بیان عرفانی و معنوی از قیام امام حسین (ع) در گفت و گو با حجت الاسلام دکتر مرتضی جوادی آملی

منوچهر دین پرست

وااقعه‌ حماسی‌ عاشورا برای‌ همه‌ بشریت‌، پیام‌ها و آموزه‌های‌ سازنده‌ و زندگی‌سازدارد. مبارزان‌، جوانمردان‌، دانشوران‌، سیاست‌ مداران‌، همه‌ و همه‌ از گفتار و رفتار امام‌حسین‌ (ع ) الگو گرفته‌اند. اما در این‌ میان‌ تعالیم‌ اخلاقی‌ِ آن‌ امام‌ شهید و یژگی‌های‌برجسته‌ای‌ دارد که‌ برای‌ هر انسانی‌ سازنده‌ و درس‌آموز است‌. ریشه‌های‌ این‌ رفتارها و منش‌های‌ اخلاقی‌، عقاید ژرف‌ و عمیقی‌ بود که‌ به‌ خدا وقیامت‌ داشت‌. او با شناختی‌ عمیق‌ از خویش‌ و هستی‌ و پی‌ بردن‌ به‌ نقش‌ِ انسان‌ درهستی‌ به‌ تربیتی‌ شگرف‌ آراسته‌ شد. محیط‌ تربیتی‌ آن‌ امام‌ بزرگ‌ نیز به‌ گونه‌ای‌ بود که‌خمیر مایه‌ ذاتی‌ او را، که‌ آمیخته‌ با نور و پاکی‌ بود، به‌ سوی‌ بی‌ نهایت‌ پرواز می‌داد. در این گفت و گو دکتر مترضی جوادی آملی فرزند آیت الله جوادی آملی به نکات و فرازهای اخلاقی و عرفانی قیام امام حسین(ع) اشاره می کند و معتقد است که سخن زنده و پیام برجسته ء نهضت حسینى ( ع ) براى امروز جامعه ما و مردم جهان ، برچیدن رذائل نفسانى و حاکمیّت فضائل نفسانى است ، ذلّت رذیلت است و عزّت فضیلت و حسین ( ع ) صلا دهنده عزّت و سرافرازى و شکننده ذلّت و خوارى بود . دکتر جوادی آملی هم اکنون ریاست موسسه فرهنگی تحقیقاتی اسراء، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم وحیانی معارج، عضو مجمع عالی حکمت اسلامی است. ایشان سابقه تدریس در دانشگاه مفید و قم ، تهران و مازندران را در کارنامه علمی خود دارد.

کلید واژگان: امام حسین، اسلام، اخلاق، عرفان، معنویت، فضیلت، قیام، جهاد، کربلا.

 

***

 

 

واقعه عاشورا از منظرهای گوناگون تا کنون و در طول تاریخ بسیار مورد بحث قرار گرفته است. بحثی که ما در پی آن هستیم نگاه عرفانی و معنوی به واقعه عاشورا است. اگر در ساده ترین نگاه به عرفان بحث شناخت را در نظر بگیریم تا چه اندازه حادثه عاشورا می توان شناخت ما را نسبت به جهان انسانی و هستی ماورا متمرکز گرداند و انسان در گرو این شناخت تحلیل قابل تاملی دریافت نماید؟

جریان نهضت سالار شهیدان حسین ابن على ( ع ) از منظرهاى مختلف قابل بررسى و تحلیل است و این به جهت ذوابعاد بودن شخصیّت و داراى مراتب بودن آن نفس نفیس است ، اصولاً امام ( ع ) از آن جهت که برخوردار از موهبت والا و مرتبت بالاى حیات وحیانى است و بر اساس آموزه هاى مستقیم الهى و پرورش مباشر ربوبى زیست مى نماید ، مى بایست لزوماً از شامخ ترین مقامات انسانى و کاملترین درجات آن بهره مند باشد ، یعنى امام ( ع ) ضمن آن که عارفى کامل ، حکیمى بارع ، سخنورى ماهر ، بخشنده اى کریم ، شجاع مردى استوار و رادمردى نستوه است ، از منبع لایزال علم و معرفت سبحانى و از معدن لایزول صلابت و قدرت الهى بهره مى برد و این موقعیّت ویژه و استثنائى مجالى خاص و میدانى مخصوص ایجاد مى نماید تا بر همه انسانها و تمامى کمالات آنان اِشراف یابد و همه جهات وجود را زیر پر خویش گیرد .

از جمله منظرهائى که نسبت به واقعه عاشورا و حادثه کربلا وجود دارد ، نگرشى عرفانى و رویکردى شهودى به آن است ، هیچ تردیدى نیست که حسین ابن على ( ع ) قیامى الهى به منظور مستقیم ساختن دین و استوار نگاه داشتن جامعه داشت ، لیکن پرسش اصلى این است که آیا خواستگاه و نقطه عزیمت این هدف مهمّ و اساسى چیست و چگونه است ؟ عدّه اى پاسخ این پرسش را از منظر سیاست و اجتماع دانسته و بدان مى نگرند ، پاره اى از نگاه دین و فرهنگ به این مقوله نظر مى اندازند ، جمعى مایلند نگرشى عرفانى و معنوى به این حماسه داشته باشند .

در عرفان تنها دو اصل و جود دارد که اصل نخست آن وحدت حق که همان یکتائى و یگانگى بارى تعالىٰ است و اصل دوّم فیض اوست که همه جهانِ امکان عرصه تجلیّات و صحنه ظهورات اوست و دیگر هـیچ . اسماى الهى عالم آفرینش را پر کرده [ و باَسمائک اللتى ملاَت ارکان کل شئ ] برخى از موجودات مظهر اسم عزیز و پاره اى دیگر مظهر نام ذلیل اند ، ( تعزّ من تشاء و تذل من تشاء )برخى دیگر مجلاى اسم هادى و بعضى دیگر ممشاى اسم مضلّ اند ( تضلّ من تشاء و تهدى من تشاء ) دسته اى از ممکنات نماینگر اسم عالى و رافع اند و طائفه اى دیگر نشانگر اسم سافل و دانى اند [ عالٍ فى دنوّه و دانٍ فى علوه ] و به صورت کلى هیچ موجودى در عالم یافت نمى شود مگر اینکه نمونه اى حسى یا خیالى و یا عقلى اسمى از اسماى الهى است .

بر اساس اصطلاحى دیگر از دانش شریف عرفان پاره اى مظهر اسماى تنزیهى و برخى دیگر مجلاى اسماى تشبیهى حضرت حق اند ، در حقیقت جنگ و نزاع بین مظاهر اسماى الهى و مجالى صفات ربوبى است .

یکی از مفاهیم بسیار جدی در عرفان و به خصوص عرفان اسلامی مفهوم بندگی عبودیت است. امام حسین در حادثه عاشورا تا چه اندازه مفهوم بندگی و عبودیت را به تجلی رساند؟

در نگرش عرفانى ، حسین ابن على ( ع ) تماماً مظهر اراده خدا مى گردد به گونه ایکه هر آنچه آن خسرو اراده نماید براى حسین ( ع ) شیرین است . تنها در عرفان است که واژه عبد معناى واقعى خود را باز مى یابد و سراسر هستى انسانى از مال و مقام و فرزند همه تحت ولایت مولاى حقیقى و پروردگار راستى و درستى قرار مى گیرد ، جملات نهائى و عبارت پایانى حیات حسین ( ع ) شاهد صادقى بر مدّعاست ، او خرسندى خویش را با خشنودى الهى پیوند داده ، [ رضاالله رضانا اهل البیت ] و قتلگاه را سجّاده عبادت نموده ، سر بر خاک گزارده و توحید را صلا داد [ الهى رضا برضائک تسلیماً لامرک لا معبود سواک ] در حالیکه از همه وجودش خون جارى است و هیچ ناى ایستادن و توان سخن گفتن ندارد ، نه به خود مى اندیشد و نه به یاران شهیدش مى نگرد و نه به اسارت اهل بیت ( ع ) التفات دارد بلکه همه را از نگاه حقانى مى گذراند و چون مولایش مى پسندد او با بهجت مى پذیرد . عبودیت در عرفان به معناى مظهر تامّ اسماى الهى شدن و خلافت الهى را در زمین نمایندگى نمودن . گرچه امام در همه حالات و در تمامى شرائط بندگى الهى را به جان پذیرفته و جزء هویّت خویش ساخته لیکن سید الشهداء ( ع ) در جریان کربلا با همه وجود به صحنه آمد وبا دست افشانى هر آنچه در اختیارش از مال و فرزند و حتى جان شریفش بود کریمانه و با نهایت افتخار بر کف نهاد و سخاوتمندانه در مسیر محبوب نثار کرد او نه تنها مصداق بارز انفاق و بخشایشگرى بود بلکه نمونه برتر ایثار ، فداکارى و وفاجوئى است .

اوج بندگى در ذوق و شهود عرفانى ، فناى ذاتى ، صفاتى ، افعالى و آثارى است ، به گونه ایکه بنده به هیچ وجهى نه خود را ونه اوصاف کمالی اش را و نه افعال و نه آثارش را ندیده بلکه همواره شاهد محبوب است و به معشوق نظاره گر . اگر هویت عرفان را در اضلاع سه گانهء عارف ، معرفت و معروف بشناسیم بندگى در عرفان این است که نه اثرى از عارف باشد و نه خبرى از معرفت بلکه فقط وفقط معروف دیده شود و دیگر هیچ . حسین در کربلا نه تنها دوستان و عزیزان خویش را ندید بلکه خود و هر آنچه به مثابه خود بود را هم ندید و تنها چیزى که براى حسین ( ع ) معنا و مفهوم داشت خداوند بود و اراده خاص او که دین خاتم و اسلام نبوى ( ص ) است .

گفتنى است که گرچه حسین ( ع ) عبد محض ربّ و بنده خالص اله است لیکن از طرف خداى تعالى زعیم امّت و هدایتگر جامعه است و از اینرو جهل و بطالت دشمن را هرگز مانع حرکت هدایتى و اقدام روشنگرانه خود ندانست بلکه بارها به میدان دشمن رفت و براى رساندن سخن الهى و اتمام حجّت سبحانى تمام شیوه هاى ابلاغ را تجربه نمود و جاى هیچ حجّتى را براى خصم ننهاد و وقتى کاملاً نا امید گشت و فرمود سخن نرم من در دل سنگ آنها تأثیر نخواهد گذاشت بلکه بر اساس حرام خورى ، شیطان بر آنها سلطه یافته و هیچ امیدى به بازگشت آنها به مسیر حق نیست در مورد آنان نفرین نموده و براى دفاع از خود دست به شمشیر برد .

 

در پی پاسخ شما به پرسشهای فوق این سئوال نیز به ذهن متبادر می شود که یکی از وجوه عرفانی که امام حسین (ع) در حادثه عاشورا به آن توجه ویژه نمود حریت است. ایشان فرمودند اگر دین ندارید آزاده باشید. حریت و آزادگی یک مفهوم اخلاقی نیز محسوب می شود. انسان تا وقتی که آزاده نباشد و متخلق به صفت وارستگی نباشد نمی تواند تمایز جدی بین حق و باطل داشته باشد. از سوی دیگر آزادگی انسان را سبکبار و سبک روح می سازد. غایت حریت و آزادگی که امام حسین (ع) طرح نمودند را در چه بستر معرفتی شما تبیین می کنید؟

حریّه و آزاد مردى داراى مراتب و درجاتى والاست و بر ترین نوع آزادگى که در عرفان مطرح است و اوج کمال عارف مى باشد ، بى رنگى و بى تعلّقى آزادگان و احرار است ، در عرف عرفان زمانیکه عارف از هر نوع تعلّقى رسته و رنگ هیچ تعیّنى را به خود نگرفت بلکه آزاد و رها شد او را مطلق نامیده و او را مرسل مى شناسند .

این همان نقطه و مقامى است که لسان الغیب جناب حافظ شیرازى مى سراید ؛

غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود     ز هرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است

چنین درگاهى براى عارف بهترین مقام است که آئینه وجود مرسلش را در مقابل خداى مطلق بنهاده و از جناب ربوبى اوصاف قدّوسى و از جانب الهى صفات سبحانى اندوزد ، این معناى آزادى و حریّت در منطق عرفان است چرا که عارف جز او نمى شناسد و غیر از او را نمى خواند ، از اینرو ست که شیخ اجلّ جناب سعدى مى سراید ؛

بر عارفان جز خدا هیچ نیست …

حسین ابن على ( ع ) که سرآمد عارفان و اُسوهء شاهدان است از چنین معنا و حقیقتى از آزادى و حرّیت برخوردار بلکه سرچشمه و آبشخور این درجهء از آزادگى است ، لیکن دو مرحله دیگر از آزادى براى انسانها قابل تصویر است ، نخستین مرحله و ابتدائى ترین درجه از آزادى که سطح انسانیّت با آن تأمین مى شود آزادى به معناى در بند شهوت و در قید غضب نبودن و بر اساس هوىٰ و هوس فرمان نبردن است ، به گو نه ایکه کمتر از آن سقوط در ورطه حیوانیّت و هبوط در درّه درّنده خوئى است . از بیان مولایمان على ( ع ) بهره بجوئیم که فرمود : [ عبد الشهوه اذلّ من عبد الرّق ] بندهء شهوت گردیدن از برده دیگران گشتن پست تر و فرومایه تراست .

مرتبهء دوّم از معنا و حقیقت آزادگى و حرّیت براى انسانهاى متوسّط و میانى است که از بند هوىٰ رسته و از قید غضب رها گشته اند و پا در رکاب انسانیّت نهاده و تا حدّى تاختند و از برخى کمالات انسانى بهره جستند ، این معناى از آزادگى در کنار عدالت خواهى و حق طلبى از اوصاف کمالى براى اوساط از انسانهاست که سالک مسلک کمال و مسافر سفر جمال و جلال الهى اند ، البته باید دانست که این معناى از آزادى و آزادگى براى حکماء و دانشمندان دانش حکمت و علم سیاست غایت مطلوب و نهایت مرغوب است و مبارزه آزادیخواهان و حق طلبان براى وصول به این منطقهء انسانى و فتح رفیع ترین قلّه کمالى به زعم آنان است ، غافل از آنکه در نگاه عارفان و از منظر شاهدان این محدودهء از آزادگى آغاز راه و بدایه سفر الهى است . عارف ، این پایگاه را سکّوى ارتقاء و نردبان ارتفاع دانسته و بر آن است تا به منطقهء نهائى که بى رنگى و بى تعلّقى است پرواز نماید .

در این حوزه از معناى آزادى ، تنوّع و تکثّر آزادى همانند آزادى اندیشه ، آزادى بیان و آزادى قلم و نظائر آن رخ مى نماید و کسانى که در این منطقه زیست مى کنند تمام این زمینه ها را باور دارند و بر آن اصرار مى ورزند . توضیح این نکته ضرورى مى نماید که آزادى امرى ارزشى ، انسانى و اخلاقى است که فرد و جامعه با احراز آن به کمال راه مى یابند و در مقابل آن رها ویله شدن است که ضد ارزش بوده و موجب فرو افتادن در پرتگاه انحراف است.

آنچه سرور آزادگان و طلایه دار رهروان وادى عشق حسین ابن على ( ع ) در آخرین دقائق عمر و پایانى ترین لحظات حیات خطاب به خصم کین و دشمن لعین بیان داشت ناظر به نازل ترین معناى آزادى و آزادگى است .

فصاح بهم : [ ویحکم یا شیعه آل ابى سفیان ! إن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد ، فکونوا أحراراً فی دنیاکم هذه و ارجعوا الى أحسابکم إن کنتم عَرَبا کما تزعمون . حضرت ( ع ) با بیان سه مطلب اساسى ضمن یادآورى موقعیّت دشمن ، مسیر حرکت آنان را روشن ساخت . مطلب اوّل : آنها را به شیعه و پیروى ابوسفیان متّصف و خطاب کرده و آنان را خارج از مسیر حضرت نبوى ( ص ) و بیرون از دین شریف اسلام قلمداد نمود .

مطلب دوّم : آنان را بى ایمان و بدون باور نسبت به آموزه هاى وحیانى خصوصاً باور به توحید و معاد معرّفى نمود و درخطابش آنها را از جمله کسانى دانست که از معاد هراسى ندارند .

مطلب سوّم : حضرت ( ع ) از آنها خواست ؛ آزاد مردى که سطح و کف انسانىّت است را رعایت نموده ، تا در حدّ و منطقهء انسانى مانده و در درّه بهیمیّت و جرگه سبعیّت ساقط نگردند ، زیرا نگاهداشت این حدّ از آزادى که زمام نفس را به نیروى طاغى شهوت و قوّه باغى غضب نسپردن موجب مى گردد انسان به محدودهء حیوانى ، نباتى و حتى جمادى در نیفتد تا مصداق ( اولئک کالانعام بل هم اضل ّ ) قرار نگیرد .

گرچه دیو سیرتان یزیدى و فرومایگان عُمرسعدى از هیچ چیز فرو گزار ننموده چرا که هنوز از جاى جاى بدن شریف حسین ( ع ) خون جارى بود که به خیام حمله ور شده تا غارت گرى کنند و به چپاول اموال و تاراج بردن دارائیها اقدام نمایند . آنان نشان دادند به هیچ امرى پایبند نبوده و نه تنها دین ندارند بلکه انسان هم نیستند و آزادگى حدّاقلى را رعایت ننموده و حتى خلق و خوى عربى خود را نیز به قربانى هوى و به مذبح هوس بردند .

 

در عرفان اسلامی توجه به اخلاق و متخلق به آن بسیار تاکید شده و رسائل و کتب متعددی درباب اخلاق تالیف شده است. حتی پیامبر عظیم اسلام محمد بن عبدالله (ص) نیز بعثت خود را بر پایه اخلاق قرار دادند. حرکت عظیم عاشورا را تا چه اندازه می توان امتداد بعثت نبوی در احیاء اخلاق دانست. اگر چه امام حسین (ع) تاکید جدی بر احیای دین جد بزرگوار خود داشتند.

 

– از جمله پیام هاى رسمى و روشن عاشورا اخلاق مدارى و فضیلت محورى است ، اخلاق که پایه عرفان است و بدون آن عرفان هـیچ معنائى ندارد ، همانگونه که فقه پایه اخلاق است و بدون آن اخلاق حقیقتى ندارد ، براى یکایک اهل این نهضت که الهام بخش آن سرور حق طلبان و سالار آزادگان حسین ابن على ( ع ) است در صدر همه گفتار ، کردار و رفتار بوده است .

فضائل نفسانى جان انسانى را سبکبال و روشن گردانده و به انسان قدرت نهضت و پرواز مى دهد زیرا فضائل پالودهء از طبیعت و از جنس ملکوت و مجرّدات است و موجود مجرد روح افزا ، نورانى و از ملک بى رغبت و به سوى ملکوت مشتاق است . به همین جهت است که افراد شجاع ، عدالت طلب ، حق گرا و بى میل نسبت به مظاهر طبیعت و دنیا همواره پا در رکاب مبارزه داشته و با ستمکاران و باطل گرایان سر ستیز دارند و در برابر آنها تمکین نمى نمایند .

در مقابل رذائل نفسانى ، جان را سنگین ، تیره و تار مى گرداند زیرا جنس رذائل از خاک و آلوده به طبیعت و جرمانى است و انسان را به جهان طبیعت متمائل مى گرداند ، از اینرو انسانهاى ترسو ، باطل گرا ، مال دوست و مقام خواه هرگز به میدان رزم و جهاد تن در نداده و سر تسلیم ، دست سازش و پاى گریز دارند .

شعار همیشه زنده و والاى حسینى (ع ) که فرمود [ لا اعطى بیدى اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید ] نه دست تسلیم دارم و نه پاى فرار ، ریشه در اخلاق و فضائل نفسانى دارد ، عدالت جوئى ، عزّت طلبى ، شجاعت و سر تسلیم و سازش در برابر کفر و فساد نداشتن ، در صدر فضائل نفسانى است که موجب تعالى و رشد مى باشد.

در مقابل و در صف دشمن جز بد اخلاقى ، کینه ورزى ، انتقام جوئى ، مقام خواهى ، مال طلبى و قتل و غارت چیزى وجود نداشت و ندارد ، از یزید پلید تا ابن مرجانه خائن و تا عمرسعد لعین و تا شمر رجیم و تا حارث خبیث و تا همه و همه مالامال از نفرت و کینه و دنیا طلبى و مقام خواهى بودند که همه آین رذائل اخلاقى اینگونه آنها را زمین گیر و طبیعت گرا گرداند .

به هر میزانى که حسین ( ع ) و یارانش سر و جان در جهان ملکوت و عالم فرشتگان داشته و با خوبان و پاکان سر و سِرّ داشتند ، یزید و هم کیشان او دل و جان در ملک و طبیعت داشته و در وادى تبهکاران و مجرمان غوطه ور بودند .

بنابراین محاسن اخلاقى ، فضائل روحانى و فرهنگ فاخر و متعالى در لشگر حسینى موج مى زد و در مقابل مَساوى اخلاقى و رذائل نفسانى و فرهنگ سخیف و متدانى در سپاه اموى برجسته و هویدا بود .

 

۵- در پایان به این نکته اشاره کنیم که حرکت عظیم امام حسین (ع) حرکت اخلاقی در بطن یک جریان دینی و تاریخ بود چه آموزه ای می توانیم برای دنیای امروز خود متصور شویم و تصویر روشن و قابل دسترسی برای امروز خود داشته باشیم؟

 

۵- گرچه بشر امروز در تکاپوست تا راه گم گشته خویش راپیدا کند و با پیمودن آن مسیر هدایت و هدف سعادت را بیابد لیکن متأسفانه هر چه بیشتر تلاش مى کند کمتر آنرا مى یابد بلکه از آن دور گشته و در گرداب طبیعت و مرداب خلقت دست و پا مى زند که این خود موجب فرورفتن بیشتر در آن مى گردد ، بشر تصوّر مى کند که گمشده او در طبیعت و یا در زمین و زمان است ، غافل از آنکه امورى که امروز بشر بدان توّجه کرده و مى کند و تمام سعى و تلاش خود را در فراهم آوردن آن دارد ، هرگز نمى تواند تأمین کننده نیاز درونى و پرسش نهانى او باشد بلکه بر عطش مى افزاید و تشنگى را بر انسان تحمیل مى نماید . پیام واضح و روشن حسین ابن على ( ع ) به جهان معاصر این است که گم گشته بشر و آنچه انسان به دنبال آن است تا از حیرت و ضلالت به در آید و به زندگى دنیائى اش رنگ درستى و بوى صداقت بخشد و دغدغه جهان ابد را از او بزداید تنها و تنها دین پاک و پاکیزه اى است که از دست بشر عادى مصون نگاه داشته شده و تنها پاکیزگانى که همتاى وحى الهى اند و با قرآن برابرى مى کنند مى توانند مفسّران دین و بیان کنندگان حقیقت آن باشند .

تاریخ گذشته و حال ادیان الهى نشان داده و مى دهد که هرگاه دست بشر عادى و غیر معصوم ، هر کسى که باشد و در هر جایگاهى و پایگاهى که قرار گیرد خصوصاً زمانى که با قدرت اعتبارى و حکومت مجازى آمیخته گشت ، به دین ، این طریق هدایت و مسیر سعادت ، رسید موجب آلایندگى آن گردیده و به گونه اى دیگر تفسیر و ارائه مى گردد ، قطعاً چنین دینى نمى تواند موجب نجات و عامل سعادت جامعه گردد بلکه سبب به اسارت در آوردن مردم و به غنیمت بردن جان و مال آنان مى گردد ، همانگونه که در دوران امثال معاویه و یزید گردیده است ، بلکه دین ناب و خالصى که تحت امامت و قیادتِ رهبرى آسمانى و زعیمى الهى باشد ، و یا جریانى که به حقّ عالمانه و حکیمانه دین را شناخته و بدان متعهّد و عامل اند ، نه کسانیکه تنها داعیه دارند و غیر مسئولانه از دین و آموزه هاى آن دم مى زنند .

البته بایستى اعتراف کرد که با اندیشه هاى ناصواب و رفتار نا روا که در طول تاریخ ، مدّعیان دین باورى و داعیه داران شریعتمدارى داشته ، امروزه بسیار سخت و دشوار است که در جامعه جهانى از دینى سخن گفتن ، که به رغم داشتن آموزه هاى عالى و افکار متعالى و فوق مترقّیانه ، در فکر و نظر نتوانسته تئورى روشن و شایسته اى ارائه نماید که نسخه سعادت و برنامه کامیابى باشد و درعمل نیز تجربهء چندان روشن و شایسته اى از خود نشان نداده که بتوان به صحنه جهانى آنرا فراخواند .

امّا در عینحال سخن زنده و پیام برجسته ء نهضت حسینى ( ع ) براى امروز جامعه ما و مردم جهان ، برچیدن رذائل نفسانى و حاکمیّت فضائل نفسانى است ، ذلّت رذیلت است و عزّت فضیلت و حسین ( ع ) صلا دهنده عزّت و سرافرازى و شکننده ذلّت و خوارى بود .

ظلم و بیدادگرى رذیلت است و عدل و داد فضیلت و نهضت حسینى ( ع ) ندا دهنده عدالت و گستراننده دادگرى است . افراط گرى و خشونت رذیلت است و اعتدال و میانه روى فضیلت و قیام حماسى سرور آزادگان فریادگر اعتدال و برکوبنده خشونت و افراط است .

به امید روزى که در گام نخست ، نهضت حسینى ( ع ) از اسارت این تفسیر و آن خوانش به در آید تا آنگاه بتواند پیام جهانى اش را به گوش و دل جهانیان برساند . البته چنین دورانى است که زمزمه بانک رساى حضرت صاحب الامر ( ع ) از کنار کعبه به گوش خواهد آمد ، { انا بقیه الله فى العالمین }