مبانی نظری رواداری (تولورنس) در ادبیات عرفانی ایران

رواداری

سید سلمان صفوی

مقدمه:

در جهان پر از خشونت امروز، پرداختن به مبانی فلسفی و عرفانی ساختن جهانی عاری از خشونت از ضروریات اندیشه پیشتازانه روشنفکری دردمند است. ایران به عنوان یکی از بزرگترین تمدن ها و فرهنگ های جهان، گنجی غنی برای پاسخگویی نظری به راه حل مبارزه با خشونت و دعوت به تفاهم و رواداری بین ملت ها است. رواداری در کنار دیگر اصول همچون عدالت اجتماعی از مبانی اصلی تعامل سازنده در روابط فردی، اجتماعی و بین المللی است. ادبیات عرفانی ایران بزرگ فرهنگی مملو است از گوهرهای درخشان فرهنگ رواداری. ادبیات عرفانی فارسی خورشید تابان روا داری در منظومه ادبیات جهانی است. در این نوشتار به مبانی نظری رواداری (تولورنس) می پردازیم.

تعریف رواداری:

توانایی تحمل عقاید یا رفتاری است که شخص از آن متنفر یا مخالف است. نمونه ای از مدارا ، وقتی که مسلمانان ، مسیحیان ، یهودیان ، زرتشتیان و بی دینان با هم دوست هستند. مدارا با فرد، جامعه، طبیعت و حیوانات در حوزه فرهنگ رواداری در ادبیات کلاسیک ایرانی است.

رواداری بمثابه گفتمان اجتماعی:

فرهنگ رواداری از طریق ادبیات، «اشتراک بین الاذهانی» جامعه ایرانی شده بوده است. مدارا صرف یک عمل فردی نیست بلکه تبدیل به فضیلتی فردی و اجتماعی شده است که جامعه ایرانی آنرا به عنوان فضیلتی برتر در سپهر کردار اجتماعی بروز  داده است. میهمان نوازی و مدارای مذهبی مردم ایران در دوره شاه عباس کبیر مورد اتفاق ادبیات سفرنامه های اروپایی ها به ایران است، همچون سفرنامه برادران شرلی، سفرنامه شاردن، سفرنامه پیترو دلاواله، سفرنامه کمپفر.

نقش شخصیت ها و نهادهای مرجع در ترویج فرهنگ رواداری:

حکیمان،عارفان و برخی شاهان مانند شاه عباس نمایندگان برجسته فرهنگ رواداری در ادبیات منظوم و منثور داستانی و تاریخی هستند. ملاصدرا شیرازی(صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم شیرازی) فیلسوف دوره صفویه، نماینده برجسته فرهنگ رواداری در ادبیات فلسفی ایران است. او همه عقاید فلسفی پیشنیان یونانی و ایرانی قبل و پس از اسلام را با احترام نقل میکند، و تا آنجا که میسر است کوشش میکند آنها را به نحو احسن تاویل به صحت نماید و سپس نقد از روی کمال احترام مینماید. 

ادبیات حکمی و عرفانی بمثابه مهمترین موتور محرک گفتمان رواداری:

فردوسی و خرفانی پس از اسلام پیشگام فرهنگ و ادبیات رواداری در ایران هستند و در پی آنها عطار، مولوی، سعدی و حافظ. 

شیخ ابوالحسن خرقانی(۹۶۳-۱۰۳۳م- ۳۵۲-۴۲۵ه، متولد روستای خرقان،شاهرود، دوره حکومت متعصب غزنویان)« آنکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که نزد باری تعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد. ».

 از شیخ(خرقانی) پرسیدند که جوانمردی چیست؟ گفت آن سه چیز است اول «سخاوت» دوم «شفقت» بر خلق سوم «بی‌نیازی» از خلق.

حافظ شیرازی: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است**** با دوستان مروت با دشمنان مدارا

مبانی نظری رواداری:

۱. قاعده وحدت وجود:

در جهان فقط یک بود است و مابقی نمود است.(لا اله الا هو) وحدت وجود از منظر عرفان اسلامی «وحدت حقیقی اطلاقی» است یعنی وجود از منظر حقیقت و ذات واحد و یگانه (خدا) است و به علت عروض تجلیات و مظاهر، کثرت دارد؛ و نمودها یا مظاهر نمایانگر بود(هو) هستند. پس هر کس حضرت هو را دوست دارد، تجلیاتش را نیز دوست دارد و با مدارا با آنها برخورد میکند. حهان همه قدسی است چون پرتو حضرت قدوس است. وحدت وجود یعنی {لا اله الا هو}(بقره، ۲۵۵)، یعنی علت فاعلی و علت غایی جهان الله است: {انا لله و انا الیه راجعون} یعنی خدا مسبب الاسباب است.

بابا طاهر سروده: به صحرا بنگرم صحرا ته وینم *** به دریا بنگرم دریا ته وینم. 

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت ***نشان روی زیبای ته وینم.(بابا طاهر، دوبیتی شماره ۱۶۲)

مولانا بر اساس قرآن راجع به وحدت وجود سروده:

«ما عدمهاییم و هستیهای ما ** تو وجود مطلقی فانی نما

ما همه شیران ولی شیر علم ** حمله‌‌شان از باد باشد دم ‌‌به‌‌ دم‌‌

حمله شان پیدا و ناپیداست باد ** آن که ناپیداست هرگز کم مباد

باد ما و بود ما از داد تست ** هستی ما جمله از ایجاد تست‌‌ 

لذت هستی نمودی نیست را ** عاشق خود کرده بودی نیست را

لذت انعام خود را وامگیر ** نقل و باده و جام خود را وامگیر

ور بگیری کیت جستجو کند ** نقش با نقاش چون نیرو کند

منگر اندر ما، مکن در ما نظر ** اندر اکرام و سخای خود نگر

ما نبودیم و تقاضامان نبود ** لطف تو ناگفته‌‌ی ما می‌‌شنود 

نقش باشد پیش نقاش و قلم ** عاجز و بسته چو کودک در شکم‌‌

پیش قدرت خلق جمله بارگه ** عاجزان چون پیش سوزن کارگه‌‌

گاه نقشش دیو و گه آدم کند ** گاه نقشش شادی و گه غم کند

دست نه تا دست جنباند به دفع ** نطق نه تا دم زند در ضر و نفع‌‌

تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت ** گفت ایزد ما رمیت إذ رمیت‌‌ 

گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست ** ما کمان و تیر اندازش خداست‌‌»

(مولوی، مثنوی، دفتر۱، ابیات ۶۰۲-۶۱۶)

۲. قاعده وحدت در کثرت و کثرت در وحدت:

وجود امری مشکک(مرتبه دار) است و جهان علیرغم تفاوتها و مراتب دارای وحدت فاعلی و غایی است. قهرمان این نظریه ملا صدرا(صدرالمتالهین) است. شیخ محمود شبستری خالق «گلشن راز» در این باب سروده:

«جهان انسان شد و انسان جهانی * از این پاکیزه تر نبود بیانی

تو آن جمعی که عین وحدت آمد * تو آن واحد که عین کثرت آمد

تو مغز عالمی زآن در میانی * بدان خود را که تو جان نهانی

ز هر چه در جهان از زیر و بالاست * مثالش در تن و جان تو پیداست

جهان چون تست یک شخص معین * تو او را گشته چون جان او تو را تن»

۳. قاعده عشق:

بر اساس بسم الله الرحمن الرحیم، جهان تجلی مهر خداست. مُهر مِهر خدا بر کاینات حک شده است. خدا بر اساس مهر حتی با بی دینان و گنهکاران مدارا میکند چون او «رحیم» و کریم است بدانان. «تو مگو ما را بدان شه بار نیست *** با کریمان کارها دشوار نیست»(مولوی، مثنوی، دفتر۲۲۱،۱) عشق محور اصلی هر شش دفتر مثنوی معنوی مولوی است اما برای رسیدن به این نتیجه نباید به مثنوی نگاه لفظ گرایانه کرد بلکه باید با رویکرد مفهوم گرایانه با مثنوی مولانا برخورد کرد تا بتوان به محوریت عشق و تاثیر آن در رواداری پی برد.

۴. قاعده توازن و هارمونی:

رواداری فقط مخصوص مدارا با انسان نیست بلکه شامل مدارا با طبیعت، حیوانات و جامعه و حتی میزان ریاضات نفسانی نیز است. حفظ توازن و هارمونی جهان مشروط به رفتار مدارا گرایانه با آن است. حکیم فردوسی سروده: «میازار موری که دانه کش است *** که جان دارد و جان شیرین خوش است».

سعدی: «درون فروماندگان شاد کن *** ز روز فروماندگی یاد کن.»، «گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است *** تواناتر از تو هم آخر کسی است»(سعدی، بوستان، باب دوم در احسان). 

امام خمینی(ره) در سرّ الصلوه نوشته اند: «در  احادیث در باب ریاضت بر «مراعات»  تاکید شده است. و آن چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه دریافت مجاهدات علمیه یا نفسانیه یا عملیه، مراعات خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل نکند. خصوصاً برای جوان ها و تازه کارها این مطلب از مهمات است که ممکن است اگر جوان ها با رفق و مدارا با نفس رفتار نکنند و حظوظ طبیعت را به اندازه احتیاج آن از طرق محللّه ادا نکنند، گرفتار خطر عظیمی شوند، که جبران آن را نتوان کرد».(سر الصلاه، ص۲۵).

۵.  قاعده همبستگی:

ما از خداییم و بسوی او باز میگردیم. جهان ماهیتی از اویی و بسوی اویی دارد. جهان انسانی نیز همبسته است و رفتار فردی و اجتماعی انسان بر سرنوشت کلی جامعه و طبیعت اثر میگذارد. مدارا یا عدم مدارا با محیط زیست بر محیط اجتماعی و کیهانی اثر میگذارد چون جهان دارای همبستگی است.

 این جهان کوه است و فعل ما ندا ** سوی ما آید نداها را صدا(مولانا، مثنوی، دفتر۱، بیت ۲۱۵.

مولانا: «تفرقه در روح حیوانی بود

نفس واحد روح انسانی بود

روح انسانی ( کنفس واحده) است

روح حیوانی سفال جامده است»

( مثنوی معنوی ـ دفتر ۲ ، بیت ۱۸۸ )

همچنین مقتضای انسانیت ایجاب میکند که ما با درد و رنج انسانها فارغ از دین و نژادشان همدلی نماییم و کوشش کنیم نقش سازنده برای کاهش آلام انسانهای محنت کشیده برداریم.

سعدی: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند **** که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به ‌درد آورَد روزگار**** دگر عضوها را نمانَد قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی ***** نشاید که نامت نهند آدمی

مدارا و همبستگی انسان با دیگران اسباب آن میگردد که خدای آفریدگار و پروردگار جهان به تلافی احترام ما به همبستگی جهانی به فریاد ما در سختی ها بشتابد.

*تو نیکی می کن در دجله انداز ****    که ایزد در بیابانت دهد باز

۶. فهم رحمانی از اسلام:

 بر اساس آیه {بسم الله الرحمن الرحیم} و سنت نبوی و ولوی. دروازه گنج دانش نسبت به ایزد یکتا، آیه طلایی«بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیم» است که کلام الله مجید و سوره حمد با آن آغاز شده و مهمترین سند حقیقت اسلام رحمانی و مجموعه تعالیم اسلام ناب محمدی است. آی آیه شریفه که سرآغاز همه سورههای قرآن غیر از توبه است، تاکید بر این تعلیم کلیدی اسلام است که رحمت خدا بر قهر و غضب او سبقت دارد و رحمت صفت اصلی خدا است و صفات قهار و جبار تبعی هستند.«بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ» بیان «فراگفتمان» تجلی اسمایی خداوند در هستی است. «بسم الله الرحمن الرحیم» از جهت معنا شناسی (سمانتیک) در رابطه معنایی با توحید الهی، خلقت، هستی، معاد و اسما الحسنی است. بسم الله الرحمن الرحیم، معنای مرکزی قرآن است. با توجه به جهت معنی شناسی آن، جهان انعکاس مِهر خدا است و همه اجزا و ارکان کاینات بسوی خدا حرکت می نمایند. خدای یگانه، آفریدگار، پروردگار، مالک، معبود و فرمانروای مهربان جهان است. او با مِهر جهان را خلق نموده است و با همه مردم به عنوان مخلوقاتش فارغ از پسوندهای ایمانی، ملیتی و نژادی با رحمانیت برخوردار می نماید. اما با خدا پرستان رابطه ویژه وجودی و عشقی دارد. عاشقان او را دوست دارند و او نیز آنها را دوست دارد. رابطه خدا با جهان و مردم رابطه عاشقانه عموم و خصوص من وجه است. آخرین رسول الهی حضرت محمد مصطفی (ص) با مخالفان و دیگر اندیشان (مشرکان، منافقان و اهل کتاب) غیر محارب با مدارا و ملایمت برخورد میکردند. و حتی پس از فتح مکه خانه ابوسفیان رهبر مخالفین را که چندین جنگ علیه او را رهبری کرده بود خانه امن معرفی کردند و حتی از قصاص «وحشی» قاتل حضرت حمزه سید الشهدا نیز گذشتند. یکی از رفتارهای پر مدارای خاتم الانبیای در زمان فتح مکه با روسای کفر و شرک و دشمنان دیرین خود بود. پس از فتح مکه پیامبر عفو عمومی اعلان کردند و فرمودند:شما مردم هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا انکار کردید، مرا از خانه ام بیرون راندید و در دورترین نقطه که پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید؛ ولی من با این جرائم همه شما را می بخشایم و بند بندگی را از پای شما باز می کنم و اعلان می نمایم که: «اذهبوا فانتم الطّلقاء… .( ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۴۲۶). مولی الموحدین امام علی(ع) با دشمنان سیاسی خود در دوره اقتدار و خلافتش با مدارا برخورد مینمودند و علیرغم تبلیغات مسموم آنها تا وقتی که قیام مسلحانه علیه حکومت حق الهی نکردند با آنها برخورد خشن ننمودند. حتی رییس جنگ جمل را پس از شکست با احترام به مدینه فرستادند. ایشان حقوق سیاسی مخالفینش را برای اظهار نظر به رسمیت شناخت و حقوق آنها را از بیت المال بخاطر مخالفت مسالمت آمیز با حکومت قطع ننمود.

 

۶. آیه { لا اکراه فی الدین} (۲۵۶بقره):

طبرسى در مجمع البیان در شان نزول آیه ۲۵۶ سوره مبارکه بقره نقل مى کند: مردى از اهل مدینه بنام ابو حصین دو پسر داشت برخى از بازرگانانى که به مدینه کالا وارد مى کردند هنگام برخورد با این دو پسر آنان را به دیانت مسیح دعوت کردند، آنان هم تحت تاثیر قرار گرفته و مسیحی شدند و هنگام مراجعت نیز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گردیدند. ابو حصین از این جریان سخت ناراحت شد و به پیامبر (ص) اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال کرد آیا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خویش باز گرداند؟آیه فوق نازل گردید و این حقیقت را بیان داشت که: در گرایش به مذهب اجبار و اکراهى نیست.

۷. سوره کافرون:

{ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿۴﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۵﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿۶﴾} سوره کافرون، مسلمانان را دعوت به تولورنس و احترام به ادیان و عقاید دیگران می نماید. این سوره تاثیر عمیقی در ادبیات رواداری عرفانی و ایرانی داشته است. سوره کافرون دستورالعمل برای هم زیستی مسالمت آمیز است. ضرب المثل معروف فارسی: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود»، ماخوذ از سوره کافرون است.

۸.  احادیث نبوی:

الناس عیال الله: رسول خدا (ص) فرمود: مردم عیال خدایند، و محبوبترین مردم نزد خدا کسى است که به عیال خدا سود دهد و براى خاندانى سرور و شادى فراهم آورد.« اَلْخَلْقُ عِیَالُ اَللَّهِ فَأَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَى اَللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اَللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً.» قال رسول الله: أمَرَنی رَبی بمُداراه الناس کما أمَرَنی بأداء الفرائض.» و «قال (صلى الله علیه وآله): مُداراهُ الناسِ نصفُ الإیمان، والرِفقُ بهم نصفُ العیش..» رسول خدا فرمود: پروردگام به من دستور به مدارای با مردم داده است همچنانکه دستور به انجام واجبات را داده است. یعنی رواداری هم سنگ انچام واجبات شرعی و دینی است. و پیغمیر فرمود: که مدارا با مردم بروز و ظهور و شکوفایی نیمی از ایمان است. و رفاقت و رواداری با مردم نیمی از سرور و شادی از زندگی است. در سه حدیث فوق فرموده نشده است مسلمین یا مومنین بلکه فرموده است «خلق» و «ناس». یعنی مدارای با مردم فارغ از دین و ایمانشان دستور پیمبر اسلام است که رحمت للعالمین است.

جمع بندی:

 برخلاف خوانش ظاهرگرایان از اسلام نظیر گروههای سلفی، وهابی و طالبانی از اسلام، ادبیات عرفانی بر اساس کلام الله مجید و سنت مصطفوی مسلمانان را دعوت به رواداری با نفس خود، با افراد، جامعه وطبیعت مینمایند. رواداری با مردم از منظر ادبیات عرفان اسلامی مشروط به مومن بودن نیست بلکه از آن جهت که انسان بما هو انسان دارای حقوق ذاتی و عمومی است باید مسلمان عامل با مدارا با همه برخورد نمایند، چون همه مخلوق آفریدگار واحد هستند و همه میهمان موقت عاام طبیعت. 

با رویکرد روادارانه عرفانی، جهانی مهربانانه تر برای بشریت ساخته میشود که در سایه آن امکان نزدیکی، مفاهمه و گفتگوهای سازنده فرهنگی بین ملتها و فرهنگهای متنوع فراهم میشود. با فرهنگ رواداری در جهان متنوع فرهنگی و تمدنی معاصر بهتر می توان جهانی خالی از خشونت و جنگ را ساخت. 

فرهنگ رواداری ادبیات عرفانی نوری است در تاریکی جهان امروز که مملو از خشونت، شکاف طبقاتی، اقتدارگرایی، تمامیت خواهی و انحصار طلبی است.