اسلام. در دو ســوی صلح و جنگ

اسلام در دو ســوی صلح و جنگ

* مجتبی فرهنگیان ( کارشناس ارشد ادیان شرق ، خارج فقه و اصول )

فرضیه این مقاله عبارتست از: اسلام مبتی بر اصاله الصلح است نه اصاله الجهاد


فرضیه این مقاله عبارتست از: اسلام مبتی بر اصاله الصلح است نه اصاله الجهاد

با بر جسته کردن دعوت در این مقاله و بررسی دو دیدگاه «الصاله الجهاد» و «اصاله الصلح» و ذکر استنادات قرآنی و روائی آنان و بررسی دیدگاه سوم تحت عنوان «اصاله الدعوت» و توسعه مفهومی آن تا جائیکه اساساً جهاد آخرین مرحله یا مرحله گریز ناپذیر دعوت قرار می‌گیرد و از سویی بررسی فلسفه جهاد و دستیابی به این نکته که جهاد نه برای کشور گشایی بلکه برای الف: زمینه ایجاد توحید که حق فطری انسان است   ب: گسترش عدالت در دفاع از مظلوم است.

ما را به این نکته می‌رساند که جهاد در اسلام اصالت ندارد گرچه مجاهدت ارزش فراوان دارد و جهاد دفاعی اهمیتی والا.

از طرف دیگر با بررسی شرایط جهاد ابتدایی مشخص شد که امروز آن دو شرط ۱٫ حضور و أذن معصوم  ۲٫ تأسیس دولت اسلامی نیز احراز نمی‌شود وبا بررسی دقیق دعوت به عنوان هدف اصلی انبیاء، جهاد نه غایت بلکه یکی از مراحل دعوت بشمار آمد. با بررسی اصول سیاست خارجی در اسلام تحت عنوان چهار اصل و بررسی و بر جسته نمایی اصل پایبندی به معاهدات فرضیه این مقاله به اثبات نزدیکتر شد چرا که التزام به معاهدات، ضروری و واجب و عهد شکنی مذمت شده است و دارای آثار منفی می‌باشد لذا امروزه بجای آنکه مفهوم دارلحرب را برای غیر مسلمانان  بکار ببریم مفهوم دیگری تحت عنوان دار العهد را جایگزین می‌کنیم که در عرصه بین المللی عملاً همین وضعیت وجود دارد.

با توجه به این مقدمات به فرضیه مورد نظر می‌رسیم که در اسلام اصالت بر صلح و آرامش است و این منافاتی با تبلیغ و دعوت ندارد و اگر زمانی به جهاد و قتال منجر می‌شود جهاد آخرین مرحله دعوت است زمانیکه موعظه و جدال احسن کارگر نباشد. پس اسلام مبتنی بر صلح و سلم است با اتکاء به دو مؤلفه دعوت و پایبندی به پیمان.

کتاب مقدس پرسشهای فراروی نظریه‌های اجتماعی و سیاسی را در مجموعه‌‌ای از آیات پاسخ گفته است که با بافت شناسی این متن و تفسیر موضوعی آن و نگاهی به نیاز‌های معاصر می‌توان روزنه‌ای رو به افق گشود یکی از این سئوالات که روز به روز فربه‌تر و تا حدی به سبب شبهه افکنی غامض‌تر می‌شود، این است که در اسلام صلح اصالت دارد یا خشونت و قتل

این پرسش از دو زاویه باید مورد بررسی قرار گیرد ۱٫به صورت ماهوی و ذاتی بررسی شود که ارتباط اسلام با پیروانش مبتنی بر صلح و آزادی درون دینی است یا تارو پودی از بایسته‌های عمومی و معطوف به خشونت پیروان را انذار می‌دهد  ۲٫ رابطه‌ی دولت اسلامی با دولتهای غیر اسلامی چگونه خواهد بود مبتنی بر صلح است یا جهاد و قتال در این مقاله تلاش می‌کنیم با طرح یک خط تحلیل دوگانه پاسخی به هر دو پرسش بدهیم. البته چند مقدمه را به عنوان پیش فرض بر می‌گزینیم تا به مقصود خویش نائل آییم.

۱)      اسلام هندسه‌ی منسجم و منتظمی است که برون داد و درون داد آن مبتنی بر یک گوهر و جوهر واحد است لذا بررسی نگرش اسلامی چه در خصوص ارتباط با پیروان (جوهر انگارانه) و چه در خصوص ارتباط با سایر دول و ملیتها و مذاهب دیگر (حقوق گرایانه) از یک هسته سر چشمه می‌گیرد و آن توحید انگاری و رهایی بشر از دست ظلم و کفر است. لذا بررسی دقیق هر یک پاسخ دیگری راهویدا می‌کند.

۲)      رابطه‌ی دین و سیاست مفروضه‌ا‌ی انگاشته شده است که سیاست خارجی نیز یکی از بخشهای اساسی آن است.

۳)      اسلام دو بخش محکم و متشابه یا ثابت و متغیر دارد که ثابتات آن ناظر به اصول کلی دین و رفتار دینداران است و در طول زمان باقی و ماندگار است.

و بخش متغیر آن متأثر از عرف، سیره‌ی عقلا و نیازمندیهای زمانه است. بنابر این فراخور تحول در این وضعیات دچار تغییر و تطور می‌شود. که در این مقاله با نگاه به کلیات تحولات زمانه نیز مدنظر قرار می‌گیرد. ۴) با توجه به این که آن چه که امروز بیشتر مورد تردید و شبهه قرار گرفته است. رویکرد اسلام به دول غیر اسلامی و شبهه اصالت قتال و جهاد، در اسلام نسبت به غیر مسلمانان مطرح است لذا تأکید بیشتری بر این موضوع خواهیم داشت. و از همین منظر پرسش اول (ماهیت انگاری) نیز گشوده می‌شود.

در پاسخ به این پرسش که اصول اولیه در روابط دولت اسلامی با دولت غیر اسلامی بر جنگ است یا صلح دو نظریه عمده وجود دارد. تفصیل این بحث با یک پرسش که بیشتر ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی گرفته می‌شود که آیا اسلام در روابط خود با دول غیر اسلامی اصل را بر جنگ می‌گذارد یا صلح؟ به عبارتی آیا صلح یک قاعده است و جنگ استثنائی است که در صورت ضرورت باید آن را برگزید اگر دیدگاه اول را بپذیریم روابط خارجی در اسلام صلح محور خواهد بود و اگر دیدگاه دوم پذیرفته شود روابط خارجی در اسلام جنگ محور خواهد بود هر دیدگاه طرفدارانی دارد که در اینجا با عنایت به این مسأله با دو نوع روش روبرو می‌گردیم.[۱]

الف: روش خاور شناسان که در قالب «انتشار الاسلام بالسیف» مطرح می‌گردد و مفاهیمی چون ارهاب، بنیاد گرایی، اسلام اسلحه، التطرف تأکید می‌شود، در این رویکرد آیات جهاد به خصوص آیه‌ی سیف به عنوان مستند مورد توجه قرار می‌گیرد.

ب: روشنفکران مسلمان که در قالب «تنظیف وجه الاسلام» با پیراستن اسلام از هر نوع خشونت و جنگ به تحلیل می‌پردازند و بر مفاهیمی چون؛ سلام و تسامح و تعامیش و رأفت تأکید می‌کنند.

دیدگاه جنگ محور(اصالت الجهاد)

نظریه اول: اصل رابطه بر جنگ است. (اصالت الجهاد) جنگ در حقوق بین الملل به برخورد میان دو یا چند دولت که در آن نیروهای مسلح طرفین درگیر اقدامات خشونت آمیز متقابل شوند تسامحاً می‌توان با حذف مفهوم دولت مصطلح امروزی، به حاکمیتهای قرون گذشته نیز تعمیم داد[۲] بیشتر فقهای متقدم چنین برداشتی از آیات جهاد دارند. و نسبت به مقوله صلح بر می‌آشوبند. شیخ طوسی می‌نویسد: هر کس که مخالف اسلام است از سایر کفار، واجب است که با آنان جهاد و کارزار شود. ولی آنان دو قسمت هستند. قسمتی از آنان که تنها داخل شدن در اسلام پذیرفته می‌شود و اگرنه خود کشته می‌شوند و زنان و فرزندانشان اسیر و اموال آنان نیز مصادره می‌شود، اینان همه‌ی کفار هستند مگر یهود و نسارا و مجوس، گروه دیگر آنان که درباره‌ی آنان پرداخت جزیه نیز پذیرفته می‌شود. که این سه گروه یاد شده هستند .[۳]

از علما اهل سنت فقیهی چون ابن تیمیه نیز معتقد است: هنگامی که اصل قتال مشروع، جهاد است. و مقصود آن است که دین تماماً از آن خدا باشد و کلمه‌ی خداوند برتر گردد، پس هر که منع کند، به اتفاق مسلمین کشته شود پس اگر کسی نه اهل جنگ است و نه اهل مخالفت از گسترش دعوت اسلام، مثل زنان و کودکان، راهب و پیرمرد، کور و… چنین افرادی به نظر عموم علما کشته نمی‌شوند مگر آن که با قول و فعل خود کارزار کند البته بعضی از علما کشتن همه‌ی آنان را به جز زنان و فرزندانشان به مجرد کفر مباح می‌دانند. ولی نظر اول صحیح ‌تر است. چرا که قتال با کسی است که در هنگام اظهار دین خدا با ما مقاتله بر خیزد.[۴]

در دیدگاه ابن تیمیه منطقه الفراغی وجود دارد که بر جسته کردن آن ضرورتش را در دنیای معاصر بیشتر می‌کند او معتقد است که افرادی نه اهل جنگ هستند و نه اهل مخالفت از رسیدن صدای اسلام به مردم و این گروه حکم قتال و جزیه ندارند. به نظر این فرض در دنیای کنونی غلبه داشته باشد. زیرا با توجه به تحولات معرفتی و حضور در آستانه پسامدرسیم و زوال مطلق گرایی و ظهور نسبیت گروه مورد اشاره‌ی تیمیه تبدیل به اکثریت ساکنان جهان می‌شوند.

دکتر عبدالکریم زیدان از جمله‌ی کسانی است که اصل را بر جنگ می‌گذارد و می‌نویسد: دولتهای غیر اسلامی که احکام و عقاید اسلام را نپذیرفته‌اند از دیدگاه دولت اسلامی باطلند و استحاق باقی ماندن ندارند چرا که باطل منکر و فساد است. و منکر باید ذایل شود و بنا جدید اسلامی و با حاکمان مسلمان پیدا کند علامت خضوع به قانون اسلام پرداخت جزیه است اگر اسلام و جزیه را نپذیرفت. دولت اسلامی با آن به جنگ می‌پردازد تا داخل دارلسلام شود. معنای این مطلب آن است که اصل علاقه‌ی دولت اسلامی با دیگران رابطه‌ی جنگ است نه صلح .[۵]

رد پای این نظریه در میان فقهای شیعی[۶] و سنی[۷] معاصر به چشم می‌خورد تا جایی که بعضی از معاصرین آنرا نظریه مشهور فقها دانسته اند.

حال باید به بررسی دلایل این دیدگاه بپردازیم دلایل این دیدگاه بر گرفته از اطلاقات آیات قرآن در مقابله با کفار و مشرکین می‌باشد.

به بعضی از آین ایات اشاره می‌شود:

قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَهَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ

با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانیده‏اند حرام نمى‏دارند و متدین به دین حق نمى‏گردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دست‏خود جزیه دهند [۸]

این آیه به صراحت قتال با اهل کتاب را می‌رساند تا اینکه مسلمان شوند یا جزیه بدهند. درباره مشرکان نیز چنین آمده است.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ

و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و [کوه] طور را بر فراز شما برافراشتیم [و گفتیم] آنچه را به شما داده‏ایم به جد و جهد بگیرید و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بر اثر کفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنید [بدانید که] ایمانتان شما را به بد چیزى وامى‏دارد[۹]

در آین آیه غرض از جنگ رفع فتنه و بسط توحید است.

در آیه دیگر آمده است:

فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَهَ وَآتَوُاْ الزَّکَاهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خدا آمرزنده مهربان است[۱۰]

در این آیه فقط دو فرض مورد توجه است. یا اسلام آوردن مشرکان و یا کشته شدن آنان درباره قتال با مطلق کفار نیز آیات متعددی وجود دارد.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ

اى پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است[۱۱]

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَهً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید با کافرانى که مجاور شما هستند کارزار کنید و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید که خدا با تقواپیشگان است[۱۲]

فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالآخِرَهِ وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَو یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا

پس باید کسانى که زندگى دنیا را به آخرت سودا مى‏کنند در راه خدا بجنگند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد [۱۳]

انواع جهاد

البته باید نکته‌ای را توضیح داد و آن انواع جهاد است. در فقه شیعی، جهاد به دو نوع ابتدایی و دفاعی تقسیم می‌شود. در جهاد ابتدایی که به منظور دعوت کفار و مشرکین به توحید صورت می‌گیرد، اذن معصوم (ع)، شرط است و بنابه نظر اکثر فقها، بدون اذن امام، جهاد ابتدایی مشروعیت ندارد و اما در جهاد دفاعی، اذن امام شرط نیست و مسلمانان در صورت هجوم دشمن، مؤظف به دفاع از اسلام و میهن اسلامی خود هستند.

مضمون روایاتی که در خصوص جهاد رسیده‌اعم از معنای اصطلاحی آن بوده است و در آنها به بیان مصداق‌های جهاد نیز پرداخته شده است.[۱۴]

لذا آیات دیگری نیز وجود دارند که به دو نوع جهاد اشاره دارند.

پاره‌ای از آیات که به جهاد ابتدایی (جهاد در راه خدا و اثار اخروی آن) می‌پردازد عبارتند از:

انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

سبکبار و گرانبار بسیج‏شوید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید اگر بدانید این براى شما بهتر است[۱۵]

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ

در حقیقت‏خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب‏اند جهاد مى‏کنند[۱۶]

در مواردی به برتری مجاهددین بر نشستگان اشاره می‌کند.

لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

مؤمنان خانه‏نشین که زیان‏دیده نیستند با آن مجاهدانى که با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى‏کنند یکسان نمى‏باشند خداوند کسانى را که با مال و جان خود جهاد مى‏کنند به درجه‏اى بر خانه‏نشینان مزیت بخشیده و همه را خدا وعده [پاداش] نیکو داده و[لى] مجاهدان را بر خانه‏نشینان به پاداشى بزرگ برترى بخشیده است[۱۷]

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ

و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمى‏کنید و [حال آنکه] میراث آسمانها و زمین به خدا تعلق دارد کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کرده‏اند [با دیگران] یکسان نیستند آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانى‏اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏اند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است و خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است[۱۸]

دسته‌ای از آیات هم به جهاد دفاعی و مشروط می‌پردازند.

سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَن یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِهِ أُرْکِسُواْ فِیِهَا فَإِن لَّمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُواْ إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَیَکُفُّوَاْ أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا

به زودى گروهى دیگر را خواهید یافت که مى‏خواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نیز] ایمن باشند هر بار که به فتنه بازگردانده شوند سر در آن فرو مى‏برند پس اگر از شما کناره‏گیرى نکردند و به شما پیشنهاد صلح نکردند و از شما دست برنداشتند هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان آنانند که ما براى شما علیه ایشان تسلطى آشکار قرار داده‏ایم[۱۹]

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ

به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفته‏اند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست

الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ

همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ناپذیر است[۲۰]

إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّهً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّهً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

در حقیقت‏شماره ماه‏ها نزد خدا از روزى که آسمانها و زمین را آفریده در کتاب [علم] خدا دوازده ماه است از این [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است این است آیین استوار پس در این [چهار ماه] بر خود ستم مکنید و همگى با مشرکان بجنگید چنانکه آنان همگى با شما مى‏جنگند و بدانید که خدا با پرهیزگاران است[۲۱]

در موردی قتال را در صورت نقض پیمان از سوی کفار واجب می‌داند و می‌فرماید.

وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ

و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند پس با پیشوایان کفر بجنگید چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست باشد که [از پیمان‏شکنى] باز ایستند

أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ

چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند و آنان بودند که نخستین‏بار [جنگ را] با شما آغاز کردند نمى‏جنگید آیا از آنان مى‏ترسید با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید[۲۲]

شقاق و دشمنی با خدا و رسول را موضوع قتال قرار داده.

وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفه‏اى] که تعدى مى‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى‏دارد[۲۳]

قرآن در مورد جنگ داخلی میان دو گروه از مسلمانان نیز تجاوز را معیار و مبنای سیتزه یا دفاع از مظلوم قرار می‌دهد.

إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ

هنگامى که پروردگارت به فرشتگان وحى مى ‏کرد که من با شما هستم پس کسانى را که ایمان آورده ‏اند ثابت‏قدم بدارید به زودى در دل کافران وحشت‏خواهم افکند پس فراز گردنها را بزنید و همه سرانگشتانشان را قلم کنید

ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن یُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ

این [کیفر] بدان سبب است که آنان با خدا و پیامبر او به مخالفت برخاستند و هر کس با خدا و پیامبر او به مخالفت برخیزد قطعا خدا سخت‏کیفر است[۲۴]

آثار مثبت قتال (رفع ظلم)

در پایان این قسمت، به دنبال این پرسش می‌گردیم که قرآن در مورد آثار قتال که آنرا رفع ظلم و تجاوز می‌داند سخن گفته است یا سکوت کرده است.

دو آیه اینجا ذکر می‌شود که به آثار قتال اشاره می‌کنند.

فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ

پس آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهى و حکمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‏کرد قطعا زمین تباه مى‏گردید ولى خداوند نسبت به جهانیان تفضل دارد[۲۵]

الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ

همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ناپذیر است[۲۶]

بررسی آیات فوق الذکر چند نکته را روشن می‌کند.

از نظر گاه قرآن جهاد جنگ فی نفسه نه تنها مذموم نیست بلکه با توجه به طبیعت انسان و خروج از مسیر حق و زیاده خواهی لازم است لذا جهاد دفاعی نیز مشروع است.

۲٫ جهاد به دو دلیل تئوریزه شده است دلیل اول: توحید: یعنی همه انسانها را به توحید برساند دلیل دوم: رفع ظلم و مبارزه با ستمگران و دفاع از مظلومان

۳٫ جهاد در راه خدا یکی از بالاترین ارزشهاست.

نظریه دوم: اصل رابطه بر صلح است (اصاله الصلح) در متون سیاسی و حقوق بین الملل، صلح را دیپلماسی ادامه جنگ می‌گویند و آن عبارت است از خاتمه بخشیدن به خشونت و درگیری‌ها، حل و فصل ادعا‌های جدال بر انگیز از طریق مصالحه یا چشم پوشی و برقراری نظم جدیدی که صرف نظر از درست یا نادرست بودن آن، تأمین کننده ثبات، امنیت، آرامش و فراغ خاطر باشد.[۲۷] این دیدگاه میان علما متأخر که بیشتر درگیر و دار اقتضائات زمانه، تحولات و شرایط اجتماعی هستند و با عینکی فراتر از عینک سنت به غور آیات قرآنی می‌نشینند طرفداران فراوانی دارد. از علما اهل سنت افرادی چون: شیخ محمد عبده.[۲۸] و شیخ محمود شلتوت و رشید رضا نام برده می‌شود. شلتوت می‌نویسد: هدایت اسلامی ما را به سوی صلح و دوستی فرا می‌خواند تا جائیکه مخالفت نسبت به دین حق را از اسباب دشمنی و تجاوز نمی‌داند .[۲۹]

رشید رضا نیز چنین می‌نویسد:

صلح و دوستی بین المللی اصلی است که باید مردم به آن پای بند باشند و به همین جهت خداوند به ما فرمان داده است که آن را بر جنگ برگزینیم .[۳۰] «خدای عزوجل، رسول خود را چونان رحمتی مبعوث کرد تا به برکت او پراکنده‌ها را گرد آورد و الفت را فزون سازد، و هدفش از بعثت رسولش پراکنده کردن شعار (کلمه) و بر آشوباندن برخی از مردم به برخی دیگر نبود »[۳۱]

قاسم امین( ۱۸۶۳-۱۹۰۸م) در مجلس اربعین امام محمد عبده (۱۸۴۹-۱۹۰۵م) که در تاریخ ۲۰ اگوست ۱۹۰۵م برگزار شد چنین گفت: ما امروز در عصری به سر می‌بریم که شرایط فراوانی فراهم آمده که ما را در ارتقای کشورهای مان کمک می‌کند. به شرط آن که ما بدانیم چگونه از این شرایط استفاده کنیم. ما در عصر نظام و صلح و آزادی به سر می‌بریم که جز در مرزهای قانونی باز نمی‌ایستد…

این برداشت در اندیشه اصلاح گرایان عربی چون رشید رضا، محمد عبده و دیگران نیز وجود داشت. این گروه با توجه به وضعیت بین الملل اصل را بر صلح می‌دانستند. البته. وضعیت‌های پیش آمده که بعداً گریبانگیر کشورهای اسلامی شد این نگاه را اندکی متزلزل کرد.

دلایل و مستندات:

دلیل نظریه صلح نیز استناد به آیات و روایاتی است که پاره ای از آن‌ها را ذکر می‌کنیم.

وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى داناست[۳۲]

در این آیه صلح را به شرط تسلیم دشمن به قبول آن، مجارا بلکه واجب می‌نمایاند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید همگى به اطاعت [خدا] درآیید و گامهاى شیطان را دنبال مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است[۳۳]

آیه دیگری در کنار آیات جهاد با کفار آمده است که مضمون آن هم به آیات جهاد و اطلاقات آن سرایت می‌کند و نیز بر صلح و نیکی دلالت می‌کند.

لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ

[اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد

إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏راندنتان با یکدیگر همپشتى کرده‏اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد آنان همان ستمگرانند[۳۴]

نکته قابل توجه که خواننده را به این سو می‌کشاند که اصل در اسلام صلح است آیه‌ا‌ی ست که در سوره‌ی نساء در پی طرح دعاوی خانوادگی آمده است که مطلقاً سفارش به صلح می‌کند.

وَإِنِ امْرَأَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَیْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا

و اگر زنى از شوهر خویش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد بر آن دو گناهى نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتى گرایند که سازش بهتر است و[لى] بخل [و بى‏گذشت بودن] در نفوس حضور [و غلبه] دارد و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه نمایید قطعا خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است[۳۵]

بررسی دو نظریه:

در اینجابه بررسی و نقد دو دیدگاه خواهیم پرداخت و پس از آن اصل سومی بنام دعوت را طرح خواهیم کرد. و رابطه دعوت و جهاد را بررسی می‌کنیم به نظر می‌آید دعوت مقدمه‌ی جهاد است و هیچ جهادی بی‌آنکه قبلش دعوت صورت نگرفته باشد آغاز نمی‌شود و همین نکته می‌تواند فراز جدیدی از بحث را بگشاید.

موضوع مورد بررسی در اینجا  دلایل گروه اول است که قائل به اصاله الجهاد بودند نظریات گروه دوم به صورت موجبه جزئیه قابل اثبات است و حتی اصحاب دیدگاه اول هم مخالفتی (بصورت موجبه جزئیه) با نظریات اینها ندارند. اما باید بررسی شود که آیات جهاد در دنیای امروز چه کار بردی دارند یا با چه تفسیری مواجه می‌شوند.

طرفدران دیدگاه صلح یکی از سه پاسخ را به آیات جهاد داده اند.

  1. ادله جهاد، به جهاد دفاعی اختصاصی دارد.
  2. آیات جهاد ابتدایی، قیود فراوانی دارند و با توجه به قیود، مصادیق آن بسیار محدود خواهد بود.
  3. یکی از شروط جهاد ابتدایی حضور معصوم و تأسیس دولت اسلامی است که با توجه به فقدان این شرط در این زمان اصالت بر صلح است نه جهاد .[۳۶]

پاره‌ای از اندیشمندان همچون شلتوت با توسعه مفهومی جهاد و کاربرد آن به عنوان «دفاع از حقوق مسلمانان» بیشتر آیات جهاد را به جهاد دفاعی تأویل داده اند.

شلتوت می‌نویسد «مسلمانان با تکیه بر قاعده فطری اجتماعی که امیرمومنان علی (ع) بیان کرده‌اند .[۳۷] هرگاه روح دشمنی و تجاوز در کفار زنده می‌شد به جنگ با آنان بر می‌خاست و منتظر تجاوز ایشان نمی‌ماندند .[۳۸]

پس اولاً: دفاع هم به حمله دشمن به سرزمین اسلامی و هم به قصد حمله (انجام حمله در آینده قطعی است) صدق می‌کند.

ثانیاً: دفاع هم شامل سرزمین و جان و مال مردم و هم دین مردم می‌شود. و در مواردی که دشمنان از تبلیغ دین، ایمان آوردن مردم و انجام مرایض و اعمال دینی ممانعت کنند، برخورد با آنان ماهیت دفاعی پیدا می‌کند.

ثالثاً: دفاع برای حفظ حاکمیت اسلام در سرزمین‌هایی که اکثر آنان مسلمان هستند معنا پیدا می‌کند و جامعه اسلامی می‌تواند با شیوه بر خورد زمینه حاکمیت اسلام را در این جوامع فراهم سازد .[۳۹]

این دیدگاه تلاش می‌کند تا با توسعه مفهوم جهاد زمینه‌ای برای اصاله الصلح پیدا کند.

اما به نظر می‌رسد با توسعه و تضییق الفاظ نتوان به مطلوب (اصاله الصلح) رسید بلکه باید گفت حتی با پذیرش این وضعیت هم جهاد صورت می‌گیرد گر چه شما آنرا دفاعی تلقی کنید، از سویی نمی‌شود با توسعه مفهومی و تکثیر مصادیق به سمت اصاله الصلح رفت آن چیزی که در واقع اتفاق می‌افتد جهاد است حال علت جهاد، موضوعی ثانوی است که در صدد توسعه مفهوم آن باشیم. حتی اگر بتوانیم با قراینی، آیاتی که در باب جهاد گذشت، را به جهاد دفاعی تأویل ببریم باز آیاتی هستند که به صراحت نهایت قتال و نفی فتنه و بر قراری دین خدا را تأکید می‌کنند.

شیوه بر خورد و تفسیر از این آیات باید چگونه باشد؟ با ذکر این آیات یکی از دیدگاههای مطرح در این باره را می‌آوریم.

وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

و در راه خدا با کسانى که با شما مى‏جنگند بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد

وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ

و هر کجا بر ایشان دست‏یافتید آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون راندند آنان را بیرون برانید [چرا که] فتنه [=شرک] از قتل بدتر است [با این همه] در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است

فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

و اگر بازایستادند البته خدا آمرزنده مهربان است

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ

با آنان بجنگید تا دیگر فتنه‏اى نباشد و دین مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک] حرمتها قصاص دارد پس هر کس بر شما تعدى کرد همان گونه که بر شما تعدى کرده بر او تعدى کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است

وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست‏خود به هلاکت میفکنید و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد[۴۰]

همچنانکه می‌بینیم در این آیات به صراحت جهاد و قتال با مشرکین بیان شده است.

علامه طباطبایی می‌نویسد: این آیات پنچ گانه حکم واحدی را با حدود و اطرافش بیان می‌کند. کلام خدا (وقاتلو فی سبیل الله) بیان اصل حکم است کلام خداوند «ولاتعتدوا» حد حکم از جهت سازماندهی و انتظام است. کلام خداوند «و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه» حد زمانی حکم است .[۴۱]

وی می‌نویسد: این آیات مخصوص قتال با مشرکین است و شامل  اهل کتاب نمی‌شود، پس مراد نهایت قتال که دین برای خداوند باشد آن است که بت‌ها را عبادت نکنند و به توحید اقرار نمایند. اهل کتاب به توحید اقرار دارند گرچه به حسب حقیقت آنان نیز کافرند .[۴۲]

قرآن اسلام و دین توحید را مبتنی بر فطرت می‌داند و اقامه و تحفظ بر انسانیت را از اهم حقوق مشروعه انسان بر می‌شمارد و دفاع از این حق را نیز حق فطری دیگران می‌داند… و قتال چه به عنوان دفاع از مسلمین یا از حوزه اسلامی یا جهاد ابتدایی باشد همه آنها در حقیقت دفاع از حق انسانیت است در حیات او چرا که در شرک به خداوند پاک انسانیت هلاک می‌شود و فطرت می‌میرد و در دفاع از حق انسانیت اعاده حیات انسانیت و زندگانی بعد از مرگ او است. پس شخص زیرک و عاقل اینگونه می‌یابد که اسلام شایسته است حکم دفاعی در پاک کردن زمین از لوث مطلق شرک داشته باشد و در خلوص ایمان برای خداوند تلاش کند .[۴۳]

این آیات از آن جهت که نحوه برخورد با حاکمیت مشرکین در مکه را نشان می‌دهد می‌تواند به عنوان استراتژی برخورد با ملل یا حاکمیت‌هایی کفر پیشه مطرح گردد.

همچنان که آوردیم مرحوم علامه طباطبایی به نحوی در جهت توجیه این نوع جهاد به صورتی که تبدیل به دفاع از انسانیت و فطرت شود پاسخ گفته است عده‌ای از معاصرین نیز به تبعیت از ایشان این جهاد ابتدایی را دفاع از انسانیت و فطرت الهی انسان می‌بیند و از این منظر آنرا جهاد دفاعی تلقی می‌کنند.

اما نکته مستفاد از مجموع آیات و با توجه به شان نزول و ذکر «اخرجوهم من حیث اخرجوکم» و یاد کرد از مسجد الحرام روشن است که مراد از «الذین یقا تلونکم» مشرکین مکه هستند که در اینصورت آیات نه عمومیتی دارند که قتال با هر مشرک و کافری را در بر گیرد که شامل اهل کتاب هم بشود و نه عمومیتی که جهاد با هر مشرکی را شامل شود .[۴۴]

نتیجه آن که این آیات گر چه شیوه برخورد شدید دولت اسلامی را با کافرانی که به مسلمانان حمله برده و کارزار کرده‌اند نشان می‌دهد اما آنچه به عنوان جهاد آزادی بخش یا رفع فتنه در عالم و بسط توحید مطرح است مستفاد نمی‌گردد.

۲- آیات جهاد ابتدایی قبود فراوانی دراد.

فراوانی این قیود به حدی است که جهاد ابتدایی را نادر و قریب به محال می‌گرداند که این قبود در آیاتی از قرآن کریم ذکر شده است.

وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ

و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند

کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود مگر با کسانى که کنار مسجد الحرام پیمان بسته‏اید پس تا با شما [بر سر عهد] پایدارند با آنان پایدار باشید زیرا خدا پرهیزگاران را دوست مى‏دارد[۴۵]

از نظر صاحب جواهر، این آیات ما صلح و امان را نسبت به همه‌ی مخالفان دین اعم از اهل کتاب و غیر آنان را شامل می‌شود، از سوی دیگر امکان عقد امان نسبت به افراد و جوامع غیر اسلامی را می‌پذیرد .[۴۶]

در مورد زمانداری یا مطلق بودن این پیمان نیز دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.

بعضی از فقیهان با توجه به اطلاق آیه، نامحدود بودن زمان این پیمان را مجاز شمرده‌اند .[۴۷]

در پایان این بحث دو نکته باید ذکر شود. ۱٫ جهاد مقدمه‌ای بنام دعوت دارد و هیچ قتالی قبل از دعوت مشروع نیست.

۲٫ این تحلیل‌ها فقط محدودیت جهاد را تبیین می‌کند و هیچ ربطی به اصل حکم جهاد ندارد.

۳٫ آیات جهاد شامل دوران معاصر نمی‌شود.

با توجه به دو مؤلفه مشروط در جهاد که عبارت بود‌اند از: ۱٫ حضور امام معصوم[۴۸] ۲٫ تأسیس حکومت اسلامی، می‌خواهد آیات جهاد را مقید به زمان صدر اسلام بنماید و از دوران حاضر خلع ید کند. ضمناً باید گفت که بشر امروز به علت پیچیدگیهای بین المللی و دشواری عرصه بازیگری دارا‌ی ماهیتی متفاوت از دوران صدر اسلام است. از این روی با قبول تلازم شرک و فتنه در دوران صدر اسلام و مهم بودن عنوان فتنه در تشریع جهاد ابتدایی آن عنوان در عصر حاضر کم‌تر مصداق می‌یابد .[۴۹]

بررسی دو نظریه

با شیوه استدلال دو گروه و نیز مبانی نظری و روائی آنها آشنا شدیم چند نکته از جمع بندی دو نظریه حاصل می‌آید که زمینه را برای بررسی اصل دعوت فراهم می‌کند.

مهمترین نکته این است که هدف از جهاد چیست؟ و یا فلسفه جهاد از دیدگاه اسلام چیست؟

فلسفه جهاد:

اگر جهاد برای کشورگشایی و توسعه سر زمین بوسیله شمشیر و زور و غلبه باشد در آنصورت دیدگاه جنگ محور یا نظریه جنگ غلبه پیدا می‌کند اما اگر فلسفه تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم و مبانی و ارزشهای ناب انسانی، اسلامی باشد نه سلطه جویی و توسعه سرزمینی، این ادعا نارس خواهد بود.

چنان که دربخشهای قبلی گذشت، علامه طباطبایی معتقد است. اساساً جهاد دارای ماهیت تدافعی است. او می‌نویسد: قتال در راه خدا چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در دوران دل‌هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است این حیات را بر می‌گرداند و بعد از مردن آن حق را دوباره زنده می‌سازد .[۵۰]

وی در ادامه به تبیین ماهیت دفاعی در پاسخ اشکال خاور شناسان پرداخته و می‌نویسد: «قرآن اسلام را مبتنی بر فطرت معرفی می‌کند و این فطرت حکم می‌دهد توحید تنها اساس و پایه‌ای است که قوانین فردی و اجتماعی بشر بر آن تضمین می‌شود و دفاع از چنین اساس و انتشار آن در میان جامعه و نگهبانی از آن حق مشروع بشر است. و بشر باید حق خود را استیفاء کند به هر وسیله که ممکن باشد… قرآن نخست این حق را با دعوت می‌طلبد و در مرحله دوم با دفاع از مسلمانان و بیضه اسلام و در مرحله سوم با جنگ و قتال ابتدایی که هر چند به ظاهر قتالی است ابتدایی، لیکن در حقیقت، دفاع از حق انسانیت و کلمه توحید و یکتاپرستی است و اسلام هرگز قبل از دعوت به زبان خوش و اتمام حجت جنگ را آغاز نکرده است .[۵۱]

به نظر می‌رسد آن چه میزان روابط و کیفیت آن را در مستوای مباحث نظری قرآنی تعیین می‌کند، هدف کلی تشکیل دولت مکتبی اسلام است، اسلام یک دولت فکری است که به دنبال توسعه و نشر مکتب در تمام عالم است و منطقه و نژاد خاصی را مورد توجه قرا نمی‌دهد، ولی از طرف دیگر به دنبال توسعه  دین بر اساس برهان و منطق است، از این روی اصالت در اسلام بر دعوت است نه بر جنگ و اگر با اندکی تسامح اشتراکات دعوت و صلح را که هر دو مبتنی بر حالت غیر جنگ است در نظر بگیریم در آن صورت می‌بینیم که اسلام اصالت بیشتری برای صلح قائل است.

از سویی در عصر حاضر رعایت صلح جهانی و به رسمیت شناختن مرزهای بین المللی مبتی بر دولت- ملتها امری ضروری است.

«دارالعهد»

در گذشته فقها بیشتر به دو عنوان دارالاسلام و دارلحرب می‌اندیشیدند و عده قلیلی درالعهد را به آن افزودند ولی امروزه با توجه به سیاست خارجی کشورهای اسلام خصوصاً ایران باید به عنوان دارالاسلام و دارالعهد اندیشید و دارالحرب چندان مفهومی ندارد.

این نوشتاری مدعی است که اصل در روابط خارجی اسلامی مبتنی بر صلح است. و جنگ در حالت استثنایی اتفاق می‌افتد علاوه بر اینکه اصل دعوت به عنوان مقدمه جهاد، ابتدایی بودن جهاد را نفی یا محدود می‌کند و از سویی زمینه صدور فرهنگی که در نظام ما تحت عنوان «صدور انقلاب» شناخته می‌شود را فراهم می‌کند.

نکته دیگر اینکه: بجای آنکه اصل را به جهاد بدهیم مقدمه آن یعنی دعوت باید بررسی بیشتری شود و اهمیت آن روشن شود در اینصورت خواهیم دید که دعوت مهم‌تر از جهاد است و به نظر جهاد یکی از مراحل دعوت به شمار می‌رود .[۵۲] و در اینصورت جهاد حالت دفاعی به خود می‌گیرد.

«اصل دعوت»

بی‌تردید یکی از مهمترین و شاید اصلی‌ترین هدف ارسال رسُل، دعوت است. آیات متعدد قرآن کریم پیامبر را دعوتگران دینی معرفی می‌کند. بر این اساس، نخستین وظیفه پیامبران و رهبران دینی همان دعوت بشر به تعالیم و ارزشهای وحیانی است.

آیات متعددی اولین و مهمترین وظیفه پیامبر را دعوت به خیر و صلاح می‌داند. خداوند پیامبر خود را مبلغان پیام خود و مظهر رحمت خویش و اصلاح و تزکیه بشر معرفی می‌کند.

از جمله آیات ذیل ناظر به اصل دعوت هستند.

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ

و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم[۵۳]

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ

همان طور که در میان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه کردیم [که] آیات ما را بر شما مى‏خواند و شما را پاک مى‏گرداند و به شما کتاب و حکمت مى‏آموزد و آنچه را نمى‏دانستید به شما یاد مى‏دهد[۵۴]

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

اى اهل کتاب پیامبر ما به سوى شما آمده که در دوران فترت رسولان [حقایق را] براى شما بیان مى‏کند تا مبادا [روز قیامت] بگویید براى ما بشارتگر و هشداردهنده‏اى نیامد پس قطعا براى شما بشارتگر و هشداردهنده‏اى آمده است و خدا بر هر چیزى تواناست[۵۵]

در پاره‌ای از آیات دعوت آنچنان اهمیتی می‌یابد که خدا وعده می‌کند تا زمانی که رسولی را به ادای این وظایف نگمارد، کسی را مجازات نخواهد کرد.

مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا

هر کس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته تنها به زیان خود بیراهه رفته است و هیچ بردارنده‏اى بار گناه دیگرى را بر نمى‏دارد و ما تا پیامبرى برنینگیزیم به عذاب نمى‏پردازیم[۵۶]

در روابط خارجی اسلام نیز دعوت به عنوان یک اصل اولی مورد توجه قرار می‌گیرد.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما][۵۷]

آیات فوق بیانگر اهمیت دعوت است و اینکه پیامبر اسلام (ص) در روابط خارجی خود قبل از هر کاری موظف است آنان را به خدای واحد بخواند.

نصوص حدیثی مربوط به اصل دعوت نیز وجود دارند:

حدیث اول: در جنگ صفین حضرت علی (ع)، از شروع جنگ توسط اصحاب خود ممانعت کرد و ابتدا اهل شام را به صلح و حکم خدا دعوت کرد، وقتی آنان نپذیرفتند و جنگ را آغاز کردند‌حضرت دستور حمله را صادر فرمود.

حدیث دوم: عن ابی عبدالله(ع) قال: إنَّ علبا یوم البصره لّما صفّ الخیول قال لاصحابه: لا تعجلو علی القوم حتّی أعذر فیما بینی و بین الله و بینهم فقها إلیهم فقال….[۵۸]

در روایتی حضرت علی می‌فرماید: زمانی که پیامبر مرا به سوی یمن می‌فرستاد. فرمود یا علی اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب بر آن می‌تابد.[۵۹]

پیامبر اسلام چنان به مسأله دعوت اهمیت می‌دهد که در همه جنگها ابتدا به دعوت می‌پردازد، حتی مردمانی را که قبلاً دعوت کرده مجدداً به اسلام می‌خواند. با وجود آن که اهالی خیبر به دعوت عالم بودند، پیامبر سه روز سفیران و دعوتگران خویش را به نزد آنان می‌فرستد تا آنان را به اسلام رهنمون باشند.[۶۰]

از مجموع آیات ناظر به دعوت و روایات و سیره پیامبر اسلام و رهبران دینی به دست می‌آید که دعوت، یکی از اصول اساسی در روابط خارجی اسلام با جوامع غیر اسلامی است و چنان اهمیتی دارد که جهاد غیر مسبوق به دعوت را از مشروعیت خارج می‌سازد و بیشتر فقهای شیعه و سنی بر این امر اجماع نظر دارند .[۶۱]

ضرورت دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است، از جمله شیخ بهایی می‌فرماید: «قبل از جهاد واجب است دعوت کردن، زیرا جایز نیست ابتدا به قتال کردن با کفار مگر بعد از دعوت»[۶۲]

علامه حلی نیز دعوت را مرحله‌ای پیش از جهاد می‌داند و جهاد را یکی از مراحل دعوت بر می‌شمرد[۶۳]

در مجموع از دیدگاه این اندیشمندان جهاد چهره‌ای دفاعی دارد.

استاد مطهری هم در زمینه ماهیت دفاعی جهاد چنین می‌نویسد:

اگر توحید را جزء حقوق انسانها دانستیم، ممکن است اگر مصلحت انسانیت ایجاب بکند و اگر مصلحت توحید ایجاب بکند با قوم مشرک بتوانیم بجنگیم نه به خاطر اینکه توحید را به آنها تحمیل کنیم، چون توحید و ایمان تحمیل شدنی نیست، با مشرکین می‌توانیم بجنگیم بخاطر اینکه ریشه فساد را اساساً بکنیم.[۶۴]

جهاد و عدالت:

پاره‌ای از پژوهشگران ضمن اقرار بر ماهیت صلح محور بودن روابط خارجی اسلام، جهاد را از لوازم استقرار عدالت اجتماعی و رفع ظلم در جوامع بشری عنوان می‌کنند در این تبیین اسلام اصل را بر صلح می‌گذارد

ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً

همگى به اطاعت [خدا] درآیید[۶۵]

اما به این دلیل که صلح مستقر نمی‌شود مگر در پرتو عدالت، اسلام نمی‌تواند به لوازم و ابزارهای استقرار عدالت بی‌توجه باشد؛ بنابراین نوعی تلازم و رابطه دو سویه میان استقرار صلح و عدالت وجود دارد و عدالت نیز در بیشتر موارد با موانع جدی روبه روست که رفع آن جز از طریق جهاد امکانپذیر نیست.[۶۶]

با اصالت دیدگاه صلح محور و وجود آیاتی که به صراحت تأکید بر قتال با مشرکین و کفار دارند (بجز آیاتی که مورد بررسی قرار گرفت که مخصوص مسجد الحرام بودند) و با توجه به نظریه فوق این آیات نیز قابل تأویل هستند.

یعنی در واقع جهاد به دو دلیل ضروری می‌شود در غیر آنصورت تنها به دعوت اکتفا می‌شود.

  1. برای دفاع از انسانیت و حق فطری او (توحید) که قبلاً مورد بحث قرار گرفت.
  2. بخاطر استقرار عدالت

در غیر اینصورت اسلام جهاد را مشروع نمی‌داند وبرای جهاد هم دعوت به عنوان مقدمه واجب است.

«عناصر دعوت»

ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏اى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است[۶۷]

با توجه به آیه فوق عناصر دعوت عبارتند از ۱٫حکمت  ۲٫ موعطه  ۳٫ جدال احسن با نگاهی به تحولات دنیای معاصر و پیچیدگیهای عرصه بین المللی، در نظریات جدید تئورتالیستی آنچیزیکه بیشتر در عرصه بازیگری بین‌المللی مورد توجه قرار می‌گیرد قدرت استدلال و اقناع است. چیزی که اسلام بر آن تأکید دارد.

امروز مهمترین عرصه دیپلماسی، دیپلماسی فرهنگی است که بجای استفاده از ابزارهای دیپلماتیک یا جنگ بر روی فکر و مغز و ذهن کنشگران جامعه جهانی اثر می‌گذارد.

از سویی اسلام به علت غنای درونی و ظرفیت بالای معرفتی و فکری مدعی است بهترین زمینه تبلیغ خود را در حکمت، استدلال موعظه و جدال احسن می‌داند پس در دنیای امروز مهمترین عنصر دیپلماسی که اسلام در اختیار دارد همین مؤلفه‌هایی هستند که از طریق دعوت حاصل می‌ایند لذا به نظر می‌رسد مهمترین نکته‌ای که از این مقاله حاصل می‌شود تأکید بر همین وضعیت است. یعنی وضعیت صلح و استفاده از مؤلفه دعوت برای نقش آفرینی در عرصح جهانی

بررسی وضعیت دیگری نیز می‌تواند ما را در رسیدن به فرضیه مورد ادعا و اثبات آن بیشتر یاری رساند و آن بررسی وضعیت پیمان و عقود و عهد بین کشور اسلامی با دول غیر اسلامی است که با بررسی دارالعهد که در صفحات پیشین مورد اشاره۸ قرار گرفت به عنوان نیاز دنیای معاصر می‌توانیم گامی جدید به سوی فرضیه مدنظر برداریم.

اصل وفاداری به پیمان‌ها و عهود.

کلیات اصول سیاست خارجی اسلام تحت چهار عنوان «اصل نفی سبیل»، «اصل دعوت یا اصل جهاد» اصل عزت دینی» و «اصل پایبندی به معاهدات بین المللی» مورد بحث قرار می‌گیرند.[۶۸]

در این قسمت عنوان چهارم مورد بررسی قرار می‌گیرد تا چهره روشنتری از تبیین این موضوع به دست داده شود.

اصل وفای به عهد و پیمان یکی از دستورهای مؤکد اسلام است که آیات بسیاری به آن توصیه کرده‌اند.[۶۹]

وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت مى‏کنند[۷۰]

وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا

و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک مشوید تا به رشد برسد و به پیمان [خود] وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد[۷۱]

الَرَ تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ

الف لام راء این است آیات کتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر[۷۲]

وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و کسانى که امانتها و پیمان خود را مراعات مى‏کنند[۷۳]

دولت اسلامی مؤظف است بر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمانهای سیاسی و نظامی بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد والتزام و پایبندی خویش را حفظ کند. در برخی آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمانها اشاره شده، و برخی دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسئولیت عنوان می‌کنند با همچنین برخی آیات ضمن تاکید بر وفای به عهد و التزام به پیمان‌ها پیامدهای زیانبار نقض پیمان را هم گوشزد می‌کنند.

اصل وجوب وفای به عهد و التزام به پیمانها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفای به عهد و حرمت خیانت و غدر در حق مسلمان و غیر مسلمان اذعان کرده‌اند.[۷۴]

در تفسیر آیه وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ و به پیمان [خود] وفا کنید[۷۵] عده‌ای از مفسران با استفاده به مطلق بودن «عهد» پیمان شفاهی و مکتوب را مشمول آن می‌دانند. بنابر این لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمان‌ها است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادی (بیع) و اجتماعی و سیاسی منعقد گردیده است.[۷۶]

از مجموع آیاتی که به وجوب وفای به عهد و عقد اشاره دارند چند نکته برداشت می‌شود.

  1. اصل بقای معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضای مدت
  2. جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفای به عهد تا زمان انقضای مدت
  3. وقتی قرار داد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطی نباید آن را شکست، مگر آن که طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روی آرد .[۷۷]

این رفتار در سیره عملی پیامبر و معصومان به غلظت وجود داشت. احادیث متواتری دال بر پای بندی پیامبر به پیمان و حرمت نقض پیمان رسیده است که بر جسته ترین آن، التزام و پایبندی حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر علیرغم میل باطنی، افراد تازه مسلمانی را که از شکنجه و آزار قریش به سوی مدینه هجرت کرده بودند باز می‌گرداند.[۷۸]

امام علی علیه السلام نیز سیره عملی به همین منوال داشته است. و در نهج البلاغه لزوم پایبندی به عهد و التزام به پیمان‌های سیاسی و نظامی را آن چنان مهم می‌خواند که شکستن آن را صلاح نمی‌داند.

امام می‌فرماید:

اگر میان تو و دشمنت پیمانی بسته شد و یا تعهد کردی که به وی پناه‌دهی، جامه‌ی وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار بده، زیرا هیچ یک از فرایض الهی نیست که همچون وفای به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان- با همه اختلافی که دارند- باشد، حتی مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات می‌کردند، زیرا عواقب پیمان شکنی را آزموده بودند. بنابراین هرگز پیمان شکنی مکن و در عهد خود خیانت روا مدار.[۷۹]

هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان شکنی می‌خوانند، به نقض پیمان روی آوری، زیرا شکیبایی در تنگناها که امید گشایش و پیروزی در عاقبت آن داری، بهتر از پیمان شکنی و خیانتی است که مجازات الهی را در پی‌دارد .[۸۰]

عهد شکنی

اهمیت پیمان و عهد آنچنان برجسته است که روایات فراوانی در مذمت پیمان شکنی وارد شده است و آثار وضعی و پیامد‌های سیاسی و اجتماعی ناگواری برای آن بیان شده استف مهم‌ترین اثر عدم رعایت معاهدات بین المللی از جمله معاهده‌ی صلح و مهادنه، پیروزی ناخوسته کافران و مشرکان بر مسلمانان است احادیث ذیل اهمیت این موضوع را بیان می‌دارد.

عن أبی حمزه، عن أبی جعفر علیه السلام قال: و جدنا فی کتاب رسول الله: لادین لمن لاعهد له کسی که به عهدش وفا نمی‌کند دین ندارد.

غرض از بیان این نکته اهمیت عهد و به قول امام علی علیه السلام اجماع جهانی بر روی این موضوع است و امروزه در بین کشور اسلامی و کشور غیر اسلامی معمولاً معاهداتی وجود دارد. مادامیکه این عهد و پیمان باقی است و توسط کشور طرف پیمان (غیر اسلامی) شکسته نشده است، دولت اسلامی حق ندارد آنرا نقض کند.

ثمره طبی بحث: ثمره عملی بحث اینجا روشن می‌شود که محیط بین المللی معاصر مبتنی بر معاهدات بین المللی جهان است که برای کشور‌های مسلمان مادامیکه قاعده «نفی سبیل» در آن وجود نداشته باشد لازم الاجر است و باید به این پیمان طرفین وفادار باشند. ار سویی چنانکه بیان شد فضای معاصر متفاوت از صدر اسلام است در این فضا معاهدات بین المللی بین کشور‌ها وجود دارد در زمان پیامبر هم اگر معاهده‌ای با کفار نوشته می‌شد پیامبر ملزم به رعایت آن بودند مانند صلح حدیبیه که توضیح داده شد.

لذا امروزه با توجه به این وضعیت و وجود قرار داد‌های بین المللی امکان جهاد ابتدایی بخاطر عدم حضور معصوم از سویی و نیز اصاله الدعوه در اسلام امکانپذیر نیست.

و اساساً در اسلام اصالت بر سلم و آرامش و صلح است نه جهاد و قتال.

و جهاد و قتال موارد و مصادیق نادری دارد که امروزه شرایط آن وجود ندارد.

نتیجه

در مقاله حاضر به بررسی دیدگاههای جنگ محور و صلح محور پرداختیم. و تفصیل آیات جهادی مورد بحث قرار گرفت و با تفکیک جهاد دفاعی از جهاد ابتدایی، قتال با مشرکین، پس زمینه‌های آن و مقیدات آیه بررسی شد. پس فلسفه جهاد مورد پرسش قرار گرفت. دشواریهای جهاد ابتدایی با توجه به شروط مقوم آن و نیز شرایط موجود دنیای معاصر ما را به نگاه دقیقتر به مقدمه آن یعنی مؤلفه دعوت رهنمون شد و با معنا کاوی دعوت و بررسی تاریخی آن به این نتیجه رسیدیم که دعوت نه تنها مقدمه جهاد بلکه جهاد خود یکی از مراحل دعوت است چون فلسفه فرستادن انبیاء دعوت بود با بررسی مؤلفه‌های دعوت از قبیل حکمت، مؤعظه جدال احسن و تطبیق آن با شرایط معاصر پی بردیم که در دنیای کنونی زمینه این مؤلفه‌ها بسیار قوی‌تر از جنگ و قتال است زیرا با توجه به فلسفه جهاد که عبارت بود از تبلیغ توحید و ایجاد عدالت و وضعیت کنونی، مطلوب حاضل می‌شود.

از سویی با بررسی اصول سیاست خارجی در اسلام و توضیح اصل «پایبندی به معاهدات» بعنوان دومین مؤلفه مقوم نظریه اصاله الصلح به فرضیه مورد نظر نزدیک تر شدیم و نتیجه اینکه این مقاله با چنین گزارههای موجود در قرآن و روایات در پی در انداختن طرحی منطقی و منسجم برای رسیدن به فرضیه مدنظر (اصاله الصلح) بود که به نظر به این نتیجه دستیابی پیدا کرد.



[۱] ر.ک: سیف الدین عبدالفتاح، القرذآن و نظیر العلاقات الدولیه فی الاسلام، ص ۱۵-۸۹٫

[۲] سید علی قادری، «مبانی سیاست خارجی در اسلام: مفهوم امنیت» مجله سیاست خارجی، سال سوم ش۲، ص ۲۰۲

[۳] محمد بن الحسن شیخ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه و الفتوا، ص ۲۹۶-۲۹۷

[۴] ابن تیمیه، السیاسه الشرعیه فی اصلاح الراعی و الرعیه (بیروت، دارلافاق الجدیده) ص ۱۳۱٫

[۵] عبدالکریم زیدان، مجموعه بحوث فقهیه، (بیروت موسسه الرساله ۱۳۹۵ق ، ص ۴۵۱)

[۶] رک: سعید عبدالله حارب المهدی، العلاقات الخارصیه للدوله الاسلامیه، (بیروت موسسه الرساله، ۱۴۱۶ق)، ص ۳۰-۳۱

[۷] ر. ک: آیت الله سید محمد حسینی شیرازی، الفقه (بیروت، دارالعلم، ۱۴۰۱ق) ج۴۸، ص ۸

[۸] سوره توبه ، آیه ۲۹

[۹] سوره بقره ، آیه ۹۳

[۱۰] سوره توبه ، آیه ۵

[۱۱] سوره توبه ، آیه ۷۳

[۱۲] سوره توبه ، آیه ۱۲۳

[۱۳] سوره نسا ، آیه ۷۴

[۱۴] ابوالفضل سلطان محمدی، جنگ و صلح در احادیث، فصلنامه علوم سیاسی شماره. ۳۴، ص ۸۰

[۱۵] سوره توبه ، آیه ۴۱

۸ سوره صف ، آیه ۴

۹ سوره نسا ، آیه ۹۵

[۱۸] سوره حدید ، آیه ۱۰

[۱۹] سوره نسا ، آیه ۹۱

[۲۰] سوره حج ، آیه ۳۹ و ۴۰

[۲۱] سوره توبه ، آیه ۳۶

[۲۲] سوره توبه ، آیات ۱۲ و ۱۳

[۲۳] سوره حجرات ، آیه ۹

[۲۴] سوره انفال ، آیات ۱۲ و ۱۳

[۲۵] سوره بقره ، آیه ۲۵۱

[۲۶] سوره حج ، آیه ۴۰

[۲۷] حمید رضا ملک ملک محمدی نوری، مفاهیم تعلیق بخاصمات و حالت نه جنگ و نه صلح در خقوق بین الملل در تهران، انتشارات وزارت خارج، ۱۳۷۲، ص ۵۴)

[۲۸] ر.ک:شیخ محمد رشید رضا، تفسیر المنار، (بیروت، دار المعرفه) چاپ سوم، ج۲، ص ۲۵۸

[۲۹] شیخ محمود شلتوت، من توجیهات الاسلام، (بیروت، دارالشروق، ۱۳۹۹ق) چاپ ششم، ص ۹۳٫

[۳۰] محمد رشید رصا، لاوحی المحمدی، ص ۳۱۲٫

[۳۱] ابو حنفیه، رساله العالم و المتعلم.

[۳۲] سوره انفال ، آیه ۶۱

[۳۳] سوره بقره ، آیه ۲۰۸

[۳۴] سوره ممتحنه ، آیات ۸ و ۹

[۳۵] سوره نسا ، آیه ۱۲۸

[۳۶] دکتر کاظم قاضی زاده، جنگ و صلح از دیدگاه قرآن، فصلنامه علوم سیاسی(۳۴)، ص ۶۰

[۳۷] مقصود روایت «ما غزی قوم فی عقر دارهم الاذلوا» (هیچ قومی در درون خانه خویش به نبرد بر نخواست مگر آنکه دلیل شد باشد. خطبه ۲۷، ص ۶۸

[۳۸] ر.ک: شیخ محمود شلتوت، الاسلام و العلاقات الدولیه، ص ۶۸٫

[۳۹] دکتر کاظم قاضی زاده، جنگ صلح زا دیدگاه قرآن، فصلنامه علوم سیاسی (۳۴)، ص ۶۱٫

[۴۰] سوره بقره ، آیات ۱۹۰ – ۱۹۵

[۴۱] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲) چاپ چهارم، ج۲، ص ۶۱

[۴۲] همان، ص ۶۳٫

[۴۳] همان، ص ۶۸٫

[۴۴] دکتر کاظم قاضی زاده، جنگ صلح از دیدگاه قرآن، فصلنامه علوم سیاسی (۳۴)، ص ۶۵٫

[۴۵] سوره توبه ، آیات ۶ و ۷

[۴۶] ر.ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵)، ج ۲۱، ص ۹۰-۹۴٫

[۴۷] ر.ک: همان، ص ۹۷و هبه زصلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (سوریه، مشق، دارالفکرم، ۱۴۰۱ق)، چاپ سوم، ص ۳۶۰تا۳۴۳٫

[۴۸] ر.ک: تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۳۵۲

[۴۹] ر.ک: وهبه زحیلی، اثار العرب فی الفقه الاسلامی (سوریه، دمشق، دارالفکر، ۱۴۰۱ق)، ص ۱۳۶٫

[۵۰] محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان (قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸) ج۲، ص ۶۶٫

[۵۱] همان، ص ۶۷٫

[۵۲] عبدالقیوم سجادی، اصول سیاست خارجی در قرآن، فصلنامه علوم سیاسی(۱۵)، ص ۱۷۲٫

[۵۳] سوره انبیا ، آیه ۱۰۷

[۵۴] سوره بقره ، ۱۵۱

[۵۵] سوره مائده ، ۱۹

[۵۶] سوره اسرا ، آیه ۱۵

[۵۷] سوره آل عمران ، آیه ۶۴

[۵۸] بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۱۸۵، ح ۱۳۳٫

[۵۹] ر.ک: محمد تقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۱۷۴-۱۷۶٫

[۶۰] ابن هاشم، اسیره النبویه (القاهره مکتبه الکلیات الازهریه، ۱۹۷۸م) ج۳، ص ۲۱۶٫

[۶۱] ر.ک: نادیه محمود مصطفی، العالاقات الدولیه، فی الاسلام وقت الحرب، ص ۲۷٫

[۶۲] شیخ بهایی، جامع عباسی، کتاب الجهاد، ص ۱۵۵ (چاپ سنگی)

[۶۳] حسن بن یوسف حلی، تبصره المتعلین، ص ۸۰، (چاپ نجف)

[۶۴] مرتضی مطهری، جهاد (تهران صدرا ۱۳۶۸)، ص ۲۹٫

[۶۵] سوره بقره ، آیه ۲۰۸

[۶۶] ر.ک: رمضان البواطی، جهاد فی الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه؟ (دمشق: دار الفکر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م)،ص ۲۲۷٫

[۶۷] سوره نحل ، آیه ۱۲۵

[۶۸] سید عبدالقیوم سجادی، اصول سیاست خارجی در قرآن، فصلنامه علوم سیاسی (۱۵)، ص ۱۶۹٫

[۶۹] از جمله آیات: اسراء آیه۳۴، البقره آیه۱۷۷، مؤمنون آیه۸ و معارج آیه ۳۲، مائده آیه۱،آل عمران آیه ۷۶ .

[۷۰] سوره مومنون ، آیه ۸

[۷۱] سوره اسرا ، آیه ۳۴

[۷۲] سوره حجر ، آیه ۱

[۷۳] سوره معارج ، آیه ۳۲

[۷۴] نادیه محمود مصطفی، پیشین، ص ۹۶٫

[۷۵] سوره اسرا ، آیه ۳۴

[۷۶] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیه وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ

[۷۷] ر.ک: نادیه محمود مصطفی، پیشین، ج ۶، ص ۱۰۳٫

[۷۸] برای توضیح بیشتر در این زمینه ر.ک: ابن هاشم، السیره النبویه (القاهره: مکتبه الکلیات المذهبی، ۱۹۷۸م)، ج ۳، ص ۲۰۴٫

[۷۹] نهج البلاغه نامه ۵۳٫

[۸۰] همان