آیا غربیها واقعاً مایلند که ما پیشرفت کنیم؟

دکتر مهدی گلشنی

استاد فیزیک و مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف

شکی نیست که تعداد مقالات در پیشرفت علمی یک کشور، امری مؤثر است؛ اما نوع نوشتن مقاله که این روزها باب شده، آفت و سم است. مقاله را باید بنویسند تا افکار و یا نتایج و دستاوردهای پژوهشی خود را در معرض نقد قرار دهند تا مثلاً دیگران بگویند این بخش مقاله ایده خوبی است یا فلان اشکال را دارد؛ اما نوشتن مقاله نباید هدف باشد. در حالی که اکنون مقاله می‌نویسند تا صاحب‌نام یا استاد شوند یا از سایر مواهب مالی و امتیازات مترتبه بهره‌مند شوند! این‌طور مقاله‌ نوشتن نوعی بلاست. من بارها به این موضوع در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا در مصاحبه‌ها در مطبوعات اشاره کرده‌ام؛ ولی آن‌طور که باید به آن توجه نشده است. مقاله‌نویسی باید یا در تولید علم و نوآوری اثر داشته باشد، یعنی بگویند این فرمول یا ایده یا قانون متعلق به یک ایرانی است و مرزهای دانش را جلو می‌برد، یا باید در رفع نیازهای جامعه مؤثر باشد. ما اکنون همه چیز را وارد می‌کنیم و تولید واقعی علم‌مان درصد کمی از فعالیتهای به‌اصطلاح علمی‌مان بوده است. بیایند با آمار دقیق، نه آمار ساختگی، بگویند که این مقالات چقدر از نیازهای ما را برطرف کرده است.

در شورای عالی انقلاب فرهنگی سؤالی را در این زمینه مطرح کردم، ولی متأسفانه جوابی نشنیدم. سؤال این بود که سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ تعداد مقالات ایران در مجلات بین‌المللی پنج برابر شده، اما آیا میزان صادرات تغییر محسوس کرده یا واردات حتی یک‌پنجم کم شده است؟! علم باید دو بعد داشته باشد: یا در فهم واقعی جهان هستی و دانش بشری نقش داشته باشد، و یا نیازهای محیط را رفع کند. اکنون در کشور ما هیچ کدام از این دو نقش را ندارد. تا این مسائل را علاج نکنند، پیشرفت نخواهیم کرد و متأسفانه نوعی غفلت عمومی در این زمینه حاکم است. پیشرفت واقعی علمی ما به دو صورت نشان داده می‌شود: اول اینکه ما در مرزهای علم فعالیت داشته باشیم و در این زمینه مرزشکنی کنیم که کمتر به آن توجه می‌‌شود؛ دوم اینکه علم باید در جهت رفع نیازهای کشور هم مؤثر واقع شود. ما در بعضی از زمینه‌های علم، تولیدات و مقالات خوب زیادی داریم؛ ولی در مقابل درخصوص برخی از علوم و فناوری‌های جدید چنین شرایطی نداریم. یعنی طی سالهای آینده، غرب محدودیتهای بیشتری برای انتقال فناوری‌های جدید برای ما فراهم خواهد کرد. از این رو ضرورت دارد که همانند چینی‌ها به فکر آن باشیم که ضروریات‌مان را خودمان تأمین کنیم تا حداقل برای ضروریات به خودکفایی برسیم. برخی راه‌حل افزایش کیفیت تولید علم کشور را در جلب همکاری غربیها در راه‌اندازی مراکز علمی جدید در کشور می‌بینند.

من مخالف همکاری‌های علمی بین‌المللی و رفتن به غرب برای یاد گرفتن علم نیستم؛ ولی اینکه پیشنهاد شود آنها برای ما مرکز علمی ایجاد کنند یا ما را در مراکز علمی‌مان هدایت کنند، توهین به هویت ماست. ضمناً ‌چنانچه خارجی‌ها در ایجاد مراکز علمی در کشور همکاری داشته باشند، همواره چشم ناظری بالای سر ما خواهد بود و مانع پیشرفت ما می‌شوند. به عنوان یک تحصیل‌کرده فیزیک ذرات، معتقدم همکاری‌هایی نظیر ارتباطات فعلی ما با سرن تأثیری در پیشرفت علمی کشور در این حوزه ندارد. تحقیقات فیزیک ذرات بنیادی در سطح نظری کاملاً در داخل کشور قابل انجام است و می‌توانیم بی‌هیچ محدودیتی با پژوهشگران خارجی همکاری داشته باشیم؛ ولی در حوزه فیزیک ذرات تجربی مثل شتابگر بزرگ سرن، فقط در کارهای جزئی و کارگری آنها مشارکت داده می‌شویم و در مقابل مبلغ کلانی به عنوان حق عضویت می‌پردازیم، در حالی که محققانی که به این مرکز می‌فرستیم، بعد از بازگشت به ایران نمی‌توانند چنین شتابگری را بسازند یا آزمایشهای مشابهی را طراحی کنند و نتیجه این قبیل ارتباطات تنها فراهم شدن فرصتی برای مسافرتهای خارجی مکرر برخی آقایان است!

مهاجرت نخبگان

مسئله دیگری که باید به آن تأکید شود، مهاجرت نخبگان است. ابتدا نخبگان برای ادامه تحصیل می‌روند؛ ولی مهاجرت آنها ادامه پیدا می‌کند و بسیاری از آنها نیز بازنمی‌گردند. عده‌ای می‌گویند که این طبیعی است که نخبگان برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند و سپس بیایند و معلوماتشان را به ما منتقل کنند. اگر چنین باشد، بسیار خوب است؛ ولی متأسفانه آمار بازگشت درصد بسیار اندکی از نخبگان مهاجر، واقعیت تلخی را نشان می‌دهد. عده دیگری می‌گویند وقتی که ما نمی‌توانیم از آنها استفاده کنیم، طبیعی است که آنها مهاجرت کنند. پس این سؤال مطرح می‌شود که: چرا ما اینقدر وقت و هزینه صرف آنها می‌کنیم و درست زمانی که وقت بهره‌برداری از آنها می‌شود، آنها را تحویل غرب می‌دهیم تا آنها به‌طور مجانی بهترین محصولات ما را بگیرند؟ باید روی این مسئله به‌طور جدی فکر شود. علاوه بر لطمات بسیار اقتصادی، این موضوع به آینده علم در ایران نیز لطمه خواهد زد.

تنگ‌نظری تخصصی

یکی دیگر از مشکلات ما تنگ‌نظری تخصصی و قالبی است. الان مانند زمان ابن‌سینا نیست که یک نفر بتواند همه علوم زمان خود را یاد بگیرد و ما چاره‌ای جز تخصص نداریم؛ ولی داشتن تخصص غیر از قالبی فکر کردن و تنگ‌نظری متخصصانه است. ما شاهدیم که وقتی یک فرد در یکی از رشته‌های علوم متخصص می‌شود، دنیایش فقط و فقط همان رشته تخصصی خودش است. گویی که در یک خلأ انسانی کار می‌کند؛ اما چون این تخصص‌ها باید در محیط انسانها پیاده شود؛ بنابراین لازم است که افراد دروسی ورای تخصص خودشان را بخوانند تا با جوامع انسانی و شرایط انسانها آشنا شوند و از نیازهای جوامع خود آگاه شوند. وسعت دید داشتن در علمای قدیم ما یک فرهنگ بود و آنها همه چیز را جامع می‌دیدند. باید حوزه‌های علوم پایه، علوم انسانی، علوم مهندسی و… با هم ارتباط داشته باشند، همان‌طور که در بعضی از دانشگاههای تراز اول آمریکا و اروپا می‌بینیم که این مبادلات صورت می‌گیرد.

توجه به علوم انسانی

چاره حل مشکلات و موانع توسعه علمی کشور، در توجه به علوم انسانی و از جمله فلسفه علم است. متأسفانه شأن علم در کشور ما معلوم نیست و افراط و تفریط در مورد آن زیاد است. عده‌ای علم تجربی را خودکفا می‌دانند و یک عده هم فقط به معارف دینی توجه دارند. از طرف دیگر عده‌ای فکر می‌کنند که علم حلّال همه مشکلات است. حرف ما در فسلفه علم این است که: علم مرزهایی دارد و فقط به بعضی از سؤالات پاسخ می‌دهد. اگر این مرزها را بشناسیم، مشکل اساسی ما حل می‌شود. آن وقت فقط به مهندسی و پزشکی توجه نمی‌شود و می‌فهمند که علوم پایه و علوم انسانی و مهندسی و پزشکی و… باید در هم آمیخته شوند. شأن فلسفه علم این است که حدود و ثغور علم را معین می‌کند. چیزی که در کشور ما مشخص نیست. بعضی از دانشمندان برجسته غربی که حرف اصلی را زده‌‌اند، کسانی هستند که متوجه نکات فلسفی علوم بودند؛ یعنی متوجه بودند که علوم خالی از فلسفه نیستند. وقتی شما آزمایش می‌کنید و می‌خواهید نتایجش را تعمیم بدهید و ببینید که آیا اعتبار دارد یا نه، دانسته یا نادانسته از فلسفه استفاده می‌کنید.

در زمان حاضر امتیاز اصلی غربی‌ها این است که مرتب خودشان را نقد می‌کنند. آنها متوجه شده‌اند که باید این مسائل را در نظر بگیرند و لذا فلسفه را در دانشگاه ام.آی.تی یا دانشگاه تکنولوژی کالیفرنیا وارد کردند؛ ولی وقتی ما می‌خواهیم فلسفه را وارد کنیم، مشکل داریم؛ چون محیط اهمیتش را درک نمی‌کند. اگر صرفاً غرب هم محل تقلید اینها بود، وضع ما بهتر از چیزی بود که الان هست. اینجا متأسفانه ظاهر را می‌گیرند و چیزی را که دلشان نخواهد، نمی‌گیرند، چون بعضی از آنها زمانی فارغ‌التحصیل شدند که این چیزها در غرب مطرح نبود. ولی الان در غرب همه این بحثها مطرح است و فیزیک به تنهایی مطرح نیست، بلکه فیزیک در کنار فلسفه و زیست‌شناسی و… مطرح می‌شود.

انتقاد جدی

مشارکت ایران در طرح منطقه‌ای «سزامی» مورد انتقاد جدی است. در زمان بررسی نقشه جامع علمی کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دولت قبل، پیشنهاد کردم که تصمیم‌گیری در مورد اولویت‌های علوم پایه، به فرهنگستان علوم محول شود.

با این پیشنهاد موافقت شد و فرهنگستان پس از مباحث جدی و کارشناسی طرح ایجاد شتابگر را از اولویت‌های علمی کشور در نقشه حذف کرد؛ اما بعد از بررسی نقشه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و تصویب آن در شورا، سزامی در صورتجلسه شورا قید شده بود و با وجود اعتراض من و تأیید ریاست محترم وقت شورا، این طرح از متن مصوبه شورا حذف نشد. این پروژه بیشتر با اهداف سیاسی طراحی شده است. آیا غربیها واقعاً مایلند که ما پیشرفت کنیم؟ ارتباط با دانشمندان خارجی مثل برنده‌های نوبل در صورتی مفید است که تداوم داشته باشد. همان سیاستی که چین با برندگان چینی‌تبار جایزه نوبل درپیش گرفته و سالی یک بار آنها را دعوت می‌کند تا در پروژه‌های علمی این کشور همکاری داشته باشند. در سالهای اخیر می‌بینیم که برندگان جایزه نوبل را به ایران دعوت می‌کنند تا چند سخنرانی در دانشگاهها داشته باشند. بدون اینکه فکر کنند سخنرانی یک برنده نوبل که علمش را به ما منتقل نمی‌کند و به این سفرها به چشم سفر تفریحی نگاه می‌کند، سود علمی در خوری به دنبال ندارد.

کلید واژگان: علوم انسانی، غرب، مدرنیته، تجدد، علم، ایران، نقشه جامع علمی، انقلاب فرهنگی.