انسان کامل – فرزانه: مقایسه ای میان حکمت اشراق و مکتب تاتوئیسم

مائده پناهی آراللو*

انسان کامل – فرزانه در حکمت اشراق و مکتب تائوئیسم، از مفاهیم بنیادینی است که ریشه در بحث فیض و صدور دارد. یعنی نورالانوار و تائو از نظر سهروردی و لائوتزو، رکن اساسی عالم و مبداء تجلّی موجودات هستند که از خود انواری را صادر کرده، موجودات را از فیض خود بهره مند می کنند.  بسته به این که هر فرد تا چه درجه ای می تواند به نورالانوار-تائو نزدیک شود  و از فیض او بهره مند شود، موجودات در طبقات مختلفی قرار می گیرند. انسان کامل در حکمت اشراق و فرزانه در مکتب تائوئیسم که نزدیک ترین موجود به مبداء فیاض هستند، بیشترین انوار را دریافت می کنند و در بالاترین مرتبه قرار می گیرند. پس، از همین جا است که مفاهیم نبیّ و  انسان کامل در حکمت سهروردی و حکیم و  فرزانه  در مکتب تائوئیسم شکل می گیرد. در این مقاله نگارنده در صدد است تا میان این مفاهیم مقایسه ای انجام دهد و ضمن آن به بیان مهم ترین نقطه اشتراک و اختلاف آنها بپردازد.

مفهوم انسان کامل در حکمت اشراق

در نظام اشراقی سهروردی، مفهوم انسان کامل و لزوم وجود مرشد۴ یا پیامبری برای هدایت انسان ها، بر اساس قاعده «امکان اشرف» ۵ قابل تبیین است. بر اساس این قاعده «وجود ممکن اخس قبل از ممکن اشرف ممتنع است. پس معلول اوّل باید که اشرف باشد از ثانی، و ثانی از ثالث.»۶ پس امکان اشرف یعنی «امکان وجود چیزی که برتر است و در اصطلاح حکما، یعنی این که عقل سلیم و فطرت پاک، گواهی می دهد به این که در صورت نبودن مانع، وجود موجود خسیس، خود  دلیل امکان وجود موجود شریف و تقدّم وجود اوست. »۷ پس، هر گاه فرع و آنچه در سلسله مراتب موجودات در مرتبه پایین تر قرار دارد یافت می شود اصل و آن چه فراتر است باید قبل از آن موجود شده باشد. از آن جا که در نظام سهروردی، فیض نورالانوار بر همگان به یک اندازه است و هر چیز بر اساس قابلیتی که دارد از آن فیض بهره مند می شود، ممکن اشرفی در میان موجودات باید وجود داشته باشد که تا بتواند بهترین بهره را از نورالانوار ببرد.  پس در هر عالمی انسانی هست که خداوند بیش از دیگران به او نزدیک است و فیض و رحمت الهی توسط او به دیگران می رسد و این سنت مادام که آسمان و زمین برپا است استمرار دارد.۸ از این رو، سهروردی درباره انسان کامل می گوید:«… و کامل ترین انسان آن است که نفس او عاقل به فعل گردد، یعنی صورت معقولات در وی به برهان یقین حاصل شود. آن گاه او را عقل مستفاد خوانند و هیئت صالح و اخلاق جمیل در وی پدید آید… تا آن گاه که یکی شود با عقول مفارق و فاضل ترین و کامل ترین آنها آن است که به مرتبه نبوت رسد و خاصیت ها در نفس او پدید آید که نفوس دیگر را نبود چنان که سخن خدای به گوش بشنود و فرشتگان را به چشم ببیند و وجود چنین شخصی در عالم جایز است و در بقا نفس انسانی واجب است.»۹ سهروردی کسانی را که در جستجوی معرفت هستند به چهار طبقه تقسیم می کند۱۰ و می گوید: حکیم الهی(تئوزوف) کسی است که هم در فلسفه استدلالی به کمال رسیده و هم به اشراق یا عرفان دست یافته است. شیخ اشراق حکیم واقعی را نسخه ای کامل از عالم هستی می داند که ابعاد فکری و معنوی او در چار چوب مکان و زمان محصور نمی ماند و حیطه جولان او از ازل تا ابد و از عالم خلق تا منتهای عالم امر را فرا می گیرد. وی ابتدا با بال اندیشه و نظر به پرواز در می آید و سپس با دور انداختن ثقل مادی، نفس مجرد را بر براق همت می نشاند و به سیر و سیاحت در کائنات بی منتها می پردازد.۱۱

مفهوم فرزانه در مکتب تائوئیسم:

مراد از فرزانه۱۲ در مکتب تائوئیسم شخصی است که اجازه می دهد همه چیز بیایند و بروند و بدون این که مردم را مجبور کند آنها را هدایت می کند. تائوئیست ها معتقدند کسی که خود را به تائو بسپارد(به ویژه استاد) به “بی عملی”۱۳ می رسد که می توان آن را تا حدودی به معنای فنای فی الله در عرفان اسلامی  دانست. در تائو ته چینگ۱۴ آمده:«فرزانه… عمل می کند، بدون آن که انتظاری داشته باشد»۱۵ «استاد۱۶ بدون نگاه کردن نور را می بیند.»۱۷ این ابیات نشان دهنده نفوذ تعالیم  استاد بر قلب و روح اطرافیان است. از این رو هدایت استاد از طریق زور و اجبار نیست. تعالیمی که استاد ارائه می دهد تعالیمی است که تائو به وی افاضه کرده است. این تعالیم مانند نور است و استاد از طریق نفوذ بر قلب مردم آنها را به دیگران انتقال می دهد. همچنین،  در کتب فیلسوفان تائویی، انسان کامل(استاد) را با صفت بی عاطفه توصیف می کنند. بنابر این: « آشکار است که بی عاطفگی انسان کامل بدان معنا است که او به طور کامل از آرامش برخوردار است و هر چه بر او می رود یا در پیش چشمش اتفاق افتد این آرامش را مختل نخواهد کرد.»۱۸ همچنین، بدون عاطفه بودن نباید به این معنا گرفته شود که انسان کامل خشم و لذت و اندوه و شادی را تجربه نمی کند. بلکه «او همه این امور و دیگر عواطف را هم تجربه می کند، اما حتی هنگامی که عواطف شدید را تجربه می کند چیزی آرام و بی اضطراب در اعماق قلبش وجود دارد. عواطف در دنیای درونی او همان گونه می آیند و می روند که فصول سال در جهان خارجی.»۱۹

پس انسان جزئی از عالم است و با چیزهای دیگر جاندار و بی جان در همان کیفیت طبیعی بودن شریک است. درست همان گونه که آسمان و زمین توانسته اند خود را به طور کامل با تائو هماهنگ کنند انسان هم از طریق هماهنگ شدن با تائو می تواند به بهروزی برسد. از این رو فرزانه ای که خود را به تائو سپرده است نه می کوشید خودی بنماید و نه برای هیچ گونه برتری تلاش می کرد. در واقع یک کودک را معیاری برای راه طبیعی زندگانی می دانست و احساس می کرد چون کودکان دانست محدود و آرزوهایی اندک دارند، بیش از بزرگ ترها به تائو نزدیک هستند. خردمند کامل نیز مانند یک کودک بی آزار در میان مردم قرار گرفته است و تنها با حضور خویش آن را به طور نامحسوسی  هدایت می کند. بی آنکه خود در حرکت آن شریک شود و بخواهد عمل خاصی انجام دهد. پس هیچ چیز در او تأثیر نمی کند. با چنین حالت اصیل روحی چیزی در جهان وجود ندارد که توازن ذهن او را مختل کند؛ گرچه او با دقت متوجه همه چیزهایی است که برای او و بر دیگران رخ می دهد. او به همراه دیگر انسان ها در فعالیت های دنیا مشارکت می کند. آرامش و اطمینان مهم ترین خصایلی هستند که هم ظاهر و هم باطن انسان کامل را متمایز می دارند.۲۰ فیلسوف تائویی این روحیه در فرزانه را به آب تشبیه می کند. از این رو لائوتزو می گوید:«خوب همانند آب است. بدون تلاش سیراب می کند و جمع شدن در پستی را هرگز حقارت نمی شمارد.»۲۱ «بیدار و آماده مانند جنگجویی در قلمرو دشمن، مودب، مانند یک مهمان… پذیرا مانند درّه، زلال مانند لیوانی آب.»۲۲ پس انسان کامل از نظر لائوتزو عضوی جامعه است که در میان مردم عادی زندگی می کند. او بدون این که میان خود و دیگران تبعیضی قائل شود، خود را با مردم عادی هم سطح می کند.۲۳ «فرزانه همیشه لیاقت دارد که به مردمش اندرز دهد تا کسی مطرود نشود. استاد طرفدار کسی نیست، او به صالحان و گناهکاران خوشامد می گوید.۲۴ انسان کامل در مکتب تائوئیسم میان اشیا تفاوتی قائل نمی شود بلکه عدم تمییز بین اشیاء از سوی او بدان معنا است که او از وجود تفاوت میان اشیا آگاه است اما چون از چشم روحانی برخوردار است از ورای رنگین کمان اشیای متغیر آن واحد که همه چیزها تجلیات گوناگون او هستند را شهود می کند.« پس جهان ساخته از جفت های متضاد است مانند مثبت و منفی زندگی و مرگ و چیزهایی که به نظر متضاد می آیند همگی تجلیات مختلف تائو می باشند. «چون زندگی هست، مرگ هست. چون مرگ هست، زندگی هست. چون ممکن هست، نا ممکن هست و چون نا ممکن هست، ممکن هست.»۲۵ طبیعت به طور دائم می سازد و می سوزد لیکن خود حقیقت همچنان ثابت و مستقر باقی می ماند و اتحاد با حقیقت باعث می شود تا ذهن انسان حقیقی هیچ گاه مشوش نشود.۲۶ با توجه به این مطالب، در می یابیم که انسان کامل – فرزانه در حکمت اشراق و مکتب تائوئیسم، مفاهیمی بنیادین و قریب به یکدیگر هستند که جایگاه و اهمیت خاصی در حوز فلسفه دارند. همچنین هریک از این مفاهیم خصوصیاتی دارند که در برخی اشتراک و در برخی دیگر با هم تفاوت دارند. در ادامه به بیان مهم ترین نقطه اشتراک و اختلاف موجود میان آنها خواهیم پرداخت.

اشتراک در داشتن جایگاه ویژه: بر اساس نظر لائوتزو و چوانگ تزو، انسان کامل به دلیل کمال روحی خود خواسته یا ناخواسته در جهان بالاترین جایگاه را به خود اختصاص می دهد. یعنی وی به دلیل کمالی که دارد قادر است از جهان مادی دست بشوید و خود را به جهان معنوی مّصل کند و درست به دلیل همین کمال و خصوصیات بارزی که دارد در میان مردم از جایگاه ویژه ای برخوردار شده و به مقامات عالی دنیوی هم نائل می شود. از سوی دیگر چون در  فرزانه  بازگشت به حالت پو(حالتی که در آن اصل وو-ووی رعایت می شود) رخ می دهد و انسان مانند کودکی پاک نهاد می شود در این صورت اگر فرزانه بر رأس حکومت باشد بی تبعیض بر مردم حکومت می کند. چوانگ تزو می گوید به لحاظ عرف ایده آل ترین شکل مدیریت امور سیاسی در آن است که حاکم همه احکام و ضوابط را برای خودش وضع کند و بدین گونه بر مردم حکم راند اما چنین چیزی جز فضیلتی گمراه کننده نیست و حکمرانی بر جهان بر اساس چنین اصلی شبیه آن است که کسی بکوشد در اقیانوس پیاده راهپیمایی کند یا با دست خالی رودخانه بزرگی حفر کند و یا بر پشت پشه ای کوهی بگذاریم که آن را حمل کند.۲۷ «فرزانه در به کار گرفتن همه چیز قابل است. چنان که هیچ چیز برای او بی مصرف نیست.»۲۸ «او(فرزانه) به چنان بی تأثری کاملی رسیده است که زندگی و مرگ به طور یکسان برایش بی تفاوت هستند و از هم پاشیدن جهان تأثری در او به وجود نمی آورد. خردمند حقیقی، با ماندن در بی عملی فرصت های عدم دخالت خود را به کار خواهد برد تا تمایلات طبیعی اش۲۹ آزادانه جاری و ساری شوند. امپراتوری از این که به دست این مرد سپرده شده است، بهبود خواهد یافت. بدون استفاده از قوا و حواس جسمانی خویش بی حرکت می نشیند… جذب مراقبه می شود و همه چیز را هم چون صاعقه به جنبش در خواهد آورد…»۳۰  انسان کامل با قوانینی که ساخته دست بشر است و اموری ظاهری است بر جهان حکم نمی راند بلکه او با تصحیح درون افراد آنها را مطیع خود می کند و در این صورت جهان خود به خود به سوی نظم حرکت می کند و به جهانی ایده آل مبدل می شود. این چیزی جز اجرای اصل وو–وی۳۱، یا، وی–وو–وی۳۲ نیست. در تائوته چینگ آمده است:«مردم از حکومت وی بر خود احساس ناراحتی و فشار نمی کنند، زیرا او کسی را مجبور به کاری نمی کند. بلکه تلاش می کند تا درون وی را صیقل دهد و او را با حقیقت آشنا کند. فرزانه  با خالی کردن ذهن مردم آن ها را رهبری می کند و  با تضعیف جاه طلبی ها و تحکیم اراده شان درون آن ها را غنی می سازد. او به آن ها کمک می کند تا از دانسته ها و آرزوهای۳۳ خود  خالی شوند.»۳۴ در حکمت اشراق نیز انسان کامل به بالاترین جایگاه دست می یابد و سرآمد هم موجودات می شود. هرچند در نظام سهروردی برای انسان کامل مراتب ذکر شده است اما قطب به معنای رهبر بزرگ اهل طریقت و حقیقت در بالاترین مراتب قرار دارد. وی از اولیاء الله است و در عالم وجود به منزل روح است در بدن. قطب را از آن جهت قطب گویند که مدار جهان وجود بر او است. قطب از مردان خدا است که ارشاد و هدایت خلق بدو واگذار شده و مدار متصرفات او از عرش تا فرش است.۳۵ پس در حکمت اشراق نیز انسان ها نیازمند کسی هستند که بر آنها حکومت کند و آنها را در راهی که پیش گرفته اند هدایت کرده و مسیر را برایشان هموار کند. این شخص افراد را به راه راست هدایت می کند و مردمان بی آن که از فرامین وی ناراحت شوند دستورات او را انجام می دهند. این نکته در ادیان مختلف به خصوص دین مبین اسلام نیز دیده می شود. پیامبران و امامان در شرایط و زمان های مختلف حکومت دینی یا سیاسی یا هر دو را به عهده داشتند و برای هدایت انسان ها کوشیدند. از این رو مهمترین نقطه اشتراک میان  «انسان کامل» در حکمت اشراق و  فرزانه در مکتب تائوئیسم دست یابی آنها به بالاترین جایگاه و حکومت بر مردمان است. 

تفاوت در ریشه فکری: یکی از ویژگی های مشترک بین پیامبر، انسان کامل و… در حکمت سهروردی و استاد، حکیم و فرزانه در مکتب تائوئیسم، دست یابی  به قدرتی است که فرد را به انجام اعمال خارق العاده قادر می کند.۳۶ این خصوصیت در عین حال یکی از تمایزات حکمت اشراق و مکتب تائوئیسم نیز هست.

در اندیشه سهروردی، از آن جا که انسان موجودی نیمه مادی و نیمه معنوی است، به علّت  داشتن بعد و تعلّق شدید به مادیات نمی توان از او انتظار داشت که به یکبارگی و با تمام وجود به عقل و نور مجرد  مبدّل شود و فرشته شود. امّا به دلیل آن که انسان نفس ناطقه ای دارد که  نور است و استعداد تشبه و تقرب به عالم انوار و عقول در او فراوان است و تا حد زیادی می تواند خود را از تعلّقات مادّی رها کند و به انوار و عقول بپیوندد و رسیدن به حد نهایت این ظرفیت و توان تجردی که برای او ممکن است کمال او است.۳۷ سخنان سهروردی در این باب چنین است:«…و چون شواغل و موانع تن و قوایی او برخیزد و نفس، عارف شود بر حقایق، لذّتی عظیم یابد به مشاهده ملکوت و به اشراق نور حق تعالی، چنان که در قرآن آمد : وُجوهٌ یَومَئِذٍ ناضِره الآیه ۳۸ و آیتی دیگر فی مَقعَدِ صِدقٍٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر۳۹ و عندیت آن است که حجاب برخیزد و موانع برداشته شود و نَظَرَ در اِلی ربها ناظِرهٌ – آن است که انوار حق تعالی بر ذوات شریف اشراق کند و لذت و شادی تمام در یابند به تجلی حق تعالی و پیدا شدن او که نفس بدان زنده شود و به نوری که از جلال حق برایشان تابد لذّتی وافر دریابند که “لَهُم اَجرُ هُم وَ نورُ هُم”.۴۰»۴۱ پس، در حکمت اشراق، هرگاه تابش اشراقات علویه بر نفوس استمرار یابد ماده عالم مطیع آنها می شود و دعا و خواسته آن ها در عالم اعلی شنیده و اجابت می شود.»۴۲ خود شیخ در این باره می گوید:«… و هر که حکمت بداند و بر سپاس و تقدیس «نورالانوار» مداومت نماید ، او را “خرّه کیان”۴۳   بدهند و “فرّ نورانی” ببخشند… و رئیس طبیعی شود عالم را۴۴ ، او را از عالم اعلی نصرت رسد… و خواب و الهام او به کمال رسد.۴۵» اما، انواری که بر سالکان و اهل تجرید۴۶ اشراق می شود، انواع و اشراقشان به مراتب سالکان بستگی دارد.۴۷ «بر هریک از مبتدیان و متوسطان و منتهیان انوار متفاوتی اشراق می شود.»۴۸ «گاه این انوار به سالکان قدرت می دهد که بر آب یا در هوا راه روند و گاهی آنها را با بدن هایشان به بالا (عالم مثل) می برد تا به بعضی از بزرگان پیوسته و با آن ها دیدار کنند.»۴۹ از این رو «برای وصول سالک طریقت شرایطی لازم است. از جمله این که صبر و پایداری پیشه کند و به خداوند تقرب جوید و کم بخورد و شب زنده داری کند… اخلاص در توجه  به  نورالانوار  داشته باشد و از گناهان خویش توبه کند. »۵۰ در ارتباط با مسأله وصال معنوی و حالت نفس پس از مرگ سهروردی راه هایی را نشان می دهد که به وسیله آنها نفس می تواند در عین تعلّق به بدن از بندهای مادی خویش رهایی یابد. هدف هر انسانی باید همین باشد چه هر نفس صرف نظر از درجه ای که دارد در هر لحظه از زندگی خود در جستجوی نور اعلی است حتّی اگر خود از منظور اصلی جستجوی خویش هم آگاهی نداشته باشد.»۵۱ پس، اولین و مهم ترین مفهوم ولایت، معرفت کامل به حقیقت غایی در خصوص حق جهان و ارتباط میان حق و جهان است. انسانی که به مرتبه ولایت رسیده باشد به وضوح واقف است که او جلوه ای از حق بوده و لذا در گوهر با او یکی بوده و در نهایت خود حق است و همه کثرات تجلّیات حق هستند. این همان علم به وجودی واحد است.۵۲ مبنای وجودی نبوت و رسالت هم بر همین مضمون است.۵۳ اندیشه انسان کامل در وجود امام، نبیّ و رسول تجسم می یابد. به تعبیری این سه خلفای خدا هستند. شایان ذکر است از نظر شیخ اشراق نبی شرایطی دارد:«یکی آن که مأمور باشد از عالم اعلا به ادای رسالت و این یک شرط خاص است به انبیاء و باقی چون خرق عادات و انذار و مغیبات و اطّلاع بر علوم بی استاد نیز شاید که اولیا و بزرگان حقیقت را باشد و لازم نیست که هر یک از انبیاء در حقایق به طبقه علیا باشد که بسیاری از محققان و علمای این مدت چون ابوبکر و عمر و عثمان و علی و حسن بصری و بوسهل تستری و… و امثال ایشان بر انبیای بنی اسرائیل به علوم فزون باشند.»۵۴ پس «نبی باید از عالم اعلی به ادای رسالت و اصلاح نوع مأمور باشد. علم را از طریق روح القدس و بدون تعلیم از بشر کسب کند. هیولی و مادّه عالم طبیعت در حوادثی مثل زلزله و ماه و خورشید گرفتگی و امور دیگر از نبی اطاعت کنند و از غیب و حوادث گذشته و آینده آگاهی دهد.»۵۵ از این شرایط فقط شرط نخستین مخصوص انبیاء است و بقیه شروط در اولیا و اهل تجرید نیز قابل حصول است. همچنین نبی برای انجام وظایف خود باید از امکانات خاصی برخوردار باشد. سهروردی بر این اساس آیه «علّمه شدید القوی»۵۶ را چنین تفسیر می کند که تعلیم نبیّ از عالم قدس یا همان عقل فعّال است که نبی را یاری می کند. خداوند او را به قوه غیر متناهی خود مدد می رساند. از این رو، سهروردی قائل است که «نبیّ متّصل به روح القدس می شود و از او علم اخذ کرده و از آن قوه ای نورانی و خاصیت تأثیر کسب می کند.»۵۷

از سوی دیگر، نیازی به تأکید نیست که مقام فرزانه (حکیم، استاد) در مکتب تائوئیسم ناگهان به دست نمی آید و حتّی مراتب قبل از آن نیز که شامل مراحل مقدّماتی بسیار است تنها به قیمت کوشش هایی به دست می آید که گروه بسیار قلیل از مردمان قادر به انجام آن هستند. «آیا برای انتظار کشیدن شکیبایید تا زمانی که گِلتان ته نشین شود و تنها آب زلال باقی بماند؟»۵۸  «روش های مورد استفاده برای رسیدن به این هدف به ویژه در آیین دائو دشوار است. این شیوه ها برای نژادهای غیر زرد پوست اغلب غیر قابل اجرا است. پس طبیعت آیین دائو مستلزم پنهان کاری است و این آیین آموزه ای بسته است و فقط برگزیدگان مخاطب آن هستند و نمی توان بدون استثنا آن را به همه پیشنهاد کرد. زیرا همه قادر به درک آن به ویژه قادر به تحقّق آن نیستند. برای مثال می گویند که لائوتزو تعالیم خود را تنها به دو نفر از شاگردانش منتقل کرد و آنان خود ده نفر دیگر را تربیت کردند.» ۵۹ البتّه این بدان معنا نیست که تائو فقط به افراد خاصی افاضه می کند و به بقیه یا کمتر فیض می رساند یا اصلا فیض نمی رساند. بلکه باز هم اشاره به قابلیت خود افراد و تلاشی که انجام می دهند دارد. پس «آن که زندگی اش را وقف رسیدن به دائو می کند باید صمیمانه در دل فروتن و در کارها ناخودنما باشد. اگر او با کسانی است که دائو را پیروی می کنند خود نیز باید با پیروی دائو همدلی نشان دهد. اگر با کسانی است که از زیان رنج می برند او نیز باید با زیان دیدگان همدلی نشان دهد.»۶۰ همچنین چوانگ تزو در فلسفه خود گفته بود که هرکس به کنه تائو واصل شود به حیات ابدی نائل می شود و هیچ درنده و گزنده ای به او زیان نمی رساند. لائوتزو نیز در سخنانش آورده هنگامی که فرزانه خود را به تائو بسپارد، تائو او را از فیض بیکران خود بهره مند می کند. چنین فردی کم کم به انجام خارق العاده ای قادر خواهد شد. در تائو ته چینگ آمده:«اگر سرمشقی برای دنیا باشی، ظهور تائو در تو نیرومند خواهد بود و کاری نخواهد بود که نتوانی انجام دهی.»۶۱ «کسی که همواره با تائو یگانه است هر جا که بخواهد می رود بدون خطر. او هماهنگی جهان را می فهمد، حتی در حین دردی بزرگ، زیرا او آرامش را در قلب خود یافته».۶۲ از این قطعات و ابیات مشابه با آن به مرور زمان برداشت های آمیخته با خرافه صورت گرفت و از آن جا که سحر و جادو از علائق کهن چینیان به ویژه پیروان آیین تائو بوده است۶۳ و با توجه به این که ریشه فکری سهروردی و لائوتزو متفاوت از یکدیگر است(به طوری در افکار شیخ اشراق زمین های دینی و اسلامی نقش و تاثیر مهمی دارد، در حالی که در افکار فیلسوفان تائویی- به ویژه لائوتزو به عنوان پایه گذار مکتب تائوئیسم-چنین زمینه ای وجود ندارد) انسان کامل از نظر شیخ اشراق شخصی در مقام انبیای الهی و امامان است، امّا فرزانه از نظر لائوتزو مقام و مرتبه دینی ندارد. از این رو انجام اعمال خارق العاده توسط آنها نیز با یکدیگر تفاوت دارد و به نتایج مشابه ختم نمی شود. زیرا اعمال خارق العاده در پیامبران معجزه نام دارد. این در حالی است که مراد لائوتزو و دیگر حکیمان تائویی به مرور ایام به انجام اعمال آمیخته با سحر و جادو تبدیل شد.

نتیجه

با وجود نقاط اشتراک زیادی که میان انسان کامل در حکمت اشراق و فرزانه در مکتب تائوئیسم مطرح شد از نظر نگارنده این مفاهیم جایگاهی نزدیک به یکدیگر دارند هر چند که تفاوت میان آن ها را نباید نادیده گرفت.

* کارشناس ارشد رشته فلسفه محض از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال. این مقاله برگرفته از رساله نگارنده با راهنمایی آقای دکتر محمّد هادی قندهاری (استادیار دانشگاه آزاد واحد تهران شمال) است.

** پی نوشت ها در دفتر مجله موجود می باشد.

منابع فارسی

۱٫ ابراهیمی دینانی،  غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، ۱۳۸۳, چاپ ششم، تهران،  انتشارات حکمت. //  ۲٫ انصاری، خواجه عبدالله، کشف الاسرار و عدّه الابرار ، ۱۳۴۴ ه ش ، تحریر میبدی، ده جلد، به اهتمام علی اصغر چاپ اول,  تهران، حکمت.  //  ۳٫ ایزوتسو، توشیهیکو، صوفیسم و تائوئیسم، ۱۳۸۵, ترجمه محمّد جواد گوهری، چاپ سوّم، تهران، نشر روزنه.  //  ۴٫ بایر ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ۱۳۸۱, ترجمه علی اصغر حکمت، چاپ دوازدهم، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.  //  ۵٫ جای، چو، تاریخ فلسفه چین، ۱۳۸۶، ترجمه ع پاشایی ، چاپ اوّل، تهران، نگاه معاصر.  //  ۶٫ سجادی ، سیّد جعفر ، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ، ۱۳۸۶ ، چاپ هشتم ، تهران ، انتشارات طهوری.  //  ۷٫ سهروردی ،  شهاب الدّین  یحیی، مجموعه  مصنّفات ، ۱۳۹۶ ق,، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ج ۱ .  //  ۸٫ سهروردی ،  شهاب الدّین  یحیی، مجموعه  مصنّفات ، ۱۳۹۷ ق ، تصحیح و مقدّمه ی کربن  ، انجمن فلسفه ی ایران، ج ۲ .  //  ۹٫ سهروردی ، شهاب الدّین  یحیی،   مجموعه مصنّفات شیخ اشراق ،۱۳۹۷ ق، تصحیح سید حسین نصر ، تهران ، انجمن حکمت و فلسفه ایران  ، جلد ۳  //   ۱۰٫ سهروردی،  شهاب الدّین یحیی، حکمه الاشراق ، ۱۳۶۷ ه ش،  ترجمه سیّد جعفر سجّادی ، تهران، دانشگاه تهران.  //  ۱۱٫ سهروردی،  شهاب الدّین یحیی ، حکمه الاشراق، ۱۳۸۸،  ترجمه دکتر فتحعلی اکبری، چاپ اوّل  ، تهران، انتشارات علم .  //  ۱۲٫ شایگان، دایوش،  ادیان و مکتب های فلسفی هند،  ۱۳۸۶ ، چاپ ششم، تهران، انتشارات امیر کبیر .  //  ۱۳٫ شریف، میر  محمّد، تاریخ فلسفه در اسلام ،۱۳۶۲،  ترجمه نصرالله پورجوادی, جلد ا، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.  //  ۱۴٫ شهرزوری، شمس الدّین  محمّد  ، شرح حکمه  الاشراق ، ۱۳۷۲ ش، تصحیح حسین ضیایی  ، تهران  ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.  //  ۱۵٫ غفاری، سیّد  محمّد خالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ۱۳۸۰,  چاپ اوّل، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی .  //  ۱۶٫ گنون، رنه، نگرشی به مشرب باطنی اسلام و آیین دائو،  ۱۳۸۷ ، ترجمه دل آرا قهرمان، چاپ اوّل، تهران، حکمت .  //  ۱۷٫ لائوتزو، تائوته چینگ  ، ۱۳۷۹، ترجمه امیرحسن قائمی، تهران، ناشر امیر حسن قائمی .  //  ۱۸٫ لائوتزو،  تائوته چینگ، ۱۳۸۸ ، ترجمه فرشید قهرمانی، چاپ هفتم، تهران، نشر مثلث .  //  ۱۹٫ لائوتزو، دائو راهی برای تفکّر   ,۱۳۸۷، ترجمه ع پاشایی، چاپ چهارم ، تهران، نشر چشمه .  //  ۲۰٫ نصر, سیّد حسین, سه حکیم مسلمان ، ترجمه احمد آرام،  ۱۳۸۲, چاپ پنجم، تهران,  انتشارات علمی فرهنگی  .  //  ۲۱٫ ویلهلم ، ریچارد ، راز گل زرین  کتاب زندگی به روایت چینیان ، ۱۳۸۸ ، ترجمه و توضیح ریچارد ویلهلم با گفتاری از کارل گوستاو یونگ ، سیمین موحّد ، چاپ دوّم، تهران ، نشر ورجاوند.  //  ۲۲٫ یولان ، فونگ، تاریخ فلسفه در چین، ۱۳۸۰، ترجمه فرید جواهر کلام، چاپ اوّل، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز .

منابع لاتین

۱) Koyanagy, Shigete,)1942 ( ,The Tao of Lao-tzu,Chuang tzu and Taoism,Tokyo .  //  ۲) yu lan  Fung .)1952.(  A history of Chinese philosophy.Translation by Derk Bodde.2vols.princeton university press.  //  ۳)   Slingerland, Edward, (2003) . Effortless Action: Wu-Wei As Conceptual Metaphor and Spiritual  Ideal in Early China. New York: Oxford University Press.  //  ۴)  Creel, Herrlee G . (1970) . What is Taoism  Chicago: University of Chicago Press..