دکتـر عبـاس یـزدانـی*
پریسـا فیضی**
* استادیار گروه فلسفه دانشگاه زنجان
** فارغ التحصیل دوره کارشناسی ارشد رشته فلسفه دانشگاه زنجان
یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین، مسئله تنوّع دینی است. دیدگاههای مختلفی در بحث تنوّع دینی از سوی دینپژوهان مطرح شده است. از بررسی آثار مختلف علّامه طباطبایی میتوان استنباط نمود که وی با ارائه دیدگاهی شمولگرایانه، بر این باور است که همه ادیان بهنحوی بهرهای از حقیقت داشته و پیروان سایر ادیان هم میتوانند اهل نجات و رستگاری باشند، اما دین اسلام به عنوان خاتم ادیان، کاملترین دین محسوب شده و از حقانیت کاملتری برخوردار میباشد و نیز به بهترین وجه می تواند پیروان خود را به فلاح و رستگاری نائل نماید. مهمترین دلیل ایشان برای شمولگرائی این است که هدایت الهی ایجاب میکند تمام انسانها به سعادتی در خور خویش، برسند. بیشک لازمه وسیع دانستن رحمت خداوند آن است که بیشتر انسانها را اهل نجات بدانیم.
کلید واژگان: علامه طباطبایی، ادیان، حقانیت، رستگاری، تنوع دینی.
***
یکی از مباحثی که در آثار علامه طباطبایی دلالت بر رویکرد شمولگرایی وی در بحث تنوع ادیان میکند بحث وحدت ذاتی ادیان است. علّامه طباطبایی حقیقت همه ادیان را یکی میداند و هیچ اختلاف ذاتی در آنها نمیبیند. وی اصل و ریشه ادیان را بدون هیچگونه اختلافی، یکسان میدانند و بهنوعی وحدت در میان ادیان اعتقاد دارند که این وحدت در معنای عام اسلام، ظهور پیدا میکند. چنانکه در تفسیر آیه ۳۷ سوره مبارکه یونس میفرماید:
مننظور از تفصیل در این آیه، ایجاد فاصله بین اجزای در هم آن است و منظور از در هم بودن اجزا این است که معارف آن در یکدیگر پیچیده و به یکدیگر، مرتبط است و خدای تعالی با ایضاح شرح ، این اجزا را از یکدیگر جدا ساخته است . این جمله دلالت دارد بر اینکه دین الهی، که بر انبیایش نازل شده است، همه یک دین است و اختلافی در ادیان الهی، در اصل و ریشه آنها وجود ندارد.
ایشان علت نزول کتاب آسمانی بر پیامبران الهی و ارسال معجزه و آیات و نشانهها بر انسانها را، پیروی نمودن از همان دین یکتا، که هم از حیث حقیقت و هم از حیث هدف واحد است، تلقّی مینمایند که تحت نام اسلام ظهور پیدا میکند و هدف از آن تسلیمشدن در برابر خداوند متعال بهعنوان حقیقت مطلق است. وی در تفسیر آیه ۱۳۰ سوره مبارکه بقره، بهمعنای «اسلام عام در بین ادیان» اشاره میکنند و میفرماید:
اصولاً کلمه اسلام که باب إفعال است و کلمه تسلیم که باب تفعیل است و کلمه استسلام که باب استفعال است، هر سه، یک معنا را میدهند و آن این است که کسی و یا چیزی در برابر کس دیگر، حالتی داشته باشد که هرگز او را نافرمانی نکند و او را از خود دور نسازد… پس اسلام انسان برای خدای متعال، وصف رام بودن و پذیرش انسان است، نسبت به هر سرنوشتی که، از ناحیه خداوند سبحان برا یش تنظیم میشود، چه سرنوشت تکوینی از قضا و قدر و چه تشریعی از اوامر و نواهی و غیر آن.
وی همچنین در تفسیر آیه ۱۹ سوره مبارکه آلعمران ” إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام ” (همانا دین نزد خدا تنها اسلام است)، بهمعنای اسلام عام در بین ادیان اشاره میکنند و اسلام را عبارت از تسلیم حق شدن و به عقیدههای حق معتقد گشتن و اعمال حق انجام دادن و تسلیم شدن در برابر بیانی که از مقام ربوبی در مورد عقاید و اعمال و یا در مورد معارف و احکام است، میداند.
بنابراین، عبارات مزبور بیانگر این مطلب هستند که از دیدگاه علّامه طباطبایی، پیروان ادیان میبایست به حقیقتی که در پس تمام ادیان نهفته است و آن تسلیمشدن در برابر خداوند متعال است، ارج نهند و از آن پیروی نموده و آن را سرلوحهی اعمال خویش قرار دهند. در نتیجه هر پیروی در سایه تسلیم و اطاعت از دستورات الهی به رستگاری میرسد.
۲ . ۲٫ علت اختلاف ادیان از نظر علامه طباطبائی
علّامه طباطبایی اختلاف موجود بین ادیان را، اختلافی ذاتی و عمقی که باعث شود رشته اتّصال ادیان با یکدیگر قطع شود و هر یک تعالیم و عقاید کاملاً متضاد و منافی با یکدیگر را داشته باشند؛ نمی داند، بلکه اختلاف را ظاهری میداند. از نظر ایشان، تعدّد در حوزه ادیان، در اجمال و تفصیل بودن ادیان است، نه در اصل و ریشه آنها. ایشان در تعلیل تنوّع موجود، این موضوع را بیان میکند که یکی از علل پیدایش تنوّع، میزان بهرهمندی ادیان از حقیقت واحد است. همه ادیان از حقیقتی یکتا نشأت گرفتهاند و در هر دینی، این حقیقت تا اندازهای ظهور و بروز دارد.
علّامه طباطبایی ضمن پذیرش این امر که معنای عام تسلیم در همه ادیان، از ابتدای ظهور بشر تا امروز، یکی است، وجود اختلافات در حوزه ادیان را معلول چند عامل دیگر نیز میداند:
الف) مقدار و کیفیّت بهرهمندی از حقیقت واحد: وی بر این باور است که در هر دورهای با توجّه به میزان ظرفیّت، استعدادها، علم، شرایط اجتماعی و فرهنگی و عوامل دیگر، پیامبرانی برای بشر فرستاده میشدند و تعالیم آنها برحسب شرایط مزبور بوده است، در نتیجه میزان بهرهمندی از آن حقیقت واحد، در هر دورهای با دوره دیگر تفاوت داشته و همین امر سبب اختلاف ادیان با یکدیگر شده که نسبت به حقیقت واحد از لحاظ اجمال و تفصیل، شدّت و ضعف و میـزان بهرهمندی تفاوت داشته باشند.
ب) چگونگی نزول وحی بر پیامبران: از دیدگاه علّامه طباطبایی، هر یک از پیامبران دارای کشف و شهود خاصّی بودهاند، به هر یک از آنان به شیوهای خاص وحی شده است، به یکی از طریق درخت، دیگری در خواب، به پیامبری در بیداری و … و مطمئناً این أمر جزیی از علّت تامّه در پیدایش نبوّت و حصول مقام نبوّت برای پیامبران بوده است.
ج) هوی و هوسهای بشر: از نظر علّامه، اختلافها و انشعابهایی که در بشر پیدا شده است، اینها همه، ساختههای هوی و هوس خود بشر است و همچنین بهدلیل بازیگریهایی است که خود انسانها در دین ابراهیم علیه السّلام کردهاند. اینان دشمنیهایی را که با هم داشتند را به حساب خدا و دین خدا گذاشتهاند و در نتیجه طائفههای مختلف و احزاب دینی گوناگون و متفرّق گشتند.
د) تغییر و تحول در زندگی دنیوی: از نظر علّامه، یکی از آثار زندگی دنیوی این است که در عین اینکه یکسره است و استمرار دارد، دگرگونی و تحوّل هم دارد. ایشان در ادامه بیان میکنند که لازمه تحوّل در دنیا این است که رسوم و آداب و شعائر قومی که میان طوائف ملل و شعبات آن است هم، دگرگون شود. هر چند وجود چنین دگرگونی در حوزه آداب و رسوم، باعث میشود که مراسم دینی نیز از این دگرگونی، تأثیر پذیرد و تغییرات و اختلافاتی در حوزه دین بروز کند و باعث شود که چیزهایی در دین داخل شود که جزء دین نبوده و یا چیزهایی از دین بیرون شود که جزء دین بوده است.
ذ) نسخ در حوزهی شرایع: یکی از عواملی که باعث میشود تفاوت در ادیان موجود در جهان وجود داشته باشد، تفاوت در شرایع است. اصولاً دین با شریعت، تفاوت دارد. شریعت از نظر علّامه عبارت است از «طریقهای خاص»، یعنی طریقهای که برای امّتی از امّتها، و یا پیامبری از پیامبران مبعوث به شریعت، تعیین و آماده شده باشد، مانند شریعت نوح و شریعت ابراهیم و شریعت موسی و شریعت عیسی و شریعت محمد صلی الله علیه. ظاهراً در عرف و اصطلاح قرآن کریم کلمه شریعت در معنایى استعمال مىشود که خصوصىتر از معناى دین است. پس مىتوان گفت شریعت عبارت است از طریقهاى که خدا مهیّا و آماده کرده و یا طریقهاى که براى فلان پیغمبر و یا فلان امّت معیّن شده است. بنابراین، مسئله « نسخ» موجب میشود که شریعتی با شریعت دیگر تفاوتهایی داشته باشد، در نتیجه ادیان با یکدیگر تفاوتهایی پیدا میکنند.
زمانیکه عقاید یک دین را مورد بـررسی قرار میدهیم، میبینیم که همه عقاید آن دین به دو بخـش اصـلی تقسیم میشود: «آموزهها و تعالیم اساسی و بنیادی» و «دستورات ظاهری و فقهی و شرعی». وقوع نسخ در حوزهی اول ممنوع است، بهدلیل اینکه اینگونه آموزهها و تعالیم اصل و جوهرهی دین را تشکیل میدهند و با تغییر آنها لازم است، اصل و جوهرهی دین، تغییر کند که این تغییر، امری قابل پذیرش نیست. چون باعث میشود که دین الهی که از نظر علّامه، در اصل و ریشه واحد است، تغییر کند. بنابراین از نظر ایشان، نسخ در حوزه حقیقت دین، با توجّه به وحدت حقّه ادیان محال است و دیـن که عبارت از «سنّت و طریقه الهیّه» است، نسخپذیر نیست. بنـابراین اگر بخواهیم وقوع مقولهی نسخ را در جایی ثابت کنیم، آن شریعت است. در شریعتها قابلیّت نسخ وجود دارد، آن هم اگر وقوع نسخ، لازم باشد. بنابراین، دین از حیث حقیقتش که اسلام است و بهمعنای تسلیم بودن انسان در برابر حقیقت مطلق میباشد، هیچگاه تغییر نمیکند، چون منتسب به ذات باریتعالی است.
کمال تدریجی ادیان و خاتمیّت دین اسلام
یکی دیگر از مباحثی که در آثار علامه طباطبائی حاکی از رویکرد شمولگرایانه وی میباشد بحث کمال تدریجی ادیان و خاتمیت اسـلام است. علّامه طباطبایی، بر این باور است که هر دینی مکـمّل دیـن قبل از خودش است. ایشان، بیان میدارند که معنای اکمال دین، صعود آن به بالاترین درجهی ترقّی است، بهگونهای که پس از این اکمال و ازدیاد پذیرای نقص نباشد. همچنین، تکمیلشدن تدریجی ادیان در طول زمان، نیازمند آن است که ادیان از حیث حقیقت یکی باشند و یک حقیقت وجود داشته باشد که در طول زمان کامل و کاملتر شود.
وی بر این باور است که در هر عصری، متناسب با استعدادهای روحی و علم و آگاهی و شرایط اجتماعی و فرهنگی آن عصر، دینی متناسب با آن شرایط ظهور میکند و با رشد بیشتر معنویات و آگاهیها و ظرفیت پذیرش انسانها، دین مزبور نیز در حوزهی تعالیم و شرایع پیشرفت میکند و کاملتر میشود.
امّا آنچه که از نظر علّامه سبب میشود که دین اسلام را بهعنوان کاملترین ادیان در نظر بگیریم، عبارت است از:
الف) اجتماعی بودن تعالیم اسلام: علاّمه با اشاره به مضامین و محتوای شرایع و نیز امّتهای پیشین نتیجه میگیرد که اسلام در میان همه ادیان دیگر تنها دینی است که کاملاً نسبت به اجتماع، رابطه افراد با اجتماع اهمیت قائل است. از این رو، قرآن در آیات مختلف[۱] برای جامعه نیز، جدا از افراد، وجود، عمر و حتّی فهم و علم و انقیاد و معصیتی قائل است. علاّمه طباطبایی فراتر از این معتقد است که قوا و خواص اجتماعی بر قوا و خواص فردی غلبه دارد و به هنگام تعارض ارادهها، اراده جمع بر اراده فرد مقدم میگردد و این نکته ملاک اهتمام اسلام به امر اجتماع است. همچنین اسلام مهمترین احکام و قوانین خود از قبیل حج، جهاد، نماز، انفاق و خلاصه تقوای دینی را بر پایه اجتماع بنیان نهاده و علاوه بر آن که حکومت اسلامی را حافظ همه شعایر دین قرار داده است .
ب) جامعیت دین اسلام: از دیدگاه علّامه، یکی از علل اکملیّت اسلام، جامعیّت آن در مسائل مختلف است. تعالیم اسلام در برگیرنده همه مسائل دنیوی و اخروی است که در کسب سعادت حقیقی انسانها ضروری میباشند:
در تعلیمات اسلام تمام افکاری که در آفرینش جهان و انسان ممکن است در مغز بشر جلوه کند و همه اخلاقی که میتواند در نفوس مردم جایگزین شود و همچنین همه اعمال و فعالیتهایی که میشود از یک انسان در محیط زندگی بروز نماید، بررسی شده است.
علامه طباطبائی بر این باور است که یکی از لوازم اکملیّت یک دین، این است که دین مزبور بهعنوان خاتم ادیان دیگر معرّفی شود، چون وقتی میگوییم دینی بهعنوان آخرین دین برای بشر فرستاده میشود، باید در آن، تمام اصولی که در ادیان پیشین است، وجود داشته باشد. البتّه مقصود ازکمال در این جا، کمال مطلق است که مبرّای از تمام نقائص می باشد؛ نه کمال نسبی که به دلیل همراه بودن با برخی نقائص، دلیل بر خاتمیّت و ملازم با آن نیست. خاتمیّت دین اسلام نیز در قرآن کریم، مورد توجّه قرار گرفته است[۲].علّامه طباطبایی، در مبحث خاتمیّت دین اسلام، در این زمینه میفرماید:
دین اسلام که خاتم ادیان است، برای آخرین مرحلهی کمال انسان تشریع شده است، دینی که خاتم ادیان است، برای استکمال انسان ، حدّی قائل است، چون پیامبر را آخرین پیامبر، میداند و این مستلزم آن است که بگوییم، استکمال فردی و اجتماعی بشر به حدّی میرسد که، معارف و شرایع قرآنی، او را کافی است و به بیش از آن، نیازمند نمی شود.
اما پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا اکملیت هم از لوازم خاتمیت میتواند باشد؟ چه دلیلی وجود دارد که آخرین دین باید کاملترین دین باشد؟ که پاسخ به این پرسشها تأمل بیشتری را میطلبد.
هدایت و نجات از دیدگاه علامه طباطبائی
آیا نجات و رستگاری در انحصار دین و مذهب خاصی است؟ یا پیروان سایر ادیان و مذاهب هم میتوانند اهل نجات و رستگاری باشند؟ از دیدگاه علّامه طباطبایی، هدایت بر دو قسم است:
۱) هدایت تکوینی: این نوع هدایت از نظر ایشان، هدایتی است که به امور تکوینی تعلّق میگیرد، مانند اینکه خداوند، هر یک از انواع مصنوعات را که آفریده و او را بهسوی کمال و هدفی که برایش تعیین کرده و اعمالی که در سرشتش گذاشته، راهنمایی فرموده و شخصی از اشخاص آفریده را، بهسوی آنچه که برایش مقرر شده و نهایت آنچه که برای وجودش قرار داده، به راه انداخته است.
این نوع هدایت از دیدگاه علّامه طباطبایی، هدایتی است که در تمام موجودات جهان وجود دارد و خداوند بهدلیل رحمت تامّه خود، همه موجودات را از این نوع هدایت، بهرهمند ساخته است.
۲) هدایت تشریعی: این هدایت از دیدگاه ایشان، به امور تشریعی، از قبیل اعتقادات حقّی و اعمال صالح، امر و نهی، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند، مربوط است. این هدایت، از نظر علّامه، دو گونه است:
الف – ارائه طریق: یعنی صرف نشان دادن راه، که هدایت به معنای مذکور، در آیه « انا هدیناه السبیل، اما شاکراً و اما کفوراً – ما راه را به او نمودهایم، یا سپاسگزار و یا کفران پیشه است. » (قرآن، سوره دهر، آیه ۳)
ب- ایصال به مطلوب: یعنی دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن، که در آیه « و لو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه –اگر میخواستیم، وی را بهوسیله آن آیهها، بلند میکردیم، ولی او خود، به پستی گرایید و هوس خویش را پیروی کرد.
علّامه برای تبیین بیشتر هدایت به معنای ایصال به مطلوب، بیان میکنند که این نوع هدایت، زمانی بهوجود میآید که قلب به نحو مخصوصی، انبساط پیدا کرده باشد و در نتیجه، بدون هیچ گرفتگی، قول حق را پذیرفته باشد و به عمل صالح بگراید و از تسلیم بودن در برابر امر خدا و اطاعت و پیروی از حکم او، امتناع نداشته باشد.
بنابراین، آنچه که به نظر معقولتر میرسد این است که امر هدایت را مختصّ یک دین یا یک گروه و فرقهی خاص ندانیم و ملاک برای دستیابی به هدایت که تسلیم و اطاعت و انقیاد در برابر خداوند است، مخصوص یک دین نباشد.
از نظر علّامه، سعادت و نجات و آرزوی رسیدن به زندگی عاری از ناراحتی و رنج، برای هر انسانی، أمری بالفطره است. حال خداوندی که میل رسیدن به سعادت را در درون انسان قرار داده است، مصداق خارجی و راه رسیدن به آن را نیز برای تمامی انسانها در ادیان گوناگون قرار داده و این بهدلیل رحمت واسعه و فیّاضیّت علی الاطلاقش میباشد، راه نجات را برای همه قرار داده است.
همچنین علّامه در تفسیر آیه ۶۲ سورهی بقره “بهدرستى کسانى که مؤمنند و کسانى که یهودى و نصرانى و صابئى هستند هر کدام بهخدا و دنیاى دیگر معتقد باشند و کارهاى شایسته کنند پاداش آنها نزد پروردگارشان است نه بیمى دارند و نه غمگین شوند” بیان میکنند که قرآن در این آیه در صدد ایجاد وحدت میان ادیان است و برای رستگاری و نجات تنها ملاک، ایمان بهخدا، روز جزاء و عمل صالح را شرط میداند.
بنابراین، با توجه به اینکه علامـه طباطبائی حقیقت همه ادیـان را واحد میداند، و ذات و جوهرهی همه ادیان را یکی میداند و از طرف دیگر، وی قائل به اکملیت دین اسلام در مقایسه با سایر ادیان است، و همچنین نظر به اینکه وی قائل به رحمت واسعه الاهی است که اقتضای هدایت و رستگاری همه انسانها را دارد؛ میتوان نتیجه گرفت که او یک شمولگرای دینی محسوب میشود. بر اساس دیدگاه شمولگرا، هرچند یک دین از حقانیت بیشتری برخوردار است، اما ادیان دیگر هم به نحوی بهرهای از حقیقت دارند. و لذا پیروان سایر ادیان هم میتوانند با تأمین شرائط خاص، اهل نجات و رستگاری باشند و رحمت واسعه الاهی شامل آنها نیز میتواند باشد.
[۱] – آیاتی چون “و لکل أمه اجل فأذا جاء اجلها لایستأخرون”(اعراف/۳۴) و “زیّنا لکل أمه عملهم”(انعام/۱۰۸)
[۲] ما کان محمّدٌ أبا أحد مِن رِجالِکم ولکن رَسول الله وخاتم النّبین ( محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) پدرهیچ یک از مردان شما نیست ولیکن او رسول خدا و خاتم پیامبران است. (احزاب ، آیه ۴۰)