منوچهر دینپرست
آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS
مکانی که امروز با عنوان مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران شناخته میشود، روزگاری “انجمن شاهنشناهی حکمت و فلسفه” در ایران بود که توانست در عمر اندک خود شاهد گویایی از سرنوشت فلسفه در ایران باشد. این مکان در زمانی تأسیس شد که وضعیت فلسفه در ایران رویاروییهای جدی فکری بود. از یک سو فلسفههای غربی که با ترجمۀ دکارت و به واسطۀ محمدعلی فروغی به ایران آمده بود، بیشتر ترویج یافت و از سوی دیگر مروجان فلسفۀ اسلامی هنوز در حجرههای خود آثار ملاصدرا و ابن سینا را به شاگردان خود با آدابی خاص آموزش میدادند.
در سالهای پنجاه نحلههای فکری سنت و مدرنیته از هر سوی به محافل فکری و دانشگاهی راه یافته و با هم در نبرد بودند. انجمن حکمت و فلسفۀ ایران در این سالها محلی جدی برای سامان دادن به گفتگو میان روشنفکران غربگرای ایرانی و مکاتب سنتی داخل و خارج ایران شد. در واقع این انجمن را میتوان نقطۀ عطفی در آموزش و پژوهش فلسفه و حکمت در تهران دانست که خود نیز وامدار کسانی بود که از ادامهدهندگان راه ملاصدرا بودند.
تأسیس انجمن حکمت و فلسفه گامی نوین بود که توانست وضعیت فلسفه را از آن سامانۀ کهن خارج و با آموزش و شگردی جدید و به خصوص حضور شخصیتهای خارجی که در تاریخ فلسفۀ ایران بیسابقه بود، شیوههای نوینی را در گسترش فلسفۀ اسلامی به کار بندد و به تشکیل سمینارها و نشستهای عمومی فلسفی بپردازد که به نوبه خود رویکردی بیهمتا بود.
ایدۀ تأسیس چنین انجمنی را کسی ارائه کرد که خود به احیای فلسفۀ اسلامی و سنتی ایرانی سخت دلباخته و علاقهمند بود. نام دکتر سید حسین نصر که پس از انقلاب اسلامی ایران مجبور شد برای همیشه جلای وطن کند، برای کسانی که علاقهمند به تاریخ فلسفه اسلامی معاصر هستند، نامی آشنا و معروف است. دکتر نصر، علاوه بر انتشار آثار فلسفی، اقدامات جالب توجهی نیز در راه احیای فلسفۀ سنتی و اسلامی داشت.
در پی عضویت دکتر نصر در مؤسسۀ بینالمللی فلسفه که در فرانسه استقرار دارد، ریموند کلیبانسکی، فیلسوف اروپایی که در آن زمان رئیس این مؤسسه بود، ضمن اعلام خبر برگزیده شدن دکتر نصر به وی پیشنهاد کرد که چرا چیزی شبیه این مؤسسه که در فرانسه هست، در ایران تأسیس نمیکنید. پس از این پیشنهاد بود که در پی رایزنیهایی که با فرح دیبا صورت گرفته بود و همین طور افزایش بهای پول نفت، دکتر نصر با مشورت کسانی چون سید جلالالدین آشتیانی، عبدالله انتظام، مرتضی مطهری، یحیی مهدوی، محمود شهابی، مهدی محقق و همین طور هانری کربن مقدمات تأسیس این انجمن را فراهم کرد.
به پیشنهاد محمود شهابی نام این انجمن را مانند انجمنهای سلطنتی بریتانیا، سوئد و جاهای دیگر، انجمن سلطنتی فلسفه گذاردند و با راهنمایی هانری کربن نام انجمن شاهنشاهی فلسفۀ ایران انتخاب شد. لذا منزل قدیمی لقمانالملک را در نزدیکی چهارراه پهلوی (ولیعصر فعلی) خریداری و آن را نوسازی کردند. انجمن حکمت و فلسفه سرانجام در تاریخ سیزدهم دیماه ۱۳۵۳ به منظور بهتر شناختن و شناساندن و گسترش میراث فلسفی و فکری ایران در دوران اسلامی و قبل از اسلام در داخل و خارج از کشور و نیز آشنا ساختن هر چه بیشتر ایرانیان با سنن فکری و فلسفی تمدنهای دیگر شرق و غرب و تطبیق و مقایسه مکتبهای مختلف فلسفی شروع به کار کرد.
این انجمن توانست طی فعالیت کوتاه خود، البته قبل از انقلاب، محلی برای حضور فیلسوفانی گردد که تا آن زمان سابقهای از حضور آنان در تاریخ فلسفه در ایران نبود. در این ایام افرادی همچون هانری کربن حضور داشتند. او توانست در این مدت ضمن آشنایی بیشتر با دیگر متفکران ایرانی گفتگوهای مفصلی را در بارۀ شیعه با علامه طباطبایی انجام دهد که این گفتگوها بعدأ به صورت کتابی منتشر شد. کربن که بسیار علاقمند به سهروردی بود، با همکاری دکتر نصر مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق را منتشر کرد. نگاه و تأمل کربن به فلسفۀ ایرانی راهی را گشود که توانست به مباحث فلسفۀ تطبیقی ختم گردد. فلسفۀ تطبیقی کربن با محوریت پدیدارشناسی بعدها منجر به انتشار آثاری مانند “اسلام ایرانی” شد که امروزه یکی از مهمترین آثاری است که در زمینۀ اسلام در ایران، به خصوص حضور تشیع، میتوان مشاهده کرد.
همچنین حضور پروفسور ایزوتسو نیز که با مدد مهدی محقق به ایران آمده بود، زمینهای شد که ایزوتسو مدتی را در این انجمن به تدریس در بارۀ عرفان اسلامی با تأکید بر آراء ابن عربی و همچنین ذن پرداخت. ایزوتسو در این مدت کتاب ذن را منتشر کرد که این کتاب یکی از مهمترین آثار در زمینۀ فلسفههای بودیسم شرقی محسوب میشود. ایزوتسو در این ایام مشغول ترجمۀ آثاری از غزالی و ملاصدرا به ژاپنی نیز بود. همکاری سید جلالالدین آشتیانی با کربن در راه انتشار منتخبات آثار فلسفی حکمای الهی در این انجمن نضج گرفت. انتشار آثار فلسفی و حکمی که تا پیش از این چنین آثاری در دسترس نبود، یکی از کارهای مهمی بود که این انجمن آن را پایهگذاری کرد.
انتشار مجلۀ “جاویدان خرد” را نیز میتوان به عنوان یکی از اقدامات مهم این انجمن دانست. تا قبل از انتشار این نشریه هیچ نشریهای که به موضوعات فلسفه و حکمت به صورت اختصاصی پرداخته باشد، نداشتیم. این نشریه که به زبانهای فارسی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی در شمارگان ۳۰۰۰ نسخه منتشر می شد توانست طی مدت کوتاهی که پنج شماره از آن منتشر شد در محافل بینالمللی فلسفه به طور جدی طرح گردد.
همچنین انجمن توانست چنان در فضای نوین و پرنشاط آن زمان تأثیرگذار باشد که با تشکیل کلاسهای آزاد، که همه بر اساس قرائت و تفسیر متون اصیل فکری و فلسفی اداره میشد، شاگردان خوبی را در این حوزه بپروراند. در حال حاضر هر یک از این شاگردان خود استاد برجستهای هستند. برنامۀ آموزشی این کلاسها بدین گونه بود: اصول فلسفه تطبیقی به زبان انگلیسی و متون عرفانی فصولالحکم ابن عربی توسط پروفسور ایزوتسو ارائه میشد. متون فلسفی ایرانی، شرح هدایۀ ملاصدرا توسط دکتر زریاب خویی و شواهدالربوبیه توسط دکتر جواد مصلح و شرح گلشن راز توسط دکتر نصر ارائه میشد. مرحوم هانری کربن حکمت عرشیۀ ملاصدرا را به عربی و فرانسوی و دکتر پرویز مروج مکاتب فلسفی معاصر آمریکا را تدریس میکرد. پروفسور توشیو کورودا تاریخ تفکر ژاپنی را برای دانشجویان میآموزاند. اگرچه باید به دو کلاس دیگر دکتر نصر هم اشاره کرد که یکی در بارۀ تصوف و دیگری در بارۀ سنت فلسفۀ اسلامی در ایران بود. این شیوۀ تدریس را میتوان گامی دیگر در راه اشاعۀ تفکرات فلسفی در میان عموم مردم دانست. کسانی که امکان حضور در دانشگاه را نداشتند، از طریق این کلاسها توانستند با آراء فلسفی آشنا شوند. همین طور این مکان، فضایی برای گفتگوهای آزاد میان فیلسوفان شد که آراء خود را عرضه کنند.
رویهمرفته، کارنامۀ این انجمن قبل از انقلاب به لحاظ رویکرد آموزشی و پژوهشی به موضوعات فلسفه و حکمت قابل توجه است. سرانجام پس از انقلاب ۱۳۵۷ چراغ انجمن تا مدتها کمسو و بیرمق بود، تا این که در سال ۱۳۸۱ و با تلاشهای دکتر غلامرضا اعوانی، یکی از کسانی که سالها در این انجمن حضور داشته و در فعالیتهای آن نقش جدی ایفا کرده بود، با عنوان جدید “مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه ایران” با شش گروه پژوهشی و با حضور سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت، در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۸۳ این مؤسسه به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. انجمن در دورۀ جدید خود تلاش گستردهای در کمک به توسعه و گسترش پژوهش در زمینۀ حکمت اسلامی، فلسفۀ غرب، کلام، ادیان و عرفان، فلسفۀ تطبیقی، منطق، تاریخ و فلسفۀ علم و ارتقاء سطح دانش و بینش اسلامی کرد.
این انجمن طی هفت سال اخیر از حضور فیلسوفانی مانند آگامبن، سوین برن و جان هیک نیز بهره برد و نسل جوانی را پای درسهای فلسفۀ اسلامی دکتر دینانی و مباحث عرفانی دکتر پازوکی کشاند. اما آنچه که در این انجمن از آن بسیار غافل شدند، بحثهای جدید در حوزههای مدرنیته است. به طور مثال وقتی که نسل جوان موضوعاتی از فیلسوفان مکتب فرانکفورت را بسیار مورد توجه قرار میدهند و کتابهایی از این فیلسوفان در خارج از چارچوب آکادمیک دانشگاهی منتشر میشود، خریداران بسیاری پیدا میکند، متولیان انجمن به این مسائل بیرغبتند. انجمن را میتوان در قطب سنتی و سنتگرایی نامید و نسل دانشآموختۀ فلسفه با تمام توانی که دانشگاههای ما برای القای فلسفۀ کلاسیک چه ایرانی- اسلامی و چه غربی دارند، به موضوعات جدید مانند زیباییشناسی، فلسفۀ تحلیلی، فلسفۀ حقوق و غیره میکشاند.
چالش سنت و مدرنیته از زمان مکتب طهران تا تهران امروز که جدیدترین آثار ژیژک در آن ترجمه میشود، همچنان ادامه دارد. موردی که این روزها بسیاری از علاقهمندان فلسفه، به خصوص نسل جوان را آزردهخاطر کرد، ماجرای روز جهانی فلسفه بود که چند روز مانده به مراسم افتتاح، یونسکو از برگزاری آن در تهران صرف نظر کرد؛ و آن رویدادی بود که میتوانست در جهش فلسفی ایران کارساز باشد.
برکناری دکتر غلامرضا اعوانی چهره شاخص حکمت اسلامی و فلسفه غربی از ریاست انجمن در تابستان ۱۳۹۰ در حکومت اصول گرایان اسباب شگفتی و دلخوری بسیاری از اهل فلسفه در داخل و خارج ایران شد.