بومی کردن علوم انسانی: گفت وگوی دکتر صفوی با ماهنامه معارف قم

دکتر سید سلمان صفوی

سردبیر مجله بین المللی ترانسندنت فیلوسوفی- لندن


 

۱٫ در عبارات «تولید علم دینی» و «بومی سازی علوم انسانی»:

الف) از آنجا که برخی قائل به تولید علوم دینی در تمام حوزه‌ها(افراط) و برخی اصولاً مخالف امکان علم دینی (تفریط) و برخی اسلامیزه کردن علوم را تنها در حیطه علوم انسانی می‌دانند، به نظر شما در اینجا مراد از “علم” چیست؟

به نظر می رسد در این مورد اصطلاح “علم” مشوش شده و گویندگان مقصود مشترکی از مفهوم علم ندارند. زمانی مواقع معنای لغوی آن را مدنظر دارند و گاهی ناظر به معنای اصطلاحی ما قبل رنسانس هستند و در برخی موارد به معنای اصطلاحی علم در دوره مدرنیته ارجاع می دهند. اصطلاح “علم” در دیدگاه سید قطب و مقام معظم رهبری، عموما ارجاع به مفهوم علم در دوره مدرنیته در حوزه علوم انسانی است. روح  برخی از رشته های مهندسی نظیر معماری و شهرسازی نیز می تواند دینی و غیردینی باشد. چنان که متحصصین تاریخ هنر در تفاوت جوهری معماری و شهر سازی تمدن مسیحی، اسلامی و تمدن سکولار فعلی متفق اند. رمز تمایز مذکور در این است که معماری و شهرسازی عمیقا با هنر نیز آمیخته است و هنر، تجلی گاه مراتب ناسوتی و ملکوتی هنرمند است.

 ب) “بومی سازی علم” به چه معناست؟ آیا به معنای منطبق‌سازی نظریه‌ها و پارادایم‌های همه علوم، اعم از تجربی، انسانی و الهی با شرایط عینی جامعه است؟ اصولا آیا لحاظ ابعاد اسلامی و ملی در مسئله بومی ‏سازی، صحیح است؟

بر اساس تعریف اصطلاح علم  در پرسش قبل، موضع و محل مناقشه امروز، علوم دینی نیست. علوم تجربی نیز اعم از علوم انسانی است که مستقیما ناظر به مناقشه فیما نحن فیه نیست. پنج رشته علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی، هنر و مدیریت عمدتا مورد مناقشه اند. در این پنج رشته بنا به تفاوت های اکسیوم های غربی و اسلامی و همچنین تفاوت های فرهنگی – تمدنی غربی و اسلامی، در عین اشتراکات تجربی در هر دو حوزه تمدنی، می توان به تولید بومی سازی علوم مذکور در یک فرایند گفتمانی دیالکتیکی مثبت شرقی – غربی – انسانی اقدام نمود. حتی کارل مارکس که پیشگام تحولات مهم اندیشه ای در اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی دوره مدرنیته است؛ قائل به مدل مستقل “تولید شرقی” و تفاوت “مناسبات تولید” در جوامع شرقی و غربی است.

۲٫ “بومی سازی علوم انسانی” بر اساس چه مبنای معرفتی، بستر و فضا، پیش‌فرض و پیش‌انگاره و در چه چارچوب هنجاری صورت می‌پذیرد؟ رویکردها و ساز و کار تحقق آن چیست؟

مبنای معرفتی بومی سازی علوم انسانی بر اختلاف بنیادین بین اصول فلسفی و انسان شناسی مدرنیته و اسلامی است. در گفتمان غالب فرهنگ و تمدن مدرنیته، انسان موجودی “تک ساحتی” است و اصول فلسفی و اکسیوم های معرفتی آن مبتنی بر  کمیت گرایی، سکولاریسم، سیانتیسم، تکنوکراسی، آنتونومی دیدن تجربه، عقل و وحی و امهات مسائل متافیزیکی نظیر خدا، اختیار و خلود نفس است. چارچوب هنجاری – رویکردی و ساز و کار تحقق این امر در موارد ذیل است: ۱- اجتناب از انکار مطلق دستاوردهای علوم انسانی غربی. ۲- اجتناب از شیفتگی نسبت به تئوری های غربی  به صِرف غربی بودن. ۳- شناخت کافی محقق بومی نسبت به مبانی معرفتی اسلامی به خصوص در حوزهای انسان شناسی،هستی شناسی، جامعه شناسی و اخلاق. ۴- شناخت اکادمیک مکفی نسبت به دستاوردهای علمی غربی. ۵- شناخت کافی از ظرفیت ها و  نیازهای عینی جامعه ایرانی. ۶- آشنایی با متدولوژی های جدید علوم مربوطه. ۷- فهم سینوپتیکال (جامع نگر) از معرفت، علم و جامعه. ۸- ایجاد دیالوگ دائم  بین اضلاع مختلف معرفت،علم و نیازهای امروز انسان و جامعه ایرانی. ۹- حذف سانسور و تکفیر و تفسیق از حوزه اندیشه. ۱۰- پذیرفتن اصل اختلاف اندیشه ها و راهها. ۱۱- مقابله با دگماتیسم و رواج فضای انتقاد پذیری سازنده. ۱۲- احترام به دستاوردهای نوین پژوهشی محققین به خصوص محققین جوان که با دانش کافی و روش علمی به نتیجه ای مغایر با فهم رایج رسیده اند.

۳٫ موانع تحقق فرایند بومی سازی در علوم انسانی را چه می‌دانید؟ آسیب‌های احتمالی این امر چه می‌تواند باشد؟ آیا بومی سازی به سنت‌زدگی و یا تجدد زدایی منجر نمی‌شود؟

موانع: ۱- عدم وجود محققین با شراط مذکور در سؤال پیشین. ۲- عدم آمادگی فضای موجود محافل حوزوی و دانشگاهی کشور برای بحث های آزاد بدیع. نوآوری با نقد بخشی از گذشته و حال فراهم می آید که برخی از متشرعین و همچنین برخی از متجددین پذیرای آن نیستند. لذا محقق نوگرا مظلومانه در این فضا، مورد بی مهری هر دو صنف واقع می شود. ۳- برخی بدون ارائه راه حل جایگزین صرفا به حمله به علوم غربی مبادرت می ورزند. ۴- برخی از مخالفین نیز یکسره بر طبل تجدد می نوازند و به ناچار تریبونشان رسانه های محدود غیردولتی است. ۵- ژورنالیستی کردن چنین مبحثی که حداقل شصت سال (از زمان سید قطب) قدمت دارد و هنوز هم به جایی نرسیده؛ موجب ورود افراد غیرمتخصص در این حوزه و در نتیجه آسیب جدی به این موضوع می شود.

رابطه بومی سازی با سنت زدگی و تجددزدایی: سنت به معنایی که ما فیلسوفان سنت گرا بدان قائل هستیم و در آراء گنون، شوان، علامه طباطبایی، بورکهات، لینکز و نصـر ارائه شده نـه تنها مخل این پروژه نیست که راه حل برون رفت از بحران مدرنیته است. اما اگر مقصود از سنت زدگی، ارتجاع گرایی و طالبانیسم  باشد؛ خطری جدی در این مسیر به شمار می رود. به خصوص اگر غوغاسالاران سکان این پروژه را به دست گیرند  و فرصتی برای ابراز آرای مخالفین این پروژه در فضایی امن و سالم فراهم نشود و مباحث در حوزه های مختلف علمی مورد بررسی عمیق و کارشناسانه متخصصین موافق و مخالف قرار نگیرد؛ با توجه به فضای جنجالی  و پوپولیستی کنونی، خطر انحراف به سوی واپس گرایی جدی است.

۴٫ شاخصه‌ها و امتیازات علم انسانی بومی چیست؟ آیا می‌توان با کپی برداری آگاهانه و یا حداکثر بازتولید علوم پیشرفته غیر بومی، به اهداف خود در این باب رسید؟

شاخص های علوم انسانی بومی می بایست مبتنی بر اصول ذیل باشند: ۱- اکسیوم های علم مبتنی بر حقایق ازلی باشند. ۲- با توجه و نظر به تئوری های موجود جهانی باشند. ۳- ناطربه واقعیت های عینی جامعه امروز ایرانی باشند. ۴- ناظر به نیازهای عینی جامعه ایرانی باشند (اصول ۳ و ۵ در تولید تئوری های جدید بومی در حوزه علم اقتصاد موثرند). ۵- ناظر به هنجارها و ارزش های امروز انقلاب اسلامی ایران باشند.( این اصل به خصوص در تولید تئوری های نوین بومی در  حوزه های  روابط بین الملل، دیپلماسی، مطالعات صلح و امنیت، تئوری های رشد و توسعه، تئوری های دفاع و جنگ، تاریخ تحلیلی،  ساختار قدرت، گفتمان انقلاب و گفتمان قدرت موثر است). ۶-  برقراری دیالوگ مستمر بین اصول پنج گانه مذکور.

۵٫ اهداف مطرح کنندگان ایده لزوم تولید علم انسانی بومی، چیست؟ به عبارت دیگر سرّ تاکید چند و چندباره مقام معظم رهبری بر لزوم بومی سازی علوم انسانی در کشور چیست؟ خطر اتکای به علوم انسانی غیر بومی و وارداتی چیست؟

اجتناب از مصرف زدگی صِرف، تقلید گرایی، غرب زدگی و ایجاد جنبش تولید علم را می توان از جمله علل طرح و تأکید بر این مسئله شمرد. استمرار وابستگی به غرب مهم ترین خطر اتکای محض به تفکر غربی است. هرچند ما امروز  به اسقلال سیاسی رسیده ایم؛ اما متاسفانه پس از سی سال، هنوز از جنبه اقتصادی، تکنولوژیک و فکری (درحوزه علوم انسانی مدرن) وابسته به غرب هستیم.

۶٫ از دیدگاه رهبری دو روی سکه آسیب تولید علم در حوزه علوم انسانی عبارت است از: الف. تقلیدى کردن علم و رواج ترجمه‌گرایى. ب. بى‏خبری از تحولات جدید علمی. از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب لازمه تولید علوم انسانی، برقراری پایه‌های علمی بر مبنای دین است. معظم له درباره نقش علم دینی در تحول علوم انسانی می‌فرمایند: “مبنای علوم انسانی غرب که در دانشگاه‌های کشور به صورت ترجمه‌ای تدریس می شود، جهان‌بینی مادی و متعارض با مبانی قرآنی و دینی است، در حالی که پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کرد . . . اگر این کار انجام شود پژوهشگران با استفاده از مبانی قرآنی و همچنین استفاده از برخی پیشرفت‌های علوم انسانی، می توانند بنای رفیع و مستحکمی را از علوم انسانی پایه گذاری کنند.” (در دیدار با بانوان قرآن پژوه، ۲۸/۷/۱۳۸۸). با این درآمد، نظر حضرت‌عالی در باره نقش قرآن در فرایند تولید علوم انسانی چیست؟

“کلمه الله هی العلیا”؛ مانیفست معرفتی هر مسلمان آگاه به کلام الله حکیم است. ما می توانیم نظام ارزشی و معرفتی خود را در رابطه با خدا، انسان، هستی، اخلاق و جامعه از قرآن اخذ نموده؛ در چارچوب معرفتی – ارزشی قرآنی، با استفاده از دستاوردهای علمی بشریت اعم از غربی و شرقی، مطابق ظرفیت ها و نیازهای جامعۀ خودمان تولید علم نمائیم. البته یاید توجه داشت که از قران حکیم، مکتب اقتصادی را که چارچوب های روابط اقتصادی را مشخص می کند می توان استخراج کرد؛ نه تئوری های علم اقتصاد را. در توضیح ضرورت تفکیک علم اقتصاد از مکتب اقتصادی باید گفت: بخشی از مسائل اقتصادی، دارای جنبه مکتبی است که چارچوب ارزشی سیستم اقتصادی را تبیین می کند؛ مانند مالکیت، عقود (مضاربه، مساقات، مزارعه، اجاره)، شرایط معامله، حقوق کارگر، مالیات، ارزش افزوده و . . . . این مسائل دارای احکام فقهی اند و می بایست اقتصاد را در چارچوب ارزش های اسلامی و بر اساس آنها، تنظیم نمود.  مسائل دیگری هم وجود دارند که اساسا فاقد جنبه مکتبی اند و تنها با رویکرد علوم تجربی باید به آنها پرداخت؛ که متکفل آن علم اقتصاد است.

تعریف علم اقتصاد: علم تخصیص منابع محدود برای تأمین نیازها و خواسته های نامحدود .

ســه اصل مهم در تعریف اقتصاد:

۱- اصل کمیابی: Scarcity Principle

۲- اصل اهداف:  Targets’ Principle

۳- اصل تخصیص منابع:  Resource Allocation Principle

اصل کمیابی:

محدودیت منابع یا نهاد هایی که می توانند در یک زمان یا یک مکان معین در دسترس افراد قرار بگیرند ، تا برای ارضاء خواسته ها و نیازها استفاده شوند. این اصل دلیل قیمت گذاری منابع است . هرچه یک منبع کمیاب تر باشد؛ دارای ارزش بیشتری است.

اصل اهداف:

براساس این اصل مصرف کنندگان و افراد، نیازهای خود را بر اساس تابع هدف Objective Function منطبق کرده، مشخص می کنند منابع محدودشان چگونه بین نیازها و خواسته های نامحدود توزیع شود. تابع هدف اکثراً به صورت ریالی است اما به هر صورت دیگر مثل ارز نیز می تواند استفاده شود.

اصل تخصیص منابع :

براساس این اصل مسئله تنها زمانی ماهیت اقتصادی می یابد که راه های مختلفی برای مصرف یک منبع وجود داشته باشد؛ که اقتصاد مناسب ترین راه را پیدا می کند. برای مثال: چگونگی مدیریت و سیاست‌گذاری کلان در بحث اقتصاد که: اقتصاد کشاورزی باشد یا صنعتی و یا اقتصادی مبتنی بر فاینانس، امور بانکی وبورس باشد و یا نظام اقتصادی، کشاورزی سنتی باشد یا مدرن؟ مباحثی از این قبیل کاملا در حیطه علوم تجربی است و در حیطه رویکرد ایئولوژیک قرار نمی گیرد.

 البته بنده براین باور نیستم که به طور مثال اگر اقتصاد انگلستان، اقتصاد موفقی است؛ ما نیز همان تئوری های علمی  مدل اقتصادی انگلیس  را در کشور و جامعه خودمان پیاده کنیم. انگلستان یکی از کشورهای فوق‌العاده معتبر در امورمالی است که رکن اقتصاد آن مبتنی بر اقتصاد مالی  است،  برعکس آلمان که دارای اقتصاد صنعتی است. اما کشور ما تناسبی با مدل اقتصادی انگلیس ندارد. ما باید ابتدا ظرفیت‌ها و نیازهای ‌خود و همسایگانمان را مشخص کنیم و الگوی اقتصادی خود را بر آن اساس تعیین کنیم. برای نمونه کشور ما  از منابع نفتی غنــی برخوردار است؛ لذا می‌توان برای مثال اولویت اول اقتصادی را تولید و صادرات محصولات تمام شده نفتی قرار داد. از طرف دیگر کشور ما با کمبود منابع آبی مواجه است؛ بنابراین نمی‌توانیم اولویت اول اقتصادی ‌را بر اقتصاد کشاورزی بنا کنیم.

مطالبی که به اختصار به آن اشاره شد تا حدی درک بنده را از مفهوم بومی سازی علوم می‌رساند. البته معتقدم انکار علم جهانی یا دستاوردهای علوم انسانی غربی و ممانعت از ترجمه و انتشار آن به معنای بومی سازی نیست. در قرآن کریم خصوصیات کلی جامعه متعالی، جامعه ضاله و جاهلیت تبیین شده؛ اما این بدان معنی نیست که قرآن راجع به جامعه شناسی علمی به اصطلاح امروزی بحث کرده باشد؛ مثلا راجع به جامعه صنعتی یا جامعه توسعه یافته. یا در قرآن حکیم در رابطه با روابط بین الملل، به چند قاعده کلی مثل “لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا” اشاره شده؛ اما این بدان معنا نیست که قرآن راجع به اصول روابط بین الملل یا دیپلماسی به مفهوم مدرن یا جغرافیای سیاسی بحث کرده است. در قرآن کریم راجع به پرنسیپ های جنگ اشاره شده؛ اما نباید از قرآن  انتظار استخراج استراتژی جنگی داشت. این مسئله که سیستم دفاعی کشور دریا پایه، هوا پایه و یا زمین پایه باشد در قرآن نیست اما می توان بر اساس هنجارهای قرآنی و دستاوردهای بشری اعم از غربی و شرقی، تئوری های جدید در این حوزه ها ارائه کرد.

۷٫ در حال حاضر مهم ترین مشکل علوم انسانی را در حوزه نظری و کاربردی چه می‌دانید؟

عدم وجود رویکرد انتقادی، عدم وجود نگرش اجتهادگرایی، غلبه تقلید گرایی، عدم دیالوگ بین علوم انسانی جدید و معرف دینی و نیازهای امروز جامعه ایرانی، کمبود وجود محققین آشنا با معرفت دینی، علوم جدید و نیازهای انسان امروز، وجود سانسور رسمی و غیررسمی، افراط و تفریط در گذشته گرایی و تجدد، کمبود وجود نهادهای آموزشی و تحقیقات بین رشته ای وَ فضای شبه امنیتی در محافل فرهنگی و علمی از مشکلات نظری و کاربردی علوم انسانی است.

۸٫ به نظر شما علوم دینی و معارف اسلامی به عنوان اعظم علوم انسانی با چه موانع، کاستی‌ها، و مشکلاتی در حوزه نظری (در مجامع پژوهشی)، آموزشی (در مراکز دانشگاهی)، کاربردی (تأثیر و تأثر از واقعیت‌های موجود جامعه) روبه روست؟

۱- از جنبه نظری در وهله اول به تولید متدولوژی های جدید در تفسیر متون نیازمندیم. در غرب حداقل چهار متدولوژی جدید با فروعات آنها وجود دارد: ۱- هرمنیوتیسم ۲- استراکچرالیسم ۳- سمانتیک ۴- نشانه شناسی.

۲- تنقیح و تفکیک واضح رویکردهای مختلف تفسیر متون دینی شامل: رویکرد کلامی، فلسفی، عرفانی، فقهی، تاریخی، جامعه شناختی و روان شناختی و فهم علمی منطقی از هر کدام از این رویکردها و پی آمدهای منطقی آنها.

۳- تبیین زبان دین. واقعیت این است که سومین انقلاب معرفت شناسی در غرب، پس از دکارت و کانت، با طرح نظریه انواع زبان ها و منطق و پی آمدهای اختصاصی آن توسط ویتگنشتاین ایجاد شد. بسیاری از بدفهمی ها و استنباطات نادرست و مغالطات ناشی از عدم تبیین زبان قرآن است. زبان قرآن؛ زبان علمی، متعارف، سمبلیک یا . . . است؟ پذیرش هر نظریه زبانی و تفسیر متن در چارچوب آن، حداقل مانع از مغالطات منطقی می شود و ممکن است حتی با اصلاح برخی از فهم های نادرست، موجب استنباط مسائل و افق های جدید قرآنی گردد.

۴- تصفیه منابع دینی از خرافات و اسرائیلیات.

۵- تفکیک روشن متون مقدس شامل قرآن و حدیث از فهم مفسر. نقــدپذیری اندیشه متفکران؛ نتیجۀ منطقی این گزاره است که قرآن و حدیث مقدس اند اما فهم مفسر از آنها فهم بشری و غیرمقدس است. تن دادن عملی به چنین نتیجه منطقی، اسباب شکوفایی و نوگرایی معرفتی سلیم بین عالمان دین می شود.

۶- آموزش ریاضیات، فیزیک و منطق ریاضی به طلاب علوم دینی. متأسفانه از این جنبه حتی عقب گرد کرده ایم؛ زیرا در گذشته ریاضیات جزو متون آموزشی طلاب بود.

۷- ضرورت آموزش معارف دینی به دانشجویان براساس سطح فهم آنها و با زبان دانشجوی امروز، نـه زبان و ادبیات قرون وسطی. چنان که در غرب با انتشار صد جلد کتاب تحت عنوان فلسفه به زبان ساده، مطالب پیچیده فلسفی به طریق قابل فهم عوام توضیح داده شده است.

۸- ارائه رویکرهای مختلف دین شناسی همراه با سفرهای علمی و فیلد ورک های (Fieldworks) عینی.

۹- فلسفه، کلام و فقه رایج در گفتمان با نیازهای انسان و جامعه امروز نیست. ما پس از دوره تمدن کشاورزی و صنعتی، وارد دوره تمدنی نوینی شده ایم که بنده آن را “تمدن دیجیتالی” می خوانم و آلوین تافلر از اصطلاح “موج سوم” استفاده کرده است. تمدن جدید و تحولاتی که در حوزه های علوم پایه، علوم تجربی و علوم انسانی رخ داده از یک سو و تحولات ایجاد شده در مناسبات تولید اقتصادی، مناسبات اجتماعی و روابط بین الملل از دیگر سو و همچنین خلق مفاهیم و مسائل جدیدی نظیر حقوق شهروندی، حق در مقابل تکلیف، حقوق بشر، بحران جدی محیط زیست و تکنوکراسی اقتضا می کند براساس شرایط و روش های جدید، به پاسخ گویی جامعه جدید بر اساس تعالیم متعالی کلام الله حکیم و احادیث معتبر ائمه هدی علیهم السلام و عقل بپردازیم. امروزه بسیاری از مطالب ارائه شده در حوزه های علمیه ناظر به شرایط جدید تمدنی نیست و بخشی از تعالیم و تولیدات دانشگاهی نیز صرفا ناظر به شرایط جدید است و علی العموم غافل از تعالیم قرآنی و نیازها و مقتضیات بومی است.

بر ماست که در عمل کلام حکیمانۀ متفکر جامع الاطراف حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را سرلوحه تحقیقات حوزوی قرار دهیم که فرمودند اجتهاد باید با توجه به مقتضیات زمان و مکان باشد. بنیانگذار جمهوری اسلامی فرمودند: “در مورد روش تحصیل و تحقیق در حوزه ها اینجانب معتقد به فقه سنتی اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان؛ دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، در ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی می طلبد”. اما دریغ که از چنین رهنمود حکیمانه مرجع عالیقدر و بی نظیر جهان اسلام فرسنگ ها فاصله داریم.

البته مراجع بزرگوار فعلی نقش مهمی در روشن نگه داشتن چراغ معرفت دینی  ایفا می کنند. به ویژه حضرت آیت الله جوادی آملی و آیت الله موسوی اردبیلی با تأسیس دانشگاه مفید در قم و آیت الله مهدوی کنی با تأسیس دانشگاه امام صادق، گام های مهمی جهت فهم عصری از دین و تربیت محققین مسلمان عصری برداشته اند.

 

۹٫ ارزیابی و بررسی تطبیقی شما از وضعیت تولیدگری ما در علوم انسانی، در قیاس با نگاه و نگرش جامعه جهانی و در نسبت‌سنجی با شأن شایسته این علوم در فرهنگ دینی ما، چیست؟ آیا ادامه روند موجود نیل به وضعیت مطلوب را نوید می‌دهد؟

متأسفانه نهادهای علمی ما سهم مهمی در تولید  تئوری های علمی در رشته های علوم انسانی مدرن به خصوص علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد، روان شناسی و هنر نداشته اند. حتی محافل و کانون های شبه علمی و تحقیقایی با بودجه های میلیاردی نیز این حوزه ها کار مهمی ارائه نکرده اند و امروز باید پاسخ گوی ملت باشند. نهادهای علمی زیر نظر دولت و حکومت، صرفا مصرف کنندۀ تولیدات علمی غرب هستند؛ همچنان که مصرف کننده تکنولوی غربی اند. نهادهای علمی موجود به هیچ وجه  در جهت روند تولید علم نیستند که بتوان گفت نوید وضع مطلوبی را ارائه می دهند. امروز شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به ملت ایران پاسخ دهد که چرا طی ســی سال، گام اساسی در جهت تولید علوم بومی برنداشته است.

بهار۱۳۹۰