گزارش آکادمی مطالعات ایرانی لندن از همایش «حکمت فردوسی»

مجید بیگلر

همایش «حکمت فردوسی» از سوی انجمن حکمت و فلسفه ایران و با همکاری بنیاد فردوسی روز گذشته، شنبه، سوم تیر، ساعت ۱۶ در سالن اجتماعات خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. به گزارش آکادمی مطالعات ایرانی لندن، در این همایش جمعی از استادان فلسفه، شاهنامه‌پژوهان و علاقه‌مندان به بررسی نگره‌ها و اندیشه‌های حکمی و فلسفی فردوسی پرداختند.  آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد، نصرالله پورجوادی، غلامرضا اعوانی، حسن بلخاری، سعید حمیدیان، نجفقلی حبیبی و غلامحسین ابراهیمی‌دینانی به ترتیب در این همایش درباره مسایل مختلف فلسفی و حکمی اندیشه‌های فردوسی در شاهنامه صحبت کردند.

کلید واژگان: حکمت، فردوسی، اسلام، ادبیات، فلسفه، شاهنامه

 

عالی‌ترین نوع حکمت در قالب شعر

 دکتر اعوانی در آغاز سخنانش به توصیف فردوسی از حضرت علی (ع) در ابتدای «شاهنامه» اشاره کرد و گفت: شعر، انسان را تربیت می‌کند و پرورش می‌دهد.  وی با تاکید بر این امر که شعر حماسی در ادبیات جهان بسیار دیده می‌شود و از آن جمله می‌توان به ایلیاد و ادیسه و «شاهنامه» فردوسی اشاره کرد، گفت: افلاطون معتقد بود که نباید ایلیاد و ادیسه را به مدینه فاضله برد، اما در «شاهنامه» این‌چنین نیست و فردوسی جواز ورود به مدینه فاضله را دارد که از بسیاری جهات با مهاباهارتا در هند قابل مقایسه است.  اعوانی ادبیات فارسی را سرشار از حکمت دانست و اظهار کرد: متاسفانه کتابی درباره موضوع حکمت در ادبایت فارسی نوشته نشده است، اما فراموش نکنیم که شاعران بزرگ ما اغلب حکیم نامیده شده‌اند.  این پژوهشگر توضیح داد: آرای ابن‌سینا و ارسطو در حوزه حکمت بحثی و استدلالی قرار دارند، اما درجه بالاتر این حکمت، حکمت ذوقی است. سهروردی داستان‌های رمزی فراوانی دارد که در حکمت ذوقی می‌‌گنجد. برهمین اساس سهروردی رمزی بودن را از ویژگی‌های اساسی حکمت ذوقی می‌داند.  وی ادامه داد: فراموش نکنیم که رمز باید تاویل شود. کلام ساده را نمی‌توان تاویل کرد، البته این موضوع را افلاطون نیز بیان می‌کند و از دیدگاه افلاطون، فلسفه رمزی است و مهم‌ترین اختلاف میان فلسفه با دیگر علوم از دیدگاه افلاطون همین رمزگونه بودن آن است.  اعوانی با تاکید بر این امر که فلسفه هر چیزی را در عالم رمزی تلقی می‌کند، گفت: به هر روی رمز، تاریخی نیست و نباید آن‌را به ظاهر تفسیر کرد؛ چراکه ورای تاریخ و زمان است. رمز، زبان حکمت‌های عتیق، زبان کتاب‌های مقدس الهی، زبان ادیان مختلف و زبان «شاهنامه» فردوسی است.  وی تشریح کرد: بسیاری از حکما و عرفا به معنای رمزی «شاهنامه» توجه داشته‌اند. از سوی دیگر شخصیت‌های «شاهنامه» و مراتب وجود خود انسان و مکان‌های جغرافیایی آن رمزی هستند؛ برای مثال افراسیاب، نفس اماره است. بنابراین تمامی داستان‌های «شاهنامه» رمزی هستند.  عضو هیات علمی انجمن حکمت و فلسفه تاکید کرد: حکمت رمزی، یعنی عالی‌ترین نوع حکمت در قالب شعر بیان می‌شود. این موضوع از سوی هایدگر نیز بیان شده. وی گفته که فلسفه آن است که در قالب شعر بیان می‌شود.  وی در بخش دیگر از سخنانش از «شاهنامه» به عنوان کتاب فتوت، جوانمردی و بزرگ‌ منشی یاد کرد و توضیح داد: آیین پهلوانی در پهلوانان «شاهنامه» دیده می‌شود و عالی‌ترین نمونه فتوت و جوانمردی است. قهرمان «شاهنامه» ننگ و زبونی را هرگز نمی‌پذیرد. از سوی دیگر انسان در راه فتوت و جوانمردی از وجود جزئی به وجود کلی می‌رسد.  اعوانی درباره دیگر ویژگی‌‌های «شاهنامه» اظهار کرد: این اثر سرشار از اشعاری با مضمون یزدان‌پرستی است. جهانداری و مملکت‌داری را باید از «شاهنامه» آموخت؛ چراکه در این اثر حکمت خسروانی به خوبی بیان شده است و نظریه‌پردازان سیاسی بیاد این اثر را از دیدگاه حکمت خسروانی بخوانند و تحلیل کنند.  وی در پایان با تاکید بر اهمیت مقدمه کتاب‌های بزرگ یادآور شد: کلید گشایش رمزهای این آثار در مقدمه آن‌ها نهفته است. در «شاهنامه» نیز ۱۰۰ بیت نخست آن بسیار کلیدی و مهم است. حدود ۲۰ بیت نخست تمامی مسایل توحیدی را بیان می‌کند و در ادامه سخن از خرد و خردگرایی ایرانی یا مبانی انسان‌شناسی است.

 

حکمت در «شاهنامه» و شهود منتج به عمل

دکتر حسن بلخاری دیگر سخنران این جلسه در ادامه درباره موضوع «حکمت هنر در شاهنامه» صحبت کرد.  وی در آغاز گفت: شیخ‌الاشراق برخی از ابیات «شاهنامه» را تاویل کرد و برای مثال درباره  داستان «رستم و اسفندیار» تاویل به شدت نغز و جمیلی دارد، البته تاحدودی قصه «شاهنامه» را تغییر داده است.  بلخاری افزود: در هیچ جای «شاهنامه» اساطیر جای خدایان را نمی‌گیرند و این مساله رمز تفاوت اساطیر شرقی با اساطیر یونانی است.  وی در ادامه با تاکید بر این امر که در بحث «حکمت هنر در شاهنامه»، منظور فلسفه هنر نیست، اظهار کرد: در حقیقت «حکمت هنر در شاهنامه» تبیین فرآیند چگونگی آفرینش اثر هنری نیست. از سوی دیگر ما با فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی هنر روبه‌رو هستیم.  این پژوهشگر ادامه داد: زیبایی‌شناسی به اثر به عنوان ابژه کاری ندارد، بلکه به ناظری که صاحب ذوق است و به اثر هنری می‌نگرد، می‌پردازد. در قلمرو فلسفه هنر، ما میان این دو تمایز قایل هستیم. از سوی دیگر در «شاهنامه» و در حکمت ما شرقیان، حکمت هنر به ابژه تعلق نمی‌گیرد، بلکه به سوژه یا فاعل شناسایی تعلق می‌گیرد.  وی افزود: این نکته مهم تمایز حکمت شرقیان و فلسفه غربیان است. حکمت در اندیشه شرقیان و به‌ویژه در «شاهنامه» شهود منتج به عمل است. از سوی دیگر در شرق، عمل فرزند مبارک نظر است و اگر عمل به نظر منجر نشود در ذات خود ناتمام است. بنابراین حکمت، اجتماع نظر و عمل است، با این نیت که آدمی را در طبیعت خود به سوی کمال به پیش براند.  بلخاری در بخش دیگر از سخنانش درباره کاربرد هنر در زبان فارسی امروز توضیح داد: یکی از کاربردهای هنر انجام کاری در حد مهارتی است که حاصل آن کمال است و دیگری به امور ویژه‌ای چون سینما، موسیقی و نمایش گفته می‌شود. اگر هنرمند از اثر خویش لذت نبرد، هیچ بشری از هنر او لذت نخواهد برد. به عبارت دیگر هنرمند باید هر دو جنبه را داشته، هم خالق و هم ناظر اثر خود باشد. در «شاهنامه» ما با هر دو وجه روبه‌رو هستیم.  وی ادامه داد: مساله مهم دیگر در هنر، معیار است. از دیدگاه «شاهنامه» هنر در اصل امری درونی است که به انسان قوه تمیز می‌دهد و من معتقدم که «شاهنامه» این معنا را از اوستا و به ویژه دو هات از ۱۷ هات کتاب معیار زرتشتیان گرفته است.  این استاد دانشگاه در بخش دیگر سخنانش به دیدگاه فردوسی اشاره و تصریح کرد: از دیدگاه فردوسی یکی از اصلی‌ترین ابزار هنر برتر، نژاد دارای «فر» است. از سوی دیگر نژاد و اندیشه در «شاهنامه» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

تعصب ویژه‌ ملاصدرا بر فردوسی

نخستین سخنران این جلسه دکتر سید مصطفی محقق‌داماد بود و درباره موضوع «ملاصدرا و فردوسی» صحبت کرد. وی گفت:  یکی از مباحث مهمی که پس از آرای خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفه اسلامی مطرح شده است، مساله اعتبارات ماهیت است. در این مبحث برای یک ماهیت چند نوع اعتبار می‌توان قایل شد. مانند جسم و انسان که می‌توان آن‌را یک بار به شرط وجود ، یک بار به شرط  وجود نداشتن و یک بار مطلق و بدون شرط در نظر گرفت.  وی ادامه داد: این بحث به یک بحث فلسفی دیگر و مبتنی بر تقسیمات وجود، وابسته است.  مفهوم کلی حرف ملاصدرا این است که برای وجود چهار نوع اعتبار می‌توان در نظر گرفت. یک وجود را غیرمتعلق به غیر، لحاظ می‌کنیم. این وجود شایسته آن است که مبدا، کل هستی باشد. دوم؛ وجود متعلق به غیر، سوم؛ وجود منبسط و چهارم مفهوم وجود است؛ یعنی وجود مفهومی است که با ماهیت تفاوت دارد.  این پژوهشگر ضمن قرائت عبارتی از ملاصدرا افزود: ملاصدرا می‌گوید وجود مطلق به هستی گفته می‌شود؛ یعنی به هرکجا بنگری خدا وجود دارد.  وی به افرادی که طبق گفته ملاصدرا وجود مطلق را در آثار خود به کار گرفته‌اند اشاره و تشریح کرد: به  عطار در اشعارش وجود مطلق را به کار گرفته است؛ یعنی هستی را ذات و وجود مطلقه خداوند می‌داند و بحث وجود مطلق را به خدا اطلاق کرده، این موضوع در وصلت‌نامه آمده است. اما گویا منظور همان عطاری که ما می‌شناسیم، نیست. همچنین ملاصدرا به فردوسی لقب قدوسی داده است. این لقب نشان می‌دهد که ملاصدرا تعصب خاصی درباره فردوسی دارد.  محقق‌داماد ادامه داد: بیت (جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چه ای هرچه هستی تویی) در دیباچه کتاب فردوسی آمده است. این بیت در بسیاری از نسخه‌های شاهنامه مانند چاپ بروخیم وجود دارد. همچنین حکایتی با همین مضموم در «اسرارنامه» عطار هم آمده است اما مشکل این است که سعید نفیسی و وحید دستگردی دیدگاه متفاوتی درباره این بیت دارند و دستگردی این بیت را از نظامی می‌داند.  وی تاکید کرد: نکته مهم این است که اگر این دو، بیت فردوسی و نظامی را به هم نزدیک بدانند، کاملا اشتباه است؛ چراکه این دو بیت بسیار با یکدیگر تفاوت دارند و حرف فردوسی با آن‌چه نظامی می‌گوید، بسیار متفاوت است.  این پژوهشگر در پایان به سومین فردی که ملاصدرا از آن یاد کرده است اشاره کرد و گفت: ملاصدرا همچنین لقب عارف قیومی را به مولانا جلال‌الدین رومی، سراینده «مثنوی معنوی» داده است.

 

ضرورت نگاه تاریخی به مفاهیم

در ادامه همایش موضوع «حکیم بودن فردوسی» از سوی دکتر پورجوادی، دومین سخنران جلسه مطرح شد. وی گفت: تصور ما از حکمت یا حکیم بودن در طول قرن‌ها شکل گرفته است و سابقه هزار و ۴۰۰ ساله‌ای دارد. بنابراین هرچه درباره حکیم بودن می‌گوییم، با توجه به این سابقه هزار و ۴۰۰ ساله است.  این پژوهشگر تاکید کرد: ما در دوران جدید هستیم و این دوران ایجاب می‌کند که نگاهی تاریخی به این مفاهیم داشته باشیم. برای مثال وقتی می‌گوییم عقل، تصوری امروزی نسبت به این مفهوم داریم، اما آیا «عقل» هزار و ۴۰۰ سال پیش هم همین مفهوم را داشته است.  وی با تاکید بر این امر که باید حکیم بودن در زمان فردوسی را بررسی کرد، توضیح داد: فردوسی طبیب نبوده است تا حکیم نامیده شود. از سوی دیگر به هر شاعری، حکیم نمی‌گفته‌اند، البته به شاعرانی مثل سنایی و ناصر‌خسرو حکیم گفته می‌شده است. عده‌ای دیگر اهل عرفان و معرفت بوده‌اند و حکیم خوانده می‌شدند. به ویژه این‌ مساله در خراسان و شرق خراسان بوده است، البته باید درباره آن بررسی تاریخی صورت بگیرد.  پورچوادی در بخش دیگر از سخنانش اظهار کرد: ما برای بیان مسایل فلسفی دو نوع زبان داریم. یکی از این زبان‌ها، زبان ارسطویی و دیگری افلاطونی است. زبان ارسطویی بیشتر متداول شده و کتاب‌های فلسفی براساس آن نوشته می‌شود. مانند آثار ابن‌سینا که سرشار از مفاهیم به کار گرفته شده از سوی ارسطو است. از سوی دیگر در تمام آثار با زبان ارسطو با یک دیالوگ روبه‌رو هستیم و در این دیالوگ‌ها با امور محسوس و مانوس مواجه می‌شویم.  وی ادامه داد: این زبان با زبان افلاطون بسیار متفاوت است؛ چراکه افلاطون خود یک ادیب است و از شگردهای ادبی بهره می‌گیرد. او در ضمن حکایت و داستان، مطالبش را بیان می‌کند. در عالم اسلام هم این دو نوع بیان را برای مسایل فلسفی و دینی داریم.  این استاد دانشگاه عمده آثار سهروردی را دارای زبان ارسطویی معرفی کرد و گفت: از سوی دیگر سهروردی از تمثیل‌های فردوسی بهره‌های فراوانی گرفته است. ایرانیان در زبان فارسی برای بیان مطالب علمی، عقلی، فلسفی و حکمی خود از حکایت بهره گرفته‌ و به عبارت دیگر از شگردهای ادبی استفاده کرده‌اند. برهمین اساس بسیاری از مناظره‌های ادبی بیان کننده مسایل علمی و فلسفی بوده است.  وی افزود: ادبیات فارسی در معنای عام آن و در همین‌طور «شاهنامه» کلام، فلسفه، حکمت، علم و … است؛ به عبارت دیگر زبانی که بعدها به نظم درآمده و سبب شده است شعر حکمت پایه‌گذاری شود. عطار، بنیانگذار این نوع شعر است.  پورجوادی در بخش دیگری از سخنانش توضیح داد: برهمین اساس هنگامی که به شاهنامه فردوسی می‌نگریسته‌‌اند، شعر او را به عنوان شعر حکمت در نظر می‌گرفته و او را حکیم می‌نامیده‌اند. قرن سوم و چهارم در تمدن اسلامی دوران شکوفایی و علم‌سازی بوده است، یعنی همان زمان فردوسی.  پورجوادی ادامه داد: کتاب‌های بسیاری درباره عشق در زبان عربی و پیرامون مسایل عاشقانه تالیف شده است اما یک کتاب نظیر این آثار در زبان فارسی وجود ندارد؛ چراکه زبان فارسی متفاوت بوده است. ایرانیان همین مسایل را با زبانی دلنشین‌تر از طریق حکایت‌های داستانی بیان کرده‌اند. «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» نظامی و ده‌ها حکایت مثنوی از این جمله‌اند.  وی تاکید کرد: بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که حکیم، لقب افتخارآمیز و تشریفاتی برای فردوسی نبوده، بلکه کتاب او به زبان حکمت بوده و این لقب در حقیقت برازنده او بوده است. این پژوهشگر بر ضرورت نگاه تاریخی به پیشینیان از جمله فردوسی تاکید کرد و گفت: عده‌ای فردوسی را حافظ زبان فارسی می‌دانند که اگر او نبود، این زبان هم نابود می‌شد؛ در حالی که این امر نادرست است و به نادیده گرفتن صلابت زبان فارسی می‌انجامد.  وی در پایان اظهار کرد: صد سال پیش از فردوسی هم زبان فارسی به کار می‌رفته و در همان دوران فردوسی هم کتاب‌های مختلفی به زبان فارسی نوشته می‌شده است. زبان فارسی مشروعیت خود را پیش از فردوسی هم داشته و رواج، صلابت و استقامتش در قرن ششم نشان داده شده است، البته «شاهنامه» هم حدود ۱۵۰ سال پیش از سرایش رایج و قدر و اهمیت آن شناخته ‌شده؛ به عبارت دیگر در زمانی‌که زبان فارسی کاملا جایگاه خودش را حفظ کرده بوده است.

 

 تخطی نکردن از  معیارهای اصلی حماسه‌سرایی

حمیدیان درباره موضوع «فردوسی و دو راهی تاریخ» گفت: محور کلام من در این‌جا براساس میزان دخالت فردوسی در شاهنامه است. عده‌ای او را ناظر بی‌طرف خوانده‌اند. برخی دیگر معتقدند که فردوسی بی‌گمان مولف شاهنامه است و قیاس‌هایی با دیگر متون حماسی و تاریخی در این زمینه داشته‌اند. من در کتابم با عنوان «درآمدی بر اندیشه‌ و هنر فردوسی» در این زمینه بسیار کوشیدم، اما کمتر نتیجه‌ای حاصل شد؛ چراکه ما متون منبع و مرجع فردوسی را در اختیار نداریم.  وی تاکید کرد: حکایت فردوسی و خردگرایی او بحثی مورد اختلاف نیست. یعنی فردوسی کسی است که طبق موازین خرد و عقل عمل می‌کند و بنابراین اگر بگویم هیچ دخالتی در «شاهنامه» نداشته است، اصلا درست نیست.  این پژوهشگر طبق گفته خود با تکیه بر بخش پایانی شاهنامه یعنی درگیری میان ایرانیان و تازیان یا همان اعراب، اظهار کرد: به تصور من در کل شاهنامه دوراهی‌هایی که از لحاظ آیینی یا خاندانی پیش می‌آید، به‌طور کلی چهار  مورد است که یکی از آن‌ها مربوط به دوران ضحاک، یعنی زمان متعلق به دوران اساطیری‌ شاهنامه است. به عبارت دیگر دوران ضحاک روزگار شر مطلق است.  وی ادامه داد: دومین زیر و رویی و دو راهی مهم در «شاهنامه» آمدن گشتاسبیان است. دقیقی زرتشتی هم گشتاسب را به نظم کشیده است، اما در شاهنامه با دنیای دیگری روبه‌رو هستیم. سومین زیرورویی دوره چیرگی اسکندر و چهارمین دوره نبرد میان اعراب و ایرانیان در زمان یزدگرد سوم است.  وی به یکی از بیت‌های کلیدی بخش چهارم اشاره و تصریح کرد: بیت «سخن‌ها به کردار بازی بود» بیتی است که به‌طور معمول در «شاهنامه» درباره فاجعه‌ها به کار گرفته می‌شود.  حمیدیان با تاکید بر این موضوع که فردوسی در شاهنامه از معیارهای اصلی حماسه‌سرایی تخطی نکرده است، گفت: یکی از این معیارهای حماسه‌سرایی عدم دخالت مستقیم حماسه‌سرا است. از سوی دیگر نژاد هرگز در شاهنامه به معنای تنگ‌نظرانه امروزی به کار نرفته، بلکه به معنای تبار است. برهمین اساس درون متلاطم فردوسی با وجود خردگرایی‌اش این دوران را به صورت موقعیت تراژیک می‌بیند.  وی افزود: به عبارت دیگر فردوسی در بن‌بستی ناگزیر است. نه از اسلام می‌تواند بگذرد و نه از علاقه‌اش به فرهنگ ایران زمین. فردوسی حضرت علی (ع) را دوست دارد و با افتخار از او یاد می‌کند، اما به ریا دچار نمی‌شود.  این شاهنامه‌پژوه در بخش دیگر سخنانش از مرگ یزدگرد در «شاهنامه» به عنوان داستانی بسیار غم‌انگیز یاد کرد و توضیح داد: در بحث تراژدی و تراژدی‌پردازی، باید توجه داشت که در سنت ما تراژدی به معنای نمایش و نمایشنامه نبوده است، اما داستان تراژدی مانند داستان «رستم و اسفندیار» از نظر معیارهای داستان تراژدی به تراژدی‌های یونانی پهلو می‌زند. داستان تراژیک داستانی ناتمام و برای تمام فصل است تا مردم در آن اندیشه کنند.  وی یادآور شد: به نظر من تراژدی را روح‌های متلاطم مانند فردوسی می‌سازند. داستان درگیری اعراب و ایرانیان چیزهایی دارد که می‌توان از رهگذر آن علایق و روحیه فردوسی را استنباط کرد.  حمیدیان گفت: من در تشیع فردوسی شکی نداریم، اما «شاهنامه» زاده شعوبیت ایرانی است و باید جایگاهی برای شعبویت هم در نظر گرفت. تشیع در عین حال که امری اعتقادی است، اما با اندیشه شعبویت و حتی مبارزه هم ارتباط می‌یابد. از سوی دیگر فراموش نکنیم که مهر خردگرایی بر سراسر «شاهنامه» زاده شده است و رنگ خرد را حتی بر عناصر اساطیری شاهنامه هم می‌بینیم.  وی در پایان بر این موضوع که فردوسی در عین حفظ اعتقاداتش و در ظاهری آرام و خردگرا، همه تلاطم‌ها را حفظ می‌کند، تاکید کرد.

 

فردوسی و دیدگاه حکمت عملی به شاهان

دکتر نجفقلی حبیبی دیگر سخنران این جلسه درباره موضوع «سهروردی و فردوسی» صحبت کرد و فردوسی را معاصر با ابن‌سینا دانست و گفت: سهروردی پس از فردوسی زیسته است. از سوی دیگر در اندیشه سهروردی بسیاری از مبانی ایرانی وجود دارد. سهروردی بر فر کیانی یا ایزدی تاکید دارد و این موضوع  در شاهنامه فراوان آمده است.  این پژوهشگر در ادامه دو عبارت از سهروردی خواند و گفت: سهروردی از بزرگان ایرانی به صورت کلی با نام حکمای خسروانی یاد می‌کند. همچنین از پادشاهانی که طبق گفته سهروردی از فر ایزدی برخوردار شده‌اند، می‌توان فریدون، جمشید، کی‌خسرو و کیومرث را نام برد.  وی در پایان ابیاتی از شاهنامه را در تایید موضوع فر ایزدی برای این شاهان قرائت کرد و افزود: فردوسی از دید حکمت عملی به این پادشاهان نظر دارد، اما سهروردی از جنبه حکمت نظری به آن‌ها پرداخته است. یعنی فردوسی بیشتر به جنبه معنوی و این‌که افرادی برگزیده بوده‌اند، پرداخته است.

 

فردوسی، خردمندی آشنا با تاریخ

آخرین سخنران این جلسه ابراهیمی دینانی بود که درباره موضوع «خرد در فردوسی» سخن گفت.  وی در آغاز تاکید کرد: درباره فردوسی باید سال‌ها صحبت کرد، اما با کمال تاسف هزار سال است که شاهنامه او را نمی‌خوانیم. البته در گذشته تا حدودی خوانده می‌شده است.  این پژوهشگر ادامه داد: به‌طور طبیعی فردوسی باید خردمند باشد، تا این‌که از خرد درباره او صحبت شود. بنابراین باید دید فردوسی کیست؟ خردمند است یا شاعر، ادیب، فیلسوف، عارف و … ؟ البته فردوسی در معنای دقیق کلمه فیلسوف یا عارف نیست.  وی افزود: از یک منظر فردوسی همه این ویژگی‌ها را دارد و خردمند است او حکیمانه و فیلسوفانه سخن گفته و از آن‌جا که همه این ویژگی‌ها را دارد، خردمند است، اما خردمند کیست؟ بین خردمند با عاقل یا فیلسوف چه تفاوتی وجود دارد؟ به‌طور طبیعی اگر عاقل نباشد، خردمند نیست.

 

ابراهیمی‌دینانی به تعریف خرد اشاره و تشریح کرد: خرد، عقل و آگاهی تحقق یافته در تاریخ است. یعنی عقل و اندیشه به عینیت در تاریخ باشد، یا به زبان‌ هایدگر عقل تحقق یافته در تاریخ است. پس فردوسی خردمند است و چون خردمند بدین معنی است، با تاریخ ایران ارتباط دارد، اما ما با تاریخ ایران آشنایی کاملی نداریم. یکی از شکوهمندترین تاریخ‌ها در تاریخ بشر، تاریخ ایران است؛ مانند تاریخ چین، هند و یونان.  وی یادآور شد: «شاهنامه» فردوسی یک اثر حماسی است که در تاریخ بشر نظیر ندارد، البته چند نظیر دارد، اما از آن‌ها بالاتر است. یکی از این نظیره‌ها «هومر و سوفوکلوس و دیگری «ایلیاد و ادیسه» است. این دو اثر همراه با شاهنامه سه اثر مهم حماسی در تاریخ باستان هستند.  این استاد دانشگاه شاهنامه را حماسه نامید و گفت: حال باید دید حماسه یعنی چه و اصلا تراژدی چیست؟ تراژدی سرنوشت بی‌پایان بشر است. برای همه ما دورا‌هی‌هایی در زندگی پیش آمده است؛ مانند انتخاب میان خوب و بد، اما انتخاب میان خوب و خوب‌تر یا بد و بدتر سخت است.  وی افزود: هر بشری گاهی با تراژدی روبه‌رو است و هیچ حماسه‌ای بدون تراژدی نیست. به‌طور کلی زندگی فردوسی و همه داستان‌های او تراژدی هستند.  ابراهیمی‌دینانی در ادامه با تاکید بر این امر که فر ایزدی یعنی خرد و این امر در شاهنامه اهمیت بسیاری دارد، توضیح داد: بنابراین فردوسی خردمند حقیقی است و خرد او به معنای خرد تحقق یافته در تاریخ است. یعنی به تاریخ ایران توجه کرده است. از سوی دیگر هیچ کتاب شعری در تاریخ بشر نمی‌توان یافت که به اندازه شاهنامه از توحید و خدا نام برده باشد.  وی یادآور شد: همچنین همان بیت آغازین «شاهنامه» مبنی بر «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد» دارای فلسفه است. یعنی فردوسی در این بیت برهان را اقامه کرده است. هنر مخلوق خدا است و این معلول از علت بالاتر نمی‌رود. یعنی نمی‌توان خرد را بالاتر از خدا حتی تصور کرد.  این پژوهشگر از فردوسی به عنوان فردی که تاریخ را زنده کرده است یاد کرد و گفت: خرد فردوسی همان زنده کردن تاریخ تحقق یافته است. فروید تمامی مبانی فکری‌اش را در روانشناسی و روان‌کاوی از تاریخ تراژدی‌های یونانی گرفته است و حتی اصطلاحات او نیز بر مبنای این تراژدی‌ها هستند.  وی در پایان اظهار کرد: ای کاش ما هم می‌توانستیم براساس تراژدی‌های شاهنامه تاریخ خود را کشف و روان‌کاوی می‌کردیم. عدالت بدون خرد معنا ندارد. ما فرهنگی بزرگ داشته‌ایم و فردوسی نماینده فرهنگ ماست.