مانیفست اسلام در دوره پسامدرن

دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

مقاله مانیفست اسلام در دوره پسامدرن ، نظریه اجتهادی اندیشه اسلامی متناظر با ایسم ها و چالشهای قرن بیست ویکم است.

کلیدواژگان: اسلام، قرآن، پسا مدرن، مانیفست، اجتهاد، توحید، انسان، قسط، اخلاق، معنویت، رهبری، معرفت، هنر، حقوق بشر و طبیعت، جامعیت اسلام، مقابله با ظلم، همزیستی مسالمت آمیز، نقد مناسبت جهان امروز، توسعه پایدار، دیالوگ و مونولوگ.

مقدمه:
اسلام دین جامعی است که پاسخ­گوی نیازهای اساسی بشریت برای همه دوران است. مانیفست اسلام بیانگر چارچوب فکری و پاسخ­گویی اسلام به مسائل همه اعصار است و به فهم اجتهادی از اسلام مبتنی بر زمان و مکان درهر دوره بستگی دارد. برجسته شدن هر بُعد یا قانون اسلامی، متناظر با نیازها و چالش های فرهنگی – سیاسی – اجتماعی آن دوره است.

مقاله مانیفست اسلام در دوره پسامدرن ، نظریه اجتهادی اندیشه اسلامی متناظر با ایسم ها و چالشهای قرن بیست ویکم است و دارای هجده رکن: توحید، انسان، قسط، اخلاق، معنویت، رهبری، معرفت، هنر، حقوق بشر و طبیعت، جهانی، جاودانی، جامعیت، مقابله با ظلم، همزیستی مسالمت آمیز، نقد مناسبت جهان امروز، توسعه پایدار و دیالوگ است، که اصل بی نظیر و قدسی “توحید الهی” نقش مرکزی دارد. قال رسول الله: “إذا ظَهَرتِ البِدعُ فی اُمّتی فلْیُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم یَفعلْ فعَلَیهِ لَعنهُ اللّه‏.” (الکافی: ۱/۵۴/۲): پیامبر خدا(ص) فرمودند :”هرگاه بدعت ها در امتـم پدیدار شود بر عالِم است که علم خود را آشکار سازد. پس هر کس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد.”

توحیـد:

اسلام مُنادی توحید است. ” قُل هُوَ اللهُ اَحَد. اللهُ الصَّمَد. لَم یَلِد وَ لَم یوُلَد. وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد” (توحید: ۱-۴) اصل معاد در بطن اصل برین مبداء یگانه و متعالی قدسی وَ اصل نبوت نیز در بطن مبداء و معاد، نبوت نهفته است و از بطن نبوت عامه، نبوت خاصه و خاتم الانبیایی حضرت محمد مصطفی(ص) مبرهن می­شود. فرامین حضرت حق برای آزادی، سعادت و بهجت انسان است؛ نـه برای بردگی، تحقیر و تخفیف او. حق تعالی دین را برای آزادی و بهروزی انسان فرستاد و انسان را برای خود خلق کرد.

انسان:

انسان در حالی که هیچ سابقه وجودی نداشت توسط خداوند آفریده شد و حق تعالی از طریق وحی به انبیاء وَ در دوره آخرالزمان از طریق قرآن و عقل ربانی، طریق حق را به آنها نشان داد. اما انسانها مختارند طریق حق یا ظلم و گمراهی را در پبش گیرند. سعادت ابدی نصیب ابرار می­گردد که خداوند را دوست دارند و در مسیر رضای او سلوک می­کنند. سلوک به سوی حق نیازمند پایداری، ذکر، فکر، عمل و تهجد است. قرآن و سنت نبوی و ولوی، برنامه سیر و سلوک کامل به سوی حضرت حق است. اهل بیت (علیهم السلام) تیپ های معنوی و اجتماعی ایده آل اسلامی به عنوان الگوی فکری و رفتاری انسانها در همه اعصارند. از دیدگاه قرآنی انسان از دو بُعد خاکی و الهی، ناسوتی و لاهوتی، بهیمی و ربانی قوام یافته است. آیه شریفه ” وَ لَقَـد خَلقنَا الاِنسانَ مِن صَلصالٍ مِن حَمَاءٍ مَسنوُنٍ” (حجر: ۲۶): ” و به تحقیق ما انسان را از گلى خشکیده از لایه هاى سیاه آفریدیم.” به بُعد مادی انسان اشاره دارد وَ آیه شریفه “. . . وَ نَفَختُ فیهِ مِن روُحی” (حجر: ۲۹): “. . . و در او از روح خویش دمیدم.” اشاره به بُعد الهی انسان دارد. آفرینش انسان نمونه اعلای خلقت است: “وَ لَقَد خَلَقنَـا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَـقویم” (تین: ۴): “انسان را در مقام احسن تقویم (نیکوترین صورت در مراتب وجود) آفریدیم.”

“در او جمع گشته هر دو عالم     گهی ابلیس گردد گاه آدم” (گلشن راز شبستری: بیت ۱۵۱)

انسان که امانت دار الهی (احزاب: ۷۲)[i]، کمال طلب، حق پرست، صاحب کرامت (اسراء: ۷۰)[ii] و آموزش یافته الهی (بقره: ۳۱)[iii] است؛ هم می­تواند از هر حیوانی درّنده تر باشد و در حضیض ذلت، دنائت و غرق در معاصی، خودپرستی، لذت های کاذب، سعادت های پوشالی و در اسفل السافلین، غرق در بُعد مادی و جسمانی باشد و هم می­تواند با پرواز به اعلاعلیین و ملکوت اعلی، مسجود فرشتگان و خلیفهالله گردد.

“کنــد یک رجعت از سجّیـــن فجّار     رخ آرد ســــــوی علــیین ابــــــرار” (گلشن راز شبستری: بیت ۳۲۹)

آدمی قابلیت دارد به درجاتی واصل گردد که به قول حضرت علی(ع) اگر پرده های عالم غیب برطرف شود هیچ چیز تازه ای بر او مکشوف نگردد و عشق و عاشق و معشوق و عقل و عاقل و معقول یک چیز گردند.

“نمانـــد در میـــــانه هیــــــچ تمیـیـز     شود عارف و معروف جمله یک چیز” (گلشن راز شبستری: بیت ۴۱۱)

“دل عـارف شنـاســـای وجـود است     وجود مطلــق او را در شــهود است”     (گلشن راز شبستری: بیت ۳۹۵)

اگر آتش عشق الهی در وجود گوهر عالم وجود و اشرف مخلوقات شرری بزند، به مقامی واصل می­گردد که این حدیث قدسی آن را ترسیم می­نماید: ” مَن طَلَبَـنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهَ وَ مَن علی دِیَتَهُ فَاَنَا دِیَتَهُ“: “کسی که می­طلبدم می­یابدم و کسی که می­یابدم می­شناسدم و کسی که می­شناسدم دوستدارم می­شود و کسی که دوستدارم می­شود عاشقم می­شود و عشق می­ورزدم و کسی که عشق می­ورزدم، به او عشق می­ورزم و کسی را که به او عشق می­ورزم، می­کُشم و کسی را که می­کُشم، دیه اش بر من واجب است و کسی که دیه اش بر من واجب است، من دیه اش خواهم بود.”

وصول به این مقامات زیبا و با شکوه و آرامش جذاب و شیرین آن گاه میسر می­شود که رخدادهایی برین در درون جان آدمی ظهور یابد:

“وجود تو همه خار است و خاشاک     بـرون انــداز اکنـون جملــه را پاک

بـرو تـو خانـه خـود را فــرو روب     مهیــا کــن مقــام و جـــای محبـوب

چـو تـو بیـرون شــدی او انـدر آیــد     بـه تــو بـی تــو جمـال خود نمایـــد

(گلشن راز شبستری: ابیات ۳۹۷ – ۳۹۹)

پیمودن طریق معنوی به جانب حضرت حق، نیازمند مرشد معنوی است. امام‏ حسن‏ عسگری(ع) درباره پیروی از علمای الهی می­فرمایند: “. . . وَ اَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ” (وسایل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱، حدیث ۳۳۴۰۱): “هر یک از عالمان الهی که بر نفس خود مسلط باشد، دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند؛ بر سالکان واجب است از او پیروی نمایند.”

قسـط:

اسلام مُنادی عدالت و قسط اجتماعی است. “لَقَـد اَرسَلنا رُسُلَنا لِیَـقوُمُ الناسَ بِالقِسط” (حدید:۲۵) قاعده حاکم در روابط اقتصادی – اجتماعی – سیاسی سیستم و جامعه اسلامی، مبتنی بر عدالت و قسط است. هیچ قانون و رفتاری نمی­تواند با این قاعده طلایی که هدف اصلی نهضت انبیاء بوده، در تعارض باشد. بالاخص در حوزه اقتصادی مجموعه مناسبات و شرایط تولید و توزیع ثروت باید به ایجاد جامعه ای فاقد شکاف طبقاتی منتهی گردد. حکومت مسئول اصلی رفع شکاف های طبقانی در جامعه است. حکومتی که موفق به پرکردن شکاف طبقاتی نگردد، از فلسفه وجودی اش فاصله جدی گرفته است.

اخـلاق:

اسلام مُنادی اخلاق است. “وَ اِنَّکَ لَعَـلی خُلُقِ العَظیم” (قلم: ۴): ” تو – ای پیامبر – سجایای اخلاقی عظیمی داری.” خُلق به معنای قوا و سجایای اخلاقی است که با بصیرت احساس می‏شود. این آیه شریفه هر چند به خودی خود حُسن خُلق رسول خدا(ص) را ستایش می­کند، لیکن با در نظر گرفتن سیاق آیات این سوره، به اخلاق پسندیده اجتماعی نبی اکرم (ص) نظر دارد؛ اخلاقی که در ارتباط با رابطه و تعامل او با مردم و جامعه است همچون استواری بر حق، صبر در مقابل آزار و خطاهای افراد، عفو و گذشت نسبت به مردم، سخاوت، مدارا، تواضع و امثالهم. امام حسین(ع) می­فرمایند: از پدرم امیرمؤمنان علی(ع) درباره ویژگی­های زندگی پیامبر(ص) و اخلاق و سیره ایشان سؤال کردم و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمودند. در بخشی از این حدیث آمده است: “پیامبر اکرم (ص) با همنشینان دائماً خوشرو، خندان، سهل الخُلق و ملایم بودند. هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بد زبان و عیب­جو نبودند، هیچ کس از ایشان مأیوس نمی­شد و هر کس به در خانه ایشان می­رفت نومید بازنمی­گشت.” وجود رسول حق(ص) از قید سه مورد رها بود: مجادله در سخن، پرگویی وَ دخالت در کاری که به ایشان مربوط نبود. در ارتباط با مردم نیز از سه مورد فارغ بودند: کسی را مذمت نمی­کردند، سرزنش نمی­نمودند وَ در لغزش­ها و عیوب پنهانی مردم جستجو نمی­کردند. آن حضرت به یاران خود می­فرمودند هر گاه کسی را دیدید که حاجتی داشت، به او عطا کنید. رسول اکرم(ص) هرگز کلام کسی را قطع نمی­کردند تا سخنش پایان پذیرد.” (حویزی، ۱۳۹۰، جلد ۵، صص ۳۹۳-۳۹۲).

معنویت:

گوهر اسلام، معنویت است. فقدان معنویت مهم ترین بحران دوره پسامدرن است. الیناسیون انسان درد جانکاه تمدن مدرنیته و دوره پسامدرن است. بشر در این دوره به کشفیات بسیاری نائل آمده و به آسمانها و فضای مجازی دست یافته، اما از کشف خود بازمانده، در خویشتن تنها و غریب است. میلیون­ها پلیس نیز موفق به کنترل یا کاهش جرم و جنایات نشده اند. اسلام انسان را به زیباسازی، زینت و بهسازی درونِ خود دعوت می­کند. اسلام انسان را به ارتباط عاشقانه با خالق زیبای هستی فرامی­خواند. تعالیم اسلام به انسان توجه می­دهد که زندگی و جهان دارای مفهوم و غایتی فراتر از میعارهای کمّـی است که اکنون بر زندگی آدمی سیطره یافته است. “مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَـقَـد عَرَف رَبَهُ“: “آن که خود را شناخت، خدای را شناخته است.”

ما از خداییم و به سوی خدا می رویم و در این سیر صعودی به جانب او، برخلاف تعالیم برخی از فلسفه های مدرن در هستی تنها، پرتاب شده و بی کس و کار نیستیم؛ بلکه او با ماست و هر لحظه که او را بخوانیم به ما پاسخ می­دهد. ما را دوست دارد و سرنوشت و زندگی ما برای او اهمیت دارد. “اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعوُنَ” (بقره: ۱۵۶) – “وَ هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم” (حدید: ۴) – “وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیکُم مِن حَبلِ الوَرید” (ق: ۱۶) ما با ارتباط قلبی با جهان بیکران پیوند می­خوریم، جلال و جمال او را مشاهده می­کنیم و به معرفتی عمیق از هستی، زندگی و تاریخ می­رسیم و در سایه این فهم عمیق معنوی است که زندگی برایمان شیرین، زیبا و معنی دار می­شود. رفتارمان در راستای آفرینش، نیکو و زیبا می گردد و احساس تنهایی، اضظراب، افسردگی و بی پناهی سپری می­شود. بدین ترتیب زندگی یک سمفونی الهی ­می­شود که نُت آن را آن محبوب زیبارو نگاشته و چنان انسانی هنرمندانه و عاشقانه آن را می نوازد.

وَ العَصر. اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر. اِلَّا الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ. وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ” (عصر: ۱-۴) پیمودن طریق معنوی به سوی حضرت حق، نیازمند مرشد معنوی است. امام ‏حسن‏عسکری‏ (ع) درباره پیروی ازعلمای الهی فرموده اند: “. . . وَ اَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ” (وسایل الشیعه، جلد ۲۷، ص ۱۳۱، حدیث ۳۳۴۰۱): “هر یک از فقها که بر نفس خود مسلط باشد، دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند؛ بر همگان واجب است از او تقلید کنند.”

امام حسن عسکری (ع) به نقل از پدر بزرگوارشان امام هادی (ع) می­فرمایند: “وَ لا مَن ‏یَبقی بَعدَ غَیبَهِ قائِمِکُم‏ عَلَیهِ السَّلام مِنَ العُلَماءِ الدّعینَ اِلَیهِ وَ الدّالینَ عَلَیهِ وَ الذّابّینَ عَنْ دینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ المُنقِذینَ لِضُعَفاءِ عِبادِاللّهِ مِنْ شُبَّاکِ اِبلیس وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فخاحَ النَّواصِبِ لَما بَقِیَ اَحَدٌ اِلاَّ اِرْتَدَّ عَنْ دینِ‏ اللهِ وَ لکِنَّهُمُ الَّذینَ یمسِکُونَ ازمه قُلوبِ ضُعفاءِ الشیعَهِ کَما یُمسِکُ صاحِبِ السَّفینَهِ سُکّانِها اُولئِکَ هُم الاَفضَلُونَ عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ” (الاحتجاج، جلد ۱، ص ۱۸، جلد ۲، ص ۴۵۵ – منتخب الاثر، ص ۲۲۳): “اگر نبودند دانشمندانی که بعد از غیبت قائم شما به سوی او دعوت کرده و رهنمون می‏شوند و از دین او دفاع می­کنند و بندگان ناتوان را از دام‏های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می­دهند، احدی باقی نمی‏ماند جز این که از دین خدا مرتد می‏شد. این دانشمندان زمام دل ضعفا را به دست می‏گیرند، همان‏گونه که ملوان‏ها زمام کشتی را به دست می گیرند و سرنشین‏های کشتی را از خطر مرگ حفظ می­کنند. اینها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.”

رهبـری:

تکنوکراسی و بوروکراسی از رهبری بشریت ناتوان اند. اسلام مُنادی رهبری صالح از جنس مستضعفین است. “اِنّما وَ لیُّکُمُ الله وَ رَسوُلِهِ وَ الَّذینَ آمَنوُا اَلّذین یَقیموُنَ الصّلوه وَ یُؤتوُنَ الزّکوه وَ هُمُ الرّاکِعون” (مائده: ۵۵): “ولیِّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.” “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ” (نساء: ۵۹) – “وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ” (قصص: ۵)

بر اساس تعالیم قرآن حکیم، سنت نبوی و سیره علوی؛ در سیستم و جامعه برین اسلامی رهبری صالح، موحد، اخلاق مدار و عامل به احکام دین است. او (فرد) و آن (سیستم) عالِم، عادل، اهل مشورت، اهل مدارا، انتقاد پذیر، جوانمرد، خادم ملت، آمر به معروف و ناهی از منکر و مدیرند. رهبری در اسلام به معنای عامِّ سیستـم است. بدین معنا که سیستم حکومتی اسلام دارای چنین خصوصیاتی در شعب مختلف حکومتی نظیر تقنین، اجراء و قضاء است. در نظام سیاسی اسلام قانون و عدالت حکومت می­کند، نـه شخص. فلسفه سیاسی اسلام اطاعت کورکورانه مردم از حکومت را نهی می­کند و عدم تبعیت مردم از دستورات خلاف شرع حکومت را واجب می­شمرد. قال رسول الله(ص): “لا طاعَهَ لمَخلوُق فی مَعصِیَهِ الخالِق“( امالی صدوق ، ص ۳۷۰؛ سنن ترمذی، حدیث ۱۷۰۷، حاشیه۱، ص۲۹۸) شکل حکومت اسلامی در دوره معاصر نه خلافت و نه سلطنت مشروطه است بلکه دموکراسی و جمهوری است. “وَ أَمرُهُم شُورى بَیْنَهُمْ” (شوری: ۳۸) محتوا بر اساس عقل و فهم اجتهادی عصری از قرآن و سنت با توجه به زمان و مکان است. لذا در عصر حاضر نظریه جمهوری اسلامی نزدیکترین دکترین به تعالیم اسلام است. در اسلام ناب محمدی بر خلاف مسیحیت و خلافت جور، تئوکراسی/  theocracyنداریم. در اسلام هر نوع دیکتاتوری به خصوص دیکتاتوری به نام دین محکوم و مطرود است و مهم ترین جهاد، بیان حق در مقابل سلطان جائر است. “اَفضَلُ الجَهاد کَلِمَهُ الحَق عِند السُلطانِ الجائِر” فلسفه حکومت در اسلام، قیام به قسط است. حکومت هدف نیست، بلکه ابزاری برای ساختن جامعه توحیدی مبتنی بر قسط و معنویت است.

در اسلام دوره پسامدرن، قدرت در شبکه عام رهبری توزیع شده و تمرکز قدرت که موجب فساد و تصمیم گیری های غیر کارشناسی می­شود مقبولیت ندارد. بدون شک در تفکر اسلامی حکومت توتالیتر وجود ندارد. در دوره پسامدرن با توزیع قدرت بین نهادهای مدنی، دولت حداقلی تشکیل می­شود که وظیفه آن نظارت عام بر امور جامعه و جلوگیری از تعارض نهادهای مدنی با یکدیگر و دفاع از کیان امت و کشور و مسئولیت های عام کشورداری و امور حسبیه است. مسئولین بر اساس تقوای الهی، تخصص و قدرت مدیریت از سوی مردم برای دوره معینی انتخاب می­شوند و از طریق ملت نیز قابل عزل اند.

معرفت:

قدرت در دوره پسامدرن در اطلاعات مستتر است. در اسلام، قدرت منبعث از معرفت جامع ربانی است. اسلام انسان را به تفکر و تدبر در جهان و زندگی دعوت می­کند. اسلام می­خواهد مسلمانان مبدأ و معاد را با شناخت مبدأ و معاد را دریابند. اسلام مسلمانان را به طلب علم دنیا و آخرت برای سعادت و بهزیستی در هر دو جهان دعوت می­کند. ما با غلبه تکنولوژی و ماشین بر زندگی انسان مخالفیم. ما با ماشین مخالف نیستیم، با این طرز تفکر مخالفیم که ماشین و ماشینیسم حلال عموم مشکلات تلقی شود. ما با تجاوز تکنولوژی به حیطه طبیعت و انسان مخالفیم. ما جامعه بشری را به معرفت علمی و ایمانی دعوت می­کنیم، اما تقلیل معرفت به علم تجربی صِرف را آفت و عامل انحراف بشریت از تفکر خلاق همه جانبه می­دانیم. از این رو با ساینتیسـم مخالفیم و راه نجات بشر را معرفت و دانش همه جانبه و ذومراتب علمی، فلسفی، قلبی، وحیانی، نبوی و ولوی می­دانیم. مدل سینوی معرفت می­تواند با رهایی بشر از بلای رشد یک جانبه، او را در جهت رشد همه جانبه مادی و معنوی و ساختن بهشت در این دنیا و آن دنیا رهنون سازد. تمرکز اطلاعات و تسری در تمدن پسامدرن، اسباب رقابت سرسام آور تکاثر قدرت و ثروت و سلطه می­شود، اما توسعه و همگانی شدن معرفت جامع ربانی، موجبات توزیع قدرت و امکان رشد برای همگان را فراهم می­آورد.

هنـر به مثابه تجلـی:

قرآن حکیم یک اثر هنری بی نظیر و معجزه ادبی، معرفتی و معنوی خداوند است. قرآن حکیم تجلی هنری جمال و جلال الهی در قالب کلمات است. زیبایی هنری قرآن تجلی حقیقت کلی و جهان شمول حضرت حق است. این اثر بی همتای هنر قدسی در بردارنده اعجاز ادبی، موسیقی الهی، ارتعاش معنوی، سمبلیسـم، تنزیه و تشبیه الهی- اجتماعی و انسانی، تعادل، توازن، آرامش، صفا، تقارن، تناظر، هارمونی، جمال و جلال، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت، جمع بین غیبت و شهادت، حکمت خالده و نور الهی است. لمعات قرآنی در برخورد با نیروی متخیله هنرمند، هنر اسلامی را متجلی می­کنند. هنر اسلامی که حاصل تعامل عالم معنا و عالم ناسوت از طریق عالم خیال است، تنها علمی است که از مادیت و معنا (هر دو) بهره مند است.

هنر اسلامی آزادی بخش و تعالی دهنده است. کمال مطلوب در هنر اسلامی برخلاف مسیحیت و بودیسـم، جمع و تعادل بین تشبیه و تنزیه است. تشبیه کار عقل و تنزیه کار خیال است. عقل­نمی تواند حق را در خلق ببیند، اما در خیال می تواند حق را در خلق مشاهده کند. به همین دلیل ابن عربی می­گوید: “خدا را چنان بپرستید که گویی او را می­بینید.” این تعبیر در حقیقت اقتباسی از یک حدیث نبوی و علوی است. در عصر پسامدرن بیش از روش­های دیگر معرفی پیام الهی از طریق هنری ضرورت دارد.

روش های علمی، فلسفی، کلامی و فقهی در عین حال که مفیدند، دایره محدودی را پوشش می­دهند. چنانچه پیام های معنوی، انسانی و اجتماعی قرآن در قالب آثار هنری (که زبان قرآن است) به صورت فیلم، موسیقی، داستان و . . . به جامعه جهانی معرفی شود طیف وسیع تری را پوشش می­دهند و اثرگذاری آنها به مراتب بیشتر است. زیرا هنر قلب، احساسات و عقل آدمی را تحت تأثیر قرار می­دهد. مسیر زندگی انسان معاصرِ اسیر در انواع قیدهای پر زرق و برق است، اما با بیدار شدن قلب خفته آدمی، تحریک احساسات باطنی او و تابش پرتوی از نور عقل ربانی بر وجودش، تغییر می­یابد و امکان بازگشت او به سوی حیات طیبه قوت می­گیرد. امروز هنر بهترین زبان انتقال پیام قدسی حضرت حق جل و جلاله است. دین اگر نتواند به صورت هنری در عصر رقابت فشرده اندیشه ها پیام خود را عرضه دارد، منزوی می­شود.

حقوق بشـر:

یا ایُّهَا النّاس اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثى وَ جَعَلناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوُا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم” (حجرات: ۱۳) انسان به ما هُوَ انسان دارای حقوق ذاتی است که مقتضای ذات انسانیت اوست. آزادی و قسط، از حقوق اساسی انسان است. انسان آزاد متولد مى­شود و هیچ احدى حق به بردگى کشیدن، ذلیل کردن، مقهور کردن و یا بهره کشی از او را ندارد. حقوق اساسى و آزادی هاى عمومى انسان اعم از زن و مرد در اسلام مندرج است و هیچ احدى به طور اصولى حق متوقف کردن کلى یا جزیى آنها را ندارد.

ابنای بشر در حکم یک خانواده اند و همگان بدون هیچ تبعیضى از لحاظ نژاد، رنگ، زبان، جنس، اعتقادات مذهبی، وابستگى سیاسى، وضعیت اجتماعى و غیره در اصل کرامت و شرافت انسانى برابرند. احدى بر دیگرى برترى ندارد، مگر در تقوى و نیکوکاری. برتری در تقوا، کار نیک و علم مجوزِ تعرض به حقوق دیگر انسانها نیست. فرد و جامعه دارای حقوق و تکلیف اند. در رابطه حقوق فرد و جامعه، قاعده لاضرر و لاضرار حاکم است. دولت و مجامع بین المللی حق تعرض به حقوق ذاتی و اساسی انسانها را ندارند. ولایت حکومت باید در جهت رشد انسانها باشد، نه در جهت تضییع حقوق و به استعباد و استضعاف کشانیدن آنها. قوانین دولتها و مجامع بین المللی نباید در تعارض با حقوق انسانها باشد. چنین قوانینی اعتبار شرعی و قانونی ندارد و انسانها حق نادیده گرفتن آنها را دارند. انسان در وهله اول شهروند شهر خداست، لذا دولت­ها حق وضع قوانینی در تعارض با ارزش­های الهی را ندارند. در حیثیت انسانى زن و مرد برابرند و داراى شخصیت مدنى و مالى مستقل اند.

حقوق طبیعت:

تمدن صنعتی به خاطر جهان بینی ناقص خود خسارات وحشتناکی به محیط زیست بشر وارد کرده است.[iv] جنبش های حامی محیط زیست(The environmental movement ) نیز فاقد مبانی فلسفی عمیق برای دفاع از حقوق محیط زیست هستند. مبانی فلسفی حقوق محیط زیست در اسلام بسیار قوی است. طبیعت از آن جهت که مخلوق خدا و جلوه ای از جلوه های اسماءالله است، دارای حقوق ذاتی است. طبیعت زنده و قدسی است. “سَبَّحَ لِلهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرض” (حدید: ۱) از این رو انسان حق تعرض بدون قاعده به طبیعت ندارد. طبیعت در خدمت منافع مشروع انسان است. در دین اسلام برای طبیعت و منابع طبیعی حقوقی تعیین شده و رعایت این حقوق تکلیف الهی انسان است . شکار حیوانات برای لذت جویی، آزار و اذیت حیوانات و آلوده کردن محیط زیست نظیر آب رودخانه ها، دریاها، اقیانوس ها، جنگل ها و فضا جایز نیست. حیوانات حق حیات دارند. احادیث و روایاتی در نهی از کشتن بیهوده حیوانات نقل شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود: “مَن قَتلَ عُصفـوُراً بِغَیرِ حَقٍّ سَـأَلهُ الله عَنه یَومَ القِیامَه“: “کسی که گنجشکی را به غیر حق بکشد، خداوند روز قیامت از او سؤال خواهد کرد.” – “عَنِ النَّبی صَلیَ اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ: إِنَّهُ نَهی عَن قتل کلِ ذی روُح إِلّا أَن یُوذی” (نائینی، ۱۳۷۸، ص ۴۷): “از رسول اکرم(ص) نقل شده که ایشان نهی می‌فرمودند از قتل هر موجودی که روح دارد مگر آن که جوازی برای آن کار وجود داشته باشد.” نفقه حیوانات اعم از خوراک، آشامیدنی، مسکن، دارو و هر ماده ضروری معیشت و ادامه حیات بر مالک حیوان واجب است. در متون فقهی در مورد نفقه حیوانات آمده است: اگر کسی حیوانی را مالک شود، رسیدگی و نفقه آن حیوان بر او واجب است؛ خواه حلال گوشت باشد یا حرام گوشت. پرنده و غیر پرنده نیز فرقی ندارد. زیرا هر کدام برای خود حرمتی دارند. اگر آن حیوان حلال گوشت باشد، صاحبش بین غذا دادن، ذبح یا فروش آن مُخَیَّر است. اگر حرام گوشت باشد مالکش بین غذا دادن یا فروش آن مُخَیَّر است. (نائینی، ۱۳۷۸، ص ۴۸). در اسلام یکی از مصادیق صدقه، غذا دادن به حیوانات نظیر حیوانات آبزی است که ثواب بسیار دارد. اسلام قائل به محدودیت در بهره برداری از حیوانات است.

اسلام دین جهانی است:

خداوند می فرماید “وَ ما أَرسَلناکَ اِلّا کافَّهً لِلناس” (سباء: ۲۸) اسلام از آغاز به عنوان دینی با طرح و برنامه جهانی مطرح شد. اسلام برای دعوت همه انسانها از هر نژاد و ملیت آمده و برای رشد همه انسانها اعم از زن و مرد، شرقی و غربی وَ سیاه و سفید برنامه الهی دارد که مطالبق با نیازهای فطری آنهاست.

جاودانی بودن اسلام:

اسلام همان گونه که برای همه انسانهاست، برای همه اعصار نیز هست. امام صادق(ع) فرموده اند: “حَلالِ مُحَمَّد(ص) حَلالِ إِلی یَومِ القِیامَه وَ حَرامِ مُحَمَّد(ص) حَرامِ إِلی یَومِ القِیامَه.” این امر دلالت بر جاودانگی ارزش ها و دستورات اسلام دارد. رمز جاودانگی اسلام مبتنی بر دو اصل “تطابق تعالیم آن با نیازها و فطرت بشری” و “اجتهاد مستمر عصری عالِمان مُهذَب آگاه به زمان و مکان” است.

جامعیت دین اسلام:

جامعیت دین مبین اسلام در غدیرخم اعلام شد: “أَلیَوم أَکمَلتُ لکم دینکم وَ أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضَیتُ لکُمُ الاِسلامَ دیناً.” (مائده: ۳) اسلام در جمیع شئون مهم زندگی انسان شامل اعتقادات، اخلاق و رفتار انسان دارای برنامه و نظر است. این برنامه ها بر اساس نیاز انسان و رشد همه جانبه او طراحی شده و در جهت خلق زندگی معنی دار و با شکوه برای انسان در دنیا و ابدیت است.

مقابله با ظلم:

در دوره پسامدرن ظلم و بیداد از سوی سلطه گران منطقه ای و جهانی پدیده ناپسندی است که مسلمانان نمی­توانند در مقابل آن ساکت و بی تفاوت باشند. هر مسلمانی بر اساس تعالیم اسلام موظف به ایستادگی در مقابل تجاوز است و سستی و اهمال در مقابل تعدیات سطه گران جایز نیست. در دفاع مشروع، با رعایت مقرارت و ارزش­های الهی و انسانی، از کشتار بی گناهان و غیرنظامیان باید اجتناب شود: ” وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ.” (بقره: ۱۹۰) به کارگیری سلاح­های کشتارجمعی نظیر بمب اتم و هیدروژنی و بمب های شیمیایی و میکروبی از آن جهت که آسیب جدی به محیط زیست و به کشته شدن غیرنظامیان منجر می­شود، حرام است.

جهاد یا جنگ مقدس مسلمانان، برای دفاع از آزادی و استقلال امت اسلام و ارزش های الهی است: ( انفال: ۳۹ – بقره: ۱۹۰ و ۲۵۶)[v] در صورت گرایش واقعی دشمن به صلح، باید با او صلح کرد: (انفال: ۶۱)[vi] در دفاع نباید تجاوز و تعدی صورت بگیرد: (مائده: ۲ – حج: ۳۹)[vii] مجاهدین بر قاعدین برتری دارند: (نسا: ۹۵)[viii] گریز از میدان جهاد هنگام دفاع گناه است: (انفال: ۱۵ و ۱۶ – احزاب: ۱۶ و ۱۷)[ix]

دفاع از اسلام، انسانیت و مستضعفین بر هر مسلمان واجب است. به بهانه همزیستی و دیالوگ نمی­توان در مقابل دشمن مهاجم مسامحه و اهمال کرد. اسلام رحمانی، نـه گرایش طالبانی و جهادیسم را ترویج می­کند، نـه اسلام خنثی و بی توجه به مشکلات اجتماعی – سیاسی مسلمانان و جامعه جهانی را مجاز می­داند. از منظر اسلام مسئولیت مشروع، مثبت، سازنده و فعال در قبال مسائل اجتماعی بر مسلمانان واجب است.

همزیستی مسالمت آمیز:

جنگ و خونریزی از نشانه های بارز تمدن دوره پسامدرن است. اما راه حل کنترل و کاهش تنش های بین المللی از بین بردن اقوام و فرهنگ­های متفاوت نیست، بلکه فراگیری همگرایی و احترام متقابل به فرهنگ­های متفاوت اسباب همزیستی مسالمت آمیز بین پیروان ادیان و فرهنگ­های مختلف می­شود. در عصر دهکده جهانی و انفجار اطلاعات، تحمیل یک فرهنگ و روش زندگی بر همه ابناء بشر ممکن نیست، لذا به جای تلاش بی حاصل برای آمریکایی کردن همه دنیا باید به سوی پذیرش تنوع فرهنگ­ها رفت و به پی آمدهای منطقی آن تن داد. طبق منابع اصیل اسلامی، همزیستی مسالمت آمیز یک ارزش و هدف شمرده می­شود.

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ” (آل عمران: ۶۴) خداوند در این آیه با اشاره به اصول مشترک بین دین اسلام و اهل کتاب، خطاب به مسلمانان می­فرماید اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف با شما همکاری کنند، در مسائلی که با شما اشتراک هدف دارند، همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه ای برای پیشبرد اهداف مشترک قرار دهید. ” بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ.”(عنکبوت: ۴۶) در این آیه خداوند خطاب به مسلمانان می فرماید هنگام مجادله با اهل کتاب، به بهترین شیوه و نیکوترین روش سخن گفته شود و برمبانی مشترک مثل توحید تأکید شود. وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‏.” (انعام: ۱۰۸) خداوند در این آیه به مسلمان دستور می­دهد از دشنام دادن به کافران و بت پرستان بپرهیزند و در گفتار و رفتار ادب را رعایت کنند و به مقدسات اقوام دیگر اهانت نکنند. “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا . . . تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ . . .” (مائده: ۲) خداوند در این آیه مسلمانان را به تعاون و همکاری در نیکی ها و تقوا و پرهیز از مشارکت در گناه و تجاوز دعوت می­کند.

در مقیاس جهانی تلاش برای ایجاد عدالت، برابری، صلح، امنیت و توسعه از مصادیق “بِـر” به شمار می­روند. در این طریق می­باید از هر نوع همکاری که سبب فساد، تباهی و ظلم شود خودداری شود. بر اساس تعالیم اسلام همزیستی مسالمت آمیز مبتنی بر صلح و همکاری وَ همگرایی در روابط بین الملل بر اساس عدالت، مورد تأکید است.

نقد مناسبات امروز جهان:

در جهان امروز مناسبات سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی مابین دولت ها وَ دولت ها – ملت ها، با ارزش های رهایی بخش اسلام ناب محمدی تطابق ندارد. روابط نابرابر شمال – جنوب، کشورهای پیشرفته و توسعه نیافته، شکاف عمیق طبقاتی، آپارتاید اقتصادی، استانداردهای دوگانه در روابط بین الملل، ترویج سازمان یافته فحشاء و مواد مخدر، ترویج هنر منحط بالاخص از طریق فیلم­های سینمایی و بازی­های کامپیوتری، گرسنگی و فقر، اتلاف میلیاردها دلار برای تولید و خرید و فروش سلاح های جنگی جهت رقابت نظامی یا سرکوبی ملت ها وَ تداوم شکنجه سازمان یافته در بسیاری از کشورهای جهان همچون بمب خوشه ای عمل کرده، با به خاک و خون کشیدن هزاران انسان، وجود جوانان امروز را سرشار از خشم و نفرت، سرگردانی و خشونت نموده است. ما علاوه بر آن که نباید مضمحل و تسلیم شرایط موجود جهانی شویم؛ مسئول تغییر مناسبات جهانی نیز هستیم. این تغییرات باید در درون انسان ها، نهاد خانواده، اقرباء، منطقه و در سطح جهانی صورت گیرد. البته تغییرات مناسبات اقتصادی – فرهنگی نیز می بایست توأمان انجام پذیرد.

در جهان امروز به کارگیری روش های نرم و هوشمند بهترین راه برای تغییر شرایط جهانی است. رشد متوازن مثلث “اخلاق، معنویت و اقتصاد” و احیای سنت های صالحه و حکمت خالده می­تواند بشر را از وضع اسفناک امروزی نجات دهد. برای تغییر شرایط جهانی، ضمن رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از افراط گرایی و اعمال خشونت باید اجتناب شود.

بحران معرفتی عصر حاضر:

ساینتیسـم و تکنوکراسی، دو بلای خانمان سوز معرفتی پس از قرون میانه است که بشر را طی پانصد سال گذشته به سوی سراب تأسیس بهشت زمینی اغوا کرده است. پس از چند قرن ‌گذار در سراب مدرنیته، تعدادی از نخبگان و متفکران غرب نظیر گنون، شوان، کربن، هایدیگر، مارکوزه و اوژن یونسکو دریافتند که این پروژۀ شکست خورده، در ذات خود ابتـر است وَ مدرنیته نـه تنها مشکلات امروز بشر را حل نکرده، که مصائب اساسی دیگری نیز پدید آورده است. مدرنیته یک نظام معرفتی مبتنی بر جانشینی انسان به جای خدا است وَ بدین ترتیب خدا از حوزه‌های معرفت شناختی، هستی ‌شناختی، ارزش‌گذاری ها و نظام‌های سیاسی حذف می­شود.

در مقابلِ تفکر فلسفی اسلام که مبتنی بر “اصالت وجود” و “وحدت وجود” است (که قابل تعریف اسمی و رسمی نیست)، در فلسفه دکارت من (کوجیتو) جانشین خدا شد. پس از او کانت تفکیک پدیدار (فنومن) و ذات اشیا (نومن) و غیرقابل شناخت بودن آن را مطرح کرد. سپس ماتریالیست­ها از قبیل لودویکز فوئرباخ (بنیان­گذار ماتریالیسـم مکانیکی)، کارل مارکس و فردریک انگلـس (بنیان­گذاران ماتریالیسـم دیالکتیکی) با انکار نومن، منکر خدا و ماوراءالطبیعه شدند. بدین معنا مدرنیته مبتنی بر انسان ‌محوری در برابر خدامحوری، اصالت عقل جزیی در برابر عقل کلی، اصالت منِ فردی در برابر منِ کلی و اصالت دادن به تعالیم عقل جزیی در برابر تعالیم الهی شد. اما مدرنیته در برآوردن تعهدات خود ناتوان بود. جنگ های جهانی، جنگ ویتنام، فروپاشی بلوک شرق و بحران اقتصادی چند ساله اخیر در غرب نشان داد کاپیتالیسـم، کمونیسـم، لیبرالیسـم و اخلاق سکولار نمی­توانند بشر را نجات دهند.

امروز جهان از جهت معرفتی به بن بست رسیده است. اسلام ناب محمدی که سابقه تأسیس یک فرهنگ و تمدن درخشان را در کارنامه خود دارد، توانایی طلوع نوین دارد، چنان که اشعه های تابش مجدد طلوع خورشید اسلام در سراسر جهان دیده می­شود. تعادل بین شریعت و طریقت، عقل معاش و عقل معاد، عقل و دل وَ علم و ایمان ارکان پرچم داری مجدد فرهنگ اسلامی است.

توسعه پایدار:

توسعه پایدار توسعه ای است که نیازهای زمان حال را برآورده سازد، بدون آن که توانایی نسل های آینده در برآورده سازی نیازهایشان را به خطر اندازد. (مجمع بروندلند ۱۹۸۷) براندازی فقر، تولید علم و حفظ محیط زیست از مقومات توسعه پایدار است.

توسعه پایدار مسئله اصلی جهان اسلام در دوره معاصر است. بر اساس آیه ” وَ أَعِدوُّا لهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّاللهِ وَعَدُوَّکُم وَ آخَرینَ مِن دوُنِهِم لا تَعلموُنَهُمُ اللهُ یَعلمُهُم وَ ما تُنفِقوُا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللهِ یُوَفَّ إِلیکُم وَ أَنتُم لا تُظلموُنَ” (انفال” ۶۰): “و در برابر آنها آنچه توانستید از نیرو و اسبان بسته و آماده شده (وسایط نقلیه مناسب) آماده سازید که بدین وسیله دشمن خدا و دشمن خود و دشمنان دیگرى را غیر آنها که شما آنها را نمى‏شناسید، خداوند آنها را مى‏شناسد، بترسانید وَ هر چیزى که در راه خدا انفاق کنید (در روز جزا) به طور کامل به شما داده خواهد شد و بر شما هرگز ستم نمى‏رود (از حقتان کاسته نمى‏شود).” توسعه علمی، اقتصادی و فرهنگی از واجبات جهان اسلام است. دست یابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی باید در مسیری باشد که منابع طبیعی کشور را تهی نکند. شاخص های ارزیابی توسعه یافتگی عبارتند از: رشد خردگرایی در مدیریت حکومت و رفتار اجتماعی، تولید و توسعه دانش، افزایش بهره وری، ارتقای سطح زندگی، برابری اقتصادی و اجتماعی، بهبود نهادها و رفتارها و عادات و رسوم حکومت و مردم، استحکام و قوام ملی، استقلال ملی، رشد دموکراسی به طور ریشه ای و گسترده در جامعه و ظهور انضباط اجتماعی به مثابه فرهنگ فراگیر در جامعه.

توسعه اقتصادی، موتور محرکه توسعه همه جانبه است. توسعه اقتصادی عبارت است از: رشد همراه با افزایش ظرفیت‌های تولیدی اعم از ظرفیت‌های فیزیکی، انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی علاوه بر رشد کمّی تولید، با تحول نهادهای اجتماعی، تغییر نگرش‌ها و افزایش توان بهره ‌برداری از منابع موجود، هر روز نوآوری جدیدی صورت می­گیرد و ترکیب تولید و سهم نسبی نهاد‌ها در فرآیند تولید تغییر می‌­یابد. توسعه امری فراگیر است و نمی‌تواند تنها در بخشی از جامعه روی دهد. توسعه حدّ و مرز و سقف مشخصی ندارد، بلکه به دلیل وابستگی آن به انسان، پدیده‌ای کیفی است که هیچ محدودیتی ندارد. ریشه کن کردن فقر و افزایش ثروت و رفاه جامعه و ایجاد اشتغال، اهداف اصلی توسعه اقتصادی است.

متأسفانه در شرایط کنونی، جهان اسلام از معضل عدم توسعه رنج می­برد و این مسئله علت اصلی سیطره غرب بر جهان اسلام است. در حال حاضر جهان اسلام در تولید علم در علوم پایه، علوم تجربی و علوم اجتماعی کمترین نقش را داراست. سهم و نقش جهان اسلام از بین صدها برنده جایزه نوبل در فیزیک و شیمی، تنها به دو نفر – عبدالسلام (پاکستان) و احمد زویل (مصری- آمریکایی) منحصر شده است. با توجه به تعالیم والای اسلام در باب اهمیت علم و معرفت و نقش کمّی و کیفی تولید علم در توسعه یافتگی، جهان اسلام باید استرتژی نوینی برای احیای دوره طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی تهیه و اجرا کند. حکومت ها و نخبگان جهان اسلام مسئولیت انجام این انقلاب مهم علمی و اجتماعی را برعهده دارند و در مقابل خدا، جامعه و تاریخ باید پاسخ گو باشند.

دیالوگ:

     دیالوگ (Dialogue)، یا مونولوگ (Monologue)، افتراق (Difference) یا تشابه (Similarity)؛ قصه پُـر غصه رابطه اجتماعی انسانها در طول تاریخ است. سؤال این است که حکومت­ها اعم از غربی و شرقی، سکولار و مذهبی به دیالوگ باور دارند یا مونولوگ؟ به نظر می­رسد حکومت­ها به مونولوگ معتقدند، هر چند برای وادار کردن طرف مقابل به پیروی از خود و اجرای خواست­هایشان، شیوه های گوناگونی إِعمال می­کنند و استدلال های متفاوت ارائه می­نمایند. به نام دمکراسی، خدا، خلق، حزب، طبقه، مصالح ملی و امنیت جهانی؛ راه و عقاید و اهداف خود را بر دیگران تحمیل می کنند. در صحنه واقعی و عملی سیاست، ماشین قدرت سازیِ حکومت­ها، غالبا نماینده اقلیت­های سازمان یافته و متمرکز نظیر اولیگارشی­های اقتصادی همچون حکومت­های امپریالیستی، حزب نظامیان (پاکستان، سوریه و لیبی)، امنیتی (روسیه)، حزب نخبگان کمونیست نما (چین)، ائتلاف روحانیون – نظامیان و امنیتی­ها (اسرائیل)، عشیره ای (عربستان) و . . . است.

قدرت­های امپریالیستی غرب در ارتباط با ملت­های خود جهت وادار کردن آنها به پیروی از دیدگاه هایشان، غالبا از روش­های نرم و پیچیده بهره می­گیرند. اما در ارتباط با ملت­های شرق، از إِعمال تنبیه­های سخت اقتصادی – سیاسی – نظامی ابایی ندارند. حکومت­های شرق در رابطه با ملت­های خود، علی العموم از روش­های آمرانه، عقب افتاده، ساده و خشن استفاده می­کنند. رابطه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی قدرت­های امپریالیستی با دولت های دیگر رابطه ای یک سویه است؛ آنها امر می­کنند و بقیه مجبورند اطاعت کنند و در صورت عدم پیروی، با کودتا یا رسوایی­های اخلاقی – مالی سران حکومت وَ تنبیه های اقتصادی – سیاسی – نظامی مواجه می­شوند.

دیالوگ (Dialogue) سازنده مبتنی است بر افتراق مثبت (Positive Difference) 

انسان با دو نوع افتراق ذاتی و عرضی مواجه است:

  1. افتراق ذانی: یکی از مهم­ترین افتراقاتذاتی، “افتراقذاتی اندیشه و معرفت” است. اندیشه آدمی در ذات خود، اقتضای افتراق دارد. این افتراق از سویی حاصل تفاوت ذاتی مراتب معرفت (تجربی، استدلالی، عقلی و عرفانی) است و از دیگر سو حاصل پروسه “هندسه معرفت” است. این پروسه چندضلعی است؛ وقتی اضلاع مختلف “هندسه معرفت” افراد متفاوت باشد، اندیشه تولید شده نیز متفاوت خواهد­بود. معرفت تجربی در باره اجزای عالم ماده توضیح می­دهد، اما از توضیح تصویر کلی جهان و از آن برتر، کلِّ هستی ناتوان است. البته این محدودیت اقتضای اهداف، موضوع و روش این دانش است. متقابلا تلاش فلسفه، کل شناسی عالم طبیعت و هستی است. در حالی که عرفان عهده دار تبیین باطن آدمی، جامعه، تاریخ، هستی و فراتر از آن چگونگی وصول به اصل خویشتن (Origin) است. طبیعی است که نگاه یک شیمیدان با نگاه یک فیلسوف به انسان، جهان و تاریخ متفاوت است؛ چنان که نگاه عارف، با نگاه هر دو تفاوت دارد. فیلسوف از قال گوید و عارف از حال. تاریخ اندیشه بشر، بیانگر استمرار اختلاف و افتراق اندیشه هاست. چنان که فلسفه به عنوان یقینی ترین معرفت حصولی از سقراط تا به امروز شاهد اختلاف و تفاوت بین فلاسفه است، حتی بین استاد و شاگرد همچون افلاطون و ارسطو، یا میرداماد و ملاصدرا.
  2. افتراق عَـرَضی به دو بخش تقسیم می­شود: ۱٫ افتراق عَـرَضی طبیعی (Natural Accidental Difference).2. افتراق عَـرَضی تحمیلی(Imposed Accidental Difference)  .
  3. افتراق عَـرَضی طبیعی: همچون تفاوت پیـر و جوان، سیاه و سفید، نویسنده و خواننده.  ۲٫ افتراقع عَـرَضی تحمیلی: همچون مناسبات ناعادلانه اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی – سیاسی بین طبقات مختلف جوامع و دولت­های شمال – جنوب.

در طول تاریخ همواره قدرت مداران افتراق عَرَضی تحمیلی را افتراق ذاتی، طبیعی و مثبت نمایانده اند و بر پذیرش و عدم تغییر آن تأکید کرده اند. مغالطه ای بس عظیم که امری “غیر ذاتی”، بشری و عَـرَضی (منفی) را بر همنوعان خود تحمیل کرده، به واسطه استمرار تاریخی، آن را “ذاتی” قلمداد کرده اند. در صورتی که خداوند نعمت های خویش را برای عموم انسان ها فارغ از جنس، نژاد، مذهب و ملیت آفریده و مهم ترین رسالت انبیاءِ الهی برقراری قسط و عدل اجتماعی بوده است. “لقَد أَرسَلنا رُسُلنا بّالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقوُمَ النّاسُ بِالقِسط”(حدید: ۲۵)

حاکمان از آن رو که تفاوت اندیشه را نمی­پذیرند؛ اساسا با اعتقاد به مونولوگ، قائل به دیالوگ نیستند. چرا که دیالوگ مبتنی بر پذیرش اصل تفاوت اندیشه هاست. قرآن کریم انسانها را به شنیدن اقوال گوناگون و تبعیت از بهترینِ آنها دعوت می­کند: “. . . یَستَمِعوُنَ القَول فَیَتَّبِعوُنَ أَحسَنَه.”(زمر: ۱۸) بدین سان تفاوت اندیشه در فرهنگ قرآنی یک اصل متعارف است. در حوزه روابط اجتماعی نیز حاکمان از آن رو که اختلاف را “ذاتی” می­دانند نـه عَـرَضی؛ قائل به گفتگوهای سازنده، پیش برنده و دینامیک نیستند. زیرا با ایستا دانستن روابط اجتماعی، آن را در چارچوب روابط “ارباب و بنده” تفسیر می­کنند.

دیالوگ (Dialogue) و افتراق (Difference) بین انسان و خدا:

تا زمانی که رابطه انسان و خدا تغییر نکند، رابطه انسان و جامعه نیز تغییر نمی­کند. رابطه انسان و خـدا برخلاف فلسفه ارسطویی رابطه ای دو سویه است. این چنین نیست که خدا به عنوان محرک اول یا علت العلل، انسان و جهان را خلق کرده و سپس آنها را رها کرده باشد و فاقد شناخت نسبت به جزئیات امور باشد. در قرآن کریم آمده است: ” إِنَّ اللهَ بِعِبادِهِ لخَبیرٌ بَصیرٌ”(فاطر: ۳۱) ” وَ کانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصیراً” (فتح: ۲۴) “ إِنَّ اللهَ هُوَ السَّمیعُ البَصیر” (غافر: ۲۰) “ إِنَّ اللهَ یَعلمُ غَیبَ السَّمواتِ وَ الارض” (حجرات: ۱۸)

رابطه انسان با خدا، می­تواند دیالوگ باشد یا مونولوگ. این دیدگاه در وهله نخست، عجیب به نظر می­رسد، اما با توجه به مختار بودن خدا و انسان، دیالوگ یا مونولوگ امری است ممکن. دیالوگ گفتگویی است که طرفین با همدلی اراده شنیدن و دیدن همدیگر را داشته باشند. خداوند از طریق “وحی”، “الهام”، “عقل” و “نشانه ها” با انسانها سخن می­گوید. اما انسان اگر بخواهد (اراده و طلب)؛ با شنیدن کلام الهی وارد جریان سیال و خلاق گفتگو با خداوند می­شود همچون پیامبران. این امر در مورد حضرت موسی (ع) به نحو بارزی نمایان است، از این رو در قرآن کریم، موسی(ع) به “کلیم الله”(هم کلام با خداوند) (اعراف: ۱۴۳)[x] و عیسی مسیح (ع) به “کلمه خـدا” (آل عمران: ۴۵)[xi] ملقب شده اند. اراده و طلبِ شنیدن شرایطی دارد که مجال بیان آن نیست. غافلان و کوردلان پیام الهی را نمی­شنوند، از این رو از دیالوگ با خداوند محروم اند. خداوند در قرآن کریم می­فرماید: “صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لایَرجِعوُنَ”(بقره: ۱۸)  “صُمٌّ بُکمٌ فَهُم لایَعقِلونَ” (بقره:۱۷۱)

انسان با خدا سخن می­گوید و خداوند به سخنان او پاسخ می­دهد. گفتگوی انسان با خدا بسیار با شکوه، سازنده و خلاق است. این گفتگو دارای تازگی است، تکراری نیست زیرا اگر انسان کلام ثابتی هم بگوید، از آن جهت که هر لحظه حالی متفاوت دارد و جوهرش در حال تغییر است، در گفتگوی او تازگی وجود دارد. در کار خداوند نیز تکرار وجود ندارد: “لا تِکرار فِی التَّجَلّی” بلکه فعل الهی، خلق و فیض دائم است. این امکان وجود دارد که انسان با خدا سخن بگوید، اما خداوند وارد گفتگوی خلاق با او نشود و گفتِ انسان تبدیل به مونولوگ شود. عدم پاسخ خداوند، زمانی است که درخواست انسان به خاطر اعمال و افکارش قابل اجابت نیست. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) می­فرماید: “وَ ما أَنتَ بِهادِی العَمی عَن ضَلالتِهِم…” (نمل: ۸۱)

انسان از طریق دیالوگ با خداوند به “معرفت”، “عشق”، “آرامش”، “تعالی” و “هدایت” واصل می­شود: “وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلِّها” (بقره: ۳۱) “وَ قُل رَبِّ زِدنی عِلماً” (طه: ۱۱۴) “أَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلوُب” (رعد: ۲۸) “یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ آمَنوُا مِنکُم” (مجادله: ۱۱) “إِنَّ اللهَ لَهادِ الذینَ آمَنوا إِلی صِراطٍ مُستقیمٍ” (حج: ۵۴)

وحدت در کثرت و کثرت در وحدت: 

دیالوگ انسان و خدا، بر اساس موقعیت افتراق یا تشابه این دو نسبت به یکدیگر صورت می­گیرد. نوع موقعیت افتراق و تشابه در فلسفه اسلامی، “وحدت در کثرت و کثرت در وحدت” نامیده می­شود. بدین معنا که خداوند در عین وحدت با انسان، از او متفاوت است وَ در عین متفاوت بودن، با او در وحدت است. حضرت علی(ع) می­فرمایند: “مَعَ کُل شَیءٍ لا بِمُقارنِه وَ غَیر کُل شیءٍ لا بِمُزایِله.” (نهج البلاغه امام علی(ع): خطبه اول): “خدا با اشیاء است نـه به مقارنه وَ غیر هر شیء است نه به مزایله.” حضرت حق در قرآن حکیم می فرماید: “وَ هُوَ مَعَکُم أَینَما کُنتُم” (حدید: ۴) “نَحنُ أَقرَبُ اِلیهِ مِن حَبلِ الوَرید” (ق: ۱۶) “اِنّی قَریبٌ مُجیبٌ” (هود: ۶۱) لکن در عین حال او یگانه است و هیچ کس همانند او نیست” “قُل هُوَ اللهُ احد. وَ لم یَکُن لهُ کُفُواً اَحَد” (توحید: ۱ و ۴)

خداوند از روح خویش در انسان دمیده است.

وَ نَفَختُ فیهِ مِن روُحی” (حجر: ۲۹) اما بشر تنها روح نیست، بلکه روح و جسم است. روح، ابدی و باقی است لیک جسم، ناپایدار و فانی است. انسان از جهت روح، به خداوند نزدیک وَ از جهت نفسِ پالایش نشده از او دور است. انسان صالح جانشین خدا بر روی زمین است، اما خدا نیست و نمی­تواند خودسرانه و خودخواهانه حکمرانی کند. او صرفا در چارچوب ارزش­های الهی، خِـرَد و عدل می­تواند حکمرانی کند. انسان تجلی اسماء الهی است. تجلی در مرتبه نزول، دچار کثرت می­شود، در حالی که نشان از او دارد و در مرتبه بازگشت به اصل هستی، به وحدت می­رسد. انسان وابسته به خداوند است و خدا خود را در آیینه انسان می­بیند. “یا ایُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ.” (فاطر: ۱۵)

در جامعه جهانی، تشابه (Similarity) در اندیشه امکان پذیر نیست. تفاوت اندیشه امری ذاتی است. از این رو برای رشد معرفتی بشر، دیالوگ (Dialogue) و نـه مونولوگ (Monologue) امری ضروری است. لکن در حوزه اجتماعی از آن رو که افتراق عَـرَضی تحمیلی (Imposed Accidental Difference) برقرار است، تغییر و تحول مناسبات ناعادلانه تنها از طریق گفتگو میسر است. جنگ های بشر در طول تاریخ نشان داده که مونولوگ و تحمیل مناسبات ناعادلانه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پایدار نیست.

زمان آن فرارسیده که بیدار شویم، از گذشته درس بگیریم و برای صلح و امنیت پایدار بین المللی، با تکیه برسه اصل “توحید الهی”، “عدل” و “گفتگو” حرکت کنیم. این جنبش فکری و اجتماعی، در وهله نخست وظیفه اساسی نخبگان جهان است.

والسلام.

*.این مقاله نخستین بار در ماهنامه علمی- تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، سال نهم، شماره ۱۱، پیاپی ۱۰۶، بهمن ۱۳۹۳ و سپس نسخه الکترونیکی آن در سایت جماران به تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ انتشار یافته است. http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_73157.aspx

 

منابع:

قرآن کریم.

امام علی(ع)، نهج البلاغه.

حر عاملی، محمد، وسایل الشیعه، کتابخانه مدرسه فقاهت، http://lib.eshia.ir/11025/1/1.

حویزی، عبدالعلی، تفسیر نورالثقلین، قم، ۱۳۹۰٫

شبستری، محمود، گلشن راز، مصححی، صمد موحد، تهران، طهوری، ۱۳۶۸٫

نائینی، محمدحسین، اجودالتقریرات، گردآورنده آیت الله العظمی خویی، سیدابوالقاسم، قم، ۱۳۷۸٫

نائینی، محمدحسین، تنبیه الامامه و تنزیه المله، یا، حکومت از نظر اسلام، تهران، ۱۳۷۸٫

ارجاعات:

[i]اِنّا عَرَضنا الاَمانَهَ علی السَّمواتِ وَ الارضِ وَ الجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوماً جَهولاً”(احزاب: ۷۲)

 

[ii]وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا”(اسراء: ۷۰)

 

[iii] وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(بقره: ۳۱)

 

[iv] “محققان می گویند که از ۹ فرآیند مورد نیاز برای حفظ حیات بر روی زمین، چهار مورد در سطح نا امن قرار گرفته اند.

به گزارش گاردین و به نقل از یک تحقیق جدید، انسان ها منابع موجود بر روی کره‌زمین که برای بقای بشر ضروری هستند را با سرعتی از بین‌ می‌برند که در ۱۰.۰۰۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده‌است. این تحقیق که مدعی احتمال افزایش دمای کره زمین تا ۵ الی ۶ درجه در آینده می‌شود، بقای نوع بشر تحت این شرایط زیست‌محیطی را سخت و شاید ناممکن پیش‌بینی می‌کند.

کارشناسان سازمان ملل هشدار داده‌اند فقط یک فرصت پانزده ساله باقی مانده که امکان آن وجود دارد تا بتوان عواقب گرم شدن هوای زمین را تا حدی کنترل کرد و مانع از عواقب فاجعه‌بار آن شد؛ برای استفاده از این فرصت باید استفاده از انرژی‌های پاک و تجدیدشونده سه تا چهار برابر شود.

این کارشناسان برای افزایش دمای کره زمین یک سقف دو درجه ای در نظر گرفته‌اند به این علت که افزایشی بیش از این، عواقب فاجعه‌باری برای بشر و محیط زیست خواهد داشت. با روند فعلی تا سال ۲۱۰۰، دمای زمین ۳.۷ تا ۴.۸ درجه سانتیگراد افزایش پیدا خواهد کرد و سطح آب دریاها ۲۶ تا ۸۲ سانتی‌متر بالا خواهد آمد که این موضوع، به گفته متخصصان «فاجعه‌بار» خواهد بود.
تحقیقات جدید نشان داده است که انسان ها با سرعتی بی سابقه در۱۰۰۰۰ سال گذشته و توسط تجزیه سیستم های اراضی و آب شیرین، انتشار گازهای گلخانه ای و انتشار مقادیر زیادی از مواد شیمیایی کشاورزی به محیط زیست، مشغول انهدام زیستگاه کره خاکی می باشند. از ۹ فرآیندی که زیر بنای حیات بر روی زمین هستند، چهار مورد یعنی تغییرات آب و هوایی مبتنی بر دخالت انسان، از دست دادن تمامیت بیوسفر (زیست کره)، تغییر سیستم اراضی و سطح بالای فسفر و ازت جاری در اقیانوس ها به علت استفاده از کودهای شیمیایی، از سطح «امن» فراتر رفته اند. متخصصان احتمال داده اند که تغییرات زیست محیطی ۶۰ سال اخیر (یعنی زمانی که تمدن بشری به طور قابل توجهی پیشرفت کرده است)، نه تنها در ۱۰۰۰۰ سال گذشته بلکه در تاریخ بشر بی سابقه بوده است.

سطح دی اکسید کربن جو زمین (۳۹۵.۵ واحد در میلیون) در نقطه اوج خود در تاریخ است، مقدار نیتروژن وارد شده به اقیانوس ها چهار برابر شده است. از سال ۱۹۵۰، جمعیت شهری هفت برابر افزایش یافته است، استفاده از انرژی های اولیه با ضریب پنج برابری افزایش یافته، در حالی که مقدار کودی که استفاده می شود در حال حاضر هشت برابر گذشته است. محققان می گویند همه این تغییرات، زمین را به یک «حالت جدید» منتقل می کند که وضعیتی به مراتب بدتر برای زندگی بشر است.

پروفسور ویل اشتفان از دانشگاه ملی استرالیا می گوید: «این شاخص ها در سال ۱۹۵۰ گرفته شده اند و هیچ نشانه ای از کم شدن سرعت آن ها وجود ندارد. هنگامی که سیستم های اقتصادی و صنعتی دچار انقلاب و جهش شدند، افزایش عظیمی در استفاده از منابع و تولید آلودگی به وجود آمد. این مساله محدود به مناطق محلی و منطقه ای بود اما در حال حاضر شاهد این اتفاق در مقیاس جهانی هستیم. این تغییرات مربوط به فعالیت های انسانی است، نه تغییرات طبیعی.»

پروفسور استفان اضافه می کند: «تأثیر مستقیم انسان بر زمین، منجر به از دست رفتن گرده افشانی گیاهان و اختلال در ارائه مواد مغزی و آب شیرین شده است. هیچ وقت در گذشته شرایطی مشابه آنچه ما امروز می بینیم مشاهده نشده است و شواهد قوی وجود دارد که ما امروز در نقطه قعری قرار دارد که نمی خواهیم آن را تشدید کنیم.»

اگر زمین در حال حرکت به حالت افزایش دمای ۵ تا ۶ درجه سلسیوس باشد، دیگر کوه یخی نخواهیم داشت و این برای پستانداران بزرگی مانند ما مناسب نیست. مردم می گویند جهان قوی است و می تواند خود را با شرایط جدید سازگار کند؛ این درست است و با تداوم این شرایط، حیات بر روی زمین وجود خواهد داشت، اما زمین دیگر جای مناسبی برای حیات ما نخواهد بود. هیچ شاهد قانع کننده ای که پستاندار بزرگی مثل انسان با درجه حرارت مرکزی بدن ۳۷ درجه سانتیگراد، بتواند به سرعت قادر به تکامل طبق شرایط جدید باشد، وجود ندارد. حشرات می توانند، اما انسان نمی تواند و این یک مشکل است.

پروفسور استفان در انتها اینگونه نتیجه گیری می کند: «تحقیقات نشان داده اند که سیستم نوین اقتصادی در جهان اساسا اشتباه بوده و به خطا رفته است؛ پیشرفت های تمدن بشری، سازگاری با سیستم های پشتیبانی حیات را نادیده گرفته است. واضح است که سیستم اقتصادی نوین ما را به سمت آینده ای ناپایدار می راند و مردمی از نسل نوه های ما به طور فزاینده ای برای زنده ماندن با شرایط سخت تری مواجه خواهند شد.»” (۹بهمن۱۳۹۳٫خبرانلاین).

http://khabaronline.ir/(X(1)S(j01yzhhzym32rgxt2l1tvwhe))/detail/397656/science/nature

 

Published: http://www.guardian.co.tt/news/2014-12-03/earths-climate-locked-temperature-increases-study-shows.

December 3, 2014

new World Bank report exploring the impact of climate change in the Caribbean and globally, finds that 1.5°C  warming is already locked into the Earth’s atmosphere.

A world 1.5°C warmer will mean more severe droughts and global sea level rise, increasing the risk of damage from storm surges and crop loss and raising the cost of adaptation for millions of people. The poor and underprivileged, as well as the elderly and children, are found to be hit the hardest.

“Without concerted action to reduce emissions, the planet is on pace for 2°C warming by mid-century and 4°C or more by the time today’s teenagers are in their eighties,” a release from the World Bank website says.

In the Caribbean, the report warns of longer droughts, extreme weather, and increasing ocean acidification.

Rising temperatures also affect food security. The oceans, which have absorbed about ۳۰ per cent of all human-caused carbon dioxide so far, will continue to acidify and warm, damaging coral ecosystems where sea life thrives and sending fish migrating to cooler waters. The result for the Caribbean could be the loss of up to 50 per cent of its current catch volume.

As temperatures rise, heat extremes on par with the heat waves in the United States in 2012 and Russia in 2010 will become more common. Forests, including the Amazon, are also at risk. And melting permafrost will release methane, a powerful greenhouse gas that will drive more warming in a dangerous feedback loop.

“Today’s report confirms what scientists have been saying – past emissions have set an unavoidable course of warming over the next two decades, which will affect the world’s poorest and most vulnerable people the most,” World Bank Group President Jim Yong Kim said.  “We cannot continue down the current path of unchecked, growing emissions.”

The new report comes on the heels of strong new warnings from the Intergovernmental Panel on Climate Change (IPCC) about the pace of climate change.

“The good news is that there is a growing consensus on what it will take to make changes to the unsustainable path we are currently on,” President Kim said.

“Our response to the challenge of climate change will define the legacy of our generation. The stakes have never been higher.”

Study data are available in open format here.

 

Primary focus points:

The environmental movement is broad in scope and can include any topic related to the environment, conservation, and biology, as well as preservation of landscapes, flora, and fauna for a variety of purposes and uses. See List of environmental issues. When an act of violence is committed against someone or some institution in the name of environmental defense it is referred to as eco terrorism.

 

 

Further reading:

  • Guha, Ramachandra. 1999. Environmentalism: A Global History, London, Longman.
  • Hawken, Paul. 2007. Blessed Unrest, Penguin.
  • Kamieniecki, Sheldon, ed. 1993. Environmental Politics in the International Arena: Movements, Parties, Organizations, and Policy, Albany: State University of New York Press.
  • Kline, Benjamin. First Along the River: A brief history of the U.S. environmental movement(4th ed. 2011)
  • McCormick, John. 1995. The Global Environmental Movement, London: John Wiley.
  • Shabecoff, Philip. 2003. A Fierce Green Fire: The American Environmental Movement, Island Press; Revised Edition.
  • de Steiguer, J.E. 2006. The Origins of Modern Environmental Thought.The University of Arizona Press. Tucson.
  • Wapner, Paul. 1996. Environmental Activism and World Civil Politics, Albany: State University of New York,

 

 

 

 

[v] وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (انفال: ۳۶)

 

 وَ قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ” (بقره: ۱۹۰)

 

لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ” (بقره: ۲۵۶)

 

[vi]وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ”(انفال: ۶۱)

 

[vii]یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً

مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا

 

عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ” (مائده: ۲)

 

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ” (حج: ۳۹)

 

[viii]  ” فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلی القاعِدینَ أَجراً عَظیماَ” (نساء: ۹۵)

 

[ix]یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ” (انفال: ۱۵)

 

وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَى فِئَهٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ” (انفال: ۱۶)

 

   “قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ.” (احزاب: ۱۶)

 

   “ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ وَ لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ” (احزاب: ۱۷)

 

[x] وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی‏ أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی‏ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ

 

فَسَوْفَ تَرانی‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ

 

(اعراف: ۱۴۳)

 

[xi]إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ مِنَ

 

الْمُقَرَّبینَ” (آل عمران: ۴۵)