اخلاق مهندسی

رضا داوری اردکانی

رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران

  

اخلاق چیست؟ اخلاق به مجموعه­ای از قواعد عمل اطلاق می­شود که رعایت آنها الزام قانونی ندارد اما حسن شمرده می­شود. رعایت­نکردنش هم گرچه مستوجب بازخواست و مجازات نیست سرزنش و شاید پشیمانی و شرمساری در پی دارد. به عبارت دیگر اخلاق در جایی پدید می­آید که شر و گناه وجود دارد و باید میان خیر و شر یکی را برگزید. با توجه به این معنی اخلاق مقام آزادی فردی و شخصی است و در طرح آن اختیار و آزادی به عنوان اصل پذیرفته شده است. تعریف یا وصف اخلاق را به اعتبار دیگر می­توان مجموعه قواعد و دستورالعملهایی دانست که هم راهنمای عمل است و هم ملاک حکم درباره آن. بی­آنکه این حکم رسمیت و ضمانت اجرا داشته باشد. در جهان قدیم در مورد حرفه­ها و مشاغل جز در پزشکی دستورالعمل اخلاقی سراغ نداریم و اگر دستورالعملی بوده رعایت آنها غالباً الزام قانونی داشته است. فی­المثل کم­فروشی و استفاده از مواد و مصالح بد در تولید و صنعت و عرضه­کردن کالا و خدمت بد و بیجا به جای خوب و مناسب، خلاف اخلاق است اما مجازاتش صرف عذاب وجدان نیست، بلکه از جهت دینی و قانونی نیز گناه و خلاف و گاهی جرم مستوجب مجازاتهای بزرگ تلقی می­شود. حتی علم و شغل پزشکی هم که از قدیم قواعد اخلاق داشته است اکنون بسیاری از قواعدش در زمره قوانین حقوقی و جزایی درآمده است و اگر پزشک از آنها تخلف کند مورد مؤاخذه نظام پزشکی یا تعقیب قضایی قرار می­گیرد. در کار مهندسی هم مثل دیگر کارها و مشاغل دستورالعملهایی هست که اگر به درستی اجرا نشود کارفرما کوتاهی­کننده را بازخواست می­کند و اگر کارفرما و مهندس هر دو با هم قصور یا تقصیر کرده باشند (و این تبانی تخلف دوم از دستور اخلاق است) مرجع دیگری هست که اگر از این تخلف و تبانی خبردار شود بازخواست می­کند. پس مهندس یا درست و دقیق کار می­کند که وظیفه شغلی و علمی خود را انجام داده است یا مسامحه­کار است که در این صورت مورد بازخواست قرار می­گیرد. تا اینجا دستورالعملهای اخلاق مهندسی غالباً قواعد حقوقی است. گویی در دنیای علم تکنولوژیک و مهندسی، اخلاق و حقوق به هم می­رسند یا چندان به هم نزدیکند که مرز آنها را به آسانی نمی­توان تشخیص داد. ولی باید پرسید پس چرا در زمان ما اندیشه اخلاق مهندسی پیش آمده است. آیا اخلاق مهندسی برای این طرح شده است که مهندسان تکلیف اخلاقی خود را نمی­دانند و ادا نمی­کنند. مگر در کار مهندسی بی­اخلاقی رواج و شیوع پیدا کرده است که به اخلاق مهندسی باید متوسل شد. عصر ما عصر بی­اخلاقی است. اما این بی­اخلاقی اختصاص به قلمرو مهندسی ندارد الا اینکه چون عصر بی­اخلاقی و عصر مهندسی یکی شده است در کار مهندسی هم که با دقت ریاضی صورت می­گیرد و بی­اخلاقی در آن گرانتر تمام می­شود، قهراً کسانی نگران بی­اخلاقی شده­اند. ولی این بی­اخلاقی بی­اخلاقی مهندسان نیست بلکه بی­اخلاقی منتشر در هوای جهان و شاید بی­اخلاقی نظمی است که مهندسان در درون آن و به پیروی از آن کار می­کنند و متأسفانه هوای بی­اخلاقی در جهان توسعه­نیافته سنگین­تر است. این نظم را با وعظ و اندرز و درس اخلاق نمی­توان اخلاقی کرد. هرچند که شاید میل به اخلاقی­کردن کار جهان و دعوت مردمان و از جمله مهندسان به اخلاق و رعایت قواعد اخلاقی نشانه زنده­بودن نیروی اخلاق و امید به آینده اخلاقی باشد و کسی که در جستجو و تحقیق است که بداند اخلاق مهندسی چیست به این آموزگاران اخلاق احترام می­گزارد و اگر اهل فلسفه­ باشد سعی می­کند که از اخلاق مهندسی چیزی دریابد و یاد بگیرد. مشکل این است که آیا تکنیک جدید وسیله و ابزاری است که در هر زمان می­توانسته است پدید آید و همه همیشه می­توانسته­اند و می­توانند آن را هرطور که بخواهند برای رسیدن به هر مقصودی به کار برند. مفیدبودن و مؤثربودن تکنولوژی در زندگی جای چون و چرا ندارد. در این هم که تکنیکهای قدیم ابزاری برای رسیدن به مقاصد معین بوده­اند و تکنولوژی جدید نیز کاربرد دارد چون و چرا نمی­کنیم. اما تکنیک جدید صرفاً وسیله­ای در اختیار ما نیست بلکه زندگی ما به آن بسته شده و با آن نظم یافته است. خور و خواب و نشست و برخاست و کار و تفریح و مدرسه و اداره و دانشگاه و بازار و معاملات و مناسبات زمان ما با تکنیک میزان می­شود و ما تا زمانی که جهانمان دگرگون نشود نه می­خواهیم و نه می­توانیم این بستگی را تغییر دهیم. این گفته که تکنیک وسیله است و نباید در راه ویرانی و تباهی به کار رود و از آن باید برای خیر و صلاح دیگران استفاده کرد سخن خوب آرامبخشی است اما به سخن آرامبخش دل نباید خوش کرد زیرا وقتی بیماری ناشناخته باشد پناه ­ردن به داروی آرامبخش شاید خطرناک باشد زیرا خطر را می­پوشاند. به نظر می­رسد که ما گاهی نه صرفاً در سیاست بلکه در نظر نیز مسائل بزرگ و کوچک را با هم خلط می­کنیم و بزرگ را کوچک و کوچک را بزرگ می­انگاریم. در همه کار و به طریق اولی در کار دانش و تکنیک اصل باید این باشد که مسائل در جای خود قرار گیرد و معلوم باشد که در هر زمان چه کارهایی مقدم است. اولین درس اخلاق در قلمرو علم و تکنولوژی و سیاست باید این باشد که اصحاب علم و فناوری ناتوانیها و تواناییهای خود را بشناسند و با امکانهای زمان و جهانی که در آن به سر می­برند آشنا باشند. مشکل را سهل نینگارند و محال و ممکن را با هم اشتباه نکنند. اختیار و آزادی آدمی نیز بستگی به این آگاهیها و خودآگاهیها دارد. کسانی که به اخلاق مهندسی می­اندیشند قاعدتاً باید به خودآگاهی در جهان تکنیک رسیده باشند و نسبت خود و مردم زمان خود را با تکنیک بدانند. طرح اخلاق مهندسی با درک این نسبت ممکن می­شود. آیا ما به این نسبت تاکنون اندیشیده­ایم؟ درست است که اخلاق در زمره مشهورات و مسلمات است و معمولاً درباره عمل اخلاقی فکر و حکم نمی­کنند اما بنای اخلاق را بر اساس مشهورات نمی­توان قرار داد. اخلاق مهندسی هم ابتدا و پیش از آنکه تدوین تفصیلی پیدا کند و قواعد مسلم و مشهور داشته باشد باید بر مبانی و اصولی تأسیس شود و سپس احکام آن تدوین یابد و مقبولیت پیدا کند. ما به کم مشهور پذیرفته­ایم که تکنیک وسیله و ابزار است اما درباره این حکم کمتر فکر کرده­ایم و از این حیث قابل ملامت هم نیستیم زیرا  اولاً اشیاء تکنیک را به کار می بریم و مصرف می­کنیم. ثانیاً اگر تکنولوژی را وسیله ندانیم باید آن را بیرون از قدرت و اختیار خود بدانیم و این برای بشری که خود را نه مظهر قدرت بلکه موضوع علم و عمل و عین قدرت می­داند حکمی نامطلوب و شاید غیر قابل تحمل باشد. ولی هر حکم نامطلوبی نادرست نیست. درست است که ما می­خواهیم تکنولوژی و هر چیز دیگر را در اختیار داشته باشیم اما به صرف خواستن، تکنولوژی در اختیار و در ید قدرت ما قرار نمی­گیرد. تکنولوژی جدید کاربرد دارد اما در جهان ما چنان نیست که اشیاء تکنیک درست مثل وسایل دنیای قدیم و قبل از تجدد، همه برای کاربرد معین و رفع نیاز خاص پدید آمده باشد. جهان تکنیک جدید از نظم و قانونی مستقل از روانشناسی ما پیروی می­کند که خوبست ما نیز آن نظم و قانون را که با نظم حرفه­ای دنیای قدیم به کلی تفاوت دارد بشناسیم. شاید کنار آمدن با سیر تکنیک و دمسازی با روح آن مقدمه­ای باشد برای اینکه تکنیک هم اندکی حرف و سخن و اندرز و خواهش ما را بشنود. خلاصه بگویم تکنیک صرف وسیله نیست و گاهی چرخ آن بر وفق آرزو و مصلحت ما نمی­چرخد. باید قانون این گردش را شناخت و با آن از در گفتگو درآمد. در این صورت شاید بتوان طرح اخلاق مهندسی را درانداخت. به عبارت دیگر فهم معنی اخلاق مهندسی باید مسبوق به تفکر تکنیک و درک ذات آن باشد. این یادداشت مجمل به قصد بیان این معنی نوشته شده است و البته انتظار نباید داشت که خوانندگان عزیزی که تکنیک را وسیله و ابزار می­دانند به مطالب آن روی موافق نشان دهند ولی خوب است که در آن تأمل کنند.

۱- اخلاق مهندسی که در این اواخر از آن سخن می­گویند و در بعضی دانشگاهها و دانشکده­های صنعتی تدریس می­شود مطلبی ساده و در عین حال پیچیده است. صورت ساده آن مجموعه­ای از قواعد اخلاقی است که همه و از جمله مهندسان باید آنها را رعایت کنند. مهندسان مثل همه گروههای مردم می­توانند صاحب اخلاق پسندیده باشند که بیشترشان هم چنین­اند و شاید در میان آنها کسانی هم باشند که پای­بندی چندان به قواعد اخلاق ندارند. فرض تدوین­کنندگان قواعد اخلاق مهندسی این است که اگر خللی در نظم تکنولوژیک وجود دارد می­توان با اندرز و تذکر به مهندسان آن را ترمیم و تدارک کرد ولی وقتی در این دستورالعملها و اندرزها نظر می­کنیم صرفنظر از اینکه تا چه اندازه مؤثرند می­بینیم که اکثر آنها اختصاص به مهندسان ندارد بلکه هرکس در هر کاری که هست باید آنها را رعایت کند. این تنها مهندس نیست که موظف است کار خود را با دقت و به درستی انجام دهد و در ادای وظیفه اهمال روا ندارد. البته هرجا که دقت بیشتر لازم است وسواس و مواظبت هم باید بیشتر باشد. پس اخلاق مهندسان در صورت رسمی آن در حقیقت قواعدی از اخلاق به معنی عام است که بعضی از مهندسان پای­بند و علاقمند به اخلاق آن را با اطلاق بر کار مهم مهندسی به زبان مأنوس مهندسان تدوین کرده و به همکاران جوانتر می­آموزند. این اخلاق قواعد درست­گفتاری و نیک­کرداری و محکم­کاری است. پس با اخلاق کلی تفاوت ندارد الا اینکه قواعد کلی اخلاق خطاب به اهل حرفه در تناسب با کار و شغل آنان بیان شده است. چنانکه مثلاً اگر در کسب و کار و بازار، کم­فروشی و گران­فروشی و تدلیس بد است، در مهندسی هم بی­دقتی و مسامحه در محاسبات و سهل­انگاری و قصور در اجرای درست طرحها روا نیست. ممکن است بگویند اخلاق مهندسی چیزی است نظیر اخلاق پزشکی با این تفاوت که اخلاق پزشکی سابقه چندهزار ساله دارد و اخلاق مهندسی در دهه­های اخیر عنوان شده است. اگر در اخلاق پزشکی از چه باید کردهایی بحث می­شود که برای پزشک در نسبتش با بیمار پیش می­آید در اخلاق مهندسی هم وظایف مهندسان و توجه به آثار و نتایجی که بر کارهایشان مترتب می­شود منظور نظر قرار دارد. این گفته درست نیست و تکلیف اخلاق مهندسی را در قیاس با پزشکی نمی­توان معین کرد زیرا پزشک نسبتی با بیمار دارد یا باید داشته باشد که خاص است. پزشک مثلاً می­تواند به زندگی بیمار مبتلی به بیماری درمان­نشدنی که از درد به جان آمده است، پایان دهد. این قبیل تصمیمها اخلاقی و شخصی است که در موقع و مقام خاص اتخاذ می­شود … اما مهندسان در اجرای طرحهای خود با مسائلی که پزشکان ممکن است با آن مواجه شوند سر و کار پیدا نمی­کنند و لازم نیست که تصمیم اخلاقی بگیرند. اینکه در دهه­های اخیر مهندسان هم در قلمرو بیوشیمی و بیوتکنولوژی و ژنتیک و … با پزشکان و مشکلاتشان کم و بیش شریک شده­اند بحث دیگری است. اما در وضع عادی نمی­توانیم مهندس را با پزشک مقایسه کنیم. پزشک چنانکه اشاره شد گاهی ناگزیر می­شود که برای بیمارش میان دو بد و دو نامطلوب یکی را برگزیند اما مهندسان چنین گرفتاریهایی ندارند. آنها در مقابل در جریان پژوهش غالباً به سفارش دولت و مؤسسات بزرگ مالی و اقتصادی و عمرانی طرحهایی در می­اندازند که شاید نتایج اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی غیر قابل پیش­بینی داشته باشند و چه بسا که حاصل آن دگرگونیهای بزرگ در محیط­زیست و شرایط زندگی مردمان یا وسیله­ای برای کشتار وسیع و ویرانی مناطقی از جهان و کل جهان باشد. البته صاحبان چنین طرحهایی باید بیندیشند که چه می­کنند و چه اثری برکارشان مترتب می­شود. ولی می­دانیم که این کاری مشکل است و اگر هم به آن نیندیشند کاری خلاف اخلاق نکرده­اند[۱] مع­هذا اخلاق مهندسی در چنین مواردی است که مطرح می­شود و اهمیت می­یابد. یعنی اخلاق مهندسی به زمانی تعلق دارد که کار مهندسی به درانداختن و اجرای طرحهایی برای ایجاد دگرگونیهای بزرگ مبدل شده است. یعنی این اخلاق در دوره فرمانروایی تام و تمام تکنولوژی عنوان شده است.

۲- در آغاز تاریخ مهندسی و فی­المثل برای امثال خوارزمی و حتی تا قرن نوزدهم مسئله­ای به نام اخلاق مهندسی مطرح نبود در حالی­که سابقه اخلاق پزشکی لااقل به عهد یونانیان بازمی­گردد و سوگند بقراط مظهر یا مقدمه آن است. پزشک در نسبتش با بیمار و در کار درمان چنانکه گفته شد کارهایی می­تواند بکند که علم پزشکی در مورد آنها حکمی ندارد و پزشک در ادای آنها باید به وجدان خویش رجوع کند و تصمیم بگیرد. او در مواردی نمی­داند چه باید بکند و مثلاً از خود می­پرسد که آیا حق دارد بیماری را که به درمانش امید نیست به حال خود رها کند اما مهندس که غالباً با ماده بی­جان سر و کار دارد در سر و کارش با ماده و تغییری که در آن می­دهد با چنین مشکلی مواجه نمی­شود. می­توان سیر این قضیه را در تاریخ مهندسی و تاریخ پزشکی دنبال کرد. مهندسان و پزشکان همیشه می­توانسته­اند ابزارها و داروهایی بسازند که برای نابودی و کشتن مردمان به کار می­رفته است بخصوص که مهندسی در دنیای قدیم بیشتر کار جنگی و نظامی بوده و مهندسان از قواعد جنگ و نظام سپاه­گیری پیروی می­کرده­اند. حتی در آغاز تجدد نیز پلی­تکنیک پاریس (تأسیس ۱۷۹۵) و آکادمی نظامی آمریکا در وست­پوینت (۱۸۰۲) مدرسه فنی- مهندسی نظامی بوده­اند. شاید تا اواخر قرن نوزدهم در این مدارس می­توانستند بیاموزند و تذکر دهند که مهندسان با بی­پروایی و بی­باکی وسایل تخریب نسازند. گفته­اند خلیفه عباسی هم به حنین­بن­اسحق پیشنهاد کرده بود که در ازاء دریافت مزدی گزاف زهر مهلکی بسازد که دانشمند این پیشنهاد (یا درست بگوییم فرمان) را نپذیرفت. حتی اگر این قضیه صحت تاریخی نداشته باشد همین که متقدمان چنین حکایتی را آورده­اند می­رساند که پزشک در کار پزشکی گهگاه با مسائل اخلاقی مواجه می­شود و مهندسان نیز نباید از قدرت ویرانگر و ویرانگری تکنولوژی غافل باشند.

۳- تصرفی که دانشمندان جهان قدیم در طبیعت می­کردند محدود بود و اشیاء تکنیکی که می­ساختند پیچیدگی نداشت تا اینکه عصر جدید پیش آمد و تحولی در وجود آدم و عالم ایجاد شد. فکر شایع و عادی این است که علم جدید صورت پیشرفته علم قدیم است و در طی پیشرفت علم، تکنولوژی نیز بسط یافته و به مرحله­ای که اکنون هست رسیده است. بر این مبناست که می­شنویم و می­خوانیم که استعمارگران مانع پیشرفت اقوام استعمارزده شدند و آنها را از رسیدن به مراحل عالی علم و تکنولوژی بازداشتند. این قول کاملاً نادرست نیست اما نه پیشرفت علم و تکنولوژی در دویست­ سیصد سال اخیر یک سیر مستقیم طبیعی و تدریجی و ضروری بوده و نه اگر قومی و مردمی به تفکر و علم رو کنند نیرویی از بیرون می­تواند آنها را از آن روگردان کند و از راه بازدارد. در اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم نگاه آدمی به خود و به عالم و به مبداء عالم و آدم تغییر کرد. طبیعت که تا آن زمان مبداء نشاط و به قول فیلسوفان ما مبداء اول حرکت و سکون بود، منبع نیرو و ماده تصرف تلقی شد و علم به عهده گرفت که این انرژی را از طریق اطلاق طرحهای ریاضی به استخدام درآورد. به این ترتیب بود که مهندس صورت مثالی انسان در دنیای متجدد شد. کسانی که دقت و وسواس بسیار دارند ممکن است بپرسند که آیا تلقی طبیعت به عنوان شیء مرده و ماده قابل تصرف، گناه و خلاف و تخطی از اخلاق نبود و مگر نه اینکه برهم زدن تعادل محیط طبیعی، زیست آدمی را تقریباً در همه­جا دشوار و در بسیاری از مناطق توسعه­نیافته خطرناک کرده است. آیا تلقی طبیعت به عنوان موجود بی­جان و قابل تملک در حکم تجویز تجاوز به محیط­زیست انسان و آلوده­کردن آن نیست. به فرض اینکه چنین باشد اولاً دانشمندان و مهندسان در دریافت و به کرسی­نشاندن این اصل موضوع، دخالتی نداشته­اند بلکه آنها همراه با دیگران آن را پذیرفتند و به کار بستند. ثانیاً تا آنجا نمی­توان پیش رفت که وضع و قبول یک اصل موضوع در علم را کاری اخلاقی یا خلاف اخلاق دانست و از همه اینها گذشته به جهان جدید و علم تکنولوژیک با نظر صرفاً اخلاقی خشک نباید نظر کرد و در نقد جهان جدید همواره عظمت علم تکنولوژیک جدید را باید در نظر داشت. مع­هذا اگر کار مهندسی جدید بر این مبنا بنا شده است که طبیعت، موجود مرده و شیء قابل تغییر و تصرف از طریق اطلاق طرحهای ریاضی بر آن است، طرح اخلاق مهندسی باید با تأمل در این اصل آغاز شود. زیرا تعریف انسان به عنوان مالک جهان و موجودی که با علم خود نظم و قانون موجودات را معین می­کند با اخلاق خاصی مناسبت دارد. مخصوصاً توجه کنیم که در تکنولوژی دهه­های اخیر و با پیدایش بیوتکنولوژی دامنه تصرف در وجود انسان نیز وسعت یافته و دستکاری در ژنهای مردمان و شبیه­سازی موجودات زنده و حتی انسان نیز ممکن شده است (چند سال پیش یکی از برندگان جایزه نوبل پیشنهاد کرده بود که در بیوتکنولوژی به تکثیر امثال برندگان جایزه نوبل اهتمام شود). آیا اخلاق مهندسی موجود، درباره این مسائل حکمی دارد یا صرفاً سفارش می­کند که رعایت قواعد عام اخلاق را فراموش نکنند. مسلماً مهندسان اهل اخلاق و معلمان اخلاق مهندسی چون در عین اخلاقی­بودن به علم و مهندسی نیز اعتقاد دارند می­خواهند ساحت مهندسی از هر خلاف و ناروای اخلاقی پاک باشد ولی به نظر نمی­رسد که وقتی بنای کار جهان و علم بر تسخیر و تصرف باشد تبصره­های اخلاقی بتواند قلمرو نفوذ و فرمانروایی اصل را محدود سازد. به عبارت دیگر تردید­ها و وسواسهای چند مهندس و حتی تعداد کثیری از مهندسان پای­بند به قواعد اخلاق، مسیر مهندسی را نمی­تواند تغییر دهد و اگر به فرض این مهندسان از قبول کاری که نتایج آن را برای اخلاق مضرّ می­دانند سرباز زنند کسانی در صف هستند که جای آنها را بگیرند. بخصوص که در جهان کنونی مجال اخلاق بسیار تنگ شده است. پس در مورد اخلاق مهندسی صرفنظر از اینکه درک و تدوین قواعد آن دشوار است اگر قاعده­ای هم باشد باید دید که چگونه می­توان از عهده اجرایش برآمد. آنچه اکنون به نام اخلاق مهندسی نامیده شده است، اخلاق مهندسان یعنی همان اخلاق کلی فراخوانده شده به عالم مهندسی است و چنانکه گفته شد اطلاق قواعد کلی اخلاق بر کار و عمل مهندسان است که مرز این قواعد هم با حقوق درهم می­آمیزد (در این اواخر تعیین مرز اخلاق پزشکی هم دشوار شده است). چنانکه رعایت درستی و دقت در کار مهندسی صرفاً حسن اخلاقی نیست اما رعایت­نکردنش نه فقط خلاف اخلاق است بلکه موجب بازخواست نیز می­شود. پس مسئولیت مهندسان را باید در عین حال مسئولیت اخلاقی و حقوقی دانست. در این صورت تفاوتی میان اخلاق مهندسان و اخلاق معلمان و بازاریان و صاحبان حرفه­های دیگر وجود ندارد زیرا همه باید کار خود را درست انجام دهند و اگر اهمال و تخلف کنند مؤاخذه می­شوند. پس چرا از اخلاق خاص مهندسی بگوییم؟

۴- اخلاق مهندسی در صورتی می­تواند عنوان و تعبیر موجهی باشد که حداقل متضمن بعضی قواعد خاص لازم­الرعایه در حوزه علم و عمل مهندسان باشد. ولی این قواعد را چگونه می­توان به دست آورد و به آن صورت دستورالعملی داد که ملاک و میزان عمل اخلاقی باشد. دانشمند تا زمانی که در قلمرو علم و در کار تحقیق درست و نادرست است، به اخلاق کاری ندارد. در علم و پژوهش از اختیار نمی­توان گفت. برای دانشمند اختیار وقتی مطرح می­شود که از علم گذشته باشد و بخواهد میان خوب و بد یا بد و بدتر یکی را با تصمیم شخصی برگزیند. مهندس و پزشک تا زمانی که به حکم علم عمل می­کنند مسئولیت اخلاقی ندارند. زیرا علم در قیاس با اخلاق که قلمرو خیر و شر و آزادی شخصی است میدان ضرورت است و هرجا قاعده و قانون ضروری و لازم­الاتباع وجود داشته باشد به حکم اخلاق نیازی نیست. مهندسی کار علمی دقیق و متقن است و به دشواری می­توان درک کرد که مهندسان در کار مهندسی کی و در کجا از حدود علم و محاسبه علمی می­گذرند و در برابر مسائل اخلاقی که باید به آزادی در مورد آن تصمیم بگیرند قرار می­گیرند. این قبیل موارد در پزشکی فراوان است. در پزشکی اگر نتوان قاعده کلی برای اخلاق پزشکی وضع کرد می­توان مسائل آن را کم و بیش معین کرد و مثلاً گفت اخلاق پزشکی چیزی ورای نجیب­بودن و خلیق­بودن و بخشنده­بودن پزشکان است بلکه به اختیار و تصمیم پزشک در مواردی که باید میان دو بد یکی را انتخاب کند راجع می­شود. در مهندسی تا جایی که مهندس با ماده خام برای ساختن وسایل و ابزار مورد استفاده در زندگی عمومی سر و کار دارد اخلاق همان رعایت قواعد حرفه­ای است اما توجه کنیم که اخلاق مهندسی در شرایطی مطرح و عنوان می­شود که تکنولوژی با تغییرات سریعش روابط قدرت و شرایط زیستن و شیوه زندگی را به کلی دگرگون کرده است. در این شرایط باید پرسید که راه تکنولوژی – و نه کار این یا آن مهندس – به کجا می­رسد و چه بر سر بشر می­آید. مهندسی که راه می­سازد اگر در کار خود و در محاسبه­اش دقت کرده باشد وظیفه شغلی خود را انجام داده است اما گاهی و در مواردی این را­ه­سازی انجام شده بر اساس محاسبات دقیق، ممکن است نظم حاکم بر روابط شهرها و نحوه زندگی ساکنان آنها را دگرگون کند. اخلاق مهندسی به این دگرگونی و آثارش بازمی­گردد. ساختن بزرگراهها و بخصوص در شهرها آثار مهم و خوب بد اقتصادی و اجتماعی و روانشناسی و فرهنگی دارد. اما چون این آثار به روشنی درک نمی­شود و به چشم همه نمی­آید اگر هم به آن بیندیشند شاید تأمل را تا آن حد پیش نبرند که شأن و وجه اخلاقی مهندسی را بازشناسند. مواردی مثل ساختن جنگ­افزارها و وسایل مخابراتی و رسانه­ای و تکنولوژی شبیه­سازی و مخصوصاً شبیه­سازی انسان بیشتر مایه نگرانی است ولی اخلاق مهندسی در باب این امور هم به دشواری می­تواند حکمی صادر کند (و معمولاً دانشمندان معتقد به اخلاق مهندسی احکام و فتاوای اهل کلیسا در باب پژوهشهای بیوتکنولوژیک را نمی­پسندند و نمی­پذیرند) و مگر می­توان از راه تکنولوژی جنگی و مخابراتی و از بیوتکنولوژی منصرف شد یا پژوهش را به راه دیگر برد و کیست که می­تواند در این موارد تصمیم بگیرد؟ مگر مهندسان می­توانند در مرحله­ای از توسعه تکنیک، توقف کنند یا دایره آن را محدود سازند و بگویند ما از این مرحله پیشتر نمی­رویم؟ حکومتها و دانشمندان و مهندسان، راه توسعه علمی-تکنیکی را تا هرجا که بتوانند طی می­کنند و در هیچ­جا به اختیار متوقف نمی­شوند و وجهی برای توقف نمی­بینند.

۵- توسعه علمی-تکنیکی در نظر شایع و برحسب آراء همگانی عین کمال و خیر است و چیزی نباید مانع آن شود. مطالبی هم که معمولاً اینجا و آنجا در باب اخلاق مهندسی می­گویند منافاتی با این نظر شایع ندارد بلکه بیشتر سفارش به رعایت قواعد کلی اخلاق در کار مهندسی است که به مسامحه نام آن را اخلاق مهندسی گذاشته­اند. پس اخلاق مهندسی را در کجا باید جست و اگر آن را یافته­اند از چه طریق آن را یافته­اند و کیست که باید آن را اجرا و رعایت کند؟ پاسخ کم و بیش مشهور همان پاسخ مهندسان معتقد به تکنولوژی، به رمانتیکهای مخالف تکنیک است. رمانتیکها می­گویند توسعه بی­حساب تکنولوژی نه فقط محیط­زیست در زمین را آلوده ساخته بلکه مثلاً به لایه ازون نیز آسیب رسانده و دامنه این آلوده­سازی و آسیب­رسانی مدام وسعت می­یابد. این سخن با اینکه سابقه و عمر بالنسبه طولانی دارد هرگز مورد توجه و قبول و اعتنای تام و تمام حکومتها و کشورها قرار نگرفته است. کشورهای بزرگ و مؤسسات بزرگ نظامی و اقتصادی و مالی و سوداگران سیاسی هرگز و به هیچ وجه گوششان به این حرفها بدهکار نیست. کشورهای جهان در حال توسعه و توسعه­نیافته نیز که از تکنولوژی خیر کمتر و آسیب بیشتر نصیبشان شده است چندان بسته تکنولوژی مصرفی شده­اند که مجال و جرئت تأمل در این مسائل و مباحث را ندارند و شاید آنها را ضدیت با علم و حتی خلاف اخلاق می­انگارند. رمانتیکها هم کمتر فکر کرده­اند که چرا سیاست به سخنشان گوش نمی­کند یا نمی­تواند گوش کند. زیرا آنها صرفاً به آثار توسعه تکنیک در محیطهای طبیعی نظر کرده­اند اما کمتر اندیشیده­اند که تکنیک با وجود آدمی و فکر و روح و عمل او چه نسبت دارد و با آن چه می­کند. گویی میان انسان و تکنولوژی نسبتی یک طرفه برقرار است. یعنی انسان مالک و مولد تکنولوژی است و آن را با قصد قبلی صرفاً برای مصرف تولید می­کند و به کار می­برد. به عبارت روشنتر علم و تکنولوژی وسیله­ای در اختیار مردم و حکومت و کشور است که آن را به هر راهی که صلاح بدانند ببرند و از آن به هر نحو که بخواهند بهره­برداری کنند. با این تلقی است که خیرخواهان و همه مردم می­توانند توقع داشته باشند که دولتها و حکومتها و متصدیان امر سازندگی، حدود مصالح مردمان را رعایت کنند و در طراحی برنامه توسعه تکنولوژیک نگذارند که آسیب جدی به محیط­زیست طبیعی وارد شود. صورتی از اخلاق مهندسی که بر مبنای اصل قدرت و اختیار اشخاص و استیلای مهندسان و کارفرمایان بر تکنیک قرار دارد به آسانی می­تواند به رمانتیکها پاسخ بدهد که اگر همه نیک­خواهان تمام هّم خود را صرف تهذیب تکنولوژی و پیراستن آن از صفت و اثر آسیب­رسانی کنند دیگر جایی برای نگرانی از توسعه تکنیک وجود ندارد. می­بینیم که اخلاق مهندسی به نیک­خواهی رمانتیکها بسیار نزدیک است و گاهی این دو به هم می­رسند. دولتها و حکومتها هم در برابر تذکر رمانتیکها و اخلاقیها شاید قول بدهند که خواست و دعوت آنان را اجابت می­کنند. اما به این وعده­ها کمتر وفا شده است. مع­هذا تجربه قصور و ناتوانی تقریباً صدساله حکومتها بخصوص در جهان توسعه­نیافته، به ندرت ما را به فکر واداشته است که مبادا خواستاران رعایت حدود، تمنای -اگر نه محال- نزدیک به محال در سر داشته باشند. در اینجا به دو نکته باید توجه کرد. یکی اینکه حکومتها و کشورها غالباً گرفتار ضرورتها هستند و به حکم ضرورتها عمل می­کنند و عمق این ضرورتها چندان است که مصلحت­بینیهای سیاسی و اجتماعی نمی­تواند در آنها تغییری پدید آورد. وقتی هم که می­کوشند در جایی دردی را درمان کنند بیماری در جای دیگر و به صورت دیگر ظهور می­کند. نکته دوم و مهمتر این است که تکنیک جانها را مسخر کرده است. تکنولوژی که در عادت زبانی و گفتاری ما وسیله خوانده می­شود در نسبت با جان و ذات تاریخی ما وسیله نیست بلکه حکم غایت وجود و فکر و عمل دارد و حتی گاهی نیز تعلق به آن، صورت عقیده پیدا می­کند و در زمره امور اعتقادی قرار می­گیرد.

۶- در این میان امر محرز این است که ما نمی­توانیم از تکنیک چشم بپوشیم و لوازم و نتایج بسط آن را هم ما معین نمی­کنیم و اگر بعضی از این لوازم و نتایج نامطلوب و مضر باشند به آسانی و با تعلیم اخلاق مهندسی و اتخاذ تدابیر عادی سیاستمداران رفع نمی­شوند. پیداست که هیچ حکومتی نمی­خواهد هوای تنفس مردم کشورش آلوده و مسموم باشد اما پاک­کردن هوای آلوده شهرها کاری بسیار دشوار و در کوتاه­مدت تقریباً محال می­نماید. پس اخلاق جز اینکه از وقوع چنین پیش­آمدها و گرفتارشدن حکومتها و دولتها در چنین ضرورتهایی اظهار تأسف کند چه می­تواند بکند؟[۲] اگر اهل اخلاق به تحقیق در شرایط امکان رفع این قبیل ابتلاها و گرفتاریها بپردازند صاحبنظر و پژوهشگرند و اگر دستورالعملهای احساساتی و رمانتیک بدهند اندرزشان انتزاعی و وهمی است و به کار نمی­آید.

اخلاق که در قدیم تأدب به آداب مناسب زندگی مدنی و آراستگی به فضایل بود از زمان کانت به دستورالعمل برآمده از باطن اشخاص که باید قاعده برای عمل همگان باشد تحویل شد و این تناسبی با دیگر شئون جهان مدرن و بخصوص با علم و تکنولوژی داشت. این بانگ باطن درباره تکنیک چه می­تواند بگوید که قانون عمل برای همه نیز باشد. نمی­دانیم آیا مهندسانی که می­خواسته­اند کارهای خطیر و اجرای طرحهای دگرگون­ساز را به عهده بگیرند چنین تجربه­ای داشته­اند یا نه اما به هرحال این تجربه ناظر به آثار و نتایج اجتماعی و تاریخی مهندسی است و به این جهت با خرد سیاسی درمی­آمیزد. ارسطو که اولین اثر منظم فلسفی در اخلاق را نوشت توجه داشت که فضیلت اخلاقی را با فضیلت عقلی (خرد مدنی) اشتباه نباید کرد و البته نسبت میان این دو را نیز از نظر دور نمی­داشت. یعنی می­دانست که رعایت اخلاق در مدینه بد که گردانندگانش از فضیلت عقلی محرومند چه اندازه دشوار است. اکنون در زمان ما این نسبت به صورت دیگری درآمده است و گرچه اخلاق را از نظم علمی- تکنیکی و از سیاست و جامعه جدا نمی­توان دانست با وعظ و تکرار مشهورات و مسلمات اخلاقی این نظم را نمی­توان به صلاح آورد. تأمل در اینکه چرا و چگونه سیاست از اخلاق جدا شده است و چه نسبتی میان سیاست و اخلاق در دوران تجدد برقرار شده است زمینه طرح درست مسئله را فراهم می­آورد. اما بعید است که از این بحثها اصول و قواعد اخلاق مهندسی حاصل شود زیرا شرط لازم دریافت چنین قواعدی این است که آثار و لوازم بسط و توسعه تکنیک در زندگی عمومی و در نظام رفتار و عمل و روحیه مردم کم و بیش معلوم باشد. اما این شرط هم که تحققش آسان نیست کفایت نمی­کند. زیرا عظمت تکنیک و قدرت و نفوذ آن در فکر و جان مردمان و زندگی آنان چندان است که وقتی در وضع تکنولوژی نظر می­کنند نه فقط آن را نیاز اصلی خود می­بینند بلکه شاید مزایای اخلاقی آن را بیشتر و غالبتر بدانند و شاهد بیاورند که بهره­برداری از پیشرفتهای تکنولوژی آثار اخلاقی داشته است بخصوص که این آثار مثلاً در پزشکی که نفعش به همه می­رسد آشکارتر است.

۷- نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که تا وقتی کار مهندسی ساختن وسایل برای رسیدن به مقاصد معین و معلوم بود یا تکنولوژی را به این معنی می­شناختند، اخلاق مهندسی وجهی نداشت زیرا مهندسان هم مثل دیگران می­بایست اصول کلی اخلاق مخصوصاً اصل درستکاری را در حرفه خود رعایت کنند اما وقتی رشد تکنولوژی پس از یک دوره دویست­ساله تعادل نسبی، در مرحله­ای وارد شده است که دیگر صرفاً وسیله نمی­سازد بلکه نظم زندگی و سکونت و تکلیف خانه و مدرسه و کسب و کار و کشاورزی و بهداشت و روابط و معاملات و … با آن معین می­شود، مهندسان نمی­توانند به این امر بی­اعتنا باشند و به نتایج و آثار کاری که می­کنند نیندیشند. ولی آنانکه باید دانش و دقت خود را یکسره صرف تهیه طرحها و اجرای درست آنها کنند چگونه از عهده این کار بر­آیند؟ در هر صورت وقتی مشکل پیش می­آید کسانی باید باشند و پیدا می­شوند که با آزادی از کار رسمی مهندسی به مطالعه در زمان و تاریخ و علم و تکنولوژی بپردازند. اینها می­توانند دریابند که تکنولوژی و انسان معاصر چه نسبتی با هم پیدا کرده­اند. فعلاً از طرحهای پیچیده مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژیک و ارتباطی و مخابراتی و جنگی نظر برداریم و به امور بسیار ساده و همه­جایی و قابل فهم همگانی بپردازیم. اگر فی­المثل در یک مؤسسه اتومبیل­سازی اتومبیل بد می­سازند یا در یک مرکز پتروشیمی سوخت آلوده­کننده هوا تولید می­کنند و محصول خود را در بازار می­فروشند و در نتیجه هوای شهرها و فضای زندگی مردمان را آلوده و مسموم می­سازند آیا کاری خلاف اخلاق صورت گرفته است و اگر گرفته باشد مسئول آن کیست. آیا مهندسان و تکنسینها خلاف کرده­اند و مسئولند؟ آیا مدیران مسئولیت دارند و دولت از این سهل­انگاری و لاابالی­گری خبر نداشته است. در چنین وضعی عنصر اخلاق دخالتی ندارد. اخلاق مهندسی به عنوان مجموعه دستورالعملهای رسمی و مشهور (و نه فرمانی که کانت می­گفت) چه می­تواند بکند و مگر این مشکلها و پیش­آمدها ناشی از خطای اخلاقی این یا آن شخص است که با اتخاذ تصمیم اخلاقی درست درمان شود. اینجاست که اخلاق با سیاست و اقتصاد و توسعه­نیافتگی و به طورکلی با شرایط و ضرورتهای تاریخی درهم می­آمیزد و اگر اخلاقی بخواهد به صدور دستورالعملها و اندرزهای انتزاعی اکتفا کند سخنش به جایی نمی­رسد. اصحاب اخلاق مهندسی باید این معنی را بدانند و اگر بدانند ناگزیر درصدد تحقق برمی­آیند که چگونه می­توان از وضعی که در آن سیاست نیز عاجز می­ماند و شاید حتی از حسن نیت و قصد خدمت نیز نتایج و آثار بد و زیان­بار برآید خارج شد و از مقام اضطرار به اختیار رسید. سخن اخلاق با فرض اختیار به زبان می­آید و اندرز دادن به ناتوانان و دست و پا بستگان کاری دور از حکمت و نشانه دوری از خرد عملی است. در اخلاق مهندسی باید قلمرو قدرت و اختیار مهندسان را در نظر داشت و توجه کرد که در جهان تکنیک مهندسان کارگزار امورند اما صاحب اختیار تکنیک نیستند. پس گناه وضعی که وصف شد به گردن آنان نیست. مگر اینکه آنها با آگاهی از نتایج طرحی که پیشنهاد کرده­اند آثار و نتایج آن را پوشیده و پنهان کرده باشند که البته در این صورت کاری خلاف اخلاق و قانون به طورکلی کرده­اند نه اینکه از اخلاق مهندسی سر پیچیده باشند. زیرا شبیه این خلاف و تخلف یا تقلب از دیگر صاحبان حرفه­ها هم ممکن است سربزند. می­گویند با رعایت اخلاق مهندسی می­توان اتومبیلهای خوب و سوخت مناسب و راههای امن­ ساخت و از آلودگی هوا کاست. البته درست می­گویند. این امر ممکن و کم و بیش محقق است ولی اولاً این امکان، امکان عام نیست زیرا عملی­کردنش موقوف به شرایطی است که به آسانی فراهم نمی­شود. حکومتها هم با اینکه در کار توسعه تکنولوژی نقش عمده­ای دارند مظهر توانایی کشور خویشند و قدرتشان با امکانهای علمی و عملی کشور تناسب دارد. ثانیاً کار مهندسی محدود به ساختن راه و ماشین و مواد سوختی نیست. خانه­ای که در آن به سر می­بریم، غذایی که می­خوریم یا وسایلی که در خانه و کوچه و خیابان و محل کار به کار می­بریم و لباسی که می­پوشیم و مختصر بگویم هرچه که در زندگی کنونی با آن سر و کار داریم، فرآورده تکنولوژی و ساخته و پرداخته و نتیجه طراحیهای مهندسی است و بالاخره ثالثاً ما موجوداتی بیرون از عالم تکنیک نیستیم که اشیاء تکنیک را هر وقت اراده کردیم و به هرصورت که خواستیم بسازیم و به کار بریم و اگر نخواستیم از آن روبگردانیم. اگر تکنیک همه­جا در اطراف ما حاضر است از کجا که در وجود ما نیز جایی نداشته باشد و ادراک و خیال و خواست ما را راه نبرد. درست است که مردمان آراء و نظرها و آداب و عادات و اعتقادات متفاوت دارند اما تکنیک امری ورای این اختلافهاست و شاید همه این اختلافها در آن جمع شود. گویی تکلیف سیاست و اقتصاد و تعلیم و تربیت … را نیز قانون تکنیک معین می­کند و این قانون به صورتی نادانسته (بیشتر در جهان توسعه­نیافته) و کم و بیش صریح و آشکار (در جهان توسعه­یافته) با غایات اخلاقی و معنوی که عنوان ارزش پیدا کرده است درمی­آمیزد و وجهه اخلاقی نیز پیدا می­کند.

۸- در این وضع اخلاق مهندسی دیگر فهرست­کردن بعضی قواعد اخلاقی که بر کار مهندسی اطلاق شده است نیست. بلکه تأمل در اینست که جهان کنونی به راهبری علم تکنولوژیک به کجا می­رود و آیا می­توان آن را به راهی دیگر جز راهی که اکنون در آن می­رود انداخت. آیا بشر چنین قدرتی دارد یا می­تواند به چنین قدرتی دست یابد؟ متأسفانه این پرسش، بیهوده است. زیرا هنوز هیچ راه دیگری جز آنچه می­شناسیم نه قابل تصور است و نه روا می­دارند که درباره آن فکر کنیم. مسلماً بشر کنونی صاحب قدرت است اما قدرتش قدرت تکنیک است نه اینکه بر تکنیک قدرت و تسلط داشته باشد. زیرا قدرت تکنیک، قانون بیرونی و بیگانه را تحمل نمی­کند تا چه رسد به اینکه از آن استقبال کند. این را هم از یاد نبریم که در زمان ما رشد و بسط تکنولوژی چندان سرعتی دارد که مهندسان و ناظران امور سیاست و اقتصاد و علم، فرصت اندیشیدن به آنچه روی می­دهد ندارند و به فرض اینکه بتوانند راهی دیگر پیشنهاد کنند نتایج، پیش از اخذ تصمیم آنان، حاصل شده است و از همه اینها مهمتر این نکته است که قدرت تکنیک هرچند در برابر آرزوها و خواستها و اعتقادها نمی­ایستد و اهمیت اخلاق را انکار نمی­کند، به راه خود می­رود و حل همه مسائل و رفع تمام مشکلات این راه را ممکن می­داند. بنابراین رأی و نظر، اگر با پیش­آمد و بسط تکنیک تعادلی به هم خورده است آن بی­تعادلی نیز باید به کمک تکنیک تدارک شود و نیازی نیست که به دنبال راهی دیگر بروند و چاره را از جای دیگر بجویند. پس ما اکنون بر سر یک دو راهی قرار داریم یا باید به تکنیک اعتماد کنیم و امیدوار باشیم که اگر زیان و آسیبی هم از آن به مردمان می­رسد خود آنها را تدارک ­کند یا برای رفع و دفع و علاج آسیبها و آشوبها و بلاتکلیفی­ها و نومیدی­ها و فروبستگی افقها فکر دیگر بکنیم و چاره دیگر بجوییم. در صورت اول اخلاق مهندسی جایی و وجهی ندارد اما ظاهراً در صورت دوم از آن نمی­توان صرفنظر کرد. ولی به راستی در زمانی که اخلاق به الفاظ و مفاهیم انتزاعی تحویل شده است چگونه جهان به تسخیر تکنیک درآمده را، می­توان به فرمان اخلاق درآورد. مگر می­شود هوا و آب و خاک آلوده را نصیحت کرد که آلوده نباشند و از آتشی که تکنولوژی می­سازد و می­افروزد خواست که جهان را نسوزاند. اخلاق با آلودگی آب و کمبود و قحطی آن چه می­تواند بکند و … می­گویند هوا و آب را می­توان از آلودگی پاک کرد و … اصلاً ­­نمی­پرسیم که پس چرا دست روی دست گذاشته­ایم و کاری نمی­کنیم و چون اینها همه در قلمرو امکان خاص می­گنجد می­پذیریم که می­توانیم همه آنها را انجام دهیم اما با جان و وجودمان که یک ساحتی شده است چکنیم؟ می­گویند اخلاق با نیاز و نیازمندی به تکنولوژی منافات ندارد و مردمان می­توانند نیازهای خود را با بهره­مندی از تکنولوژی برآورده سازند و نظام علمی-تکنیکی را چنان سامان دهند که به جان و وجود آنان و به هیچ چیز و هیچ­جا زیان و آسیب نرساند یا آسیبهایش به حداقل برسد. این امر در وهم و خیال غیر ممکن نیست اما باید دید در زندگی چگونه متحقق می­شود و اگر کسی راه تحقق آن را می­شناسد بگوید و بداند که این گفته او نه فقط متضمن طرح کلی اخلاق مهندسی خواهد بود بلکه مقدمه در افکندن طرح تازه­ای در زندگی بشر است. ولی در جهان کنونی گرچه دانشمندان و مهندسان غالباً معتقد و امیدوار بوده­اند که علم صرفاً در راه صلاح و اصلاح به کار رود هرگز طرح روشنی تدوین نشده است که در آن بسط تکنولوژی با صلاح و سلامت و زندگی بشر میزان شده باشد. اخلاق مهندسی اگر باید باشد مستلزم میزان­کردن بسط تکنولوژی با خیر و آزادی و سعادت انسان است. با این تلقی در ظاهر بدون دشواری و در باطن بسیار عظیم است که شاید بتوان تصویری هرچند مبهم از اخلاق مهندسی درنظر آورد و حدس زد که چرا این اخلاق دیر به وجود آمده است …

۹- نکته­ای که مخصوصاً باید به آن توجه شود این است که اگر جهان تکنولوژی در مسیر هموار پیش می­رفت و مدرنیته دچار لرزه­ها و تزلزلها نشده بود و زمان و اندیشه پست­مدرن پیش نمی­آمد و از پایان مدرنیته سخن گفته نمی­شد، اخلاق مهندسی هم وجهی نداشت. اخلاق مهندسی زمانی به وجود آمد که کسانی گفتند نمی­دانیم تکنیک به کجا می­رود. در اینجا به رمانتیکهایی که احیاناً اعراض از تکنولوژی را سفارش می­کردند کاری نداریم. کسانی هم بودند که توجه به شرایط و امکانها را مهم نمی­دانستند و رفع مشکلات و برطرف­کردن آثار زیان­بار تکنولوژی در نظرشان مشکل نمی­آمد. به اینها هم کاری نداشته باشیم. با پدید آمدن اندیشه پست­مدرن که در آن مدرنیته (تجدد) و جزء مهم و مقوّم وجودش یعنی علم تکنولوژیک با نظر تاریخی تحلیل و نقد می­شود تلقی نسبت به تکنولوژی نیز دگرگون شد. در بیشتر تلقیهای اخیر تکنولوژی دیگر ابزار یا یک سازمان و نظام بزرگ ابزارسازی که با قصد و نیت دانشمندان و مهندسان برای پدید آوردن گشایش در زندگی مردمان و بهبود معیشت ایشان به وجود آمده باشد نیست. البته همه صاحبنظران پست­مدرن در باب تکنیک نظر یکسان ندارند اما در مجموع هیچ یک از آنان تکنیک را در ابزارسازی محدود نمی­دانند و فکر نمی­کنند که تکنیک ابزاری در دست بشر و در اختیار او باشد و بتواند آن را در هر راه به هرجا که می­خواهد ببرد. فهم اینکه تکنیک ابزار نیست بسیار دشوار است. زیرا همه اشیاء تکنیک برای مصرف معین ساخته می­شود و در مهندسی چیزی که به کار نرود و کاربرد لااقل وهمی نداشته باشد ساخته نمی­شود. اصلاً مطلب محل نزاع این نیست که آیا اشیاء تکنیک کاربرد دارند یا ندارند. نکته این است که در تاریخ پیش از تجدد، وسایل را برای رفع نیاز و مصرف معین می­ساختند و به کار می­بردند. در تجدد و بخصوص در یکصد سال اخیر ابتدا چیزها را می­سازند بدون اینکه کسی آنها را بشناسد و نیازی به آنها احساس کرده باشند. اینها در جریان پژوهش پدید می­آیند و نیاز به آنها و کاربردشان پس از آنکه ساخته شدند پیدا می­شود. گویی ما اشیاء تکنیک را به کار نمی­بریم بلکه آنها ما را به کار می­گیرند و گاهی تعلق ما به آنها بیش از تعلق آنها به ماست. درست بگویم تعلق آنها به ما به اعتبار شأن ملک­بودن آنهاست. یعنی ما می­توانیم به عنوان مالک آنها را در بازار بخریم و بفروشیم اما تعلق ما به آنها عرضی نیست و به آسانی نمی­توان آن را تغییر و انتقال داد ما بی آنها مای دیگر بودیم یعنی اکنون که با تکنیکیم روحیه و فکر و قدرت و علایق و اخلاقمان با پیشینیان که تکنیک مدرن نداشتند تفاوت دارد. تکنولوژی قدیم در اختیار اهل حرفه بود و اهل حرفه هر یک چیزهایی می­ساختند که از استاد آموخته بودند. تکنولوژی جدید حرفه نیست و به آموخته­های استاد محدود نمی­شود بلکه وجهی از پژوهش مصرف­شدنی است. پژوهشی که دوام دارد و ثمر نو و تازه می­دهد. این نو شدن قانون و صفت ذات تکنیک جدید است نه اینکه اشخاص آن را خواسته باشند و پیداست که با خواست اشخاص متوقف هم نمی­شود. یعنی نمی­توان راه بسط تکنیک را بست یا حتی تغییر داد. مراد از این گفته این نیست که مردمان و دولتها نمی­توانند با رویکرد به علم و حمایت از پژوهش به توسعه علم خدمت کنند یا در راه آن مانع پدید آورند، اما اگر در کشوری علاقه به علم و پژوهش و اراده پیشرفت وجود داشته باشد علم توسعه می­یابد. دگرگون­کردن علم و آن را به راه دیگر بردن مطلب دیگری است. شاید اگر نسبت ما با جهان موجود و با تکنیک دگرگون شود تکنیک هم شأن تازه­ای پیدا کند ولی این امر با تصمیمهای سیاسی و اداری و با خواست اشخاص صورت نمی­گیرد. اگر تکنیک قدیم در احاطه قصد و اراده و توانایی اشخاص بود اکنون قصدها و تواناییها و حتی علایق تکنیکی ما را تکنیک مدرن محدود و معین می­کند. در نظر پست­مدرنها تکنیک جدید صرف اشیاء و وسایل نیست بلکه یک نظم فکری است که جهان جدید را قوام داده است. این نظم را مهندسان نساخته­اند بلکه مهندسان هم به این نظم تعلق دارند. آنها کارگزاران نظم تکنیکند در این شرایط اخلاق مهندسی اگر از بیرون در نظام تکنیک وارد شود معلوم نیست که جایی در آنجا بیابد این اخلاق باید مسبوق به تأمل و تفکر در نسبت تکنیک با انسان و پرسش از راه و مقصدی باشد که تکنولوژی در آن و به سوی آن می­رود. پیداست که همه صاحبنظران زمان با اندیشه پست­مدرن و با نظری که صاحبان آن اندیشه­ها در مورد مقام و شأن تکنولوژی در دوران جدید دارند موافق نیستند و دست آدمی را در کار تکنیک و تکنولوژی بسته نمی­دانند. اینها می­گویند اگر تکنولوژی آثار سوء دارد این آثار نتیجه انحراف از مسیر درست است و باید با مواظبت و مراقبت و رعایت قواعد اخلاق مهندسی تکنولوژی را به راه و مسیر صحیح بازگرداند. این نظر خوش­بینانه را قدر باید دانست اما صاحبانش نیز باید تأمل کنند و ببینند آیا می­توانند بگویند که راه و مسیر صحیح کدام است و در چه موارد و منزلهایی در آن انحراف روی داده است و روی می­دهد و این انحرافها چه بوده و تاکنون از کدام انحراف چگونه جلوگیری شده است. ما صنایعمان را در جای خود تأسیس نکردیم. سیمانی که در جنوب به آن نیاز داشتیم در شمال تولید می­کردیم و تولید سیمان جنوب را به شمال می­فرستادیم. وقتی به سدسازی رو کردیم و در آن موفق شدیم هرجا جوی آبی دیدیم سدی در برابرش قرار دادیم و ندانستیم که چه آشوبی در محیط­زیست پدید می­آوریم. ظاهراً ما به انرژی علاقه خاص داریم زیرا مصرف گاز و آب و برق و … ما چند برابر متوسط جهانی است. اگر استادان مهندسی اخلاق بتوانند این خودآگاهی و تذکر را در جامعه پدید آورند که لااقل در مصرف انرژی این همه اسراف نکنیم، خدمت بزرگی به توسعه کشور و سلامت اخلاق عمومی و اصلاح رفتار و زندگی مردم کرده­اند. این خودآگاهی، خودآگاهی به وضع توسعه­نیافتگی است. در مقدمه درس اخلاق مهندسی این وضع را باید شناخت. معمولاً توسعه­نیافتگی را فصل کودکی در تاریخ مدرنیزاسیون و صنعتی­شدن می­دانند و این اشتباه بدی است. توسعه­نیافتگی گم­کردن جایگاه تاریخی و ناتوانی در تشخیص درست موقع و مقام عمل و اقدام مناسب و بجاست. توسعه­نیافتگی در ضعف و آشفتگی صنعت و کشاورزی و مدیریت و آموزش محدود نمی­شود بلکه در وجود مردمان خانه می­کند و عقل و جانشان را به تصرف درمی­آورد. تأمل در این قبیل مسائل می­تواند فصل تمهیدی اخلاق مهندسی و شرط تدوین قواعد آن و در حکم ضامنی برای اجرای قواعد و دستورالعملها باشد. استادان و آموزگاران اخلاق مهندسی نباید دستورالعملهای اخلاقی خود را بر شرطهایی که نمی­دانیم چگونه محقق می­شوند و شاید هرگز محقق نشوند مبتنی سازند. آنها در صورتی می­توانند به دستورالعملهای اخلاق مهندسی اعتماد کنند که بدانند شرطها و اگرهایشان کی و چگونه محقق می­شوند. این دانایی مقدمه نظری علم عملی آنهاست.

۱۰- درست است که اگر اخلاق مردمان اصلاح شود بسیاری از نارواییها از میان می­رود اما اخلاق را از کجا باید آورد و چگونه آن را محقق باید کرد. اخلاق مردمان بیشتر در کارهایشان و نه در حرفهایی که می­زنند انعکاس می­یابد. پس آیا بهتر نیست که آن کارها را به صلاح آوریم. ولی کارها به آسانی به صلاح نمی­آیند. در عوض بسیار آسان است که مردمان را با وعظ و اندرز به خیر و صلاح بخوانیم و به ایشان بگوییم که اصلاح کارشان به رعایت اخلاق بسته است. چنانکه اگر در جایی کالای بد تولید می­شود باید به مهندسان و کارگران (مثلاً به مهندس و کارگر اتومبیل­سازی) بگویند اتومبیل بد تولید نکنند. ولی مگر اتومبیل بد را مهندسان و کارگران بد کرده­اند و چرا آنها باید مخاطب آموزگاران اخلاق باشند. در کار تدوین قواعد اخلاق مهندسی و در تعلیم آن مشکل این است که مخاطب معلم اخلاق، شناخته­شده نیست و به این جهت است که اینان نیز بیشتر احکام شرطی بسیار کلی را که مخاطب معین ندارند تکرار می­کنند. مانند این قضیه شرطی که اگر قواعد اخلاق رعایت شود مشکلها رفع می­شود. تفاوت اخلاق با علم و حتی با سیاست این است که در احکام آن اگر و اما و زیرا و به طورکلی قید و شرط جایی ندارد این اصل در نظر فیلسوفان اخلاق چندان اعتبار دارد که فیلسوفی مثل کانت هیچ استثنایی را هم نمی­پذیرفته است. اگر بگویند آموزگار اخلاق ملزم به قبول و رعایت آراء امثال کانت نیست و کاری هم به این ندارد که آیا همه به اندرزش گوش می­دهند و به آن عمل می­کنند یا نه اما او وظیفه دارد راه درست را نشان دهد و سخن اخلاقی خود را بگوید هرچند که کسی آن را نشنود این گفته سخن ظاهراً درست و بسیار درستی است. عیبش این است که هیچ­کس نیاز به شنیدن آن ندارد و در هیچ گوشی اثر نمی­کند. مع­هذا در برابر این حسن نیت و خوش­بینی و اعتقاد به اخلاق چیزی نمی­توان گفت و حرفی جز این نمی­ماند که از این صاحبان حسن نیت و پاسداران عهد دوستی و اخلاق تقاضا شود که سخن خود را بگویند و دیگران را به صلاح بخوانند به امید اینکه در جهانی که روز به روز بیشتر کر و گنگ می­شود شاید کم­کم گوش و گوشهایی پیدا شوند که آن را بشنوند و به کار گیرند. این را گفتم تا خواننده گمان نکند که طرح اخلاق و اخلاق مهندسی را می­توان انکار کرد .در اینجا نظر نه به اخلاق بلکه به شرایط آموزش آن است. مشکل این است که سخن اخلاق در گوش جهان پر از قهر و کین­توزی نمی­گیرد. پس ناگزیر باید راهی برای نفوذ در گوشها و جانها یافت. اخلاق مهندسی باید بیش از اینکه به تدوین و تفضیل دستورالعملهای اخلاقی بپردازد در جستجوی این راه باشد. زیرا تا این راه گشوده و پیموده نشود گوهر اخلاق هرچند که مورد تحسین قرار می­گیرد و حتی بیگانگان با اخلاق برای اینکه آن را به خود ببندند از هم سبقت می­گیرند، در قلمرو عمل خریدار ندارد.

در مورد آموزش اخلاق مهندسی هم باید تأمل کرد. در اینکه معارف و اخلاق را باید آموزش داد تردید نمی­کنیم اما توقع نمی­توان داشت که دانشجویان درس اخلاق همه اهل معرفت و اخلاق شوند زیرا اخلاق و معرفت شنیدنی نیست؛ رسیدنی است. علوم و حرفه­ها را می­توان آموخت و کسانی که آنها را می­آموزند می­توانند آنها را به کار برند ولی اخلاق و اعتقاد به صرف اطلاع­یافتن از مطالب اخلاقی و اعتقادی حاصل نمی­شود بلکه حصول آنها مستلزم دگرگون­شدن وجود اشخاص و گفتار و شیوه زندگی آنان هست. این دو آموزش را با هم قیاس نباید کرد. درس اخلاق و معارف درس تذکر است و درس تذکر با درس رسمی تفاوت دارد. یکی ادب درس است و دیگری ادب نفس. آموزگاران اخلاق صرفاً به معلومات و اطلاعات شاگردان خود نمی­­افزایند بلکه از طریق تهذیب آنها را از عادات و قیدها و بندهای زندگی هر روزی آزاد می­سازند و با این آزادی است که باید و نبایدها در گوش می­نشیند. آموزگاران اخلاق مهندسی هم قبل از اینکه دستورالعملها را بگویند باید تصویری از جهان تکنیک و ضرورتها و امکانهای عمل اخلاق در آن را پیش چشم شاگردان بیاورند. اگر جهان کنونی چندان زیبا و اخلاقی و دلپذیر نیست پیش از اینکه دنبال مقصر رواج نارواییها در آن بگردیم بهتر است راهی برای زیباسازی و اخلاقی­کردن آن بیابیم و اگر این راه را یافتیم مسئول زشتی و فساد را هم می­توانیم بشناسیم. مسلماً دانشمندان و مهندسان مسئول بدیها و زشتیهای جهان نیستند هر چند که ممکن است ساخته­های دانش و دست آنان احیاناً مایه ویرانی و کشتار و شیوع بیماری و آفتهای دیگر شده باشد.

در سالهای جنگ دوم جهانی فیزیکدانان در آمریکا و اروپا (مخصوصاً آلمان) در اندیشه ساختن بمب­ اتمی بودند و چنانکه هایزنبرگ حکایت می­کند آن را وسیله­ای برای پایان­دادن به جنگ می­دانستند. در آن سوی اقیانوس اطلس دانشمندانی که به رورولت نامه نوشتند و خبر امکان تهیه سلاحی را به او دادند که با آن می­توان تکلیف جنگ را یکسره کرد، پس از هیروشیما پریشان و پشیمان شدند. کشف علمی و حتی اختراع و ساختن وسایل تکنیک به اقتضای پیشرفت پژوهش صورت می­گیرد. مسائل علم را دانشمندان جعل نمی­کنند بلکه آن را می­یابند و اگر یافتند از کنار آن نمی­توانند رد شوند. به قول هایزنبرگ[۳] اگر اینشتین نظریه نسبیت را کشف نکرده بود شاید شخص دیگری و احتمالاً پوانکاره یا لورنتس دیر یا زود آن را کشف می­کردند. «اگر هان شکافت اورانیوم را کشف نکرده بود شاید فرمن یا ژولیو چند سالی بعد به آن دست می­یافتند. شخص پیشرو جز انجام­دادن وظیفه­ای که به عهده دارد کاری نمی­کند…» [۴]

او همچنین از قول کارل فریدریش آورده است که «گالوانی و ولتا کوچکترین تصوری از تحولات بعدی مهندسی برق نداشتند و نمی­توان از بابت استفاده­های درست یا نادرستی که از تحولات بعدی شده است ایشان را مسئول دانست»[۵]. مع­هذا این سودا یا اندیشه که علم را می­توان به راهی برد که یکسره در خدمت تأمین صلاح و مصالح آدمی باشد نه فقط وجود دارد بلکه چون خوشایند طبع ماست به آسانی آن را می­پذیریم هرچند که حتی یک مورد را نتوانیم نشان دهیم که عاملی از خارج مسیر علم را تغییر داده باشد. در این باب اختلاف و بحث به جایی نمی­رسد. هرکس می­گوید علم و تکنولوژی را می­توان به راهی که اخلاق حکم می­کند آورد و آن را در عین حال وسیله رفاه مادی و کمال معنوی قرار داد باید حسن نیت او را ستود و از او خواست که خود تا می­تواند ادای این وظیفه بزرگ را به عهده بگیرد نه اینکه فرمان بدهد که دیگران و دیگرانی که احتمالاً خود را عاجز می­دانند علم و تکنولوژی را منقاد دستورالعملهای خاص کنند. علمی که طبیعت را تصرف می­کند هم ویرانگر است هم سازنده. این تمنا که علم و تکنولوژی صرفاً صلاح­اندیش و آبادگر باشد تمنای خوبی است (و بازمانده سودای بهشت زمینی قرن هیجدهم اروپاست) اما محال به نظر می­رسد. مع­هذا از اخلاق مهندسی نباید روگرداند. اگر این اخلاق بتواند پیشرفتهای علم و تکنولوژی را از چشم­انداز آینده و در نسبتی که با حوادث و پیش­آمدهای دیگر پیدا می­کند در نظر آورد حداقل پیوندی میان اخلاق و علم پدید می­آورد. اکنون اگر از ما بپرسند که آیا به درستی می­دانیم که چه می­خواهیم بشویم و در چه عالمی دوست داریم زندگی کنیم شاید پاسخ روشن نداشته باشیم. یکی از موجه­ترین پاسخها همانست که آن اقتصاددان آلمان در نوشته­­ای به نام کوچک زیباست عنوان کرد کوچک زیباست. اما چرا کسی به سخن او گوش نکرد و به سوی زیبای کوچک یا کوچک زیبا نرفت. آیا همه اینها نشان آن نیست که تکنیک نه اینکه از نصیحت خوشش نیاید اصلاً گوش نصیحت نیوش ندارد. پس بهتر است آدمی به خود بازگردد و به فکر خویش باشد و به جایگاه و آینده خود در نسبت با تکنیک فکر کند و توقع نداشته باشد که جهان به میل و تمنای او سر فرودآورد اگر در شرایط کنونی آموزگاران اخلاق مهندسی نمی­توانند تصویری از گردش چرخ جهانی طراحی کنند و به همکارانشان بیاموزند که در مواقع خاص چگونه به نتایج و آثار خوب و بد کارهایشان را پیش­بینی کنند و در مورد آنها تصمیم بگیرند باید آموزشهای خود را کمال ببخشند. آموختن مشهورات اخلاق خوب است اما کار جهان با آن به صلاح نمی­آید. اخلاق مهندسی در قدم اول باید بتواند خوی تواضع در مخاطبانش پدید آورد یا اگر این خوی وجود دارد آن را راسختر کند. اخلاق مهندسی باید مهندسان را متذکر سازد که در عالم کنونی کارشان، دگرگون­ساز نظم زندگی است و این گاهی مفید و سازنده است و گاهی مضر و ویرانگر. پس خوب است که ملتفت آثار و نتایج کار خود باشند. همین تذکر و خودآگاهی جان را صفا می­دهد و حتی در بهبود کار علمی- تکنیکی اثر می­گذارد آدمی بسیار خودبین و مغرور شده است. اخلاق باید بتواند این خودبینی و خودرأیی را که با جان آدمی در آمیخته است درمان کند. آیا اخلاق مهندسی می­تواند پادزهر بلای جانفرسای خودبینی و غرور باشد.

 



۱- اگر در یادداشتها و خاطرات دانشمندان و مهندسانی که در ساختن سلاحهای مخوف مشارکت داشته­اند نظر کنیم می­بینیم که تقریباً همه آنها امیدوار بوده­اند که دستاورد علمی تکنیکی آنان در راه خیر و صلاح مردمان به کار برود. تجربه واهی­بودن این امید بخصوص در دهه­های اخیر هیچ اثری در این روحیه خوشبین و توجیه­گر نداشته است.

۲- به عنوان مثال یکی از دستورالعملهای اخلاق مهندسی را در نظر آوریم. دستور این است : با آلوده­کردن هوا حق حیات را از خود و از دیگران نگیریم. صرفنظر از اینکه معلوم نیست که اندرزدهنده کیست و به چه کسی اندرز می­دهد، نمی­توان منکر شد که اندرز، اندرز خوبی است. اما وقتی خطاب به عموم گفته می­شود دیگر آن را دستور اخلاق مهندسی و حتی دستور اخلاقی نمی­توان دانست. این دستور در صورتی دستورالعمل اخلاق مهندسی است که خطاب به مهندسان یا درست بگوییم به مجریان طرحهای مهندسی گفته شده باشد که آنها هم ظاهراً نمی توانند به آن ترتیب اثر بدهند. اندرز مزبور به صورتی که نقل شد مخاطب ندارد و در آن هیچ سازمان و عاملی مسئول و مؤثر در آلودگی هوا نیست.

۳و۴- هایزنبرگ: جزء کل ترجمه حسین معصومی، مرکز نشر دانشگاهی ص ۱۹۷