دینانی: بدون فلسفه، جهان و اجتماع را نمی‌توان فهمید

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

دکتر دینانی در نشست فلسفه و اجتماع با تأکید بر اینکه بدون فلسفه، جهان و اجتماع را نمی توان فهمید ، گفت: تا جامعه را نشناسیم فلسفه را نخواهیم شناخت، جامعه را باید با فلسفه شناخت. به مناسبت روز جهانی فلسفه نشست «فلسفه و اجتماع» در محل مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران طی سخنانی گفت: جامعه چیست؟ اجتماع، جامعه است و تا جامعه را نشناسیم فلسفه را نخواهیم شناخت، جامعه را باید با فلسفه شناخت، باید فهمید جامعه آیا مجموعه ای از افراد است و آیا جامعه از تک تک افراد با ارتباط حاصل می شود یا بدون ارتباط فکری؟

وی با بیان اینکه ارتباطات با تفکر و عقل انجام می شود، اظهار داشت: باید مشاهده کرد ارتباط علم است یا تجربه شخصی؟ فلسفه یعنی عقل و در حقیقت نظام فکری معقول فلسفه نامیده می شود. همچنین جامعه از افراد تشکیل نمی شود بلکه از ارتباط تشکیل می شود.

دینانی در ادامه سخنانش گفت: آیا جهان مجموعه ای از اشیا همچون دریا، حیوان، حشرات و … است، بیان کرد: به گفته یک فیلسوف جهان مجموعه اشیا نیست بلکه مجموعه وقایع است حال باید سنجید فرق میان شی و واقعه چیست؟ به اعتقاد من جهان از وقایع تشکیل شده است. اگر زبان نبود فلسفه هم نبود و زبان هم باید دید آیا تنها از لغات و مفردات تشکیل می شود یا جزیی دیگر.

وی با بیان اینکه باید دید مفهوم ربط چیست که البته حتی تصور آن را هم نمی توان کرد، بیان کرد: متاسفانه لغت عربی با همه عظمتی که برای ما مسلمان ها دارد و مقدس است اما در آن حرف ربط نمی توان پیدا کرد که البته فارابی این مسئله را فهمیده بود، حال آنکه در زبان فارسی حرف ربط کلمه “است” و در زبان انگلیسی “Is” است البته بنا به برداشت هر فرد می توان اینکه در زبان عربی حرف ربط وجود ندارد را نقص یا کمال دانست.

دینانی با تاکید بر اینکه دین امری آسمانی است که می توانست به هر زبانی باشد، اظهار کرد: نباید دین را با عربی اشتباه گرفت؛ زبان با مفردات درست نمی شود، زبان نظام است، جامعه نظام است بدون نظام ما جامعه نداریم و زبان نظام ارتباطی است.

وی تصریح کرد: شناخت جهان آیا به این است که انسان تک تک موجودات را بشناسد و در این صورت آیا انسان تک تک موجودات را شناخته و آنها به تجربه درآمده اند و آیا تعداد موجوداتی که به تجربه درآمده اند بیشتر از موجوداتی است که به تجربه درنیامده اند یا بالعکس، از این رو برخی از افراد عالم را عبث و بیهوده می دانند که به این افراد باید گفت اگر کل عالم عبث است، در این عبث گاه می شود موجودی پیدا شود که بداند عبث است؟

وی با بیان اینکه درک فلسفه، نظام معقول جهان هستی است، توضیح داد: این تعریف من از فلسفه است هرچند صدها تعریف تاکنون از فلسفه شده و هر فیلسوفی مطابق نظر خود آن را تعریف کرده است؛ فیلسوف می کوشد نظام معقول جهان نه محسوس را دریابد و با این درک است که زبان هم پیدا شده و هر زبانی نظام معقول است نه لغات.

دینانی تاکید کرد: جهان هم یک نظام معقول است و هیچ چیزی در این عالم بدون ربط نیست و اگر ربط از موجود گرفته شود، دیگر وجود ندارد اما در عین حال خود ربط را نمی توان پیدا کرد. فیلسوف می کوشد اما اینکه برسد یا نرسد سخن دیگری است و آنچه در این میان مهم است کوشش اوست و اگر روزی فیلسوفی پیدا شود که بگوید من همه اسرار هستی را کشف کرده ام قطعا او دچار بلاهت شده است.

وی با بیان اینکه من سهراب را پدر فلسفه می دانم، گفت: فلسفه کوشش است به قدر طاقت بشر مادامی که در توان انسان باشد. فلسفه به کار گرفتن عقل است. برخی عقل را ابزار می دانند اگر عقل ابزار است باید دید چه کسی عقل را به عنوان ابزار به کار می برد. انسان از جهت عقل، عقل را به کار می برد یا بی عقلی اگر با عقل به کار می برد یعنی چه؟ یعنی عقل، عقل را به کار می برد، بنابراین نباید گفت عقل ابزار است.

دینانی با تاکید بر اینکه عقل ابزار نیست بلکه فعال است و هر عقلی فعال است، گفت: اما عقل منفعل هم داریم که دیده می شود، یعنی وقتی به فعلیت رسیدیم ذات آن فعالیت است. عقل منفعل تنها در جایی دیده می شود که هنوز به فعالیت نرسیده مانند عقل بچه ای که تازه به دنیا آمده است.

وی با اشاره به اینکه عقل داده ها را می گیرد و به کار می بندد و این فعالیت است، بیان کرد: وقتی ارتباط را از جامعه بگیریم دیگر جامعه نیست و زبان نیز همینطور پس ارتباط است که جامعه و زبان را می سازد.

این استاد فلسفه با بیان اینکه فلسفه جهانی است در حالی که فیلسوف ممکن است جهانی نباشد، عنوان کرد: نظام هستی را تنها فلسفه می فهمد و فلسفه در خلأ کار نمی کند بلکه هماهنگ با علم پیش می رود و جهان را فهم می کند لذا فلسفه می تواند جهانی باشد.

دینانی در پایان سخنانش تأکید کرد: بدون فلسفه، جهان و اجتماع را نمی توان فهمید. جامعه ای که فلسفه نداشته باشد هر اندازه علم هم داشته باشد، دانا نیست و خوشبخت جامعه ای است که بیش از آنکه بداند، می فهمد و بدبخت جامعه ای است که بیش از آنکه بفهمد، می داند.

ضیاء موحد: بهترین راه جذب مردم جهان به یکدیگر، ترجمه متقابل آثارشان است

همچنین دکتر ضیاء موحد عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در همایش «فلسفه و اجتماع» گفت: ماتیو آرنولد کتابی درباره فرهنگ دارد که در آن به تعریف مفهوم فرهنگ پرداخته است. به اعتقاد آرنولد جمع‌آوری آثار و کتاب حکمای قدیم به معنای فرهنگ است.

وی در ادامه با اشاره به آرای ماتیو آرنولد ادیب انگلیسی گفت: این فرد یکی از منتقدان ادبی انگلیس است و مطالعات فرهنگی به اعتبار او آغاز شده است. آرنولد کتابی درباره فرهنگ دارد که در آن به تعریف مفهوم فرهنگ پرداخته است. به اعتقاد آرنولد جمع‌آوری آثار و کتاب حکمای قدیم به معنای فرهنگ است. درواقع او می‌گوید به طور مثال اگر کتابی مثل امثال و حکم را گردآوری

ماتیو آرنولد می‌گوید اگر مجبور شود بین ادبیات و علوم یکی را انتخاب کند ادبیات را برمی‌گزیند چرا که به مسائل بیشتری در جامعه می‌پردازد. مصداق این موضوع را می‌توان در کتاب‌های شاعران بزرگی مانند مولوی و عطار در ایران دید. اگر این کتاب‌ها نبودند، بسیاری از اندیشه‌های عرفانی نیز اینچنین در مردم نفوذ پیدا نمی‌کردند.

وی ادامه داد: بعدها مردم‌شناسان تعریفی جدید از فرهنگ ارائه کردند و مجموع آداب و رسوم اجتماعی یک جامعه را فرهنگ نامیدند.

وی افزود: آرنولد می‌گوید اگر مجبور شود بین ادبیات و علوم یکی را انتخاب کند ادبیات را برمی‌گزیند چرا که به مسائل بیشتری در جامعه می‌پردازد.

وی یادآور شد: مصداق این موضوع را می‌توان در کتاب‌های شاعران بزرگی مانند مولوی و عطار در ایران دید. اگر این کتاب‌ها نبودند، بسیاری از اندیشه‌های عرفانی نیز اینچنین در مردم نفوذ پیدا نمی‌کردند. وی در بخش دیگری از سخنانش بر ترجمه کتاب‌ها و آثار مختلف تاکید کرد و گفت: بهترین راهی که می‌توانیم مردم را در سراسر جهان به یکدیگر جذب کنیم ترجمه آثار آنها به زبان خودمان و ترجمه آثار ما به زبان آنهاست.

این منطق‌دان ایرانی در بخش دیگری از سخنانش به تعریفی دیگر از مفهوم فرهنگ اشاره کرد و گفت: برخی معتقدند آن چه را یاد گرفتی، اگر فراموش نکردی و در ذهنت باقی ماند فرهنگ است؛ به طور مثال انسان ممکن است بسیاری از چیزها را بخواند یا ببیند اما بسیاری از آنها را فراموش می‌کند، آنچه در ذهنش می‌ماند فرهنگ است.

موحد در ادامه به تشریح نظرات اف. آر. لیویس ادیب و منتقد انگلیسی پرداخت و گفت: درباره عظمت این شخصیت در کتاب‌های مرجع بسیاری مانند «منتقدان فرهنگ» و جلد ششم کتاب «تاریخ نقد جدید» صحبت شده است. لیویس بیشترین تأثیر را بر ادبای زمان خود داشته است و البته بیشترین اعتقاد را به ادبیات دارد.

وی افزود: در سال ۱۹۵۵ اتفاقی افتاد که پس‌لرزه‌های آن تا به امروز مشاهده می‌شود. یک شیمیدان ۵۳ ساله که رمان‌نویس معروفی هم هست با نام «اسنو» در یک سخنرانی می‌گوید که ادبیات نسبت به علوم تجربی ارزشی ندارد و در واقع مطرح می‌کند که علوم انسانی از سه خطری که جوامع را تهدید می‌کند شامل بمب

وی در پایان یادآور شد: این مجادلات تا سال ۱۹۶۰ ادامه یافت و هنوز هم دامنه مجادلات این دو در بخش دانشگاهی بسیاری از کشورها مشاهده می‌شود. لیویس معتقد است علم وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های مهم است اما ادبیات تنها حلقه رابط با فرهنگ سنتی‌ است و انسان همواره به دنبال پرسش‌های عظیمی بوده که ادبیات به آن پاسخ گفته است.

موحد همچنین با اشاره به وقایع صورت‌گرفته در زمان مارگارت تاچر در دانشگاه‌های انگلیس گفت: در زمان او هزینه‌ بسیاری از دپارتمان‌های علوم انسانی قطع شد و بسیاری از دانشگاه‌ها برای تأمین هزینه‌های خود دنبال جذب دانشجوی خارجی رفتند. متأسفانه این روند همچنان ادامه دارد و در همه جای جهان مشاهده می‌شود.

وی در پایان تأکید کرد: سخن لیویس اکنون از هر زمان دیگری دقیق‌تر است و این مجادله از سر گرفته شده است.

خسرو پناه: علوم اجتماعی ما پیوندی با حکمت اسلامی ندارد

همچنین در این نشست دکتر خسروپناه با بیان اینکه اگر بخواهیم علوم اجتماعی کارآمد داشته باشیم باید آنها را با فلسفه پیوند دهیم، گفت: متأسفانه علوم اجتماعی ما پیوندی با حکمت اسلامی ندارد.

دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست طی سخنانی گفت: علامه طباطبایی ذیل آیه ۲۱۳ سوره بقره بحث مفصلی دارد با عنوان فلسفه و اجتماع و شاید به جرأت بتوان گفت او نخستین کسی بود که با این عنوان این بحث را مطرح کرد، هرچند از قدیم افرادی همچون فارابی در باب آن سخن گفته اند اما اینکه بحث نظام مندی در خصوص آن صورت گیرد از علامه طباطبایی شروع شد.

وی افزود: بحثی که استاد دینانی در سخنان خود در این نشست مطرح کردند پاسخ به سؤال رابطه فلسفه با اجتماع بود. یک زمان فلسفه به اجتماع اضافه می شود و می گوییم فلسفه اجتماع و درباره آن بحث فلسفی می کنیم، اما یک وقت هم فلسفه به علوم اجتماعی اضافه می شود که این دو بحث جدا از یکدیگر است.

خسروپناه در ادامه سخنانش بیان کرد: پرسش هایی که می توان در خصوص فلسفه اجتماع مطرح کرد به چند دسته تقسیم می شود که در این بیان به چهار دسته آن اشاره می شود؛ نخست بحث و پرسشهای هستی شناختی جامعه، دوم پرسش های معرفت شناختی جامعه، سوم مباحث و پرسش های روش شناختی جامعه و چهارم مباحث ساحت شناختی جامعه.

این استاد فلسفه تصریح کرد: در مباحث هستی شناختی جامعه سؤالات بسیاری مطرح می شود از جمله اینکه آیا جامعه ما به ازای خارجی دارد یا خیر، آیا غیر از افرادی همچون زید و عمرو واقعیت دیگری به اسم جامعه وجود دارد، به عبارت دیگر آیا اصالت از آن جامعه است یا افراد؟ البته بحث اصالت فرد یا جامعه حداقل سه مبنای حقوقی، روانشناختی و اجتماعی و فلسفی دارد.

وی در ادامه سخنانش بیان کرد: سؤالات حقوق یعنی آیا غیر از حقوق و مصالح فرد چیزی به عنوان مصالح و حقوق جامعه هم داریم یا خیر و در صورت تعارض کدام یک بر دیگری مقدم است؛ معمولا در این راستا نظام های لیبرالیستی قائل به اصالت فرد و نظامهای سوسیالیستی قائل به اصالت جامعه هستند.

 

حجت الاسلام خسروپناه افزود: اصالت دیگر اصالت روانشناختی اجتماعی است و در این زمینه سؤالات فراوانی از جمله اینکه آیا فرد در اثر اجتماعی تأثیر همه جانبه از جامعه می گیرد یا خود یا حتی جامعه اثر می گذارد. از سوی دیگر اگر اصالت را به معنای حاق فلسفی بگیریم و بگوییم اصالت یعنی وجود خارجی داشتن و غیر از آن یک نفر و ۲ نفر و ۱۰۰ نفر، واقعیت دیگری به نام جامعه نیز وجود دارد.

حجت الاسلام خسروپناه تأکید کرد: باید دید آیا حقیقتی به نام برآیند اراده ها وجود دارد یا این مسئله صرفا امری انتزاعی و اعتباری است مانند مالکیت، در تاریخ نیز همین سوال مطرح است که آیا غیر از فرد و جامعه، واقعیتی به نام تاریخ در خارج وجود دارد یا خیر و اینها پرسش های هستی شناختی جامعه است.

وی با اشاره به پرسشها و مباحث معرفت شناختی جامعه عنوان کرد: در این راستا نیز سؤالات بسیاری مطرح است از جمله ادراکات اعتباری که علامه طباطبایی آنرا مطرح کرد یکی از بحثهای مهم در جامعه است مثلا اعتبار زوجیت و مالکیت.

این استاد فلسفه در ادامه سخنانش گفت: علامه طباطبایی بحث ادراک اعتباراتی را در فلسفه مطرح کرد و این مباحث را از مرحوم شیخ اصفهانی گرفت و شهید مطهری نیز آن را شرح مبسوط داد. علامه طباطبایی اعتبارات را به دو دسته فی المعنی الاعم و مقولات ثانی تقسیم کرد به طور مثال مباحثی همچون عدم، علیت، حادث و قدیم یک زمان گفته می شود اعتباری به معنی الاخص که اینها از احساسات انسان سرچشمه می گیرد که برخی از این اعتبارات را علامه معتقد است اعتبار پیش از جامعه است مانند مفهوم عدالت اما برخی از مفاهیم پس از تشکیل جامعه به وجود می آیند مانند مفهوم نظم که این مبحث نیز به دو دسته تقسیم می شود و اعتبارات پس از اجتماعات یا ثابت است یا متغیر.

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ابراز کرد: سوال این است انسان ها که برای برقراری اجتماع و عدالت اجتماعی نیاز به اعتبارات پس از اجتماع دارند، منشأ این اعتبارات پس از اجتماعات چیست، عقل، عرف، شرع یا هر سه با یکدیگر. باید دید با چه روشی می توان جامعه و نهادهای آن را شناخت، این بحث در فلسفه اجتماع می تواند با فلسفه علوم اجتماعی ارتباط داشته باشد.

وی تاکید کرد: در شناخت جامعه سه فعالیت وجود دارد، نخست شناخت جامعه مطلوب، دوم شناخت جامعه محقق و سوم شناخت چگونگی تغییر جامعه از محقق به مطلوب؛ سوال مهم در هر سه مورد این بحث ها سوال کلیدی و روش شناختی است اینکه آیا روش استدلالی و برهانی برای این سه ساحت جامعه کافی است یا نیاز به روش های تجربی، تجربی- استدلالی دارد البته روش اجتهادی نیز که در حوزه های علمیه متعارف است و به معنی کشف اصول از متون دینی و تطبیق آن با فروعات تعریف می شود، می توان به این روش ها اضافه کرد.

وی تاکید کرد: علامه طباطبایی معتقد بود هر دو سال یک بار باید تفسیر قرآن داشت به دلیل آنکه ما دایم با سؤالها و پرسشهای متفاوتی از جامعه مواجه هستیم؛ در روش اجتهادی پرسشهایی از متن جامعه پرسیده می شود که باید جواب را نیز از جامعه گرفت.

خسروپناه با بیان اینکه در شناخت جامعه محقق و مطلوب و تغییر از محقق به مطلوب باید دید چه روشی را در پیش می توان گرفت، گفت: اما دسته چهارم مباحث ساحت شناختی جامعه بوده که یک ساحت آن فرهنگ، دیگری تمدن، سیاست، تربیت، اقتصاد، امنیت و … است که هر یک پرسش های فلسفی در خود دارند به طور مثال آیا فرهنگ ما به ازای خارجی دارد که همین سوال را می توان در خصوص ساحت های دیگر نیز مطرح کرد.

وی با تأکید بر اینکه هر یک از این ساحتها با فلسفه پیوند دارند، اضافه کرد: پرسشهای فراوانی در این زمینه ها داریم که هنوز پاسخ داده نشده که یا به دلیل آن است که فلسفه نتوانسته است پاسخ دهد یا هنوز فلاسفه وارد آن نشده اند که به نظر می رسد فی الجمله فلاسفه هنوز وارد آن نشده اند و هنوز سالهاست در خصوص اصالت ماهیت و وجود بحث می شود اما درباره هستی شناسی تربیت بحث نمی شود.

وی تصریح کرد: اگر بخواهیم علوم اجتماعی کارآمد داشته باشیم باید آنها را با فلسفه پیوند دهیم از سوی دیگر جامعه ما یک جامعه مسلمان است که فلسفه و حکمت اسلامی و فلاسفه اسلامی از منابع اصیل آن است اما متاسفانه علوم اجتماعی ما پیوندی با حکمت اسلامی ندارند و بر همین اساس کارآمدی خود را پیدا نخواهند کرد. سؤال فلسفه و اجتماع یک مسئله نیست بلکه ده ها پرسش دیگر را با خود همراه دارد که باید به آنها پاسخ داده شود.

کلید واژگان: فلسفه، حکمت، اجتماع، اسلام، دین، دینانی، موحد، منطق، جامعه، علوم اجتماعی، علوم انسانی.