شیخ صفی الدین اردبیلی در گفت و گو با پروفسور سید حسین نصر، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن

منوچهر دین پرست

 آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

در این گفت و گو که با پروفسور سید حسین نصر، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن، سعی شده به برخی از زوایای عرفانی و جنبه های سیاسی و عملی شیخ صفی الدین اردبیلی اشاره شود.

کلید واژگان: شیخ صفی الدین اردبیلی، عرفان، تصوف، اسلام، حکمت، فلسفه، سید حسین نصر.

***

شیخ صفی الدین اردبیلی از جمله چهره های شاخص عرفان در ایران زمین محسوب می شود. ما در گستره عرفان اسلامی با سه مکتب معروف خراسان، اندلس و بغداد رو به رو هستیم. شما جایگاه شیخ صفی را در میان این مکاتب چگونه توصیف می کنید؟

 

این تقسیم بندی فقط برای قرون اولیه تاریخ اسلام است. مکتب بغداد و مکتب خراسان به عنوان دذو مکتب متباین تصوف بیشتر مربوط به قرون سوم و چهارم است وقتی که جنید و بایزید می زیستند. و این دو مکتب رنگ و بوی خاصی داشتند و به عرفان سحو و سکر معروف بودند. ولی این امر به این معنی نیست که تمام طرق تصوف متعلق به این سه حوزه باشند. در قرون بعدی مکتب خراسان گسترش پیدا کرد و به آسیای میانه و هند راه یافت. اما نمی توان تمام شعب عرفانی و تصوف را در این دیار جزو مکتب خراسان به معنای قدیم تر آن دانست. مثلا طریقه چشتیه که جزو طریقتهای معروف و عظیمی است که پیروان بسیاری نیز در شبه قاره هند دارد تنها به مکتب خراسان قرن سوم ارتباط ندارد. به نظر من طریقت شیخ صفی را نیز نمی توان تحت تقسیم بندی آورد و متعلق به فقط یکی از این سه مکتب دانست. اما اگر بخواهم بگویم که از این سه مکتب از کدام تاثیر بیشتری داشته است به ناچار باید بگویم مکتب خراسان گرچه در عین حال ارتباطی هم با طرق در برخی از سرزمین های عربی داشت به خصوص طریقه های شاذلیه و قادریه. طریقت شیخ صفی از لحاظ سلسله و بازگشت به مبدا عرفان و تصوف که از وجود پیامبر(ص) و امیر المومنین(ع) سرچشمه می گیرد وجوه مشترکی با این طرق دارد.

 

مهمترین وجه شاخص عرفان شیخ صفی را در چه چیزی می دانید؟

 

از یک لحاظ مشکل است پاسخ دادن به این پرسش، چرا که این طریقت یک قسمت عقیدتی و عرفان نظری دارد که آن فرق زیادی با طرق دیگر ندارد، و در مسئله توحید و ولایت و ارشاد و انسان کامل که جزو جهان بینی این طرایق است با آنها وجه اشتراک دارد. در این زمینه وجه امتیاز آن توجه خاص به ولایت اهل بیت و وجه شیعی آن است. اما آنچه را که من بیشتر مد نظر دارم در قسمت عملی طریفه صفویه است آنهم در فصل و انفعالات آن در مقابل شرایطی که با آن مواجه بود. این طریقت در زمانی به وجود آمد که در این ایران تلاطم زیادی بود که در اثر حمله مغول در ایران به وجود آمده بود. مجاهدتهای بسیاری در آن زمان صورت گرفت تا طرق تصوف بتوانند میراث معنوی اسلام را حفظ کنند. از این جهت بود که طریقت صفویه مثلا با طریقه رفاعیه در سوریه تفاوت دارد. اما وقتی صحبت از جنبه عملی تصوف می شود با دیگر طرق چندان متفاوت نیست. همه طرایق از اوراد و اذکاری که در قرآن کریم آمده و یا از احادیث نبوی ماخوذ است استفاده می کنند. در این زمینه بین این طرایق اختلافهای کوچکی وجود دارد اما امری جدید و بدعتی در طریقه صفویه دیده نمی شود که بگویم تفاوت فاحشی بین طریقه صفویه و دیگر طرق وجود دارد. تمام کسانی که طرق تصوف جدیدی طی تاریخ به وجود آورده را به وجود آوردند شخصیتهای بسیار استثنایی و معنوی بودند، چه شیخ عبدالقادر گیلانی و شیخ بهاالدین نقشبندی و چه شیخ صفی الدین اردبیلی. شیخ صفی یک قدرت فوق العاده معنوی و نیز قدرت مدیریت داشت که به او اجازه داد تا بتواند نهاد جدیدی در یک دوران پرتلاطم تاریخ سیاسی ایران به وجود آورد و به همین جهت هم این طریقت ورای مرزهای ایران گسترش یافت و تاریخ ایران را با ظهور سلسله صفویه تغییر داد.

 

اگر بخواهیم وجه ممیزه شیخ صفی الدین را با دیگر عرفا بدانیم آیا می توانیم بگویم که ایشان به نوعی عرفان سیاسی را ابداع کردند که در آن به جنبه های اجتماعی و سیاسی جامعه بیشتر توجه شده بود؟

 

قدری مشکل است که به صورت انحصاری بگوییم عرفان سیاسی، چرا که بسیاری از عرفا در دوره های گوناگون اسلامی در حوزه اجتماع فعال بودند و مستیما به اشتغالات اجتماعی می پرداختند و برخی نیز در جهاد اصغر شرکت داشتند و حتی به مقام حکومت و سلطانت نیز رسیدند. در حالی که برخی دیگر از شرکت در امور سیاسی امتناع ورزیدند. اگر بخواهیم بگویم این شیوه فقط در طریقت صفویه بوده است این درست نیست. مثلا مخالفتهای شدیدی که از قرن ۱۹ به بعد علیه اسعمار شد توسط عرفا و صوفیه از طرق گوناگون انجام پذیرفت. به طور مثال امیر عبدالقادر جزایری و داغستانی که جز عرفای بزرگ بودند علیه فرانسه و روسیه جنگیدند. نیز باید یادآور شد که شیخ نجم الدین کبری علیه هلاکو جنگید و در سمرقند به شهادت رسید. این وضعیتی بوده که برخی از صوفیه در آن قرار داشتند و خداوند مقدر نمود که شیخ صفی نیز در چنین وضعیتی باشد. اما مثلا بایزید بسطامی و یا مولانا جلال الدین رومی در این وضعیت نبودند و در وضع سیاسی زمان خود شرکت نکردند. بنابراین چیزی که شاخص کننده صفویه است این است که شیخ صفی بسیار واقف بر وضع سیاسی اجتماعی و نظامی ایران بود و طریقه اش را به گونه ای نظام بخشید که با جهادی که لازم بود هویت اصیل طریقت صفویه و معنویت اصیل اسلامی را حفظ کند.

 

حدود هفتصد سال از رحلت شیخ صفی می گذرد ایشان چه تاثیری بر عرفان و تصوف اسلامی پس از خود گذاشت؟

 

شیخ صفی الدین تاثیر فوق العاده ای بر عرفان و تصوف در ایران گذاشت. اولا گرویدن قزلباش که ایرانی نبودند و برخی گروه های دیگر در شمال غربی ایران و شرق آناتولی به طریقه صفویه باعث شد که یک قشون محلی ایجاد شود که منجر به استقلال و وحدت ایران شد و این رویداد بعد از ۹۰۰ سال پس از دوره ساسانی برای اولین بار توسط طریقه صفویه در قرن نهم تحقق یافت. از لحاظ تاریخی این اتفاق مهمترین خدمت آنان به ایران بود. ما در تاریخ اسلام دو طریقت داریم: یکی صفویه و دیگری سنوسیه در لیبی که تا زمان سرهنگ قذافی پابرجا بود و بعدا قذافی او را تا حد زیادی منهدم کرد. و ملک ادریس که هم پادشاه و هم رئیس طریقه سنوسیه بود به قاهره رفت و در آنجا درگذشت. این دو طریقه مستقیما زمام امور سیاسی را به دست گرفتند و سلسله های جدید ایجاد کردند. صفویه بیش از دویست سال بر ایران حکومت کردند و در این مدت توانستند یکی از درخشان ترین تاریخ ایران را به وجود آورند و آثار بسیاری در زمینه های مختلف هنری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی از خود به جا گذارند. از همه مهمتر ایرانی که ما اکنون داریم مرهون مجاهدتهای این طریقت است. کار بزرگ صفویه وحدت بخشی به ایران و نیز از لحاظ دینی گسترش مذهب شیعه دوازده امامی. در اثر مجاهدات آنان اولین بار ایران به سرزمینی شیعی تبدیل شد، امری که از لحاظ تاریخی بی نطیر بود و تاریخ چند قرن ایران اسلامی را بعد از خود تعیین کرد و نیز از هند تا برخی ممالک عربی را تحت تاثیر خود قرار داد. وحدت بخشی به سرزمین ایران و ترویج شیعه داوزده امامی اهمیت استثنایی طریقه صفویه را در این سرزمین روشن می کند اگر از جوانب اجتماعی و سیاسی نیز بگذریم، باید اضافه کنیم که از نظر معنوی این طریقه بسیار مورد توجه است. درست است که بین طریقت صفویه و دیگر طرق مانند نعمت اللهی نزاع بود و جنگ حیدری و نعمتی درگرفت و در پایان دوره صفویه حتی مخالفت با عرفان و تصوف رخ داد که باعث شد ملاصدرا به کهک قم رود تا به قول خودش گناهی که در حق سهروردی مرتکب شدند در حق او نیز مرتکب نشوند ولی این پدیدارها از اهمیت طریقت صفویه نمی کاهید.

 

 

پس از رحلت شیخ صفی چه کژ فهمی هایی از عرفان شیخ صفی تا کنون صورت گرفته است؟

 

این سئوال بسیار مهمی است و نیازمند مطالعه و بررسی دقیقی تاریخی دارد و تا تمامی اسناد و مدارک به جای مانده از زمان شیخ صفی تا کنون مطالعه و بررسی شود نمی توان اظهار پاسخ عالمانه ای به این شیوه داد. بضاعت من نیز در این باره به این اندازه نیست که بخواهم به این سئوال پاسخ قاطع دهم. تا جایی که می دانم چنین تحقیقی به صورت کامل انجام نگرفته و ما نیازمند به چنین تحقیقی هستیم. از زمان شیخ صفی تا جلوس شاه اسماعیل برخی تحقیقات شده است ولی از دوران صفویه تا زمان حاضر به نظرم چنین کاری صورت نگرفته است. کسانی که برکت و فیض طریقت صفوی را درک کرده اند باید به چنین کاری دست بزنند. کارها علمی درمورد طرق خاکساریه و نعمت اللهی و ذهبیه صورت گرفته و اما درمورد خود طریقه صفویه تحقیقات چندانی نداریم. به نظر من بسیاری از روایتها و آموزه های مربوط به طریقه صفویه به صورت سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شد. در دوران طریقت طریقت صفویه رسما در جامعه  شناخته نمی شد. ما حتی در تهران خانقاه صفوی نداشتیم و احیاء این طریقه به نظر من بسیار مهم است هم از لحاظ اهمیت معنوی آن، هم از نظر تاریخی که به ایجاد وحدت ملی و برقراری حکومت شیعه دوازده امامی منجر شد و هم از لحاظ ارتباط بین تشیع و عرفان و تصوف. 

 

مهمترین پیامی که عرفان شیخ صفی برای دنیای امروز جهان تشیع دارد چه چیزی است؟

مانند دیگر طرق تصوف هدف نهایی پیام عرفانی طریقه صفویه وصول به حقیقت است، توجه به حق و ربوبیت، با نیکی زندگی کردن، اخلاق حسنه داشتن، مشیت الهی را مد نظر داشتن و تخلق به فضایل معنوی و کسب معرفت. این امور بین تمامی طرق اصل مشترک است. به نظر من این طریقت توانست یک وحدت دینی در ایران ایجاد کند که از ابتدا با معنویت نیز همراه بود و این خود پیامی بس مهم است. معرفت زدایی که برخی ها در ایران کنونی نیز انجام می دهند به نظر من کمر به قتل ایران بستن است. این نوع رفتار تضعیف نیروهای معنوی است ولی این معنویت است که ایران را نگه داشته است. من این معرفت و معنویت اسلامی را عامل اصلی حفط ایران و فرهنگ اصیل ایران می دانم و اگر این حقایق فراموش شود جامعه فاقد اخلاق و از هم گسیخته می شود. پیام طریقت صفویه بسیار مهم است و اکنون نیز برای ما آموزنده است. حفظ اصالت معنوی از دوران امام علی(ع) تا کنون در ایران هدف بزرگان دینی این سرزمین بوده است. بحثهایی چندین سال پیش شده بود که معنویت صفوی مخالف معنویت علوی است ولی این نظر گرچه از لحاظ سیاسی ممکن است مورد توجه قرار گیرد از لحاظ معنوی چندان پایه و اساسی ندارد و من با آن موافق نیستم. البته هر چیزی حتی برخی ساحتهای دینی و معنوی ممکن است در یک زمان رنگ دنیوی پیدا کند و خصایص دنیوی به خود می گیرد ولی اصالتی که در عرفان صفوی است متمایز از این روند است و یک جریان اساسی معنوی است که از قلب پیامبر(ص) جاری و ساری شده است.