نگاهی به اندیشه‌های محمد ارکون و عابد الجابری: بازخوانی سنت اسلامی

فارح مسرحی

ترجمه: رحیم حمداوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

از جمله برآیندهای حمله فرانسه در سال ۱۷۹۸ به‌مصر، حصول اتفاق نظر نزد اندیشمندان عرب و مسلمان بر ضرورت بازخوانی سنت اسلامی بود، نوشته‌های آنان از ابتدای دوره‌ای که نهضت عربی خوانده شد؛ به معیار قرار دادن غرب و پیشرفتش و عقب‌ماندگی ما، عقلانیت غرب و ماندن‌مان در امور غیبی، علم غرب و نادانی ما… پیوند داشت؛ و به دلیل آنکه اندیشمندان مسلمان به فرهنگ حاکم بر غرب دیدی منفی داشتند، به فرهنگ کلاسیک عربی اسلامی بازگشتند و تمام تلاش خود را برای احیای آن به‌کار بستند.۱

دو قرن از نخستین فشارهایی که اندیشه عربی نوین با آن دست و پنجه نرم کرد؛ می‌گذرد و همچنان موضوع بازخوانی سنت به شکلی جدی خود را بر همگان تحمیل می‌کند، محمد ارکون نقد سنت را پیش شرط آزادی واقعی مسلمانان قلمداد می‌کند و محمد عابد الجابری آن را «بحران نوآوری می‌داند که نمی‌توان آن را حل نمود، مگر با بازخوانی انتقادی و امروزین سنت ما (مسلمانان۲)؛ و نصر حامد ابوزید بر ضرورت دریافت بعد تاریخی سنت «به واسطه شکل‌دهی به دریافت علمی سنت که آن را در ساختار تاریخی خود قرار دهد» پافشاری می‌کند۳٫ چنین پروژه‌هایی بسیار زیاد و متنوع هستند که در سر سودای بررسی سنت عربی – اسلامی را دارند؛ تنوع این پروژه‌ها در درجه نخست به اختلاف روش‌ها و استراتژی‌ها در خوانش باز می‌گردد.

در آغاز این گفتار و با هدف دریافت مهم‌ترین ابعاد پروژه ارکون در بازخوانی سنت اسلامی دو پرسش را مطرح می‌کنیم: مفهوم سنت نزد ارکون چه مفهومی دارد؟ و استراتژی ارکون در بازخوانی سنت اسلامی کدام است؟

مفهوم سنت اسلامی

سنت از جایگاه والایی در بررسی‌هایی که حوزه فرهنگی عربی از دو قرن پیش به خود دیده، برخوردار است، «هیچ دوره‌ای از تاریخ عربی همچون قرن بیستم تا این اندازه، اهتمام ورزیدن به واژه سنت را در زبان عربی به خود ندیده است، حتی می‌توان گفت درون‌مایه‌ای که این کلمه در اذهان ما در عصر کنونی دارد؛ در هیچ دوره گذشته‌ای چنین معنا و محتوایی نداشته است.»۴

آنچه در پی می‌آید بررسی مفهوم سنت از بعد واژه‌شناسی است و سپس آن را از دید ارکون بررسی می‌کنیم.

۱٫ مفهوم لغوی واژه سنت

پیشینیان بین میراث و سنت تفاوت قایل شدند چه میراث به ثروت و دارایی‌های شخص بازمی‌گردد و سنت به حسب و نسب. کلمه تراث یک‌بار در قرآن آمده است: «تأکلون التراث اکلا لما»: ارث را جمع کرده و می‌خورید. عرب‌ها در جاهلیت ارث زنان و بچه‌های کوچک را کاملا تصرف می‌کردند و بهره خود و دیگرانی را که توانایی نداشتند، برای خود برمی‌داشتند.۵

ملاحظه می‌شود که هم در تعریف لغوی و هم در قرآن کلمه تراث با معنایی که در حوزه فرهنگی و فکری که در گفتمان عربی معاصر دارد، تفاوت دارد و حتی اندیشمندان مسلمان اگر در گذشته می‌خواستند به معنای کنونی تراث اشاره کنند، از ترکیب‌های مخصوصی استفاده می‌کردند و کلمه تراث را به‌کار نمی‌بردند. مثلا الکندی وقتی می‌خواست به فضل گذشتگان اشاره کند و فروتنی خود را نسبت به آنها نشان دهد، عبارت: آنچه از ثمره افکار خود به ما فایده رساندند، را به‌کار می‌برد۶؛ و ابن‌رشد عبارت‌های دیگری را به کار می‌برد همچون: بر ماست که آنچه را خواهان کسب علم درباره آن هستیم، از پیشینیان خود بگیریم…۷

از گفته‌های پیشین، این نتیجه حاصل می‌شود که ابوزید آن را اینچنین بیان می‌کند: … اگر خواستار آن باشیم که از بعد زبانی مفهوم سنت را بررسی کنیم، باید بدون درنگ از ریشه زبانی آن یعنی ورث دست بکشیم، زیرا تنها به بعد به کارگیری کلمه در قرآن اشاره دارد که به معنای آنچه شخص پس از مرگ از ثروت از خود بر جای می‌گذارد؛ یعنی مرده‌ریگ۸؛ و کلمه‌ای که مفهوم سنت را در خود دارد به نظر ابوزید کلمه سنن است که از سنت مشتق شده. البته باید بین سنت‌های الهی و سنت‌های کسانی که در تنها یادی از آنهاست – پیشینیان – و بین سنت پیامبر و مذهب اهل سنت تفاوت قایل شد؛ زیرا سنت کسانی که در قرون گذشته به سر می‌بردند، همان تراث است۹٫ این امر از طریق تعریف اصطلاحی سنت بیشتر مشخص می‌شود.

۲٫ مفهوم اصطلاحی سنت

سنت در معنای گسترده خود، شامل چیزی است که گذشتگان برای آیندگان بر جای گذاشتند که همه اشکال مادیات و معنویات را در بر می‌گیرد. یعنی هر آنچه نسل‌های گذشته از خود در حوزه فکری و تمدنی بر جای گذاشتند که شامل آداب، رسوم، تجربه‌ها، هنرها و علوم است.۱۰

الجابری مقصود خود از سنت را اینچنین بیان می‌کند: منظور از سنت به همان سان که در گفتمان نهضت عربی نوین و معاصر مشخص است، همان عقیده و شریعت، زبان، ادبیات، هنر، کلام، فلسفه، تصوف و… البته پیش از عصر انحطاط است.۱۱

سنت اسلامی در دید عابد الجابری عبارت است از: مجموعه‌ای عقاید، قانون‌گذاری و دانش‌هایی که در زبانی بیان و قالب‌بندی می‌شوند که در عصر تدوین (سه قرن نخست هجری) و پس از آن نوشته شده‌اند که با برپایی امپراتوری عثمانی در قرن دهم آخرین نمودهای آن از حرکت باز ایستاد و بر ساحل نشست.۱۲ اما تعریف الجابری تنها به بعد فکری و مکتوب اشاره دارد و سنت‌های فراموش شده و در حاشیه قرار گرفته و منحط، همانند سنت توده‌ها و سنت اقلیت و خلاصه سنتی را که مسکوت عنه است از نظر دور می‌دارد؛۱۳ و همین مورد یکی از اختلاف‌های الجابری با ارکون در بررسی میراث اسلامی است که در سطور پیش رو به آن خواهیم پرداخت.

طیب تیزینی سنت را این‌گونه تعریف می‌کند: سنت در یکی از ابعاد خود به هر رخداد، اثر و فرآورده انسانی که به جزیی از گذشته بدل گشته اطلاق می‌شود و در بُعد دیگر، سنت، تاریخ‌-‌گذشته است که تا به امروز پیوستگی و امتداد دارد.۱۴ این تعریف به تعریف حسن حنفی بسیار نزدیک است که اعتقاد دارد که: سنت یعنی هر آنچه از گذشته در چارچوب تمدن حاکم به ما رسیده است؛۱۵ و در این تعریف سنت اسلامی به هر آنچه در تمدن اسلامی تولید شده است، اطلاق می‌شود.

۳٫ مفهوم سنت اسلامی نزد محمد ارکون

ارکون به پژوهش‌های آنترپولوژی معاصر استناد می‌کند تا مفهوم سنت و درون‌مایه آن را مشخص کند و به این موضوع تکیه می‌ورزد که به گفته ژرژ بالاندیه تاریخ انسان تا حدود زیادی به تاریخ کره زمین شباهت دارد که طبقه‌های ژئولوژی به هم پیوسته را که بالای همدیگر قرار دارند تولید می‌کند، درست است که تاریخ انسان حرکت می‌کند و به سرعت بیشتری دگرگون می‌شود… اما خود نیز طبقات ستبرتری را تولید می‌کند که علوم اجتماعی باید آن را کشف کند؛۱۶ و ارکون بر این باور است که: سه طبقه از طبقات سنت وجود دارد که به صورت به هم پیوسته بالای هم قرار ندارند، بلکه در حالت درهم کنش متبادل در درون آنچه به شکل کلی «سنت اسلامی» نامیده می‌شود؛۱۷ قرار دارند، او درون‌مایه این طبقات را اینچنین شرح می‌دهد:

• سطح ژرف: که بالاندیه آن را طبقه اصلی یا قدیمی‌تر می‌خواند،۱۸ این سطح، بیانگر سنت در معنای کلی و قدیمی (Archaique) است و آداب و رسومی را در بر می‌گیرد که پیش از اسلام حاکم بودند و به نوعی حتی بعد از ظهور اسلام ادامه داشتند؛ همچون قوانین محلی و آداب و رسوم گروه‌های نژادی مختلف همچون قبایل بدوی در ایران، افغانستان، اندونزی، آفریقای سیاه و قبایل بربر در شمال آفریقا. هنگامی که اسلام وارد آن سرزمین‌ها شد، مناطق خالی از عادات و آداب و رسوم را ندید؛۱۹ و هنگامی که مردمان این مناطق اسلام آوردند، تماما از عادات و رسوم خود دست بر نداشتند.

• سطح دوم: که بالاندیه آن را «طبقه اسلامی» می‌خواند، این سطح بیانگر سنت اسلامی مقدس و ایده‌آل، در دید هر گروه و مذهب و فرقه است، در این سطح، سنت سنی و سنت شیعی و سنت خارجی (خوارج) جای می‌گیرند و این سنت‌ها به واسطه مجموعه‌ای از احادیثی که هر گروه آنها را تولید کردند، تحکیم یافتند که سنت خود را خط مستقیم یا اسلام مستقیم می‌نامد.۲۰

هر فرقه سنت خاص خود را دارد که در متون مشخصی محفوظ است و متون خود را سنت اسلامی اصیل و صحیح قلمداد می‌کند. تا زمانی که یک اسلام وجود دارد و آن دینی است که خدا برای بشر برگزید، در این صورت – در اعتقاد هر فرقه – به جز یک سنت، سنت دیگری وجود ندارد که به دقت و اخلاص بیانگر اسلام باشد. این امر تفسیر‌کننده ناسازگاری و ابتعاد فرقه‌های مختلف از همدیگر است که در پاره‌ای از مواقع به تکفیر یکدیگر می‌انجامد.

• سطح سوم: طبقه مدرن‌تر را دربرمی‌گیرد که در نتیجه دخالت استعماری غرب پا به عرصه نهاد، زیرا استعمار علاوه بر تاثیرات اقتصادی و سیاسی، تاثیرات فرهنگی نیز بر جای گذاشت.۲۱ این امر به روشنی در قانون‌گذاری مدرن مشخص می‌شود، کمااینکه در تمام اندیشه‌های وارداتی از اروپا متجلی می‌شود که با سنت، از طریق سازوکاری که ارکون آن را سنت‌سازی می‌خواند، در تعارض است. سنت‌سازی یعنی قرار د‌ادن چیزی که خود جزو سنت نیست به وسیله پوشاندن لباسی اسلامی به آن در درون سنت. ارکون در این رابطه می‌گوید: دولت‌های اسلامی مدرن که پس از استقلال پا به عرصه نهادند، به دنبال مشروعیتی بودند که بر سنت اسلامی تکیه می‌ورزد… و رهبران سیاسی لباس سنت بر فعالیت‌های اقتصادی که ربطی به دین ندارند، می‌پوشانند و همچنین نهادهای سیاسی و قضایی و نظام آموزش و ایدئولوژی رسمی (همچون سوسیالیسم) را با مظاهر اسلامی می‌پوشانند.۲۲

با نظر به سطوح پیشین به روشنی مشخص می‌شود که سنت، پدیده‌ای بسیار پیچیده است، زیرا «طبقات تشکیل‌دهنده آن با همدیگر تداخل دارند و ترکیب پیچیده‌ای را تشکیل داده‌اند۲۳٫» سطوح مذکور از دوره عصر بنیادین اسلامی تا به امروز با هم در تفاعل هستند، نقش‌های خود را با هم جابه‌جا می‌کنند و با هم در رقابتی پیوسته‌اند. باید اشاره شود هدف ارکون، بررسی طبقه دوم یعنی سطح سنت اسلامی مقدس است و واژه سنت (Tradition)24 را نه‌فقط برای دلالت بر مذهب سنی، بلکه برای آنچه آن را سنت اسلامی فراگیر و کلی می‌خواند، به‌کار می‌برد، زیرا رویکرد معین یا شخصی یا فرقه‌ای را بر همتای خود برتری نمی‌دهد و این موضوع را وظیفه خود به عنوان تاریخ‌نگار یا پژوهشگری نمی‌داند که تلاش دارد حقیقت ابژکتیو را در تاریخ کشف کند.۲۵ بلکه این کار را از طریق بررسی اعتقادات و آداب و رسوم اسلامی به ارث‌رسیده از نسل گذشته و از عصر بنیادین اسلام تاکنون انجام دهد، خواه این پروسه را از طریق وارسی کتابت (یعنی متون) انجام دهد یا از طریق بررسی گفتار (یعنی میراث مردمی شفاهی و گفته‌شده). این دید گسترده یکی از مشخصه‌های اندیشه ارکون به شمار می‌آید. او تلاش دارد مفهوم سنت اسلامی ابتر و ناقص مخصوص به گروهی خاص را پشت سر گذراند؛ مفهومی که در‌ها را بر خود بسته و بر حقیقت خود خفته است و هر آنچه غیر باشد را از صحنه روزگار به در می‌کند.۲۶

سنت اسلامی در اندیشه ارکون، سنتی کلی است (سنی، شیعی و خوارج) که علاوه بر مذاهب مذکور شامل سنت مکتوب و سنت شفاهی و مردمی و سنت خاص اقلیت‌هاست؛ بدون آنکه نادیده گرفته شوند یا متمایز شوند یا عامدانه و غیرعامدانه در حاشیه قرار گیرند.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ غلیون برهان: نحو تجدید اشکالیات الفکر العربی المعاصر ( قضایا فکریه، العدد ۱۹/۲۰ القاهره) ص ۱۲۱٫

۲٫ محمد عابد الجابری: اشکالیات الفکر المعاصر، مرکز دراسات الوحده العربیه، بیروت، چاپ ۱ ص ۶۲٫

۳٫ نصر حامد ابو زید: النص ، السلطه، الحقیقه، ص ۱۴٫

۴٫ محمد عابد الجابری، التراث و الحداثه، ص ۲۱٫

۵٫ حسین محمد سلیمان: التراث العربی الاسلامی، دیوان المطبوعات الجامعیه، الجزائر، ۱۹۸۸، ص ۱۶٫

۶٫ به نقل از محمد عابد الجابری، التراث و الحداثه، ص ۱۶۱٫

۷٫ ابن رشد: فصل المقال و تقریر ما بین الشریعه و الحکمه من الاتصال، الشرکه الوطنیه للنشر و التوزیع، الجزائر، ۱۹۸۲، ص ۲۸٫

۸٫ نصر حامد ابو زید: النص السلطه الحقیقه، ص ۱۶٫

۹٫ همان‌جا.

۱۰٫ حسن محمد سلیمان، همان‌جا، ص ۱۶٫

۱۱٫ محمد عابد الجابری، التراث و مشکله المنهج (اعمال ندوه منهجیه فی الادب و العلوم الانسانیه، جمعیه البحث فی الادب و العلوم الانسانیه، دار توبقال، الدار البیضاء ۱۹۸۶) ص ۸۳٫

۱۲٫ محمد عابد الجابری، التراث و الحداثه، ص ۲۴٫

۱۳٫ الزواوی بغوره: میشیل فوکو فی الفکر العربی المعاصر، ص ۴۴٫

۱۴٫ طیب التزینی، من التراث الی الثوره، دار ابن خلدون، بیروت چاپ ۱، ۱۹۷۸، ج ۱، ص ۲۴۲٫

۱۵٫ حسن حنفی، التراث والتجدید، مکتبه الانجلو مصریه، القاهره، چاپ ۳، ۱۹۸۷، ص ۱۱٫

۱۶٫ جورج بالانده، (مصاحبه) ترجمه هاشم صالح (الفکر العربی المعاصر شماره ۴۱، ۱۹۸۴، مرکز الانماء القومی، بیروت) ص ۲۲٫

۱۷٫ محمد ارکون: الفکر الاسلامی، نقد و اجتهاد، ترجمه هاشم صالح، الموسسه الوطنیه للکتاب، الجزائر، ص ۱۰۴٫

۱۸٫ جورج بالانده، السلطه و الحداثه، ص ۲۲٫

۱۹٫ محمد ارکون، الاسلام، الاخلاق ، السیاسه، ص ۱۱۶٫

۲۰٫ .محمد ارکون، الفکر الاسلامی، قراءه علمیه، ص ۲۴٫

۲۱٫ جورج بالانده، السلطه و الحداثه، ص ۲۲٫

۲۲٫ محمد ارکون، الفکر الاسلامی، قراءه علمیه، ص ۲۲٫

۲۳٫ جورج بالانده، السلطه و الحداثه، ص ۲۲

۲۴٫ محمد ارکون: الفکر الاسلامی، نقد و اجتهاد، ص ۲۱۴٫

۲۵٫ محمد ارکون، الفکر الاسلامی قراءه علمیه، ص ۱۷٫

۲۶٫ همان‌جا، ص ۱۷٫

منبع: کتاب «الحداثه فی فکر محمد ارکون»