اشاره: نشستی در رابطه با یکی از مهمترین مباحث فقهی به نام اجتهاد در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. اجتهاد اصطلاحی است در فقه اسلامی به معنای استنباط احکام شرعی با شروطی خاص از منابع فقه. کسی را که به توانایی اجتهاد رسیده است، مجتهد میگویند. این مفهوم که پیچیدگیهای خاص خود را دارد در تمام شؤون زندگی مسلمانان تاثیرگذار است. در نشست مذکور که هست وها و بایدهای اجتهاد نام داشت آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم، به ایراد سخن پرداخت. متن ذیل گزارشی از این نشست است.
***
آیتالله مصطفی محقق داماد اولین سخنران این برنامه در ابتدای نشست بیان کرد که استفاده از واژه اجتهاد از زمان خود پیامبر اکرم(ص) آغاز شده است. کشور یمن که امروز مورد تاخت و تاز عربستان سعودی است و مسلمان زیادی در آن کشته میشوند، خیلی زود مسلمان شدند. یمن یک جای بسیار عجیبی است. توصیه میکنم که حتما تاریخ این کشور را مطالعه کنید. این ادبیات عربی که امروزه میبینیم، این صرف و نحو بسیار مرتبی که امروزه جهان عرب دارد، متعلق به عربستان نیست. عربستانیها چادرنشین بودند و تمدنی نداشتند. بعد از اینکه جامعه یمن مسلمان میشود، به اولین چیزی که نیاز پیدا میکنند، یک قاضی خوب بر اساس ضوابط اسلامی است.
پیامبر فردی به نام معاذ بن جبل را انتخاب میکنند که برای این کار به یمن بفرستند. قبل از اعزام پیامبر با وی یک مصاحبه بسیار جالب انجام میدهد. پیامبر از او میپرسند که چگونه و با چه متدی میخواهی قضاوت کنی؟ جبل در پاسخ میگوید که من به وسیله کتاب خدا و سنت پیامبر که منبع تشریع است، قضاوت خواهم کرد. بر اساس این روایت پیامبر میگویند اگر حکمی را در قرآن و سنت نیافتی چه میکنی؟ جبل در پاسخ این سوال پیامبر میگوید که در این صورت من به رای خودم اجتهاد میکنم. پیغمبر با این فرمایش که «خداوند را شکر میکنم که دوستان من را به گونهای تربیت کرد که خدا و پیغمبرش میخواستند» اما در قرآن مجید کلمه اجتهاد به این معنا نداریم.
اما یک آیه شریف داریم که قرآن در آن اشاره به یک واژه میکند و ای کاش آن واژه بیشتر در تمدن اسلامی رواج پیدا میکرد. قرآن مجید در سوره مبارکه نساء در ابتدا از مسلمانان گلهای میکند و میفرماید که این چه عادت بدی است که هرچه میشنوید، خودتان پخش میکنید و در ادامه میفرماید که اخبار را باید به افراد اهل نظر بدهید تا به قول امروز خبر را دروازهبانی کنند. بعد از آن در این سوره مبارک به واژه استنباط اشاره میشود. استنباط از «نبط» میآید و نبط یعنی آب کشیدن از چاه بسیار عمیق. منظور چاههای سطحی و یکی دو متری نیستند، بلکه کشیدن آب قراح از چاههای عمیق است و نه آبهای گلآلود. از این لغت وام گرفته شده است برای هر دانشی که اینچنین به دست بیاید.
من در اینجا نظری بیان میکنم و نمیدانم دیگر بزرگان تا چه اندازه با نظر من موافق هستند. واقعیت این است که ما میگوییم دین پیامبر اسلام، خاتم است. معنای خاتمالانبیا این است که پیامبر اکرم نبوت را قطع کرده است و یا دین را؟ اگر دین را ختم کرده باشد، دیگر دوران دینی تمام شده است و دوران عقل است. اما در واقع این نبوت است که ختم شده است و نه دین. به این معنا که دیگر قرار نیست انسان دیگری از طرف خدا مبعوث شود. پس اگر قرار است دین اسلام همیشگی باشد چگونه این امر تحقق پیدا میکند؟ قانون در درونش توقیت نیست. ماهیت و جنس قانون به گونهای است که مربوط به زمانی خاص باشد. پس اگر ما بخواهیم که دین احمدی همیشگی و جاودان باشد باید چه کنیم؟ به نظر میرسد که اجتهاد مکمل ختم نبوت است.
اگر اجتهاد نباشد ختم نبوت معنایی ندارد. این یکی از معضلاتی است که اهل سنت در انسداد اجتهاد با آن روبهرو شدند و بعد از قرنها با آن در آن را باز کردند. نهاد اجتهاد در کنار نهاد خاتمیت نبوت مینشیند و جاودانگی شریعت رقم میخورد. به هر کدام از این دو دست بزنیم آن دیگری دچار لرزش میشود.