دکتر دینانی: امروز بیش از هرچیر باید به عقلانیت توجه کنیم

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

همایش بزرگداشت روز حکیم خواجه نصیرالدین طوسی در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با حضور جمعی از اساتید برگزار شد. در این مراسم دکتر ابراهیمی دینانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، به ایراد سخن پرداخت. متن حضار تقریری از سخنرانی دکتر دینانی است.

***

گفتم سخنی بگویم از واو وجود        جودش گفتا سخن نگو نگنجد اینجا

خواجه نصیرالدین طوسی همه علوم زمان خود را می دانست، چنان که خیلی از علمای دیگر آن زمان اینگونه بودند اما امروز اینگونه نیست چون تنوع و تعداد علوم انقدر زیاد شده است که کسی نمی تواند همه علوم زمان خود را فرا بگیرد. در دنیای امروز به ضرورت همه چیز تخصصی شده است.

خواجه نصیرالدین طوسی به تشیع خیلی خدمت کرده است، تا قبل از او بیشتر علما اهل سنت بودند یا اینکه معلوم نبود شیعه اند یا سنی اما خواجه تنها عالمی است که یقینا شیعه است و در اینکه او به همه علوم احاطه و تسلط دارد شکی نیست به همین دلیل هم او را عقل حادی عشر یا عقل یازدهم می نامند. این حکیم بزرگ که اهل خراسان و ایرانی است درباره علوم زمان خودش کتاب های بسیاری نوشته ضمن اینکه گفتگوهای مفصلی هم با عالمان زمان خود داشته است به این صورت که یا با آنها رو در رو گفتگو یا با آنها نامه نگاری و مکاتبه می کرده است. او تعدادی از آثارش را به زبان فارسی نوشته و نشان داده ایرانی است البته غیرت ایرانی او را از وقتی که حکومت عباسی را سرنگون کرد نیز می توان فهمید.

اما پرسش من این است که عقل چیست؟ عقل همه جا هست ولی نمی توان آن را دید و یا آن را پیدا کرد، به بیان دیگر عقل همه جا هست و هیچ جا نیست. همین عقلی که ما نمی بینیم در سه مرحله ظهور و تجلی پیدا می کند؛ دین، هنر و فلسفه به عبارت دیگر با دیانت، هنر و فلسفه می توانیم معرفت را پیدا کنیم.

دین درهایی را گشوده که تمام عقلانیت در آن دیده می شود؛ هنر و در راس آن شعر یکی دیگر از مظاهر تجلی عقل است. به نظر من شعر و نثر اوج هنر است. نثر یا کلام همان چیزی است که معجزه پیامبر اکرم (ص) هم هست. قرآن کلام او و معجزه پیامبر است.این کلام خودش یک نوع هنر است.در مورد فلسفه هم باید بگویم که فلسفه خودش تجلی عقل است ولی من با کاری با فیلسوف و زندگی او ندارم. حواسمان باشد وقتی می خواهیم درباره یک فیلسوف حرف بزنیم به زندگی او کاری نداشته باشم، نپرسیم فلانی کی می خوابیده؟ چی می پوشیده و… بلکه بپرسیم فکر او جه بوده است.

حدود۲-۳ هزار سال پیش فیثاغورث اصل غالم را در عدد می دانست و معتقد بود اگر اعداد را از عالم بگیریم دیگر چیزی باقی نمی ماند به عقیده او خدا عالم را به زبان ریاضیات نوشته است. حالا حرف من این است که یکسری چیزها مثل شهود در ریاضیات نمی گنجد با آن ها باید چه کنیم؟

عقل قبل محاسبه و دارای میزان است ولی شهود اینگونه نیست چون قابل بیان نیست و هرزمانی که لب بازکنی تا از شهود بگویی، دیگر شهود نیست چون میزان و محاسبه پیدا می کند نتیجه اینکه زبان شهود وحی است. عقل میزان دارد و قابل سنجش است ولی شهود اینگونه نیست اگر کسی می خواهد شهودش را برای من بگوید یا خل و چل است یا می خواهد من را خل کند یا شهود گفتنی نیست.

امروز بیش از هرچیر باید به عقلانیت توجه کنیم، فیلسوف، سخن بدون برهان نمی گوید به بیان دیگر کسی که بدون برهان حرف می زند فیلسوف نیست. یکی دیگر از چیزهایی که باید یاد بگیریم گوش کردن است؛ ما اگر یاد بگیریم خوب گوش کنیم حرف حساب می شنویم، مولانا هم کتاب خود را با بسم الله شروع نمی کند بلکه می گوید بشنو از نی یعنی با تاکید برگوش کردن آغاز می کند.

 

چه زمانی می توانیم خوب گوش کنیم؟ ما زمانی می توانیم خوب گوش کنیم که از خودمان فاصله بگیریم، حالا این سوال مطرح می شود که چگونه از خودمان فاصله بگیریم؟ فاصله گرفتن یعنی اینکه خودت را در تعلیق یا به عبارت دیگر در پرانتز قرار بده و انقدر تند تند حرف نزن. آدم عاقل اول خوب فکر می کند، بعد اندیشه دیگران را گوش می دهد و می اندیشد و بعد دوباره به خد می اندیشد، این تنها راه گفتگوست و در این صورت مسائل خوب پیش می رود.

خواجه فیلسوف گفتگوست و این را خیلی خوب بلد است، اگر خواجه نصیر نبود من نمی د انم چه بلایی سر تاریخ تشیع می آمد و ما چه می کردیم. درست است ابن سینا هم مهم بوده ولی خواجه یک شیعه تمام عیار است.