دکتر شهین اعوانی
عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران
نگاه به طبیعت از نظر متفکران غربی دو گونه است: نگاه تقلیلگرایانه (Reductionism) با اتکا به جهانبینی مکانیکی یا نگرش مکانیستی به جهان به صورت گروهی از اشیاء و پدیدههای منفک و مجزا نگریسته میشود که اجزاء جهان هیچ ماهیت زنده و بههم پیوستهای ندارند و انسان به کمک عقلِ اقتدارگرا که پایهی هستی را شکل میدهد، بر جهان حکومت میکند. در این نگرش ارتباط اشیاء و پدیدهها به شکل ارگانیک و تأثیر و تأثر پذیر نیست و برای شناخت روابط میان پدیدهها جامعیتی در نظر گرفته نمیشود (انسانمحور). در ص ۶۹کتاب «انسان در برابر این طبیعت یک متجاوز پرخاشگر و استثمارگر است. انسان بالطبع متمدن نیست او ماهیتاً اخلاقی نیست. اخلاق برای او امری ثانوی به شمار میرود. تمدن هم برای انسان طبیعت ثانویه است نه اولیه».
در نگاه کلینگرانه (Holism Wohlism)به مجموعهی اجزای طبیعت، به صورت کلیت یک پارچهی زنده و پویا نگریسته میشود که بر یکدیگر تأثیر و تأثر دارند. از این منظر مجموعهی اجزای طبیعت به صورت یک کلیت یکپارچهی زنده و پویا متأثر از یکدیگرند. انسان دیگر قادر مطلق و سلطهگر بر طبیعت یا کنترلکنندهی آن نیست. طبیعت محور است و توجه انسان به طبیعت جنبهی دینی- اخلاقی و وظیفهنگر است. بر این مبنا متفکران غربی معتقدند توسعه هم توسعهی طبیعتمدار یا طبیعت محور میشود. توسعهی پایدار به عنوان یک رهیافت و تفکر فلسفی جدید، همزیستی انسان با طبیعت است. به طوری که نیازهای نسل حاضر تأمین شود ولی بدون اینکه تواناییها و سرمایههای طبیعی به لحاظ زیستمحیطی نسلهای آینده را به مخاطره بیفتد (طبیعتمحور).
تضاد انسانگرایان و طبیعتگرایان
انسانگرایان، که رشد را یکی از شاخصهای توسعه میدانند، معتقدند برای رشد و توسعهی انسان باید رشد اقتصادی از طریق بهرهبرداری از منابع صورت گیرد. زیرا رشد اقتصادی سبب رفاه، بهداشت و تعالی بشر میشود زیرا هر فعالیت و برنامهای در صورتی قابل قبول است که رفاه و پیشرفت جامعه را در بر داشته باشد. این گروه میگویند منابع طبیعی و محیط زیست ابزاری برای رفاه و پیشرفت بشرند .
ولی ما در مبحث الهیات محیط زیست یک دیدگاه دیگری را هم از دیدگاه متفکران شرق بهخصوص فکر دینی میافزاییم و آن دیدگاه دینی به محیط زیست است که آن در بخش مستقلی از مطالب، ارائه خواهیم داد.
منظور مؤلف محترم از منابع زیستمحیطی چیست؟ (ص۱۷۸):
منابع زیستمحیطی به تمام منابعی اطلاق میشود که انسان به طور مستقیم و غیرمستقیم به آن وابسته است و زندگی و فعالیتهای او در ارتباط با آن قرار دارد. بسیاری از این منابع از مصادیق عنوان «اموال» و جزء حقوق اموال انسانهاست و تجاوز به آنها آثار فقهی- حقوقی دارد. مثل هوای پاک یا داشتن محیط امن صوتی. لذا ایجاد آلودگی در هوا و یا آلودگی صوتی به یقین تجاوز محسوب میشود و در برخی شرایط موجب ضمان و مسئولیت مدنی خواهد بود.
یکی از چالشهای پیش روی ادیان، چگونگی روبرو شدن با بحران زیستمحیطی است. بعضی معتقدند که جدا کردن دین از زندگی سکولار میتواند یکی از علل عمدهی این معضل باشد. عدهای دیگر به خصوص شرقیها معتقدند انسان به طور فطری به امر قدسی تمایل دارد و تا زمانی که این بُعد مهم در تحقیقات نادیده گرفته شود، معنای کهن و غیراروپایی طبیعت را نمیتوان فهمید (ص ۷۳). در کتاب برای این که پیشزمینهی طرح موضوع الهیات فراهم شود، الهیات زیستمحیطی در سایر ادیان به اختصار میآید. این مطلب از
مجموعهی ۹جلدی «ادیانِ جهان و محیط زیست» (World Religions and Ecology) به بررسی مسائل زیستمحیطی از منظر نُه (۹) دین یا آئین جهانی که در این باره دیدگاه مؤثری دارند، پرداخته است:
۱. بودیسم و محیط زیست (پیوند با اعمال). که در سال ۱۹۹۷ به سرویراستاری مری اِوِلین تاکر و دانکن ریوکن ویلیامز به چاپ رسیده، ۲۰ دینپژوه و کارشناس محیط زیست دیدگاه بودیسم را در بارهی شبکهی پیچیدهی حیات بررسی کردهاند که همگی در شکل دهی اخلاقیات زیستمحیطی، بر جنبههای سنتی بودیسم تأکید دارند. این مجموعه به اختصار از ص ۷۳ کتاب معرفی شده است.
۲. کنفوسیائیسم و محیط زیست (رابطهی آسمان، زمین و انسان)،این کتاب با ارزش در سال ۱۹۹۸توسط مری اِوِلین تاکر و John H. Berthrong.
۳. مسیحیت و محیط زیست (جستوجوی بهروزی برای زمین و انسانها)،
۴. محیط زیست و هندوئیسم (فصل مشترک زمین، آسمان و آب)،مری اِوِلین تاکر و کریستوفر کی چاپل در سال ۲۰۰۰. این اثر نقش سنت چندوجهی «هندوئیسم» را در توسعهی آگاهیهای زیستمحیطی در هند نشان میدهد.
مؤلف محترم فقط این ۴جلد را به طور مختصر معرفی کرده است و به مجلدات دیگر کاری نداشته است. ولی عناوین اصلی و فرعی سایر مجلدات به شرح زیر است:
۵. سنتهای سرخپوستی و محیط زیست: پیوند کیهانشناسی و جامعه،
۶. تائوئیسم و محیط زیست (راههایی در چشماندازی نامتناهی)،
۷. جینیسم و محیط زیست (عدم آزار در شبکهی حیات)،
۸. یهودیت و محیط زیست (جهان مخلوق و کلمهی وحیانی)،
۹. نهمین و آخرین کتاب از مجموعهی ۹جلدی به اسلام اختصاص دارد و تحت عنوان اسلام و محیط زیست (امانت الهی) به کوشش ریچارد فالتس استادیار رشتهی دینپژوهی، منابع طبیعی، تاریخ و مطالعات آسیایی از دانشگاه فلوریدا در ۵۸۴ صفحه منتشر شده است.
مؤلف محترم دانشمندانی چون آرنولد توینبی (Arnold Toynbee) فیلسوف و تاریخدان قرن بیستم و لین وایت (Lynn White) را نام میبرد که این دو معتقد به نقش منفی ادیان توحیدی در بحران زیستمحیطیاند. توینبی میگوید ادیان توحیدی به انسان بیش از آنچه سزاوار اوست، بها دادهاند. در ادیان ابراهیمی همهی طبیعت مسخر انسان است و در تدبیر تکوینی و ادارهی واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثرگذار دارد. .. تا زمانی که انسان به جای همراهی با طبیعت بر آن سلطه و حاکمیت یابد، معضلات زیستمحیطی بیشتر و بیشتر میشود. لین وایت متخصص تاریخ قرون وسطی در سال ۱۹۶۷در مقالهی جنجالبرانگیز با عنوان «ریشههای تاریخی بحران زیستمحیطی معاصر» سه دین ابراهیمی اسلام، مسیحیت و یهود را مسئول معضلات زیستمحیطی معرفی میکند. وایت میگوید تأکید فراوان ادیان ابراهیمی بر غلبهی خداوند بر انسان و سلطهی انسان بر طبیعت منجر به تحقیر طبیعت و در نهایت تخریب محیط زیست به خاطر اهداف منفعتطلبانهی بشر شده است . استاد محقق داماد در ص ۸۲در دفاع از ادیان توحیدی برآمدهاند:
«آموزههای ادیان توحیدی نه تنها دلیل به وجود آمدنِ این بحرانها نیستند، بلکه تنها راه برونرفت و حل این بحرانها و همچنین بلاتکلیفیهایی به شمار میآیند که گریبانگیر انسان در عصر مدرن شده است.»
و در ادامه مطلب، اشتباه آقای وایت و توینبی را در نحوهی تفسیرشان بر متون مقدس دانستهاند. استاد محقق داماد گله از اندیشمندان مسلمان دارد که در قبال این گونه قضاوتهای نابجا عکسالعملی نشان ندادهاند و مطلبی دربارهی الهیات یا خداشناسی محیط زیست از منظر اسلام ننوشتهاند (ص۸۶).ایشان خواننده را به دو مقالهی خود «طبیعت و محیط زیست از نگاه اسلام» نامهی فرهنگ سال ۱۳۷۳و «الهیات محیط زیست» در نامهی علوم فرهنگستان ارجاع دادهاند.
مطلب در فصل پنجم با عنوان «دیدگاه قرآن دربارهی محیط زیست» ادامه مییابد. در این جا با شواهدی که از قرآن کریم ذکر شده، نشان داده شده که «طبیعت، موضوع سوگند الهی» است. و همه «آنچه در آسمانها و زمین است، خدایی را که پادشاه پاک ارجمندِ فرزانه است، تسبیح میگویند (جمعه: ۱).
مولانا با اشاره به مضمون آیهی ۴۴سورهی اِسراء که میفرماید: آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست، او را به پاکی میستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی میستاید، اما شما ستایش آن را در نمییابید…، در بحث این که طبیعت ذاکر و تسبیحگوی حق است، چنین میگوید:
چون مسَبِّح کردهای هر چیز را ذاتِ بیتمییز و با تمییز را
هر یکی تسبیح بر نوعی دگر گوید و، از حالِ آن این بیخبر
آدمی مُنکر ز تسبیح جماد و آن جماد اندر عبادت اوستاد
در بخش تاریخ تمدن ایران و رفتار ایرانیان با محیط زیست، آمده است آنچه نیاز به آن هر روز بیش از پیش مشخصتر میشود، اصلاح رابطهی انسان با زمین است.در متون ایران باستان «روان انسان به اهورامزدا در جهان، پوست مردم به زمین در جهان، رگها به روده، استخوان به کوه، کیسوان به جنگل و…» تشبیه شده است. در اینجا زمین شادمان در فرهنگ ذکر شده است. ایرانیان باستان، شادی مردمان را با شادمانی زندگی برای جانوران و گیاهان و زمین و جهان توأم میدانستند…
«نخستین زمین شادمان، زمینی است که مردِ پارسا در آن زندگی کند، دو دیگر زمینی که در آن آتشکدهها سازند و… نهم زمینی که از بَر و حاصل آن در راه یزدان به نیکان و ارزانیان (مستحقان) بهره سازند…» شادترین زمین، زمینی است که در آن بیشترین غله و سبزی و کشاورزی باشد و زمین خشکی که از آن آب برآورند.
زمین آزرده، زمین دوزخی است و در آن زندگانی بد میشود. و آن زمینی است که «خونِ مرد پاک و بیگناه ریخته شود، در آن دروغ باشد، بتکده ساخته شود، بر آن مردم بدکار زندگانی کنند،… آبادانی آن را ویران سازند و در آن شیون و زاری نمایند.
در یسنا نیز دربارهی گرامیداشت حقوق گیاهان نوشته شده و بحثی دربارهی گناهانِ کسانی که «به گیاهان آزار میرسانند و درختان را میبُرند» مطرح شده و کیفری که میبایست از این کار در دادگاه تعیین شود. بزرگداشت درخت و گرامیداشت آن هنوز هم در میان ایرانیان رواج دارد. در اغلب زیارتگاهها درختی بوده است که مردم از پارچهی جامهی خود پارهای بدان میبستهاند. بدین طریق پیوستگی خود را با آن نشان میدادهاند (دینکرت متن پهلوی، رویه ۷۶۱، به نقل از جنیدی، ص ۱۲۵). آقای جنیدی به چناری کهنسال در گناباد اشاره میکندکه سوارهها- حتی دوچرخهسوارها- به هنگام رسیدن به نزدیکی آن پیاده میشدهاند و احترام میکردهاند.
در قرآن کریم، زمین بستر زندگی انسان است. زمین گهواره است (طه ۵۳). رستنیها میرویند و زمین خشک را بارور میکنند (حج: ۵). ما از آسمان آبی فرو فرستادیم و از آن میوههایی با رنگهای گوناگون پدید آوردیم (فاطر: ۲۷)
زمان و مکان یکی از محورهای طبیعتاند. همانطور که برخی از مکانها دارای زیبایی و جاذبهی خاصی است، برخی هم در فرهنگ قرآن ارزشمند و مقدس و معنویت آفرین است مثل مسجدالحرام، مسجدالاقصی، کوه طور.
برخی زمانها نیز خاص است و شادابی معنوی دارد مثلاً وقت سحر و صبحگاهان (اسراء: ۷۹).
دیدگاه الهی به طبیعت
مثال: شگفتیهای طبیعت در قرآن
ذکر شگفتیهای طبیعت در قرآن سبب بازدارندگی انسان از عُجب و خودخواهی میشود. و نور ایمان را در دلها به وجود میآورد. توصیهی حضرت لقمان به پسرش نمونهای از این آیات است:
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًاإِنَّ اللَّـهَ لَا یحِبُّ کلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان، ۱۷). پسرم بر روی زمین به ناز و مغرورانه (برخاسته از خوشی و سرمستی باشد) راه مرو که خدوند هیچ خودپسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد….أَلَمْ تروآ أَنَّ اللَّـهَ سَخَّرَ لَکم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهی وَبَاطِنَهی (لقمان ۲۰)و آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًاإِنَّک لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا(اِسراء، ۳۷). و در زمین با غرور و مستی راه مرو که تو هرگز زمین را نتوانی شکافت و در بلندی به کوهها نتوانی رسید.
قرآن کریم اشارات فراوانی به مسألهی حیات و چگونگی پیدایش آن در زمین دارد. هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَاوَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَیأَفَلَا یؤْمِنُونَ(انبیاء، ۳۰). آب در طبیعت جایگاه مهمی دارد و اهمیت آن در قرآن بسیار زیاد است. عرش خدا بر آب مستقر شده و در مرحلهی بعد حیات انسان و سعادت و لذت زندگی هر جانداری در کل آفرینش وابسته به آب است. از بارش باران، زمین احیا میشود و در فصل بهار زمینی که در فصل زمستان مرده بود، حیات و جان دوباره میگیرد. در قرآن باران رحمت الهی خوانده شده است. خداوند بادها را میفرستد که برانگیزانندهی ابرها باشند، آنگاه آنها را به سوی سرزمین مرده میراند تا زمین را پس از مرگش دوبار زنده گرداند. وَهُوَ الَّذِی یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرًا بَینَ یدَی رَحْمَتِهِحَتَّیٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کلِّ الثَّمَرَاتِکذَٰلِک نُخْرِجُ الْمَوْتَیٰ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ (اعراف، ۵۷).
در تفسیر معنای تولّی میگویند کارِ والیانِ سوء، هلاک حرث و نسل است(ص ۱۹۴). آیاتی را که مستقیماً و به صراحت در قرآن کریم دربارهی تخریب محیط زیست است ذکر شده و مؤلف محترم این دو آیه را با تفسیر مرحوم محمدجواد مغنیه در تفسیر الکاشف پس از طرح دو معنی از قول رشیدرضا و نظر مرحوم استادش الشیخ محمد عبده درباره معنی و تفسیر «تولّی» در سورهی البقره آیات ۲۰۵و ۲۰۶، ذکر و داوری و رأی خود را آورده است: وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأَرْضِ لِیفْسِدَ فیها وَیهْلِک الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یحِبُّ الفَسَادَوَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهی بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ.
استاد در ادامهی تفسیر خود این نکته جالب را متذکر شده است که: در این آیهی شریفه هلاک نسل عطف به هلاک «حرث شده است. «حرث» یعنی زراعت. هلاک نسل یعنی نسلکشی و ارتباط آن با هلاک حرث و متأخر از آن گویی رسانندهی آن است که تخریب منابع سبز منتج به علاکت انسانها خواهد بود و هر دو نتیجهی فساد در زمین است. موضوع سخن الهی حیات دنیا یعنی زندگی دنیوی است…
خوب میبود اگر استاد محترم در کتاب خود متذکر این نکته نیز میشدند که محیط زیست با صلح و صفا همخوانی دارد به عبارت دیگر جنگ و محیط زیست هیچ همخوانی ندارد. هم معاهدهی ژنو و هم قوانین بینالمللی، کشورها را از هر گونه آسیب عمدی به محیط زیست باز میدارد ولی عملاً در روزگار ما (و امروز در مورد غزه) هم معاهدهی ژنو و سایر قوانین بینالمللی آشکار نقض میشود و با شگفتی تمام، نقض آن هم تحسین ابرقدرتهای جهانی را در پی دارد.
بنده یک مثال از گزارش فجایع اینچنینی و مضرات زیستمحیطی آن را در اینجا ذکر میکنم:
ریچارد اشتاینز (Richard Steiner) استاد و متخصص مسائل محیط زیست در دانشگاه آلاسکا که در جنگ اسرائیل با لبنان دو هفته از نزدیک شاهد فاجعهای که این جنگ برای محیط زیست و مواریث فرهنگی لبنان به بار آورده بوده و آنها را گزارش کرده است. او مینویسد: هجوم هوایی اسرائیل به نیروگاهی در ۲۰کیلومتری جنوب بیروت سبب بزرگترین نشت نفت در قسمت شرق مدیترانه شد. ۱۵۰۰۰تن یعنی بیش از چهار میلیون گالن نفت سنگین در دریا منتشر شد و در قسمتهای ساحلی لبنان و سوریه گسترش یافت.
در این حمله بیست و پنج هزار تن نفت نیروگاه سوخت که به شکل ابری سمی در آسمان و بارش بارانهای آلوده شد. محیط زیست نوار ساحلی لبنان به شدت آسیب دید، بندر باستانی فینیقیها با هفتهزار سال قدمت که از حملهی امپراتوری روم و جنگهای صلیبی جان سالم بدر برده بود، به هزاران تن نفتِ سیاه و غلیظ آلوده شد. میراثهای فرهنگی لبنان به شدت بمباران شد. بر اثر بمباران فرودگاه بینالمللی بیرون، چهل هزار تن نفت سفید آتش گرفت.
همین امروز هم که ما گرد هم آمدهایم و دربارهی «الهیات محیط زیست» صحبت میکنیم، شاهد وقوع و بروز وحشتناکترین فاجعهی انسانی، کودککشی، و اوج اعمال وحشیانه غاصبان، در غزه هستیم.
ما نظیر شعر پرمعنای زیر صدها شاهد در متون دینی، عرفانی، اخلاقی، ادبی و… داریم و بدان پایبندیم که:
سر بیگناهان نباید برید ز خون ریختن دست باید کشید
نه مردی بود خیره آشوفتن به زیر اندر آورده را، کوفتن
نیابد جهان آفرین را پسند که جویند بر بیگناهان گزند
ربط محیط زیست و کیفیت زندگی
شاید این مطلب نیز که خارج از موضوع به نظر میآید ولی ذکرش خالی از لطف نباشد چون اهمیت و جایگاه محیط زیست و کیفیت زندگی را میرساند و ذکر آن برای مسئولان محیط زیست کشور میتواند راهگشا باشد:
ژیسکاردستن در آغاز ریاست جمهوری فرانسه، نام «وزارت حفظ محیط زیست» را به «وزارت کیفیت زندگی» تغییر داد. این کار به تفسیر او، یعنی تبدیل توسعهی کمّی به توسعهی کیفی. معنای کیفیت زندگی را «حراست از وجود انسان» دانست. مردم هر کشور باید بر بنیاد ویژگیهای فرهنگی و ملی خویش جداگانه و برای خود تصمیم بگیرند. تکلیف انسان مشخص شد، طبیعت چه جایگاهی خواهد داشت؟