گفت و گو با دکتر سید سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن:به خانه تکانی فرهنگی نیازمندیم

 

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

 

اشاره: نقد فرهنگ و جایگاه آن امروز در مباحث فرهنگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به طوری که نمی توان بدون توجه به فرهنگ دیگر موضوعات مهم کشور را مورد نقد و بررسی قرار داد. پس از تحولات اخیر به خصوص بعد از انتخابات ریاست جمهوری یکی از موضوعاتی که دغدغه صاحبان و متولیان فرهنگی کشور شده همین موضوع نقد فرهنگی است. در گفت و گویی که در ذیل می آید سعی شده تا جایگاه و اهمیت نقد فرهنگی به خصوص پس از تحولات اخیر در حوزه سیاسی کشور مورد بررسی قرار گیرد.

***

 

وی‍ژگی های معرفتی برای بحث نقد فرهنگی از دید شما چیست؟

در رابطه با بحث نقد فرهنگی وقتی به کشورداری می پردازیم،‌ بحث های تجریدی پاسخگو نیست. البته مبانی اسلامی مشخص است. در حوزه ارزیابی باید معیار اصلی مان توانایی و نتیجه گرایی باشد. اصل اول این است که تعالیم اسلامی مشکلی ندارد. بنابراین بحث اصلی این است که آیا این اصول اسلامی در فرهنگ جوانان تجلی کرده است یا خیر. از این رو بحث رویکردها و روش ها باید مورد تامل قرار بگیرد. با این معیار که آیا فرهنگ و هنر اسلامی توانسته در جوانان و جامعه تجلی یافته است یا خیر؟‌اگر پاسخ آری است،‌ نشان دهنده موفق بودن این روش هاست،‌ اما اگر پاسخ منفی است،‌ نشان دهنده این است که این روش ها در تجلی فرهنگ اسلامی در جامعه موفق نبوده است.

 

آیا این روش ها نباید مبنای محکمی داشته باشد؟

بله،‌ همه فرهنگ و هنر باید مبتنی بر تعالیم اسلامی باشد. اما دو رویکرد نسبت به اسلام داریم. رویکرد نخست نگاه رحمانی به اسلام است و بر حقوق انسان ها تاکید دارد،‌ رویکرد دوم بر اسم جباریت خداوند تکیه دارد و بر تکلیف انسان ها تاکید دارد و به نتیجه کاری ندارد. رویکرد نتیجه گرا می گوید ما از آن جهت که اسلام را قبول داریم،‌ اسلام می خواهد در همین دنیا حیات طیبه را ایجاد کند. این نگاه بهشت آن دنیا را هم حاصل بهشت دنیوی می داند. یعنی آدم ها را سفارش به بهشت اخروی نمی کند. این نگاه مهدویت و آخرالزمانی صحیح است. یعنی ما می خواهیم آن جامعه آرمانی را درهمین دنیا بسازیم. بنابراین از حیث مبنایی باید روشن کنیم که کدام قرائت از اسلام مبنای حرکت ما خواهد بود. من به دو نوع قرائت اشاره کردم و لازم به ذکر است که این دو نوع قرائت با هم در تعارض هستند.

 

بعد از انقلاب اسلامی قرائت های مختلفی از امر فرهنگی صورت گرفت. به نظر شما این قرائت ها تا چه اندازه پاسخگوی مبنای معرفتی است که قرن های متمادی در فرهنگ ما حضور داشته است؟

به نظر من قرائت حضرت امام خمینی(ره) بهترین قرائت از فرهنگ و هنر بوده است. آن قرائت مبتنی بر اسلام ناب محمدی است و جایگاه برجسته ای برای هنر و فرهنگ تعیین می کند و به مسئله زمان و مکان در اجتهاد پیرامون مسائل اجتماعی و فرهنگی نقش جوهری می دهد. از این رو برخی از گره های اساسی ما در حوزه هنر با این دیدگاه قابل حل است. مثل حرمت موسیقی یا شطرنج که با این دیدگاه کارگشایی های بزرگی صورت گرفت. این امر ناشی از تفکر عرفانی امام از سویی و فقه جواهری ایشان مبتنی بر مدخلیت زمان و مکان از سوی دیگر بود. در مقابل این دیدگاه،‌ نگاهی طالبانی نیز وجود دارد. در این نگاه نقش زمان و مکان در استنباط احکام شرعیه انکار می شود. این تفکر طالبانی در مسئله فرهنگ و هنر نیز تاثیر بسزایی دارد. ما در دوران هایی بعد از انقلاب با این تفکر طالبانی روبرو بوده و هستیم. اما این تفکر طالبانی هم درحوزه سیاست و هم در حوزه فرهنگ با شکست مواجه شده است.

 

ارزیابی شما از وضعیت فرهنگی در یک دهه اخیر چگونه است؟

فرهنگ ابعاد مختلفی دارد. مهمترین بعد فرهنگ هنر است. بعد از آن رفتار جامعه بالاخص در کشور ایران رفتار نسل جوان که اکثریت جامعه هستند،‌ اهمیت می یابد. بنابراین اگر بخواهیم ارزیابی از وضع فعلی بنا بر آمار و ارقام داشته باشیم،‌ حقیقتا با یک انحطاط رفتاری مواجه هستیم. نرخ طلاق،‌اعتیاد به مواد مخدر،‌ استفاده از مشروبات الکلی،‌ روابط جنسی نامشروع،‌ دزدی،‌ کلاهبرداری،‌ رشوه خواری بالا رفته است و فساد اقتصادی بیداد کرده است. این ها نشان گر وضع رفتاری جامعه است. در حوزه هنر که موسیقی،‌ سینما،‌ هنرهای تجسمی،‌ تئاتر،‌ داستان نویسی و … را در بر می گیرد،‌ حقیقتا با یک رکود مهمی مواجه گشته ایم. بگذریم که تحت عنوان سینمای فاخر فیلم هایی با بودجه کلان ساخته می شود. فیلم فاخر اگر ارزشمند باشد،‌ باید بتواند خرج خودش را در آورد. این که عده ای تحت این عنوان فیلم هایی کم ارزش و بدون مخاطب ساخته اند، فایده ندارد. هنر باید مخاطب داشته باشد و در جامعه تاثیر داشته باشد. بنابراین ما در عرصه هنر با رکود مواجه بوده ایم. اگر هم پیشرفت هایی مثل فیلم آقای فرهادی داشته ایم،‌ ربطی به نهادهای فرهنگی و رویکردها و روش های مسئولین فرهنگی ندارد. این پیشرفت های محدود ناشی از کارهای شخصی و ابتکارات و اجتهادات و شجاعت های خاص این هنرمندان بوده است.

 

یعنی یک استثنا بوده اند و ربطی به روش های ما ندارند.

بله،‌ مسئله سانسور در حوزه های گوناگون هنری یکی از عوامل مهم عدم رشد و شکوفایی هنر نزد ما است. در حوزه نشر هم با رکود چاپ کتاب مواجه هستیم. الان کتاب هایی با صد نسخه چاپ می شوند!‌ این ننگ فرهنگ ایران است. در طول تاریخ ایران با چنین وضعیتی مواجه نبودیم. در حوزه موسیقی شاهدیم که هنرمندان مشهور در تهران می توانند آثاری را اجرا کنند،‌ اما همین افراد اگر بخواهند به یکی از شهرستان ها بروند و کنسرت اجرا کنند‌، با مشکل مواجه می شوند. ما سیاست فرهنگی در حمایت از موسیقی فاخر نداشته ایم. موسیقی کوچه و بازاری که خودش به حیات خودش ادامه می دهد. اما موسیقی فاخر نیاز به حمایت نهادهای رسمی حکومتی فرهنگی دارد. از موسیقی فاخر حمایت نشده است. در حالی که ما می توانستیم بهترین موسیقی فاخر را مثلا برای دوره دفاع مقدس،‌ مقاومت و اسلام رحمانی در سطح جهانی داشته باشیم. در حالی که کاری انجام نشده است. امروز بهترین موسیقی دان های ما با رنج و محنت مواجهند. در تئاتر هم با همین وضعیت روبرو هستیم. در حوزه تلویزیون هم شاهدیم که خود این رسانه در برخی از محصولاتش اسباب ترویج خشونت گرایی و سکس کلامی است. بنابراین در یک نتیجه کلی از وضع هشت سال اخیر،‌ در می یابیم که با یک انحطاط رفتاری و هنری مواجهیم و این هم حاصل نوع رویکرد و روش های نهادهای فرهنگی حکومت بوده است. از سوی دیگر تاثیر وضع معیشتی مردم در امر فرهنگ را باید در نظر گرفت. وقتی مردم با گرفتاری اقتصادی مثل تورم و بیکاری مواجه هستند،‌ در نتیجه فحشا و دزدی هم بالا می رود.

 

در انتخابات اخیر شاهد پیروزی دکتر روحانی با رای بالا نسبت به سایر رقبا بودیم. ایشان با گفتمان خودشان را تدبیر و امید معرفی کردند. یکی از نکات مهم بحث ایشان اعتدال گرایی در تمام حوزه هاست. اعتدال گرایی در بیان ایشان نشان از افراط و تفریط در رویکردهای پیشینی دارد. به نظر شما گفتمان اعتدال گرایی در عرصه فرهنگ تا چه اندازه راهگشاست.

در رابطه با فرهنگ،‌ دولت ابتدا وزارت فرهنگ و ارشاد و سپس سازمان فرهنگی ارتباطات را دارد. وزارت های آموزش عالی و آموزش و پرورش هم وظیفه ای تخصصی در این زمینه دارند. اما چند ضلع دیگر نهادهای فرهنگی کشور مثل صدا و سیما که مهمترین نهاد فرهنگی کشور است،‌ یا سازمان تبلیغات اسلامی و شبکه مساجد و حوزه های علمیه قم زیر نظر دولت نیستند. به نظر من اگر بخواهیم از وضعیت ناگوار فرهنگی که مورد انتقاد رهبری و مسئولین دلسوخته،‌ هنرمندان و روشنفکران است،‌ نجات پیدا کنیم،‌ نیاز به خانه تکانی اساسی در حوزه نهادهای فرهنگی ایران صورت پذیرد. این خانه تکانی نخست در حوزه مدیریت باید صورت بگیرد. این مدیران فعلی همه نهادهای فرهنگی باید عوض شوند. زیرا ایشان مسئول این وضع شکست خورده هستند. دوم مسئله رویکردهاست. رویکردی که در هشت سال گذشته در ایران حاکم بوده،‌ با شکست مواجه شده است. باید این رویکرد در سطح همه مسئولین عوض شود. روش ها نیز باید تغییر کند. این سه تغییر هم در نهادهای داخل دولت و هم در نهادهای خارج از دولت باید صورت بگیرد تا شرایط جدید فراهم آید و تیم جدیدی ایجاد شود. این تیم جدید هم باید آزمون خود را پس دهد. بنابراین دولت به تنهایی نمی تواند تغییری در فرهنگ و هنر مردم ایجاد کند،‌ چون فقط یک ضلع متولی فرهنگ کشور است. اضلاع بیرون از دولت قوی تر از این ضلع است. اعتدال گرایی نیز یعنی این که ما بتوانیم جمع دنیا و آخرت را در کارهای فرهنگی و هنری خود داشته باشیم اسلام رحمانی را ارائه دهیم و آزادی را به عنوان حقوق ذاتی انسان بشناسیم. این آزادی در حوزه فرهنگ و هنر باید فرصت ظهور و بروز داشته باشد‌، نه این که سانسور حرف اول را بزند. اعتدال یعنی جامعه و نهادهای صنفی کیفیت یک اثر فرهنگی و هنری را ارزیابی کند،‌ نه یک جوان دیپلمه به خودش اجازه دهد که در این مورد تصمیم بگیرد. یعنی ما هم به نظارت معتقدیم و از ابتذال و بی بندوباری رویگردانیم. اما اعتدال به این معناست که جامعه و نهادهای صنفی و نخبگان در یک بده بستان کار اهل فرهنگ و هنر را ارزیابی کنند. اعتدال آن است که فرهنگ و هنر باید حاصل گفتمان باورها و جامعه باشد و پاسخگوی مطالبات امروز جامعه باشد. ما در یک فضای تجریدی نمی توانیم تولید آثار فرهنگی و هنری داشته باشیم. تولید این آثار باید ناظر به نیازهای جوان امروز باشد. این جوان امروز هم فطرتا پاک و دیندار و آزادی خواه و عدالت طلب است. اگر ما فرهنگ و هنری را تولید کنیم که پاسخگوی نیازهای جوان با روش های جدید باشد، جوان های ما جذب می شود. با گشت ارشاد و نیروی انتظامی و روش های خشن نمی شود جوان را باحجاب کرد و به او اخلاق آموخت. این روش های پلیسی و برخورد امنیتی در رابطه با فرهنگ باید جمع شود و اجازه دهیم که عقلانیت جمعی در اداره فرهنگ و هنر حاکمیت داشته باشد. اعتدال آن است که این بودجه ها در اختیار کسانی داده شود که اثر بخش باشد و بازده داشته باشد. بسیاری از کتاب ها در سازمان ها چاپ می شود، که در انبارها خاک می خورند. این کار حرام است و باید تعطیل شود. در عوض کارهای مهمی که می تواند انجام شود،‌ مورد حمایت قرار نمی گیرد.

 

با توجه به فضایی که پیش آمده، آینده فرهنگ و هنر در جامعه را چگونه می بینید؟

تا جایی که در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد باشد،‌ بستگی به شخصیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد. اگر شخصیت ضعیف محافظه کار با روش های شکست خورده قبلی باشد، هیچ کاری نمی شود کرد. اما اگر وزیری عالم و دانا و آگاه به مسائل هنری و فرهنگی بر سر کار آید و شجاعت و تدبیر داشته باشد تا بتواند با اضلاع مختلف جامعه و حکومت گفتمان داشته باشد،‌ می تواند وزارت فرهنگ و ارشاد را مرکز تحولات فرهنگی کشور بکند و یک دیپلماسی فرهنگی و هنری برای کشور فراهم آورد. اما اگر آدمی تندرو باشد یا آدمی صرفا نظری باشد و اهل سیاست و تدبیر نباشد،‌ این فرصت طلایی را از دست می دهد. وزارت ارشاد جایگاه بسیاری مهمی است،‌ زیرا در ارتباط با عموم جامعه است. ضمن آن که شاخص اصلی وزارت ارشاد بحث هنر است. اگر کسانی بر سر کار بیایند که صرفا به دنبال ریاست باشد و اهل نوآوری و تدبیر در برخورد با گروه های فشار نباشد و نتواند با حوزه و دانشگاه وارد گفتگو شود،‌ این دولت هم کاری نمی تواند بکند. بنابراین آینده بستگی به این دارد که وزرای فرهنگ و ارشاد،‌ آموزش عالی و آموزش و پرورش چه کسانی باشند. این تا اندازه ای است که به حوزه دولت ربط پیدا می کند. اما در سایر حوزه های فرهنگی به شخص رئیس جمهور ربط دارد که چطور بتواند با رهبری و سایر روسای قوا تعامل و همکاری  کند تا بتواند روسای سایر مراکز فرهنگی را تغییر دهند تا شاهد تحولی در عرصه فرهنگ و هنر کشور در راستای ارزش های انقلاب و نیازهای جوان امروز باشیم.