سعید تهرانی نسب
آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)
“محمد(ص) بر پایه کهن ترین منابع” اثر سترگ مارتین لینگز که به تازگی از سوی انتشارات حکمت منتشر شده، کتابی است تحولزا که خواندنش برای بسیاری از خوانندگان یک «حادثه» بوده است و سبب این خاصیت همان حقیقتی است که عنوان این کتاب بهصراحت بیان میکند. جویندگان معنی زندگی و مترصّدان «نشانه» لاجرم با این سؤال مواجهاند: این «بشر» کیست و نیروی مؤیدش چیست؟ کسی که نزدیک ۱۴۲۰ سال پس از وفاتش، در یکی از تاریکترین دورهها، «دور ترفروش و پرفن» حاضر، نویسنده حقیقتجویی از گوشهای از آنسوی کره زمین آنقدر شیفته او میشود و آنقدر معرفت کسب میکند که چنین مجدّانه و عاشقانه در باب زندگیش به تحقیق و تتبّع دست زند و حاصل این کار آنقدر شیرین و معطر میشود که خود نویسنده را هم، به شهادت دهها تن از همسایگان، دوستداران، و شاگردانش، به شیرینی و عطر تبدیل کند. وقتی داستان زندگی آن وجود ذیجود با قلم رسا و هنرمند این نویسنده نگاشته شود، جز این هم متوقع نیست.
این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۸۳ میلادی منتشر شد و تاکنون دستکم شش بار تجدید چاپ شده، اما نویسنده بر هیچیک از آنها مقدمهای ننوشته است. نکته لطیف دیگری نیز در همینباره وجود دارد، نکتهای که نوشتن پانویس و توضیحات را موجه نمایاند: آقای لینگز خود نیز معتقد بود حتی بسیاری از مسلمانان عصر ما قدر خداوند را بهدرستی نفهمیدهاند و اینکه وقتی (مخصوصاً علیرغم تلاشهای پیگیر بشری) واقعیاتی ماندگار و مؤثر باقی میمانند، به اراده و مشیت خداوند چنیناند و در پایداری آنها اسراری نهفته است.
هنگامی که پس از طی طریق طولانی، اما خوشایند، در آخرین روزهای تابستان سال ۲۰۰۴، حدود یک سال پیش از وفات، آن بزرگوار را در خانه فوقالعاده زیبا و سادهاش در استان کِنت ملاقات و از او تقاضای «دستخط» کردیم، امتناع کرد، اما در پایان ملاقاتی طولانی گفت که برایمان دعا خواهد کرد و البته غرض ما نیز از ملاقات او همین بود، اینکه برای توفیق ما، مخصوصاً در ترجمه کتابش، دعا کند. خانم آنـکاترین نیلسُن، مترجم سوئدی، اندکی پیشتر اجازه ترجمه به زبان سوئدی را از او گرفته بود و بهکرّات برای رفع ابهامات با نویسنده تماس میگرفت، اما درعینحال نویسنده او را از هرگونه دخل و تصرف یا حتی اضافهکردن پانویس (غیر از پانویسهای خود نویسنده) بهکلی منع کرد. بنابراین، عدم تصریح او به محدودیتهای فوق در مورد ما، از یک سو، و اعتقادات و احساسات بادوام جامعه شیعی ایرانی، از سوی دیگر، را به فال نیک میگیریم و امیدواریم که خداوند از او ــ و روح او نیز از ما ــ راضی باشد.
بههرحال، وفاداری به متن و امانتداری در ترجمه حقیقتاً دغدغه و دلمشغولی مداوم ما بوده است ــ آن هم در کتابی که موضوعش سیره و شیوه کسی است که از پیش از بعثت تا به امروز از بارزترین صفاتش «امانتداری» بوده ــ و بارها جملاتی را نوشتهایم که اگر نویسنده بودیم (نه مترجم)، آنها را بهگونهای دیگر مینوشتیم. درعینحال یادآور میشویم که نه سعی در صداقت و وفادار ماندن به متن و نه ترویج نام مبارک و سیره رسول خدا، هیچیک نیازمند معذرتخواهی نیست! بلکه برعکس، عذرخواهی ما به درگاه خداوند و از خوانندگان همزبان خود بهخاطر قصوری است که احیاناً در این کارها سر زده است و به این سبب انتظار و التماس دعای خیر داریم. همچنین حتماً خواننده محترم توجه دارد که مطمئناً نه این اثر آقای لینگز خالی از نقص و خطا بوده است و نه خواننده را از ادامه سیر و طلب بینیاز میگرداند، لیکن نقطه شروعی عالی با تأثیر ماندگار است.
در واقع آشنایی مترجم با این کتاب به بیست سال پیش بازمیگردد؛ فصل نخست آن حدود سیزده سال پیش و بقیه فصول آن، در مقاطع زمانی و مکانی گوناگون، بهتدریج ترجمه شد. فضای کتاب بهگونهای است که گویی نوشتههای آن از عربی به انگلیسی سفر کرده و به فارسی برگشتهاند و این امر کتاب را بهنوعی نسبت به متنهایی که در سفری کوتاهتر مستقیماً از عربی به فارسی آمدهاند غنیتر ساخته است.
ارائه شرحی وافی در معرفی شخصیت و آرا و آثار این نویسنده خستگیناپذیر (که تا نودوهفتمین سال زندگی، یک ماه قبل از وفاتش، مینوشت و تا دو روز قبل از آن درخت مینشاند) در این مقدمه برای ما مقدور نیست؛ تنها میکوشیم طرح مختصری از تاریخچه زندگی پربارش ترسیم کنیم.
آقای مارتین لینگز در سال ۱۹۳۲ میلادی، در سن ۲۳ سالگی، از کالج مُدلین دانشگاه آکسفورد درجه کارشناسی و در سال ۱۹۳۷ از همان دانشگاه درجه کارشناسی ارشد در رشته ادبیات انگلیسی اخذ کرد. مدتی در لهستان تدریس کرد و سپس، تا سال ۱۹۳۹، در لیتوانی استاد «انگلیسی انگلوسکسون و دوره میانی» بود. در سال ۱۹۴۰ به مصر رفت و تا سال ۱۹۵۱ در دانشگاه قاهره مشغول به کار بود. در سال ۱۹۴۴ با خانم لِزلی اسمالی (که وی را از زمانی که خود هشتساله و او چهارساله بود میشناخت) ازدواج کرد که تا پایان عمرش (۱۲ ماه می ۲۰۰۵) همسر و همسفر او باقی ماند.
در سال ۱۹۳۵ به نوشتههای رنه گنون برخورد. خلاصه پیام گنون برای لینگز این بود: همه ادیان بزرگ جهان حقیقیاند و هرکدام از آنها توانایی نشان دادن راهی را که به «کمال اصیل و ازلی و ملاقات خدا» بینجامد دارد. همچنین نوشتههای گنون به لینگز میگفت که در دوران جدید دین (مخصوصاً مسیحیت) عقل انسانها را به حال خود رها کرده و تنها احساسات آنها را تغذیه میکند و فاجعه مدرنیسم پیامد بلافصل این امر است. در آن زمان لینگز هنوز رسماً به دین مسیحیت (مذهب پروتستان کلیسای انگلیس) بود. لینگز میگفت: «کشف گنون مثل برق مرا گرفت؛ میدانستم که رو در روی حقیقت نشستهام… و اینکه باید کاری انجام میدادم».
گنون سردبیر مجله فرانسویزبان Études Traditionnelle (مطالعات سنتی) نیز بود؛ در بین کسانی که در آن مجله مینوشتند تنها فریتیوف شواُن آلمانی بود که با نوشتههایش لینگز را مجذوب خود ساخت. کمتر از یک سال بعد، در ژانویه ۱۹۳۸، لینگز که خبردار شده بود شوان در سوئیس بهسر میبرد، موفق شد او را ملاقات کند. قبل از ملاقات با شوان، وی از طریق تیتوس بورکارت به لینگز خبر داده بود که اگر بخواهد به «طریقه» آنها بپیوندد باید مسلمان شود و هرچند این برای لینگز بهتآور بود، اما بیهیچ تردید آن را پذیرفت. از آن روز تا به آخر شوان پیر و مراد او باقی ماند.
در مصر، همزمان با تدریس در دانشگاه قاهره، برای کامل کردن زبان عربی خود میکوشید و در عین حال بهعنوان دستیار شیخ «عبدالواحد یحیی» انجام وظیفه میکرد. در همین دوران بود که اولین کتاب خود، کتاب یقین: دین، بینش و معرفت در عقاید عرفانی، ابتدا به زبان عربیـ و بعدها ترجمه آن به زبان انگلیسی ـ را به نام اسلامیاش «ابوبکر سراجالدین» منتشر کرد. عمق تفکر، احاطه عالمانه و شیوه فوقالعاده او در نگارش زبان انگلیسی، که به شعر متمایل میشود، برای اولین بار در این کتاب آشکار شد. اما پس از درگذشت گنون در سال ۱۹۵۱ و نیز اغتشاشاتی که به انقلاب مصر و روی کار آمدن جمال عبدالناصر (و قتل سه استاد انگلیسی و اخراج بقیه آنها از دانشگاه قاهره) منجر شد، لینگز و همسرش (که او نیز مسلمان شده و ربیعه نام گرفته بود) به لندن بازگشتند. در آنجا او دوباره به تحصیل پرداخت و پس از مدتی به اخذ درجه کارشناسی ــ این بار در رشته زبان عربی ــ از دانشگاه لندن نایل شد؛ به استخدام موزه بریتانی درآمد و همزمان تز دکترایش را درباره شیخ احمد علوی عارف الجزایری، نوشت. این مطالعه بعداً در کتابی با عنوان یکی از اولیای خداوند در قرن بیستم منتشر و به همه زبانهای اصلی دنیا ـ از جمله فارسی ـ ترجمه شد و تحسین مشاهیر اهل فن را برانگیخت. اندکی بعد، کتاب اعتقادات کهن و خرافههای مدرن را در نقد دنیای مدرن به رشته تحریر درآورد. همچنین دسترسی او به نسخ کمیاب و اصیل شرقی در موزه و کتابخانه ملی بریتانیا باعث شد که بتواند کتاب استادانه و زیبای بعدی خود را با عنوان هنر قرآنیِ خطاطی و تذهیب منتشر کند. تقریباً مقارن همین زمان بود که ثمره مطالعات وسیع خود را در کتابی بسیار وزین و عمیق با عنوان تصوف چیست؟ منتشر کرد.
کتاب بعدی که نگارنده مطالعات مربوط به آن را سالها قبل ــ و گویا نه به نیت انتشار ــ آغاز کرده بود و در میان تمامی آثار بدیعش به عنوان شاهکار او شناخته شده، کتاب حاضر است. این کتاب، که هم ذوقی، هنری و زیباست و هم مستند، مستدل و فنی، تاکنون به زبانهای فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی، ترکی، آلمانی، مالی، عربی، اردو، سوئدی و چند زبان دیگر ترجمه شده و در سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۹۰ در پاکستان و در مصر برنده ارزندهترین جوایز شد. مرورها و نقدهای فراوانی بر آن نوشتهاند که دقیقترین و مفصلترین آنها نقد آقای حمزه یوسف است (که در پاورقیها مکرر به آن ارجاع دادهایم). طیف وسیعی از ناقدان و ناظران اینگونه آثار در توصیف این کتاب، که تاکنون دستکم پنجبار تجدیدچاپ شده، از کلمات «عالی»، «زبان فاخر»، «مهیج»، «جذاب»، «مبهوتکننده»، «باشکوه»، «روشنگر»، «باعظمت» و … استفاده کردهاند. همچنین، یکی از برجستهترین ویژگیهای آن مبرّا بودن از نقیصه «تجدّد زدگی» و احساس حقارت در برابر علوم مدرن است که بسیاری از «نادیدگان» مبتدی بهسبب این نقیصه بخشهایی از سیره (بالأخص معجزات حضرت رسول) را که با عقل جزئیشان مغایر است «سانسور» یا دستکم با لحنی عذرخواهانه تأویل میکردند.
مارتین لینگز ـ یا به قول مسلمانان اهل عرفان الجزایری، «سِدی ابوبکر سراجالدین» ـ شاعری بالفطره بود و تمامی اشعار عربی موجود در کتب سیره را خود به اشعار (منظوم) انگلیسی ترجمه کرده بود. همچنین بسیاری از متون حدیث و سیره نقلشده در کتاب را او برای اولینبار به زبان انگلیسی وارد کرد.
اندکی پس از انتشار این شاهکار، در سال ۱۹۸۴ میلادی، کتاب سرّ شکسپیر و سهسال بعد کتاب مجموعه اشعار از او منتشر شد؛ در سال ۱۹۸۹ ساعت یازدهم: بحران معنوی دنیای مدرن از دیدگاه سنت و احادیث نبوی و سپس کتاب بسیار مهم و پراقبال رمز و الگوی نخستین: جستاری در معنای وجود (۱۹۹۱)؛ هنر قدسی شکسپیر (۱۹۹۸) و بهدنبال آنها چهار کتاب دیگر تا زمان وفاتش در سال ۲۰۰۵ منتشر شدند. کتاب بازگشت به روح: پرسشها و پاسخها، تقریباً همزمان با وفاتش، و سه اثر دیگر پس از وفاتش منتشر شدند.
عده زیادی از صاحبنظران خود این مرد حقیقتاً روحانی را نیز از اولیای قرن بیستم و بیستویکم دانستهاند. بعضی متفکران او را استاد بزرگ متافیزیک و عدهای از اهل فن او را شاعری درجه یک نامیدهاند. اما برای شاگردانی که به او نزدیکتر بودهاند نام این مرد، بیش از همه، یادآور دو چیز است: زیبایی و ذکر خدا. عشق او به زیبایی و به گل سبب شده بود تا در حیاط خانهاش، در وسترهام کِنت، بهشت کوچکی از گل و گیاه بهوجود آورد که پس از وفات نیز پیکرش را در همان بهشت کوچک بهخاک سپردند.
فهرست وامداریهای مترجم طویلتر از آن است که در اینجا بگنجد و ذکر نام همه کسانی که در دوره طولانی و پر پیچ و خم ترجمه این کتاب هر یک بهگونهای مترجم را یاری کردند به دلایل مختلف مقدور نیست، اما مسلماً نام و اجر همه آنها نزد خداوند محفوظ است: نخستین کسی که شیرینی وصفناپذیر و عشق به داستانهای زندگی پیامبر را به من چشاند و در دلم نشاند مادر مرحومهام بود.