خالق

مستدرک دانشنامه معاصر قرآن کریم

 دکتر محمد سلطانی

 

خالِق،  آفریننده، تقدیرکننده. یکی از نام های خداوند.

لغت شناسی:

ابواسحاق زجاج (م.۳۱۱ق.) بر آن است که ماده “خَلق” به معنای تقدیر (اندازه‌گیری، برنامه‌ریزی) است،  و خداوند را “خالق” گویند بدین معنا که هستی را تقدیر کرده است. (تفسیر اسماء الحسنی، ج۱، ص۳۶).

از مفسران، شیخ طوسی (م.۴۶۰) تصریح می کند که خلق به معنای تقدیر و ترتیب است. (التبیان، ج۴، ص۲۹۴). و فخر رازی (م.۶۰۶ق.) نیز پنج دلیل ذکر می‌کند که خلق به معنای تقدیر است. (مفاتیح الغیب، ج۸، ص۴۹). محمد ازهری (م.۳۷۰ق.) بر آن است که خلق به دو معناست: تقدیر، به وجود آوردن چیزی که نبوده است. وی در صفات خداوند، “خالق” را به معنای دوم و “احسن الخالقین” را به معنای نخست می‌داند. ازهری، تصریح به اشتراک لفظی ماده “خلق”  در این دو معنا را از ابوبکر انباری (م.۳۲۸ق.)  نقل می‌کند. (تهذیب اللغه، ج۷، ص۱۶). از مفسران، ابوحیان اندلسی (م.۷۴۵ق.) خلق را مشترک لفظی بین تقدیر و آفرینش می‌شمرد. (البحرالمحیط، ج۳، ص۱۶۳). برخی لغت‌شناسان این دو معنا را ترکیب کرده‌اند و بر این باورند که ماده خلق به معنای هستی‌دادن بر پایه تقدیر و برنامه‌ریزی است. ابوحیان اندلسی این سخن را به محمدبن مستنیر (معروف به قُطرُب، م. ۲۰۶ق.) نسبت می‌دهد. (البحرالمحیط، ج۱، ص۱۵۱).

راغب اصفهانی(م.۵۰۲ق.) این سخن را گسترش می‌دهد. وی در بیان تفاوت “خَلق” و “خَرق” می‌نویسد: خلق انجام کار بر پایه تقدیر، و خرق انجام کار بدون تقدیر است. (مفردات غریب القرآن، ج۱، ص۱۴۶).

شناخت واژه در قرآن و سنّت:

خلقت آسمان‌ها، زمین، آدمیان، پریان، چهارپایان، و در یک سخن، خلقت همه چیز، کار خداوند است.

اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْء“. (زمر/۳۹، ۶۲). و خداوند خلقت را به بهترین گونه انجام داده است: “الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ“. سجده/۳۲، ۷٫ و قرآن کریم بارها خلقت را نشانه و دلیل خداشناسی می‌شمرد، به عنوان نمونه؛ بقره/۲، ۱۶۴، آل‌عمران/۳، ۱۹۰، یونس/۱۰، ۶٫  و به ویژه یکپارچگی خلقت را دلیل بر یگانگی آفریدگار می‌شمرد، به عنوان نمونه؛ رعد/۱۳، ۱۶، نحل/۱۶، ۲۰، لقمان/۳۱، ۱۱٫ و خلقت بر پایه حق و به‌دور از بیهودگی است: “مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ“. احقاف/۴۶، ۳٫ “أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا“. مومنون/۲۳، ۱۱۵٫

خلقت بارها به گونه فعل به خداوند نسبت داده شده است، و یکبار نیز خداوند به نام “الخالِق” خوانده شده است. (حشر/۵۹، ۲۴). “الخالِق”، یکی از نود ونه نام نیکوی خداوند نیز شمرده شده است. (ر.ک. بحارالانوار، ج۴، ص۱۸۶).

معناشناسی واژه در قرآن کریم:

ماده “خلق” در ادب عرب جاهلی به معنای تقدیر و اندازه‌گیری، و پدیدآوری بر اساس تقدیر بکار رفته است. برای نمونه زهیر بن ابی سلمی (م.۶۳۱م.) در مدح فردی می‌سراید:

و أَراکَ تَفری ما خَلَقتَ وَ بَع … ضُ القَومِ یَخلُقُ ثُمَّ لایَفری.  (اشعار الشعراء السته الجاهلیین، ج۱، ص۴۶).

و می‌بینم که تو هر آنچه برنامه‌ریزی می‌کنی، به انجام می‌رسانی، و برخی مردمان برنامه‌ریزی می‌کنند و پس از آن به انجام نمی‌رسانند. هرچند در این بیت، ماده خلق تنها به معنای تقدیر است، ولی در سروده دیگر شاعر پیش از اسلام، أمیه بن أبی الصلت  (م.۶۲۴ م.) به معنای آفرینش بر مبنای تقدیر و حساب است:

إِنَّ آیاتَ رَبِّنا باقیاتٌ … ما یُمارى فیهِنَّ إِلّا الکَفُورُ خَلَقَ اللَّیلَ وَ النَهارَ فَکُلٌّ … مٌستًبینٌ حِسابُهُ مَقدُورٌ. (اشعار الشعراء، ج۱، ص۹۸). همانا نشانه‌های پروردگارمان ماناست. جز انسان ناسپاس در آنها تردید نمی‌کند.

شب و روز را آفرید و هر دو حسابشان آشکار و اندازه‌گیری ‌شده است.

ماده “خَلق” در استعمالات قرآنی و متون اسلامی بیشتر به معنای آفرینش بر اساس تقدیر است، از این روی برخی آیات قرآنی برای خلقت،  ماده‌ی اولیه (نخستین) می‌شمرند: “وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا“. (فرقان/۲۵، ۵۴). ماده خلق در این گونه آیات نمی تواند به معنای تقدیر تنها باشد، بلکه به معنای آفرینش بر اساس تقدیر است. “خلق” با ماده‌های “فطر، برئ، ذرء” قرابت معنایی دارد.

خلقت بیانگر ارتباط خداوند و مجموعه هستی است. خلقت خداوند در سه سطح با مفاهیم قرآنی ارتباط برقرار می‌کند؛ در دایره صفات خداوند با مشیّت، ربوبیت، علم و قدرت الهی، در حوزه افعال خداوند با حقّ، تقدیر، تسویه (ساماندهی)، هدایت (رهنمایی)، بدأ و اعاده (آغاز و بازگردانی)، رزق (روزی) و در رابطه با آدمیان با مفاهیم آیه، عبادت، و تقوا بستگی دارد.

مباحث تفسیری:

ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ“. (انعام/۶، ۱۰۲).

خداوند پروردگار شماست، هیچ خدایی جز او نیست، آفریدگار همه چیز، پس او را بندگی کنید.

به بیان علامه طباطبایی؛ در این آیه، توحید در خالقیت دلیل بر توحید الوهی شمرده شده است. و نتیجه این استدلال نیز توحید در عبادت است. (المیزان، ج۷، ص۱۶۰).

علامه طباطبایی بین “خَلق” و “اَمر” تفاوت می‌نهد. به بیان وی، آن گاه که وجود چیزها به طور مستقیم و بدون واسطه به خداوند نسبت داده شود، حیطه امر است. امر الهی، تدریجی نیست و در چهارچوب زمان و مکان و علل طبیعی نیز قرار نمی‌گیرد.  و در حیطه “خلق”، وجود چیزها به واسطه اسباب طولی و در چهارچوب زمان و مکان به خداوند نسبت داده می‌شود.  (المیزان، ج۱۳، ص۱۰۵). “الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ“. (سجده/۳۲، ۷). آن کس که همه چیز را زیبا داشت، آفریدش. به بیان علامه طباطبایی در این آیه، حُسن به خلقت پیوند خورده و هر چه که بهره‌ای از هستی ببرد، از زیبایی بهره برده است. (المیزان، ج۵، ص۵). در دو آیه “خَلق” به حضرت مسیح نسبت داده شده است: “أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ“. (آل‌عمرن/۳، ۴۹). من براى شما از گِل، مانند شکل پرنده‏اى مى‏آفرینم، پس در آن مى‏دَمَم سپس به اجازه خداوند پرنده مى‏شود. مفسران، خلق در این آیه را به معنای تقدیر دانسته‌اند، و نه به معنای پدیدآوری. (به عنوان نمونه، التبیان، ج۲، ص۴۶۷).

مباحث کلامی:

مبحث خلق افعال؛ آیا کردارهای آدمی آفریده اوست، یا آفریده خداست؟! جبراندیشان بر این باورند که کردار آدمی یکسره آفریده خداست. آنان در اثبات این باور به آیاتی استناد می‌کنند که خدا را “خالق همه چیز” می‌شمرد. معتزلیان، کردار آدمی را آفریده خود او می‌دانند. بنابر نقل فخر رازی (م.۶۰۶ق.)، معتزلیان این دست آیات را تخصیص خورده می‌شمرند. آنان بر این تخصیص چند دلیل می‌آورند: اول آنکه اگر خداوند کردارهای ما را آفریده باشد، انجام آنها به دست ما پدیدآوری دوباره آنهاست، و آنچه که یکبار به وجود آمده، دوباره به وجود نمی‌آید. دوم آنکه خداوند در مقام مدح، خود را آفریدگار همه چیز خوانده است؛ حال آنکه در آفرینش گناهان و زشتی‌ها مدحی نیست. سوم آنکه در بسیاری از آیات قرآن کردار آدمی به خود او نسبت داده شده است. فخررازی پس از نقل سخن معتزلیان چنین پاسخ  می‌دهد که ظاهر آیات بر آن دلالت دارد که خداوند خالق همه چیز است و درباره کردار آدمی نیز چون خداوند خالق داعی (انگیزه) در درون آدمی است و داعی مقدمه کردار می‌شود؛ بر این اساس خداوند خالق کردار آدمی نیز هست. (مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۱۰۰).

شیخ صدوق (م.۳۸۶ق.) بر آن است که خداوند کردار آدمی را خلق کرده است، ولی این خلق به معنای تقدیر است نه به معنای تکوین (پدیدآوردن). (الاعتقادات، ص۲۹). 

شیخ مفید بر آن است که به استناد آیات قرآن، خداوند تنها آنچه که نیکوست، می‌آفرید و در خلقت او ازهم‌گسیختگی (تفاوت) نیست. پس کردار زشت آدمی، مخلوق خداوند نیست. (تصحیح الاعتقادات، ص۴۵).

علامه طباطبایی کردار آدمی را دارای دو جهت می‌داند؛ اول جهت ثبوت و وجود. افعال از این جهت به خداوند منتسب هستند، زیرا خداوند است که به همه چیز هستی می‌دهد. جهت دوم؛ وضع، نسبت و اضافه است. ممکن است این فعل در وضعیت و نسبتی صورت گیرد که نیکو یا پلید باشد، موافق یا مخالف فرمان خدا باشد. افعال از این جهت به آدمی منتسب است، زیرا وی این فعل را در آن وضع و موقعیت خاص انجام داده است. (المیزان،ج۷، ص۱۶۳).

تفویض در خلقت؛ آیا خداوند، خود جهان را آفریده است یا آنکه خلقت چیزها را به دیگری واگذار کرده است؟ یکی از بارزترین مشخصه‌های شیعیان غالی اعتقاد به خالق بودن امامان بوده و هست. امام صادق در برابر این پندار بدین آیه استناد می‌کند: “أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ“. (رعد/۱۳، ۱۶). یا براى خداوند شریکانى قرار مى‏دهند که همانند آفرینش او آفریده‏اند و آفرینش (این دو) بر آنان مشتبه شده است؟! بگو: خداوند آفریننده هر چیزى است و او یگانه چیره است. (ر.ک. بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۳). این آیه بر آن دلالت دارد که تنها خالق، خداوند است. روایات بسیاری از ائمه در ردّ باورِ تفویض و طرد معتقدان بدان وارد شده است. شیخ شیخ طوسى درباره انحصار صفت خالقیت در خداوند مى‏نویسد: خلق به معناى پدیدآوردن چیزى بر اساس برنامه و بدون تقلید از دیگریست، و بنابراین نمى‏توان خلقت را به جز خدا نسبت دهیم، زیرا به جز خداوند کسى نیست که همه کارهایش به نظم و بدون تقلید باشد.  (التبیان، ج۲، ص۵۶).

مباحث فلسفی:

علامه طباطبایی بر آن است که خلقت امری در جریان و ممتدّ است، چیزها چه در آغاز آفرینش و چه در ماندگاری خویش نیازمند دریافت فیض از خداوند هستند، به گونه‌ای که اگر فیض وجود از آنان قطع شود، از میان می‌روند. (المیزان، ج۷، ص۱۶۶). ملا صدرا (م.۱۰۵۰ق.)  بر آن است که آیات قرآن، حقیقت اشیاء و چهره کائنات را در تغییر و تبدلی سیال می‌شمرد، در هر آن، تعیّن پیشین از میان می‌رود و تعیّنی جدید پدید می‌آید. او بدین آیات اشاره می‌کند:”وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا“. (نوح/۷۱، ۱۴). و بی‌گمان شما را  گونه‌گون آفرید.

خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ“. (زمر/۳۹، ۶). آفرینشی پس از آفرینشی.  (اسرار الآیات، ص۹۹).

منابع:

قرآن کریم.

ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف. البحر المحیط فى تفسیر القرآن. بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.

أزهری، أبو منصور محمد بن أحمد. تَهذیب اللغه. تحقیق الشیخ عبد السلام هارون. قاهره، الدار المصریه. ۱۳۸۴ق.

اعلم شنتمری، یوسف بن سلیمان اندلسی. اشعار الشعراء السته الجاهلیین. بیروت، دار الآفاق الجدیده، ۱۴۰۳ق.

راغب اصفهانى، ابو القاسم حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار الکتب العربیه، ۱۳۹۲ ق.

زجّاج، أبوإسحاق إبراهیم بن السری. تفسیر أسماء الله الحسنى. ناشر: دار الثقافه العربیه.

شیخ مفید، محمد بن محمد عکبری. تصحیح اعتقادات الامامیه. قم، کنگره شیخ مفید. ۱۴۱۳ق.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الاعتقادات. قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ق.

طباطبایی، سیّد محمّد حسین. المیزان فى تفسیر القرآن. تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۷ق.

طوسی، محمد بن حسن. التبیان الجامع لعلوم القرآن، تحقیق:احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۰۹ق.

‏فخررازى، محمد بن عمر. مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر فخر). بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۱۵ق.

مجلسى، محمّد باقر. بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۰۳ق.

ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. اسرار الآیات. تهران، انجمن اسلامی فلسفه و حکمت ایران، ۱۳۶۰ش.