سیاست و اخلاق نبوی در گفت و گو با آیت الله دکتر محقق داماد

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

می‌توان ادعای ارسطو را بهتر درک کرد که علم سیاست را برترین علم به حساب می‌آورد.اگر بدانیم که عوامل و علل دخیل در قدرت فراوانند و مولفه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی بسیاری در آن نقش ایفا می‌کنند، می‌توان پی برد که چه دشواری‌ها و موانعی بر سر راه علم سیاست رخ می‌نماید و این علم تا چه اندازه برای شناختن قدرت، مبادی و تبعاتش به نگاهی ژرف نیازمند است.  از سوی دیگر سیاست، علمی نتیجه‌محور است و به چیزی جز سامان مقوله‌ای مهم و پرمخاطره چون قدرت نمی‌اندیشد. این علم اگر بتواند از مضرات فراوان و دامنه‌دار قدرت از طریق پخش آن بکاهد، رسالت خود را انجام‌یافته می‌داند و بدان راضی و خشنود است. با این تعبیر از سیاست، مشخص است که تفاوت و تمایزی میان علم سیاست و حکمت سیاسی از یک‌سو و سیاسی‌کاری از سوی دیگر وجود دارد. سیاسی کاری چیزی جز غوطه‌ور‌شدن در سودانگاری و نتیجه‌‌انگاری صرف برای رسیدن به اهداف و خیال‌های سطحی و مقطعی نیست در حالی که حکمت سیاسی، اندیشه و مشی و مرامی را ماند که به‌وضوح و به‌وفور قواعد و قوانین گستره سیاست را می‌شناسد تا اهداف خود را بهتر و بیشتر مهیا سازد. در این گفت‌وگو که با دکتر سید‌مصطفی محقق‌داماد، رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم و استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی انجام‌دادیم، سعی کردیم بحث اخلاق سیاسی را از منظر پیوند آن با جایگاه نبوت به مثابه انسان کامل در اخلاق سیاسی نبوی به بحث بگذاریم.

کلید واژگان: محقق داماد، اخلاق، نبوت، پیامبر، سیاست.

***

بحث ما به بررسی نسبت اخلاق و سیاست با توجه به  مشی نبوی اختصاص دارد. وقتی که صحبت از اخلاق می‌کنیم قطعا مبانی و مصادیق خاصی را در نظر داریم و این مبانی به‌عنوان بازیگران اصلی صحنه اجتماع، سیاست، فرهنگ و هنر هر جامعه‌ای نقش ایفا می‌کنند. اما می‌دانیم که اخلاق در طول تاریخ مورد تاکید ادیان قرار گرفته؛ به‌خصوص ادیان الهی و ابراهیمی و نحله‌ها و فلسفه‌های گوناگونی هم ذیل اخلاق شکل گرفته است. اما مسلمانان در دین مبین‌شان به فرد کاملی که همانا حضرت محمد(ص) است اقتدا می‌کنند و ایشان هم تاکید دارند که بعثت من برای احیای مکارم اخلاقی بوده است. نکته دیگر اینکه آیا جامعه امروز ما که در شرایط خاص فرهنگی و تمدنی قرار دارد و به تعبیر برخی، با بحران‌های اخلاقی هم مواجه است چگونه می‌تواند میان اخلاق نبوی و اقتضائات امروزمان نسبتی برقرار کند؟

اولا پیامبر اکرم شخصیتی است که در قرآن چند تا عنوان به ایشان داده شده که این عنوان‌ها به همین نکته‌ای بازمی‌گردد که می‌خواهیم درباره‌اش صحبت کنیم. یکی کلمه «اسوه» است. خداوند می‌فرماید که مسلمانان پیامبر برای شما الگوست. پیامبر(ص) سرمشق زیبا و الگوی زیبایی است برای شما که باید آن را سرمشق خود قرار دهید. کلمه دیگر «شاهد» است. برخی تصور می‌کنند شاهد برای روز قیامت است در حالی که شاهد با شهید تفاوت دارد.

شهیدی که در قرآن آمده به معنای شهادت‌دهنده در روز قیامت است، در حالی که شاهد به معنای الگو و سرمشق است. کسانی که نهضتی را انجام می‌دهند و مردم را دعوت به پیروی می‌کنند چند راه برای هدایت مردم ارائه می‌کنند. یک راه این است که مرامنامه‌شان و مانیفست‌شان را ارائه می‌کنند؛ همانند قرآن که در آن، کلام خدا به‌صورت وحی توسط نبی به مردم ارائه شد. این متن قابل تفسیر است و قرائت‌های مختلفی را می‌توان از آن ارائه کرد، اما در کنار آن چیز دیگری وجود دارد و آن اینکه رهبران موفق، حرکت‌های اصلاحی را از طریق تجسم مانیفست‌شان ارائه می‌کنند؛ افرادی که نمونه کامل عمل به آن کتاب و مانیفست هستند.

 

مقصود شما این است که مصداق عینی آن مرامنامه‌اند؟

بله، دقیقا همین است. مصداق عینی یعنی اینکه اگر کسی بخواهد به این دستورات عمل کند تا ببیند چگونه نتایجی به دست می‌آید این شخص نمونه این نتایج است. قرآن از چه جهت و به چه مناسبتی پیامبر را نمونه عینی معرفی کرده است؟ قرآن مجموعه‌ای از چند بخش است. یک بخش آن به جهان‌بینی و دستورات عملی اختصاص دارد. اما قسمت مهم دیگر که به نحو بسیار زیبا و هنری ارائه شده بحث دستورات عملی تربیتی است که موجب رشد بشر می‌شود. ما این نمونه را در دستورات عملی و اخلاقی خود پیامبر(ص) می‌بینیم. خداوند به پیامبر می‌فرماید که تو دارای جنبه‌ها و سیرت‌ها و کردارهای عظیم هستی. با توجه به این آیه معجزه دیگری به غیراز خود قرآن که بر پیامبر(ص) نازل شده، یعنی معجزه اخلاق پیامبر(ص) را هم ما شاهد هستیم.

شما با اشاره به این نکات، به عبارتی بستر معرفتی بحث را گشودید. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که از زمان پیامبر(ص) ۱۴ قرن می‌گذرد و در این زمان بشر تغییر کرده و با دانش‌ها و نظام‌های مختلف فکری روبه‌رو بوده و اکنون نیز ما با فلسفه‌های اخلاقی گوناگونی روبه‌رو هستیم. امروزه صحبت از اخلاق سیاسی می‌کنند و وجود شخصیت پیامبر(ص) نیز نمونه بارز اخلاق است؛ آیا این مسئله را ما می‌توانیم بازتولید کنیم و به یک نظام اخلاقی مبتنی بر اخلاق پیامبر برسیم؟

قرآن در مورد اخلاق پیامبر(ص) واژه «عظیم» را به کار می‌برد. اما وقتی که به ریشه این لغت مراجعه می‌کنیم این است که اخلاق پیامبر، القاء‌شده از سوی خداوند است. من معتقدم عظمت اخلاق پیامبر در اخلاق سیاسی ایشان است. اولا سیاست در اینجا به معنای عام کلمه است. امروزه در دنیای سیاست عده‌ای می‌گویند آیا معیارهای فضیلت برای اخلاق فردی می‌تواند در مدیریت نقش داشته باشد؟ اینکه دروغ بد است، آیا امکان دارد که مدیر سیاسی یک جامعه دروغ نگوید؟ خدعه بد است؛ می‌تواند یک شخص، مدیر جامعه باشد اما خدعه نکند؟ عده‌ای گفته‌اند چون این عمل ممکن نیست، بیاییم اخلاق دیگری ارائه کنیم به نام اخلاق سیاسی. مدیر سیاسی خوب کسی نیست که دروغ نگوید بلکه کسی است که لازم باشد دروغ بگوید.

این تضاد نیست؟

نکته اینجاست. می‌گویند دروغ برای فرد عادی بد است اما فرد سیاسی می‌تواند دروغ بگوید.

اگر یک مدیر سیاسی با دروغش جامعه را به انحرف بکشاند تکلیف چیست؟

کسی که مدیر سیاسی باشد و دروغ بگوید بحران سیاسی در جامعه ایجاد می‌کند و کسی که دروغ را ترویج می‌کند باعث می‌شود که مردم هم اخلاق فردی‌شان را از دست بدهند. ما ۲گونه اخلاق نداریم؛ همان‌طور که معنا ندارد کسی بگوید که بیماری یک فرد عادی در جامعه با بیماری کسی که زعامت جامعه‌ای را برعهده دارد، فرق می‌کند. از نظر پزشکی هر دو بیماری است و این‌گونه فکر کردن در حد شوخی است.

برخی معتقدند که زمان پیامبر(ص) اقتضائات خود را داشته و حتی مسئله اخلاق هم مربوط به آن فضا بوده، ما باید این مسائل را تغییر دهیم؛ آیا چنین چیزی امکان‌پذیر هست؟

بنده معتقدم قواعد اخلاقی مانند قواعد ریاضی است. کسی می‌تواند بگوید ریاضیات در زمان افلاطون با زمان اکنون متفاوت است؟ قواعد اخلاقی بایدها و نبایدهای حکمت عملی است. حکمت عملی مقتضای عقل بشری است. بشر از آن جهت که بشر است برخی قواعد اخلاقی را درک می‌کند و زمان در این مورد هیچ تاثیری ندارد. بنابراین ما باید از نظر تحقیقاتی بحث کنیم که آیا پیامبر(ص) که اخلاقش در حد عظیم بود و الگوی کامل در جامعه بود آیا می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را  وقتی که در راس قدرتی بزرگ است مورد توجه قرار ندهد ؟ما از نظر تاریخی اثبات می‌کنیم که پیامبر در طول زندگی‌اش حاضر نشد حتی یک بار بر خلاف اخلاق عمل کند و آنچه امروزه سیاستمداران می‌گویند که «دروغ مصلحت‌آمیز به ز   راست فتنه‌انگیز»اصلا در نظر ایشان مطرح نبوده است؛ بنابراین من معتقدم که پیامبر می‌خواسته اثبات کند که«دروغ مصلحت‌آمیز به ز  راست» نیست. دروغ هیچ وقت مورد تایید نیست؛ حتی در سیاست. شاید برخی بگویند این حرف قابل مناقشه است و من حاضرم هر کسی پاسخی دارد، بحث کنم که دروغ مصلحت‌آمیز تحت هر شرایطی درست نیست.

ادعای پیامبر(ص) و تربیت‌شدگان کامل ایشان این بوده که چه در زمان گوشه‌نشینی در خانه و چه در زمان در راس قدرت قرار گرفتن همان اخلاق را رعایت کرده‌اند. اگر در جنگ صفین علی(ع) آب را بر دشمن می‌بست قطعا پیروز بود اما این کار را خلاف فتوت می‌دید. شاید از نظر استراتژی جنگی این کار درست بود اما خلاف اخلاق نبوی بود. امروزه صحبت از حقوق بشر‌دوستانه می‌شود که بنیانش در همین مسائل است. ادعای قرآن و نمونه عملی آن -رسول‌الله(ص)- می‌خواهد بگوید اخلاق سیاسی همان ارزش‌هایی را دارد که اخلاق فردی دارد؛ نمی‌شود شما به‌عنوان یک فرد به برخی معیارهای اخلاقی پایبند باشید و وقتی که در راس قدرت قرار می‌گیرید آن اخلاق را کنار بگذارید.

به نکات مهمی در زمینه اخلاق سیاسی اشاره کردید. این روزها در بسیاری از محافل صحبت از اخلاق سیاسی می‌شود و عده‌ای از متولیان امور سیاسی صحبت از بی‌اخلاقی در سیاست می‌کنند؛  مثلا می‌گویند فلانی را نباید تخریب کرد و… . با توجه به نکات معرفتی‌ای که به آنها اشاره کردید آیا می‌توانیم آنها را باز تولید کنیم و مانیفست اخلاق سیاسی مبتنی بر نبوت در تمدن اسلامی ارائه کنیم؟

بنده ‌دوست دارم به‌عنوان یک طلبه پژوهشگر صحبت کنم. عقیده من این است که ادعای شخصی به نام خاتم انبیاء(ص)- کسی که آمده جمع بین ارشاد و مدیریت قدرت کرده- این است که در مدیریت قدرت می‌توان دستورات اخلاقی به مردم داد و عمل کرد. ادعای پیامبر(ص) یک نظر است و یک عمل. شما ببینید از همین کتاب مقدس اسلام، اشعریون جبر را درآوردند و معتزله، اعتزال را. در همین کتاب مقدس در تمام مکاتب مختلف فقهی، از صفر تا بی‌نهایت قرائت وجود دارد و این متن لفظی است. اما در قرآن یک میزان هست و میزان، همین حکمت عملی است که بعد اخلاقی آن در پیامبر(ص) مجسم شده است. من معتقدم تنها مکتبی که این را جاودان می‌داند و معتقد است تا ابد جاودان است مکتب تشیع است.

ادعای قرآن و پیامبر(ص) است که تمام وعده‌ها پس از اینکه به قدرت رسیدید باید اعمال شود؛ درغیراین صورت کار غیراخلاقی کرده‌اید. اگر کسی کاندیدای ریاست‌جمهوری شود و صدها وعده به مردم بدهد اما پس از اینکه به قدرت رسید تمام آن را فراموش کند این کار غیر از اخلاق سیاسی است. ادعای قرآن این است که شما بایستی هنگامی که در راس قدرت قرار می‌گیرید اخلاق‌های فردی را فراموش نکنید و به آن اخلاق‌ها با یک معیار نگاه کنید؛ مانند پیامبر شدن که بسیار کار سختی است اما باید تمام تلاش‌تان را بکنید تا نزدیک‌ترین فرد به پیامبر باشید. ما معتقدیم که ممکن است خطا کنیم پس باید خود را نزدیک‌تر به اخلاق کنیم تا درصد این خطا پایین باشد.

 عطف میزان را در اخلاق سیاسی باید در کجا ببینیم؟

میزان را آن‌طوری که پیامبر‌اکرم بودند باید دانست. پیامبر واقعیت را همان‌گونه که بود با مردم طرح می‌کرد؛ چیزی را از مردم پنهان نمی‌کرد.

برخی از سیاستمداران معتقدند که سیاست امر پیچیده‌ای است و نمی‌توان همه چیز را به مردم گفت؛ تکلیف در این مورد چیست و چگونه باید اخلاقی عمل کرد؟

ادعای پیامبر اسلام و قرآن این است که حق را بگو حتی اگر به قیمت جانت تمام شود. اگر این ادعا از بین برود، خاتمیت پیامبر هم از بین می‌رود؛ یعنی دست‌برداشتن از هدایت‌های نبوی. اگر کسی به این ادعا عمل کند سعادتمند می‌شود و اگر مدیر جامعه به این جمله عمل کند آن جامعه پیروز و موفق خواهد بود. در این جمله رابطه بین مقدم و تالی، رابطه ضرورت است؛ پس این گزاره جاودان است؛ مانند مثلث که ۳زاویه دارد. مجموع زوایای مثلث ۳تا بیشتر نیست و این اختصاص به زمان گذشته و حال و آینده ندارد. در تمام دوران تاریخ اگر جامعه‌ای به این دستورات عمل کند سعادتمند خواهد بود.

ما همیشه  راستگویی  را تجربه نکردیم؛ اگر تجربه کرده بودیم و متضرر می‌شدیم آنگاه از این مسائل دست بر‌می‌داشتیم. اما در کدام مقطع، مسلمانان به الگوی نبوی عمل کردند و ناموفق شدند؟ در کدام موقع مکتب اسلام بوده و بدان عمل شده و باز اهل ریا و خیانت بر مسلمانان پیروز شده‌‌اند؟ آیا در زمان خود پیامبر مردم به اخلاق نبوی عمل کردند؟ در زمانی که خلفایی آمدند و خلافت را تبدیل به سلطنت و نقطه مقابل رسول‌الله قرار دادند به این دستورات عمل کردند؟ اگر عده‌ای از صاحب‌نظران سیاسی این‌گونه سخن می‌گویند که سیاست امر پیچیده‌ای است و نمی‌توان به مردم از روی صدق گفت، توجیه کردار خودشان است.

آنها که می‌خواهند خیانت کنند و با یک بمب تمام جامعه را از بین ببرند و نسل‌های جامعه را نابود کنند و به کشوری حمله کنند و اشغال بی‌جا کنند کار خودشان را توجیه می‌کنند. من معتقدم که ادعای قرآن باید عمل شود نه اینکه در صحبت و کلام بماند. عظمت رسول‌الله در این است که مردمی که تا دیروز فرزندان خودشان را با دست خودشان زیر خاک می‌کردند در میانشان الگوهای کاملی ظهور کردند که مایه افتخار شدند. آیا معجزه از این بالاتر که کسی معتقد است دخترش را باید زنده به گور کند اما با بیان و عمل اخلاقی رسول خدا دست از این اعتقاد بشوید؟ این معجزه بالاتر از عصا اژدها‌کردن است. در پایان بگویم که اخلاق سیاسی از روی صداقت است نه از روی خدعه و مصلحت.