محمد نبی زاده
دکتر ایرج نعیمایی بر این اعتقاد است که موسیقی یادآور حقیقت و اصل خویش، بیانگر جدایی انسان از اصل خود و یادآور ازل است. در واقع موسیقی به یاد انسان میآورد که از کجا آمده است. او همچنین به این مسأله اشاره دارد که در اساطیر آمده است خداوند انسان را خلق و به روح او ابلاغ کرد که وارد جسم شود. روح حاضر نشد وارد جسم شود. خداوند به جبرئیل گفت که موسیقی بنوازد و روح با نواختن وارد جسم شد. بنابراین میتوان گفت هیچ دینی وجود ندارد که آداب و عبادتهایش بدون موسیقی باشد. با او درباره اینکه آیا موسیقی عزاداری است و اصولاً چه نوع موسیقیای را میتوان موسیقی آیینی برشمرد و یک اثر موسیقایی مذهبی باید دارای چه مؤلفههایی باشد، به گفتوگو نشستهایم.
کلید واژگان: موسیقی، سنتی، حقیقت، مذهب، دین، آیین.
***
_ به نظر شما اصولاً میتوان تعریف مشخصی از موسیقی مذهبی ارائه داد؟
توجه به این نکته ضروری است که بسیاری از موسیقیدانان و پژوهشگران اطلاق «موسیقی مذهبی» را درست نمیدانند و به جای آن از «موسیقی آیینی» استفاده میکنند و برای این مسأله نیز دلیل خاص خود را دارند. البته از نظر محتوا و منظور تفاوتی نمیکند و منظور هر دو یکی است؛ چراکه مبین اعتقادات مردم است و باورهای معنوی مردم را بیان میکند. به هر روی بیشتر کسانی که در حوزهی موسیقی مذهبی مربوط به کشور ما و دیگر کشورهای غیر اروپایی بحث میکنند موسیقی آیینی را جزئی از موسیقی مقامی میدانند. موسیقی مقامی شاخههای متنوعی چون موسیقی کشاورزی، آداب و سنن، روان درمانی و … دارد و در این میان موسیقی آیینی نیز جزئی از موسیقی مقامی است. اما اگر کلیتر به این قضیه نگاه کنیم، در حوزه موسیقی کلاسیک نیز موسیقی مذهبی یا آیینی وجود دارد.
_ یعنی میتوان بخشی از موسیقی کلاسیک را موسیقی آیینی دانست؟
دقیقاً آنچه که در کلیساها به عنوان موسیقی رواج داشت از زیرمجموعه همین نوع موسیقی است و افرادی چون باخ آثار در این زمینه ساختهاند. به طور کلی میتوان تمام آثار باخ را نوعی «مراثی» به حساب آورد؛ چراکه آثار او برگرفته از مفاهیم انجیل است و از همین روی اطلاق «مراثی» بر آنها مناسب است. در طول قرون وسطی موسیقیای که در حوزه کلیسا رواج داشت موسیقی خاصی بود که حساسیت بیار زیادی روی آن وجود داشت؛ بنابراین در آن حوزه نیز موسیقی آیینی وجود دارد. در واقع میتوان گفت در همه جای دنیا و در هر قوم و ملتی بر اساس اعتقاداتشان نوعی موسیقی وجود دارد که موسیقی آیینی محسوب میشود.
_ سهم موسیقی ردیف – دستگاهی ما از این موضوع چیست؟
همانطور که بیان کردم موسیقی آیینی موسیقیای است که به باورها و اعتقادات میپردازد که در قالب موسیقی اقوام است و گاه قالبهای دیگر شکل میگیرد. در موسیقی ردیف-دستگاهی ما ادبیات و مفاهیم عرفانی اشعار و همچنین آواز رکن اصلی هستند و ساز تابعی از آن به حساب میآید. بار دیگر لازم است به این نکته تأکید کنم که موسیقی آیینی درنهایت به اعتقادات و آداب و رسوم مردم باز میگردد و گاه بیان باورهاست و گاه خود نیز جزو آداب محسوب میشود که با قصد خاص و نیت مشخص به عنوان جزئی از آواز بیان میشود.
_ چه مؤلفههایی باید وجود داشته باشد که یک اثر موسیقایی را به عنوان موسیقی آیینی بپذیریم؟
هر اثری که به پرسش و باور انسان نسبت به مبدأ و خداوند توجه داشته باشد در این حوزه قرار میگیرد؛ همچنین آن آثاری که رویکرد به معنویت دارد. ضمن آنکه باید به این مسأله توجه داشته باشیم که اگر کسی خدا را پرستش میکند، باید رویکرد معنوی نیز به این موضوع داشته باشد و در واقع این مسأله شرط اصلی این پرستشهاست. از طرفی در بحث پرستش این مسأله مطرح است که انسان نباید به ماده رویکرد داشته باشد و نگاهش به مخلوق باید متعالی باشد. از طرف دیگر، «تقرب» نیز باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یعنی پرستش برای نزدیک شدن به حق در مقابل دوری و فاصله است که این عمل برای رضای خدا صورت میگیرد، نه نفسیات خود. باز از طرفی «تعالی» مطرح است. یکی از اهداف خداوند در خلق بشر آن بوده که خودش را از آن مرحله بالا ببرد و به مرحله دیگری ارتقا یابد. از طرفی گشتن، گردیدن و تسبیح گفتن حق گاهی به ذکر، توبه، طواف و سجده رخ مینماید و عاشق میخواهد خود را در معشوق حل کند و با او یکی شود. مثل قطرهای که به دریا وصل میشود؛ یعنی با انتهایی که وصل به بیانتها میشود و وجودش را از امکان به لایتناهی میرساند. اگر قرار است موسیقیای برای پرستش داشته باشیم، باید واجد این قابلیتها باشد. این قابلیتها نیز در دو شکل تحقق پیدا میکند که عبارت است از فواصل و ساختار درونی موسیقی و همچنین محتوایی که بیان میشود؛ یعنی اگر این دو بخش وجود داشته باشند، میتوان گفت که این موسیقی، موسیقی آیینی است.
_ کلام این نوع از موسیقی باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
در این بخش نیز تکلیف مشخص است. ذکر یا کلام باید بار معنوی خاصی را بیان کند تا هرکس آن را مشنود، منظور را درک کند. مشکل اما در بحث فواصل موسیقایی است و در این زمینه تخصص موسیقیدانان و تجارب آنها به همراه یک سابقه تاریخی میتواند راهگشا باشد. در گذشته براساس مکاشفه و ریاضت اهل معنا بوده که صورتهایی از پرستش در قالب موسیقی بیان و بدین ترتیب بشر به ناکجاآباد انتهای ذهن خود دعوت میشده است. یعنی موسیقی آیینی میتواند انسان را از ممکن رها کند و به نهایت خیال ذهنیاش ببرد. این فواصل را اصطلاحاً موسیقی آیینی میگویند. در این بخش که ما این نسبتها را پیدا میکنیم، کار بسیار سختی رخ میدهد و تشخیص آن برعهده کسانی است مه در طول تاریخ مکاشفه کرده و این نسبتها را پیدا کردهاند. این نسبتها فقط در موسیقی نیست؛ در تزئینات معماری کلیساها و مساجد و کلیه بناهایی که با پرستش انسان همراه است نیز وجود دارد، چرا که این بناها همه رویه واحدی را پیش گرفتهاند و به ساختاری نزدیک میشوند که مشترکات زیادی با یکدیگر دارند. در خانقاه، کلیسا و مسجد میتوان ارتفاع بالا و نگاه انسانی رو به بالا را مشاهده کرد؛ یعنی کل فضای معماری به وحدت رسیده است، چراکه انسان در این مکانها آمادگی مفهوم پرستش را دارد و معماران از جهت فرم به این نتیجه رسیدهاند که بتوانند شکلی را بیافرینند که مومن در آنجا احساس پرستش کند. حتی اگر به کاشیکاری مساجد دقت شود، میتوان مفاهیم تعالی، وحدت، کثرت، بینهایت و رنگهای غیرمادی را در آن مشاهده کرد. فرم، رنگ و شکل همگی مبین مسأله پرستش است که اینها با «شهود» رخ میدهد و این خود به خود یعنی کشف و ریاضت و همچنین حالاتی که الهام میشود. همین مسائل را باید در موسیقی نیز داشته باشیم. هنگام تلاوت قرآن هیچگونه پیچیدگی موسیقایی نمیتوان مشاهده کرد، اما بعد معنویت در ذات آن وجود دارد و حتی اگر کودکی آن را بشنود، احساس میکند که به پرستش دعوت شده است. هیچکس از شنیدن قرآن ذهنیت مادی پیدا نمیکند. یک اثر موسیقایی علاوه بر کلام باید مانند مسجد و نقوش معماری، مبین مفاهیم معنوی باشد. میدانیم که هر قالبی مبین این معناست و برای یک منظوری به کار میرود. این در هنر تقریباً اثبات شده است و در کاربرد معنایی نیز باید به ان توجه کرد.
_ با این توضیحات، موسیقی آیینی لزوماً باید از چه ساختاری بهره بگیرد؟
ساختاری که با آیین تناسب داشته باشد و اگر با کلام مقدس و عرفانی و کلامی که بار معنوی دارد همراه شود، موسیقی آیینی شکل کامل خود را نشان داده است و اگر از هر طرف نقص داشته باشد، نمیتوانیم آن را موسیقی آیینی بدانیم.
_ به نظر میرسد که در سالهای اخیر آن بخشی از موسیقی آیینی که حالت حزنگونه دارد بیشتر مورد توجه و استفاده قرار گرفته است؛ اصولاً ذات موسیقی آیینی محزون است؟
الزاماً حزنانگیز نیست. مثلاً «سماع» بخشی از موسیقی آیینی است که نه تنها هیچ غم و حزنی در آن مشاهده نمیشود، که دارای حرکات ریتمیک نیز هست. البته این برای دعوت به شادی نبوده و تحرک و حماسهاش بسیار متفکرانه است. در موسیقی ذکر، وجد و حال وجود دارد و اشعارش نیز همین خصوصیت را دارند و انسان را به وجد دعوت میکنند. فرم غزلها نیز انسان را به همین مسأله ترغیب میکند، یعنی ریتم آنها بسیار محرک است و از حالت سکون خارج میشود. بنابراین موسیقی آیینی لزوماً به معنای غم نیست؛ اگرچه به خاطر حوادث تاریخی در قبل و بعد از اسلام چون سوگ سیاوش و شهادت امام حسین(ع) این وجه از موسیقی آیینی پررنگتر شده، اما همانطور که ذکر کردم ما انواع دیگری از موسیقی آییمی داریم که نسبتی با غم ندارند؛ برای مثال قرآن که وحی منزل است، انسان را به تفکر وا میدارد و فراتر از غم و شادی است. آنچه که در بیان وجد و حال است بخشی از این موسیقی است و آنچه که در بیان عزاداری کسانی است که به ظلم و عناد به شهادت رسیدهاند حزن و غم و رنج را مطرح میکند. البته اصل موسیقی آیینی عامتر از سوگ و سور است.
_ شما به این مسأله اشاره داشتید که موسیقی آیینی دو بخش کلام و فواصل را دارد؛ کدامیک از این دو وجه پررنگتر است؟
به هر روی چون دلالت کلام معین است، میتوان کلمات مقدس را جدا کرد؛ اما این مسأله در فواصل موسیقی بسیار سخت است؛ یعنی کار مشکلی است که هنرمند بتواند فواصلی را تعیین کند که کاربرد معنایی داشته باشد. این اتفاق البته در موسیقی سنتی ما افتاده است. «نینوا»، اثر علیزاده بیان فراق انسان از خلقت است. این اثر از آنجا که از بار معنایی بالایی برخوردار است، به عنوان یک موسیقی آیینی مطرح است. مقامهایی نیز در این رابطه ساخته شدهاند که از جمله آنها میتوان به «الله مدد» در موسیقی خراسان اشاره کرد. اینها بر اساس فواصل این معانی را بیان میکنند.
_ چرا گنجینه ما در این شکل موسیقی تا این اندازه فقیر است؟
به خاطر سخت بودن آن است. مگر آن-که ساز و آواز با هم گره بخورند، نکته مشکل آنجاست که صرفاً ساز وجود دارد و ما میخواهیم یک مقام معنوی را بیان کنیم. هنرمند باید با اتصال به خیر مطلق و توانایی خود آثاری بیافریند که خودش آماده پذیرش این مفهوم شود. در این صورت این هنرمند موفق بوده است. به هر حال صرف ادعا کافی نیست و باید نسبتها به شکل دقیقی رعایت شوند.
_ آهنگسازان ایرانی در این سالها به شکل بسیار اندکی وارد این حوزه شدهاند، در حالی که آهنگسازان یزرگ غربی آثار بسیار زیادی در این زمینه خلق کردهاند؟
هر هنرمندی مافیالضمیر خود را بیان میکند. همر چیزی نیست جز حس درونی یک شخص که ناخودآگاه بیان میشود و ناخودآگاه نیز چیزی نیست جز تفکرات و تخیلات. اگر قسمت اعظم آثار باخ مراثی است، به خاطر شخصیت متفکر او و تسلطش بر تمام انجیل است که میتواند آن را به زبان موسیقایی بیان کند. اگر در موسیقی ما نیز آثاری یافت میشود که میتواند جایگاهی بیابد، مربوط به حس درونی خالقان آنهاست که نیاز به ادعا ندارد. بنابراین میتوانیم براساس مقبولیت آثار، هنرمندان را طبقهبندی کنیم و به این نتیجه برسیم که چه هنرمندی کارش آیینی است و چه هنرمندی نیست. هر هنرمندی براساس احساس و درکی که از معانی و مفاهیم دارد، اثر خود را بروز میدهد. از قرن چهارم تا نهم افراد بسیار بزرگی در حوزه ادبات وجود دارند که مفاهیم متعالی عرفان را به بهترین شکل بیان میکنند؛ اما از قرن دهم تاکنون هیچ شخص بزرگی همپایه حافظ، مولوی، سنایی و … وجود ندارد. این را در موسیقی، هنرهای تجسمی و معماری میتوان مشاهده کرد. کسانی که در نسبت با حق قرار گرفتهاند میتوانند آن را از طریق فواصل هنری بیان کنند، که موفقیت اصلی با این گروه است و بقیه بر اساس میزان درک ممولی خود یا تکنیک و تجربه چیزی را ساختهاند که به قطع ماندگار نخواهد شد. در واقع آن دسته از آثار ماندگار میشود که آن جهانی باشند.
_ انحرافاتی که هماکنون در موسیقی آیینی ما وجود دارد و وجه بارز آن را میتوان در مراسم عزاداری سالار شهیدان مشاهده کرد، به چه علت رخ داده است؟
هماکنون در مراسم مذهبی از چیزهایی استفاده میشود که مبین آن حقیقت نیست؛ در نتیجه هیچ تأثیر معنویای نمیتوان در آن مشاهده کرد. در ایام محرم، در اقصی نقاط ایران مراسم عزاداری برپا میکنند، اما اینکه تا چه میزان تأثیرگذتر است، بحث دیگری است. اعمال ما هیچ تناسبی با مدینه فاضله و انسانهایی که در جهت تعالی گام برمیدارند، ندارد. این در حالی است رسانههای ایران به شکل جامعی به پوشش دادن مسائل معنوی میپردازند، اما نتیجهای مؤثر به دست نمیآید؛ چرا که ما در بیان حقیقت دچار مشکل هستیم و لااقل در بخش هنر نتوانستهایم آن را بیان کنیم. چون در موسیقی مذهبی که تحت عنوان مرثیه استفاده میشود، تناسب کامل از لحاظ فرم، شکل و نسبتهای هنری وجود ندارد، در حقیقت خویش نیز دچار مشکل میشود؛ به خصوص آنکه بسیاری برای ارضای خودخواهیها و شهرت خویش تلاشهایی در این زمینه انجام میدهند که از بار معنایی آن میکاهد. از این رو باید به چالشهایی که در موسیقی آیینی وجود دارد و در شکل و محتوا دچار مشکل شده توجه کرد.