گفتگو با استاد کریم زمانی
منیره پنج تنی
آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS
نام کریم زمانی نه تنها برای اهل ادب بلکه برای تمام کسانی که به نحوی با حوزه های مختلف اندیشه، هنر،عرفان و… سر و کار دارند، آشناست. نام او با یکی از مفصل ترین شروح مثنوی معنوی پیوند خورده است. شرحی که او طی بیش از ده سال و در هفت جلد به رشته تحریر درآورد و برخی از جلدهای آن تا کنون بیش از سی بار از سوی انتشارات اطلاعات تجدید چاپ شده و به پنج زبان ترجمه شده است. اما این بار ما نه به خاطر شرح ایشان بر مثنوی بلکه به دلیل ترجمه شان از قران کریم باب گفت و گو را باز کرده ایم. کریم زمانی این بار به سراغ ترجمه قرآن کریم رفته است و ماحصل کارش را «ترجمه روشنگر» نامیده است. او در این اثر که انتشارت نامک آن را چاپ کرده، کوشیده امکان فهم قرآن را برای عموم علاقمندان فراهم کند و برای تحقق این هدف تفسیر را با ترجمه همراه کرده است؛ زیرا به گفته ایشان « به صرف ترجمه نمی توان به این مقصود رسید اگرچه آن ترجمه در ذروه اعلای دقت و فراست قرار گرفته باشد. » برای بررسی بیشتر این اثر که در آن تفسیر نیز با ترجمه همراه شده گفت و گویی با ایشان درباره داشتیم.
در این گفتوگوی کوتاه قصد دارم به جنبههای مختلف کار شما در سه حوزه عمده ترجمه، تفسیر و جنبههای صوری و ظاهری اثر شما بپردازم. ابتدا از ترجمه آغاز میکنم. پرسش نخست من به عنوانی بازمیگردد که برای ترجمه از قرآن انتخاب کردهاید: «ترجمه روشنگر». چرا آن را چنین نامیدهاید؟
قرآن کتابی است برای همi اعصار. هرچه پیرامون آن کار شود قطرهای است از دریا. میدان تحقیق و پژوهش تا قیام قیامت باز است. «در خلایق میرود تا نفخِ صور». کلام امام علی(ع) در وصف قرآن چقدر شنیدنی است: وَ اِنَّ القرآنَ ظاهرُِهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ لاتَفْْنی عَجائبُهُ وَ لا تَنْقَضی غَرائِبُهُ. «ظاهر قرآن، شگرف و زیباست و باطن آن ژرف است. شگفتیها و شگرفیهای آن را پایانی نیست.» زیبایی ظاهر قرآن، منشأ این همه هنرهای جمیل شده است. الفاظ زیبا و جملات دلنواز آیات علم تجوید و ترتیل و قرائت را پدید آورد و ذوق خوشنویسان را انگیخت. جمعی مبهوت بلاغت آیات شدند و علوم بلاغی مانند معانی و بیان را بر محور بلاغت قرآنی پایهگذاری کردند. جمعی حیران معانی عمیق و اسرار و رموز آیات شدند و علم تفسیر را پدید آوردند و همینطور در سایر میدانها علومی به ظهور آمد و یا دستکم تقویت شد. از این رو نمیتوان از پژوهشها پیرامون قرآن کریم بینیاز شد. و لذا هیچ تحقیقی در باب قرآن فصل الخطاب نیست. عقیده به ظهر و بطن داشتن قرآن کریم جزو الفبای قرآنپژوهی است و همین ظهر و بطن نشان میدهد که هیچ فهمی پایان راه نیست. مولانا در فیه مافیه میگوید قرآن دیبایی است دورو. اهل ظاهر، ظاهر آن را میفهمند و اهل باطن، علاوه بر ظاهر، باطن آن را هم میفهمند. اما به قول علامه طباطبایی در المیزان ظهر و بطن قرآن، امری تغییرناپذیر و مطلقالوجود نیست، بلکه هر ظاهر نسبت به ظاهرتر از خودش، باطن و نسبت به باطنتر از خودش، ظاهر است. همین طور هر باطن نسبت به باطنتر از خودش، ظاهر و نسبت به ظاهرتر از خودش باطن است. مولانا میگوید:
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است که نقوشش ظاهر و جانش خفی است
مرد را صد سال عم و خال او یک سر مویی نداند حال او
مولانا در جایی دیگر قرآن را به عروس تشبیه کرده است که روی به نامحرم نشان نمیدهد. باید درون صاف و بیغرض باشد تا رخساره جمیل عروس قرآن را مشاهده کرد. به قول ملاصدرا خیلیها از حروف قرآن کریم جز سیاهی مرکب نمیبینند، ولی وقتی درون پاک شد، قرآن را جز نور نمیبینند.
هرکه را باشد زسینه فتح باب او زهرشهری ببیند آفتاب
به هرحال همه این مقدمه برای رسیدن به این نتیجه بود که قرآن اقیانوسی بیکرانه و ساحل است. از این رو ما نیز (به قول آقای استاد محمد خواجوی) با قایقی شکسته از گوشهای بدین اقیانوس درآمدهایم. اما وجه تسمیه آن به «ترجمه روشنگر» از آن روست که اولاً روشن و روشنگر معادل «مبین» است و مبین وصف قرآن است. و ثانیاً با ترجمه محض و تحتاللفظ چیزی دستگیر خواننده نمیشود. پس ناچاریم که به تفاسیر رجوع کنیم. ترجمه روشنگر چون همگام با توضیحات تفسیری پیشرفته و پیچ و تابهای غیرضروری ندارد خواننده را با معانی آیات بهتر آشنا میکند. البته بهتر است بگوییم که مقصودمان این بوده، حال تا چه حدی به آن رسیدهایم باید دیگران داوری کنند.
آیا این پژوهش و ترجمه را برای گروه و طیف فکری مشخصی انجام داده اید؟ به عبارت دیگر مخاطبان اصلی «ترجمه روشنگر» چه کسانی هستند؟
کوشیدهایم اثری فراهم آید که همه طیفها را دربر بگیرد و کسی دست خالی بازنگردد. از این رو برای عموم علاقمندان قرآنی قابل استفاده است و هم معلمان و محققان قرآن کریم نیز از آن بیبهره نخواهند بود. چون این اثر با پشتوانه حدود بیست تفسیر که اغلب از منابع دست اول تفسیری فریقین است فراهم شده است. ولی در عین حال حتماً نقایصی داریم. الکمال کله لله.
زیباسازی «ترجمه روشنگر» از تنوع حروف گرفته تا صفحه آرایی زیبا و جنس کاغذ و نوع جلدسازی و خطاطی و صحافی آن همه حکایت از اعمال نوعی سلیقه خاص است. لطفا در این باره توضیح دهید.
این کار قطعاً حاصل کاری جمعی است. خوشنویسی جلد به عهده استاد بزرگ و بزرگوار و هنرمند معاصر استاد محمد سلحشور بوده که به مصداق اِن اجری الا علیالله عمل کردند و دستمزد ناسوتی طلب نکردند. و نیز همسرم خانم شکوهالسادات خونسارینژاد که از شیفتگان قرآنی است با ذوقی خاص و صرف وقتی موسع (و اگر بگویم شبانهروزی اغراق نکردهام) بر تمشیت همه جانبه امور آن اٍشرافی کامل داشت. و خلاصه کلام مدیریت آن مطلقاً به دست او صورت گرفت. فرزندم صالح زمانی جعفری نیز در ارتقاء کیفیت علمی ترجمه مؤثر بوده است.
این همه تنوع حروف به چه منظوری بوده است؟
تنوع حروف آن هم به صورت مُعرَب و زیر و زبر دار، هم برای حروفنگار سخت است و هم کار نمونهخوانی را سخت میکند. البته نمونهخوان هم خودمان بودیم! به زحمت و سختیاش میارزد. چون متن زیبا و کارا حاصل میشود. خواننده احساس راحتی میکند. اما بار سنگین این بخش از کار هم که بسیار نفسگیر بود برعهد همسرم بود. بنده هم بارها نمونه خوانی کردم.
یک نکته که شاید همه مراجعه کنندگان به این اثر در آن توافق نظر نداشته باشند، قطع آن در اندازه رحلی است، چون شاید به واسطه قطع رحلی همیشه و همه جا امکان مطالعه آن فراهم نشود. اگر این اثر در قطع دیگری به چاپ میرسید آیا امکان مطالعه آن راحتتر نمیشد؟
جز قطع رحلی چارهای نبود. چون حجم مطالب ضروری و توضیحات لازم تفسیری زیاد بود. و حذف آنها نیز به روشنگر بودن ترجمه آسیب وارد میکرد. و تازه شیوه ما در نگارش، ایجاز کامل است نه زیادهگویی و پرنویسی. با این همه رعایت در کوتاه نویسی و اجمال گویی از آوردن مطالبی که ابهام زدایی میکرد چارهای نداشتیم. حتی گاه بنا به ضرورت صفحه آرایی میخواستیم سطری حذف کنیم با زحمت این کار را انجام میدادیم بنابراین اگر در قطع کوچکتر رحلی هم چاپ میکردیم حروف ریزتر میشد و خواننده را به مشکل میانداخت. وای به حال قطع وزیری!
با توجه به اینکه پرونده کاری اغلب محققان یک سیر به هم پیوسته را داراست و آثار پژوهشی آنها در یک نظام منسجم و خط فکری تقریباً نزدیک به هم تالیف می شود؛ آثار قبلی شما چه تاثیر عمدهای بر دینپژوهی داشته است و به ویژه شرح و تفسیر شما از مثنوی مدنظرم است؟
مسلماً هر نویسنده یا پژوهشگری آخرین اثرش برآیند و حاصل کارهای پیشیناش به شمار میرود. طبع هر کار هم همین است.
۳۳ سال پیش که جوانی ۲۶ ساله بودم چند کار از بنده چاپ شد که همهاش ترجمه از عربی بود. از جمله «قیام توابین» نوشته دکتر ابراهیم بیضون که امروز یکی از منابع سریال مختار محسوب میشود. و دیگر ترجمه تفسیر سوره حمد از تفسیر «المنار» شیخ محمد عبده. و ترجمههای دیگر مانند زبده مفاتیح الجنان. و بالاخره «شرح جامع مثنوی معنوی.” همه این آثار در پدید آمدن «ترجمه روشنگر قرآن کریم» نقش داشتهاند. خصوصاً شرح مثنوی که شیوه آن، در کار ترجمه قرآن بوضوح عیان است. چون شیوه شرح مثنوی به لطف حضرت ذوالجلال و الاکرام موفق از آب درآمد و به بنده آموخت که کار باید به گونهای صورت گیرد که اهل تخصص به مایه ور بودن آن صحه بگذارند و عموم علاقمندان غیرمتخصص نیز با آن انس بگیرند. اینست مصداق جمع ضدین که کاری است بغایت دشوار. چون بنده اعتقاد دارم که میتوان حتی فلسفههای دشوار و عرفانیات پیچیده خودمان را به زبان روز و مردم فهم درآوریم. اگر ما نتوانستیم حرف ملاصدرا و ابن عربی را به افق فهم عموم نزدیک کنیم، مسلماً نقص از جانب خودمان است نه از جانب آن بزرگان. چون آنها حرف برای گفتن داشتهاند. و ما از دو حال خارج نیست: یا حرف آنها را درنیافتهایم و فقط طوطی وار حفظ کردهایم، و یا دریافتهایم و قوه بیان نداشتهایم آن را برای علاقمندان غیرمتخصص جابیندازیم. در هر دو صورت نقص از ماست.