گفت و گو با دکتر ضیاء موحد، استاد فلسفه و منطق: عنصر خیال در منطق و ریاضی بسیار تاثیر گذار است

 

فاطمه باباخانی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

ضیا موحد فیلسوف است و هم­زمان شاعر. فلسفه­ای که او به آن مشتغل است البته یکسر متفاوت از طریق اندیشیدن هایدگر است، او فیلسوفی تحلیلی است، اما جالب است که هم­چون فیلسوف آلمانی به ارتباط وثیق میان شعر و اندیشه باور دارد. او انتقادهای جدی­ای نیز به شاعران معاصر دارد و عمده­ی اشعار ایشان را خالی از محتوای فلسفی یا لااقل بن­مایه­های فلسفی می­داند، ادعایی که حتما برای طرفداران این شاعران بحث­برانگیز است. به تازگی از او مجموعه شعری دوزبانه منتشر شده که بهانه ما شد تا نقبی بزنیم به اندیشه­هایش در مورد رابطه شعر و فلسفه و آخرین نظراتش در مورد شاعران معاصر:

  • مجموعه­ای از اشعار شما به تازگی منتشر شده است، این مجموعه با چه انتشاراتی چاپ شده و چه ویژگی­هایی دارد؟

این مجموعه­ «آوازهای آبی» نام دارد و به شکل دو زبانه توسط نشر هرمس به تازگی منتشر شده‌است.

  • چه مزیت­هایی چاپ کتاب به شکل دوزبانه دارد که شما مجموعه جدید خود را با این مولفه به چاپ رساندید؟

به نظر من اشعار ما باید به کشورهای دیگر معرفی شود و راه مهم آن معرفی نشر دو زبانه یا چند زبانه این آثار است. من اهمیت این موضوع را زمانی که در چند فستیو­ال­ جهانی حضور پیدا کردم، دریافتم.  

  • در چه فستیوال­هایی شما حضور داشتید؟

مهم­ترین آن‌ها فستیوال­ جهانی هلند و فستیوال سالانه دنیا بود. البته دعوت­هایی هم از کشورهای دیگر داشته‌ام که رد کرده‌ام و اخیراً هم برای شرکت در فستیوالی در کردستان عراق دعوت شده­ام که هنوز جواب قطعی نداده­ام.

  • شعر معاصر ایران تا چه در دنیا شناخته شده است؟

عموماً  در دنیا شعر معاصر ایران را با نام­های فروغ، نیما، شاملو  و سپهری می­شناسند این در حالی است که ما در ایران شاعران مطرح دیگری هم داریم که به دلیل عدم ترجمه آثارشان شناخته شده نیستند. شما ببینید زمانی که آقای موسی اسوار، در یک نشریه مهم عربی به شکل اختصاصی شعر معاصر ایران را ترجمه کرد، این کار در دنیای عرب و میان دوست­داران ادبیات انعکاس زیادی داشت  و نقدها و یادداشت­های زیادی بر آن نوشته شد. نکته مهم این است که آنها با چاپ این مجموعه متوجه شدند که غیر از این چهار شاعری که عرض کردم در ایران  شاعران دیگری هم هستند.

  • آیا اشعاری از شما هم در این مجموعه چاپ شده بود؟

بله. علاوه بر این برخی شعرهای من به زبان­های سوئدی، انگلیسی، آلمانی، عربی، کردی و ترکی ترجمه شده است که من از کیفیت ترجمه آنها مطلع نیستم.

  • این امر دلیلی نبود که شما خودتان دست به کار شده و شعرهایتان را به شکل دوزبانه منتشر کنید؟

بله. زمانی که ما خودمان یک ترجمه انگلیسی دقیق به دست خواننده بدهیم می­توانیم مطمئن باشیم که خواننده نیز می­تواند با آن‌چه شاعر سروده است ارتباط درست برقرار کند.

  • به نظر شما هر شعری را می­توان به زبان دیگری ترجمه کرد؟

خیر. من برای چاپ این مجموعه به شکل دو زبانه ناچار شدم از برخی شعرها صرف­نظر کرده و آنها را حذف کنم چون در ترجمه انگلیسی، این شعرها خوب از کار درنمی­آمدند و به‌خصوص موزیک شعر و واژه‌آرایی از بین می­رفت. البته باید از آقای سعید سعیدپور مترجم این اشعار که تجربه زیادی در ترجمه از فارسی به انگلیسی دارند تشکر کنم.

  • به نظر شما می­توان بین شعر و منطق رابطه­ای برقرار کرد و این ارتباط چگونه است؟

مسلماً. جان میلتون شاعر بزرگ انگلیسی که سراینده بهشت گمشده، بزرگ­ترین منظومه روایی انگلیس است یا کالریج که علاوه بر شاعر و منتقد ادبی، در فلسفه نیز دستی داشته هر کدام کتاب‌هایی در منطق نوشته‌اند. مثال دیگر لوئیس کارول،  استاد دانشگاه آکسفورد، ریاضی دان، شاعر و نویسنده ی کتاب “آلیس در سرزمین عجایب” است که علاوه بر شعر در این حوزه­ها نیز فعالیت کرده است.

  • آیا این میان منطق که در آن عنصر خیال و عاطفه جایی ندارد با شعر که در آن این عنصر نقش فعال دارد تداخل ایجاد نمی­کند؟

خیر. اتفاقاً عنصر خیال در منطق و ریاضی دست بالا را دارد. ریاضی‌دان باید از تخیل قوی برخوردار باشد. در ایران ما فیلسوفانی داریم که منطق جزو تحصیلات­شان بوده و همچنین دارای دیوان اشعار بوده­اند. آنچه در ریاضی و منطق غالب نیست و در شعر وجود دارد عنصر عاطفه است. اما به شاعران بزرگ ایرانی که نگاه کنید می­بینید که مثلاً خیام ریاضی­دان بزرگی بوده یا ملاهادی سبزواری و اخیراً علامه طباطبایی که شعر می­گفتند.

  • به نظر شما شعرهای معاصر تا چه حد به فلسفه و منطق نزدیک شده است؟

منطق در همه انسان­ها مشترک است، به این معنی که اطلاع از منطق در سطح شهودی برای همه یکسان است اما تفاوت­ در این‌جا مانند تفاوت در دانستن و ندانستن دستور زبان فارسی است برای فارسی‌زبانان. ما در دانش زبانی با هم مشترک و در مقدار منطق به شکل شهودی با هم یکسانیم. اما اندیشه فلسفی محتاج این است که فرد بن­مایه فلسفی داشته باشد. من در شعر معاصر این بن­مایه را ضعیف می‌بینم. این در حالی است که در شعر کهن و در اشعار شاعرانی نظیر حافظ، مولوی و خیام بن­مایه­های فلسفی محکمی وجود دارد. این شاعران در نظام خاصی پرورش پیدا کرده­اند. به نظر من اشعار معاصران بیشتر دارای بن­مایه­های اجتماعی و سیاسی است و گاهی هم بازی‌های زبانی صرف.

  • به نظر شما فروغ در آخرین مجموعه شعری خود نتوانسته است که به این فضا نزدیک شود؟

مجموعه آخر فروغ (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) بیشتر یک شعر اعترافی و دارای زمینه­های اجتماعی است. در این مجموعه شعری ما به شکل واضحی با انتقاد از طبقه متوسط و روشنفکر ایرانی مواجهیم.

  • شما در شعرتان از چه شاعران و فیلسوفان غربی الهام گرفته­اید؟ و آیا شعر شما این بن­مایه فلسفی را دارد؟

بله. شما باید این تأثیر را در اشعار من پیدا کنید. مثلاً در شعر من شما با نگاه متفاوتی نسبت به زن مواجه می­شوید.

  • این نگاه شما به زنان چه تفاوتی با دیگر شاعران دارد؟

برخورد صرفاً رمانتیک و احساساتی نیست. همیشه اندیشه‌ای هم در آن مستتر است.

  • یعنی شما معتقدید شاعرانی نظیر شاملو هم برخوردشان با این مقوله به شکل رمانتیک بوده است؟

شعر شاملو فراز و فرود دارد.  فروغ نیز نسبت به این ویژگی در شعر شاملو انتقاداتی را نسبت به این شاعر وارد کرده و گفته است که شاملو خیلی احساساتی در مورد زنان صحبت کرده است. به عنوان مثال شما به این شعر نگاه کنید: «عشق تو مرا تسلا میدهد نیز وحشتی از آن که این رمه آن ارج نمی داشت که من تو را ناشناخته بمیرم» این شعر کاملا با اومانیسمی که شاملو در شعرهای دیگر خود دارد متفاوت است.

به نظر شما چرا شاعران معاصر ما نتوانسته­اند یک نگاه فلسفی را در شعر خود دنبال کنند؟

این به عدم مطالعات وسیع این شاعران برمی­گردد. شما نگاه کنید به شاعری مانند ترانس ترومر که امسال جایزه نوبل ادبی را گرفته است. این شاعر در کارهایش اصلاً نگاه سیاسی ندارد و به کارهای سیاسی هم کاری ندارد. اما در شعر خود یک نگاه فلسفی را دنبال می­کند. همچنین شما زمانی که آثار شاعران قرن بیستم را مطالعه کنید می­بینید که مثلاً در انگلیس ۹۰ درصد شاعران فارغ­التحصیلان دانشگاه بوده­اند با تحصیلات فلسفی و ادبی.

  • آیا شعرهای شما گویای دغدغه­های فلسفی شماست؟

این را باید از اشعار من دریافت. آن‌چه مسلم است در شعرهای من همیشه اندیشه و احساس با هم وجود دارند و به هم گره خورده‌اند.