چیستی معنویت در الهیات اسلامی


 

آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

سخن پاسخ به دو سئوال است :

۱-     آیا در الهیات اسلامی مراد از معنویت  صرفا تقید به عمل به احکام شریعت است؟ بدین معنا که چنانچه کسی به تمام احکام عبادی عمل کندورفتار اجتماعی خویش را منطبق با مقررات شریعت قرار دهد مصداق یک شخص معنوی خواهد بود؟

۲-     آیا مراد از معنویت اخلاق است ؟

مطالعه و امعان نظر در ادبیات اسلامی نشان می دهد که چنین نیست. معنویت در الهیات اسلامی چیزی است که می توان آن را عنصر اصلی دینداری وهدف اساسی برای بعثت انبیای الهی است.  

   در قرآن مجید وسایر منابع اسلامی تعبیرات زیادی وجود دارد که  افراد عامل به شریعت و فاقد آن عنصر اصلی و راز اساسی دینداری مورد نکوهش قرار گرفته اند. در سوره ماعون قرآن مجید به صراحت برخی از نمازگزاران را نفرین فرموده است: “فویل للمصلین الذین هم عن صلوتهم ساهون” (ماعون/۵) دراین سوره مبارکه به جز نمازگزاردن و انجام ارکان و اعمال نماز به عنصری تذکر داده شده که نمازگزاران بایستی بدان متذکر باشند ودر غیر این صورت ساهی و غافل ازآن حقیقت محسوب می شوند و موجب غضب خداوند خواهند شد.

درسوره فرقان نیز فرموده است. “وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً” (۷۳) “خرور بر زمین” به معناى سقوط بر زمین است و گویا در آیه شریفه کنایه از افتادن بر زمین به عنوان عبادت است. دراین آیه شریفه نیز عبادت بدون اهتمام به عنصراصلی عبادت، عبادت کورانه و کرانه خوانده شده است.

پیام این گونه ایات این است که اساس وپایه  دینداری عنصر دیگری است که بایستی به آن توجه داشت. این عنصرچیست؟ نقش این عنصر اصلی که آن را راز و رمز و گوهر اصلی دینداری می نامیم چنین است که فقدان آن موجب اثر معکوس خواهد شد.

 دین یک چاقوی دو بر است؛ اگر درست درک شود آدمی را به اعلا علییّن میرساند واگر کج اندیشیده شود نه تنها بی اثر نیست بلکه به آدمی در سیر نزول به طور بسیار موثر کمک می کند و او را به اسفل سافلین می رساند. یعنی خطر دیندار کج اندیش از بی دین مطلق بسیار بیشتر است. انسان بی دین گاهی از یک نوع خصلت های انسانی برخوردار است، رادمرد وجوانمرد است. تمام شوالیه ها و لوتی ها صفت های خوبی داشته اند که از آموزش دینی سرچشمه نمی گرفته، اما خطر دینداری کج اندیشانه این است که همه آن صفات در پوشش دین، درست جای خود را به عکس خود بدهند. آیه شریفه ( الإسراء: ۸۲) وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً” و ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‏کنیم، و[لى‏] ستمگران را جز زیان نمى‏افزاید.”؛ حقیقت مهمی را به صراحت بیان میکند.آیه شریفه دال برآن است که تربیت دینی مدیون فهم ومعرفت صحیح دین است وفهم ناصحیح چنین نیست که بی اثر باشد، اثر معکوس دارد و لایزید الظالمین الا خسارا یعنی اثرش خسارت وزیان است.خسران یعنی از بین رفتن سرمایه.

فخر رازی در تفسیر کبیر در ذیل آیه شریفه والعصر ان الانسان لفی خسر میگوید معنای خسران را از یک یخ فروش فهمیده است که در بازار فریاد می زده: بیائید جنس مرا بخرید اگر نخرید من تا چند ساعت دیگر در “خسران” خواهم بود. یخ فروش سرمایه اش یخ است که با گذشت زمان یخ آب میشود.[۱] کج اندیشی دینی موجب خسران یعنی  عقب گرد و افول می شود. چنان که آب سالم درخت را رشد می دهد ولی آب آلوده درخت را می خشکاند. تعبیر دیگری نیز در قرآن آمده است. به آیه زیر توجه کنید:

(سوره التوبه: ۱۲۵) “وَ أَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ” امّا کسانى که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزود و در حال کفر درمى‏گذرند. یعنی قرآن برای برخی نه تنها بی اثر نیست بلکه موجب افزایش خباثت وآلودگی آنها  می گردد. اصولا معنای اینکه خدواند در برخی آیات افزایش مرض و ضلالت را به خودش نسبت می دهد همین است که دین مایه هدایت است ، چنانچه آنرا  کسی دست کم بگیرد و در فهم آن سعی نکند و آب را از سرچشمه بر ندارد نه تنها مایه هدایت او نمی شود بلکه موجب گمراهی، سرگردانی، بدبختی و بلای خانمان سوزی برای او خواهد شد.

“فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً” (۱۰بقره) در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود. أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ. (الجاثیه : ۲۳)” پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده‏اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمى‏گیرید؟”

مولوی گوید:

زان که از قرآن بسی گمره شدند                زین رسن قومی درون چه شدند

مررسان را نیست جرمی ای عنود              چون تورا سودای سر بالا نبود

از خدا می‏خواه تا زین نکته‏ها                    در نلغزی و رسی در منتها

مولوی قرآن را به ریسمان تشبیه کرده که بعضی با آن به ته چاه می روند و برخی با تمسک به آن از چاه ضلالت برون می روند. مولانا نتیجه می گیرد که تنها کسانی می توانند از رهنمودهای قران برای تعالی رهائی بهره بگیرند که سودای آن را در سر داشته باشند. اگرکسی رویکرد فکری وفرهنگی رو به سوی بالا داشته باشد می تواند با درک عقلانی انسانی رحمانی واخلاقی از قران کریم زندگی ومناسبات درستی با دیگران داشته باشد وگرنه قرآن ممکن است به یک حجاب معرفت ووسیله ضلالت وتعصب وستمگری وحق کشی وفزون خواهی مبدل شود .

قرآن کریم، حبل‏اللّه‏ و عروه الوثقای الهی است؛ در آیات و احادیث و اقوال چندی نیز بدین معنا اشارت رفته است. امّا این دستگیره و ریسمان که برای هدایت و تعالی و تعلیم و تزکیه‏ آدمی نازل شده است، فقط برای کسانی هدایت و تعالی است که هدایت جو باشند و قصد بالا رفتن و آسمانی شدن داشته باشند. خداوند در چاه دنیا، این حبل و عروه‏ی استوار را برای کسانی آویخته است که نمی‏خواهند در آن چاه بمانند و می‏خواهند خود را بالا بکشند.(۱۵) وگرنه می‏توان با دستاویزی به قرآن‏ و تأویل ‏ناصواب آن، راهی‏برای سقوط‏و هبوط و تنزل جست، چنان‏که درتاریخ‏ملل ونحل دیده شده است؛ چه بسا عقاید و مذاهبی که پایه و مایه اصلی گمراهی‏شان ریشه در قرآن دارد و تفاسیر به رأی و تأویل‏های ‏ناصواب ‏و خودمحورانه‏ ‏صاحبان آنها از آن کتاب هدایت، موجب ‏ضلالت‏ شده ‏است.

در تاریخ اسلامی وقایع و حوادث و فجایعی می بینیم که سابقه در تاریخ قبل از اسلام ندارد و شگفت این که آن فجایع به دست افرادی سر می زند که کلا عامل به شریعت و مقید و متعبدند. فاجعه عاشورا نمونه ای ازاین فجایع است که به دست عده ای متعبد و مقید به شریعت و به قول خودشان معتقدین به دین شکل گرفته است. در حدیث از امام سجاد(ع) منقول است سی هزار نفر پدرم را محاصره کرده بودند که کل یتقربون الی الله بدمه.[۲] گویند یک عالم اموی گفته است:  گان الحسین قتل بسیف جده” (حسین با شمشیر جدش کشته شد.) و منظورش این بوده که حسین به حکم دین جدش کشته شد.[۳] بعداز شهادت حضرت اباعبدالله (ع)  مسجد در کوفه به شکرانه شهادت آن بزرگوار  چهار مسجد ساخته شد که عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سماک ومسجد شبث بن ربعى [۴] 

عنصر اصلی درتربیت دینی و دینداری چیست که با وجودآن آدمی نه تنها از خطر مصون می ماند، بلکه موجب رقاء و وصول او به مدارج عالیه می گردد؟

به نظرمی رسد عنصری است که در الهیات و معارف اسلامی آن را معنویت می نامیم، هرچند در قران مجید یا سایر منابع این واژه نیامده است. در قرآن مجید تعبیرات مختلفی برای بیان این مطلب و تذکار به این عنصر اصلی آمده  که به برخی ازآنها اشاره می کنیم.

قرآن مجید عنصر اصلی دینداری را معرفت وایمان به غیب دانسته است. معرفت و ایمان به غیب تمایز اصلی جهان بینی سکولار و جهان بینی الهی است. درآغاز قرآن مجید آمده است: “الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ” (البقره/۳) آنها که به ما وراى محسوسات باور دارند و به نماز مى‏ایستند و از آنچه روزیشان کرده‏ایم انفاق مى‏کنند. به موجب ایه شریفه فوق زیربنای عبادت؛ اقامه نماز و اعمال اخلاقی مانند انفاق به فقیران، با زیربنای ایمان به غیب ارزیابی می شود[۵] و همین تفاوت اعمال و اخلاق انسان مومن وغیرمومن است. این که انسان هستی را در جهان محسوس خلاصه کند یا آنکه هستی را پرتوی از مبداء لایزال بداند تفاوت بسیار است. هستی را به جهان ماده مخصوص نکردن و برای آن ظاهر وباطنی قائل شدن معنویت است. معنویت یعنی چگونه انسانها در باطن صاحب اعتقادات درباره خدا، انسان، خلقت و رابطه متقابل آنها می شوند و آن گاه این اعتقادات را در عبادت، در ارزش های اساسی و در نحوه زندگی نشان می دهند.

آیه شریفه زیر نیز بر همین معنا تصریح دارد:

“الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ” (۱۹۱/آل عمران) ” آنها که در هر حالت ایستاده ، نشسته و خفته، خدا را یاد کنند و دایم در خلقت آسمان‏ها و زمین فکر کرده، گویند: پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‏اى. پاک و منزّهى ما را به لطف خود از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.” دراین ایه نیز واودر ویتفکرون عاطفه نیست؛ حالیه است.

در ادبیات اسلامی این عنصر به تعبیرات مختلف بیان شده است .یک تعبیر واژه «بصیرت» است. بصیرت یعنی معرفت. دعوت پیامبر اسلام به بصیرت است. بصیرت در معارف اسلامی همان دینداری با جهان بینی معنوی و مبتنی بر معرفت است. “قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ” (یوسف/۱۰۸) بگو: این راه من است که من و پیروانم با بصیرت، [همه را] به سوى خدا دعوت مى‏کنیم و خداى را تقدیس مى‏کنم و در جرگه شرک ورزان نیستم.

تفاوت ایمان در الهیات اسلامی با ایمان در الاهیات مسیحی همین است .ایمان در الهیات مسیحی یک گرایش است. گوئی از مقوله عشق است ولی در الهیات اسلامی ایمان با معرفت ارزیابی می شود وایمان بدون معرفت بی ارزش است. معرفت همان عنصری اصلی و گوهر دینداری است. ایمان مبتنی برمعرفت یعنی ایمان به غیب و شناخت حقیقت هستی و نگاه به آن به عنوان یک واحد دارای حیات، علم و قدرت. چنین نگاهی به هستی جهان را یکسره در محضر خدا می بیند و تمام حرکات را تجلی حق می داند. کسی که چنین می نگرد عبادتش عبادت ترس نیست عبادت عشق و شوق است. به قول خواجه شیراز:

بلبل از شوق گل آموخت سخن ورنه نبود        این همه قول وغزل تعبیه در منقارش

عبادت بدون معنویت فاقد عنصراصلی است. قرآن از این گونه عابدان به “ساهیان” و “صم و بکم”، کوران و کران تعبیر کرده است. در احادیث وارده از اهل بیت (ع) عبادت بدون معنویت ومعرفت را سخت تقبیح شده است: المتعبد علی غیر فقه کحمارالطاحونه ، یدور ولایبرح[۶]. یعنی عبادت کننده ناآگاه و بدون معرفت، همچون چارپای آسیاب است، که دور خود می چرخد ولی از جایی که هست جلوتر نمی رود. بنابراین عبودیت و عبادت  در پرتو رشد باطنی و معنوی حاصل می گردد. به این حدیث توجه فرمایید: “أنه قیل یا رسول الله ‏(ص) أ رأیت الرجل یصوم النهار، و یقوم اللیل و یحج، و یعتمر، و یتصدق، و یغزو فی سبیل الله، و یعود المریض، و یشیع الجنائز، و بعین الضعیف، و لا یعلم منزلته عند الله یوم القیامه. فقال رسول الله صلّىالله علیه وسلّم «إنّما یجزى على قدرعقله”[۷] به محضر رسول الله(ص) عرض شد که شخصی همواره روزها رزوه می گیرد وشبها را به عبادت می گذراند و دائما در حج وعمره است ودر راه خدا می جنگد وبه عیادت بیماران وتشییع جنائز می رود وکمک به ضعیفان میکند ولی نمی داند نزد خدا چه منزلتی دارد؟ رسول الله (ص) فرمودد: پاداش خدائی بر اساس معرفت است. به موجب این احادیث تمام احکام شریعت و اعمال اخلاقی بر محور معرفت و جهان بینی الهی که به نظر ما همان معنویت است دور میزند.معنویت درالهیات اسلامی زیر بنای عبادات و روابط اجتماعی است و در اعمال روزمره زندگی آدمی موثر است. اگر بخواهیم معنویت را به طور خلاصه از لسان مبارک رسول الله (ص)بشنویم باید در حدیث زیر تامل کنیم. درحدیث زیر رسول الله (ص) معنویت را موثردر حتی سلامت روانی دانسته اند.

رسول الله صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :فرمود: “لا حَولَ ولا قُوّهَ إلاّ بالله فیهِ شِفاءٌ مِن تِسعَهٍ وتِسْعینَ داءً ، أدْناها الهَمُّ.”[۸]  جمله “لا حول ولا قوه الا باللّه‏” نود و نه درد را شفا مى‏دهد که ساده‏ترین آنها اندوه است. معنای حدیث این است که اگر کسی چنین جهان بینی داشته باشد که هرگونه حرکت و سکون متکی بر مبدا هستی لایزال و ابدی است؛ هرگز غم واندوه به خویش راه نمی دهد. انسان اگر در سلامت و بیماری چنین درکی داشته باشد زندگی توام با نشاط و خرمی خواهد داشت و به قول سعدی:

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است        به ارادت بکشم درد که درمان هم ازوست

در قرآن مجید بهترین تجلی معنویت در هنگام بیماری در چندآیه بیان شده است.درسوره شعرا از قول ابراهیم خدا را چنین معرفی می کند: “الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ یهَدِینِ” (الشعراء/۷۸) “وَ الَّذِى هُوَ یُطْعِمُنىِ وَ یَسْقِینِ” (۷۹) “وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ (۸۰) “وَ الَّذِى یُمِیتُنىِ ثُمَّ یحُیِینِ” (۸۱)

۷۸٫ همان خدائى که مرا آفرید و نیز هدایتم مى‏فرماید.

۷۹٫ هم او که خوراک و آب به من مى‏دهد .

۸۰٫ و چون بیمار شوم شفایم مى‏بخشد.

۸۱٫ و هم او که مرا می میراند و سپس زنده مى‏گرداند.

 جهان بینی توحیدی چنین است ومعنویت همین است.

در سوره انبیاء داستان ایوب آمده است. ایوب بیمارشد و تمام بدنش را عفونت فراگرفت. می نویسند بدنش به گونه ای زخم شد که کرم افتاد. زن و فرزندش از او جدا شدند و اموال و زندگیش از دست رفت. اما ایوب در چنین شرائطی این گونه با خدا گفتگو کرد: “وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى‏ رَبَّهُ أَنىّ‏ِ مَسَّنىِ‏َ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحمِینَ” (انبیاء/۸۳) “فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ  وَ ءَاتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحمَْهً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِکْرَى‏ لِلْعَابِدِینَ” (۸۴) و [اى پیامبر] ایّوب را یادآور باش زمانى که با استغاثه روى به درگاه آفریدگار پروردگارش برد و عرض کرد: “بارخدایا رنج و محنت، مرا از پاى درآورده و تو آن بى‏همتا رحمت گستر بر مؤمنان هستى”. ما دعاى او را مورد اجابت قرار دادیم و خاندانش را به او بازگرداندیم و همانند افرادى که [از دست داده بود] بر آنها افزودیم تا نمونه‏ رحمتى از سوى ما باشد و پند امید بخشى براى مؤمنان پارسا. درآخرآیه شریفه می فرماید این نوع معرفت ومعنویت نمونه ای است برای عبادت کنندگان.

ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر شریف صافی حدیثی به شرح زیر آورده است: و فی الامالی والعیاشی عن الباقر لا یزال المومن فی صلوه ماکان فی ذکرالله قائما اوجالسا اومضطجعا .ان الله عزوجل یقول «الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم.”

از امالی طوسی: امام باقر (ع) فرمود: مومن مادام که خدا را در خاطر دارد نمازگزار است؛ خواه ایستاده، یا نشسته، یا خوابیده باشد. خداوند متعال فرموده است مومنین به یاد خدایند؛ در قیام و قعود وهنگامی که به پهلو آرمیده اند.[۹] وعن الرضا (ع) لیس العباده کثره الصلوه والصوم ان العباده الفکر فی امر الله.[۱۰] امام رضا فرمودند: عبادت به فزونی نماز وروزه نیست .عبادت تفکر در امور الهی است.

در قرآن مجید درمورد عبادت مومنین دوتعبیر آمده است: “وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ (مومنون/۹) “الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (معارج/۲۳). در تفسیر این کلمه ازامام باقر(ع) چنین آمده است: فی الکافی والتهذیب عن  المفضل قال سئلت ابا جعفر (ع) عن قوله الذین هم علی صلواتهم یحافظون ؟قال هی الفریضه. قلت الذین هم علی صلوتهم دائمون ؟ قال هی النافله[۱۱]

در کافی کلینی وتهذیب شیخ طوسی از امام باقر (ع) در تفسیر دو ایه شریفه امده که فرمود: محافظت در نماز به معنای انجام فرائض است و مداومت در نماز مستحب است.

نتیجه گیری

۱-    معنویت در الهیات اسلامی  گوهر اصلی دینداری است.
۲-    معنویت در الهیات اسلامی صرف تقید وعمل به احکام شریعت نیست.
۳-    معنویت در الهیات اسلامی  صِرف تقید به اعمال اخلاقی نیست. 
۴-    معنویت در الهیات اسلامی عبارت است ازمعرفت و ایمان  به غیب وتببین توحیدی ازنظام هستی ومبتنی ساختن اعمال جوارحی وجوانحی بر همین پایه وبنیان.به دیگرسخن تعبدوتخلق بدون تعقل وتفکرارزش ندارد.

۵-    معنویت در الهیات اسلامی زیر بنای عبادات واخلاقیات است.

۶-    براساس معارف اسلامی معنویت پایه سلامتی جسم وروح است.

والسلام


[۱] . التفسیر الکبیر/امام فحررازی/ذیل ایه مبارکه فوق

[۲] . بحار الانوارج ۴۴ ص ۲۹۸

[۳] .  مقتل الحسین مقرم ص ۶ , عبارتی است از ابوبکربن ابن العربی اندلسی در عواصم ص ۲۳۲ .

[۴] . بحارالانوار ج ۴۵ ص ۸۹ ۱

[۵] .در تفسیرفوق که نظر شخصی نگارنده است دو «واو» در جملا ت بعدی حالیه هستند نه عاطفه.

[۶] . . الاختصاص ،.۲۳۸٫

[۷] . بحارالانوار، ج۱، ص۸۴٫

[۸] . قرب الاسناد،ابی العباس عبدالله بن جعفر الحمیری نشر مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث ص۷۶

[۹] . أمالی الطوسی ۱ : ۷۶ .

[۱۰] . مسند امام رضا(علیه السلام)، ج ۱، ص ۳٫

[۱۱] . وافی/ج۵ص۱۳