
خالی همی ز پشت تو باز اوفتاد بار
بیرون شوی ز تویی تو بر مثال مار
تا کی کند سیاهگری با سپید کار؟
یا رب، بحق روزۀ مردان روزگار
کان را نبوده‌ای تو بوجهی پسندگار
وز فعل خویش نیک فرو ماند شرمسار
عفوش کن و ببخش، که دانی که لایقست
با جرم آفریده کرم ز آفریدگار

[i] عطار، مصیبت نامه، بخش ۲۱(فی الصفات)، بیت ۹۰.