دکتر نصر: در تلویزیون ریاض به اثر من حمله شد

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

اشاره: شصتمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا میزبان شب «درخشش قرآن مجید در مغرب زمین» بود. این جلسه با حضور سخنرانان: سید حسین نصر که از طریق ارتباط ماهواره ای در طول جلسه حضور داشتند و دکتر سید مصطفی محقق داماد و دکتر نصرالله پورجوادی برگزار شد. در این نشست، به تحلیل و معرفی اثر جدید دکتر نصر، با عنوان “THE STUDY QURAN”، پرداخته شد.

***

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در جلسه، شرح مختصری از جلسات گذشتۀ مجموعه شب های قرآنی مجلۀ بخارا را بیان کرد و از شب «درخشش قرآن مجید در مغرب زمین»، به عنوان ششمین نشست از این سلسله جلسات، نام برد. وی از تداوم شب های قرآنی در هفته های آتی، خبر داد و در ادامه سخنانش، از حضور دکتر سید حسین نصر  در این شب، ابراز خرسندی کرد و چنین گفت:

“جناب دکتر نصر، اینجا صدها نفر از دوست داران قرآن مجید و کارهای علمی شما که دربارۀ جهان اسلام، بخصوص قرآن است، گرد هم آمدند و شما را می بینند و به صحبت های شما گوش خواهند داد. محلی که ملاحظه می کنید، منزل مسکونی دکتر محمود افشار و همسرشان بوده است که طبق وصیت ایشان، فرزندشان دکتر ایرج افشار آن را به اسم کانون زبان فارسی وقف کردند و این کانون در باغ موقوفات دکتر محمود افشار واقع شده است و می دانم که رابطۀ دیرینی میان شما با ایشان و به ویژه فرزندشان، وجود داشته است که اگر بود حتما امشب خوشحال می شد که این مجلس با حضور شما، برگزار شده است.”

نخستین سخنران این مجلس، دکتر سید مصطفی محقق داماد، ضمن تشکر از حضور میهمانان و اساتید حاضر در این مجلس، به قطعه ای از نوشتۀ دکتر حسین نصر در مقدمه کتاب «شیعه دراسلام » علامه محمد حسین طباطبائی، اشاره کرد و اظهار داشت:

“ایشان نوشته اند:

«تقریبا تمام منابع اروپائیان در تحقیقاتى که در باره اسلام انجام مى گیرد، از منابع اهل تسنن است و هرگاه از قرآن، حدیث، سیره نبوى، فقه و کلام سخن به میان مى آید، معمولًا مقصود همان نظر اهل سنت و جماعت است و حتى این نظر نیز اغلب تحریف یافته و مغرضانه بیان شده است.

در آثار موجود به زبانهاى اروپایى، تشیع به صورت یک فرقه فرعى معرفى شده و تمام دید و علت وجودى آن به یک نزاع صرفا سیاسى و اجتماعى تقلیل یافته و کمتر به علل دینى که باعث پیدایش‏ (شیعه) گردید، توجه شده است، حتى در تحقیقات در باره (شیعه) به طور کلى باز سهم اساسى از آن (اسماعیلیه) است! و (شیعه دوازده امامى) حتى به اندازه مکتب اسماعیلى مورد نظر قرار نگرفته است!! شاید سوابق تاریخى مغرب زمین، علت اصلى این محدودیت باشد.

غرب تا کنون دو بار با اسلام تماس مستقیم داشته است، با اعراب در اندلس و صقلیه (سیسیل) و با اتراک در شرق اروپا و در هر دو مورد تماس با اسلام به صورت سنى آن بود و رابطه با (تشیّع) محدود به روابط نسبتا سرّى و محدود با برخى حوزه هاى اسماعیلى در فلسطین در جنگهاى صلیبى و شاید در برخى مراکز اندلس گردید.

مغرب زمین، هیچگاه قبل از دوران جدید با عالم تشیّع و مخصوصا ایران شیعى، تماسى نداشت و با فرهنگ ایران اسلامى نیز براى اولین بار در هند آشنا شد.

به هر حال، به این علل و شاید جهت کوشش غربیان در تحقیر آن جوانب از اسلام که جنبه عقلى آن قوى است، تشیّع هیچگاه چنانکه واقعا در تاریخ اسلام وجود داشته و هنوز نیز مذهب دهها میلیون فرد ایرانى و عرب، پاکستانى و هندى و غیره را تشکیل مى دهد، خارج از جهان پیروان این مذهب شناخته نشده است و در مغرب زمین همان نظر مستشرقان قرن گذشته که (تشیّع) را یک بدعت! در اسلام مى دانستند در اکثر محافل پذیرفته شده و حتى برخى، تشیّع را اختراع عده اى دشمنان اسلام در قرون بعدى مى دانند. نگاهى به چند کتاب معروف موجود که یا مربوط به تشیّع مى باشد و یا در آن اشاره اى به تشیّع شده است، جهت اثبات این ادعا کافى است.»

در قرن معاصر حرکتهائی برای عرضه اسلام شیعی با متفکران مغرب زمین آغاز شد. در دوران مرجعیت حضرت ایت الله بروجردی مرجع نامدار شیعه از سالهای ۱۳۲۳خورشیدی الی ۱۳۴۰ایشان مبادرت به اعزام روحانیونی به مغرب زمین؛ اروپا وامریکا آغاز کردند. اینگونه اعزام ها گرچه نمایندگان اعزامی از درجات علمی برخوردار بودند، ولی بیش از آنکه مواجهه علمی با متفکران غربی صورت گیرد به پاسخ نیازهای شیعیان بخصوص ایرانیان مقیم اروپا وامریکا پرداخته شده است.ولی در همان دوران   اقدامات مبارکی در درون کشورمان ایران رخ داده که انصافا ناسپاسی است اگر شیعیان جهان بطور کلی و به ویژه شیعیان ایرانی شکر گزار آنها نباشند. من دراینجا تنها به دو نمونه آن اشاره می کنم که در هردو نمونه نقش پررنگ و فعال جناب اقای دکتر سید حسین نصر مشهود روشن است.”

رئیس تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، در سخنان خود، از حلقۀ اصحاب تأویل نام برد و ادامه داد:

“ازاواخردهه ۱۹۵۰میلادی، یعنی دهه چهل خورشیدی  محفلی شکل می‌گیرد که  جناب آقای استادداریوش شایگان از آن به «حلقه اصحاب تأویل» یاد می‌کند. این جلسات در منزل ذوالمجدطباطبایی یکی از وکلای دادگستری  تشکیل می‌شد. دو شخصیت محوری این حلقه عبارت بودند از علامه طباطبایی، فیلسوف، مفسر قرآن و عارف شیعه، و هانری کربن. کربن همه ساله در سپتامبر به ایران برای تدریس می‌آمد و داغ‌ترین مباحث فلسفی آن زمان فرانسه را به ایران می‌آورد. درهمین ایام ازطریق دوستانی از جمله دکتر نصر واستاد مرتضی مطهری با علامه  طباطبائی آشنا و به بحث وگفتگو ‌نشست. با وجود مشکل زبانی به وسیله ترجمه، ارتباط و گفتگو میان آن دو بزرگوار برقرار می‌شد. در این جلسات، سید حسین نصر،  مطالب طرفین را ترجمه وبرای طرفین منتقل می نمودند . بطوری که اینجانب از  مرحوم استاد مطهری و دکترداریوش شایگان شنیده ام اعضای جلسه بعضی مقید به حضور منظم بودند وبرخی گهگاه حاضر می شدند مانند استاد سیدمحمدکاظم عصار،  استاد مرتضی مطهری،استاد سید جلال‌الدین آشتیانی.

آن جلسات از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است ومی توان آنرا نقطه عطفی در تاریخ تشیع دانست.دکتر نصر معتقد است «گفتگوهایی که در این جلسات صورت می‌گرفت، در کل قرون وسطی تحقق نیافته بود.»

در اینکه یکی ازوسائط و بانیان این رابطه جناب آقای  دکتر سیدحسین نصربوده اند تردیدی وجودندارد.

مجموعه این گفتگوها ضبط شد و در سال ۱۳۳۸ نخستین بار به عنوان سالنامه مکتب تشیع با پاورقی استاد سید هادی خسروشاهی و آیت الله احمدی میانجی توسط اقای اکبر هاشمی رفسنجانی منتشر شد. جلد بعدی آن تحت عنوان رسالت شیعه توسط موسسه بررسیهای اسلامی بعدا منتشر شد.در سالهای اخیر(۱۳۸۲ش. ۲۰۰۳م)  هم به مناسبت یکصدمین  سال  تولد  هانری  کربن( ۰۱۹۰۳- ۱۹۷۸م) مجموعه مکاتبات کربن با علامه طباطبائی توسط موسسه حکمت وفلسفه منتشر شد .

اثری که رابطه علامه طباطبائی برشخص کربن گذاشت بسیار است تا آنجا که من خودم در جلسه ای درقم حاضر بودم که مرحوم استادم ایت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی از مرحوم علامه طباطبائی پرسیدند « سرانجام کربن شیعه شدیا خیر؟»علامه طباطبائی جواب دادند :« او شیعه از دنیا رفت!!» البته در برخی جملاتش شاهد این مطلب وجود دارد که در جریان آن مذاکرات گفته است«

«من به خاطر بحث دربارۀ شیعه و رسیدن به حقایق این مذهب، نزدیک بود پست تحقیقاتی خود را در دانشگاه سوربن از دست بدهم.»

وی در ادامه، بیان داشت:

تا قبل از این اقدامات و این روابط علمی تشیع در دنیای غرب به هیچ وجه یک مذهب، یک مکتب و یک قرائت از اسلام شناخته نمی شد وفقط یک گرایش به صورت یک بدعت ویک انحراف شناخته می شد. کربن در جائی گفته است :

«تا کنون مستشرقین، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ می‌کردند و در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آن گونه که شایسته‌است، به دنیای غرب معرفی نشده‌است. بر خلاف باور مستشرقین گذشته، اعتقاد من این است که تشیع یک مذهب حقیقی و اصیل و پابرجاست و دارای مشخصات یک مذهب حقیقی است و غیر از آن است که به غرب معرفی کرده‌اند. آنچه پس از پژوهش‌های علمی بدان رسیده‌ام، این است که به حقایق معنویت اسلام از دریچه شیعه – که نسبت به این آیین واقع بینی دارد باید نگاه کرد. از این رو کوشیده‌ام این مذهب را به نحوی که باید و در خور واقعیت آن است، به جهان غرب معرفی کنم. بسیار علاقه‌مندم که با رجال علمی و مشاهیر این مذهب از نزدیک تماس بگیرم و با طرز فکر آنان آشنا شوم و در بررسی اصول و مبانی شیعه، از این بزرگان کمک گرفته و نسبت به هدف خود روشن‌تر شوم.»

دومین نمونه رابطه ایست که ابشان میان علامه طبا طبا ئی با پرفسور کنث مورگان(Morgan Kenneth) دانشمند آمریکایى و استاد دانشگاه کولیگت(Colgate)  برقرار ساخته اند .ایشان در مقدمه کتاب شیعه در اسلام مینویسند :

«اتفاقا یکى دو سال بعد، در تابستان ۱۹۶۴ (پرفسور مورگان) به ایران آمد، در آن هنگام این جانب افتخار تلمذ در محضر استاد ارجمند (علامّه سید محمد حسین طباطبائى) را داشت و هفته اى چند بار به (درکه) به خانه تابستانى ایشان مشرف شده و از خرمن دانش بى کرانشان خوشه اى چند مطابق با استعداد محدود خود مى چید.

روزى به اتفاق آقاى مورگان خدمت علامه طباطبائى رسیدیم. از اولین لحظه، حضور معنوى و روحانیت علامه طباطبائى، پرفسور مورگان را شیفته خود ساخت و استاد مورگان فورا احساس کرد که در حضور شخصى قرار گرفته است که علم و حکمت را از مرحله فکر به مقام عمل رسانیده و آنچه مى گوید چشیده و پیموده است. در کوچه هاى تنگ و خاکى و در عین حال پرلطف (درکه) در مراجعت از محضر استاد، فورا طرح نگارش یک سلسله کتاب در باره شیعه براى مردم مغرب زمین توسط علامه طباطبائى و با همکارى این جانب، مطرح گردید و چندى بعد برنامه کار پى ریزى شد و استاد بزرگوار در عرض سه سال بعد، دو اثر پر ارزش که یکى کتاب فعلى و دیگرى (قرآن از نظر شیعه) است به رشته تحریر درآورد و با این عمل، خدمت بزرگى بر خدمات فراوانى که به علم و دانش اسلامى کرده است افزود.»

دکتر نصر‍‍‍‍ در مغرب زمین همین راه را ادامه داد کتاب قلب اسلامش در واقع کاری است در همین راستا یعنی معرفی اسلام را باخوانش شیعی به غربیان  .

به نظر اینجانب اقدام اخیر دکتر نصر یعنی انتشار کتاب Study Quran   رامی توان نمونه ای دیگر از کارهای در  همین راه  است .وقتی ایشان از من مقاله ا ی خواستند  تحت عنوان قرآن ومکاتب کلامی وفلسفی که درپیوست ترجمه وتفسیر قرآن بیاورند من در همان مذاکره نخستین فهمیدم که ایشان چه در سر دارند . کسانیکه آن مقاله اینجانب را خوانده باشند دریافته اند که من هم با انگیزه وقصد وهدف خاصی آن سطور را قلمی کرده ام  که خلاصه آن قصد وهدف را با سئوالی که  در ذیل مطرح می کنم  خواهم گفت.

جالب توجه اینکه  بر اساس شواهد ومدارک نه چندان اندک ،غربیان چندین وچند سال اسلام را با قرائت سنی سلفی شناختند وحتی به ترویج آن پرداختند ویا اگیزه ای برای یافتن قرائت شیعی تداشتند ویا حتی سعی در منزوی ساختن آن داشتند تا انکه  در نیم قرن قبل  افرادمعدودی مانند هانری کربن وکنث مورگان نهضت فهم اسلام را با قرائت شیعی آغاز کردند. نتیجه آن بی توجهی چنان دستگیر خود غربیان شد که آن شجره خبیثه  ی فهم نادرست اسلام ،آرامش را نه تنها از غربیان بلکه از کل جهان گرفته است.خاور میانه را به جهنمی سوزان ، تحت سایه نام دین وخدا تبدیل ساخنه است.  لذا امروز غربیان ضرورت فهم قرائت شیعی را بهتر از هرروز درک میکنند.”

دکتر محقق داماد، در قسمتی دیگر از سخنرانی خود، به عناصر اصلی قرائت  اسلام شیعی پرداخت و گفت:

این سئوال بسیار مهم است  که مگر قرائت شیعی از اسلام چیست وچه تفاوتی با قرائت های دیگر دارد ؟ من در پاسخ می خواهم مطالبی بگویم که شاید به مذاق برخی چندان سازگار نباشد.

به نظر اینجانب عناصر اصلی در قرائت شیعی سه عنصر است :

ا-  معنویت در سایه ولایت

۲- تعقل وتدبر در فهم قرآن

۳- استنباط  و اجتهاد در منقولات و مسموعات

عنصر نخستین شیعه   معنویت در سایه ولایت است .جناب کربن به این نکته توجه کرده اند که حسب نقل علامه طباطبائی ایشان گفته اند:

« به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته، وبطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابرجا می‌دارد… به اعتقاد من، تمامی ادیان حقیقتی را دنبال می‌نمایند؛ اما تنها مذهب تشیع است که به این حقیقت لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این ویژگی میان عالم انسانی و الوهی برای همیشه باقی است. این نظر من است؛ آیا شما نیز نظرتان دراین باب همین است ؟…»

عنصو دوم تدبر وتعقل است .

عنصر سوم استنباط واجتهاد مستمر در اخبار وروایات است . قرآن می فرماید :

وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً (النساء/۸۳)

و چون از ناحیه کفار خبرى از امن و یا خوف به این سست ایمانها برسد آن را منتشر سازند، در حالى که اگر قبل از انتشار، آن را به اطلاع رسول و کارداران خویش رسانده، درستى و نادرستى آن را از آنان بخواهند، ایشان که قدرت استنباط دارند، حقیقت مطلب را فهمیده، به ایشان مى‏گویند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود جز مواردى انگشت شمار هر لحظه شیطان را پیروى مى‏کردید (۸۳).   این آیه شریفه  به دنبال آیه توصیه به تدبر در قرآن است  که درآیه قبل ازآن آمده . می فرماید:

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ‏ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً (نساء/۸۲)

آیا به قرآن نیک نمى‏اندیشند که اگر از سوى (کسى) جز خداوند مى‏بود در آن اختلاف بسیار مى‏یافتند.

تدبر واژه ایست از باب تفعل وازریشه دَبراست  وبه معنای ژرف نگری وآنسوی کلمات را دیدن . قرآن مجید با جمله« افلایتدبرون» سئوالی معترضانه مطرح فرموده که چرا درقرآن تدبر وژرف نگری نمی کنند؟!! .گوئی مخاطب افرادی نیستند که اصلا به قرآن توجه نمی کنند ،مخاطب افرادی هستند که قرآن میخوانند ومشنوند ولی فقط به ظواهرقرآن می نگرند وبه بواطن وعمق آن توجهی ندارند . بواطن وعمق قرآن به یقین نیاز به تعقل وتامل دارد .به قول  ملک الشعرای بهار:

آنکه از قرآن همان الفاظ تازی خواند وبس

                                هم به قرآن کو بود از راز قرآن بی خبر

راز قرآن را زصاحب خانه جویا شوکه هست

                                   از مراد میزبان بی شبهه مهمان بی خبر 

این سه عنصرهرکدام مباحث مفصلی لازم دارد که با توجه به محدودیت وقت به موقع دیگر موکول می کنم.-والسلام”

در ادامۀ این شب، دکتر نصرالله پورجوادی، به طرح دو سئوال در مورد چگونگی ترجمۀ این اثر و انتخاب عنوان آن، پرداخت و بیان داشت:

“برای روشن شدن این ترجمه، دو سئوال از جناب آقای دکتر نصر داشتم. قرآن اولین بار در قرن چهارم، به زبان فارسی، ترجمه شد. امروزه، تعداد آثاری که به زبان انگلیسی، دربارۀ اسلام و قرآن و حدیث نوشته می شود، شاید بیشتر از زبان عربی است و این خود سبب شده که زبان انگلیسی به عنوان یک زبان اسلامی، مطرح گردد. به جناب آقای دکتر نصر، تبریک می گویم. چرا که قرآن، اول بار به زبان فارسی ترجمه شده و هم اکنون توسط یک فارسی زبان به زبان انگلیسی برگردانده شده است. هنگامی که در قرن چهارم، تصمیم به ترجمۀ قرآن به زبان فارسی شد، این کار  برای مترجمان، مسأله ای بود که آیا می شود قرآن را از زبان عربی به زبان دیگری، ترجمه کرد؟ بدین سبب، از علمای ماوراء النهر و … فتوی گرفتند و در واقع همگی به اتفاق فتوی دادند که بله ترجمۀ قرآن به زبان فارسی، جایز است و درهای ترجمه به روی این کتاب آسمانی، گشوده شد. تاکنون هم در زبان فارسی، صدها ترجمه از قرآن انجام گرفته و این زبان، در طول این هزار و دویست سال گذشته، آمادگی این را پیدا کرده است که مفاهیم قرآنی را بیان کند و حتی در بسیاری از این مفاهیم، نیازی به ترجمه نداریم، چون که خیلی از مفاهیم هستند که عینا در زبان فارسی به کار برده می شود. سئوال من این است: حدود دو قرن است که اسلام پژوهی، به زبان انگلیسی، صورت می گیرد و نوشته می شود و ترجمه های متعددی هم از قرآن به زبان انگلیسی شده است. در این دویست سالی که این فعالیت، صورت گرفته، این زبان تا چه حد، توانایی و آمادگی آن را پیدا کرده است که مفاهیم قرآن را بیان دارد و کلماتش قابل ترجمه، به زبان انگلیسی، باشند؟ اطمینان دارم مترجمان امروز مشکلاتی که همکارانشان در دویست سال پیش داشته اند را ندارند. به یاد دارم که «آرتور آربری» (Arthur John Arberry) که یکی از مترجمان قرآن است و این قرآن را درست در زمان جنگ ترجمه می کند، با وجود اینکه خود مسلمان نبود، در مقدمه از مشکلاتی که با آن روبرو بوده است، صحبت می کند و می گوید که اگر آن نیرویی که پشت نزول این کلام وجود دارد به من مدد نرسانده بود، چه بسا نمی توانستم این قرآن را ترجمه کنم و در واقع دلیل سرانجام آن را، مددی که از عالم غیب به او رسیده، می داند. این اعتقاد آربری است. اطمینان دارم که برای جناب دکتر نصر هم یک چنین نیرویی بوده که توانسته اند این کار را به سرانجام برسانند!”

نویسندۀ کتاب «عهد الست» ، در ادامه، گفت:

“سئوال دوم اینکه چرا عنوان این کتاب را “THE STUDY QURAN” گذاشته اند؟ کمی برای من عجیب است شاید طبیعی تر بود که” THE STUDY OF QURAN”  نامیده شود. ولی حتما منظوری از این تعبیر و عنوان انتخابی دارید؟ در این صورت باید در فارسی  این عنوان را «قرآن پژوهی»، معنا کنیم! چون که نمی توانیم  آن را  «پژوهش قرآن»، ترجمه کنیم.”

سپس، سردبیر مجلۀ بخارا، از دکتر نصر در خواست کرد که ضمن پاسخ گویی به سئوالات دکتر پورجوادی، به شرح گزارشی از این ترجمه در طی این سال ها، بپردازد.

دکتر سید حسین نصر، از برگزار کنندگان این شب و همینطور سخنرانان این جلسه، تشکر کرد و در ادامه، چنین سخن گفت:

“خداوند منان را شاکرم که این فرصت را به بنده داد تا در مورد کلام عزیزش چند کلمه ای، با دوستان و هم وطنان، از راه دور، سخن بگویم. در ابتدا می خواهم عرض سلامی خدمت حضرت آیت الله محقق داماد، دوست بسیار نزدیک و انسانی والا با قلبی پاک و ضمیری روشن داشته باشم و همچنین خدمت آقای دکتر پورجوادی، سلامی دارم. به خاطر دارم، اولین باری که نزد من آمدند، جوانی بودند و امروز از دانشمندان بنام مملکت ما هستند.

تقریبا بیست و پنج سال پیش در آمریکا کمپانی هارپر وان (HarperOne) در سانفرانسیسکو که بزرگترین ناشر کتب دینی و فلسفۀ دینی در غرب می باشد و طرح های بزرگی را انجام می دهد و اتفاقا چند کتاب اخیر مرا، این انتشارات، منتشر کرد، کتابی با عنوان” BIBLE “THE STUDY را به چاپ رساند. شاید وقتی ما ایرانیان، این عنوان را می شنویم به گوشمان کمی سنگین بیاید ولی انواع و اقسام صفت ها برای اسم کتاب مقدس مسیحیان، به کار برده شده است، صفاتی که موصوفش” BIBLE”  است اما اشاره  به جهتی از جهات و آنچه که در کتاب مقدس انجیل است، دارد. چنین چیزی در فارسی وجود ندارد و می گوییم: «قرآن کریم» و «قرآن مجید» و بسیاری دیگر از اسامی صفات الهی که در خود قرآن، موجود هستند. امکان دارد که این عناوین  در ترجمۀ ما، از نظر ساختار زبان انگلیسی، کمی سنگین به نظر بیاید، اما در قلمرو مطالعات دینی و مخصوصا مربوط به کتاب مقدس مسیحیان، شاهد عناوینی اینچنین هستیم. از جمله:.“KING JAMES BIBLE” این کتاب یک اثر زیبا در زبان انگلیسی است که در دورۀ پادشاه انگلیس،” JAMES” ، ترجمه شد و هنوز زیباترین ترجمۀ زبان انگلیسی از کتاب مقدس مسیحیان است و رونق بسیاری پیدا کرده است که نه تنها برای خواندن مسیحیان در روزهای یکشنبه در کلیسا است، بلکه منبعی برای مطالعۀ دانشجویان می باشد و با سرعت در میان درس های دانشگاهی قرار گرفته است و تدریس می شود و از لحاظ صنعت نشر کتاب، موفقیت فوق العاده ای پیدا کره است. انتشارات“HarperOne”، نمونۀ این کار را برای تورات، کتاب یهودیان، انجام داد  و “THE STUDY TORAH” را منتشر کرد. این اثر نیز با استقبال بسیاری، نه تنها بین یهودیان بلکه میان عامۀ مردم، روبرو شد. حدود یازده سال پیش از این انتشارات، با من تماس گرفتند و گفتند که می خواهیم

“THE STUDY QURAN” را منتشر کنیم و عنوانش را هم، همانند دیگر کتب مقدس منتشر شده، اینگونه  بگذاریم. انتخاب این عنوان علت تجاری و فرهنگی داشت. چرا که در مکان های مذهبی، جا افتاده بود. به آن ها گفتم که باید فکر کنم و هنوز پاسخی جهت همکاری ندارم. به خانه رفتم و فکر کردم که من، تمام عمر خود را صرف چاپ متون فلسفی و عرفانی و … کرده ام اما در مورد قرآن چیزی ننوشته ام، به جز یک فصل در کتاب «آرمان ها و حقایق اسلام». اما من دانشمند قرآنی نیستم! روز بعد با آن ها تماس گرفتم و گفتم که از پروردگار خجالت می کشم و در بضاعت علمی بنده نیست و نمی توانم این کار را بکنم. گفتند که درست فکر کنید و دوباره صحبت خواهیم کرد. اما روز بعد که با من تماس گرفتند، حرف عجیبی زدند که اگر شما این پروژه را نپذیرید، ترجمه، به هیچ شخص دیگری، داده نخواهد شد و در کل انجام نخواهد گرفت. خیلی ناراحت شدم. با خود گفتم که خداوند به من چه خواهد گفت؟ اینکه کلام من را بر زمین گذاشتی! اگر خدا، من را برای این امر برگزیده است، حتما حکمتی در آن، وجود دارد! از غضب الهی ترسیدم! استخاره کردم و استخاره هم خوب آمد و روز بعد با این مرکز تماس گرفتم و گفتم که قبول می کنم اما به دو شرط: اول اینکه تمام افرادی که بر روی این پروژه کار می کنند، باید مسلمان باشند. اعتراض به این موضوع داشتند و من گفتم که چون در پروژۀ تورات و انجیل همۀ گروه، یهودی و مسیحی بودند، حال در مورد قرآن هم باید اینگونه باشد. دوم اینکه انتخاب همۀ افراد توسط شخص من صورت گیرد. با دو شرطم موافقت کردند و من این آزادی را پیدا کردم. چون می خواستم که یک اثر اسلامی باشد،گرچه اسلام وسیع است و ما هزاران مکتب داریم اما دلیل نمی شود که یک اوریانتالیست که استادی است و زبان عربی می داند با ما همکاری کند و حاصلش همانند متون انحرافی که در مورد قرآن قرن سوم، داده شده بود، بشود. چهار جلد کتاب، با عنوان قرآن از دیدگاه غربی، به چاپ رسیده است! خب  ایشان آزاد هستند که چنین کاری را انجام دهند!  ما هم می توانیم در مورد مسیحیت هر طور دوست داریم بنویسیم گرچه این کار را نمی کنیم. به هر صورت بعد از قبول شرطم توسط انتشارات، به فکر تشکیل گروهی جهت همکاری افتادم و در واقع ویراستارها و … و افرادی که بتوانند مقالاتی که آقای محقق داماد، به آن ها اشاره کردند و  بسیار مهم بودند و در کتاب های مشابه، نمونه های آن ها، وجود داشت را تألیف کنند. در طول این پروژه، ناراحتی قلبی پیدا کردم و بعد از عمل جراحی و طی دورۀ درمان، دوباره به ادامۀ این طرح، مشغول شدم. ده سال، صرف این پروژه شد. اشخاصی چون: دکتر ژوزف لومبارد(Joseph E.B. Lumbard) ، استاد دانشگاه براندایس در ماساچوست است که از دانشگاه ییل، فارغ التحصیل شده و شش سال در دانشگاه جورج واشنگتن در دروه های لیسانس و فوق لیسانس شاگرد من بودند. دیگری جنر دگلی (Caner K.Dagli) ، متولد امریکا ولی چرکسی تبار است، او هم شاگر من بود و بعد به دانشگاه پرینستون رفت. دیگری خانم ماریا دکیک (Maria Massi Dakake) هستند که از دانشگاه پرینستون، دکترای خود را دریافت کرده اند. محمد رستم (Mohammed Rustom) ، دانشمند جوان دیگری است که پاکستانی است و متولد کانادا بود. کسانی را انتخاب کردم که از سطح شرق شناسی غرب، کسی نتواند به آن ها انتقادی بکند. این دوستان هم حق شاگردی را به معنای واقعی ادا کردند و همۀ کارهای دیگر خود را کنار گذاشتند و با من همکاری کردند. همگی دانشمندان جوانی هستند و کارهای بسیاری انجام داده اند، به عنوان نمونه: Mohammed Rustom ، کتابی در مورد ملاصدرا نوشته است که یکی از بهترین کتب فلسفه اسلامی به زبان انگلیسی در دوران اخیر است. Joseph E.B. Lumbard ، کتابی در مورد احمد غزالی نوشته است که دکتر پورجوادی هم در این کار سهیم هستند و اولین قدم را ایشان برداشته اند. خلاصه اینکه، شروع به کار کردیم و ده سال طول کشید تا این کار به سرانجام برسد. این کتاب دو هزار صفحه است و چون می خواستند که دو هزار صفحه را در یک جلد بگنجانند، برگ هایش، کاغذ نازکی با جنس اعلایی است و گرانترین کاغذ برای چاپ آن، در نظر گرفته شده است. این کتاب یک میلیون کلمه دارد. در گذشته، کتاب چند جلدی، می خریدیم اما امروزه کتاب های دو جلدی فروش خوبی ندارند و ناشران، در امریکا سعی کرده اند که کتاب ها تک جلدی، چاپ کنند. “

سپس، مؤلف کتاب «آرمان ها و واقعیت های اسلام»، در مورد تدوین و بخش های متعدد جدید ترین ترجمۀ انگلیسی قرآن، تصریح کرد:

“حال چگونه این کتاب تدوین شد؟  اشاره شد به اینکه  اولین ترجمه های قرآن به زبان فارسی، بوده است. البته عده ای از دانشمندان هندی، بر این عقیده هستند که اولین ترجمه به زبان «قوجراتی» بوده که ده سالی میان این ترجمه و ترجمه های فارسی، فاصله است. اما به احتمال قوی، ترجمۀ فارسی، اولین بوده است و ترجمه های بسیار زیبایی هم در این زبان، موجود است. اما ترجمه های انگلیسی از قرن هفدهم، آغاز شد. در قرن نوزدهم، برخی از انگلیسی ها به هند رفتند که در آن زمان، زبان فارسی، زبان اصلی این کشور، بود و قرآن، بین مسلمانان هند، کتاب اصلی محسوب می شد و ایشان از متون فارسی نیز استفاده کرده بودند. بعد به قرن بیستم می رسیم. حالا روزی نیست که ترجمۀ جدیدی از قرآن، به زبان انگلیسی، چاپ نشود. این ترجمه ها را سه گروه انجام می دهند: یکی خود مستشرقین هستند که  سابقۀ این ترجمه، به قرن هفدهم بازمی گردد. حتی آربری که خیلی اسلام را دوست داشت و دوم، اروپایی های مسلمان که زبان مادری اشان زبان اروپایی است. همانند مارتین لینز که قرآن را به زیبایی ترجمه کرده است. سوم مسلمانانی هستند که مهاجرت کرده اند. اولین ترجمه های قرآن که در دوران جدید معروف شد، از مسلمانان هند بود. حتی ترجمۀ یوسف علی که تفاسیرش را وهابی ها تحریف  و چاپ کردند و کتابی مشهور در این بخش است. چون هندوستان، تنها جایی بود که در آن، هم اسلام نقش مهمی داشت و هم مردم انگلیسی می دانستند. ولی در بیست سال گذشته، اکثر ترجمه ها همانند ترجمه های استاد عبدالحمید، ارتباط به این منطقه داشته و بعدها به مصر و ممالک عربی که زبان عربی را خوب می دانستند، راه پیدا کرده است. من انتقادی نمی کنم که این بد بوده یا خوب. مثلا محمد اسد، یک اتریشی بوده که در سن ۲۷ سالگی، مسلمان می شود و به عربستان می رود و حتی سفیر عربستان می شود که عربی و انگلیسی را به خوبی می دانسته و کتابی داشته که از معروفترین ترجمه های قرآن به زبان انگلیسی است اما خیلی استدلالی است و از تمام آیات عرفانی قرآن، تفسیر استدلالی پیش پا افتاده ای کرده است. این تفسیر از لحاظ حکمت عرفان بسیار ناقص است. کسی که بخواهد تفاسیر میبدی و ملاصدرا و علامه طباطبایی را بخواند و بعد این تفسیر را مطالعه کند، متوجه نقص هایش خواهد شد. پیکتال ، یک اروپایی دیگر که کتاب “The Meanings of the Glorious Quran”  و معانی قرآن را زیر نظر دانشمندان هند که هم انگلیسی می دانستند و هم عربی، ترجمه و تفسیر کرد و این کتاب از تمام ترجمه ها، فروش بیشتری داشت. ما از صفر، شروع نکردیم این چند ترجمۀ مهم و همینطور ترجمۀ شیعۀ آقای قرائی را گرفتیم تا ببینیم که هر کدام برای هر آیه چه کلماتی در انگلیسی به کار برده اند. البته ترجمه های خیلی قدیمی که مربوط به انگلیسی دورۀ ویکتوریا بود، مورد استفادۀ ما نبود. چون در زبان انگلیسی، بسیاری از اصطلاحات تغییر کرده است. ما سعی کردیم که ترجمه را بر اساس، انگلیسی کلاسیک بنویسیم اما نه در حدی که تصنعی شود. این ترجمه ها را گرفتیم. در مرحلۀ بعد سی جزء قرآن را بین سه ویراستار، تقسیم کردم: آقای پروفسور Lumbard ، پروفسور Dagli  و پروفسور Dakake . این سه نفر هر کردام ده جزء را ترجمه کردند و خود نیز، در ابتدا، سورۀ فاتحه را به عنوان نمونه ترجمه کرده و برایشان فرستادم و یک سری اصطلاحات دقیق فنی قرآن را با هم مطرح کردیم و ایشان، شروع به کار کردند. بین خودشان متون زبان مقصد را مبادله می کردند و سر آخر برای من می فرستادند و نظر نهایی با من بود. تا جایی که در حد بضاعت ما بود، کوشش کردیم که فصیح ترین ترجمه را منتشر کنیم و در عین حال اثری روشن باشد و انگلیسی روزمره و روزنامه ای نداشته باشد. عربی و فارسی به علت پشتوانۀ سنگین متون کلاسیک، کم تر دچار سیر نزولی هستند. اما انگلیسی اینگونه نیست. امروز دیگر مردم انگلستان، از دوران ویکتوریا هیچ نمی خوانند و استقبال نمی کنند؛ در حالیکه ما اشعار سعدی را بیشتر از اشعار قاآنی که از شاعران دورۀ قاجار است، می خوانیم. ولی خوشبختانه دو کتاب مهم در زبان انگلیسی موجود است که یکی آثار مشهور شکسپیر می باشد و دیگری ترجمۀ کینگ جیمز که ترجمۀ پادشاه جیمز است و هنوز هم در برخی کلیساها آنچه از کتاب مقدس باقی مانده همین کتاب است و خوانده می شود. ما از تمام این امکانات استفاده کرده و ترجمه های قبل را مورد بررسی قرار دادیم. و در یک کار گروهی، توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم. یک هماهنگی میان اعضای گروه وجود داشت. همگی شاگردان من بودند و خوشبختانه این جهان بینی اسلام سنتی و عرفانی حکمی و فلسفی و آنچه که من سال ها به آن ها یاد داده بودم، بر تیم ما، حکمفرما بود. خود را نه تنها وارث متن نوشته به عربی قرآن، می دانستیم  بلکه به چهارده قرن از تفاسیر علی (ع) تا علامه طباطبایی، اشاره کردیم. ترجمه بدین صورت، انجام شد و خداوند عنایت کرد. آن هایی که زبان مادری اشان انگلیسی است گفتند که این، بهترین ترجمه از قرآن است.”

وی در بخشی دیگر از سخنانش، در مورد بخش های قابل ترجمه و غیر قابل ترجمۀ قرآن، اظهار داشت:

“می دانید که چیزی در قرآن وجود دارد که قابل ترجمه نیست. الفاظش قابل ترجمه هستند و معانی اش را تا حدی می توان ترجمه کرد. چون برخی کلمات دارای چندین معنا می باشند. اما سومین مسأله، حضور الهی است که  قابل ترجمه نیست. اگر آب تشنگی آدم را برطرف نمی کرد، کسی آب نمی خورد. با وجود همۀ این ها کمی از این حال و هوا و از آن برکت هم در این قرآن است. سعی کردیم بهترین تفسیر و خط و کاغذ و چاپ را داشته باشیم و تا حد زیادی در ترجمه، به بخش سوم هم توجه داشتیم.”

دکتر نصر در مورد بخش تفسیر و شرح این اثر، گفت:

“وقتی ترجمۀ قرآن تمام شد، شروع به شرح آن کردیم. اولین منبع شرح قرآن، احادیث نبوی و بعد گفتار حضرت علی (ع) در نهج البلاغه است. سخنان امیرالمؤمنین و خصوصا گفتار جملات قصار آن بزرگوار،  طبق سخن برخی عرفا که می فرمایند: “علی مثل قرآن رونده بود.” بر این امر صحه می گذارد.  خلاصه سعی داشتیم از آن قدیمی ترین تفاسیر تا تفسیر علامۀ طباطبایی که استاد بنده بودند، استفاده کنیم. با مشورت ویراستارها، چهل و یک تفسیر را انتخاب کردیم. شرطی که با هارپر وان، گذاشتم این بود که ما هیچ تفسیر و تعبیری از قرآن که متجددانه  یا وهابی باشد، نخواهیم داشت. زمان اهمیتی ندارد، دید مهم است و من بارها گفته ام که این اثر، یک تفسیر سنتی از قرآن کریم است. تمام عمرم طرفدار تفکر سنتی بودم و نمی توانستم در سن هشتاد سالگی، تغییر رویه دهم. این قرآن تمام سنت اسلامی را در برمی گیرد. سعی داشته ایم که پلی میان تفکر و تفسیر شیعه و سنی داشته باشیم. چرا که در این زمان، اسلام، به وفاق بین تسنن و تشیع نیاز دارد. چند نفر از مسلمانان چه شیعه و چه سنی،  به خاطر نفاق آتشی که یک سری آدم بی سواد مسلمان با تحریف غلط غربی ها راه انداخته اند، کشته می شوند؟  پنجاه سال پیش چند نفر پاکستانی شیعه، زن سنی داشتند و بالعکس؟ حال چرا به کشتار دست می زنند؟ ما نمی توانیم کورکورانه در تاریکی راه برویم. مثل دوست من شیخ خلیل که برای تشیع احترام زیادی قائل است. نویسندگان ما از دو عالم شیعه و سنی هستند. هیچ کتابی نمی تواند چنین کاری بکند و ما این کار را انجام دادیم. پس این کتاب سه قسمت را در بردارد: اول، ترجمۀ جدید از قرآن کریم به انگلیسی، دوم، تفسیر  مفصل ترکیبی که شامل تفاسیر سنی و شیعه است و  تفاسیر لغوی تاریخی طبری ها و زمخشری ها و فخرالدین رازی ها و یا تفاسیر عرفانی میبدی و ملاصدار و تمام طیف کامل تفسیر را در برمی گیرد. سعی داشتیم که در حفظ وحدت اسلام، سهم کوچکی داشته باشیم. این کتاب بعد از چاپ، مورد توجه دانشمندان اسلام شناس امریکا و اروپا قرار گرفت و امروزه برای تدریس از این اثر، در دانشگاه های هاروارد، مریلند، جرج واشنگتن و شیکاگو و … این کتاب اصلی، درس قرآن است و  تدریس می شود. گرچه نسل قدیمی مسلمان های امریکا عادت به مطالعۀ کتاب ندارند ولی بچه های آن ها توجه بسیاری به این اثر داشته اند. از فرانسه و ایتالیا هم نامه هایی داشتم که شروع به ترجمۀ این اثر شده است. اولین زبان هایی که به زبان اسلامی، منتشر خواهد شد، فارسی و ترکی خواهد بود. آقای دکتر رحمتی، اعلام کردند که می خواهند در چندین جلد این کتاب را به چاپ برسانند و در بخش زبان ترکی استانبولی نیز، ترجمه هایش، آغاز شده است. در پاکستان و هندوستان هم این کتاب سرقت شده و خوانده می شود. به شما قول می دهم، آخرین زبانی که این کتاب ترجمه شود، زبان عربی خواهد بود!  

در تلویزیون ریاض به اثر من حمله شد. اینکه  من ایرانی هستم و عرب نیستم، شیعه هستم و سنی نیستم، عارف هستم و فقیه نیستم و تمام گناهان در من جمع است! گفتند که این اثر را نخوانید اما تبلیغاتشان مؤثر نبود. ترجمۀ قرآن حتی در ایران هم بازتاب خوبی داشت و  در مصر و ترکیه و … نیز، مورد توجه بود. خوشحالم که گروهی از دانشمندان ما علاقه مند به این موضوع هستند چرا که قرآن اقیانوسی بی کران است. در زمانی که در غرب، نهضت هایی بر ضد اسلام آغاز شده است و چقدر باعث تأسف  است که خودمان در تخریب نام مذهبمان، سهیم هستیم! وقتی به اسم اسلام فجایعی اتفاق می افتد، به اسم اسلام است و بحثی در آن نیست! گرچه در مقابل این اتفاقات، علاقۀ بسیار در زمینۀ مطالعات اسلامی در سراسر دنیا از جمله دانشگاه های امریکا، در رشتۀ ادیان وجود دارد و هیچ رشته ای به اندازۀ اسلام شاگرد ندارد و به این اندازه، دانشگاه، طالب استاد نیست. این یک جهاد معنوی و فکری و  بر عهدۀ تمام کسانی است که می توانند این جهاد عقلانی را برای حفظ اسلام و گسترش آن، انجام دهند. امیدورام خود نمایندگان خوبی برای دین باشیم و تنها حرفش را نزنیم. چون هیچ چیزی بدتر از این نیست که حرفی را بزنیم و بدان عمل نکنیم که منافق در قرآن از کافر بدتر است. خداوند ما را از این مصیبت، نجات دهد! هنگامی که  به خودمان اجازه می دهیم، در مورد دین خدا سخن بگوییم پس به آن عمل کنیم.”

در خاتمه، دکتر مصطفی محقق داماد، در توصیف شخصیت دکتر سید حسین نصر، بیان داشت:

“جناب استاد دکتر نصر،  اجازه بدهید از قول حافظ این خطاب را به جنابعالی داشته باشم:

سحرم هاتف میخانه ز دولتخواهی / گفت بازای که دیرینۀ این درگاهی

شما از فرزند رسول الله هستید و سیادت افتخار اولیه شما است. نزد بزرگانی چون علامۀ طباطبایی و … درس خواندید و فیلسوفی بزرگ و دانشمندی برجسته و از همه مهم تر،  فقیه زاده ای بزرگ هستید. مرحوم آیت الله شهید، حاج سید فضل الله نوری، جد شماست و این حق را تاریخ بر عهده اتان گذاشته که اگر شما این کار را انجام نمی دادید، چه کسی آن را انجام می داد؟  عرضم را با شعر محمد تقی بهار تمام می کنم که در قصیدۀ آخر عمرش می گوید:

ای خوش آن ساعت که آید پیک جانان بی خبر / گویدم بشتاب سوی عالم جان بی خبر

ای خوش آن ساعت که جام بی خودی از دست دوست / خواهم و گردم ز خواهش های دوران بی خبر

تا خبر شد جانم از اسرار پنهان وجود / گشتم از قیل و مقال کفر و ایمان بی خبر

ای بسا زاهد که دیوش در درون دل مقیم / دزد در کاشانه مشغول است و دربان بی خبر

راز قرآن را زصاحبخانه جویا شو که هست / از مراد میزبان، بی شبهه مهمان بی خبر

آن که از قرآن همان الفاظ تازی خواند و بس / هم به قرآن کو بود از راز قرآن بی خبر

جاهلان مغرور سعی خویش و لطفش کارساز / ابر و خورشیدند گرم کار و دهقان بی خبر

این جهان جای توقف نیست، خوشبخت آن که او / چون نسیمی خوش گذشت از این گلستان بی خبر

نیست یک جو ایمنی در قرب درگاه ملوک / ای خوش آن موری کزو باشد سلیمان بی خبر

گر بهار آگه شد از قصد رفیقان دور نیست / یوسف مصری نماند از کید اخوان بی خبر.”

از شما تشکر می کنم که وقت کافی گذاشتید و امیدوارم، سال ها زنده باشید و از این ترجمه با حضور خودتان در ایران رونمایی شود و از خداوند برای شما عمری دراز می خواهیم.” 

در پایان این نشست علی دهباشی، با تشکر از حضور، دکتر نصر در این جلسه، بیان کرد:

“آقای دکتر این قول را به ما بدهید که برای رونمایی ترجمۀ فارسی کتابتان به ایران تشریف بیاورید و با دوست داران خود دیداری داشته باشید.”

دکتر نصر در پاسخ به دعوت سردبیر مجلۀ بخارا، گفت:

” بنده از خدا می خواهم اما باید شرایط درست شود ولی از طرف من مشکلی نیست و اگر فراهم باشد، با اولین پرواز خواهم آمد و حتی اگر حضرت ایت الله محقق داماد، اجازه بفرمایند، خواهم آمد.”