او ولی الله زمان بود.

او ولی الله زمان بود.

“شاه آن باشد که از خود شَه بُوَد

نه به مخزن ها و لشکر شَه شود.”

(مولوی، مثنوی، دفتر۲، بیت ۳۲۰۵)

 

چند سال پیش در دانشگاه لندن دکتر لئونارد لوئزن که متخصص عرفان اسلامی است سخنرانی داشت. وی در آن سخنرانی اثبات ولایت عرفا و انکار ولایت فقهاء نمود و به ولایت فقیه در ایران اشکال کرد. فردای آن روز این حقیر در دپارتمان مطالعات ادیان، سواس، دانشگاه لندن به نقد گفتار وی پرداختم که امروز نیز برای فهم مقام متعالی و کم نظیر معنوی و وجودی “عبد صالح”، آیت الحق و عارف فانی فی الله حضرت استاد کامل آیت الله العظمی بهجت(قدس الله نفسه الزکیه) مفید است. مقام ولایت فقهاء و ولایت اولیاء الله ناظر به دو مرتبه است و در تعارض با یکدیگر نیستند.رابطه آنها رابطه عموم و خصوص من وجه است. فقهاء به معنای امروزی ولایت در امور شرعیه دارند و عرفا ولایت در امورمعنویه و عالم خلقت دارند. هر فقیهی عارف بالله به معنای فنی نیست گوئی که اهل تقوی می باشند هر عارفی نیز ضرورتا فقیه به اصطلاح امروزی نیست با آنکه همه آنها عامل به احکام شریعتند. مثلا آیت الله مکارم شیرازی فقیه است اما اهل عرفان به معنای مصطلح نیست بر عکس “سید حداد” مجتهد جامع الشرایط نبود اما از قله های معاصر عرفان بود که مجتهدین و فیلسوفان نامداری مانند آیت الله مطهری از محضر و فیوضات معنوی او بهره مند میشدند. برخی نیز هم فقیه جامع الشرایط هستند و هم عارف که ولی الله است و جانشین معنوی حضرت بقیه الله. همچون امام خمینی و حضرت عارف صمدانی و ممثل “ذکرالله” آیت الله العظمی بهجت که موفق به وصول به موت اختیاری شده بودند. ویژگی ممتاز او از دیگر علماء فربهی او در معرفت و عمل معنوی بود. بعد عرفانی جنبه برجسته ایشان بود که همچون آهن ربا دلهای جویندگان حضرت محبوب را فارغ از پست و مقام به خود جذب میکرد. چنانکه حضرت آیت الله خامنه ای نیز از دوستداران ایشان بودند. او فقط یک استاد اخلاق نبود بلکه اوخود مجسمه اخلاق بود و این مرحله را در سفر اول نفس سپری کرده بودند بلکه ایشان به قول آیت الله بهاءالدینی که خود از عارفان برجسته معاصر ما بودند ثروتمندترین مرد جهان(از حهت معنوی) است (بود). او ولایت و سلطنت بر دلها داشت و به هیچ وجه بر خلاف برخی از اهل علم و سیاست اهل شهرت ومقام و تثبیت موقعیت خود در جامعه نبود بلکه از آنها فرار نیز میکرد. چون به قول مولانا او شیر بیشه دلها بود.(شیخ چون شیرست و دلها بیشه اش.مثنوی، دفتر ۲، بیت۳۲۱۶). او وارث طریقت عرفانی حکمای متاله یعد از صدر المتالهین از طریق سلسله سیذ علی قاضی بود. تفاوت منش اجتماعی ایشان و امام خمینی مرا به یاد تفاوت مولانا و حاجی بکتاش می اندازد. ایشان از نظر خواص در ارتباط با حضرت بقیه الله الاعظم بودند اما خود هیچ ادعائی بر خلاف برخی اهل دنیا که امور مقدسه را نیز آلت مطامع سیاسی خود کرده اند نداشتند. نقل است که برخی بزرگان برای دریافت پیامهای حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) به ایشان مراجعه میکردند. چنانکه رهبری در پیام تسلیت  گفتند ایشان: “سرچشمه فیوضات معنوی بی پایان بودند”. مرحوم آیت الله سید احمد فهری که بنده مدتی سوریه در محضرشان بودم گفتند که: “استاد کامل” آقای  بهجت است.ایشان منازل السایرین را متن مناسبی برای تعلیم وتعلم مسایل عرفانی می دانستند. جالب است که امروز دستگاهای رسمی حکومتی به عزای ایشان نشسته اند و در تکریم این عارف بر جسته برنامه های متنوعی را اجرا میکنند اما متاسفانه برخی تجاوزها و تضییقات برای اهل طریقت بالاخص برادران ایمانی منتسب به حضرت شاه نعمت الله ولی در قم وبرخی شهرهای دیگر اعمال شد و میشود که قابل دفاع شرعی و عقلی نیست و محکوم است.

فی الجمال ایشان جامع علوم فقهی، اصولی، فلسفی و عرفانی بودند ومرجعی عظیم الشان بودند اما انچه که ایشان را ممتاز کرد و وقتی نام ایشان ذکر میشد ذهن اهل فن بدان منصرف میشد جنبه متعالی و قدسی عرفانی ایشان بود. او نمونه برجسته عرفان شیعی معاصر بود. برای ما در غرب اسباب افنخار بود که وقتی میپرسیدند آیا هنوز عرفان در زندگی مدرن مردم ایران حضور دارد و آیا چهره های برجسته ای هنوز زنده اند در پاسخ میگوئیم، عرفان در زندگی مردم ما تنیده است و امروز مشربهای متنوع زنده در ایران داریم و بر خی چهرههای شاخص آن عبارتند از: امام خمینی، آیت الله العظمی بهجت، ایت الله بهاءالدینی، آیت الله حسن زاده، آیت الله جوادی آملی، آیت الله ناصری، استاد نور علی تابنده و…

انشاءالله خداوند قلوب ما را بیشتر با معارف معنوی قرآنی و اهل البیت سلام الله علیهم اجمعین مانوس بگرداند و در علم وعمل دینی و دنیوی راه نورانی این عارف صمدانی را رهرو باشیم.

دلم مغموم پرواز اوست

دلم مغرور پرواز اوست

دلم محزون نا مردمی هاست

دلم مبهوت دین فروشی هاست

سید سلمان صفوی

دانشگاه لندن

۸خداد ۱۳۸۸- ۳۰ می ۲۰۰۹