امروزه در تفکر فلسفی عمقی نمی بینم

دکتر کریم مجتهدی

استاد فلسفه دانشگاه تهران

 

 

فاجعه فلسفی ما این نیست که تفکر نداریم بلکه فاجعه اصلی در کشورهای مثل ما این است که تفکر ما عمق کافی را ندارد. فلسفه ارتباط بسیار نزدیکی با فرهنگ دارد. فرهنگ بدون فلسفه مثل کلام بدون بصیرت است. یعنی اگر هر جامعه ای در فرهنگ خودش فلسفه نداشته باشد اصلاً معنای زندگی خود را گم می کند و بر زندگی خودش اشراف ندارد. برای همین فرهنگ بدون فلسفه مثل کلام بدون بصیرت است.

سقراط در قرن پنجم قبل از میلاد به معنایی که در اخلاق است اشاره می کند که در بین فضایل اخلاقی انسان مثل صداقت، ایمان، شجاعت، شهامت و امانت و تمام فضایلی که به لحاظ اخلاقی برای انسان می شناسیم اگر بصیرت و آگاهی نباشد و این فضایل با هم مربوط نشوند و جامعیت نیابند در واقع هیچ کدام از این فضایلی که شمردیم نمی توانند اصالت داشته باشند. برای مثال نمی شود گفت فلان کس صادق است ولی دستش کج است یا فلان کس با شهامت است ولی رشوه می گیرد. برای اینکه فضایلی که نام بردیم یکدست بشوند و بتوانند با هم فضیلت حساب شوند یک بصیرت و آگاهی کلی لازم است که سقراط اسم این را بصیرت می گذارد که موجب اتحاد فضیلت ها می شود.

کسی که صادق است دیگر دستش کج نمی شود یا فرد باشهامت دیگر رشوه نمی گیرد. این بصیرت تعیین کننده فضایل کثیر است. وقتی بصیرت باشد این فضایل با هم متحد می شوند. از طرف دیگر بدون فلسفه جامعیت از علوم رخ می بندد. ما با علوم مختلف مثلاً فیزیک، شیمی، مکانیک و رشته های علوم انسانی و ریاضی روبرو هستیم. علوم به یک معنا کثیر و متعدد هستند.

اگر فلسفه نباشد هیچ نوع جامعیتی بین آنها برقرار نمی شود و این آگاهی کلی است و یک نوع علم کلی است که این دانش های پراکنده و جزیی را متحد می کند. یک نوع آگاهی و خود آگاهی و آگاهی عمیقی ایجاد می شود. برای مثال در ایران می توانیم ابن سینا را مثال بزنیم یا در اروپا دکارت را. هم ابن سینا هم دکارت سعی کردند دانش مختلف بشری را متحد کنند ابن سینا مثل افلاطون و مثل خیلی از فلاسفه بزرگ متوسل به گفتگو می شود. فلسفه نوعی گفتگو است. با گفتگو بین متفکران شرق، مسلمان و ایرانی و متفکران غرب و مسیحی و متفکران مختلف می شود یک نوع هماهنگی و هم صحبتی ایجاد کرد.

آنچه که فلسفه را مهم و ارزش آن را دوچندان می کند به خصوص در شرایط جامعه امروز ما بیشتر به لحاظ مقابله با سطحی نگری انسانها است. یعنی از طریق فرهنگ فلسفی و اندیشه فلسفی می تواند با سطحی نگری مقابله کرد. زیرا فاجعه فلسفی ما این نیست که تفکر نداریم هر کسی یک جور تفکر دارد فاجعه اصلی در کشورهای مثل ما این است که تفکر ما عمق کافی را ندارد و فلسفه این عمق کافی و اشراف کافی را به دانشهای مختلف می دهد.

از این لحاظ خیلی طبیعی و قابل دفاع و حمایت است که در جهان حداقل یک روزی در سال به فلسفه اختصاص داده شود. نوعی تأمل و تفکر درباره این جنبه های فرهنگی انسان برقرار شود که از طریق فلسفه یادآوری این مسئله حداقل یکبار در سال شاید لازم باشد و از این روز خاص که روز فلسفه نامیده می شود با فرهنگ های مختلف باید گفتگو کرده و نظر خودمان را بدهیم ضمن اینکه آسیب شناسی هم بکنیم. 

هر کسی که مثلاً دو کلمه تفکر انتزاعی دارد عَرض و جوهر را به زبان می آورد الزاماً فیلسوف نیست. فیلسوف در درجه اول باید فکرش عمق داشته باشد. آدمی که عمق ندارد فیلسوف نیست. روز جهانی فلسفه روز جهانی افرادی است که فلسفی اند و توجه به عمق مطالب و عمق تفکر دارند. بطور کلی روز جهانی فلسفه در همه کشورها و خاصه در ایران باید محدود و متوجه  به عمق تفکر بشود و از تفکر سطحی اجتناب ورزید.

کلید واژگان: فلسفه، تفکر، جهان، مجتهدی، ایران، دانش، غرب.