بررسی روسیه معاصر در گفت و گو با دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان(بخش دوم)

 منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

 

اشاره: سالهای طولانی است که ایران و روسیه در مجاورت یکدیگر قرار گرفتند و در طی این مدت فراز و نشیبهای تاریخی این دو کشور را در مقابل یکدیگر قرار داده است. اما در طی این سالها شناخت دقیق از جایگاه و اهمیت روسیه از لحاظ تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی صورت نگرفته است. در این گفت و گو سعی شده ضمن آسیب شناسی این رویداد به جایگاه فعلی مسلمانان و وضعیت آنها در این جریان توجه شود.

کلید واژگان: روسیه، اسلام، فرهنگ، ابراهیمی.

***

در ادامه صحبتهایی که در قسمت پیشین درباره فعالیتهای فرهنگی در روسیه داشتید قدری درباره تفاوت های میان روسیه فعلی و شوروی سابق توضیح بفرمایید.

اجازه بدهید با مقدمه ای وارد مسئله شوم. در تشریح وضعیت دوران شوروی سابق باید به سرآغاز آن باز گردیم. از سال ۱۹۱۷ که انقلاب بلشویکی اتفاق افتاد تا سال ۱۹۲۱ دوران کمونیسم سرخ بود، یعنی هنوز حکومت کمونیستی تشکیل نشده بود. تزار از بین رفته بود و دوران خلا قدرت بود. در سال ۱۹۲۱ لنین بر قدرت نشست و در سال ۱۹۲۲ ترور شد و سلامتی اش را از دست داد و در سال ۱۹۲۴ فوت کرد. افکار و عقاید لنین توسط استالین توسعه پیدا کرد و به سمت حکومتی رفت که بر اساس ایدئولوژی کمونیستی اداره می شد، یعنی حکومتی که بر اساس اقتصاد سوسیالیستی اداره می شد و حکومت بر مبنای متحدگرایی در جهان پیش می رفت. پایه های اصلی شوروی و اقتدارش در آن زمان ریخته شد. این وضعیت از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۵۳ یعنی سال مرگ استالین ادامه داشت. از سال ۱۹۵۳ تا سال ۱۹۹۱ حکومت هایی که بر سر کار آمدند و دبیرکل هایی که ریاست حزب کمونیست را به عهده داشتند، تفاوت هایی کم و بیش با عقاید و افکار استالین داشتند اما در ریشه و اساس همان ایده ها را تقویت می کردند، منتها با سلایق خاص خودشان. در سال ۱۹۹۱ شوروی دچار فروپاشی شد. البته فروپاشی بر خلاف تصور رایج که معتقد است به دلیل نارضایتی مردم به انقلاب منجر شده است، انقلابی اتفاق نیافتد. در فروپاشی تنها ساختار حکومت از میان رفت، اما اعتراض مردمی وجود نداشت، یعنی مردم اساسا در فروپاشی حکومت نقشی نداشتند. برخی می گویند مسئله اقتصادی و بالا رفتن هزینه های دولت باعث فروپاشی شد، زیرا دولت باید کالاها را با قیمت بالا می خرید و با قیمت پایین می فروخت، انگیزه کار در مردم نبود زیرا مالکیت خصوصی وجود نداشت. برخی نیز عوامل خارجی را موثر می دانند. به هر صورت فروپاشی اتفاق افتاد و ۲۴ درصد از این سرزمین پهناور به صورت ۱۴ کشور جداگانه جدا شدند. پنج تا از این کشورها در آسیای مرکزی است، برخی در قفقاز و تعدادی نیز در بالکان هستند. اما آنچه تحت عنوان روسیه فعلی باقی مانده ویژگی های منحصر به فردی دارد، نخست این که بزرگ ترین کشور جهان است و این وسعت آن را به سرزمینی تبدیل کرده که از مختصات یک قاره تنها جمعیت را کم دارد. تفاوت های عمده ای نیز میان سوریه با شوروی سابق هست، نخست این که ساختار حکومتی تغییر اساسی کرد. یعنی حکومت مبتنی بر ایدئولوژی کمونیستی از بین رفت و حکومت مبتنی بر عمل گرایی پدید آمد، به این معنا که در حکومت مبتنی بر عمل گرایی ادیان آزاد اعلام شدند، چهار دین مسیحیت، اسلام، یهودی و بودائیسم در قانون اساسی به عنوان ادیان رسمی اعلام شدند و منعی هم برای تبلیغ ادیان جدید و ادیان دیگر وجود نداشت، جز این که برای ادیان جدید، قانونی را سال ۱۹۹۳ در قانون ادیان تصویب کردند و در سال ۲۰۱۱ آخرین اصلاحات آن انجام شد. یک نکته را هم باید اضافه کرد: تا پیش از انقلاب کشور ما مبتنی بر ایدئولوژی نبود، اما بعد از انقلاب حکومتی مبتنی بر ایدئولوژی داریم، یعنی دقیقا در این مورد بر عکس روسیه هستیم.  اما وقتی ایدئولوژی کمونیستی از بین رفت، در نتیجه اقتصاد جامعه نیز بر مبنای حکومت جدید پی ریزی می کرد، به همین دلیل اقتصاد مبتنی بر افکار سوسیالیستی تبدیل به اقتصاد کاپیتالیستی و سرمایه داری شد. شوروی کشوری متحدمحور بود، یعنی در تمام دنیا به دنبال متحد بود و هزینه های گزافی برای این کار صرف می کرد، مثلا در آمریکای جنوبی یا اروپای شرقی یا آسیای شرقی به دنبال متحد بود، هزینه هایی صرف کشورهایی مثل لیبی، مجارستان، یوگوسلاوی، ونزوئلا و کوبا می کرد تا گونه ای یارگیری کند. این هزینه ها گاهی بسیار سرسام آور بود، زیرا گاهی هزینه های گزاف صرف امور نظامی این کشورها می کرد. اما بعد از فروپاشی این متحد محوری به منفعت محوری تبدیل شد، یعنی روسیه فعلی به دنبال منفعت است و گرجستانی را که پاره تنش بود، بمباران می کند یا در سردترین فصل سال، شیر گاز را به روی اکراین می بندد، به این دلیل که امروز برای روسیه منافع اهمیت دارد. تفاوت بعد میان سوریه و شوروی این است که موقعیت شوروی در برابر آمریکا موقعیت دشمن بود، اما بعد از فروپاشی این موقعیت تبدیل به موقعیت رقیب شد و در مقاطعی هم از موقعیت رقیب به موقعیت همکار بدل شد. تفاوت پنجم میان، در عرصه جمعیتی است، شوروی کشوری با جمعیت غالب مسیحیان ارتدوکس بود، اگرچه ابراز مناسک دینی مجاز نبود، اما واقعیت جامعه چنین بود، اما بعد از فروپاشی در سال ۱۹۹۱ جمعیت مانده برای روسیه ۱۵۶ میلیون به اضافه هشت میلیون مهاجر بود که تبدیل به ۱۶۴ میلیون نفر شد. به دلیل نرخ منفی رشد جمعیت، این جمعیت علی الدوام تا به امروز کاهش پیدا کرد، تا جایی که امروز جمعیت روسیه ۱۴۰ میلیون نفر است. اما از سوی دیگر جمعیت ۱۳ میلیونی مسلمان زمان شوروی امروز به ۳۰ میلیون نفر برسد. یعنی در کنار کاهش کلی جمعیت، جمعیت مسلمانان این کشور افزایش یافته است. یعنی جمعیت مسلمانان از یک سیزدهم کل جمعیت به یک پنجم کل جمعیت افزایش یافته است. این ها تفاوت های عمده میان شوروی سابق و روسیه فعلی است.

 

امروز با روسیه ای مواجهیم که ویژگی های خاص خودش دارد، این ویژگی ها را روسیه بر اساس تجربه خودش کسب کرده یا ناشی از مواجهه با سایر کشورهاست؟

انتقال از یک وضعیت به وضعیت دیگر به خصوص در حاکمیت هایی که مدت های طولانی تحت سلطه یک حاکمیت خاص بوده اند، به سرعت انجام نمی شود. از سال ۱۹۹۱ تا امروز تقریبا ۲۱ سال گذشته است و این زمان زیادی برای تغییر ساختار ماهوی کشور نیست، درست است که فروپاشی شده اما هنوز سیستم اداری و بوروکراسی به شکل دوران کمونیستی است. هنوز همان افکار و افراد بر سر قدرت هستند.

 

آیا این ظاهر نظام روسیه است یا در باطن؟

در باطن بنای تغییر وجود دارد. تغییر را از مرحله قانون گذاری آغاز کردند و قوانین جدید را بر اساس تغییرات پدید آمده پس از فروپاشی نوشتند. این تغییرات بسیار وسیع بوده است. یعنی از حیث بستر قانونی تغییرات صورت گرفته است و به دنبال این هستند که این تغییرات را عملی کنند. اگرچه فروپاشی انقلاب نبود، اما بعضی از تغییراتی که بعد از هر انقلابی رخ می دهد، پس از فروپاشی رخ داد، یعنی نوعی عدم نظم سیاسی در این کشور وجود داشت و به همین دلیل مدت زمانی طول کشید تا کشور دوباره دچار ثبات و تعادل شود. همچنین مشکلات اقتصادی که در زمان یلتسین پدید آمد و دارایی های افراد بلوکه شد، موجب شد که مدتی بازیابی تعادل به طول انجامد. مثلا یک شهروند شوروی که در دوران شوروی حقوق بازنشستگی می گرفته بعد از فروپاشی شهروند یکی از کشورهای جداشده محسوب می شد، یا بعد از فروپاشی هنوز تا یک سال سربازان کشورهای جداشده در روسیه خدمت می کردند، حل این مشکلات نیازمند زمان بود. تا همین سال های اخیر مرزبان بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی روس ها بودند. همه کارهای فنی در شوروی سابق به عهده روس ها بود و با فروپاشی این کشورها با مشکلات عدیده ای مواجه شدند.

 

آیا می توان گفت که به رغم کوشش های دوران کمونیسم در دین زدایی، این اقدامات با شکست مواجه شد؟

بله، عامل دین در دوران تزارها و تا قبل از ۱۹۱۷ در روسیه بسیار اهمیت داشت. تزارهای مسیحیان معتقدی بودند و در گسترش مسیحیت ارتدوکس در این خطه نقش مهمی داشتند. به همین دلیل پس از فروپاشی کلیسای ارتدوکس روسیه اعلام کرد که تزارها شهید هستند. بنابراین در حکومت تزارها نقش دین بسیار برجسته بوده است. فسادی که در دستگاه تزارها به وجود آمد و نفوذ افرادی مثل گریگوری راسپوتین که وارد حکومت تزار شد و در کنار اخلاق های بسیار زشتش سعی می کرد از دین استفاده ابزاری کند، زمینه ظهور بلشویک ها و کمونیست ها شد. بنابراین مردم روسیه این زمینه را در دوران دوری از دین داشتند. اگر روزهای یکشنبه به کلیسا بروید یا در اعیاد قربان و فطر به مساجد بروید، شاهدید که جمعیت عظیمی از این مراسم استقبال می کنند. در روز عید فطر حدود صد و پنجاه هزار نفر در مسکو نماز عید می خوانند. این امر به دلیل آن سال های دوری است، یعنی آن دوری عطشی را در مردم ایجاد کرده برای بازگشت به هویتی که سال ها از ایشان گرفته شده بود. هفتاد سال برای دین زدایی کاملا با شکست مواجه شد زیرا ورود به حریم اعتقادات افراد سودی برای کل کشور به همراه نخواهد داشت.

 

تاریخ اسلام در روسیه کهن است و مسلمانان در اقصی نقاط این کشور حضور داشته اند. اما امروز نقش مسلمانان در روسیه جدید چیست و مسلمانان چه نقشی در ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی روسیه جدید دارند؟

به نظر من به یک نکته باید توجه کرد. مسلمانان روسیه مهاجر نیستند بلکه بومی این کشور هستند، به همین دلیل نمی شود با آن ها مثل مهاجر رفتار کرد و ایشان را شهروند درجه دو محسوب کرد. از سوی دیگر مسلمانان در منطقه ای حضور دارند که تجمع جمعیتی روسیه در آنجاست، یعنی در منطقه قفقاز که تجمع جمعیت روسیه مربوط به آن جاست. لذا روس ها مجبورند مسلمانان را ملاحظه بگیرند و به رسمیت بشناسند. از سوی دیگر یک پنجم جمعیت این کشور مسلمان است. به نظر من دولت روسیه در قبال مسلمانان رفتار خوبی دارد یعنی این دو مسئله را پذیرفته و رویکرد مناسبی در مواجهه با ایشان اتخاذ کرده است. مسلمانان بعد از فروپاشی تا به حال رشد خوبی از هر حیث در روسیه داشته اند، دانشگاه ها و مدارس اسلامی برای خودشان تاسیس کرده اند. اما خود جمعیت زیاد مسلمانان این امکان را به ایشان می دهد که نقش خودشان را از طریق انتخابات و دادن رای تضمین کنند، به همین دلیل دول مردان به رای مسلمانان توجه می کنند، در سال های اخیر آقای پوتین و آقای مدودوف بارها به مساجد مسلمانان رفته اند و با ایشان مراوده داشته اند و با علمای مسلمان گفت و گو کرده اند و اعیاد اسلامی را تبریک گفته اند. این امور در این کشور سابقه نداشته است. به نظر من این امور نشان می دهد که روس ها توجه ویژه به مسلمانان دارند. روسیه جزو نخستین کشورهایی بود که فیلم موهن به پیامبر اسلام(ص) را ممنوع اعلام کرد و در پاسخ به یوتیوب و سایت پشتیبانش اعلام کرد که اگر ادامه دهید، کل سایت تان را ممنوع اعلام می کنیم. یعنی نقش آفرینی مسلمانان در این کشور حائز اهمیت است. به نظر من دو چیز به عنوان تهدید مسلمانان در روسیه وجود دارد. نخست فقدان آموزش های صحیح دینی است. دور نگه داشته شدن مسلمانان روسیه از آموزش های دینی بسیار محسوس است، باید بحث آموزش دینی در روسیه جدی گرفته شود. تا پیش از این بسیاری از مسلمانان روسیه برای تحصیل به سایر کشورها مثل مصر می رفتند، اما الان مدارس دینی و دانشگاه هایی پدید آمده که مشکل را تا حدود زیادی حل می کند. اما نکته تهدید آمیز دیگر اندیشه های افراط گرایانه ای است که در قفقاز شمالی رشد کرده و متاسفانه چهره مسلمانان را تیره کرده است. مسلمانان روسیه این قابلیت را دارند که چهره صلح دوستانه ای از خود نشان دهند و جالب آن که ابزارهای مقابله با وهابیت را نیز دارند، مثلا وهابیت در قفقاز شمالی در حال رشد است اما پادزهر آن تصوف است که در این سرزمین دامنه نفوذ زیادی دارد و می تواند به عنوان مهم ترین سنگر مقابله با بنیادگرایی گسترش یابد.

 

اسلامی که در روسیه رشد می کند، آیا بیش تر جنبه سیاسی دارد یا فرهنگی؟

به نظر من هر دو گرایش هم سو است و نمی توان آن ها را تفکیک کرد. اسلامی است که در آن هم به مسائل معنوی توجه می شود و هم به مسائل معنوی توجه دارند. اتفاقاتی که در جهان در حال رخ دادن است، برای این مردم بی تفاوت نیست. نکته مهم تر آن که در روسیه سه میلیون شیعه وجود دارد. شیعیان یک دهم مسلمانان هستند و باید مورد توجه قرار گیرند. الان هم در سراسر روسیه مورد توجه هستند، اغلب این شیعیان آذری هستند و از آذربایجان آمده اند.

 

نقش ایران در گرایش های سیاسی و معنوی اسلامی در روسیه چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من اولا اساسا ورود اسلام به روسیه از طریق ایران بود که نکته مهمی است. ثانیا اسلامی که در ایران است چون در حکومت نقش مهمی ایفا کرده و مبنای آموزه های اسلامی بوده، سبب شده که اسلامی سازگار با حکومت پدید آید. به نظر من روسیه به دنبال تبلیغ چنین اسلامی است که با چرخ دنده های حکومت چفت شود، نه اسلامی که در مقابل حکومت بایستد. به همین دلیل روسیه به سیاست خدمات متقابل به ادیان روی آورده است، یعنی هم به ادیان خدمت می کند و هم از ایشان خدمت می طلبد. یعنی اسلامی سازگار با حکومت مورد توجه روس هاست و روسیه از اسلامی که از ترکیه و عربستان می آید، بیش تر هراسان است تا از اسلامی که از ایران می آید. به همین دلیل ما وقتی کتاب های اسلامی را در روسیه ترجمه می کنیم، مورد توجه قرار می گیرد. یعنی روس ها روایت اسلام ایرانی را بیش تر مورد توجه قرار می دهند.

 

این روایت را چگونه می توان بیش تر ترویج کرد؟

ما به دلیل همسایگی ممتد با بخشی از مسلمانان روسیه مثل آذربایجان و ترکمنستان شناخت اجمالی از ایشان داریم. وقتی در قلمروی وسیع روسیه محبت اهل بیت(ع) عمیق است و اسامی چون علی در میان اهالی این مناطق زیاد است و هنوز اگر خانواده ای دارای یک دوقلوی پسر شود، نام شان را حسن و حسین می گذارند یا دو دختر دوقلو را فاطمه و زهرا می گذارند. فرزندان چهارم را چاری یا چهارمین خلیفه یعنی امام علی می گذارند. این نشان می دهد که مسلمانان این خطه به اهل بیت توجه ویژه دارند. اساسا در شوروی اهل بیت مورد احترام بوده و هست. این تاثیر ایرانی به دلیل عرفان و تصوف بسیار زیاد بوده است. بنابراین تشویق ایشان به سمت اسلام ایرانی چند حسن دارد. نخست آن که از بروز اختلافات مذهبی جلوگیری می کند و ثانیا اجازه نمی دهد که اسلام این کشور تسلیم آموزه های وهابیت شود. لذا برای ترویج چنین اسلامی که در چند سال اخیر در ایران مورد توجه قرار گرفته است، باید آموزه های خردپذیرتر را ترویج کرد. مثلا کتاب های شهید مطهری بسیار مورد توجه است، زیرا به این آموزه ها نیازمند هستند. به نظر من ما باید در بخش عرفان اسلامی تلاش کنیم و عرفان اسلامی را در روسیه ترویج کنیم. اساسا امام خمینی وقتی به گورباچف پیام دادند و او را دعوت به مطالعه  اسلام کرد، به این دلیل بود که ایشان اولا احساس وظیفه کردند برای تبلیغ اسلام و ثانیا قابلیتی در مردم روسیه دیدند برای قبول اسلام. از این نکته نباید غفلت ورزید. مردم در این کشور متدین هستند. امام خمینی با اشراف بر این که مردم روسیه هفتاد سال از دین دور مانده اند و عطش دین دارند، ایشان را دعوت به مطالعه اسلام در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی کرد. به نظر من ایران بیش تر در جنبه های داشته های علمی خودش می تواند در روسیه فعالیت کند، مثل همین کتبی که ترجمه می شود و در روسیه منتشر می شود.