آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS
گروه اندیشه : دکتر مهدی گلشنی، عضو پیوسته گروه علوم پایه فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، آثار فراوانی در زمینه رابطه فیزیک و فلسفه و دین چون «تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر» «درآمدی بر علم و دین و معنویت در آستانه قرن بیست و یکم» نگاشته است، و در زمینه نسبت علم و دین کارهای فراوانی کرده است. متن ذیل تقریری از سخنرانی ایشان است که در مراسم بزرگداشت مشترک فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران برگزار شده است. ایشان در این سخنرانی معیار پیشرفت علم، جایگاه متخصصان و نخبگان و همینطور مسئله نقد در فرهنگ فعلی را مورد بررسی قرار داده است.
***
واقعیت این است که علم در کشور ما در ۳ دهه اخیر پیشرفت خوبی داشته است، ولی به نظر بنده ظرفیت ما خیلی بیشتر از چیزی است که به آن دست یافتهایم و برای اینکه به ظرفیت کافی برسیم باید جلوی برخی از ناهنجاریها را بگیریم. بنده میخواهم از حضور آقای رئیس جمهور و اهل علم در این جلسه استفاده کنم و بعضی از دغدغههای خود را مطرح کنم تا انشاء ا… مؤثر واقع شود.
موضوع اوّل این مسئله است که معیار پیشرفت علمی ما چیست؟ یکی از معیارهایی که در ۱۰ سال اخیر شدیداً مورد توجه قرار گرفته و همه چیز را تحتالشعاع قرار داده است، تعداد مقالات علمی است. شکی نیست که تعداد مقالات در پیشرفت علمی یک کشور، امر مؤثری است، ولی به نظر من پیشرفت واقعی علمی ما به دو صورت نشان داده میشود. اوّل اینکه ما در مرزهای علم فعالیت داشته باشیم و در این زمینه مرزشکنی کنیم که کمتر به آن توجه میشود. دوم اینکه علم باید در جهت رفع نیازهای کشور گام دارد. البته اینکه ما برخی از نیازها را از خارج وارد میکنیم، اشکالی نداشت، اگر ما در معرض تهاجم و تحریمهای بینالمللی نبودیم. وجود تحریمها باید باعث شود که ما تمام ضروریات اولیهمان را خودمان تهیه کنیم. ما در بعضی از زمینههای علم، تولیدات علمی خوب و مقالات زیادی داریم، ولی در مقابل در خصوص برخی از مسائل ضروریمان، تولیداتمان کافی نیست. بهعلاوه باید توجه کنیم که هرچه پیش میرویم و درسالهای آینده، غرب محدودیتهای بیشتری برای انتقال تکنولوژیهای جدید برای ما فراهم خواهد کرد. از اینرو ضرورت پیدا میکند که همانند چینیها به فکر آن باشیم که ضروریاتمان را خودمان تأمین کنیم و در این موارد به خودکفایی برسیم.
موضوع دوّم مسئله کسب نظر از متخصصان است، که این مورد انجام میشود، ولی کافی به نظر نمیرسد. مشکل ما این نیست که در مملکت متفکر نداریم. ما متفکر داریم، ولی متفکران باید بهکار گرفته شوند و از حالت انفعال بیرون آیند. باید بهنحو شفافی برای اهل علم روشن شود که متفکران به حساب میآیند. در آن موقع تولیدات علمی آنها و نتایج مشورت با متفکران کاملاً دیگر خواهد بود. متأسفانه بهدلیل عدم گسترش تبادلنظر در سطح کشور، ما کمتر به اجماع نسبی (و نه اجماع کامل) خبرگان در مسائل اساسی میرسیم. به نظر میرسد چیزی که باید تشویق شود، بهکار گرفتن اهل علم، هم از طریق مجلس و هم از طریق دولت، در طرحهای مهم مملکتی است. دانشمندان اگر احساس کنند که به حساب میآیند، نتیجه کاملاً متفاوت خواهد بود.
موضوع سوّم عدم حاکمیت فرهنگ نقد در کشور ماست. ما ۳ سال پیش یک کنگره علوم انسانی برگزار کردیم. یکی از نکاتی که بین همه اهلنظر در آنجا مشترک بود، این مسئله بود که ما فرهنگ نقد نداریم. نه میدانیم که چگونه نقد کنیم و نه نقادی میکنیم و نه نقد پذیریم. در مواردی هم که نقد صورت میگیرد، چون عادت به نقد نداریم، همه عیبجویانه تلقی میشود. به نظرم میرسد که باید با روحیه بالا فرهنگ نقادی و نقدپذیری را بالا بریم و ادب نقد را هم رعایت کنیم. متأسفانه در کشور ما ادب نقد رعایت نمیشود. ما باید به یاد بیاوریم که در فرهنگ اسلامی زندگی میکنیم و ادب اسلامی اقتضائات خود را دارد.
موضوع چهارم خروج نخبگان برای ادامه تحصیل است، که ابتدا نخبگان برای ادامه تحصیل میروند، ولی مهاجرت آنها ادامه پیدا میکند و بسیاری از آنها نیز باز نمیگردند. عدّهای میگویند که این طبیعی است که نخبگان برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند و سپس بیایند و معلوماتشان را به ما منتقل کنند. اگر چنین باشد بسیار خوب است، ولی من زمانی در جلسه شورایعالی انقلاب فرهنگی در حضور جناب آقای دکتر احمدینژاد آماری ارائه دادم که از ۱۴۰ نفر در دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتیشریف که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتهاند، ۲۰ نفر هم بازنگشتهاند. عدّه دیگری میگویند وقتی که ما نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم، طبیعی است که مهاجرت کنند. اینجا سؤالی مطرح میشود که پس چرا ما اینقدر وقت و هزینه صرف آنها کنیم و درست زمانی که وقت بهرهبرداری از آنها میشود، آنها را تحویل غرب دهیم؟ و آنها بهطور مجانی بهترین محصولات ما را بگیرند؟ باید راجع به این مسئله بهطور جدی کار شود، زیرا این مسئله بهطور محسوس در جامعه وجود دارد. من از تعداد توصیهنامههایی که افراد از من و دانشکده گرفتهاند، میتوانم بگویم که مسئله بسیار حساس و مهم است و حتماً باید به آن توجه شود. خروج نخبگان دلایل مختلفی دارد: یکی اینکه فرهنگ تعهد در آنها کمتر آموزش داده شده است و اصولاً با فرهنگ بومی آشنا نیستند که احساس تعهد کنند و دلیل دیگر و دلیل مهم آن این است که احساس میکنند شایستهسالاری حاکم نیست. اگر ملاحظه کنند که شایستهسالاری حاکم است و تبعیض وجود ندارد، مسلماً عدّه زیادی از آنها جذب خواهند شد.
موضوع پنجم این است که یکی از مشکلات ما تنگنظری تخصّصی و غالبی است. زمان حال مانند زمان ابنسینا نیست که یک فرد بتواند همه علوم زمان خود را یاد بگیرد و ما چارهای جز تخصص نداریم، ولی داشتن تخصص غیر از غالبی فکر کردن و تنگنظری متخصّصانه است. ما شاهدیم که فرد در یکی از رشتههای علوم متخصص میشود، عالم و دنیایش فقط و فقط همان رشته تخصصی خودش است. گویی که در یک خلاء انسانی کار میکند. به نظر من این تخصصها باید در محیط انسانها پیاده شود. بنابراین لازم است که افراد دروسی فوق تخصص خودشان را ببینند تا با جوامع انسانی و شرایط انسانها آشنا شوند، با نیاز جوامع خود آشنا شوند و این میطلبد که ما به قضیه وسعت بدهیم. وسعت دید داشتن در علمای قدیم ما یک فرهنگ بوده است. آنها همه چیز را جامع میدیدهاند. الان حوزههای بینرشتهای در صدد به راه افتادن است، ولی واقعاً باید بیش از اینها گسترش پیدا کند. باید حوزههای علوم پایه، علوم انسانی، علوم مهندسی و … با هم ارتباط داشته باشند، همانطور که در بعضی از دانشگاههای تراز اوّل امریکا و اروپا میبینیم که این مبادلات صورت میگیرد. باید توجه داشت که علم در هر فرهنگی رشد نمیکند. ما اگر به دوران درخشان چند صد ساله تمدن اسلامی نظر کنیم، میبینیم که علم زمانی رشد پیدا کرده است که آزادی اندیشه بوده، تبادل افکار بوده و حرمت علما بیشتر بوده است. مانند زمان آلبویه و سامانیان و در مقابل مشاهده میشود که به محض آنکه اشعریملسلکان با مشرب ضد عقلی خود وارد شدند، رشد علوم در عالم اسلام متوق شده است.
موضوع ششم این است که در کشور ما کمیتگرایی در مقابل کیفیتگرایی قرار گرفته است و این مسئله خیلی رایج است. هرچه را که بخواهیم ذکر کنیم، میبینیم که بدون تحلیل آمار میدهند. ما در مقام تحصیلات، کیفیت را دستکم میگیریم. در مقام تولیدات صنعتی کیفیت را دستکم میگیریم. مسئله کنترل کیفیت باید بسیار جدیتر گرفته شود تا مردم به سراغ اجناس خارجی نروند. مسئله توجه به کیفیت بسیار مهم است. اینکه ما چقدر فارغالتحصیل داریم، خیلی مهم نیست، اینکه فارغالتحصیلان ما چقدر توانایی دارند مهم است.
موضوع هفتم و موضوع آخری را که میخواهم ذکر کنم این است که یکی از مشکلات اساسی جامعه ما مجازطلبی، صورتگرایی ظاهرطلبی و نظایر آن است و از نشانههای آن مدرکگرایی است. مردم دنبال اخذ مدارک فوقلیسانس و دکترا هستند تا به طریقی که ممکن هست آن را بهدست آورند و میبینیم که عدّهای زحمت میکشند و خون دل میخورند تا به اخذ درجه دکتری نائل شوند، ولی عدّهای بهراحتی و بدون رفتن به کلاس صاحب این مدارک میشوند. به این مسائل باید واقعاً رسیدگی شود. یا بهعنوان مثال دیگر مشاهده میکنیم که عدّهای بدون آنکه تخصص کافی داشته باشند، در جشنوارهها جایزه میگیرند و عدّهای بدون آنکه وقت صرف کنند، اسمشان پشت کتابها درج میشود. چرا ما دنبال ظاهرگرایی هستیم؟ اسلام یک مکتب واقعگرا است و دنبال حقیقت است. «یعلمون ظاهراً من حیات الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» این مورد را به ما میگوید. و در پایان توجه شما را به این بیت از خواجه حافظ شیرازی جلب میکنم که گفت:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد