علامه طباطبایی؛ حکیمی در قامت صدرایی

دکتر یحیی یثربی

استاد فلسفه دانشگاه طباطبایی

 

  1. در سال روز بزرگ داشت علامه سید محمد حسین طباطبایی به سر می بریم، البته این گونه آیین های سال گرد برگرفته از سنت های عرفی است و در اسلام اولیه چنین کارهایی صورت نمی گرفت.  اما این کار فی نفسه بدعت خوبی است، اگرچه سخن من این است که به ویژه در بزرگداشت چهره های علمی، بهتر است این کارها به شکل هیاتی و سنتی صورت نگیرد. ما در سنت خودمان یک سری محافل عرفی و سنتی داریم و یک سری مراسم را سالانه برگزار می کنیم، مثلا عاشورا را به صورت یک مراسم به صورت سالانه برگزار می کنیم، در حالی که عاشورا جریانی است که باید در همیشه تاریخ در ذهن و زندگی شیعه حضور داشته باشد و کارساز باشد. اگر این اقدام صورت می گرفت، ما امروز در جهان شانی نمونه داشتیم. در حالی که سال گردهای ما عموما بی روح اند، به ویژه که در مراسم بزرگ داشت سالانه چهره های علمی، چنین بزرگ داشت هایی زیان بار هم هستند، زیرا با برگزاری این مراسم ها، ما فکر می کنیم مثلا در مورد علامه طباطبایی همه اقدامی که لازم بوده صورت گرفته است، زیرا در آن سال گرد با برگزاری چند همایش و نشست، چنین تصور می شود که همه کاری که در مورد این اندیشمند باید گفته شود، بیان شده و با چند سخنرانی و مقاله تکراری حق مطلب را ادا کرده ایم و در نتیجه تا سال آینده که بار دیگر سال گرد ایشان است، دیگر به اندیشه ها و آثار او کاری نداریم. بنابراین زیان این کار در این است که ما اندیشه های او را مورد اغفال قرار داده ایم. زیان دیگر در تجلیل هر ساله یک اندیشمند، آن است که از نگاه انتقادی نسبت به آن متفکر باز می مانیم. تجلیل هر ساله به تدریج باعث می شود که ما از حرکت باز بمانیم، زیرا مثلا چنین می اندیشیم که علامه طباطبایی چنان بزرگ است که نمی شود از او عبور کرد. پس بهتر است نگاه مان را اصلاح کنیم و در تمام طول سال در مورد اسلام شناسی و فلسفه کار کنیم، این عمل در واقع تجلیل فلسفه و اسلام شناسی است و هم بزرگ داشت اسلام شناسان و فیلسوفان. فیزیک دانان مدام به برگزاری بزرگ داشت نیوتون و اینشتین نمی پردازند، بلکه کار علمی می کنند و این بهترین تجلیل از مقام آن دانشمندان است.
  2. علامه سید محمد حسین طباطبایی به گواهی آثارش متفکر و فیلسوفی صدرایی ست که ذیل جریان حکمت متعالیه صدرالمتالهین است. اما ایشان با سایر متفکران این تفاوت عمده را دارد که در زمانی کار فلسفی و فکری می کرد که ما پرسش ها و هجمه های جدیدی مواجه بودیم و مرحوم علامه طباطبایی در حد توانش به این پرسش ها توجه کرد و در مقابل ایده آلیسم و مارکسیم و رئالیسم ایستادگی کرد و تا حدودی نیز به دستاوردهای غرب توجه کرد. امکانات علامه کم بود، ایشان هنوز متن اصلی «متافیزیک» ارسطو را ندیده بود و از ترجمه های قدیمی مطالبی را جسته و گریخته خوانده بود، ایشان از کسانی بود که هنوز فکر می کرد «اثولوجیا» نوشته ارسطو است. این امر به دلیل فقدان ترجمه آثار غربی و ناچیزی امکانات ما از مباحث فلسفی جدید و تاریخ فلسفه جدید بود. اما به رغم این وضع، علامه طباطبایی به فلسفه غربی توجه جدی داشت، اگر چه تنها منبعش کتاب «سیر حکمت در اروپا» محمد علی فروغی بود. این حسنی بود که حوزه به دستاوردهای بیرون از جهان اسلام و غرب توجه داشته باشد، اما این توجه به دلیل ضعف اطلاع رسانی در آن زمان و منابع ناچیز بود که باید بعدا ادامه می یافت که البته توسط شهید مطهری تا حدودی تداوم یافت، اما هنوز کافی نیست.
  3. به نظر من می توان به آثار علامه طباطبایی نقد کرد و اولین انتقاد از ایشان هم این است که او نظریه پردازی های قوی در زمینه فلسفه ندارد و در چارچوب حکمت متعالیه صدرایی باقی می ماند. «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» ایشان هم چنان ترکیبی از عرفان و فلسفه مشاء است که توسط ملاصدرا به عمل آمد. البته ایشان حاشیه های فراوانی بر آثار گذشتگان داشت، اما حاشیه نویسی با نظریه پردازی متفاوت است. بر فیزیک ارسطو صدها هزار حاشیه در زبان های مختلف نوشته شده بود، اما حاشیه اصل نظریه را تغییر نمی دهد. اما کار نیوتن حاشیه ای بر ارسطو نبود، بلکه نظریه پردازی جدیدی ارائه کرد، همچنین است در سایر علوم. ما در فلسفه نیازمند نظریه پردازی جدید داریم که من در آثار علامه، چنین نظریه پردازی سراغ ندارم. ایشان اظهارنظرهای حاشیه ای درباره ملاصدرا و ابن سینا دارند، اما دیدگاه جدید ارائه نمی دهند. البته باید در اندیشه های ایشان از چندین جهت باید تجدید نظر کرد. مثلا ایشان تاکید دارند که فلسفه با علم متفاوت است و معتقدند که ما با معقولات ثانیه می توانیم جهان سازی داشته باشیم، در حالی که به نظر من این کار امکان ندارد و این امر را من در کتاب «فلسفه چیست؟» به تفصیل نشان داده ام و ثابت کرده ام که جدای از علم نمی توان فلسفه داشت. این مسیری درست است که تا ابن سینا و ابوالبرکات بغدادی ادامه داشت. همچنین تاکید ایشان بر این که ثبات نظریه ها دلیل بر اعتبار و اهمیت آن هاست را قبول ندارم. به اعتقاد من این نظر درست نیست و ما باید روند فلسفه را متحرک و در حال تکامل در نظر بگیریم. این هم نقد من بر آن بزرگوار بود که خوشبختانه حضورش را درک کردم. البته باید تاکید کنم که ایشان از نظر شخصیتی بسیار والا بودند و تاثیر که تعلیم ایشان داشت، خیلی کمتر از میزان تاثیر شخصیت ایشان در شاگردان داشت.

میهمان بزم او بودیم دوش/ چشم ساقی در کمین عقل و هوش/ حشمتی بالاتر از کابوس و جم/ در پناه آن نگاه محتشم/ باده در جام حریفان ریختند/ فتنه ها با فتنه ها آمیختند/ لب به لب تا جام و هستی بر کفم/ چشم بر چشمان مست آن صنم/ از قدح تا چشم او دیدم عیان/ بهت کردی از زمین تا آسمان/ باده کی باشد حریف چشم دل/ هر نگاهش نشئه صد جام می/ در دل ما یاد او آرام جان/ دولتش جاوید یادش جاودان