فلسفه در چین در گفت و گو با دکتر غلامرضا اعوانی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

اشاره: تحولات دهه‌های اخیر در حوزه روابط بین‌الملل، حاکی از اهمیت مقوله فرهنگ در دستیابی به اهداف و بهبود روابط میان دولت‌هاست؛ به‌نحوی‌که امروزه شاهد ظهور و تشکیل اتحادیه‌های فرهنگی در عرصه جهانی بوده تا از این طریق، زمینه تنازعات و چالش‌های بین‌المللی برطرف و موجب همگرایی دولت‌ها و ملت‌ها گردد. در این میان، در بازتعریف هویت کنشگری دو کشور نسبت به یکدیگر یعنی ایران و چین، شناسایی تاریخ روابط دو کشور، روابط فرهنگی ـ تمدنی ایران و چین می‌تواند نقش مهمی در تعریف هویت کنشگری آنها و همچنین ساختار روابط فی‌مابین ایفا نماید. روابط فرهنگی دو کشور ایران و چین، تاریخی دیرینه داشته و به بیش از ۲۵۰۰ سال برمی‌گردد. در کنار دادوستد تجاری و روابط بازرگانی که از گذشته‌های دور برقرار بوده، مبادلات تأثیرگذار و تأثیرپذیر فرهنگی، علمی و آموزشی بین دو کشور نیز جریان داشته است. اوج این روابط در دوران طلایی و بالندگی تجارت در مسیر جاده ابریشم وجود داشته است. از این طریق فرهنگ و هنر و حتی مذاهب مختلف ایرانی اعم از زرتشتی، مانوی، نسطوری، بودایی و اسلام از طریق جاده ابریشم وارد چین شده که آثار و نشانه‌های باقیمانده از آن دوران حکایت از عمق تأثیرگذاری فرهنگ ایرانی در حوزه تمدنی چین دارد. دکتر اعوانی به تازگی کرسی تدریس فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی را در چین بر عهده داشتند که در این گفت و گو سعی شده حال و هوای تدریس در دانشگاه پکن مورد بحث قرار گیرد.

کلید واژگان: فلسفه، چین، حکمت، اسلام، ارتباطات، اعوانی.

***

 

جناب دکتر اعوانی شما سه مرتبه به چین برای تدریس فلسفه و عرفان اسلامی تشریف بردید. من قصد دارم در این گفت و گو با حضور جنابعالی به بررسی برخی از نکات فرهنگی و فلسفی و وضعیت فکر و اندیشه در چین معاصر بپردازیم. ایران و چین دو تمدن بزرگ و کهن محسوب می شوند که حتی امروزه نه تنها اهمیت ویژه ای دارد بلکه به لحاظ تاریخی نیز شاید بتوانیم بگوییم واسطه جاده ابریشم بسیاری از سفرها با زمینه های مختلف از این مسیر صورت می گرفت. در این مسیر دانشمندان مختلفی از ایران و چین در علوم مختلف طبیعی، پزشکی، ریاضیات و نجوم و غیره با یکدیگر ارتباط داشتند. شما در ابتدا جایگاه دو تمدن ایران و چین را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

ارتباط فرهنگی و چین بسیار مهم است. همانطور که اشاره کردید دو تمدن کهن ایران و چین مستمرا با یکدیگر در ارتباط بودند. چین دارای تاریخ مدون چهار هزار ساله است که اسناد تاریخی آن در دسترس محققان است. از سوی دیگر چین در شرق آسیا در کنار دریاست و برای خود جهانی است. ایران نیز در وسط قاره آسیا قرار دارد و بسیاری از دانشمندان و تجار از ایران گذر می کردند و ایران واسطه برای رسیدن این افراد به چین و هند و غیره بود. ارتباط فرهنگی ایران و چین فوق العاده زیاد است که تا امروز مشاهده می شود. این ارتباط حتی به قبل از اسلام هم باز می گردد. قبل از اسلام شرق آسیا و چین بودایی بودند و اینها در انتقال دین بودا نقش جدی داشتند که من از استادم پروفسور توشیهیکو ایزوتسو شنیدم که ایرانیان در انتقال متون بودایی به چینی نقش داشتند و در زمان مانویان نیز تعدادی از ایرانیان به چین رفتند. بعد از اسلام ارتباط بسیار گسترده تر شد. مثلا در شهر پکن مسجدی باستانی و قدیمی وجود دارد که هم اکنون هم مورد توجه مسلمانان است. در زمان مغول هم این ارتباط بیشتر شده است. به طوری که مغولها که چین را فتح کردند دارای دو پایتخت بودند یکی در شرق آسیا در چین و یکی در ایران و در مراغه بوده که مبادلات ایران و چین در این زمان بسیار بیشتر بوده است. حتی در بعضی از لشکرکشی هایی که چینیان داشتند از سرداران نظامی هم استفاده می شد. اما مهمتر از همه اینها ارتباط زبانی و تاریخی و فرهنگی ایران و چین است. فرهنگ ایرانی در ناحیه اسلامی چین بسیار متاثر بوده است. در پنج قرن پیش بسیاری از متون فارسی عرفانی از جامی و عزیز الدین نسفی و کتاب مرصادالعباد به زبان چینی ترجمه شده که از کتابهای کلاسیکی بوده که خوانده و تدریس می شده است.

یکی از سئوالات بنده هم همین موضوع است. تا جایی که بنده مطلع هستم از زمان سلسله سونگ رواج فلسفه و عرفان اسلامی در چین آغاز شد و کتابهایی از ابن سینا و رازی در این دوره در اختیار دانشمندان چینی قرار گرفت. مواجه دانشمندان چینی با آثار حکمای ایرانی چگونه بوده است؟

این سئوال دو بخش دارد. یکی طبی است. طبق شواهدی که موجود است آثاری طبی در چین از سوی ایرانیان بسیار بوده است. به طور مثال اکنون در چین داروخانه ها طب سنتی و گیاهی بسیار رواج دارد و در کنار آن داروهای شیمیایی هم وجود دارد. بنده در کتابهایی که آنجا مطالعه کردم متوجه شدم که طب آنها دارای دو بخش است یکی طب سنتی خود چین است و دیگر طب اسلامی که متاثر از بوعلی و رازی است بسیار در آنجا رواج دارد.

از چه کتابهای طبی ترجمه شده است؟

قطعا از همان کتاب قانون ابن سینا ترجمه شده و در اختیار دانشمندان چینی بوده است. اما بخش دوم که باید بگویم این است که چندان کتاب جدی از فیلسوفان ما ترجمه نشده است اما در عرفان بسیار بیشتر بوده است. کتابهای عرفانی حتی هم اکنون هم بسیار مورد توجه است. البته اخیرا فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. هم اکنون طبقه جوان چین و به خصوص بعد از پشت سر گذاشتن دوران کمونیستی بسیار به فرهنگ سنتی خودشان علاقمند شدند. لذا مطالعه متون کلاسیک بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نظر به جمعیتی که چین دارد استعدادهای قوی در چین وجود دارد که توجه به فرهنگ چین و به فرهنگهای دیگر شده است. در دانشگاه های چین بخش مطالعات اسلامی وجود دارد که به مطالعه فلسفه اسلامی توجه شده است. بنده در آنجا بیشتر عرفان و حکمت اسلامی تدریس می کردم. در دانشگاه پکن که موسسه مطالعات عالیه چین در آن قرار دارد که یکی از بزرگترین شخصیتهای چینی ریاست آن را بر عهده دارد. اغلب آنها فارسی نمی دانند ولی دنبال کسانی هستند که به متون عرفانی و فلسفی اسلامی آشنا باشد. البته این مرکز برای دوره فوق دکتری است که البته در دانشگاه های دیگر ایران شناسی وجود دارد. اکنون به ملاصدرا و ابن سینا و سهروردی بسیار علاقمند هستند که بیشتر جنبه های معنوی و عرفانی مورد توجه قرار گرفته است.

به عبارتی می توان گفت سه گرایش سینوی و اشراقی و صدرایی مورد توجه است؟

بله هر سه این جریان مهم فلسفی اسلامی مورد توجه است. نسل جوان اغلب به دنبال ترجمه آثار فیلسوفان هستند. مثلا یکی از دانشجویان که نزد من تحصیل می کرد کتاب حکمه الاشراق را مشغول ترجمه بود که بنده هم سعی کردم با شرح قطب الدین شیرازی و شهروزی به ایشان کمک کنم. دیگر آثار سهروردی هم مورد توجه است که به دنبال ترجمه آنها هستند. دانشجویان به نگارش مقالات درباره فیلسوفان اسلامی روی آورده اند.

آیا فلسفه تطبیقی هم مورد توجه است؟ یعنی اینکه آرای فیلسوفان اسلامی را با آرای کنفوسیوس و تائویسم و بودیسم تطبیقی صورت گرفته است؟

استاد بنده ایزوتسو در این زمینه پیشقدم بودند. برخی از متفکران مسلمان هم قبلا با آرای کنفوسیوس انجام دادند. نسل جدید هم به دنبال این بحثها هستند. بنده هم در آنجا سعی ام بود که فلسفه تطبیقی از فلاسفه غربی و فلاسه اسلامی تدریس کنم که در چین چه معنایی می یافته است. لائوتسه در چین بسیار مورد توجه است که من هم سعی می کردم از آرای او در بحثهای تطبیقی استاده کنم.

به غیر از شما قبلا کسانی بودند که فلسفه اسلامی تدریس کنند؟

نخیر. قبلا آقای دکتر شهیدی بودند که زبان و ادبیات فارسی تدریس می کردند که بسیار زحمت کشیدند و فرهنگ چینی و فارسی را تهیه کردند. در زمینه ادبیات بسیار کار شده است. تا آنجایی که بنده سراغ دارم در دوران اخیر کسی که در حوزه مسائل فکری کار کرده باشد بسیار اندک است و بنده تلاشم این بود که بیشتر در این زمینه فعالیت کنم.

شما در چه زمینه ای و از چه آثاری تدریس می کردید؟

 

بنده خلاصه ای از آنها را خدمتتان می گویم. بنده به مدت سه ترم و استاد مدعو ممتاز دانشگاه پکن بودم که به زبان انگلیسی تدریس می کردم. در ترم اول بحث فلسفه تطبیقی داشتم که به مقایسه فلسفه اسلامی و غربی و چینی بپردازم. مثلا مابعد الطبیعه عرفان اسلامی بر اساس کتاب گلشن راز را تدریس کردم. در زمانی دیگر رساله لوایح جامی را تشریح کردم. البته این اثر پنج قرن پیش به زبان چینی ترجمه شده بود. در ترم دیگری از من خواستند که تاریخ فلسفه اسلامی را تدریس کنم که من از فیلسوفان مهم اسلامی از ابن سینا و فارابی و کندی و سهروردی و ملاصدرا تدریس کردم که متن سخنرانی های بنده را در ۲۵۰ صفحه تقریر کردن که هم اکنون در دست انتشار است. من بیشتر سعی کردم سهم ایران را در تاریخ فلسفه اسلامی برای دانشجویان تدریس کنم. همچنین شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری و شواهد الربوبیه ملاصدرا را هم تدریس کردم. البته من برای اینکه آنها به متن فارسی هم آشنا شوند سعی می کردم از متن فارسی بخوانم و ترجمه کنم. در ترم سوم من می خواستم که منطق اسلامی و غربی را به صورت تطبیقی تدریس کنم اما موسسه از من خواست که از مولانا مطالبی را تدریس کنم. از آنجایی که بخشهایی حکمی و عرفانی و الهی مولانا کمتر مورد توجه بود بنده ۱۴ مقاله در این باره نوشتم و آن را تدریس کردم. که این مقالات را دانشگاه پکن به زودی منتشر می کند. لمعات عراقی را هم تدریس کردم مورد دیگر هم بررسی مسائل عرفانی و حکمی فصوص الحکم بود.

مصاحبه کننده :منوچهر دین پرست

منتشر شده در آکادمی مطالعات ایران لندن (LAIS): فروردین ۳۱, ۱۳۹۴