ترجمه رشید الدین وطواط از کلام امام علی (ع)

دکتر سید مصطفی محقق داماد

 

به گواهی  تاریخ، تلاش فراوان دشمنان علی (ع) ، اصحاب جمل، خوارج  واز همه جدی تر  دستگاه اموی بخصوص شخص معاویه بن ابی سفیان  وپیگیری های سیاسی او به همراه هزینه نمودن بی حد وحصر زروزور وی  برای سیاهنمائی چهره آن حضرت برروی تاریخ ، چندان اثری نداشته وقضاوت تاریخ را به بیراهه نکشیده است.

تلاش اصحاب جمل واقدامات معاویه  در زمان حیات حضرت مولا (ع) در قالب خونخواهی خون عثمان وگاهی هم اعتراض به مشروعیت سیاسی ایشان صورت می گرفت ، که به جنگ جمل وصفین منتهی شد .

پیدایش خوارج وانگیزه آنان کاملا با انگیزه معاویه ومزدوران وی تفاوت دارد .او نه برای دین می جنگید ونه برای خدا به زشت گوئی ویاوه سرائی علیه علی (ع) مبادرت می ورزید . آنچه اورا به این کردار وادار می کرد اولاً احقاد شخصی بدریه وحنینیه ( کینه های سوابق جنگهای بدروحنین ) بود وثانیاً سوء استفاده از شرح صدر نبوی وگشاده نگری اسلامی در سهیم سازی همگان ، اعم از موافق ومخالف در قدرت واختصاص ندادن به یک گروه خاص بود . پدرش ابوسفیان به همراه اقوام بستگانش که تا فتح مکه با شمشیر آخته با مسلمانان می جنگیدند واز ترس جانش به ظاهر قبول اسلام کردند، را رسول خدا(ص) مشمول تمام حقوق شهروندی قرارداد بگونه ای که توانستند به سرعت واردقدرت سیاسی شوند ونوبت سوم خلافت رسول آلله را ازآن خود سازند.

اینک معاویه برای رسیدن به مقصود چاره ای ندارد جز آنکه دین رااز هرچه مفهوم معنوی ، اخلاقی ، تربیتی وعرفانی دارد تهی سازد ودر قدرت خلاصه کند .وبه وصیت پدر ش، ابوسفیان عمل نماید . مورخین  روایت کرده اند که  ابو سفیان  روزی که عثمان به خلافت رسید اواخر عمرش را می گذراند وچشمانش نابینا شده بود . وارد جلسه شده خطاب به بستگان خودگفت:

یا بنی امیه تلقّفوها تلقّف الکره، فما هناک جَنّـه ولا نارفإنّما هو الملک، ولا أدری ما جَنّـه ولا نار»[۱]

ابوسفیان دراین جمله قدرت را به توپی تشبیه کرده که میان دوگروه بازی گر قرارگرفته وهرکدام از یازیگران باید سعی کنند که توپ از دست باران خودشان بیرون نرود ، در حالی که طرف مقابل برای برنده شدن سعی میکند که توپ را از دست آنان خارج سازد . معاویه گفته است :

 ای بنی امیه خلافت را همچون توپی در دست یاران خود حفظ کنید ، {هیج امری مانع راهتان در حفظ قدرت نشود} زیرا خلافت چیزی جز سلطنت نیست وبهشت وجهنم معنا ومفهومی ندارد.

به هرحال معاویه به هرهر حیله وطرفندی بود به قدرت رسید . او اگرچه شخصی است که به اندیشه سیاسی معروف است ولی ناگفته پیداست که اگر قدرتمندی برای رسیدن به اهدافش هیچ اصلی از اصول انسانی واخلاقی مانع ورادع او نباشد به سرعت به مقصود خود می رسد .

 ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از  حضرت مولی نقل می کند که  فرموده اند:« لو لا الدین و التقىلکنت أدهى‏ العرب‏»  یعنی اگر دین وتقوی نبود من سیاستمدار ترین مرد عرب بودم .بعد شارح در توضیح می گوید: سایر خلفاء به مقتضای مصلحت خود عمل می کردند خواه این مصلحت مطابق شرع باشد یا اینکه با شرع مخالفت داشته باشد.[۲]

ولی معاویه با شهادت مولی (ع) مبارزه خودرا با آنحضرت متوقف نکرد بلکه برای سیاهنمائی چهره آن بزرگوار کوشش خودرا جدی تر کرد.

«جاحظ»[۳] نقل مى کند که معاویه در پایان خطبه نماز، با کلماتى زشت ، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را مورد سبّ و لعن قرار مى داد و آنگاه همین جملات را طىّ بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى  می فرستاد، تا خطیبان جمعه! نیز هماهنگ با او این گونه آن حضرت را لعن  وسب نمایند.[۴]

این کردار زشت از معاویه در زمانی صورت می گیرد که قدرت سیاسی جهان اسلام را در معاویه دراین زمان ، به دست گرفته ودر نبود رقیب یکه تاز میدان قدرت جهان اسلام شده است.

ولی با همه این مطالب چهره قدسی ومعنوی حضرت مولی (ع)  ملکوک نشد . آنحضرت در همان قرون اولیه به عنوان یک الگوی تقوا وتندیس عدالت در میان همه طوایف ، اقوام وملل نامبرده می شد.ترور ایشان را هم هیج مورخی منتسب به آن سیاهنمائی ها ندانسته بلکه اقدامی است که توسط افراطیون وبقول خود حضرت مولا «جاهلین متنسک» دینداران نابخرد  مباشرتا صورت گرفته است.

 با قطع نظر از مناقب وفضائل بیشماری که به نحو تواتر از آن بزرگوار برای بشریت بجای مانده ، ظاهرا در همان قرون اولیه  آنچه مورد اتفاق نظر خاص وعام ؛ دوست ودشمن بوده اولا علم وثانیاً موضوع فصاحت وبلاغت آنحضرت است.  لذا از همان زمان حیات خود آنحضرت  افرادی اهتمام به جمع آوری سخنرانی ها ، وکلمات ایشان کرده اند . ازجمله گفته می شود که اصبغ بن نباته (از یاران آن حضرت) اقدام به جمع آوری کلمات حضرت مولی (ع) کرده ولی متاسفانه متن مکتوبی در حال حاضر به ما واصل نشده است. حتی نوشته های شخصی بنام «جهنی» که موفق به جمع خطبه های آنحضرت بوده شده متن مزبور از بین رفته است  ولی گفته های ایشان به نحو سینه به سینه نقل می شده است.

در قرن پنجم وششم اسلامی دوکار بزرگ برروی  کلمان ایشان انجام گرفته یکی توسط شریف رضی است ودیگری توسط آمدی.

ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی، معروف به سید رضی و شریف رضی، از علمای قرن چهارم، شیعه(ف-۴۰۶) و گردآورنده نهج‌البلاغه است. او نهج البلاغه را حدوداً چهارصد سال پس از زندگی علی بن ابی طالب گردآوری و تدوین کرده است.

کتاب شریف نهج البلاغه ، کاری است که توسط سید رضی صورت گرفته وآنچه مورد توجه ایشان بوده ، چنانکه از عنوانش پیداست ، جنبه های ادبی وبلاغتی گفته ها ونوشته های منقول از حضرت مولا ست. لذاست که بنای ایشان نبوده که همچون حدیث واخبار عمل کند. در نقل خبر وحدیث مرسوم چمان بوده که حتی المقدور سلسله سند نقل شود مگر راوی فراموش کرده باشد ویا ذکر نام او از نظر سیاسی با محظور ومشکل مواجه باشد که به نحو مرسل نقل می شده است. ولی سید رضی چنین نکرده وبه ذکر متن اکتفا کرده است.

کاردیگر کاری است که  حدود یکقرن بعد توسط ابوالفتح ناصح‌الدین عبدالواحد بن محمد آمِدی، محدث و قاضی شهر (آمد (دیاربکر کردستان ترکیه) و از علمای شیعی.  اثر ایشان  غررالحکم و دررالکلماست که مجموعه عظیمی از کلمات قصار امام علی(ع) را دربردارد.محدث ارموی در مقدمه غررالحکم با استناد به قراین و شواهد، وفات ایشان را ۵۵۰ق/۱۱۵۵م  دانسته  داده است.

اما کار مستطابی که دراوخر قرن دوم واوائل قرن سوم انجام شده کار ابوعثمان عمرو بن بحر(۱۶۰۲۵۵ق) مشهور به جاحِظ؛ است . جاحظ ادیب معتزلی، خوش‌سخن، خوش‌نویس، معاشر با مترجمین فارسی و سریانی و نویسنده بسیاری از تألیف‌های سده ۳ق، از اهالی بصرهاست.[۵]

جاحظ به ایرانیان نیز علاقه داشته ودروصف ایرانیان و توصیف فن سخنوری  آنان می‍گوید: «ایرانیان سخندان‌ترین مردم (اخطب الناس) هستند و از میان ایرانیان، پارسیان (اهل فارس) خطیبترین مردم ایران‌اند و شیرین‌زبان‌تر و خوش‌اداتر و بامحبت‌تر و در دوستی‌پایدارتر مردم مروند و در لغت پارسی دری از همه فصیح‌تر ایشانند. چنانچه مردم قصبهٔ اهواز در لغت پهلوی فصیح‌ترین ایرانیان‌اند.[۶]

این مرد از میان کلمان حضرت مولا صد کلمه برکزیده وتحت عنوان ماه کلمه تالیف کرده است . در قرن ششم (۱۰۸۸– ۱۱۸۲م) ۵۷۳ف/(محمد بن محمد بن عبدالجلیل، ادیب، نویسنده، شاعر و زبان‌شناس بلخی ایرانی معروف به رشیدوطواط . برروی این اثر چهار کار انجام داده است :

  • ترجمه به فارسی متن کلمه
  • شرحی بسیار ادیبانه به زبان عربی
  • شرخی به زبان فارسی
  • بیان محتوای جمله حضرت مولی (ع) به شعر فارسی

رشید وطواط نام اثر خودرا «مطلوب کل طالب من کلمات علی بن ابی طالب (ع) »  نهاده است

این اثر هرچند اخیرا توسط جناب اقای دکتر عابدی با نسخه های خطی دیگری تصحیح و مقدمه وموخره ای با حذف پسوند اخیر تحت عنوان مطلوب کل طالب در بنیاد نهج البلاغه منتشر شده اما نا سپاسی است اگر از زحمات عالم جلیل القدرمرحوم استاد محدث ارموی یادی نشود که برای نخستین بار این اثررا در سال ۱۳۴۲ با دونسخه از دانشگاه تهران تصحیح وتحقیق وپاورقی منتشر کرده اند . اعلی الله مقامه الشریف .  رشید وطواط در آغاز چنین آورده است :

چنین گوید : محمدین محمد بن عبد الجلیل العمری الکاتب الرشید وفه الله لما یصلح اعمال دینه ودنیاه وینجح آمال آخرته واولاه که امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه وعلی اولاده الطاهرین با انکه امام اخیار وقدوه ابرار وسید فتیان ومقدم شجعان بود فصاحتی داشت که عقود جواهر از انفاس او در غیرت اند ونجوم زواهر از الفاظ او در حیرت …..».

چون این اثر که توسط مرحوم محدث ارموی است کمیاب بلکه نایاب شده انشاء الله توسط بنیادموقوفات دکتر محمود افشار بزودی تکثیروتیمتان خواهد شد.

[۱].بلاذری ، أنساب الأشراف ۵ / ۱۹٫ مروج الذهب ۲ / ۳۴۳٫ابن عبد البر ،الاسـتیعاب ۴ / ۱۶۷۹٫

[۲].و غیره من الخلفاء کان یعمل بمقتضى ما یستصلحه و یستوفقه سواء أ کان مطابقا للشرع أم لم یکن و لا ریب أن من یعمل بما یؤدی إلیه اجتهاده و لا یقف مع ضوابط و قیود یمتنع لأجلها مما یرى الصلاح فیه تکون أحواله الدنیویه إلى الانتظام أقرب و من کان بخلاف ذلک تکون أحواله الدنیویه إلى الانتثار أقرب(شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج‏۱، ص: ۲۹)

[۳]. جاحط در سطور آینده معرفی خواهد شد.

[۴]. ابن ابى الحدید ، شرح نهج البلاغه ج ۴، ص ۵۶)

[۵].ستایشگر، مهدی. نام نامهٔ موسیقی ایران زمین جلد سوّم. چاپ اوّل. تهران: اطلاعات، ۱۳۷۶

[۶]بهار، محمدتقیسبک‌شناسی. ج. ۱٫ تهران: زوار، ۱۳۹۰. ۱۸۰-۱۸۱