وضعیت امروز فلسفه اسلامی در روسیه در گفت و گو با حمید هادوی، رئیس بنیاد مطالعات اسلامی روسیه

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

 

روسیه دارای سنت‌ دیرینه و قوی در مطالعات اندیشه های شرقی است. محققان روسیه در زمینه اسلام‌شناسی، تاریخ‌نگاری قرون وسطی و منبع‌شناسی کشورهای عربی، ایران و آسیای مرکزی، ایران شناسی، متن‌شناسی اسلامی، ترجمه‌ آثار اسلامی، ادبیات کلاسیک عربی و ادبیات و زبان فارسی  صاحب نظر و دارای تحقیقات پر مایه ای هستند. اما نگاه جدید و نوین به فلسفه اسلامی و جایگاه اندیشه اسلامی در روسیه جدید به خصوص بعد از فروپاشی شوروی از جمله مسائلی است که می بایست به آن توجه جدی داشت. در این گفت و گو سعی شده است تا با بررسی وضعیت فلسفه اسلامی در روسیه به برخی از بن مایه های فکری و نوین اشاره کرد. این گفت و گو در محل بنیاد مطالعات اسلامی روسیه در مسکو صورت گرفته و آقای هادی ضمن معرفی و فعالیتهای بنیاد به زوایای فکری جدید در حوزه فلسفه اسلامی اشاراتی داشتند.

***

 

در آغاز بحث لطفا توضیحاتی درباره تاریخچه بنیاد مطالعات اسلامی روسیه و فعالیتهای آن ارائه دهید؟  

 

حدود پنج سال پیش به این جمع بندی رسیدیم که در قالب یک بنیاد ثبت شده در روسیه فعالیتهای علمی پژوهشی را در حوزه مطالعات اسلامی سامان دهیم. لذا با همکاری پروفسور پروزروف (معاون انستیتو نسخ خطی سن پطرزبورگ و از اسلام شناسان معروف روسیه )و آقای مهدی ایمانی پور (که اکنون رایزن فرهنگی ایران در آلمان هستند) و خود بنده بنیاد را تاسیس کردیم. این بنیاد مهمترین هدفش توسعه و جهت دهی مطالعات اسلامی در روسیه در سطوح مختلف می باشد و جامعه هدف آن همه  روس زبانان اعم از مسلمانان و غیرمسلمان می باشد. مقصود ما از روس زبانان دایره وسیعی را در بر می گیرد که شامل همه کشورهای شوروی سابق می شود که حداقل زبان روسی ، زبان دوم آنها نیز محسوب می شود و این افراد درمجموع  حدود ۳۵۰ میلیون نفر را در بر می گیرد. به طور کلی کارهایمان را در سه محور اساسی  سامان داده ایم. یکی در حوزه کارهای پژوهشی،دوم محور آموزشی و دیگری کارهای حمایتی است ( یعنی حمایت از پروژه هایی که دیگران در دست اقدام دارند و در راستای اهداف ما هم می باشد). طبیعتا بیشتر کار ما در حوزه پژوهشی است .کارهای بنیاد برای دو سطح از مخاطب در نظر گرفته شده است. یکی مخاطب متخصص است که شامل اسلام شناسان ،عرب شناسان و دانشجویان در این مقاطع است و دیگری مخاطب عمومی است. البته نگاه عمومی به تحصیل کرده ها است و میدانیم که درجامعه روسیه عموما تحصیلات در سطح بالایی قرار دارد. ما در اینجا سعی کردیم با مشهورترین اسلام شناسان روسیه و دانشگاه ها و مرکز اسلامی ارتباط کاری برقرار کنیم. تا کنون موفق شدیم چندین نشست و کنفرانس در موضوعات مختلف برگزار کنیم وبنیاد تا به امروز در مجموع کارهایی که در حوزه تحقیق و ترجمه و تالیف بوده  را در قالب  بیش از ۸۵ کتاب منتشر کرده است  که یکی از مهمترین آثارما در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی سالنامه “اشراق” است .

 

  ما معمولا نگاهی به اسلام داریم که نگاه سیاسی است و به دنبال اهداف و آرمان ویژه ای هستیم اما وقتی که از مرزهای داخلی به دور می رویم ضرورتا در شناساندن اسلام باید شیوه ها و روشهای جدیدی را در پیش بگیریم. بنیاد در این زمینه با چه روش و منشی حرکت می کند؟

 

ما طبیعتا کار سیاسی نداریم هر چند ممکن است برخی از کارها مرتبط با بحث سیاسی به خصوص آکادمیک باشد. اما آنچه که ما از اسلام درک می کنیم و قرائت خاص خود را از اسلام داریم قدری متفاوت است. چرا که اسلام دارای قرائتهای متفاوتی است و در روسیه هم از قرائت سلفی تا قرائت لیبرال نقش جدی ایفا می کند. ما قرائتی شیعی و آنچه را که امام خمینی(ره) اعلام داشتند در نظر داریم که تکیه بر وحی توام با عقلانیت می باشد . تلاش ما این است که عمق مباحث اسلامی و پیشنه علمی قوی و جریان مستمر آن تا به امروز و همچنین عقلانیت دینی را ارائه کنیم. دیگر آنکه سعی داریم سیاه نمایی که اکنون از اسلام می شود و متاسفانه بسیار گسترده شده را بزداییم و در نقطه مقابل آن حرکت کنیم و سعی داریم قرائت معرفتی و فکری عمیق که دارای تعامل و پیشینه فرهنگی و تمدنی است را معرفی کنیم فرهنگ و تمدنی را . بدین لحاظ ما چند موضوع را به عنوان محور انتخاب کردیم که یکی موضوع فلسفه و عرفان است. معتقدیم که فلسفه و عرفان زبان مشترک برای گفتگو به ویژه با غیر مسلمان است چرا که بر مباحث عقلی و شهودی (برون دینی )تکیه دارد. البته ما یک هدف دیگری هم داریم و آن این است که با طرح مباحث فلسفی و عرفانی اذهان کسانی که در اینجا در این حوزه ها فعالیت می کنند و یا به این حوزه ها علاقمند هستند را بتوانیم به فلسفه و عرفانی که در ایران امروز تولید می شود آشنا کرده و مطالعاتشان را به این جهت سوق دهیم . انتشار “اشراق” در ابتدای کار با موانعی رو به رو بود حتی استادان روسی تحقق آن را غیر ممکن تلقی می کردند اما با انتشار این اثر و همینطور ادامه آن ( تا به حال سه شماره منتشر شده و شماره چهارم آن هم در زیر چاپ است ) در  نگرشها خیلی اثر گذاشته و خود اثر جایگاه خوبی یافته . اکنون این اثر به عنوان یک منبع مهم علمی  در محافل فلسفی روسیه شمرده می شود. مجلّه «اشراق» عنوان سالنامه‌ای است که با هدف معرّفی و توسعه پژوهش‌های آکادمیک فلسفه و عرفان اسلامی از سوی بنیاد مطالعات اسلامی روسیه و با همکاری انستیتوی فلسفه آکادمی علوم روسیه و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به زبان‌های روسی، انگلیسی و فرانسوی در مسکو منتشر می‌شود. این نشریه یکی از مهمترین پروژه‌های تحقیقاتی این بنیاد محسوب می‌ شود.  سرویراستار علمی “اشراق” دکتر یانیس اشوتس، استاد دانشگاه لتوانی و موسسه مطالعات اسلامی در لندن است ایشان مسلّط به زبان‌های روسی، فارسی، انگلیسی و عربی از متخصصان فلسفه و عرفان اسلامی و مترجم آثار متعددی از جمله مفتاح الغیب قونوی و حکمت عرشیه ملاصدرا می‌باشد.  همچنانکه اشاره داشتیم معرفی  اندیشمندان معاصر ایران هم یکی از اهداف “اشراق” می باشد.

در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی بیشترین کارهایی که صورت گرفته اغلب در حوزه زندگی نامه نگاری بوده به طوری که به برخی از وجوه فکری و فلسفی این افراد اشاره می شد و سپس قدری درباره آن توضیح می دادند. این کار از سوی افرادی هم از غربی ها و هم از ایرانی ها صورت گرفته است. اما کار دیگر این است که باب گفت و گویی با فیلسوفان دیگر کشورها آغاز شود و فلسفه اسلامی به عنوان فلسفه ای که دارای بستر فکری عمیق و پویا است و قابلیت گفت و گو و اثر گذاری را دارد معرفی کنیم. در این زمینه تا چه اندازه پیش رفته اید؟

 

معتقدم که تمام هدف ما همین مورد است. ما مقالاتی که در همین مجله “اشراق” داریم( که حدود سی درصد نویسندگان ایرانی و سی درصد نویسندگان روس و مابقی از کشورهای دیگر است ) در همین شیوه حرکت کرده ایم. تلاش ما این است که یک بستری مرتبط با یکدیگر طرح کنیم و بتوانیم فلسفه را به سوی مباحث جامعه امروز بکشانیم. لذا در حاشیه انتشار ” اشراق ” چندین نشست نیز برگزار کردیم. معرفی جریان فکر فلسفی عرفانی در حوزه اسلامی به عنوان یک جریان مستمر و پویا از دغدغه های ما میباشد.

 

آیا دانشگاه های فلسفه روسیه با فلسفه های اسلامی – ایرانی ارتباطی توانسته اند برقرار کنند و یا اینکه فلسفه را به عنوان یک الهیات و کلام و تئولوژی و حتی ایدئولوژی و دین می بینند؟

 

البته دیدگاه ها در این زمینه متفاوت است. در اینجا گروه های مختلفی هستند که در حوزه فلسفه اسلامی کار می کنند. به طور مثال در آکادمی فلسفه روسیه گروه مستقل فلسفه اسلامی ( با حمایت ما ) را تاسیس کردند که قبلا در ضمن یک گروهی با عنوان گروه “فلسفه های شرقی” بود. ما بر اصطلاح فلسفه اسلامی بسیار تاکید داریم البته  برخی نیز بر همان اصطلاح فلسفه های عربی اصرار دارند .روسیه هم تحت تاثیر جریان اسلام شناسی غربی است اگرچه سابقه آکادمیک آنها یک سابقه دویست و پنجاه ساله است و از دوره تزاری بحث اسلام شناسی یک کار جدی بوده اما لااقل  امروزه تحت تاثیر جریان اسلام شناسی غرب است. در دوره شوروی بودجه های بسیاری برای تحقیقات حوزه علوم انسانی در اختیار کارشناسان قرار می دادند اگرچه اهداف خاصی هم پی گیری می کردند اما در عین حال آثار علمی ارزشمندی در آن دوره تولید شد که ما آن قوت را دیگر در دوره بعد از فروپاشی نمی بینیم.

 

این عده که در حوزه فلسفه اسلامی کار می کنند بر کدام چهره های شاخص فلسفی مانند ابن سینا و فارابی و … تاکید دارند و یا اینکه فلسفه اسلامی را امری پویا می دانند؟

 

باید توجه داشت که  اینها وقتی می گویند فلسفه اسلامی شامل عرفان و کلام هم می شود. بیشتر کاری که اینجا شده شخصیت محور بوده و جریان شناسی مورد توجه قرار نگرفته است. تحقیقات ارزشمندی بر روی آثار فارابی ، ابن سینا ، ابن عربی و سهروردی در دوره شوروی و بعد از آن منتشر شده است.

اینکه فلسفه اسلامی به عنوان یک جریان شناسانده نشده به نظر می رسد غفلتی است که یا تعمدا و یا سهوا صورت گرفته است. چرا که ما معتقدیم در دوره های مختلف مشائیان و اشراقیان و متعالیه دارای جریانهای مختلف اما مکمل یکدیگر بودند و اکنون نیز حکمت متعالیه دارای جریانهای گوناگونی است.  چرا در روسیه فلسفه اسلامی به عنوان یک جریان شناسانده نشده است؟

 

پاسخ به این مسئله قدری دشوار و سخت است. به نطر من تحقیقات روسها شخصیت محور بوده و حتی در دوران شوروی هم بر همین شیوه حرکت شده است. شاید یکی از دلایل آن این باشد که مرکز منسجمی نبوده که بخواهد این مسئله را تبدیل به یک جریان فلسفی کند و بیشتر هدف ما هم با انتشار کار “اشراق” این است که چنین کاری صورت گیرد. بر همین اساس در عین محور قراردادن یک شخص در ” اشراق” سیر تحولی اندیشه فلسفی و ارتباط آن با قبل و بعد نیز مورد توجه بوده است.

 

به نظر می رسد شما به دنبال تغییر در فضای فلسفی هستید. یعنی فضای فلسفی روسیه را از شخصیت محوری به سوی جریان شناسی سوق دهید. به نظر شما چرا فضای فلسفی روسیه به سوی شخصیتهای فلسفی رفتند و مثلا درمورد ابن سینا کار کردند و اینکه بر کدام متن او تاکید شده است و یا عرفان ابن عربی چرا مورد توجه قرار گرفته و چرا به عرفانهای دیگر پرداخته نشده است؟

 

این روش شخصیت محوری و تحقیقاتی که صورت گرفته متاثر از فضای غربی باشد. مثلا در غرب درمورد غزالی و ابن عربی بسیار کار کردند اینجا هم درمورد غزالی و ابن عربی کارهای متعددی شده است . بدون شک این دو متفکر بسیار تاثیرگذار بوده و هستند و نمی توان جایگاه آنها را نادیده گرفت. اما شاید محققین روس هم تحت تاثیر غربی ها به این سو کشیده شده اند.البته شیوه علمی نوین اساسا چنین دیدگاهی دارد. یا مثلا آثار مهم ابن سینا توسط چندین متفکر روس ترجمه شده ولی ترجمه ها کامل نیست بخشهایی از اشارات  ترجمه شده است. ما اخیرا از یک استاد فلسفه اسلامی یعنی پرفسور توفیق ابراهیم ( سوری الاصل بیش از چهل سال مقیم روسیه) حمایتی کردیم او تحقیقی دارد به نام “فلسفه مسلمانان” که بخش مهم این اثر ترجمه متون است. و در عین حال گویای سیر تفکر فلسفی نیز می باشد.

 

شما استقبال جامعه فلسفی روسیه را از فلسفه اسلامی به عنوان یک کار فلسفی و معرفتی می بینید یا همچنان نگاه تاریخی غلبه دارد؟

 

به نظر می رسد بیشتر تاریخی است. آنها عمده فلسفه اسلامی را مثل پدیده تاریخی که اتفاق افتاده و تمام شده می بینند. خیلی ها به عنوان جریان نمی بینند و این هم از عدم شناسایی است. ما هم هدفمان همین است که این جریان ادامه دارد و مقصودش تولید فکر است.

 

چرا نگاه تاریخی تحقق یافته است. وقتی که فلسفه های غربی را می بینیم تمامی فیلسوفان در یک جریان فلسفی قرار دارند که هم تاثیر گرفته اند و هم تاثیرگذار بوده اند و این جریان تا اکنون هم در غرب ادامه دارد. اما وقتی که نوبت به فلسفه اسلامی می رسد گویی ابن سینا یک شی در موزه است که آن را بررسی می کنند. جامعه فکری فلسفی روسی چرا نگاه شان شخصیت محور بوده است؟

 

گمان می کنم عدم شناخت دقیق آنها از فلسفه اسلامی باشد. و دیگر اینکه ما هم خودمان را معرفی نکرده ایم. غربی ها طوری فلسفه خود را معرفی کرده اند که گویی منشاء علم و معرفت جهان آنها بوده اند. در تمامی موارد این مسئله حاکم است. مسلمانان خودشان را معرفی نکردند. مسلمانان در چند قرن اخیر به ضعف گرایش پیدا کردند. وقتی که آثار منتشر شده در اینجا را می بینیم  مثلا عناوینی مانند “فلسفه کلاسیک اسلامی” و یا  “فلسفه قرون وسطایی عربی” متاسفانه متوجه می شویم که شیوه است که رایج شده و برای اینکه این شیوه را دور کرد باید در حوزه فلسفه اسلامی فعالیت خاص و ویژه ای انجام دهیم.

 

ما یک نگاه سطحی نسبت به فلسفه اسلامی داریم و تصور می کنیم که اگر کتابی ترجمه شود کفایت می کند. در حالی که این چنین نیست باید شناسایی دقیقی صورت گیرد که کدام اثر فلسفی می تواند در فضای دیگری غیر از فضای مبدا خود تاثیر گذار باشند؟ و اینکه چه بستری برای شناسایی آثار فلسفی فراهم کرده ایم؟

برای معرفی اندیشه ترجمه یک عامل است اماهمه عوامل نیست. ما باید آثاری تولید کنیم که فرد راغب شود که به متن اصلی رجوع کند. متاسفانه بسیاری از ترجمه ها دارای نقص است و نتوانسته اند مقصود مولف را برساند. ترجمه تنها معادل گذاری نیست. انتخاب متن ، مترجم و وجود یک ویراستار علمی بسیار ضروری است ما تلاش کردیم آثار فلسفی با همکاری علمی یک مرکز دانشگاهی روسی منتشر شود تا هم جایگاه علمی بیابد و هم به عنوان متن درسی یا کمک درسی جایگاه پیدا کند .افزون بر آن جلسات هم اندیشی پیرامون اثر و موضوع نیز برگزار کرده ایم.