مهوش السادات علوی
آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)
مقدمه:
دکنر علی شریعتی معلم انقلاب اسلامی، تاثیر بسزای در جنبش فکری و اجتماعی مسلمانان در سراسر جهان دارد. این نوشتار به ارائه برخی از ابعاد اندیشه های و نفوذ اجتماعی و فکری دکتر شریعتی بمثابه مهمترین تئوریسین جریان روشنفکری دینی جهان اسلام می پردازد.
کلیدواژگان: علی شریعتی، اسلام، تشیع، انقلاب اسلامی، ایران، جنبش بیداری اسلامی، روشنفکری دینی.
زندگی نامه:
علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک در مزینان در نزدیکی سبزوار متولد شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملا هادی سبزواری مهمترین شارح فلسفه ملا صدرا محسوب میشد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نامهای محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نامهای معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به یادگار گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود. پدر شریعتی استاد محمد تقی شریعتی از قرآن شناسان برجسته ایران است و کتاب تفسیر نوین قرآن او اثری ماندگار و پر اهمیت در سنت تفسیر قرآنی است.
شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ گذراند و در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد.
او تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۳۷ با پوران شریعترضوی همکلاسیش ازدواج کرد. حاصل ازدواج این دو زوج فرهنگی احسان، سوسن، سارا و مونا شریعتی هستند.
فعالیتهای سیاسی:
در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او با نظام شاهنشاهی بود.
ادکتر شریعتی تحت تاثیر سنتهای خانوادهاش، بویژه افکار نوگرایانه اسلامی پدرش استاد محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب بهشمار میآمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بهحساب میآید.
شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیت الله سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانهاش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوریاش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، به عنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان «ایران آزاد» (ارگان جبهه ملی ایران در خارج از کشور- اروپا) انتخاب شد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب میگردید. شریعتی بعدا از افکار و آمال ملیّون فاصله گرفت و ایدئولوگ برجسته نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی شد.
فعالیتهای بیدار بخشی اسلامی:
دکترشریعتی پس از بازگشت به ایران برا ی مدتی در دانشگاه مشهد تدریس کرد اما مهمترین بخش زندگی شریعتی سخنرانیهای وی در حسینه ارشاد در تهران است که نهایتا منجر به بسته شدن آن بدست ساواک با دستور شاه و دستگیری و زندانی شدن وی شد. این دوران نقش مهمی در جنبش بیداری اسلامی و فعال شدن جوانان و دانشجویان علیه حکومت شاه در چارچوب تعالیم اسلام انقلابی است.
در نامه یی با سربرگ گارد شاهنشاهی، خطاب به ارتشبد نصیری و با امضای سپهبد ایادی و مهر گارد جاویدان شاهنشاهی نوشته شده؛ “اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد حسینیه ارشاد فرمودند باید تمام این اشخاص را شدیداً تنبیه کنید زیرا خیانت بزرگی به کشور کرده اند. به علاوه شما نیستید که در مورد افتتاح یا عدم افتتاح تصمیم می گیرید. لازم است موضوع را دقیقاً پیگیری و نتیجه را بعداً گزارش دهید.”
لازم به یادآوری است سپهبد ایادی پزشک مخصوص شاه و از اعضای جامعه بهائیت بود که نظر شاه را به ارتشبد نصیری ابلاغ می کند.
زندگی مخفیانه:
شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانهاش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به زندان انفرادی حکومت شاه رفت.
پرواز بسوی حضرت دوست:
دکتر شریعتی پس از خروج مخفیانه از ایران در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ساوتهمپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی بخاطر مخالفت حکومت پهلوی دوم در در جوار حرم مطهر حضرت زینب (س) در دمشق به همت امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران به خاک سپرده شد. شهادت شریعتی نیز اسباب بیداری و فعالتر شدن نهضت اسلامی ایران شد.
اندیشههای دکتر علی شریعتی:
- رویکرد جامعه شناسی به اسلام:
دکتر شریعتی تاثیر عمیقی در جنبش نواندیشی دینی در سطح جهان اسلام داشت و دارد. کتابهایش به تمام زبانهای مهم جهان اسلام نظیر عربی، ترکی و اردو ترجمه شد. و الهام بخش جنبش بیداری اسلامی در ایران، مصر، فلسطین، تونس، پاکستان، افغانستان و ترکیه شد.
دکتر شریعتی بعنوان یک متفکر مسلمان با رویکرد جامعه شناسی، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او بهطور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، و جبرگرایی معرفی میکرد. وی معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. او در سه جبهه فکری با سلفیسم، غربزدگی و مارکسیسم زدگی مبارزه میکرد. تعالیم او در تقابل اساس با ریشه های حکومت سلطنتی استبداد و استعمار است. او مفاهیم کلیدی اسلامی نظیر تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منکر، ذکر، امت و امامت را با رویکرد جامعه شناسی تحلیلی عصری نمود که اسباب بیداری و جنبش فکری و اجتماعی مسلمانان شد. همت اصلی شریعتی عصری کردن تئوریک مفاهیم اجتماعی اسلام با رویکرد و ادبیات جدید برای بر پایی جامعه توحیدی مبتنی بر قسط، آزادی و معنویت بود.
او اسلام را تنها راه نجات و سعادت دنیوی و اخروی میدانست و راه های سوسیالیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را بیراهه میدانست. او همه بهترینها و سمبلهای آرمانی را در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) میدانست. آنها سمبل اعلای ایمان، آگاهی، مسئولیت، رهبری راستین، عرفان، حکمت، جهاد وشهادت هستند و ارزشها و راه آنها برای همه عصرها و نسلها بهترین مانبفست فکری، عملی و مبارزاتی است.
- ایدئولوژی اسلامی
دکتر شریعتی تلاش کرد تا اسلام را بصورت یک ایدئولوژی جامع و انقلابی معرفی کرده و برتریهای آن نسبت به ایدئولوژیهای مدرن غربی نظیر مارکسیسم و لیبرالیسم نشان دهد. به عقیده وی در کتاب اسلام شناسی کلمه “ملت” در قرآن کریم به معنای ایدئولوژی است در نظر وی اسلام به مثابه یک ایدئولوژی تام و تمام بود و همه حوزه های زندگی اجتماعی و شیوه های زیستی و روابط اجتماعی و بویژه سیاست را در بر میگیرد
او تشیع را نماینده روح تعالیم اسلام و همه صفاتی می داند که در قرآن به حزب الله نسبت داده شده است. او به روشنفکران اطمینان می دهد تشیع همه اجزای لازم برای ایدئولوژی پیشرو امروزین را داراست.
او با تکیه بر آیات قرآنی و نهج البلاغه، روش مقایسه ای و با بینشی تاویلی بر ایدئولوژیک کردن مباحث و استفاده از شخصیتهای تاریخی مورد احترام مانند حضرت علی (ع)، حضرت زینب(س) و ابوذر تاکید نمود و ایدئولوژی را بعنوان موتور محرکه دین معرفی کرد. شریعتی ایدئولوژی را نوعی فرهنگ جهتدار میدانست که حس مسئولیت پذیری و تعهد را در بشر ایجاد میکند و انسان را چنان در قدرت اراده، انتخاب، ایمان و خودآگاهی نیرومند متکامل میساخت تا خود را آنطور که میخواهد، بسازد.
به عقیده شریعتی، دو نوع اسلام وجود دارد: ۱- دین به مفهوم “ایدئولوژی” یعنی مکتب یک اعتقادی، مرامی و هدایتی، یعنی دینی که در آن مسائل اعتقادی و عبادی همگی بمنظور تکامل معنوی و رشد اخلاقی و دینی انسانها در نظر گرفته میشود. ۲- اسلام بعنوان فرهنگ که شامل مجموعهای از علوم و معارف و دانشها نظیر فقه و کلام و فلسفه و … است
از نظر وی ایدئولوژی عبارت است از نوع اعتقاد متفکر نسبت به ارزش واقعیت خارجی و ارزیابی واقعیت خارجی؛ اعتقاد به اینکه واقعیت چه ناهنجاریهایی دارد و چگونه باید تغییرش داد و به شکل ایدئال درآورد. ایدئولوژی عقیده است و عقیده (مرحله نخست ایدئولوژی) یعنی نوع تصور و تلقیای که ما از جهان، زندگی و انسان داریم. نوع برداشت و ارزیابی خاصی که بر این اساس نسبت به مسائل داریم و با آنها در ارتباطیم و پایه های فکری و اجتماعی ما را میسازند، مرحله دوم ایدئولوژی است . مرحله سوم عبارت است از پیشنهادها، راهحلها، و نشان دادن نمونههای ایدئال. پس ایدئولوژی سه عنصر اصلی و اساسی دارد : نخست، یک پایه نظری، (جهانبینی) که ممکن است صادق یا کادب باشد، دوم نظام ارزشها که ملاکهایی برای نقد وضع موجود ارائه میدهند و سوم طرحها و مدلهایی برای تغییرات اجتماعی و نظام ومناسبات بدیل. (شریعتی، علی ، جهانبینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار، ج ۲۳، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۲، ص ۱۸۹ )
به نظر شریعتی، تشیع برای خود جهانبینی، بنیاد ایدئولوژیک، فلسفه، سنت مبارزه حزبی و سازماندهی دارد که همه از تاریخ آغازین امامت شیعه ریشه گرفته است و با کوششهای بی دریغ عالمان، مجاهدان ، خطیبان، شاعران، ذاکران و مداحین حفظ شده است.
وی در صدد اثبات این نکته بوده است که ایدئولوژیک کردن دین نه تنها بر خلاف دیدگاه دکتر سروش دگماتیزم و ایستایی در پی ندارد، بلکه موجب پویایی و تکامل فکری و عملی هدفمند میشود و آزادی و جوهره و عنصر ضروری آنرا تشکیل میدهد. ایدئولوژی موتور محرکه دین است و نوعی فرهنگ جهت دار محسوب میشود که حس مسئولیت پذیری و تعهد را در انسانها ایجاد میکند. پیامبران بعنوان برجستهترین پیام آوران ایدئولوژی محسوب میشوند که به تصریح قرآن از بین تودهها برخاسته و هدف آنها بهبود وضع موجود و رفع طاغوتها و موانع رشد و بالندگی انسان و پویایی جامعه بوده است. اسلام ایدئولوژیک به اعتقاد شریعتی در پی حفظ وضع موجود و توجیه آن نیست، بلکه قصد شالوده شکنی بنیانهای سنتی و راکد اجتماعی را دارد. بنظر شریعتی اسلام بطور عام و تشیع بطور خاص همه اجزاء لازم برای ایدئولوژی پیشرو و امروزین را دارد. این ایدئولوژی یک نظام معرفتی جزمی و بسته نیست، بلکه باز وانعطاف پذیر است. اگر در یک جامعه استبداد حاکم باشد، این ایدئولوژی ضد استبدادی و اگر استعمار حاکم باشد، ضد استعماری و اگر بی عدالتی رواج یافته باشد، این ایدئولوژی نقشی عدالتخواهانه ایفا خواهد نمود.
دغدغه فکری شریعتی در آن سالها ثابت نمودن این نکته بود که تمام آرمانهای معاصر، از میراث غنی اسلامی – شیعی بهره میگیرند و اسلام فراتر از همه ایدئولوژیها و مکاتب غربی، آرمانهای انسانی را مطرح کرده است. وی امیدوار بود از این راه بتواند توجه روشنفکران و نسل جوان ایرانی را به این میراث غنی جلب کرده و آنان را از تقلید کورکورانه از غرب بازدارد. در این راستا وی با تفسیری جدید از مفاهیم و سنتهای مذهبی، کوشید تا با بازسازی گسترده میراث مذهبی ایرانی، تصویری مدرن و جذاب از اسلام را بر اساس نیازهای نسل جستجوگر و انقلابی آن روزگار ارائه نماید. “بازگشت به خویشتن” شعار اصلی شریعتی برای نسلی بود که از استبداد به تنگ آمده بود، لیبرالیسم را به دلیل سیاستهای امپریالیستی و استعماری دولتهای غربی و ابتذال اخلاقی این جوامع شایسته سرزنش میدانست و مارکسیسم را به دلیل ماهیت ماتریالیستی و ضدیتش با مذهب، نکوهش میکرد و در عین حال به مذهب محافظه کار موجود دلبسته نبود. منظور شریعتی از بازگشت به خویشتن، بازگشت به اسلام بعنوان یک ایدئولوژی انقلابی و نجاتبخش بود.
شریعتی به عنوان تئوریسین قرائت ایدئولوژیک از دین توانست علیه گفتمانها و تئوریهای موجود موضع نقادانهای داشته باشد و شرایط را برای انقلاب اسلامی ایران فراهم کند.
- خودسازی:
شریعتی در برابر ایده های مارکیستی و التقاطی نظریه خوسازی انقلابی را طراحی کرد وی گفت که در خودسازی انقلابی سه بعد اساسی ساختمان خویش (عرفان- عدالت- آزادی) را باید مداوم و همزمان با: ۱- عبادت ۲- کار ۳- مبارزه اجتماعی تبلور بخشید و تقویت نمود. خود سازی یعنی رشد هماهنگ سه بعد اساسی (عرفان- عدالت- آزادی) در خویش.
- عبادت:
“عبادت یک مسئله وجودی است. تصفیه و تزکیه وجود آدمی با آگاهی و اراده برای رسیدن به قله توحید و خدا پرستی است .عبادت اتصال وجودی مستمر میان انسان و خداوندست و خدائی که سرچشمه همه زیبائیها و ارزش های انسانی است.
متون عرفانی ما همراه با اشکالی که بنام عبادت اسلامی در اختیار داریم مجموعه ورزشی روحی را خودآگاهانه به ما ارزانی می کند که روح را از افتادن در منجلاب زندگی روزمره و از زندانی شدن در ارزشهای بیهوده باز می دارد. و باعث صعود انسان به مرتبه بالای هستی می گردد.
نقش واهمیت عبادت در دنیای امروز با توجه به پیچیدگی و عوامل انحطاط و انحراف آدمی زندگی دنیای امروز نسبت به دنیای ساده کشاورزی دیروز بسیار بیشتر است. عبادت تلاشی است مستمر در وجود آدمی جهت رسیدن به دل آگاهی خدایی است”.
- شریعتی و روحانیت:
شریعتی بارها تاکید کرد که در اسلام به جای روحانی، عالم دینی وجود دارد: «من غیر ازاینکه اساسا اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمیدانم و معتقدم این اصطلاح اخیرا ازمسیحیت گرفته شده و درمتون اسلامی ما چنین کلمهای بدین معنی نیامدهاست، بلکه دراسلام بجای روحانی و جسمانی، ما عالم داریم و متعلم و بنابراین باید بجای روحانی گفت«عالم اسلامی». و اما راجع به علمای اسلامی، این را میخواهم ادعا کنم و دهها قرینه و نمونه عینی بر اثبات آن دارم. که ازمیان نویسندگان و سخنرانان وحتی علما و فضلای اسلامی معاصر، هیچکس-البته درحد امکانات و نوع کار و کاراکترخودش-به اندازه من افتخار دفاع جدی و موثر عملی و فکری از این جامعه گرانقدری که امید بزرگ و سرمایه عزیز مااست، نداشتهاست، دلیل: ۱- درکتاب «انتظار»طلبه را به نقل از«ونسان مونتی»، پرولتر فکری”خواندهام، این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان که با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی است، جوانی را فدای آموزش دین میکنند و درزمانی که هر دانشجویی رشته تحصیلی اش را براساس درآمد آینده اش انتخاب میکند، وی رشتهای را برگزیدهاست که دوران طلبگی اش اینچنین به زهدی باور نکردنی میگذرد. ۲- دریک کنفرانس عمومی دانشجوئی درحسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بستهام»( اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی، دکترعلی شریعتی، نشرنذیرچاپ اول، صفحه۲۹-۳۱، ۱۳۵۷)
در کتاب اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی شریعتی درمقایسهای بین روشنفکر و روحانی نکتهای را متذکر میشود که چه بسیار روشنفکرانی که به مملکت خویش خیانت کردهاند وزیر قراردادهای استعماری را امضا کردهاند ولی هیچ جا نمیتوان حتی یک امضای عالم روحانی را درچنین قراردادهای خائنانهای دید.
علاوه برآن درمقایسهای بین سیستم حوزه و دانشگاه به دلایل بسیار زیادی همچون اقامت محصل، انتخاب درس، بورسیه تحصیلی حوزه و… روش کارحوزه را بسیار مترقی تر نسبت به دانشگاه بیان میکند.
درباب دموکراسی وسیستمهای مدیریت نیز دراین کتاب شریعتی روش انتخاب مستقیم توسط مردم به روش دموکراسی مرسوم و فعلی را زیر سئوال میبرد و روش غیر مستقیم برای انتخاب راس هرم حکومت را توسط نخبگان برگزیده مردم مناسب تر میداند.
- قرآن:
از دیدگاه دکتر شریعتی “قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد! کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز ! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست… کتابی است که نخستین پیامش خواندن است، و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم…آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست “.(شریعتی، پدر مادر ما متهمیم ، مجموعه آثار ۲۲).
- نیایش های شریعتی:
نیایش های شریعتی بیان کننده روح بلند و الهی انسانی آگاه، سرکش و جستجوگر حقیقت ناب الهی است که در آتش عشق به نجات مردم و پیوستن به خدای خلق که بی همتا، یگانه و آگاهی بخش است می باشد.
اخلاص: ” و می دانم ای خدا ، می دانم که برای عشق زیستن و برای زیبائی و خیر ، مطلق بودن ، چگونه آدمی را به مطلق می برد، چگونه اخلاص این وجود نسبی را ، این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظار ها ، “مطلق “می کند!
در برابر بیشمار جاذبه ها و دعوت ها و ضرر ها و خطر ها و ترس ها و وسوسه ها و توسل ها و تقرب ها و تکیه گاه ها و امید ها و توفیق ها و شکست ها و شادی ها و غمهای همه حقیر – که پیرامون وجود ما را احاطه کرده اند و دمادم ما را بر خود می لرزانند ، و همچون انبوهی از گرگ ها و روبا ه ها و کرکس ها و کرم ها ، بر مردار «بودن » ما ریخته اند، با یک خود خواهی عظیم انقلابی ، که معجزه ی ذکر است و زاده ی کشف بندگی فروتنانه خویشتن خدایی انسان است- ناگهان عصیان می کند ، عصیانی که با انتخاب تسلیم مطلق به حقیقت مطلق ، فرا می رسد و از عمق فطرت شعله می کشد و سپس با تیغ بوداوار بی نیازی و بی پیوندی و تنهایی ، “مجرد “می شود و آنگاه از بودا فراتر می رود و با دو تازیانه ی «نداشتن »و نخواستن همه ی آن جانوران آدم خوار را از پیرامون انسان بودن خویش می تاراند و آنگاه، آزاد ، سبکبار، غسل کرده و طاهر ، پاک و پارسا، «خود »شده و «مجرد»و «رستگار» ! انسان شده و بی نیاز ، به بلند ترین قله ی رفیع معراج تنهایی می رسد و آنجا همه ی «من» های دروغین و زشت را ، که گوری است بر جنازه ی شهید آن من راستین و زیبا و خوب ، که همیشه در آن مدفون است و از چشم خویش نیز مجهول و از یاد خویش نیز فراموش ، فرو می ریزد،
با «ذکر» ، با «جهاد بزرگ» و با «مردن پیش از مرگ» از درون ، به هجرت آغاز می کند ، هجرت از آنکه هست ، به سوی آنکه باید باشد.
تا…
به اخلاص میرسد و «بودنِ آدمی »به خلوص !خالص شدن برای او بروی او ،
اخلاص”یکتایی”
آری ، یک توئی !
آنگاه اینچنین «بنده ی خاشع »، که به بندگی خدا گونه ای شده است در زمین و اینچنین «دوستی خاکی»،
که در دوست داشتن ، خدائی شده است ، چه ! دوست داشتن اگر به اخلاص رسیده باشد ، دوست را با دوست مانند می کند”. (شریعتی، نیایش).
“خداوندا! به علمای ما مسئولیت، و به عوام ما علم، و به مومنان ما روشنایی، و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیروان ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظهکاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدین ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی(ع) و به فرقههای ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش!” (شریعتی، نیایش)
*رهایی از چهار زندان انسان: “خدایا مرا از چهار زندان بزرگ انسان :« طبیعت »، « تاریخ » ،« جامعه » و« خویشتن » رها کن
تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفریدگار خود باشم
نه که چون حیوان خود را با محیط
که محیط را با خود تطبیق دهم”. (شریعتی، نیایش)
- شهادت:
شهادت یکی از سه رکن (جهاد، شهادت، انتظار)تفکر اسلام اجتماعی شریعتی بود. او در کتاب شهادت پیوند عمیقی بین چگونه زیستن و چگونه مردن میزندو و میگوید هرکس هر آنطور میمیر د که زیست میکند. “کنون شهیدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن را داشتند که ـ وقتی نمیتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بیشرمان ماندیم؛ صدها سال است که ماندهایم. و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما ـ مظاهر ذلت و زبونی ـ بر حسین(ع) و زینب(س) ـ مظاهر حیات و عزت ـ میگرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم. یک حاکم است بر همه تاریخ، یک ظالم است که بر تاریخ حکومت میکند. یک جلاد است که شهید میکند و در طول تاریخ، فرزندان بسیاری قربانی این جلاد شدهاند، و زنان بسیاری در زیر تازیانههای این جلاد حاکم بر تاریخ، خاموش شدهاند، و به قیمت خونهای بسیار، آخور آباد کردهاند و گرسنگیها و بردگیها و قتل عامهای بسیار در تاریخ از زنان و کودکان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.
و اکنون حسین (ع) با همه هستیاش آمده است تا در محکمه تاریخ، در کنار فرات شهادت بدهد:
شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاریخ. شهادت بدهد به نفع محکومان این جلاد حاکم بر تاریخ.
شهادت بدهد که چگونه این جلاد ضحاک، مغز جوانان را در طول تاریخ میخورده است.با علی اکبر (ع) شهادت بدهد!
و شهادت بدهد که در نظام جنایت و در نظامهای جنایت چگونه قهرمانان میمردند. با خودش شهادت بدهد!
و حسین (ع) با همه هستیاش آمده است تا در محکمه جنایت تاریخ به سود کسانی که هرگز شهادتی به سودشان نبوده است و خاموش و بی دفاع میمردند، شهادت بدهد. اکنون محکمه پایان یافته است و شهادت حسین (ع) و همه عزیزانش و همه هستیاش با بهترین امکانی که در اختیار جز خدا هست، رسالت عظیم الهیاش را انجام داده است. یکی از بهترین و حیاتبخشترین سرمایههایی که در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است. ما از وقتی که، بهگفته جلال ، سنت شهادت را فراموش کردهایم، و به مقبرهداری شهیدان پرداختهایم، مرگ سیاه را ناچار گردن نهادهایم.
هر انقلابی دو چهره دارد: چهره اول: خون، چهره دوم: پیام. و شهید یعنی حاضر، کسانی که مرگ سرخ را به دست خویش به عنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقتی که دارد میمیرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی که دارد مسخ میشود انتخاب میکنند، شهیدند حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پیشگاه خدا که در پیشگاه خلق نیز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمینی.
و آنها که تن به هر ذلتی میدهند تا زنده بمانند، مردههای خاموش و پلید تاریخند.
شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن، با مرگ خویش بر دشمن پیروز میشود و اگر دشمنش را نمیکشد، رسوا میکند.
و شهید قلب تاریخ است، همچنانکه قلب به رگهای خشک اندام، خون، حیات و زندگی میدهد “.
- بیست و دو اصل اعتقادی شریعتی از زبان خود:
“من غیر نظامی، علی شریعتی، متهم به هر اتهامی که می توان بر زبان آورد، معتقدم
به:
۱ . یگانگی خدا،
۲٫ حقانیت همه انبیاء از آدم تا خاتم،
۳ . رسالت و خاتمیت حضرت محمد (ص)،
۴٫ وصایت و ولایت و امامت علی بزرگوار،
۵٫ ا صالت «عترت» به عنوان تنها باب عصمت برای ورود به قرآن و سنت،
۶٫ اعلام وصایت و امامت علی به وسیله پیغمبر، نه تنها در غدیر خم، بلکه در بیست و یک مورد دیگر در زندگی پیغمبر که همه را استنباط کردهام و تدریس نموده ام.
۷٫ شوری (بیعت و اجماع، دمکراسی) یک اصل اسلامی است، اما در مورد و موقعی که اصل فوریتر «وصایت متکی به وحی» وجود ندارد؛ و توسل به این اصل شوری در سقیفه، سوء استفاده از یک حق بود برای پامال کردن یک حق بالاتر دیگر، یعنی وصایت پیغمبر و حق علی.
۸٫ پیغمبر اسلام دارای دو رسالت بود: یکی ابلاغ وحی (نبوت) و دیگری بنیاد امت (امامت) رسالت اولش، در حیات خودش ختم شد، اما رسالت دومش در طی چند نسل پیوسته (سه قرن) تحت رهبری پیوسته خود و اوصیاء دوازدهگانه خود باید تحقق مییافت و ختم میشد. بنابرین پیغمبر خاتم رسالت «نبوت»ش است «خاتم النبیین»، و ائمه خاتم رسالت «امامت» او.
۹٫ اما تاریخ، بر اساس خواست پیغمبر و پیش بینی وی پیش نرفت، و از سقیفه به بعد، کم کم منحرف شد و اسلام در تاریخ دو مسیر جداگانه گرفت: تسنن، اسلامی بود که در طبقه حاکم جریان یافت و به وسیله حکام و ائمه وابسته به حکام پرورده شد، و تشیع، اسلامی بود که در طبقه محکوم و در میان مردم مظلوم و عدالتخواه جریان داشت. آن، اسلام خلافت شد و تبعیض استبداد و استثمار، و این اسلام امامت ماند و عدالت، آزادی متعهد و برابری طبقات.
۱۰٫ خلافت در تاریخ پیروز شد و امامت تحقق اجتماعی نیافت، غیبت پیش آمد.
۱۱٫ عصر غیبت (از غیبت امام آخرین تا ظهور آخر الزمان) عصر مسؤولیت رهبری
اجتماعی مردم است *و دوران انتخاب رهبر به عنوان مقام نیابت امام به وسیله مردم*.
۱۲٫ اصل انتظار فرج بعد از شدت به عنوان «انتظار مذهب اعتراض» به عنوان یک «فلسفه جبر تاریخ»، زوال قطعی نظام ظلم اجتماعی و تبعیض طبقاتی. برخلاف آنچه میگویند اعتقاد به این است که هر وقت مردم در برابر ظلم حاکم در عالم، قیام کردند، قائم میرسد و این که امام موعود منتظرِ مصلحِ قائمِ به شمشیر، منتقم عدالت گستر، آزادی بخش مردم جهان، در حقیقت منتظر ما است.
۱۳٫ امامت و عدالت، دو اصل مذهب شیعه است و توحید و نبوت و معاد سه اصل دین اسلام تعبیر درستی نیست و شیعه را متهم می کند که عبارت است از مذهبی که سه پنجم اسلام است و دو پنجم بقیهاش چیز دیگر. من معتقدم که، توحید و نبوت و معاد سه اصل دین است به معنای اعم، زیرا اگر هر یک از این سه کم باشد، دین نیست، و اسلام قرآن دو اصل امامت و عدالت را اضافه دارد و شیعه هیچ نیست جز اسلام، یعنی قرآن و سنت، یعنی اسلام منهای خلافت سیاسی، قومیت نژادی، و اشرافیت طبقاتی، تشیع علوی = تسنن محمدی.
۱۴٫ معتقدم به تقلید (به معنی تقلید مردم از متخصص در فروع عملی فروع دین، احکام فقهی، یعنی تقلید فنی و تخصصی، یا علمی، نه عقلی و فکری و نه در اصول اعتقادی).
۱۵ . به تقیه (نه از ترس، برای ایمان، نه تقیه فرد غیر مسؤول و بیکاره، تقیه افرادی که پنهانی در راه ایمان و پیروزی حق، عدالت و امامت تلاش میکنند در برابر دشمن، یعنی اصل راز داری در مبارزه و نیز تقیه شیعه در جامعه بزرگ اسلامی، در برابر مسلمانان اهل سنت برای جلوگیری از جنگ مذهبی، تعصبات فرقهای و تفرقه، و برای ایجاد محبت و وحدت اسلامی در قبال دشمن مشترک).
۱۶٫ به اجتهاد، یعنی کوشش علمی آزاد افراد متخصص آگاه برای جستجوی دائمی حقایق اسلامی، و تکامل در فهم اسلام و پاسخ گویی به مسائل جدید و شرایط متحول زمان و جامعه و نیازها و دشواریهای ویژه هر عصری و نسلی.
۱۷٫ به مرجعیت علمی و به نیابت امام، برای رهبری فکری، اجتماعی و بسیج نیروها و کارگیری از همه قدرت ها و امکانات در راه پیروزی دین خدا و زندگی خلق و آگاهی مردم نسبت به عقیدهشان و سرگذشتشان*.
۱۸ . به پرداخت زکات و سهم امام، برای تأمین بودجه اقتصادی در راه اداره تشکیلات علمی و اجتماعی، و تحقق برنامه ها و هدف های عملی جامعه شیعی (نه جامعه شیعیان)!
۱۹ . به برگزاری مراسم محرم، عاشورا، ذکر، احیای خاطره ائمه و تشکیل دورهها و جلسات مذهبی. و حتی اشک، نه به عنوان یک سنت موروثی «طبق معمول سنواتی» بلکه برای آموزش توده مردم، آگاهی جامعه، و زنده داشتن همیشگی مکتب شهیدان، نه فقط عزاداری، زیرا که کسی نمرده است، شهید زنده جاوید است، و حیّ و حاضر است، عزادار نمیخواهد، پیرو میخواهد، شیعه به معنای پیروی علی، وپیرو حسین و زینب و خاندان پیغمبر، و پیروی، یک عمل عینی است نه پرستش که برخلاف توحید است، و نه حتی عشق تنها، بی شناخت و بی عمل، که یک امر عاطفی است.
۲۰٫ به توسل و شفاعت پیغمبر و ائمه و حتی خاک شهید بزرگ راه «حقیقت» «حرّیت» و «عدالت»: حسین! نه به این معنی که عامل کسب «نجات ناشایسته» باشند، بلکه بر عکس، عامل کسب «شایستگی نجات»اند و در رستاخیز نیز کسانی از شفاعت بهرهمند میشوند که واجد صلاحیت باشند.
۲۱٫ و به نیایش، نه به عنوان وسیله تخدیر، جانشینی عمل و مسؤولیت، راه نجات فردی و راه فردی نجات، بدون توجه به سرنوشت مردم اسیر، بلکه درست بر عکس، به عنوان عامل نیرومندی در پرورش ارزشهای متعالی انسانی و طرح خواستهای بلند جمعی و تلطیف و تکامل روح خشن و رسوبی بشری و در کاملترین شکل نیایش، نیایش در مکتب سجاد، یعنی تجلی «عشق، نیاز، آگاهی و مبارزه» در نیایش.
۲۲٫ و بالاخره، به عنوان روشنترین جهت و شدت و معنی ایمانم به «تشیع علوی»، یعنی «تشیع شهادت» نه «عزا»، «تشیع سرخ»، نه «سیاه»، آنچه در مصر، کنار اهرام، بر گور سر هزاران بردهای که در زیر سنگ کشی برای ساختن اهرام بر قبر فرعون، جان دادند و پنج هزار سال پیش اینجا چال شدهاند، خطاب به یکی از این بردگان نظام مظلوم نظام فرعونی و قارونی و بلعمی (استبداد سیاسی، و استثمار اقتصادی و استحمار مذهبی) گفتم (در نامه ای تحت عنوان: «آری اینچنین بود برادر»!):من، برادر، پس از مرگ تو، پنج هزار سال است که با دیگر برادرانم، خواهرانم، در زیر شلاق فرعونها، قصر ساختیم و از خون و رنج و کار و گرسنگیمان برای قارونها گنج نهادیم، و با افسون روحانیان رسمی همه مذاهب، معبدها، بنا کردیم و قربانی فریب و جهل و تعصب و جنگهای بیهوده «مقدّس» شدیم! و اکنون، برادر، در فرار از همه کاخها و گنجینههای و معبدهای ضرار و ذلّت، و در طلب آگاهی و آزادی و عدالت، سرم را بر در خانه گلین و مظلوم «فاطمه» نهادهام و هزار و چهار صد سال است به تهدید هیچ تیغی و تطمیع هیچ طلائی و فریب هیچ تسبیحی، سر بر نگرفتهام و از این «خانه» خانه کوچکی که از همه تاریخ کوچکتر است به سراغ هیچ کاخی و هیچ معبدی نرفتهام، نه تخت جمشید پارس، نه کاخ سبز دمشق، نه قصر عالی قاپوی اصفهان، نه کلیسای روم، نه آتشکده استخر، نه مسجد سلطان احمد، نه مسجد شاه عباس… که در این خانه علی هست! فریاد رنج همه حقهای غصب شده؛ که در این خانه، فاطمه هست، اعتراض همه زنان مظلوم؛ که در این خانه حسن هست و حسین، شهادت رسواگر بلند همه شهیدان تاریخ، و در این خانه، زینب هست، خشم همه خواهران ما، برادر!”
(میزگرد، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۳، تهران، حسینیه ارشاد، ۲۳ – ۹ – ۱۳۵۰).
روحانیت نظر واحدی راجع به نقش و اندیشه های شریعتی نداشت و ندارد. در حالیکه بخش انقلابی روحانیت نظیر آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی، آیت الله شهید بهشتی، آیت الله مشکینی و آیت الله خامنه ای از وی حمایت کردند بخش دیگری از روحانیت با آراء وی مخالفت کردند نظیر آیت الله مطهری، استاد مصباح یزدی. امام خمینی تا پایان عمر در باب اندیشه های او سکوت کردند.
دکترشریعتی، آیت الله سید محمد بهشتی و محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کردهاست.
جایگاه برجسته شریعتی درپیروزی انقلاب ایران به هیچ وجه قابل انکارنیست و نقش او در کنار مطهری، بازرگان، طالقانی در تغذیه فکری دانشجویان و طلاب فعال وجوان نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ماندگار در تاریخ ایران است.
کتابهای خوسازی انقلابی، نیایش، امت و امامت، قاسطین، مارقین و ناکثین، بازگشت به خویشتن، علی، شهادت، شیعه، فاطمه فاطمه است، حج، انتظار مکتب اعتراض، ویژکی های قرون جدید از بهترین آثار شریعتی است که با رویکرد جامعه شناسی به تحلیل تعالیم رهایی بخش اسلام پرداخته است.
کتابهای دکتر شریعتی:
کتابهای منتشر شده بوسیله بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی:
با مخاطبهای آشنا
خودسازی انقلابی
ابوذر
بازگشت
ما و اقبال
تحلیلی از مناسک حج
شیعه
نیایش
تشیع علوی و تشیع صفوی
جهتگیری طبقاتی در اسلام
تاریخ تمدن جلد ۱
تاریخ تمدن جلد ۲
هبوط در کویر
تاریخ و شناخت ادیان جلد ۱
تاریخ و شناخت ادیان جلد ۲
اسلامشناسی۱ درسهای حسینهٔ ارشاد
اسلامشناسی۲ درسهای حسینهٔ ارشاد
اسلامشناسی۳ درسهای حسینهٔ ارشاد
حسین وارث آدم
چه باید کرد؟
زن
مذهب علیه مذهب
جهانبینی و ایدئولوژی
انسان
انسان بیخود
علی
بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی
روش شناخت اسلام
میعاد با ابراهیم
اسلامشناسی
ویژگیهای قرون جدید
هنر
گفتگوهای تنهایی (دو جلد)
نامهها
آثار گونهگون (دو جلد)
آثار جوانی (دو جلد)
کتابهای منتشره بوسیله مؤسسه حسینیه ارشاد :
درس تاریخ ادیان (از درس ۱ تا درس ۱۴)
درس اسلامشناسی (۱ و ۲)
درس اسلامشناسی (۳ و ۴)
درس اسلامشناسی (۵ و ۶)
درس اسلامشناسی (۷)
درس اسلامشناسی (۸ و ۹)
درس اسلامشناسی (۱۰)
درس اسلامشناسی (۱۱)
از کجا آغاز کنیم؟
فاطمه فاطمه است
چه باید کرد؟
شهادت
آری، اینچنین بود برادر
تشیع علوی و تشیع صفوی
روش شناخت اسلام
امت و امامت
یکبار دیگر ابوذر (مقدمه نمایشنامه ابوذر)
نقش انقلابی یاد و یادآوران
حسین وارث آدم
مسئولیت شیعه بودن
فلسفه نیایش
انتظار مذهب اعتراض
یک، جلوش تا بینهایت صفرها
پدر، مادر، ما متهمیم
علی، مکتب، وحدت و عدالت.
کنگره بزرگداشت اقبال
میزگرد پاسخ بسئولات و انتقادات (۲ جلد)
فرهنگ و ایدئولوژی
حج
تشیع سرخ (مقدمهای بر نمایش سربداران)
سیمای محمد
قاسطین، مارقین، ناکثین
فرهنگ و ایدئولوژی
آثار درباره علی شریعتی
مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران: انتشارات گام نو، ۱۳۸۰.
ققنوس عصیان (تألیف گروهی با آثاری از سوسن شریعتی، علی رهنما، یرواند آبراهامیان و…)، تهران: انتشارات قصیدهسرا، ۱۳۸۱.
طرحی از یک زندگی، پوران شریعترضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶.
از شریعتی، عبدالکریم سروش، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.
دکتر شریعتی: جستجوگری در مسیر شدن، سید محمد حسینی بهشتی، تهران: انتشارات بقعه
تبارشناسی عقلانیت مدرن، محمدامین قانعیراد، ویراسته بیژن عبدالکریمی، تهران: انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۸۱.
از دموکراسی تا مردمسالاری دینی: نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، صادق زیباکلام، تهران: انتشارات روزنه.
تقلیدگری و مدرنیته از دیدگاه دکتر شریعتی، وحید قربانی، تهران: انتشارات اخوان، ۱۳۸۴.
شریعتی، ایدئولوژی، استراتژی، حسن یوسفی اشکوری، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۷.
کاربرد آیات قرآن در اندیشه دکتر علی شریعتی، امیر رضایی، تهران: انتشارات الهام، ۱۳۸۷
مکتب شریعتی، سیدعباس موسوی، تهران: انتشارات دانشبیگی، ۱۳۸۸
دکتر علی شریعتی، ناصر نادری، تهران: انتشارات مدرسه
شریعتی: راه یا بیراهه، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱
شریعتیشناسی: اصلاح انقلابی، رضا علیجانی، تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۱
رند خام، شریعتیشناسی: زمانه، زندگی و آرمانهای شریعتی»، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.
شریعتی، متفکر فردا، هاشم آغاجری، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۷۹.
شریعتی و بازفهمی دین، محمدیاسین دژاکام، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۸۱.
شریعتی و غرب، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۸.
دکتر علی شریعتی، روحالله حسینیان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
شناسنامهی یک زندگی: شریعتی به روایت شریعتی، میراحمد باقرزادهی ارجمندی، تبریز: مؤسسهی تحقیقاتی علوم اسلامیـانسانی دانشگاه تبریز (سه علامهی تبریزی): تاریخ معاصر ۱۴، ۱۳۸۴٫
فرجام سخن:
“خدایا به من زیستنی عطا کن، که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ، و مردنی عطا کن که بربیهودگیش سوگوار نباشم . برای اینکه هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند. خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت .خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نان ونام برایم نیاورد ، قدرتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ، تا از آنهایی باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند ، نه از آنهایی که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند” .(دکتر علی شریعتی)
والسلام.