آهنگ شتابان بی تدبیری

حجت الاسلام محمدعلی ایازی

یکی از مباحث مطرح در حوزه فلسفه تاریخ، شناسایی افول و سقوط دولتها و قوانین حاکم بر آنها است. این موضوع در قرآن کریم و برخی منابع حدیثی مطرح شده است. یکی از این منابع حدیثی که به گستردگی بیان شده، نهج البلاغه سید رضی است که گسترده ترین مباحث افول و سقوط جوامع و حکومتها را از نگاه امام علی(ع) نقل کرده است. این روایات که در قالب خطبه ها و نامه های آن حضرت نقل شده، برخی به صورت کلی و برخی شرایط و احوال دوران آن حضرت و هشدار برای برگشت به جاهلیت و ارتجاع است. این شناسایی از طریق علائمی است که جامعه ستم زده را از جامعه عدل محور و آزاد و آباد جدا می کند. فایده بررسی این نکات کمک می کند که آنها را در جوامع معاصر شناسایی کرده و برای تعیین علائم به کلمات آن حضرت به عنوان قانونی تاریخی استناد و مراجعه کرد. این علائم برخی بیان نشانه های انحطاط و برخی توصیف و تحلیل مسائل مرتبط با حکومت از اخلاقیات و ارزشهای حاکم بر چنین جوامعی است که نظام جوامع استبدادی و ستم زده را تشکیل می دهد.
***
۱- نشانه های انحطاط جامعه
نخستین پرسش این است که مهم ترین علامت انحطاط یک نظام چیست و چگونه می شود که جامعه به سمت اضمحلال پیش می رود و رفتار حاکمان سازنده چنین وضعیتی است. امام علی در سخنی به دو ویژگی اشاره و می فرماید: یَستَدلُّ عَلی ادبار ِالدُّول بِأَربع: تَضییع الأُصول ِوَ التَمسُّک بِالفُروع وَ تَقدیم الأراذِل وَ تأخیر الاَفاضِل. (۱)
چهار چیز، نشانه انحطاط دولتها است، ضایع کردن اصول؛ چسبیدن به فروع؛ مقدم داشتن افراد فرومایه و پست ؛ کنار زدن افراد بافضیلت.
منظور از ضایع کردن اصول؛ چسبیدن به فروع، چیست؟ نخستین مفهوم آن ترجیح و سرگرم شدن و تکیه بیش از اندازه به ظواهر، شعائر و مسائل غیر بنیادی و فراموش کردن ارزشها است. جایگزینی شریعت به جای اخلاق. در مدیریت و برنامه ریزی به جای تکیه بر کارهای اصلی و بییادی در اقتصاد روی آوردن به کارهای صوری و ترویج اقتصاد تکدی پروی به جای رونق تولید.
منظور از تَقدیم الأراذِل وَ تأخیر الاَفاضِل، چیست؟ شاید این فراز روشن تر باشد و جمله ای دیگر در توصیف امام بیانگر وجهی یگر از این کلام است که می فرماید: عالمه ملجم و جاهله مکرم .(۲)
امام در اشاره به نوعی از تحول ارزشهای اجتماعی و نشان دادن نمونه دیگر نشانه های انحطاط می فرمایند : أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَهً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.(۳) ای مردم، در روزگاری کینه‏توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده‏ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می‏آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می‏افزاید، نه از آنچه می‏دانیم بهره می‏گیریم، و نه از آنچه نمی‏دانیم، می‏پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می‏ترسیم.
این بیان حضرت چهره ای دیگر از جامعه آفت زده و نظام از هم گسیخته استبدادی است.
۲- حق در برابر مسئولیت
یکی از مباحث ضرورت پاسخگویی حکومت در برابر حق حکومت است. امام در این زمینه می فرمایند: فَالْحَقُّ لاَیَجْرِی لاََِحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَیْهِ، وَلاَ یَجْرِی عَلَیْهِ ولا یجری علیه الا جری له ولو کان لاحد ان یجری له ولایجری علیه(۴) حق به نفع کسى جریان نمى‏یابد جز اینکه در مقابل برایش‏«مسئولیتى‏»به وجود مى‏آورد. و حق بر زیان کسى جارى نمى‏شود جز اینکه به همان اندازه به سود او جریان مى‏یابد.
۳- حق انتقاد شهروندان
امیر مؤمنان از حق شهروندان از نصیحت حاکمان سخن می گوید و این نکته را با بیان حق مردم در بیان نظرات خود بیان می کند: فلا تکُفّوا عَنْ مَقالَهٍ بِحَقٍّ اَوْ مَشْوَرَهٍ بِعَدْلٍ فَاِنّی لَسْتُ فی نَفْسی بِفَوقِ اَنْ اُخْطِی ءَ ولا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعلی الاّ اَنْ یَکْفِیَ اللّه ُ مِنْ نفسی ما هو اَمْلَکُ بِهِ مِنِّی(۵) ”پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.
امام خطاب به فرمانرواى مصر(مالک اشتر نخعی) ضمن ارائه راهکارهاى رسیدن جامعه به سعادت و کرامت، به او سفارش مى‏کند که:
و َأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ، وَالْـمَحَبَّهَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإمّا نَظِیرٌلَکَ فِی الْخَلْقِ، مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرارده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند: دسته‏اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند. (۶)
امام(علیه السلام) می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَهً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا. ای مردم، در روزگاری کینه‏توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده‏ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می‏آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می‏افزاید، نه از آنچه می‏دانیم بهره می‏گیریم، و نه از آنچه نمی‏دانیم، می‏پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می‏ترسیم. (۷)
از آنجا که گاه انحراف جامعه از اصول صحیح اخلاقى سبب دگرگون شدن ارزشها مى‏شود، تا آنجا که عوام فریبی و بازی با کلمات و نیرنگ را نوعى ذکاوت و هوشیارى مى‏شمرند و پایبند بودن به عهد و پیمان و تأکید بر ارزشها را ساده لوحى مى‏انگارند، امام علیه السّلام در ادامه این سخن چنین مى‏فرماید: «ما در زمانى زندگى مى‏کنیم که غالب اهلش خیانت و پیمان شکنى را کیاست و عقل مى‏شمارند، و جاهلان بى‏خبر این گونه افراد را مدیر و مدبّر مى‏خوانند. آرى نظام ارزشى جامعه که معیارى است براى سنجش نیکى‏ها و بدى‏ها اگر واژگون گردد، ظهور چنین پدیده‏هایى در آن جامعه دور از انتظار نیست، معروف منکر مى‏شود، و منکر معروف.
فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اَهْلِ الْبادِرَهِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَهِ، وَ لا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فِی حَقِّ قِیلَ لِی ، وَ لا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اَنْ یُقالَ لَهُ، اءَوِ الْعَدْلَ اَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اءَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَهٍ بِحَقِّ اَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ (۸)
آنسان که با جباران سخن مى گویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید.
۴- ذلت و خواری برای همراهی کنندگان
در مسیر حرکت امام(علیه السلام) به شام در جنگ صفین، عده ای از دهقانان شهر انبار به امام(علیه السّلام) برخورد کردند، از اسبان و اشتران خود پیاده شدند و پیشاپیش آن حضرت(علیه السّلام) می دویدند.
حضرت(علیه السّلام) فرمود: چرا چنین می کنید؟ گفتند: این کار در فرهنگ و عادت ما، برای بزرگداشت و احترام فرمان روایان میباشد.حضرت(علیه السلام) فرمود:
وَ اَللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِکُمْ فِی دُنْیَاکُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ وَ مَا أَخْسَرَ اَلْمَشَقَّهَ وَرَاءَهَا اَلْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ اَلدَّعَهَ مَعَهَا اَلْأَمَانُ مِنَ اَلنَّارِ ؛(۳). به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیا با آن، خود را به زحمت می افکنید و در آخرت، دچار رنج و زحمت می گردید، و چه زیان بار است رنجی که عذاب در پی آن باشد، و چه سودمند است آسایشی که با آن، امان از آتش جهنم باشد.
۵- هدف وسیله را توجیه نمی کند
برای حفظ نظام و حکومت خود دست به هروسیله ای از آن جمله دروغ و تهمت دست بزند. این نوع از بیانات امام هم خود گونه ای از تعلیم ارزشهاست: أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْه وَ اللهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمیرٌ وَمَا أَمََّجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً! لَوْ کَانَ الْمَالُ لی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ لَهُمْ. آیا به من دستور مى‏دهید که براى (۹)پیروزى خود، از جور و ستم، در حق کسانیکه بر آنهاحکومت می کنم استمداد جویم؟!به خدا سوگند تا عمر من باقى،و شب و روز بر قرار،و ستارگان آسمان در پى‏هم طلوع و غروب مى‏کنند هرگز به چنین کارى دست نمى‏زنم.در این بیان امام ترک انجام کار به هر قیمت به معنای پای بندی به رعایت ارزشهاست.
۶- شیوه برخورد با مردم وبویژه مخالفان
در نامه ی پنجاه و سوم نهج البلاغه است که ذیلا بخشهایی ازآن مطرح می شود. وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ، وَالْـمَحَبَّهَ لَهُمْ(۱۰)، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإمّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ،… قلب خویش‏را نسبت‏ به ملت‏ خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن، و مانند حیوان ‏درنده‏اى نسبت ‏به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏شمارى! زیرا آنها دوگروه بیش نیستند، یا برادران دینى تواند، و یا انسانهائى همچون تو.
و جالب آنکه امام به کارگزاران خود هشدار می دهد که مبادا به ستم کردن روی آورید و بگویید من مأمور و معذورم، زیرا هیچکس در پیشگاه خدا معذور نیست. وَلاَ تَقُولَنَّ: إِنِّی مُؤَمَّرٌآمُرُفاطاع… مگو من مامورم (و بر اوضاع مسلط هستم)، امر مى‏کنم و باید اطاعت ‏شود.
وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَه سَوَاء فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیداً لاَِهْلِ الاِْحْسَانِ فِی الاِْحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لاَِهْلِ الاِْسَاءَهِ عَلَى الاِْسَاءَهِ وَ أَلْزِمْ کُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ (۲)
نبایستى نیکوکار و بدکار در پیشگاه تو برابر و یکسان باشند؛ زیرا این نگرش، نیرومندترین عامل در بى تفاوتى نیکوکاران نسبت به نیکوکارى و تشویق بدکاران نسبت به بدکارى است؛ و هرکدام را مطابق کارش پاداش ده!
۷- آثار و نتایج انحطاط
استبداد و بی عدالتی و ستم در جامعه آثاری برجای می گذارد و جامعه منحط را نمایان می سازد. عقب ماندگی و بی فرهنگی و خرابی و روزمرگی یکی از نشانه های چنین جوامعی است. ظاهر گرایی و بی توجهی به اخلاق نمونه دیگر چنین جوامع استبدادی و نظامی گری و قلدر مآبی است. وقتی میان این کشورها و کشورهای دیگر مقایسه می شود، روشن می گردد که چگونه این بی تدبیری آثار گوناگونی را برجای می گذارد که امام (علیه السلام) مطرح می کند: أَخْلاَقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ، وَدِیْنُکُمْ نِفَاقٌ، وَمَاؤُکُمْ زُعَاقٌ… بِلاَدُکُمْ أَنْتَنُ بِلاَدِ اَللَّهِ تُرْبَهً أَقْرَبُهَا مِنَ اَلْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ اَلسَّمَاءِ. (۱۱)
اخلاق و ارزشها به انحطاط پیش رفته و عهد و پیمان و وعده و عید جایگاهی ندارد و دینداری به دوری و تظاهر و ریا کشیده شده است. شهرهاى شما داراى کثیف‏ترین زمین در شهرهاى خداوندى است نزدیک‏ترین شهر به آب و دورترین آنها از آسمان ، در این بیانات هم امام ویژگیهای محیط زندگی را در کنار رفتار نامناسب اعراب یاد آور می شوند .
۸- تأثیر گذاری حکومت در رفتار دینی
نکته دیگر که بسیار قابل توجه است، شکل گیری اخلاق و رفتار اخلاق دینی در چنین جوامع است. اگر در چنین جامعه ای گریز از دین و یا انحطاط اخلاقی وجود دارد، آینه حکومت است، زیرا در نگاه آن امام، حکّام تأثیر گذار در رفتار دینی هستند و مردم دین خود را از حکومتها می گیرند: الناس علی دین ملوکهم. به این دلیل که جوامع به دلیل موقعیت و نقش ویژه ای که حکومت در فرهنگ سازی و سیاست اقتصادی دارند، خصوصیتی نمادین پیدا کرده و الگویی برای حرکت مردم می شوند، این بیان امام ‏(علیه‏السلام) بسیار قابل تامل است:«انَّما النَّاسُ معَ الملوکِ»(۱۲) مردم با پادشاهان همراه هستند. الگوگیری مردم نه تنها به دلیل ویژگی نمادین حکّام، بلکه ناشی از خصلت فایده گرایی و تبعیت عموم آدمیان است که به دنبال جلب منافع خود، حرکت اجتماعی و موضع گیری هایشان را تنظیم می نمایند. بنابراین، قهراً مردم آنجا می روند که قدرت تصمیم گیری و تأثیرگذاری متمرکز باشد. به همین دلیل، حضرت امیر ‏(علیه‏السلام) بر حساسیت انتخاب رهبر صالح و خطرات حکومت جور تأکید و تأثیر شگرف تغییرات حکومتی بر ارزشهای جامعه را گوشزد می نمایند و می فرمایند: «اذا تغیّرَ السلطانُ تغیّرَ الزّمانُ (۱)چون اندیشه اصلاحی شکل گرفت و یا خود سلطان به تغییرات بازگردد، زمانه دگرگون شود. معنای این سخن این است که وقتی شیوه رفتار زمامدار جامعه تغییر کرد، و یا نظام سیاسی دگرگون شد ، ارزشهای جامعه چنان دچار تحول می شود که گویا زمانه تغییر کرده است.
البته معنای این سخن تنها جنبه سلبی آن نیست، بلکه ارزش و اهمیت حاکم عادل مورد توجه و تمجید امام قرار گرفته و به برتری او در میان خلق خدا اشاره شده است: «فاعلمْ انَّ افضلَ عبادَاللهِ امامٌ عادلٌ هُدی و هَدی، .. و انَّ شرَّ النّاسِ عنداللّهِ امامٌ جائرٌ ضلَّ به،»(۱۳) بدان که فاضل ترین بندگان خدا امامی است دادگر، هدایت شده و راهبر… و بدترین مردم نزد خدا امامی است ستمگر، خود گمراه و موجب گمراهی.

یادداشت ها:


۱٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳، خطاب به مالک اشتر.
۲٫ همان،
۳٫ همان، خطبه ۳۲٫
۴٫ نهج البلاغه، خطبه۲۱۶٫
۵٫ همان خطبه۲۱۶٫
۶٫ نهج البلاغه، نامه۵۳٫
۷٫ خطبه ۳۲
۸٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
۹٫ همان، خطبه۱۲۶
۱۰٫ همان، نامه۵۳
۱۱٫ خطبه ۱۳
۱۲٫ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰
۱۳٫ خطبه ۱۶۴