دکتر شهرام پازوکی
عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران
بازاندیشی سنت نبوی در دوره مدرن در تاریخ اسلام و توسط علمای بزرگ اسلام انجام شده است. باز اندیشی سنت نبوی در دوره مدرن نسبت به آنچه که در سابق بوده، تفاوت دارد؛ زیرا عالم مدرن اقتضائات خاص خود را دارد که میطلبد این باز اندیشی به نوع دیگری انجام شود. سخن من این است که ببینیم، سنت نبوی چگونه از حیث معنوی تجدید شده است. در تعریف سنت نبوی معمولا گفته میشود که عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر(ص). این تعریف از سنت نبوی، در نزد اصولیون به عنوان یکی از منابع احکام و مقررات شرعی متداول است؛ اما آنچه که از این تعریف در فقه اسلامی مورد توجه است، صرفا شان رسالت و یا به اصطلاح عرفانی جنبه «الی الخلقی» پیامبر(ص) است. از این جنبه، سنت نبوی فقط شامل احکام ظاهر فردی و مدنی است؛ یعنی قول و فعل پیامبر(ص) از آن جهت که رسول است؛ اما باطن و حقیقت رسالت، شان معنوی یا «ولوی» ایشان است که همان جنبه «الیالحقی» است. از این جهت، پیامبر(ص) نگرش دیگری به حقیقت، هستی، معرفت دارد و راه وصول به حق را نشان میدهد.در اینجا پیامبر(ص)هادی است. پس سنت نبوی دو جنبه دارد: جنبه رسالتی و جنبه ولایتی. وی سپس، با این توضیح که «ولایت» مغز و باطن رسالت است و رسالت مقام انذار است و ولایت مقام تبشیر، افزود: «بدون جنبه باطنی سنت، جنبه ظاهری مانند جسدی است که فاقد روح است.از این جهت، ولایت امری نیست که پس از رحلت پیامبر(ص) به پایان برسد بلکه پس از وی مسئله ولایت برجسته میشود و از آنجایی که معارف موجود در باطن سنت نبوی ناگفتنی و نانوشتنی است و تنها قلوب مومنان (اهل معرفت) پذیرای آن بوده، (این معارف) سینه به سینه نقل میشده است، مانند حلقههای یک زنجیر، که حافظ این معانی بوده است، چنانچه در سلسله عارفان مسلمان میبینیم. اینها همواره مجددان سنت نبوی بودهاند. تقسیم سهگانه عارفان از شریعت، طریقت و حقیقت ناظر به همین تجدید سنت نبوی در همه ابعاد آن در طول تاریخ خود بوده است. این تجدید سنت از سوی عارفان هنگامی صورت میگرفت که عدهای سنت نبوی را منحصر به شریعت میکردند. اگر، پیامبر(ص) هیچگاه احوالات ایمانی و معنوی نداشته است و فقط اهل ظاهر بوده است، لذا عارفان بر ایمان تاکید داشتند. آنها معتقد بودند که اگر این جنبه از سنت نبوی حفظ و تجدید شود، شریعت نیز استمرار پیدا میکند.» دکتر پازوکی در بخش دیگری از سخنان خود به تبیین معنای «سنی» در متون عرفانی پرداخت و آن را از مفهوم «سنی» در معنای متداول که نام یکی از مهمترین فرقههای اسلام است، متفاوت دانست: «وقتی در متون عرفانی «سنی» گفته میشود، مراد چیز دیگری است. در اینجا «سنی» کسی است که اعتقاد سلیم به سنت معنوی نبوی دارد. در حالی که در جنبه فقهی، بر درست بودن عمل بیش از درست بودن نظر و عقیده تاکید میشود. در طول تاریخ اسلام، همواره طرفداران شریعت، معتقدان به جنبه باطنی سنت را به شکلهای مختلف طرد میکردند.در دوران صفویه نیز آنها را به «رفض» متهم ساختند. حتی امروزه با وجود اینکه افرادی چون سید حیدر آملی و ملا عبدالرزاق کاشانی تقسیم سهگانه حقیقت، شریعت و طریقت را کرارا در آثار خود به کار بردهاند، علمای دیگر میگویند که «تفکیک دو عنوان شریعت و طریقت از جمله بدعتهایی است که اینان (اهل عرفان) احداث کردهاند و پیروان این دو تفکیک باطل هستند» این در حالی است که معاصرانی چون علامه طباطبایی به ویژه در کتاب «رسالت تشیع در دنیای امروز» میگوید که ما باید دیگران را به این امر دعوت کنیم که در تشخیص رابطه شریعت و طریقت که از نظریههای خصوصی برخی از سلسلهها دانسته میشود، به نظر کلی اسلام و خود سنت رجوع کنیم. او معتقد است که این دو جنبه (شریعت و طریقت) از هم جدایی ناپذیرند. آنچه تاکنون گفتم درباره باز اندیشی سنت نبوی در گذشته بود؛ اما ما امروزه در دورهای زندگی میکنیم که اساسا هویتش در نفی سنت در معنای عام آن است. اصالت دادن به «من که با دکارت» آغاز میشود، خود در معنای نفی سنت مسیحی است. البته سنت شکنی تفکر مدرن برای ما این امکان را نیز برای ما فراهم میآورد که به سرچشمه اصیل سنت باز گردیم و با زدودن و رفع حجابهایی که در طی قرون، سنت حقیقی را پوشانده، متوجه حقیقت سنت نبی(ص) و ابعاد مختلف آن شویم. اما باز اندیشی سنت نبوی در دوران مدرن نیاز به تامل دقیق در چند نکته دارد: ۱- اول آنکه متوجه باشیم که سنت نبوی ابعاد و جنبهها مختلفی دارد که از هم جدایی پذیر نیستند. شریعت تنها یک جنبه از سنت است. ما نباید در دام جریانهای قشریگرا از سنت بیافتیم. اینکه تنها بر عمل تاکید کنیم، اسلام صرفا به یک ایدئولوژی سیاسی و عاری از هر نظری تبدیل میشود. در حالی که از سنت نبوی آموختهایم که عمل دینی باید تابع نظر دینی باشد. هر عملی ملاک دینی بودن نیست. همین جنبه از سنت نبوی است که امروزه تحت عنوان «اسلام هراسی» در جهان از آن یاد میشود و سعی در تخریب آن دارند. جنبه ولوی و معنوی سنت نبوی، راه ایمان و اخلاق را میآموزد. ایمانی که به اسلام نرمی میدهد و تخلق به اخلاق ایمانی را میسر میسازد. با توجه به ماهیت شریعتشکن مدرنیته اگر شریعت نتواند بعد معنوی خود را حفظ کند، مخاطب در دنیای امروز، مخاطب خود را از دست دهد. جنبه دیگر سنت نبوی، حقیقت آن است؛ یعنی آن نگرش خاص نبی به هستی است. طرفداران شریعت، بیشتر بر جنبههای عملی مدرنیته انگشت تاکید گذاشتهاند و آنها را برجسته کردهاند، حال آنکه جنبه حقیقتی سنت، ما را مجهز به یک دیدگاه و نگرش نسبت به هستی در برابر نگرش خاص مدرن میسازد. این مسئله، برای ما از هر گونه نصیحت اخلاقی، بالاتر است؛ یعنی ما باید در بعد حقیقت نبی که خود فرمود حقیقت احوال من است، ببینیم که نظر وی به هستی، مبدا، خداوند و… چیست؟ از این مقدمات میخواهم نتیجه بگیرم که بازاندیشی سنت نبوی در دوران مدرن شرط تجدید تفکر اسلامی در دوران مدرن است. چنانکه سنت مسیحی در دوران مدرن ناچار به این کار شد، این باز اندیشی موقعی موثر و حقیقی خواهد بود که متذکر تمام شئون سنت در عالم مدرن و یا معرفت عمیق به عالم مدرن مقرون بشود. در این وضعیت است که فعل نبی در مقام شریعت و قول نبی در مقام طریقت و احوال و نظر نبی در مقام حقیقت که مکمل یکدیگرند، به عنوان سنتبندی شکل خواهند داد.«
کلید واژگان: پیامبر، معنویت، اسلام، حکمت، نبی، مدرن، سنت، اخلاق.