در دومین نشست از سلسله درسگفتارهای گروه فلسفه دین پژوهشگاه علدوم انسانی و مطالعات فرهنگی دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم به ایراد سخن پرداخت. به گزارش خبرنگار آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)، دکتر داوری که طی ساهای اخیر یکی از مهمترین دغدغه هایش بحث علم و دنیای مدرن بوده است در این نشست سعی نمود تا مواجهه ما ایرانیان با نظریه تکامل را به بحث بگذارد. او که در ابتدای سخنش از اینکه دیگر فردی کهنسال است و کمتر می تواند سخن بگوید غذر خواهی نمود که در این نشست از من نخواهید که بررسی داشته باشم من سعی می کنم به ارائه گزارشی در این باب بپردازم. دکتر داوری در ادامه سخنش با اشاره به این نکته که مواجهه ایرانیان با نظریه تکامل به دوره قاجار و ترجمههای صورت گرفته در آن دوره برمیگردد. میرزاتقیخان انصاری کاشانی گزارشی از مهمترین کتاب داروین یعنی اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی را در کتاب خود به نام “جانورنامه” ارائه داد. این کتاب در سال ۱۲۸۷ یعنی ۱۱ سال پس از انتشار “تطور انواع” داروین به چاپ رسید که از این اثر تا تالیف و ترجمه بعدی فاصله زمانی زیادی ایجاد شد. داوری به دیدگاه اسدآبادی اشاره ای داشت و گفت: یکی از نقدهای مهم در نظریه تکامل در مورد ایرانیان به نقد سیدجمالالدین اسدآبادی در کتاب “نیچریه” او باز میگردد. در این کتاب با فرض اینکه داروین معتقد به میمون بودن انسان است، این نظریه را در زمره نظریات “دهری” مطرح و رد میکند و همین تصور در ادبیات فارسی نیز وجود داشته و منعکس شده است. مهمترین و عالمانهترین نقد فلسفه داروین در کتاب نقد “فلسفه دارون” به زبان عربی اثر محمدرضا نجفی اصفهانی یا مسجدشاهی است.
دکتر داوری اردکانی در ادامه سخنش نظر مسجد شاهی را مورد نقد قرار داد و گفت : مسجدشاهی به طرح سه دوره از شبهات در دوران اسلامی پرداخته و معتقد است که شبهات دور اول که مربوط به همان دوران نزول وحی است ناشی از کمآگاهی مخالفان بوده است. شبهات دوره دوم نیز که پس از ورود علوم یونانی آغاز میشود جدیتر و نیرومندتر است و شبهات دور سوم نیز مربوط به عصر حاضر است و به قوت شبهات دوره دوم نیست، اما خطرات آن بیشتر است. مسجدشاهی معتقد است که دو موضوع در نظریه تکامل محور مباحث قرار گرفته است، نخست مساله باور به خداوند و رد آن و دوم کیفیت آفرینش و به خصوص کیفیت خلقت انسان است. مسجدشاهی در جلد دوم کتاب خود با پذیرش آموزههای دینی به نقد و رد نظریه تکامل میپردازد.
دکتر داوری همچنین به کتاب مرحوم سحابی نیز اشاره ای کرد و گفت : در دوره جدید نیز مرحوم سحابی با نوشتن دو جلد کتاب یعنی یکی “قرآن و تکامل” و دیگری “خلقت انسان” به بررسی این نظریه و سازگاری آن با اندیشه دینی و قرآنی میپردازد که آن هم با موافقتها و مخالفتهایی مواجه میشود.
دکتر حسین کلباسی اشتری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، به تبیین بحث نظریه تکامل با توجه به کتاب مقدس اشاره کرد و گفت: با توجه به فضایی که در کتاب مقدس وجود دارد این نظریه تکامل داروین قابل جمع شدن با این نظریه نیست. چرا که ابتدا مسیحیت به دفاع از نظریه تکامل و سازگاری آن با تعالیم مسیحی تاکید میکرد و پاپ نیز “منشاء انواع” را در زمره کتابهای ممنوعه قرار نداد. بنابراین گفتند خلقت الهی طبیعی و نه به طور معجزهآسا کامل، ناگهانی و دفعی است و این افراد اکثرا کاتولیک، پروتستانهای متجدد و نوارتدوکسها بودند که از قوانین طبیعی به عنوان ابزار ثانویه یاد کردند که خداوند از طریق آنها به آفرینش میپردازد. اما پروتستانها به خصوص پروتستانهای بنیادگرا با توجه به ظاهر نص کتاب مقدس به رد نظریه تکامل پرداخته و معتقد شدند که این نظریه به دلایلی چون برخاستن انسان از موجودی پستتر و نفی آفرینش شکوهمند انسان، ارجاع انسان و فرهنگ و قدرت فکری انسان به ماده و طبیعت، نفی شبهات انسان و خدا، نفی امتیاز انسان در برخورداری از روح و جاودانگی، نفی هدفمندی جهان و نفی طرح و تدبیر الهی، نفی نظام ثابت و سلسله مراتبی عالم و همچنین آسیبپذیری برهان نظم بر پایه نظام اخلاقی سکولار و مخالفت با هنجارهای دینی، قابل پذیرش نخواهد بود. دکتر کلباسی در ادامه سخنش با تاکید بر این نکته که کاتولیکها و نوارتدوکسها و متجددان پروتستان در جهت سازگاری به نفی سازگاری یا تجدیدنظر در مبانی و آموزههای مسیحیت تلاش کردند و کاتولیکها نیز تاویل آیات را نپذیرفتند و حتی قبل از داروین، شش روز آفرینش را استعارهای از دورههای زمینشناسی قلمداد کردند گفت: البته ایشان تکامل را در حیطه تن انسانی پذیرفتهاند اما روح مجرد را امری از جانب خدا و خارج از تکامل دانستند. اینان مهمترین صفات خدا را نه تنزه و تعالی بلکه سریان و جریانی در طبیعت میدانند که خلقت الهی، درونی، جاری و مستمر و نه دفعی است. در قرن بیستم نظر دیگری از سوی نوارتدوکسها ارائه شد و آنان معتقد شدند که روایت کتاب مقدس از دو رویداد آغاز جهان و پیدایش انسان علت اصلی باور به تعارض دین و نظریه تکامل است و این روایت کاملا نمادین است.
محمدمنصور هاشمی نیز به تاریخچه مواجهه «علمای ایران و نظریه تکامل» پرداخت. او با تاکید بر این نکته که قصد ندارد سخنان دکتر داوری را تکرار کند گفت : میان دو طیف موجود درباره نظریه تکامل در طول زمان نقد و نظرهای گوناگونی مطرح شده است که از آن جمله آثار آیتالله محمدرضا نجفی اصفهانی یا مسجدشاهی است که با عنوان “نقد فلسفه داروین” مطرح میشود و یا آیتالله سیداسدالله خرقانی که اثری با عنوان “تنقید مقاله دارو نیستها” تالیف کرده است. بر اساس این ارزیابی به رغم اینکه هر دو اثر در نقد و رد آن نظریه تالیف شده است و رویکرد نویسندگان آنها کاملا متفاوت است به نحوی که رویکرد نجفی اصفهانی را میتوان عالمانه و رویکرد خرقانی را ایدئولوژیک خواند که البته هر یک از این رویکردها لوازم و توابع خود را دارند. همچنین تصور سیدجمالالدین اسدآبادی از نظریه تکامل تصوری عامه بوده است البته این تلقی تنها خاص وی نیست بلکه میرزاده عشقی و صادق هدایت نیز بر همین تلقی عامیانه تاکید کردهاند.
هاشمی با اشاره به نظریات مرحوم سحابی در باره نظریه تکامل گفت : مرحوم دکتر سحابی نیز در اثر خود در رابطه با نظریه تکامل در تلاش است که بگوید چنین نظری خلاف منطق علم است و باید دانست که کتاب ایشان در تعارض با نظر علامه طباطبایی است که در تفسیر المیزان آمده است زیرا علامه طباطبایی معتقد بودند که تطور انواع مغایر با قرآن است. برخی بر این عقیده بودند که این فرضیهای اثبات نشده است بنابراین خیلی لازم نیست که خیلی جدی گرفته شود و برخی نیز بر این نظر بودند که این نظریه مربوط به زیستشناسی است و لزومی ندارد که در علومی مانند علم اخلاق وارد شود و برخی دیگر نیز میگفتند که میتوان این نظریه را با عنوان نظریه نمادین تلقی کرد. هاشمی با بیان اینکه اثر نجفی اصفهانی جدیترین کتابی است که در زمینه نقد نظریه داروین در میان آثار دیگر به تالیف رسیده است.