دکتر سید سلمان صفوی
آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS
مقدمهای بر شناخت «مقالات شمس»
کتاب بینظیر و تأثیرگذار «مقالات شمس»[i]، کاوشی عمیق و روشنگر در زندگی، اندیشهها، و فلسفه عارف برجسته ایرانی، شمس تبریزی است. شمس، که مولانا جلالالدین بلخی خراسانی او را با اوصافی چون «خسرو اعظم»، «وارث الانبیاء والمرسلین»، «خداوند خداوندان اسرار»، «روحالامین» (مولانا، غزل ۱۶) و «عنقای ربانی شهنشه» (مولانا، غزل ۶۴) ستوده، استاد و مربی معنوی بیهمتای آن شاعر نامدار صوفی به شمار میآید. این مجموعه گرانبها، که حاصل ثبت و ضبط گفتارهای شمس توسط مریدان و حاضران مجلس اوست، نه تنها زندگینامه و آموزههای معنوی او را در هم میآمیزد، بلکه تأملات فلسفی و عرفانی او را با صمیمیتی بیمانند به نمایش میگذارد.
در این گفتارها، شمس طیف وسیعی از موضوعات بنیادین را مطرح میکند؛ از جمله ماهیت رابطه تحولآفرین خود با مولانا، دیدگاههای جسورانه فلسفیاش، و تأملات عمیق او در باب تصوف و کلام اسلامی. او بیپروا هنجارهای اجتماعی و فرمالیسم مذهبی زمان خود را به چالش کشید و بر اهمیت تجربه مستقیم خدا (ذوق و حال) تأکید ورزید. او اغلب از دانشمندانی انتقاد میکرد که بیش از آنکه بر عمل معنوی و تصفیه باطن متمرکز باشند، درگیر دانش حصولی و ظواهر بودند.
آموزههای محوری شمس بر عشق الهی (عشق حقیقی)، توحید ناب، و ضرورت فناء نفس برای نیل به وحدت با حق تأکید دارد. عقاید و روشهای او، حتی برای بسیاری از صوفیان و عرفای عصر خود، اغلب تحریکآمیز و نامتعارف به شمار میآمد.
تأثیر شمس بر مولانا فقط در قلمرو معنوی محدود نماند، بلکه دگرگونی عظیمی در بینش فکری و مسیر زندگی او پدید آورد. شمس به تغییر تمرکز مولانا از فعالیتهای صرفاً علمی و تدریس رسمی به مسیر پرشور عشق الهی و عرفان عملی کمک شایانی کرد. در حالی که جزئیات تاریخی پیرامون زندگی و ناپدید شدن ناگهانی شمس در هالهای از ابهام قرار دارد، اما تأثیر کوبنده و ژرف او بر مولانا و ادبیات عرفانی، مطلقاً غیرقابل انکار است. شمس به نماد معشوق ازلی و ابدی بدل میشود، الهامبخشی که حضور و غیبتش، سرچشمه سرریز شدن عشق در عمیقترین و ماندگارترین آثار مولانا، به ویژه مثنوی و دیوان کبیر، میگردد.
کلیدواژگان: شمس تبریزی، مقالات شمس، تصوف، عشق.
موضوعات و اصول کلیدی در «مقالات شمس»
مقالات شمس تبریزی مجموعهای از سخنان و نصایح نغز این عارف است که توسط مریدانش مکتوب شده و به مثابه اصلیترین مبنا برای شناخت دقیق اصول صوفیانه و جهانبینی او عمل میکند. در حالی که برخی از نقل قولها مستقیماً بازتاب فلسفه شمس هستند، بسیاری دیگر نیز استنتاجهای محققان از کلیت تعالیم ژرف او به شمار میآیند.
شمس تبریزی، به عنوان مراد و استاد روحانی جلالالدین رومی، رویکردی عمیقاً عرفانی و نامتعارف به تصوف داشت. آموزهها و اصول او، در عین ریشه داشتن در سنتهای اصیل تصوف، غالباً هنجارهای رایج و ظاهری را به چالش میکشید و بر قدرت دگرگونکننده عشق، ادراک درونی و تجربه بیواسطه الهی تمرکز داشت. در ادامه، برخی از اصول کلیدی تصوف شمس تبریزی مورد بررسی قرار میگیرند:
۱. عشق الهی به عنوان راه نهایی (عشق حقیقی)
- عشق به خدا، محور کائنات: شمس به صراحت تأکید میکرد که تحقق معنوی حقیقی تنها از طریق عشق الهی، حاصل میشود. این عشق نیرومند، باید از تمام علایق و تعلقات دنیوی فراتر رود و سالک را به تجربه مستقیم و حضور خداوند رهنمون سازد. برای شمس، عشق یک احساس گذرا نبود، بلکه نیروی محرکه وجودی بود که خودِ نَفْس را ذوب کرده و روح را با مبدأ هستی پیوند میداد.
- تسلیم قلبی به عشق: شمس شاگردان خود، از جمله مولانا، را تشویق میکرد تا از مشغلههای صرفاً فکری و عقلانی رهایی یافته و با تمام وجود، تسلیم تجربه قلبی و درونی عشق الهی شوند. او این تجربه را بسیار معتبرتر و دگرگونکنندهتر از انجام صرفاً اعمال مذهبی رسمی و قالبی میدانست.
۲. فناى نفس (فنا) و ایثار مطلق
- نابودی «منیّت»: یکی از اصول اساسی و دکترینهای کلیدی در تعالیم شمس، مفهوم نابودی نفس یا فنا است. برای اینکه سالک بتواند عظمت و حضور خدا را تجربه کند، لازم است که به طور کامل از قید نفس اماره فراتر رفته و تمام وابستگیها به خواستههای شخصی، هویت فردی، و دغدغههای دنیوی را کنار بگذارد. در این حالت یگانگی (وحدت) با خداوند محقق میشود.
- مانع بزرگ نَفْس: شمس تعلیم میداد که نفس (نفس) بزرگترین و جدیترین حجاب بین انسان و حقیقت مطلق (خدا) است. تنها زمانی که این حجاب نابود شود، میتوان عشق و واقعیت بیحد و حصر خدا را تجربه کرد. او میگوید: «شما نمیتوانید خدا را در وجود خود بیابید، قبل از اینکه هیچ شوید تا زمانی که یک قطره باشی، نمیتوانی به اقیانوس برسی.» (مقالات شمس)
۳. تجربه مستقیم و بیواسطه خداوند (معرفت شهودی)
- فراتر از ظواهر و کتابها: شمس غالباً از عالمان دینی و پیشوایانی که بر دانش عقلی، مناسک بیرونی و ظاهرسازی تمرکز داشتند، اما از تجربه حضور حقیقی و زنده خداوند تهی بودند، انتقاد میکرد. به عقیده او، دانش رسمی دینی، در غیاب تجربه مستقیم معنوی و شهود، پوچ و تهی است. از منظر شمس، راه راستین رسیدن به خدا در تجربه مستقیم، صمیمی و بدون واسطه نهفته است که فراتر از کتابها، جزماندیشیها و ساختارهای خشک دینی است.
- صمیمیت معنوی: شمس طرفدار برقراری یک رابطه شخصی و عمیقاً صمیمی با پروردگار بود، جایی که سالک بتواند حضور خداوند را در هر لحظه از زندگی خود تجربه کند و از اتکای صرف به اشکال و ساختارهای دینی صرف نظر کند.
۴. شکستن قراردادهای اجتماعی و مذهبی (رندی و بیباکی)
- روشهای تدریس نامتعارف: شمس به دلیل به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی و اعمال مذهبی سنتی به شهرت رسید. او معتقد بود که جویندگان معنوی راستین باید از هنجارهای مرسوم فراتر روند و از ساختارهای سفت و سخت دین، جامعه و اخلاق ظاهری عبور کنند تا به حقایق عمیقتر و لایههای پنهان مسیر معنوی دست یابند.
- نقد ریاکاری: شمس در برابر اعمال مذهبی ریاکارانه، سطحینگری یا تعصبات خشک، کمترین تحمل را نداشت. او همواره در پی آن بود که انسانها را از بند این اعمال سطحی رها سازد و در عوض، آنان را به فداکاری خالصانه، صدق باطنی و دگرگونی درونی ترغیب نماید.
۵. تسلیم کامل در برابر اراده الهی (توکل)
- توکل مطلق بر حق: شمس بر لزوم تسلیم کامل (توکل) در برابر اراده و مشیت خداوند تأکید اکید داشت. از نظر او، طریق تصوف مستلزم توکل مطلق بر خداوند در تمام ابعاد زندگی و اعتماد کامل به حکمت الهی است، چه در زمان آرامش و چه در دوران سختی و ابتلا. شمس بر این باور بود که رهایی حقیقی زمانی حاصل میشود که انسان تمام دلبستگیهای خود را رها کرده و زندگی خود را به طور کامل در دستان خدا قرار دهد.
- او حکیمانه میگوید: «کوشش برای دانستن اینکه راه به کجا منتهی میشود بیهوده است. فقط به اولین قدمت فکر کن، بقیه خواهند آمد.» (مقالات شمس)
۶. شهود معنوی و معرفت باطنی (علم لدنی)
- علمی که از جانب خداست: شمس تعلیم میداد که علم واقعی چیزی نیست که صرفاً از طریق کتابخوانی یا مطالعه علمی به دست آید، بلکه دانشی است که مستقیماً از جانب خدا بر قلب سالک نازل شده و از طریق ادراک قلبی فهمیده میشود. این نوع معرفت اغلب علم لَدُنی نامیده میشود؛ دانشی که خداوند بدون آموزش رسمی به بندگان شایسته خود عطا میکند.
- حکمت فراتر از عقل: او مکرراً درباره حدود عقل و منطق بشری در مواجهه با تجربه الهی سخن میگفت. از منظر شمس، خداوند تنها از طریق خرد ربانی، بصیرت درونی و شهود معنوی قابل شناخت حقیقی است.
۷. رابطه تحولآفرین معلم و شاگرد (مُرشد و مرید)
- نقش حیاتی مرشد: از دیدگاه شمس، استاد روحانی یا مرشد نقشی بینهایت حیاتی در هدایت شاگرد یا مرید در راه حق دارد. رابطه تاریخی و منحصر به فرد شمس و مولانا، بهترین مصداق این اصل بنیادین است. شمس در حقیقت به مثابه آینهای صاف عمل میکرد که حقایق پنهانی را که مولانا باید به آن پی میبرد، بیهیچ پردهای بازتاب میداد.
- هدایت روحی شدید: شمس معتقد بود که یک استاد واقعی باید نفس شاگرد را به چالش کشیده و او را فراتر از محدوده آسایش و عادتهای ذهنیاش سوق دهد. رابطه او با مولانا بسیار شدید و اغلب پرتنش بود، اما در نهایت، مولانا را به یک دگرگونی عمیق معنوی رهنمون ساخت. مولانا در این باره میسراید: «من که حیران ز ملاقات توام – چون خیالی ز خیالات توام / نقش و اندیشه من از دم توست – گویی الفاظ و عبارات توام» (مولانا، دیوان شمس، غزل ۱۶۸۳).
۸. سادگی و فروتنی در سلوک (فتوت)
- زندگی با تواضع: شمس، علیرغم عمق و گستره بینشهای عرفانی خود، یک زندگی ساده و متواضعانه را برای خود برگزید. او از شهرت، مال و قدرت دنیوی کنارهگیری کرد و تأکید داشت که سالک راستین طریقت صوفیانه باید با فروتنی زندگی کند و تمرکز اصلیاش بر سیر درونی و باطنی باشد.
- جدایی از دنیا: شمس تعلیم میداد که دلبستگی به مادیات، مقام و منصبهای دنیوی، مانع جدی رشد معنوی است. جویندگان حقیقی باید با سادگی زندگی کنند و بر رابطه درونی و معنوی خود با خداوند متمرکز بمانند. او میگوید: «خلاصه نصیحت همه پیامبران این است: برای خود یک آیینه پیدا کن.» (مقالات شمس)
۹. وحدت وجود و حضور الهی در کائنات
- یگانگی هستی: شمس به مفهوم عمیق صوفیانه وحدت الوجود یا یگانگی وجود اشاره داشته است. آموزه او مبتنی بر این درک است که تمام هستی، یک بازتاب عظیم از یگانگی ذات خداوند است. اگرچه شمس این مفهوم را به صورت نظاممند و فلسفی مانند عرفای متأخر بیان نکرده است، اما تعالیم او به وضوح حاکی از اعتقاد به وحدت وجود و نظریه تجلی اسمایی است.
- تجلی جمال و جلال: شمس اغلب به این نکته مهم اشاره میکرد که حضور خداوند را میتوان در هر ذرهای از آنچه ما را احاطه کرده است، یافت؛ مشروط بر آنکه چشمی بینا و قلبی حساس برای دیدن و احساس کردن آن داشته باشیم. دنیا از نظر شمس، یک جلوهگاه تمام عیار از جمال و جلال الهی است.
۱۰. رهایی از ترس و شک و دستیابی به یقین
- شجاعت در راه حق: شمس مریدان خود را تشویق میکرد که بدون ترس و تردید در مسیر سلوک گام بردارند و به راهی که در آن بودند و به هدایت نهایی خداوند، ایمان و اعتماد کامل داشته باشند. او بر این باور بود که ترس از دست دادن، مرگ یا قضاوتهای اجتماعی، تماماً عواملی هستند که حواس روح را از سفر اصلی به سوی خداوند منحرف میسازند.
- یقین معنوی: شمس بر اهمیت یقین – یعنی اطمینان مطلق معنوی – تأکید میکرد. از نظر او، تردید و دودلی تنها باعث میشود که سالک از حضور پروردگار دور بماند. او این نکته را با کلامی نافذ بیان میکند: «با جریان پیش نرو. جریان باش.» (مقالات شمس)
گزیدهای از کلمات قصار شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس
- «خرقه نیست قاعده من، خرقه من صحبت من است.» (۱/۲۵۱)
- «خنک آن که مولانا را یافت.» (۲/۱۵۱)
- «سخن پیش پیش سحندان گفتن، بیادبی است.» (۱/۱۶۰)
- «موسی و فرعون در هستی توست.» (۱/۱۳۰)
- «اول قدم در راه خدا، ایثار مال است.» (۱/۱۱۵)
- «متابعت محمد آن است که او به معراج رفت، پس تو بروی درپی او.» (۲/۴۷)
- «بحث از راه فایده ندارد، راه را رفتن میباید.» (۱/۱۲۸) [سخنی است که با طلا باید نوشت.]
نتیجهگیری نهایی
اصول تصوف شمس تبریزی بر مبانی محوری عشق الهی رادیکال، تجربه مستقیم حق، دگرگونی کامل درونی و فنای نفس متمرکز است. آموزههای او عمیقاً عرفانی و شهودی هستند و با اولویت دادن به برقراری یک رابطه صمیمی و بیواسطه با الهی بر مناسک صرف بیرونی یا درک محدود عقلانی، سنتهای مذهبی متعارف را به چالش میکشند. شمس با عشق نافذ و راهنماییهای تحولآفرین خود، نه تنها تکامل معنوی مولانا را به شکلی بینظیر شکل داد، بلکه به عنوان شخصیتی محوری و بیبدیل در عرفان اسلامی باقی ماند. تعالیم او، اگرچه در زمان خود اغلب بحثبرانگیز بود، اما همچنان الهامبخش و راهنمای سالکان حقیقی طریق صوفیانه است.
«ای دلیل بیدلیلان و ای رسول عاشقان- شمس تبریزی، بیا، زنهار، دست از ما مدار» (مولانا، دیوان شمس، غزل ۱۰۸۱).
والسلام
سپتامبر ۲۰۲۴
لندن
کتابشناسی
شمس تبریزی (۱۳۹۱). مقالات شمس تبریزی. (تصحیح: محمد علی موحد). تهران: خوارزمی.
صفوی، سید سلمان (۱۳۸۸). ساختار معنایی مثنوی معنوی(دفتر اول). ترجمه علوی، مهوش السادات. تهران: انتشارات موسسه میراث مکتوب.
علوی، مهوش السادات(۱۴۰۳). (دفتر دوم). ترجمه سید صدرالدین، صفوی. تهران: انتشارات موسسه میراث مکتوب.
صفوی، سید سلمان (۱۴۰۴). روش شناسی ساختار هرمنویتیکی. تهران: انتشارات سلمان آزاده.
[i] متن سخنرانی تصویری در همایش بینالمللی شمس تبریزی، خوی، ایران (۷-۶ مهر ۱۴۰۳)