دکتر سیدسلمان صفوی استاد فلسفه و رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن است. او از جمله فیلسوفانی است که در درس فقه عالمان بزرگ ایران نیز شرکت داشته و امروز در انگلستان ضمن تدریس فلسفه اسلامی، در مسائل فقهی اسلام و شیعهشناسی، به تحقیق و پژوهش میپردازد. رابطه جوانان با روحانیون کشورمان را با او بررسی کردهایم.
جوانان امروز از کانالهای جدید به دین و مبانی آن دست پیدا میکنند، به عبارتی منابع دینی جوانان با گذشته تفاوت پیدا کرده است و این امر باعث شده که شبهات و سؤالات زیادی در ذهن آنها به وجود بیاید، بهنظر شما چطور باید به شبهات دینی پاسخ داد؟
برای پاسخ به شبهات و سؤالات دینی باید با تکیه و رجوع به منابع اصلی دین که قرآن، سنت و عقل است، اجتهاد کرد و پاسخ سؤالات جدید را در چارچوب مقتضیات زمان و مکان داد بنابراین نه باید ارتجاع باشد و نه واگرایی. باید بهروش اجتهادی و با توجه به زمان و مکان بتوانیم پاسخ نسل جدید را بدهیم.
چگونه میتوان حقیقت دین اسلام را به زبان امروزی بیان کرد بهصورتی که جوان مسلمان هم بتواند از انتقادات وارده به اسلام مطلع باشد و هم به اطلاعاتی دست پیدا کند که بتواند به این انتقادات پاسخ دهد؟
ما یکسری حقایق ازلی داریم که [اینها] ربطی به گذشته و حال و آینده ندارند. مبدأ و معاد و معنویت و اخلاق و… حقایقی ازلیاند. اما یک مسائل جدیدی بهوجود میآیند مثل مسأله محیطزیست، اخلاق حرفهای و اخلاق کاربردی. اینها را میتوانیم با توجه به شرایط جدید و با روش عقلی از منابع معتبر دینی استخراج کنیم و پاسخ بدهیم، که این یک کار اجتهادی است. از طرف دیگر باید به روشهای جدید در ارائه دین توجه داشته باشیم. ادبیات ما در این حوزه باید یک ادبیات جدید باشد. از سوی دیگر همه مسائل از طریق نوشتن و تألیف کتاب بهدست نمیآید. برخی از مسائل دینی را باید به سبک هنری به جوان ارائه کنیم. جوان به روش هنری بهتر به مفاهیم دینی جذب میشود، مثل هنرسینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی و… باید از این روشها استفاده کنیم و مفاهیم بلند دینی را به نسل جوان معرفی کنیم تا اینها بیشتر علاقهمند به مطالب دینی و جذب عقاید متعالی اسلام شوند.
بهعنوان یک فیلسوف و مجتهد در فقه اسلامی و بهعنوان یک روحانی، رابطه جوانان امروز را با روحانیون نسبت به گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر نمیکنید که امروز نوعی شکاف در این رابطه بهوجود آمده است؟
یک مسأله مهمی که وجود دارد این است که باید همیشه تعادل ظاهر و باطن دین یا طریقت و شریعت را حفظ کنیم. لُبّ دین، معنویت دین است. ما باید هم مطالب معنوی و اخلاقی دین را ارائه کنیم و هم مطالبی را که جنبه ظاهری دین را در بر میگیرند [که این بخش بسیار مهم است] بعضی وقتها این تعادل رعایت نمیشود و فقط به پوسته دین توجه میشود و جنبههای معنوی و اخلاقی و عرفانی آن مورد غفلت واقع میشود. لذا اگر این تعادل رعایت شود موجب جذب بیشتر جوانان به دین میشود. از سوی دیگر در مسأله جوانان و روحانیت، چون به هر حال روحانیون در مشاغل حکومتی فعال هستند، اگر حکومت نتواند نیازهای جوانان را تأمین کند، جوان به مدیریت روحانیون بدبینی پیدا میکند. این بدبینی حاصل برخی از مدیریتهای ضعیف است و ربطی به دین ندارد. ما همه معتقد به اسلام و اهل البیت(ع) هستیم. اگر برخی انتقادات و بدبینیها وجود دارد به ضعف مدیریتی در برخی از حوزهها باز میگردد و این موجب انتقاد جوانان به برخی از روحانیون میشود. اما روحانیونی که نماینده اسلام عقلانی و اسلام ناب محمدی (بهقول امام خمینی(ره))اند، اینها نزد مردم و جوانان مورد اطمینان و محل احترامند. مثلاً آیتالله طالقانی حتی برای جوانان امروز مورد احترام است، یا افرادی مثل دکتر بهشتی و مرحوم استاد مطهری، کسانی که در حقیقت نماینده تفکر اجتهادی و عقلی و معنوی اسلاماند…
اما جوان باید بداند که افراد تندرو و کسانی که فقط به پوسته دین چسبیدهاند اینها نماینده اسلام ناب نیستند. نماینده اسلام ناب آن است که پیرو خط امام خمینی(ره) باشد. امام خمینی(ره) هم عارف بود و هم فیلسوف و هم مرجع تقلید، این تفکر در حقیقت نماینده اسلام ناب است. ما با همین تفکر امام(ره) انقلاب کردیم و با همین تفکر است که باید راه انقلاب را ادامه بدهیم و جوانان هم بهاین نوع تفکر جذب میشوند. لذا برخی افراطگریها و تندرویها است که جوانان را آزرده کرده است.
روحانیون در جامعه ایران تا چه حد در تبیین اندیشه اسلامی کامیاب بودهاند؟ و اینکه در این مسیر تا چه حدی توانستهاند جوانان امروزی را جذب نمایند؟
بهنظرم آن علمایی که جنبه معنوی و اخلاقی شان قوی است و اخلاق و معنویت اسلامی در رفتار اجتماعیشان تجلی کرده است، اینها همچنان مرجع مردم و جواناناند و مردم همچنان به اینها علاقهمندند و بههمین افراد هم امید دارند. در دولت گذشته، بیشترین انتقادات نسبت به دولت از سوی مراجع تقلید صورت گرفت. برخی از سوء مدیریتها و رفتارها موجب شد که مردم به مراجع تقلید پناه ببرند… بنابراین عالمانی که استقلال فکری خودشان را حفظ کردهاند و اسیر قدرت نشدهاند و صدای منافع مردماند و تفکر عقلی دارند، اینها به نظر من همچنان در پیشگاه مردم عزیزند. ولی اگر روحانیون استقلال خود را از دست بدهند، پایگاه مردمی خود را هم از دست خواهند داد. دولتها اگر کارهای مناسب انجام دادند و منافع مردم را تأمین کردند، باید از جانب روحانیون مورد دفاع قرار بگیرند و اگر در جایی اشتباهی صورت گرفت، علما و روحانیت باید انتقاد کنند. علما باید صدای اسلام و مطالبات عادلانه و اجتماعی مردم باشند. این دسته از علما و روحانیون همچنان نزد مردم عزیز و محترمند و مردم هم به اینها امیدوارند و بحمدلله از این دست علما و مجتهدین و فقها، در حوزههای علمیهها و استانها فراوان داریم و مراجع بزرگواری داریم که بهاین روش عمل کردهاند.
بهعنوان یک شخص روحانی، از نحوه برخورد اخلاقی و فرهنگی روحانیون با جوانان در حوزههای مختلف راضی هستید؟
بهنظر من الان عنان هدایت فرهنگی و اخلاقی جامعه را صدا و سیما بهعهده دارد. صدا و سیماست که بیشترین نفوذ و اثر گذاری را دارد. اگر صدا و سیما بتواند فرهنگ اخلاق اسلامی را معرفی کند، جوانان به دین جذب خواهند شد. اما اگر نتواند با مشکل روبه رو خواهیم شد و نوعی فرهنگ مصرفگرایی در جامعه ترویج خواهد شد. بهنظر من صدا و سیما در دورههای اخیر در ارائه یک تصویر صحیح از اسلام ناب محمدی موفق نبوده است. در صدا و سیما بودجه فراوانی وجود دارد. چه تعداد از روحانیون در ایران هستند که دسترسی به چنین منابعی داشته باشند. یک روحانی مثلاً در مسجد محل خود میتواند به صورت محدود فعالیت کند. لذا وجود برخی از ناهنجاریهای اخلاقی و فرهنگی را نباید بهپای روحانیت نوشت و این در حقیقت بیانصافی است. مراجعتقلید افراد مستقلیاند که کار خود را در حوزههای مختلف پیشمیبرند و موفق هم بودهاند، اما نهادها و سازمانهای فرهنگی در مسیر فعالیتهای خود با ضعفهای فراوانی روبهرو هستند که به اخلاقیات و مسائل فرهنگی آسیب وارد کرده است.
امروز مراکز پاسخگویی به مسائل اعتقادی بهوسیله روحانیون اداره میشود. بهنظر میرسد که پاسخگویی به شبهات دینی جوانان بیشتر به صورت کلیشهای است تا عقلانی و فلسفی، به نظر شما این موجب نمیشود که شبهات عمق بیشتری پیدا کند؟
البته من با این مراکز پاسخگویی به شبهات چندان آشنا نیستم اما کلاً میتوانم عرض کنم که این پاسخگویی به شبهات با پاسخهای کلیشهای، جواب نمیدهد. سؤالات جوانان امروز سؤالات جدیدی است که همت بیشتری را طلب میکند. سؤالاتی در گذشته مطرح بود که نوعاً به آنها پاسخ داده شده است. مثل اینکه حدود حجاب در اسلام معین است، اما اینکه حجاب باید حتماً چیز خاصی باشد، اینها مطالبی است که باید براساس شرایط زمان و مکان به آنها پاسخ داد. حجاب از واجبات است اما شکل آن در جوامع مختلف فرق میکند. بنابراین به مسائل جدید باید براساس شرایط جدید، جوابهای جدید داد. مثلاً اینکه اخلاق پزشکی چیست؟ آیا میتوان بدون اجازه مریض از او آزمایشات خاص انجام داد؟ آیا میتوان امراض بیمار خود را برای افراد دیگر بازگو کرد. بهطور کلی باید از عقل استفاده کرد و به شرایط زمان و مکان توجه داشت و نیازها و سؤالات جدید را براساس شرایط روز و با رجوع به منابع متعالی دینی پاسخ داد و باید از افراط و تفریط پرهیز کرد. یعنی نباید به التقاط و ارتجاع رو بیاوریم و باید همان روش اهلبیت(ع) و امام خمینی(ره) و مراجع بزرگ و نواندیش را اجرایی کنیم. مثلاً شهید سید محمدباقر صدر یا مرحوم استاد مطهری از بزرگانی بودند که به شرایط زمان و مکان بسیار توجه داشتند و میتوان در این امر از آراء آنها استفاده کرد. بنابراین پاسخ به شبهات یک کار اجتهادی است در حوزه مسائل کلامی، چون بعضی سؤالات جنبه فهقی دارد، اما برخی شبهات جنبه اعتقادی دارد. سؤالات فقهی را باید به وسیله مجتهدین بررسی کرد اما سؤالات اعتقادی باید به وسیله متخصص در کلام اسلامی بررسی شود، امروز با توجه به پیشرفت علوم باید به این تقسیم بندیها بیشتر توجه داشته باشیم. اینکه باید هر کسی متخصص یک رشته خاص باشد و در آن موضوع خاص که تخصص دارد به سؤالات پاسخ دهد تا پختهتر با مسائل برخورد شود.
امروز جریانات تجدیدنظر طلب در اندیشه دینی در ایران هم فعالیت گستردهای دارند، نگارش کتابهایی چون مکتب در روند تکامل یا بیان مسائل خاص از جانب برخی از متفکرین مبنی بر اینکه وحی حاصل ذهن پیامبر است و مسائلی از این دست، ذهن جوانان را به سمت و سوی خاصی کشانده است، نهاد روحانیت واقعاً در این حوزهها چه اقداماتی باید انجام میداده که به آن توجه نکردهاست؟
البته بیان این مطلب مسبوق به سابقه است، قرآن در واقع کلام خدا و وحی مستقیم حضرت حق است به پیامبر اکرم و پیامبر هم همان مطلب را بیان کرده است، قرآن تجربه دینی و شخص پیامبر نیست، قرآن کلام خداست. این هم بیان خود قرآن است و هم یک سری مبانی عقلی دارد که حاکی از وجود تفاوت میان وحی و الهام است. چون وحی با تجربه شخصی عارف یا پیامبر فرق میکند، وحی دستورات و انزالات حضرت حق است و تجربه دینی اولیاءالله مثل مولانا و شیخصفیالدین اردبیلی و بایزید و…، اینها با وحی فرق میکند… مقصودم این است که برخی از مسائلی که در جامعه روشنفکری دینی مطرح شده است، نوعاً جدید نیست، حتی در مسیحیت هم این مسائل مطرح بوده است، اما خوب مسائل جدید هم مطرح است مثل مسائلی چون هرمنوتیک متن و…، برای پاسخ دادن به این مسائل جدید، روحانیون هم باید بهمبانی کلامی شیعه مسلط باشند، هم اینکه مسائل مرتبط با فلسفه دین، فلسفه علم و کلام جدید را خوب فهم کنند تا محل مناقشه مشخص شود و در چارچوب مبانی دینی اصیل خودمان بهمسائل پاسخ دهند. باید توجه داشت که هرگونه نوآوری مقدس نیست و هر حرف جدید هم کفر نیست.
از یک سو تبلیغات رسانهای و از سوی دیگر عدم رعایت برخی امور از جانب دینداران، ذهن جوانان ایران را به دین و دینداری و صاحبان دین خدشه دار کرده است. قصد ندارم که سیاه نمایی کنم اما این مسأله از حقایق جامعه امروز ماست، واقعاً چه باید کرد؟
ما باید از تکنیکهای جدید رسانهای استفاده و دین را معرفی کنیم. دین باید به روش عقلی، معنوی و هم بهروش هنری به جوانان معرفی شود. من اعتقاد دارم که اگر به روش هنری مفاهیم دینی را به نسل جوان معرفی کنیم، این امر اثرگذاری بیشتری خواهد داشت تا اینکه صرفاً به سخنرانی و نگارش کتاب متوجه باشیم. اگر مطالب دینی در قالب شعر، نقاشی، فیلم وتئاتر عرضه شود بیشتر تأثیر خواهد داشت. مطلب دیگر اینکه، برخی مطالب نامربوط در رسانههای بینالملل علیه اسلام بیان میشود که ما باید درباره آنها روشنگری کنیم و اینها را نقد کنیم. آنها در قالب فیلمهای سینمایی رفتارهای ناصواب از مسلمین را عرضه میکنند و ما باید خطای این امر را نشان دهیم. از سوی دیگر باید با فساد و ربا و ارتشاء با جدیت مبارزه کرد تا جوان مشاهده کند که حکومت دینی خط قرمزش فساد است و ظلم اقتصادی. امروز به نظر من یکی از بهترین روشهای جذب جوانان به دیانت این است که حکومت موفق باشد یک مدل درستی از اقتصاد و فرهنگ را به جامعه معرفی کند تا جوان ببیند، اسلام در عمل تواناست که اقتصاد عادلانه را برای جامعه ایجاد کند و یک فرهنگ متعادلی را فراهم میکند تا دنیا و آخرت را با هم جمع نماید. امروز ما پس از گذشت ۳۵ سال از انقلاب، نمیتوانیم صرفاً از طریق وعظ و خطابه جوانان را به دین جذب کنیم، حکومت اسلامی باید در حکومتداریاش موفق باشد تا زندگی مردم را تأمین کند، اشتغال و عدالت اجتماعی ایجاد کند و جلوی فساد را بگیرد، آن موقع این امر عامل مهمی میشود که جوانان با طیب خاطر به دین جذب شوند. اما اگر یک شخص روحانی بر بالای منبر وعظ کند اما در برخی از سازمانها و نهادهای حکومتی کارهای ناشایستی انجام شود، جوانان این وعظ و خطابه را نخواهند پذیرفت. حکومت باید عدالت اجتماعی را تماماً در کشور حاکم کند و سطح زندگی مردم را بالا ببرد و اول از همه خودمان عامل به اخلاق اسلامی باشیم.
یکی از مهمترین شعارهای ما پس از انقلاب، شعار پیوند و وحدت دیانت و سیاست بود. واقعاً مرز رابطه این دو عنصر باید چگونه باشد که هم جایگاه و ارتباط آنها خدشه دار نشود و هم اینکه جوان امروز که از بیرون ناظر به این امر است، نسبت به این دو عنصر زدگی پیدا نکند؟
در اسلام، دیانت و سیاست آمیخته با هماند. ما در اسلام هم مسائل اجتماعی و حکومتی داریم و هم مسائل دینی، پیامبراکرم(ص) و ائمه، هم حکومت تشکیل دادند و هم حکیم و مبلغ اسلام بودند، اما سیاستمداران در فکر و عمل باید تابع اخلاق و قوانین اسلامی باشند. دین نباید در خدمت سیاست باشد، سیاستمداران باید در خدمت دین باشند و ارزشهای دینی و مبانی دینی را پیگیری کنند و در جامعه بروز دهند، این در همه ادیان و انبیا وجود دارد که دعوت به عدالت و قسط میکردهاند. اولین وظیفه حکومت آن است که عدالت و قسط اجتماعی را ایجاد کند. این همان معنای سیاست دینی است، اما اگر سیاست جز این و تلاش برای تسخیر قدرت باشد و قدرت به مثابه قدرتمقدس باشد، این ربطی به دین ندارد. ما نیازمند قدرت هستیم برای آنکه عدالت را در جامعه حکمفرما کنیم و اینکه اخلاق در جامعه رشد کند. در اسلام قدرت به مثابه قدرت اهمیت ندارد، قدرت در خدمت ارزشهای الهی اهمیت دارد. لذا دین و اخلاق و معنویت زیربنای سیاست است. اگر سیاستمدار خودش اخلاقی و انسان سلیم النفسی باشد، خیلی از دعواها و گرفتاریهایی که امروز وجود دارد مرتفع میشود. اما اگر فقط به پوسته دین بچسبیم و بخواهیم با پوشش دین به قدرت برسیم، این استفاده ابزاری از دین است و اسلام اجازه استفاده ابزاری از دین را به سیاستمداران نمیدهد. به این معنا سیاست و دیانت با هم مربوطاند.
شما آینده دینی جوانان ایران را چگونه پیشبینی میکنید؟ آیا به این آینده خوشبین هستید؟
من اعتقاد دارم که اگر حکومت در ایران موفق شود عدالت اجتماعی را در جامعه گسترش دهد و اشتغال ایجاد کند و سطح معیشت مردم را سامان بدهد، خود این باعث میشود که جوانان به دین علاقهمندی بیشتری پیدا کنند. بنابراین بخش مهمی از آینده دینداری در ایران از نظر جامعه شناسی رفتار جوانان، در گرو حل این مشکلات است. بهاعتقاد من، دولت آقای روحانی فرصتی را ایجاد کرده است که خدمات بیشتری به مردم ارائه میشود و از این طریق جوانان بیشتر متوجه توانایی اسلام برای حل و فصل مسائل دنیا و آخرت خود خواهند بود.
گفتگو از صدرا صدوقی
منبع: روزنامه ایران جوان. ۱۸شهریور ۱۳۹۳
http://www.iran-newspaper.com/?nid=5739&pid=16&type=1