تاثیر پذیری سهروردی از قرآن

 

دکتر انشاء الله رحمتی*

استاد فلسفه اسلامی دانشگاه آزاد

 

شهاب الدین یحیی سهروردی، در «کلمه التصوف» می نویسد: «قرآن را باید با وجد و طرب و فکر لطیف بخوانی. قرآن را چنان بخوان که گویی تنها در شأن تو نازل شده است. این صفات را در جان خویش جمع بیاور و آنگاه از رستگاران خواهی بود»(“مجموعه مصنفات”، ج۴، ص ۱۳۹). الحق که خود شیخ بیش از هر کس دیگر به این دستور عامل بوده است. عقل اشراقی و طربناک وی که میان شور و شیدایی عشق و ظرافت و دقت استدلال جمع کرده است، در محضر قرآن و با تأمل در آیات کریمه، لطائف حکمی بسیاری استنباط می کند.خود وی «معرفت» و «محبت» را دو پایه ای می داند که جز با پای نهادن در آنها به عالم عشق نمی توان رسید و فقط کسی که از این هر سه برخوردار باشد به مرتبه حکیم متأله دست می یابد. «همچنان که عشق منتهای عالم محبت و معرفت است، و اصل او منتهای علمای راسخ و حکمای متأله باشد»(مونس العشاق).

کلید واژگان: سهروردی، قرآن، حکمت، اسلامی، رحمتی

 

تأثیر و طنین قرآن کریم در آثار سهروردی به حدی است که می تواند به قول حافظ شیرازی بگوید: «هر چه کردم از دولت قرآن کردم». این معنا در رساله های تمثیلی وی به وضوح مشهود است. می دانیم که این حکیم در رساله های بلندی چون «حکمه الاشراق»، «رد المشارع و المطارحات»، «التلویحات» به تشریح مباحث منطق، طبیعیات و الهیات پرداخته است. در آن رساله ها ضمن شرح و نقد آراء پیشینیان، آراء اشراقی خویش را نیز بیان می کند. وی علاوه بر اینها حدود ده رساله کوتاه دارد که به زبان رمز و تمثیل نوشته شده اند. عناوین بدیع و زیبایی چون «آواز پر جبرئیل»، «عقل سرخ»، «صفیر سیمرغ» و … که برای این رساله ها برگزیده است، گویای آن است که مباحث وی در ساحت دیگری جریان دارد و به عبارت دیگر نغمه حکمت اشراق وی در دستگاه دیگری ساز شده است.

ممکن است با خواندن این رساله ها، در ابتدا اینگونه به نظر برسد که صرفا مطالب رساله های بلند نظری وی، در اینجا به زبان رمزی و در قالب تمثیل روایت شده اند. ولی به نظرم اگر آنها را در این حد نظر بگیریم، عمده اهمیت و اعتبارشان از کف می رود. در این صورت گویی ارزش و اعتبارشان فقط در حد نوشته ادبی است. ولی تصور می کنم که این رساله ها ارزش و اعتبار حکمی و عرفانی بسیار بالایی دارند به طور که رساله های مهم سهروردی مانند «حکمه الاشراق» بدون خواندن آنها قابل فهم نیست. در حقیقت حکمت اشراقی سهروردی در این رساله ها به کمال می رسد(امیدوارم در فرصتی دیگر مجال تبیین این مدعا را پیدا کنم).

قاعده سهروردی در مورد قرائت قرآن را نقل کردم و گفتم که خود وی بیش از هر کس دیگر به این قاعده عامل بوده است. می توان این رساله ها را از این منظر مطالعه کرد. بسیاری از صفحات شان مشحون از آیات کریمه قرآن است. در آنجا آیات را به گونه ای نقل و تفسیر می کند که گویی فقط در شأن خود وی نازل شده اند. زیرا غالبا آیات را که در اصل در صیغه سوم شخص بیان شده اند به صیغه اول شخص بر می گرداند و مخاطب آنها را خودش به عنوان راوی حکایت می داند و همه سعی وی این است که متحقق به آن آیات شود. در همه آن صفحات، آثار «وجد و طرب و فکر لطیف وی» مشهود است. از جمله آیاتی که نقل می کند، آیات مربوط به قصص انبیاء است. این قصص هر چند به تاریخ قدسی و نه تاریخ ناسوتی تعلق دارند، ولی در اصل ناظر به عالم آفاقی اند. یعنی صحنه وقوع آنها بیرون از روان بشر و در وعاء واقعیت خارجی(هر چند نه لزوما دنیای خاکی ما) بوده است. اما سهروردی سعی می کند خود متحقق به آن حکایات شودف این قصص انبیاء را به شیوه انفسی روایت می کند و چنان سخن می گوید که به تعبیر علاءالدوله سمنانی، آن پیامبران، «پیامبران وجود خود او» می شوند. در اینجا از باب نمونه فقط سطرهایی چند از یکی از این رساله ها را می خوانیم.

در «قصه غربت غربی» به شرح ماجرای سالکی می پردازد که به همراه برادرش عاصم، در قعر چاهی در قیروان گرفتار شده اند. شرح می دهد که چگونه نامه ای از پدرشان، هادی بن الخیرالیمانی، دریافت داشتند که دعوت شان به بازگشت می کرد و راه بازگشت را نشان می داد. در نامه، از جمله، نوشته شده بود: «پس چون به “وادی مورچگان”(نمل/۱۸) برسی، دامن بیفشان و بگو سپاس خدای را…که ما را زنده کرد پس از آنکه مرده بودیم” و رستاخیز به سوی اوست”(ملک/۱۵)… و “بکش زنت را که او پس ماندنی است”(عنکبوت/۳۲). برو چنانکه فرمودیم و در کشتی نشین و بگو”به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش”(هود/۴۱)…». پس از این ماجرای سالک همچنان بر اساس آیات قرآن روایت می شود: «میان من و پسرم “موج و او از غرق شدگان گردید”(هود/۴۳) و بدانستم که قوم من “وعده گاه آنان صبح است. مگر صبح نزدیک نیست؟”(هود/۸۱)»

 

*استاد دانشگاه و مدیر مسئول نشریه اطلاعات حکمت و معرفت