فلسفه در دادگاه ایدئولوژی اثر جدید دکتر رضا داوری اردکانی (رئیس فرهنگستان علوم و استاد فلسفه دانشگاه تهران)

 

انتشارات سخن، چاپ اول: ۱۳۹۰

کتاب «فلسفه در دادگاه ایدئولوژی» متضمن هفت مقاله یا یادداشت است که هر یک از این یادداشتها در مناسبتهای خاص برای پاسخ­ دادن به بعضی اشکالها و اعتراضها و رفع سوءتفاهمها و نشان دادن بی­بنیادی نزاعهای ظاهرآً فلسفی نوشته شده است به طوری که نویسنده در مقدمه کتاب می­نویسد: «در این نوشته­ها گرچه دفاع از خود ظاهرتر است، اما در حقیقت از فلسفه دفاع شده است… هرکس که به فلسفه وارد می­شود در مباحث و مسائل، نظری دارد و طبیعی است که از نظر خود دفاع کند… در این دفتر من با دو گروه بحث کرده­ام. گروهی که گرچه اهل قلم و بیانند، فلسفه نخوانده و داعیه فلسفه­دانی هم ندارند، اما شاید تعلقی به یک ایدئولوژی داشته باشند. این گروه گاهی با هرچه که در دایره ایدئولوژی آنها نگنجد، مخالفت می­کنند و مهم اینکه چون ایدئولوژی به عمل تعلق دارد، اینان هم از همه توقع عمل سیاسی بر وفق ایدئولوژی خودشان دارند. بعضی از اینان که سری به فلسفه می­زنند و معمولاً چیزهایی از فلسفه معاصر می­خوانند و دعاوی ایدئولوژیک را با تعبیرها و اصطلاحهای فلسفی می­آرایند، آشوب فکری را شدت می­بخشند.

گروه دوم کم و بیش درس فلسفه خوانده­اند و قهراً با فلسفه­هایی موافقند و با فلسفه­هایی میانه ندارند. این گروه اگر به شدت تحت تأثیر ایدئولوژیها نباشند، وارد نزاع و جدال نمی­شوند. چنانکه غالب استادان فلسفه ما خود را از نزاعها و جدالهای بیهوده برکنار نگه داشته­اند و آنها که وارد شده­اند، ورودشان می­توانسته است دو وجه داشته باشد. یکی اینکه خود ندانسته مسخر یک ایدئولوژی باشند و آن ایدئولوژی را فلسفه بدانند. وجه دیگر این است که قصد مقابله با این وضع را داشته باشند، یعنی وقتی کسی ایدئولوژی می­گوید و نامش را فلسفه می­نهد، بخواهند به او تذکر دهند که این دو را با هم خلط و اشتباه نکند». نویسنده در بخش دیگری از مقدمه کتاب می­نویسد: «من نگفته­ام که مخاطبان من بر خطا هستند و نادرست گفته­اند. نظر من این است که آنها سخن مرا به محکمه ایدئولوژی برده­اند و درباره آن حکم کرده­اند و اگر خیال می­کنند فلسفه می­گویند، گفتارشان هرچه باشد، فلسفه نیست و بنابراین در غالب موارد نزاعها بی­وجه و بیهوده بوده است. من کاری به عقاید و آراء اشخاص ندارم، اما وقتی چیزی می­گویند که فلسفه نیست و نامش را فلسفه می­گذارند، آیا نباید و نمی­توان به آنها گفت که در نامگذاری بی­دقتی و اشتباه کرده­اند».

عناوین فصلهای کتاب عبارتند از: «خلط مسائل سیاست با فلسفه»، «از فلسفه توقع مصلحت­اندیشی نباید داشت»، «فلسفه و آراء همگانی»، «این یادداشت طنز نیست، گزارش است»، «فلسفه در مواجهه با غرور و حماقت»، «خلط وجود و ماهیت: زمینه­ساز اختلافات» و «نقد وضع تفکر موجود». «فلسفه در دادگاه ایدئولوژی» نیز به عنوان نتیجه و خاتمه آمده است.

چاپ اول این کتاب در ۲۷۲ صفحه و به شمارگان ۲۲۰۰ نسخه در سال ۱۳۹۰ روانه بازار شده است.