انتشارات سخن، چاپ اول: ۱۳۹۰
کتاب «فلسفه در دادگاه ایدئولوژی» متضمن هفت مقاله یا یادداشت است که هر یک از این یادداشتها در مناسبتهای خاص برای پاسخ دادن به بعضی اشکالها و اعتراضها و رفع سوءتفاهمها و نشان دادن بیبنیادی نزاعهای ظاهرآً فلسفی نوشته شده است به طوری که نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد: «در این نوشتهها گرچه دفاع از خود ظاهرتر است، اما در حقیقت از فلسفه دفاع شده است… هرکس که به فلسفه وارد میشود در مباحث و مسائل، نظری دارد و طبیعی است که از نظر خود دفاع کند… در این دفتر من با دو گروه بحث کردهام. گروهی که گرچه اهل قلم و بیانند، فلسفه نخوانده و داعیه فلسفهدانی هم ندارند، اما شاید تعلقی به یک ایدئولوژی داشته باشند. این گروه گاهی با هرچه که در دایره ایدئولوژی آنها نگنجد، مخالفت میکنند و مهم اینکه چون ایدئولوژی به عمل تعلق دارد، اینان هم از همه توقع عمل سیاسی بر وفق ایدئولوژی خودشان دارند. بعضی از اینان که سری به فلسفه میزنند و معمولاً چیزهایی از فلسفه معاصر میخوانند و دعاوی ایدئولوژیک را با تعبیرها و اصطلاحهای فلسفی میآرایند، آشوب فکری را شدت میبخشند.
گروه دوم کم و بیش درس فلسفه خواندهاند و قهراً با فلسفههایی موافقند و با فلسفههایی میانه ندارند. این گروه اگر به شدت تحت تأثیر ایدئولوژیها نباشند، وارد نزاع و جدال نمیشوند. چنانکه غالب استادان فلسفه ما خود را از نزاعها و جدالهای بیهوده برکنار نگه داشتهاند و آنها که وارد شدهاند، ورودشان میتوانسته است دو وجه داشته باشد. یکی اینکه خود ندانسته مسخر یک ایدئولوژی باشند و آن ایدئولوژی را فلسفه بدانند. وجه دیگر این است که قصد مقابله با این وضع را داشته باشند، یعنی وقتی کسی ایدئولوژی میگوید و نامش را فلسفه مینهد، بخواهند به او تذکر دهند که این دو را با هم خلط و اشتباه نکند». نویسنده در بخش دیگری از مقدمه کتاب مینویسد: «من نگفتهام که مخاطبان من بر خطا هستند و نادرست گفتهاند. نظر من این است که آنها سخن مرا به محکمه ایدئولوژی بردهاند و درباره آن حکم کردهاند و اگر خیال میکنند فلسفه میگویند، گفتارشان هرچه باشد، فلسفه نیست و بنابراین در غالب موارد نزاعها بیوجه و بیهوده بوده است. من کاری به عقاید و آراء اشخاص ندارم، اما وقتی چیزی میگویند که فلسفه نیست و نامش را فلسفه میگذارند، آیا نباید و نمیتوان به آنها گفت که در نامگذاری بیدقتی و اشتباه کردهاند».
عناوین فصلهای کتاب عبارتند از: «خلط مسائل سیاست با فلسفه»، «از فلسفه توقع مصلحتاندیشی نباید داشت»، «فلسفه و آراء همگانی»، «این یادداشت طنز نیست، گزارش است»، «فلسفه در مواجهه با غرور و حماقت»، «خلط وجود و ماهیت: زمینهساز اختلافات» و «نقد وضع تفکر موجود». «فلسفه در دادگاه ایدئولوژی» نیز به عنوان نتیجه و خاتمه آمده است.
چاپ اول این کتاب در ۲۷۲ صفحه و به شمارگان ۲۲۰۰ نسخه در سال ۱۳۹۰ روانه بازار شده است.