زبان قرآن کریم

زبان قرآن کریم

«صد زبان بین نام او ام الکتاب»

دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

مقدمه:

فهم زبان قرآن نقش مهمی در فهم و تفسیر کلام الله مجید دارد. در این نوشتار آرای مختلف در باب زبان دین و زبان قرآن و قول مختار به اجمال بیان شده است.

زبان دین:

مبحث «زبان دین» از مباحث مهم فلسفه دین و کلام جدید است. که در دوره معاصر به آن توجه زیادی شده است و  آرای مختلف و متعارضی راجع بدان بیان شده است. اصطلاح “زبان دینی” به گزاره ها یا ادعاهایی گفته می شود که در مورد خدا و متن مقدس دینی مطرح شده است. در اینجا یک پرسش فلسفی از زبان دین وجود دارد. اگر خدا نامحدود است ، کلماتی که برای توصیف موجودات متناهی استفاده می شود ممکن است به اندازه کافی خدا را توصیف نکنند. به عنوان مثال، آیا خدا به همان معنایی که رییس جمهور یک کشور خوب است ، خوب است؟ این دشواری ما را به چالش می کشد که چگونه می توان صفتی را که برای موجودات محدود بکار می رود برای خدا که نامتناهی است به کار رود. ابهام در معنا در مورد اصطلاحات ارائه شده از جانب خدا “مسئله زبان دینی” یا “مشکل نامگذاری خدا”  در مباحث فلسفه دین و کلام جدید نامیده شده است. این موضوع می تواند شامل اسما و صفات خدا ، و خصوصیات و اعمال الهی و دستورات الهی باشد.

«گوتلوب فرگه» و «برتراند راسل» چهره¬های اصلی «چرخش زبانی» فلسفه تحلیلی بودند. سپس «لودویگ ویتگنشتاین» (Tractatus Logico-Philosophicus) ، حلقه وین و همچنین اثبات گرایان منطقی و «ویلارد کواین»( Willard Van Orman Quine)  این موضوع را پیگیری کردند. در فلسفه قاره ای(اروپایی) ، زبان به عنوان یک رشته جداگانه مورد مطالعه قرار نمی گیرد، بلکه بخش جدایی¬ناپذیر زمینه¬های دیگر؛ اندیشه¬ها و روش¬ها مانند، پدیدارشناسی ، نشانه¬شناسی، ساختارشناسی، معناشناسی، هرمنوتیک و اگزیستانسیالیسم است.

مسئله زبان دینی و معنی داری گزاره های دینی ، از زمان فعالیت حلقه وین ، گروهی از فیلسوفانی که تحت تأثیر ویتگنشتاین ، نظریه «پوزیتویسم منطقی» را مطرح کردند ، یکی از موضوعات اصلی فلسفه دین شده است پوزیتیویسم دیدگاهش آن است که زبان دینی ، مانند هر گزاره ای راجع به خدا  و متافیزیک، نمی تواند به صورت تجربی تأیید شود و بنابراین در نهایت «بی معنی» است. آلفرد ایر پوزیتویست انگلیسی در کتاب «زبان منطق و حقیقت» این موضع را اتخاذ کرده است.

نظریه «بازی های زبانی» ویتگنشتاین نشان می دهد که چگونه می توان از زبان تمثیلی برای توصیف خدا یا حقایق دینی استفاده کرد ، حتی اگر کلماتی که از آنها استفاده می شود در این مورد به معنای روزمره آنها اشاره نکند ، یعنی وقتی می گوییم خدا حکیم است ، معنای آن این نباشد که او از همان نظر خردمند است که یک شخص عاقل است. بنا به نظر او  صحبت کردن به این روش هم منطقی است.  برای ویتگنشتاین ، نظریه «بازی زبان دینی» نیازی به انعکاس تصاویر واقعی از واقعیت ندارد (همانطور که یک تئوری تصویری از معنا نشان می دهد) بلکه فقط به این دلیل مفید است که تواناست در “منعکس کردن شیوه ها و اشکال مختلف زندگی  پیروان ادیان ” .  در واقع این دیدگاه میگوید که به جای دیدن زبان دینی به عنوان ارجاع به برخی از واقعیت های عینی ، باید در عوض آن را به عنوان نوعی از اشکال زندگی ببینیم. این رویکرد عموماً اصطلاحا دیدگاه «غیرواقعی» خوانده شده است.

در برابر این دیدگاه ، واقع گرایان پاسخ می دهند که دیدگاه «غیر واقع گرایی» اعتقاد دینی و قابل فهم بودن اعمال دینی را زیر و رو می کند. به سختی می توان متقاعد شدکه چگونه می توان بدون اعتقاد به وجود واقعی خدایی ، دعا کرد. رئالیست ها همچنین استدلال می کنند که غیر واقع گرایی هیچ راه مستدل و روشنی برای انتخاب بین ادیان رقیب ارائه نمی دهد.

معنای اصطلاح زبان دین:

زبان قرآن ذیل مباحث زبان دین است. اصطلاح زبان دین گاهی أوقات ارجاع به زبان متن مقدس است و گاهی أوقات به مجموعه متن مقدس و آیین و آداب و رسوم دینی یا فرهنگ دینی.

مقصود از زبان متن مقدس مثل قرآن، «زبان» به معنی اینکه عربی است یا عبری، نیست. این که قرآن از حهت گرامری به زبان عربی است که اَظهر مِن الشمس است و نیاز به تحقیق و تفحص ندارد  برخی با دو ارجاع به «لسان عربیا» و «لسان قومه» ساده انگارانه خواسته اند که از کنار این موضوع بگذرند، ولی موضوع زبان متن خیلی عمیقتر و وسیعتر در اندیشه های معاصر مطرح شده است که باید بدان توجه کرد و با توجه به مباحث عصری که اینک در ادبیات این حوزه وجود دارد اتخاذ موضع کرد. 

مقصود از زبان شناسی متن در فلسفه دین یا نظریه های نقد ادبی و یا روش شناسی و فلسفه زبان، جنس و کیفیت زیان است که آیا مثلا زبان متافور است یا زبان حقیقی و نحوه دلالات آن چکونه است. در فلسفه زبان و فلسفه دین بیان شده است که  زبان، انواع گوناگون دارد: زبان نمادین، زبان تمثیل، زبان علوم تجربی، زبان فلسفی، زبان هنری، زبان متعارف و … هر یک از این زبانها ویژگیها و پیآمدهای خاص خود را دارند. لذا ابتدا باید زبان قرآن مشخص شود تا براساس منطق آن زبان، به درک و فهم متن دست یابیم. در فلسفه جدید به اهمیت نقش زبان و فلسفه زبان برای فهم متن و مفاهمه بیشر توجه شده، برای مثال فلسفه تحلیلی؛ فلسفه زبان، ماهیت زبان ، روابط بین زبان ، کاربران زبان و جهان را بررسی میکند.

تحقیقات ممکن است شامل تحقیق در مورد ماهیت معنا ،، مرجع ، وضع جملات ، مفاهیم ، یادگیری و تفکر باشد. کسانی که بطور ساده از کنار این موضوع مهم میگذرند انسان را یاد این ضرب المثل حکیمانه فارسی می اندازد : «آن کس که نداند و نداند که نداند تا ابدالدهر در جهل مرکب بماند.»

در جهان اسلام برخی افراد بدون دانش کافی راجع به تاریخ مباحث زبان متن از قدیم الایام تا امروز بر رای قشری خود با استناد به ظاهر یک اصطلاح قرآنی«لسان عربی» (زبان قرآن زبان عربی است) دگم شده اند. حداقل آین اشخاص مدعی خوب است که تاریخ آرای اندیشمندان پیرامون مبحث زبان متن را در کلام، فلسفه، عرفان، علم أصول، فلسفه دین و نقد ادبی بخوانند بعد اظهار نظر کنند.

روشن است که تا میان‌لفظ و معنا رابطه‌ای قابل‌فهم‌برقرار نشود و به‌اصطلاح‌«دلالت‌» صورت‌نگیرد، معنا و مقصود عبارت یا آیه‌فهمیده‌نخواهد شد. لذا فهم قرآن منوط به فهم زبان قرآن و چگونگی دلالت الفاظ این کتاب مقدس وحیانی است.

از زمان ظهور فعالیتهای علمی در جهان اسلام  معضل مباحث زبان در مرکز بحث و جدال بوده است. زبان چیست؟ چگونه بوجود آمده و چگونه کار می کند؟ چه ارتباطی با اندیشه و فراتر از اندیشه با واقعیت دارد؟

 با این حال ، بر خلاف فلسفه معاصر غربی ، که فقط به یک رشته خاص پرداختند.  دانشمدان علوم اسلامی در حوزه تفسیر، فلسفه، کلام، عرفان واصول فقه عوض ، از منظرهای مختلف به موضوعات فلسفه زبان   پرداخته اند ، چیزی که توسط زبان شناسان ، نظریه پردازان حقوقی و متکلمان کمتر از فیلسوفان ارسطویی نبود.

 بنابراین ، فلسفه زبان در کل فرهنگ فکری اسلامی  یکی از موضوعات اصلی بوده است. موضوعی که ، احتمالاً به دلیل ماهیت بین رشته ای آن ، در تحقیقات مدرن تا حد زیادی مورد غفلت واقع شده است. و جوانان شیفته غرب در جهان اسلام یا کارشناسان فقط رشته علوم قرآنی کمتر با این سابقه تاریحی اشنایند.

زبان دین به معنی زبان فرهنگ و تمدن دینی شامل زبان نمادهای فرهنگ و تمدن دینی، نظیر معماری، مراسم مذهبی، و هنرهای دینی میشود. مثلا در موضوع زبان معماری اسلامی، بحث میشود که آیا رنگها، نورها، اشکال هندسی، کتیبه ها، صورت معماری فقط شان توصیفی دارند یا شان تاویلی توصیفی. آیا تزیینات فقط نقش دکوراتیو دارند یا حاوی پیامی معنوی هستند و تجسید امر متعال هستند.

در مینیتاتور اسلامی حجم نداشتن بدن تصاویر به چه معناست. تعزیه چیست، زبانش چیست. پیامش چیست؟ مستی مراسم شب قدر و شبهای عاشورا و شام غریبان حاصل کدام زبان است. زبان اعیاد مذهبی مثل چراغانی های مردمی نیمه شعبان و خاموشی شبهای قدر چیست؟

در اکثر این موارد زبان نمادین و تمثیلی و «زبان مفاهمه اشتراک بین الاذهانی مومنین» یک مذهب خاص بکار رفته است. تا کسی شیعه نباشد و از کودکی تجربه چراغانی های نیمه شعبان و خاموشی شب قدر را نکرده باشد ، تفاوت کیفی آن را با چراغانی سال نو میلادی نمیفهمد. تفاوت خاموش کردن چراغها در مراسم شب قدر با خاموشی چراغهای سالن سینما موقع اکران فیلم را نمی فهمد.

به نظر فقیر زبان هنر اسلامی زبان نمادین و تمثلی همراه با صورتهای تزیینی زیباشناسیک است. که در کتاب «ارکان فلسفه هنر اسلامی»(تهران، ۱۳۹۷) و کتاب «موسیقی و عرفان»(لندن، قم، ۱۳۹۶) توضیح داده ام.  مثلا زبان معماری مساجد و بقعه های متبرکه مثل بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، ، مسجد گوهرشاد و مسجد شیخ لطف الله، زبان نمادین و صورت تزیینی است. هستی صفوی در کتاب «فلسفه هنر اسلامی و معماری بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و مسجد گوهرشاد»(لندن، ۲۰۱۸) این نظریه را تبیین کرده است.

«نشانه‌های موسیقی در فرهنگ معنوی اسلامی، حالتی عمیق از صدای حضرت دوست تلقی می‌شود. حقیقتی که از طریق آوا و وسیله‌ای بی‌جان، معجزه عمیق وجود را سامان می‌بخشد و با درکنار هم گذاشتن نت‌ها و آواها، درک عمیقی از احساس و تلطیف روح به دست می‌دهد.» در حکمت و تصوف اسلامی متفکرانی نظیر فارابی، انصاری، غزالی، روزبهان بقلی و عزالدین کاشانی، اصولی برای موسیقی عرفانی وضع کرده‌اند. (صفوی، موسیقی و عرفان، لندن، قم، ۱۳۹۶)

انواع گوناگون زبان:

زبان نمادین، زبان تمثیل، زبان علوم تجربی، زبان فلسفی، زبان هنری، زبان متعارف و … هر یک از این زبان­ها ویژگی­ها و پی­آمدهای خاص خود را دارند. لذا ابتدا باید زبان قرآن مشخص شود تا براساس منطق آن زبان، به درک و فهم متن دست یابیم. در فلسفه جدید به اهمیت نقش زبان و فلسفه زبان برای فهم متن و مفاهمه بیشر توجه شده، برای مثال فلسفه تحلیلی؛ فلسفه زبان، ماهیت زبان ، روابط بین زبان ، کاربران زبان و جهان را بررسی می­کند.[۱] تحقیقات ممکن است شامل تحقیق در مورد ماهیت معنا ،، مرجع ، وضع جملات ، مفاهیم ، یادگیری و تفکر باشد.

عارفان به تنگنای زبان برای القای مطالب متعالی سربسته اشارت کرده اند و برخی جنبه های فلسفه زبان را گوشزد نمود اند. مانند ابیات ۲۹۶۸-۲۹۷۳ دفتر چهارم مثنوی مولانا:

«زان نیامد یک عبارت در جهان-که نهانست و نهانست و نهان*زانک این اسما و الفاظ حمید-از گلابهٔ آدمی آمد پدید

علم الاسما بد آدم را امام- لیک نه اندر لباس عین و لام* چون نهاد از آب و گل بر سر کلاه- گشت آن اسمای جانی روسیاه

که نقاب حرف و دم در خود کشید- تا شود بر آب و گل معنی پدید* گرچه از یک وجه منطق کاشف است- لیک از ده وجه پرده و مکنف است»

زبان قرآن، زبان متعارفِ محض نیست، زیرا برخی آیات مربوط به مبدأ و معاد، با زبان متعارف قابل فهم نیستند و حتی فهم عرفی آنها منجر به شرک می­شود. برای مثال دست و صورت داشتن خدای تعالی: «یَدُالله»: «یَدُ اللهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(سوره فتح:  آیه۱۰» –  «وَجهُ الله»: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ»(بقره، ۱۱۵) – «اَلرَّحمَن عَلَی العَرشِ استَوَی»(سوره طه: آیه ۵) در حالی که مفسرین متفق­اند آنچه در قرآن دلالت بر جسم‌ بودن خداوند دارد، دارای معنای کنایی است.[۲] همچنین آیات مربوط به توصیف برخی امور  بهشت و جهنم از قبیل خصوصیات حوریان، مآکولات و مشروبات و مناکحات بهشتی. مسلماً در عالم مجردات، جایی برای جسمانیت ناسوتی نیست، زیرا ابدیت و عالم مجردات در تنافی با مادیتِ فانی و فسادپذیر است.

 زبان قرآن کریم، زبان علمی محض نیز نیست، زیرا در بسیاری از موارد جزییات امور را بیان نمی­کند. نظیر اغلب قصص قرآنی و تعداد اصحاب کهف. از سوی دیگر خدای تعالی قرآن را برای هدایت عموم مردم نازل فرموده است. لذا معتقدیم زبان قرآن،  زبان خاصی است که مفاد ظاهر اولیه آن، حداقل هدایت را فراهم می­کند، اما فهم عمیق­تر آن نیاز به درک آن زبان دارد.

از نظر آیت­الله محمدهادی معرفت، قرآن در بیانات شافی و وافی خود روشى اتخاد کرده، مجزا از روش­هاى معمول که انسان­ها در مقام محاوره اتخاد می­کنند.[۳] زبان قرآن کریم با هیچ­یک از زبان­هاى دیگر ـ تماماً ـ تطبیق نمى­کند. برای مثال زبان قرآن، صرفاً زبان علمى یا رمزى نیست، بلکه داراى ساختارى ویژه است.[۴]

امام خمینی معتقدند: «آن که قصد تربیت و تعلیم وَ انذار و تبشیر دارد، باید مقاصد خود را با عبارات مختلف و بیانات متشتّت، از طریق قصص و تاریخ،گاه با صراحت و گاه با کنایه و امثال و رموز طرح کند تا نفوس مختلف و قلوب متشتّت از آن استفاده کنند … زیرا این کتاب شریف (قرآن) براى سعادت جمیع طبقات و عموم ابنای بشر است. انسان­ها از نظر قلوب، عادات و اخلاق و همچنین از جنبه زمان و مکان متفاوت­اند و همگان را نمی­توان یکسان دعوت کرد. اى بسا نفوسى که مهیای تعلیم با صراحت لهجه و القاى اصل مطلب به نحو ساده نباشند و از آن متأثر نگردند. دعوت این افراد و بیان مقصد باید بر اساس ساختار مغز آنها صورت گیرد. نفوسى را که با قصص و تاریخ سر و کار ندارند و علاقه­مند به لب و لباب مقاصدند، نمی­توان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. چه بسا قلوبی متناسب با تخویف و یا قلوبى برای وعده و تبشیر مستعد باشند. این کتاب شریف از این جهت انسان­ها را به اقسام مختلف و فنون متعدد و طرق متشتّت دعوت فرموده است.»[۵]

زبان وحی:

زبان قرآن، زبان وحی است. زبان وحی؛ اولاً تنزیلی است، ثانیاً سینتتیک است.

مخاطب از آغاز باید متوجه باشد با زبانی سر وکار دارد که مطالب متعالی را به صورت تنزل یافته – قابل فهم برای او –  القا می­کند. لذا فهم معانی متعالی آن نیازمند مجاهدت است. زبان سینتتیک وحی، حداقل فهم را از معارف قرآنی برای انسان فراهم می­سازد که ضامن هدایت و سعادت اوست، اما برای دست یافتن به معارف متعالی قرآن و دریافت معنای آن، آشنایی با ابعاد دیگر این زبان و درک منطق آن ضروری است.

زبان سینتتیک وحی قرآن کریم بدین معناست که در قرآن کریم مرتبط با موضوع مورد اشاره، در موارد مختلف از زبان متعارف؛ زبان برهان فلسفی، زبان عرفانی، زبان علمی، به ویژه در حوزه موضوعات حوزه فقه و شریعت است. در مواردی هم از زبان نمادین یا تمثیلی استفاده شده است. با توجه به موضوع و سیاق کلام می­توان متوجه ساحت خاص آن زبان در آن موضوع شد. زبان تمثیلی غالباً مربوط به امور غیرمادی و عالم مجرداتِ مورد اشاره در قرآن کریم است. زبان تمثیلی راه درک آیات و الفاظ متشابه قرآن است. صدرالمتالهین این زبان را در مقابل زبان اقتصاد اشاعره، زبان اقتصاد صحیح خوانده است. زبان «ظاهرگرا» و «زبان رمز و اشاره» دو زبان دیگر است که ملاصدرا  آنها را طرح و نقد کرده است.[۶] مولانا در دفتر چهارم مثنوی معنوی قرآن را دربرگیرنده صد زبان خوانده است: «صد زبان بین نام او ام الکتاب»[۷]

اغلب قصص قرآن کریم به زبان هنری بیان شده و حاوی سناریو، گره اندازی، پرسپکتیو، سکوت در نت، موسیقی، جمال شناسی، نور پردازی، پردازش دکور، صحنه پردازی و غیره است.

­دو ویژگی زبان قرآن کریم:

  1. شبکه­ای بودن مفاهیم قرآنی:

علامه طباطبائى معتقدند: «بیان قرآن کلامى است که الفاظ آن در عین مجزا بودن از یکدیگر به همدیگر اتصال­ دارند. بدین معنا که هر لفظ بیانگر لفظ دیگر است و به فرموده امام على(ع)، شاهد بر مراد دیگرى است. لذا نباید بدون دقت و اجتهاد در سیر آیات مناسب آن مورد خاص به مدلول یک آیه با آنچه از به کار بردن قواعد ادبى درک می گردد، اکتفا شود.»[۸]

  1. مشکک بودن معانی قرآن:

قرآن دارای ظهری است و باطنی که حاکی از برخورداری زبان قرآن از سطوح گوناگون معنایى است. از این رو شناخت لایه­هاى درونى قرآن، از فهم عادى و معمولى بالاتر است. ظَهر قرآن عبارت از معناى ظاهری است که در آغاز در نظر می­آید. بطن قرآن، معنایى است که زیر پوشش معناى ظاهرى نهان است، خواه یک معنا یا معانى بسیار. این دو معنا در طول هم مرادند، نه در عرض یکدیگر. نه اراده ظاهر لفظ، اراده باطن را نفى مى کند، نه اراده باطن، مزاحم اراده ظاهر است.[۹] علامه طباطبائى در تفسیر شریف «المیزان» می­فرمایند: «قرآن از نظر معنا دارای مراتب مخلتف است. مراتب طولى که مترتب و وابسته به یکدیگرند و همگی در عرض واحد قرار ندارند تا کسى بگوید این امر مستلزم آن است که یک لفظ در بیش از یک معنا استعمال شده باشد و استعمال لفظ در بیش از یک معنا صحیح نیست، یا دیگرى بگوید این امر نظیر عموم مجاز مى­شود و یا از باب لوازم متعدد براى ملزوم واحد است. چنین نیست، بلکه همه آن معانى، معانى مطابق­اند و لفظ آیات بر آنها به صورت مطابق دلالت دارد. منتهی هر معنایی خاص افق و مرتبه­اى از فهم و درک (آدمى) است.»[۱۰]

زبان قرآن و وجوه قرآن کریم:

وجوه قرآن به معنای توجه و فهم معانى و کاربردهاى متعدد مهم‌ترین واژه‌هاى قرآن کریم است. وجوه قرآنی با تحلیل معناشناختى و کاربردى واژه های قرآن کریم با استفاده از شیوه مقایسه موارد کاربرد در آیات الهى و توجه به سیاق آیه میسر است. عدم شناخت وجوه قرآنی موجب گمراهی و فهم اشتباه از زبان قرآن می گردد. برای مثال «ذکر» ۱۷ وجه و معنا دارد: ۱٫ وحى. ۲٫ توریه. ۳٫ قرآن. ۴٫ لوح محفوظ. ۵٫ طاعت. ۶٫ نماز آدینه. ۷٫ پنج نماز. ۸٫ بزرگوارى. ۹٫ آگاهى. ۱۰٫ یاد کردن به زبان. ۱۱٫ یاد کردن به دل. ۱۲٫ نگاه‌داشتن. ۱۳٫ پند دادن. ۱۴٫ اندیشه کردن. ۱۵٫ پیدا کردن. ۱۶٫ توحید. ۱۷٫ پیغامبر.[۱۱]

جلال­الدین سیوطی در تعریف «وجوه» می­نویسد: «فالوجوه للفظ المشترک الذی یستعمل فی عده معان، کلفظ الاَمه… »[۱۲] «وجوه»، لفظ مشترکی را گویند که در چند معنا به کار می­رود، مانند لفظ «امت» در سه معنا: ملت، طریقت و مدت.» امت به معنای ملت در آیه «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا»(سوره بقره: آیه ۱۴۳): «این چنین است که ما شمار را ملتی میانه قرار دادیم.» امت به معنای طریقت نظیر آیه: «انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون»(سوره زخرف: آیه ۲۳): «ما پدرانمان را بر طریقتی (روشی) یافتیم و ما همان را دنبال می کنیم ». امت به معنای مدت نظیر آیه: «و قال الذی نجا منهما و ادکر بعد امه…»(سوره یوسف: آیه ۴۵): «و آن کس از آن دو (زندانی) که نجات یافته و پس از مدتی (یوسف را) به خاطر آورده بود، گفت…» مقاتل بن سلیمان، ابوالحسین ثعلبى و تفلیسی در باره «وجوه القرآن» تحقیق کرده­اند که «وجوه قرآن تفلیسی»[۱۳] کامل­ترین آنهاست.

جمع بندی:

در دوره معاصر مبحث مهم زبان قرآن ذیل مباحث فلسفی زبان دین است. مبحث زبان قرآن از دیرباز بین متفگرین مسلمان مطرح بوده است و آرای متفاوتی راجع بدان بیان شده است. قول مختار ما آن است که زبان قرآن زبان مخصوصی است که ما آنرا زبان وحی نامیده ایم که سینتیک است و با توجه به سیاق آیه و شبکه مفاهیم کلیدی قران باید آنرا فهمید.

شرح این کوته کن و رخ زین بتاب- دم مزن والله اعلم بالصواب

لندن، دسامبر۲۰۲۰

منابع فارسی و عربی:

اعوانی، غلامرضا؛ محمدی، ناصر، زبان قرآن، زبان تمثیل از دیدگاه صدرالمتالهین، خردنامه صدرا، زمستان ۱۳۸۷، شماره  ۵۴ ، صص ۴- ۱۷٫

امام خمینى، آداب الصلوه، ص ۱۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۷۲.

تفلیسی، حبیش بن ابراهیم، باهتمام دکتر مهدی محقق، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱.

سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالکتب العربیه، ۲۰۱۶.

صفوی، سید سلمان، ارکان فلسفه هنر اسلامی،تهران، انتشارات سلمان آزاده.۱۳۹۷.

صفوی، سید سلمان، هشت رساله صفوی، تهران، انتشارات سلمان آزاده، ۱۴۰۰.

طباطبائى، سیدمحمدحسین ، قرآن در اسلام، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳.

طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ ق.

لگنهاوزن، محمد، میزگرد زبان دین، معرفت، شماره ۱۹، ص ۱۵٫

معرفت، محمدهادى، شناخت زبان قرآن، بینات، شماره ۱، ص ۵۴٫

مولانا، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۸.

منابع انگلیسی:

 

Blackburn, S. “History of the Philosophy of Language”. In Oxford Companion to Philosophy. ed. Ted Honderich. Oxford: Oxford University Press. 1995.

Chomsky, Noam. New horizons in the study of language and mind. Cambridge University Press, 2000.

 Wittgenstein, L. Philosophical Investigations. trans. G. E. M. Anscombe. Wiley-Blackwell; 4th edition، ۲۰۰۹٫

[۱]. Simon W. Blackburn, https://www.britannica.com/topic/philosophy-of-language. See: Blackburn, S. “History of the Philosophy of Language”. In Oxford Companion to Philosophy. ed. Ted Honderich. Oxford: Oxford University Press. 1995. Wittgenstein, L. Philosophical Investigations. Third edition. trans. G. E. M. Anscombe. New York: Macmillan Publishing Co, (1958). Chomsky, Noam. New horizons in the study of language and mind. Cambridge University Press, 2000.

[۲]. اجسام از اجزای مقداری ترکیب شده‌اند و به اجزای خود نیازمندند؛ امّا ذات خداوند به اقتضای توحید ذاتی، بسیط است و مرکّب بودنش محال است، در نتیجه جسمانی‌بودنش نیز ممکن نیست. قرآن کریم با صراحت، تثلیث و جسمانیّت خدا را نفی می‌کند. کلینی در کتاب «الکافی» در فصل «باب النهی عن الجسم و الصوره»، شیخ صدوق در کتاب «التوحید» باب «انه عزوجل لیس بجسم و لا صوره» و ابوالفتح کراجکی در «کنز الفوائد» در فصل «من الاستدلال علی ان الله تعالی لیس بجسم» به این مطلب پرداخته­اند.

[۳]. بن: معرفت، محمدهادى، شناخت زبان قرآن، بینات، شماره ۱، ص ۵۴٫

[۴]. لگنهاوزن، محمد، میزگرد زبان دین، معرفت، شماره ۱۹، ص ۱۵٫

[۵] . اقتباس از: امام خمینى، آداب الصلوه، ص ۱۸۷ (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۷۲)

[۶]. بن: اعوانی، غلامرضا؛ محمدی، ناصر، زبان قرآن، زبان تمثیل از دیدگاه صدرالمتالهین، خردنامه صدرا، زمستان ۱۳۸۷، شماره  ۵۴ ، صص ۴- ۱۷٫

[۷]. مولانا، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، انتشارات روزنه، ۱۳۷۸. دفتر چهارم، بیت ۲۸۷۵.

[۸] . علامه طباطبائى، سیدمحمدحسین، المیزان، ج ۳، ص ۷۶٫

[۹]. علامه طباطبائى، سیدمحمدحسین ، قرآن در اسلام، صص ۲۱ – ۲۲

[۱۰]. علامه طباطبائى، سیدمحمدحسین، المیزان، ج ۳، ص ۶۴٫

[۱۱]. تفلیسی، حبیش بن ابراهیم، به اهتمام مهدی محقق، ص۱۰۳- ۱۰۷.

[۱۲]. سیوطی، الاتقان(عربی)، ص۳۴۶.  الاتقان(فارسی)، ج ۲، ص ۱۲۱.

[۱۳] تفلیسی، حبیش بن ابراهیم، باهتمام دکتر مهدی محقق، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱.