گفت و گو با دکتر سید جواد میری درباره منش فکری آیت الله طالقانی

 

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

 

 

 

دکتر میری معتقد است که جامعه سالم دغدغه اصلی مرحوم آِیت الله طالقانی در طول یک عمر کار فکری و مبارزه سیاسی اجتماعی است، جامعه ای که بستر لازم برای تکامل انسان را فراهم می آورد. دکتر سید جواد میری، دانشیار حوزه جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و استاد مدعو در دانشگاه شریف در دانشکده فلسفه علم تا کنون آثار متعددی درباره چهره های فکری انقلاب اسلامی همچون آِیت الله طالقانی، آِیت الله بهشتی، آیت الله مطهری و علامه جعفری به زبان انگلیسی نگاشته و اندیشه های ایشان را مبنایی برای ترسیم دیدگاهی نوین در علوم اجتماعی تلقی کرده است. با ایشان درباره اندیشه های آِیت الله طالقانی گفت و گوی مختصری کردیم که از نظر می گذرد:

کلید واژگان: طالقانی، سیاست، عدالت، اسلام، فطرت.

***

 

ورود به اندیشه مرحوم آِت الله طالقانی به چه صورت ممکن است؟

دیدگاه های مرحوم طالقانی تشکیل یک منظومه می دهد، یعنی اندیشه های ایشان به صورت مجموعه ای است که اگر یک قسمت از آن را از دست بدهیم، سایر بخش هایش را جا می اندازیم. اتفاقا اگر به زندگینامه ایشان رجوع کنیم، بهتر می توان دغدغه ها و دل نگرانی های ایشان را مورد بررسی قرار داد. مثلا ایشان بعد از حمله ای که به حوزه در زمان رضاشاه صورت می گیرد، می نویسد: آن روزها با خود می اندیشیدم که این درس ها و احکامی که ما یاد می گیریم و می خوانیم، به چه دلیل است؟ او خود پاسخ می دهد که همه این اقدامات برای آن است که راهی برای سعادت فرد و اجتماع بیابیم. حتی اگر تفسیر «پرتوی از قرآن» ایشان را ملاحظه کنید، در می یابید که حول یک محور کلی می چرخد و آن محور این است که یک اجتماع سالم را چگونه می توان درست کرد.

 

بحث ایشان در مورد عدل و قسط چگونه در این منظومه معنا پیدا می کند؟

بهترین و بالاترین نقطه ای را که برای یک ایدئولوژی می توان در نظر گرفت، توجه به نقش انسان در آن است و از آن جا توجه به نقش عدل است. از نظر ایشان میان قسط و عدل تفاوت هست. عدل آن است که همه چیز را سر جای خودش بگذاریم، اما قسط به آن معناست که جامعه را طوری بسازیم که افراد بتوانند قوه های درونی شان را به منصه ظهور برسانند(self realization). لذا از نگاه ایشان عدل و قسط تنها به معنای توزیع ثروت نیست، بلکه به معنای ایجاد چارچوبی در جامعه است تا افراد بتوانند بر اساس توانایی های خودشان از نظر معنوی و روحی به بالاترین درجاتی که می توانند برسند.

 

مرحوم طالقانی در چه فضایی می اندیشید و بر مبنای چه بستر معرفتی منظومه فکری اش را تدوین کرد؟

وقتی مرحوم طالقانی وارد مبارزات اندیشه ای در آن دوران می شود، با دو کمپ کاپیتالیسم و سوسیالیسم یا به تعبیر دیگر سرمایه داری و کمونیسم مواجه می شود. تمام سعی تلاش ایشان آن است که نشان دهد که راهی که انسان قرار است بپیماید چه نوعی راهی است؟ آیا ما به مالکیت فرد به عنوان اصل بنیادین در سیستم کاپیتالیسم و مکانیزم بازار و سرمایه قرار است برسیم یا قرار است به چیزی که سوسیالیست ها می گویند مبنی بر اقتصاد دولتی و ایدئولوژی جامعه کمونیستی دست یابیم؟ ما به دنبال چه چیزی هستیم؟ آیت الله طالقانی در این میان بیشترین اهمیت را به آزادی انسان می دهد و در جای جای نوشته ها و گفتارهایش نگرانی اش به لحاظ رویکرد دینی، استبداد دینی است. ایشان در عین حال که دغدغه و نگرانی خود را در برابر هجمه سوسیالیسم و سرمایه داری دنبال می کند، از سوی دیگر غافل نیست که مشکلات درونی خود ما هم باید حل شود. به عبارت دیگر به نظر ایشان گسترش استبداد دینی که ناشی از تمرکز بر ظواهر دین و استفاده از جهالت مردم است، یکی از خطرهایی است که نهضت های دینی را در کام خود فرو ببرد. ایشان در مقدمه ای که بر کتاب «تنزیه الامه و تنبیه المله» مرحوم نائینی نگاشته اند، به این نکته به صورت بارز اشاره می کند. همچنین در جای دیگری تاکید می کند که جامعه ای که در آن آزادی نفی می شود، حتی اگر ادعا شود که جامعه ای اسلامی است و بر اساس الگوی پیامبر(ص) اداره می شود، اینچنین نیست. ایشان در جای دیگری وقتی به مقایسه مکتب ها و انقلاب ها می پردازد، آن ها را نه بر اساس توزیع ثروت و اصول اقتصادی که بر اساس اصل آزادی به ضمیمه قسط دسته بندی می کند. زیرا از نگاه ایشان ریشه همه جنگ های بشر در این موضوع است.

 

چارچوب معرفتی ایشان کدام است؟

می شود گفت اندیشه ایشان در چارچوب مکتب «اصالت فطرت» است. زیرا از نظر ایشان محرک اصلی بشر در مبارزاتش آزادی بوده و هست. زیرا این امر در فطرت بشر ریشه دارد. این تلاش و سعی و کشش و کوشش به سمت تحولات بنیادین از نظر ایشان ریشه اش در اقتصاد و یا روبنا و زیربنا نیست. بلکه در فطرت انسان هاست.

 

بنابراین آیا می توان گفت که مرحوم طالقانی یک سبک جدید زندگی ارائه می کند؟

بله، هم یک سبک جدید ارائه می کند و هم می توان آرای ایشان را در دل نهضت نوگرایی دینی بررسی کرد. زندگینامه خود آیت الله طالقانی بسیار جالب است. پدر ایشان سید ابوالحسن طالقانی است که با پدر مهندس بازرگان در زمان رضاشاه که بحث گفت و گوی ادیان و این بحث ها نمودی نداشت، مجالسی تشکیل می دادند که در آن مجالس باعث آشنایی مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم طالقانی با یکدیگر می شود. در این جلسات افرادی از کشورهای خارجی هم حضور می یافتند و درباره اختلاف ادیان و گفت و گو میان انواع فرقه ها و مذهب ها بحث می کردند. این تجربه در ایشان موجب شد سعه صدری در ایشان نسبت به غیر و دگراندیشی ایجاد شود که معمولا در هم سلکان ایشان کمتر دیده می شود.

 

یعنی ایشان به دیدگاه های نو به دین اهمیت می دادند؟

بله، نه تنها اهمیت می دادند بلکه اعتقاد داشتند و به آن ملتزم هم بودند. ایشان در حوزه سیاست می گویند که بدون حضور و مشارکت ملت نمی توان حکومت دینی پدید آورد. در غیر این صورت اگر چنین حکومتی ادعای دینی داشته باشد، چیزی جز استبداد دینی نیست. این حرف را ایشان حدود چهل سال پیش می زند و این مباحث هنوز شکل نگرفته است. ایشان در مورد مسئله شورا هم نکات مهمی را متذکر شده اند. امروزه سخن از مردمسالاری دینی رایج است.ایشان می گویند که شورا به معنای حق دخالت همه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، شئون اجتماعی و حل و فصل همه مسائلی است که در زندگی جمعی پدید می آید. یعنی چنین نیست که مردم تنها یک نقش تزئینی داشته باشند، بلکه نقش بنیادین دارند. برای این که نظام بتواند خودش را بازسازی کند و به صورت مستمر در چارچوب سیاسی خودش را حفظ کند، مردم باید نقش فعال داشته باشند. زیرا سیاست جزیی از زندگی اجتماعی است.

 

در یک جمع بنی اگر بخواهید دغدغه اصلی مرحوم طالقانی را جمع بندی کنید، چه می گویید؟

اریکسون کتابی با عنوان «جامعه سالم»دارد. او از چارچوب تفکر خودش به پاسخ هایی می رسد که به گونه ای دیگر مرحوم طالقانی به این موضوع پرداخته است. اتفاقا موضوع اساسی منظومه آیت الله طالقانی پیرامون این امر است که اجتماع سالم چگونه اجتماعی است؟ ایشان از این منظر به سنت اسلام و قرآن نگریسته و هدف انبیا را مورد ارزیابی قرار داده است. ایشان معتقد است که هدف کتاب انسانی و انبیا تنویر افکار بوده است تا اخلاقیات انسان را از انگیزه های پست و غرایز برهاند. به اعتقاد ایشان تمام جنگ و خونریزی ها در تاریخ بشر از ابتدا تا به امروز برای این بوده است که اجتماع سالمی داشته باشیم و انسان بتواند در این جامعه سالم رشد فکری پیدا کند و در مسیر تکامل قرار بگیرد و همه مسائل اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باید وسیله ای باشند برای رشد انسان ها در مسیر حق. نه این که انسان وسیله ای برای اقتصاد(در جواب به کاپیتالیست ها) باشد یا برای دولت(در جواب به کمونیست ها). از نگاه ایشان دین برای تکامل انسان آمده و تکامل انسان به صورت فردی ممکن نیست، بلکه در اجتماع صورت می گیرد. در دنیای مدرن ساز و کارش دولت است و این نهاد باید زیر نظر مردم و با خواست ایشان باشد. در غیر اینصورت استبداد گریبانگیر انسان می شود.