بزرگداشت مصحح حافظ و مورخ تاریخ زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری

 آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

یکصد و سی و یکمین شب از شبهای مجله بخارا اختصاص داشت به دکتر پرویز ناتل خانلری که عصر شنبه ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۲ با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت، دایره‏المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار در کانون زبان فارسی و با حضور شفیعی کدکنی، نجف دریابندری، شهرام ناظری، حسن انوری، عبدالمجید ارفعی، عبدالرحیم جعفری، محسن باقرزاده، خجسته کیا، داریوش شایگان، پوران صلح کل، منوچهر پارسادوست و دانشجویان رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

کلید واژگان: ناتل خانلری، فرهنگ، ادبیات، بخارا، ایران، شعر، سخن، نویسنده، حافظ.

***

 

آغاز این مراسم با علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، بود که دربارۀ برپایی این شب چنین گفت:

«بخارا افتخار دارد که به یادگار صدمین سال تولد استاد پرویز ناتل خانلری شماره‌ ویژه‌ای منتشر کند.

کارنامه آن استاد بزرگ در خدمت به زبان و ادبیات فارسی و آموزش و فرهنگ ایرانی چنان پر برگ و بار است که درباره‌ هر یک از موارد آن باید کتاب‌ها نوشت، اما در این جا بی‌مناسبت نیست که به اشاره از هر یک از آن‌ها یاد شود:

نوشتن مقاله‌های بدیع و نوآیین درباره‌ نقد شعر با مضمون‌هایی که برای نخستین بار به زبان فارسی نوشته می‌شد، از قبیل «زبان شعر»، «ساختمان شعر» و «موسیقی شعر» که به نقد شعر ایران معنا و مفهومی علمی و امروزی بخشید.

نقد نثر و نویسندگی در زبان فارسی،‌ که در گذشته تنها با معیارهای مبهم و کلی «فصاحت و بلاغت» ارزیابی می‌شد. این مقاله‌های انتقادی با پیشنهادهایی سودمند برای ساده‌نویسی و درست‌نویسی در زبان فارسی همراه بود.

حمایت از شعر و هنر نو در مقاله‌های «سخن»، مجله‌ دانش و هنر و ادبیات امروز، روشن کردن مفهوم نواندیشی و تجددخواهی در هنر و ادبیات و برشمردن خام‌اندیشی‌ها، آسان‌گیری‌ها و بی‌مایگی‌های نورسیدگان و تعصب کهنه‌ادیبان.

طرح و تشویق انواع جدید نمایشنامه، داستان کوتاه و رمان و طنز در ادبیات و نشر و نقد آثار نویسندگان آن.

معرفی و ارائه آثار نویسندگان و شاعران ایرانی به فارسی‌زبانان در مجله سخن. نویسندگانی چون صادق هدایت، ‌بزرگ علوی،‌ صادق چوبک، جلال آل‌احمد، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی و جمال میرصادقی و همچنین شاعرانی مانند فریدون توللی، گلچین گیلانی، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (ه‍ .ا. سایه)، فریدون مشیری و شفیعی کدکنی که مجله سخن در شناختن و شناساندن نخستین آثار ایشان سهمی مؤثر داشت.

معرفی مؤثر نویسندگان و شاعران پیشرو جهان و مکتب‌های مدرن ادبیات و هنر جهانی و نمایندگان آن‌ها و ترجمه و تفسیر نمونه‌هایی از آثار ایشان.

طرح بحث‌هایی درباره موسیقی کلاسیک و همچنین معرفی سبک‌های گوناگون نقاشی مدرن جهان و آشنا کردن خوانندگان «سخن» با آثار نقاشی مدرن.

تحقیق ادبی در ادبیات قدیم ایران با روش و منظر و معیار نو و پیشنهاد ضرورت‌ها و اولویت‌های پژوهشی در قلمروهای ناشناخته ادبیات قدیم فارسی با روش علمیِ تحلیلی و انتقادی.

تحقیق انتقادی در عروض فارسی و ابداع طرحِ تازه‌ای با روش علمی برای شناختن وزن‌ها و بحرهای شعر فارسی. جدا کرن قوانین عروض فارسی از عروض عربی و وضع علائم و اصطلاحات تازه برای آن در زبان فارسی.

طرح نخستین مباحث زبان‌شناسی نوین در زبان فارسی و نشر مقاله‌هایی درباره موضوعاتی از قبیل تحول زبان، زبان و جامعه و زبان و لهجه که نخستین بار به زبان فارسی نوشته شد و مباحث مشکل علمی زبان‌شناسی را به زبانِ ساده بیان کرد.

تحقیق تاریخ زبان فارسی که به تألیف و انتشار سه جلد آن توفیق یافت. تحقیقی چنین بر پایه علم زبان‌شناسی و تبحر در زبان‌های ایرانی در زبان فارسی مسبوق به سابقه نبود.

تألیف دستور زبان فارسی که نخستین بار بر بنیاد اصول نوین زبان‌شناسی صورت گرفته است. در دستور زبان فارسی خانلری قواعد زبان فارسی بر اساس اصول منطقی و عقلی تعلیم شده است. و با طرد احکام سنت صدساله دستور زبان فارسی و تعریف‌های کلی و مبهم و انتزاعی، روش علمی توصیفی ساده و آسانی جانشین قواعد تجویزی کهنه ‌برگرفته از صرف و نحو عربی و گرامر زبان فرانسه شده است.

تصحیح انقادی متون قدیم فارسی از قبیل رساله مخارج‌الحروف یا اسباب الحدوث الحروف ابن سینا و ترجمه ‌آن به فارسی،‌ داستان سمک عیار و داستان‌های بیدپای و دیوان حافظ که محبوب‌ترین اثر او در کار تصحیح متن است. در تصحیح دیوان حافظ با استفاده از نسخه‌های خطی کهن، ‌که دوازده نسخه‌ آن قدیمی‌تر از نسخه اساس حافظ محمد قزوینی و قاسم غنی است،‌ ضبط‌های متفاوت از هر غزل در تمام نسخه‌های خطی به دست داده شده تا صاحبنظرانی که به نسخه‌های خطی دیوان حافظ دسترسی ندارند بتوانند درباره‌ کیفیت تصحیح مصحح نظر دهند. به گمان حافظ‌شناسان خانلری با برخورداری از دانش زبان‌شناسی و سبک‌شناسی تاریخی و هنر شاعری در تصیح انتقادی خود اصیل‌ترین روایت از غزل‌های حافظ را به دست داده است.

ترجمه آثار معتبری مانند دختر سروان از الکساندر پوشکین و شاهکارهای هنر ایران از آرتور اپهام پوپ و تریستان و ایزوت از ژوزف بدیه و چند نامه به شاعری جوان از راینر ماریا ریلکه و برگرداندن نمونه‌هایی از شعر نو جهان و روایت برخی از آن‌ها به نظم فارسی که از نخستین نمونه‌های آشنایی ایرانیان با آثار شاعران مدرن جهان بود.

توفیق در اجرای هر یک از ابداع‌ها و ابتکارهای اصیل یادشده می‌تواند موجب اعتبار بسیار برای منتقد و مؤلف ادبی باشد، اما کارنامه پر برگ و بار استاد خانلری تنها موقوف به موارد یاد شده نیست. او با انتقاد از نثر ناتندرست فارسی معاصران و نوشتن مقاله‌ها و گفتارهای متنوع بسیار سرمشق نثر درست و زیبا شد. با نقد و بررسی آگاهانه از کتاب‌های تازه در قلمرو داستان و شعر، نویسندگان و شاعران جدید را معرفی و تشویق به ادامه کار کرد. ابتکارش در تأسیس کرسی تاریخ زبان فارسی، بنیاد فرهنگ ایران، پژوهشکده ‌زبان و ادبیات فارسی و فرهنگستان ادب و هنر ایران و خدماتش در طرح پیکار با بیسوادی روستازادگان ایرانی و نظارت بر طبع و نشر سیصد و پنجاه کتاب از اسناد معتبر تاریخی ایرانیان از تفسیر قرآن و متون عرفانی و ادبی گرفته تا آثار مربوط به نجوم و هیئت و ریاضی و اهتمام در گسترش زبان و ادبیات فارسی در قلمروهای خارج از ایران هر یک درخور بحث و بررسی جداگانه‌ای است.

ناگفته نماند که اگر بخشی از اوقات گرانبهای خانلری در خدمت دیوان و دولت صرف نمی شد، بی‌شک کارنامه او در حوزه‌ زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی پربارتر می‌نمود، اما شاید در آن صورت از انجام کارهایی مؤثر در آموزش مردم ایران، که آرزوی برآورده شدنش را داشت،‌ محروم می‌ماند.

گذشته از این همه، ارشاد و تربیت شاگردان بسیار در حوزه‌های متفاوت زبان و ادبیات فارسی را باید به کارنامه درخشان استاد خانلری افزود. شاگردانی که هر یک از ایشان امروزه استادانی نام‌آور و با اعتبار و دانشمند در ایران و جهان‌اند و به شاگردی استاد خود افتخار می‌کنند.»

سپس دکتر فتح‎الله مجتبایی از شروع آشنایی و دیدار با خانلری سخن گفت:

« من در روزگار جوانی نخست با شعر « عقاب» با نام خانلری آشنا شدم و سپس در سال‎های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۹ در کلاس درس زبان‎شناسی دانشکده ادبیات آن روزگار با خود او. این آشنایی در آغاز آشنایی استاد و شاگرد بود و به تدریج با ارتباط نزدیک‎تر و شرکت در جلساتی که در باغچۀ پرصفای او در چهار راه حسابی تجریش تشکیل می‎شد به دوستی دیرپایی انجامید که تا زمان مرگ او ادامه داشت. خانلری آن سال‎ها بیشتر خانلری شاعر بود. از دوستان و معاشران صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی و اشعارش از سال‎های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ در مجلات منتشر می‎شد. شعر « ماه در مرداب» او که در سال ۱۳۱۶ و در بیست و چند سالگی او سروده شده، هنوز بعد از هفتاد و چند سال تازه و بدیع است، موزون و مقفاست. اما ساختاری جدید و بی‎سابقه دارد. با توصیفات روشن و تصویرپردازی‎های زنده و دلنشین و خوش رنگ و خوش آهنگ. بسیاری از سروده‎های او ـ از منظومۀ بلند « عقاب» تا اشعار کوتاهش بی‏شک از آثار ماندنی شعر و ادب فارسی است. شعر خانلری در شعر کسانی چون توللی و نادرپور و فریدون مشیری بی‎تأثیر نبوده است.»

پس از آن نوبت به دکتر حورا یاوری رسید که در بخشی از سخنانش از دکتر خانلری چنین یاد کرد:

« من گمان می‎کنم که واقعاً باید سپاس گذاشت بنیاد موقوفات افشار و آقای دهباشی که موجبات برگزاری جلساتی از این قبیل را فراهم می‎کنند. من شخصاً سپاس دیگری را به آقای دهباشی مدیونم، این که به من توفیق حضور در این جلسه را فراهم کرده‎اند که در آن استادان بزرگی حضور دارند که من بسیار از آنها آموخته‎ام. توفیقی که به این آسانی برای من فراهم نمی‎شد.

در مورد دکتر پرویز خانلری شماری از محققان و استادانی که امروز در اینجا حضور دارند و شمار بیشتری از استادان و محققانی که جای آنها در جلسۀ امروز خالی است نوشته‎اند. گوشه و کنار زندگی و شعر و نثر خانلری را، طرح‎های تحقیقاتی را که آغاز کرده، مؤسساتی را که بنیان نهاده، دقت و وسواس علمی که برای همه ما آشناست و این محققان از آن برخوردارند مورد بررسی و تحقیق قرار دادند. نام‎ها فراوان است و آموخته‎های ما از دستاوردهای این محققان و پژوهندگان در مورد آثار و نوشته‎های خانلری فراوان است. اگر نمونه‎هایی را بخواهیم ذکر بکنیم، آقای محمد فرزان، آقای دکتر مجتبایی، آقای دکتر شفیعی،آقای دکتر خرمشاهی و بسیارانی دیگردرباره مقالات و نوشته‎‎هایی که مثلاً به عنوان نمونه دکتر خانلری در مورد حافظ دارد و تصحیح انتقادی او از غزل‎های حافظ نوشته‎اند ، محاسن فراوان و کاستی‎های اندک تحقیقات و ویرایش‎های خانلری را یادآور شده‎اند. آقای شفیعی در نوشته‎هایشان مفصلاً نظریات دکتر خانلری را درباره شعر و عروض فارسی و ناسازگاری‎های که به نظر دکتر خانلری بین ساختار شعر فارسی و عروض عربی وجود داشت برشمرده‎اند. آقای دکتر پارسی نژاد بیشتر به تأثیر دکتر خانلری در شکل گیری نقد و تفکر انتقادی در تاریخ ایران پرداخته‎اند. آقای دکتر رستگار فسایی شرح احوال و آثار دکتر خانلری را در سال ۲۰۰۰ منتشر کرده . کتاب آقای میلاد عظیمی است و بر همه این ها باید دو کتاب بسیار پر ارج « سخنواره» و « قافله‎سالار سخن » را اضافه کرد که برگزیده‎ای است از آثار دکتر خانلری و برگزیده‎ای است از آثار محققین و پژوهندگان در مورد نوشته‎ها و آثار دکتر خانلری است و بر همه این ها باید مقالات و نوشته‎های بی‎شماری را که در خارج از ایران و به زبان‎هایی غیر از زبان فارسی درباره دکتر خانلری هست، ترجمه‎های متعددی را که از آثارش، اشعارش و به خصوص شعر عقاب هست باید اضافه بکنیم.»

سپس دکتر عبدالسمیع که با تخلص شهرام سرمدی شعر می‏گوید، شعری را که خود سروده بود به دکتر خانلری تقدیم کرد و پس از آن نوبت به دکتر ایرج پارسی نژاد رسید تا از استادش سخن بگوید:

« قبل از آن که از کارهای علمی و ادبی دکتر خانلری گزارشی به عرض برسانم و میراث فرهنگی و علمی آن بزرگوار را بیان کنم لازم می‎دانم از سهم استاد دکتر شفیعی کدکنی که در واقع بانی این مجلس بوده‎اند به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد، یاد بکنم و حق هم چنین است. بدون تردید استاد شفیعی کدکنی ممتازترین شاگرد استاد خانلری هستند. ایشان بی‎تردید میراث علمی و ادبی آن بزرگوار را به کمال رسانده‎اند و آبرو و حیثیت فرهنگ و ادبیات شعر معاصر فارسی هستند. گذشته از آن از آقای علی دهباشی و زحمت بسیار خستگی‎ناپذیر این مرد شگفت‎انگیز باید یاد کنم که واقعاً بار وظایف وزارت ارشاد و فرهنگ، مؤسسه مفاخر، مؤسسه میراث فرهنگی و مؤسسات دیگری که بسیار عنوان‎های پرطنطنه دارند با تن ضعیف خودش به دوش می‎کشد، روزی هفده ساعت کار می‎کند و واقعاً من نمی‎دانم چه باید بگویم که این همه زحمت واقعاً شگفت‎انگیز است. گذشته از بار مجله بخارا، شب‎های بسیار برای بزرگان ایران و خارج از ایران برگزار می‎کند. جز ثنا و شکر چیزی نمی‎شود گفت. بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم، وقتی که قیاس می‎کنیم کارنامۀ خودمان را با کارنامۀ علی دهباشی.

اما در مورد میراث علمی و ادبی خانلری، من می‎خواهم مهم‎ترین اصل را که تلقی علمی اوست از ادبیات و رویکرد اوست به ادبیات با نگرش علمی بر سه اثر ممتازش خلاصه کنم. یکی تحقیق انتقادی در عروض فارسی است و دیگری تاریخ زیان پارسی و سوم دستور زبان فارسی است.

در مورد تحقیق انتقادی در عروض فارسی باید گفت این رساله دکترای دکتر خانلری است در آن سال که به راهنمایی ملک‎الشعرای بهار و استاد فروزانفر صورت گرفت. ملک‎الشعرای بهار و فروزانفر استادان راهنمای خانلری بودند.

کتاب دیگری که خانلری نوشته و بخش مهمی از حیات علمی خودش را بر سر آن گذاشته کتاب تاریخ زبان فارسی است. خانلری با اشرافی که به زبان‎شناسی تاریخی داشت و تئوری‎های زبان‎شناسی امروز  آگاهی داشت، سیر تاریخی زبان فارسی را در ایران و در قلمروهای خارج از ایران در سال‎های مختلف بررسی کرد.

کتاب دیگر دکتر خانلری که به او اعتبار علمی می‎دهد دستور زبان فارسی است و دکتر خانلری برای تألیف این کتاب زبان زنده امروز را ملاک قرار داده است. برای آنکه ادبای ما متوجه تحول زبان نبودند و خانلری معتقد بود که دستور زبان باید بر اساس زبان زنده گفتار نوشته شود، واحد زبان جمله است و بر اساس آن یک روش عملی امروزی اختیار کرد و این کتاب اثری ماندگار است برای بچه‎های ایران.»

ترانه خانلری آخرین سخنران بود که درباره‎ی پدر خود چنین گفت: « سپاسگزارم از حضور دوستان و استادن حاضر در این مجلس تا یادی از پدرم پرویز ناتل خانلری ، کارهایش و خدماتش کرده باشیم و به جوانترها بشناسانیم. دربارۀ زندگی و شخصیت و کارهای خانلری در زمینه‎های مختلف سخن بسیار آمده شرح حال و بررسی‎های متعددی ارائه شده است و لازم به بازگو نیست. اول از هر چیز خانلری خود را معلم می‎دانست و به این شغل افتخار می‎کرد. از دبیری حتی آموزگاری در اوایل جوانی تا استادی که شغل اصلی او بود. ولی این معلمی برای او معنی بسیار گسترده‎ای داشت. در واقع چنان پیوند عمیقی با فرهنگ و تاریخ داشت که وظیفه‎اش می‎دانست که این میراث را به هر وسیله‎ای منتقل کند.

در کمین هر فرصتی بود و فکر می‎کرد که وقت کوتاه است. باید از هر موقعیتی که پیش می‎آید استفاده کرد. تمام اشتغال ذهنی‎اش این بود و آنی خودش را فارغ از این فکر نمی‎دید.  به یاد دارم که به مراتب از این موضوع صحبت می‏‎کرد و این دغدغه نشان عدالت‎خواهی فطری او نیز بود. در وزارت فرهنگ توانست با طرح سپاه دانش قدمی در راه به عمل رساندن این آرمان بردارد.

در تمام کارها چه در آموزش، چه در هدایت کارهای پژوهشی و فرهنگی که به عهده داشت به کار گرفتن قابلیت‎ها و پرورش استعدادها از محورهای اصلی روش او بود.

در محفل خانوادگی با محبت بسیار و ذوق خاصی از شاگردان و همکارانش صحبت می‎کرد. میل داشت وسائل پیشرفت آنها و فرصت بروز خلاقیت‎هایشان را فراهم کند.

بچه‎های سخن یا همکاران چهره‎های مأنوسی برای ما بودند. به طوری که بدون داشتن آشنائی شخصی با فرد فردشان با آنها احساس خویشاوندی داشتم . واقعاً « بچه‎هایش» بودند.

در مورد همکارانی که بعد از یکی از سفرها به استقبالش رفته بودند، برایم نوشت« بیشتر آنها آدم‎های خوبی هستند که صمیمانه کار می‎کنند. کار صمیمانه نکته اصلی است برای خود من در طی زندگی که چندان آسان و لذت‎بخش نگذشته سعی و امیدواری کار بوده است.»

کار مداوم، کار با نظم و برنامه، اگر پشت میز کارش نبود و یا به قول خودش به « کتاب‎ها ور نمی‎رفت» تمرکز داشت. دائماً فکرش به دنبال ابتکار و کشیدن نقشه‎ای برای به عمل رساندن آنها بود.

به یاد دارم که هنگام تألیف « تاریخ زبان فارسی» هر روز بعد از بعضی کارهای اداری و یا تدریس استراحت کوتاهی می‎کرد و به باغچه کوی دوست که تبدیل به دفتر کارش شده بود می‎رفت. بعد از نگاهی به فیش‎ها، یادداشت‎ها و مآخذش در باغچه قدم می‎زد بعد قلم برمی‎داشت و بدون چرکنویس و خط خوردگی ولی با نظم و برنامه‎ای که در ذهن پرورانده بود به نگارش بخشی از آن می‌‎پرداخت.

ساختار فکری و اندیشه‎اش منظم ، منطقی و علمی بود. کنجکاوی او در تمام زمینه‎ها جلب توجه می‎کرد. از جمله نشریاتی که آبونه بود مجلۀ تحقیق علمی به زبان فرانسه بود به نام « روشرش» که شامل مقالات بسیار تخصصی در زمینه‎های مختلف از نجوم تا زیست‎شناسی و غیره می‎گفت در هر شماره یک یا دو مقاله برایم قابل فهم است. ولی شاید روش تحقیق و طرز ارائه مطالب هم توجهش را جلب می‎کرد. گاهی می‎گفت تعجب می‎کنم که جوانها چندان کنجکاوی نشان نمی‎دهند از خیلی‎ها می‎خواهم الکترونیک را شرح دهند ولی هیچکدام نتوانسته‎اند برایم توضیح دهند.

 

در مقابل مسائل عملی و تحقیقی علاقه و توجه او به هنرهای دیگر به خصوص هنرهای تجسمی وجه دیگری از خصوصیات پدرم بود.

این ذوق البته در خانواده از کوچکی پرورش یافته بود. در سن شش یا هفت سالگی معلم نقاشی داشت. بعد در اولین سفرش به پاریس همانطور که در نامه‎هایش به مادرم نمایان است با علاقه بسار به دیدن موزه‎ها و نمایشگاه‎ها می‎رفت.

با جمعی از نقاشان و مجسمه‎سازان آشنا شد دربارۀ کارهایش نظرات و انتقادات خودش را ابراز می‎کرد و همین باعث شد که به چشم هنرشناس به او نظر کنند تا جایی که با یکی از مجسمه‎سازان به اسم گی شارل روول دوستی پایداری پیدا کرد. روول چند بار به ایران آمد و چند مدال یادبود از جمله صادق هدایت و رودکی را سفارش گرفت و ساخت. بعدها وقتی خواست مجموعه طراحی‎های خود را به چاپ برساند از پدرم خواست که مقدمه‎ای بر آن بنویسد.

این توجه به هنرهای زیبا و آشنایی با آنها در مجلۀ سخن انعکاس محسوسی داشت. خودش سلسله مقالات « تاریخ نقاشی مغرب زمین» را تنظیم کرد که مرتب همراه با چاپ رنگی خارج از متن در مجله منتشر می‎شد.

بعد مطالب دیگر از قبیل معرفی مکتب‎های نو، شرح زندگی نقاشان و مباحث نظری نقاشی مدرن و همچنین معرفی و نقدهای کوتاه در مورد نمایشگاه‎های هنرهای تجسمی در ایران و غرب در مجله منعکس می‎گردید. در دهۀ سی سخن در این زمینه هم جزء پیشگامان و تأثیرگذاران بود.

در همان سالهای دهه سی انجمن دوستداران سخن را برگزار می‎کرد که یادم است در باشگاه دانشگاه تشکیل می‎شد. در کنار بحث‎هایی درباره شعر و موسیقی نمایش فیلم، سخنرانی‎هایی درباره معماری همراه با نمایش عکس چه درباره معماری ایتالیا و ژاپن ، چه درباره « معماری کاهگل در ایران» عرضه می‎شد. تنوع برنامه‎های این جلسات نشان توجه خانلری به جنبه‎های مختلف خلاقیت هنری و فرهنگی است.

و اما دربارۀ آثار و تألیفات و وضعیت انتشار آنها :

در یکی از آخرین مصاحبه‎هایش گفته بود،« هیچ کدام از این تألیفات مرا راضی نمی‎کنند چون در هر کدام آنها عیب‎هایی می‎بینم.

با وجود این قضاوت که نشان آگاهی او از وسعت و عمق کار در هر زمینه بود، در اغلب پژوهشها بنیان‎گذار بود.

رسالۀ دکترایش « تحقیق انتقادی در عروض» که بعد تکمیل شده است با عنوان وزن شعر فارسی منتشر شد و چاپ هفتم آن در ۱۳۸۶ توسط انتشارات توس.

«تاریخ زبان فارسی» که به دوره اول فارسی دری اختصاص دارد، در مقدمه ذکر کرده که امیدوارم دانشمندان و ادیبان به تکمیل این کار بپردازند و کاری که آغاز کرده‎ام را به پایان برسانند.

چاپ نهم این کتاب امسال به صورت یک جلدی به وسیلۀ نشر نو در دسترس است.

زبان‎شناسی و زبان فارسی مجموعه مقالات، مقدمه فرهنگ تاریخی زبان فارسی و تصحیح متون از دیگر کارهای پژوهشی اوست.

دیوان حافظ، از دیر باز به حافظ پرداخت. در نامه‎هایش از پاریس به مادرم صحبت از نسخه‎هایی می‎کند و در یک سخنرانی در دانشگاه پاریس ترجمه‎هایی از چند غزل را هم به فرانسه ارائه می‎ده. در ۱۳۳۷ از روی قدیمی‎ترین نسخه به وسیله انتشارات سخن به چاپ می‎رسد بعد از آن تصحیح از روی چهارده نسخه که در سال ۱۳۶۲ منتشر و خیلی زود در بازار نایاب می‎شود. به نظر اهل فن، این دیوان از نقاظ عطف تاریخ حافظ‎پژوهی است. متأسفانه به دلایلی که روشن نیست چاپ بعدی را در زمان حیاتش به عمل نرسانید و این امر باعث رنجش و اندوه بسیار پدرم بود.

داستان‎های بیدپای با محمد روشن ـ ۱۳۶۲ که ترجمه دیگری است از کلیله و دمنه به وسیله محمد ابن عبدالله بخاری از نیمه اول قرن ششم هجری.

سمک عیار که قدیمی‎ترین نمونه‎های داستان‎پردازی است در ۱۳۳۸ و پنج جلد دیگر و شهر سمک که نکاتی مربوط به تمدن و فرهنگ است جمع‎آوری شده و به صورت نمونه‎ای از امکانات تحقیق ارائه شده و به وسیلۀ نشر آگاه منتشر شده است.

مخارج‏الحروف این سینا ـ با تصحیح و ترجمه متن از عربی در سال ۱۳۳۳ چاپ شد و چاپ بعدی در بنیاد فرهنگ به چاپ رسید.

اما شعر، ماه در مرداب اولین بار در ۱۳۴۳ در انتشارات سخن به چاپ رسید و چاپ بعدی آن بعد از فوتش در ۱۳۷۰ با چند قطعه دیگر منتشر شد. با وجود حجم کم این دیوان هر کدام کم و بیش در شعر فارسی اثر گذاشته است. خودش در مقدمه نوشته،« دربارۀ شعر خود چیزی نمی‎توانم بگویم جز این که شعر و شاعری را بسیار دوست داشتم و آرزویم این بود که شعرم بهتر از این باشد.»

این مجموعه چندان در دسترس نیست ولی امیدوارم که بتوانیم چاپ بهتری با ترجمه‎های منظومی که او از شعرای جهان انجام داده عرضه کنیم.

ترجمه‎ها : از خیلی جوانی کار ترجمه را شروع کرد. از داستان‎هایی که که در مجموعه « افسانه» انتشارات کلاله خاور منتشر کرد فقط « دختر سلطان» اثر پوشکین را که در سال ۱۳۲۰ وقتی که شاگرد چهارم دبیرستان بوده ترجمه کرده است قابل تجدید چاپ تشخیص داد که بعد با عنوان « دختر سروان» انتشار یافت. نکته جالب در این اثر قصه‎ای است که الهام بخش قطعه عقاب شد به زبان خودش « قصه کوتاهی که در کتاب از قول یکی از اشخاص داستان نقل شده بود از همان نگاه در ذهن من جای گیر شد و چند سال بعد قطعه عقاب را بر زمینۀ همان قصه ساختم.»

چند نامه به شاعری جوان اثر ریلکه: در سال ۱۳۲۰ ترجمه کرد وقتی که سخت مفتون این شاعر شده بود و در دیدگاه شاعری‎اش تأثیرگذار شد. آثار بسیاری از این شاعر آلمانی در کتابخانه شخصی موجود است.

تریستان و ایزوت اثر ژوزف دیه : در ۱۳۳۴ ترجمه شد و به گفتۀ بسیاری نمونه زیبایی از نثر خانلری است.

شاهکارهای هنر ایران اثر پوب از انگلیسی در سال ۱۳۳۸: درباره این اثر می‎گوید، « این ترجمه دشوارترین کاری بود که من در عمرم کرده بودم چون برداشتی که غربی‏ها از هنر کشورهای شرقی از جمله ایران دارند با قضاوتی که خودمان داریم به کلی متفاوت است. اصطلاحاتی که به کار می‎برند معادل فارسی ندارد یعنی مفهوم این عبارات برای ما بیگانه و نامأنوس است..»

این کتاب به وسیلۀ انتشارات علمی و فرهنگی مرتب تجدید چاپ می‎گردد.

مجموعه مقالات : هفتاد سخن

در مقدمه نوشته ، این مقالات حاصل اندیشه‎هایی است که در طی چهل سال از ذهن نویسنده گذشته و منتشر شده. این مجموعه شامل مقالاتی است که بیشتر آنها در مجلۀ سخن چاپ شده به اضافۀ چند سخنرانی در کنگره‎ها و سمینارها از جمله « نثر فارسی در دوران اخیر که در کنگره نویسندگان ایران » در سال ۱۳۲۵ ایراد شد. این مجلدها در سالهای ۷۰ تا ۷۶ یعنی بعد از فوتش به وسیلۀ انتشارات توس در چهار مجلد منتشر شده است که عبارتند از :

۱٫ شعر و هنر

۲٫ فرهنگ و اجتماع

۳٫ از گوشه و کنار ادبیات فارسی

۴٫ شیوه‎های نو در ادبیات جهان

چند قطعه از خودش که به صورت داستان و نمایشنامه نوشته که در جلد سوم در بخشی نام تفنن جای گرفته است.

مقالات دیگری هم انتخاب و جمع‎آوری کره بود که شامل ترجمه‎های بلند ، مانند نامه‎های کنت دوگوبینو، اثری از ولتر به نام بابک یا وضع زمانه و نقد و معرفی کتاب و غیره که می‎توانست جلد پنجم این مجموعه را تشکیل دهد.

آثار منتشر نشده

حافظۀ قوی پدرم باعث شد که یادداشت‎هایی که به اثری منتهی نشده باشد از خود باقی نگذارد. در هنگام مطالعه در حاشیه کتاب گاهی علامت ضربدری گذاشته و یا ورقه کاغذی صفحه‎ای را مشخص کرده است. خودش می‎دانست که آنها به چه نکته‎ای مربوط است و در کدام قسمت کتابخانه جای گرفت. حاشیه‎نویسی دیگری از او در دست نیست.

بعد از کناره‎گیری از فعالیت‎هایش خاطراتی را نگاشته است که شامل خاطرات کودکی و جوانی تا گزارش‎هایی از مشاغل مختلف و همچنین از سفرهای متعددش به آمریکا و روسیه و کشورهای همسایه است. برگزیده‎ای از این خاطرات در یادواره‎ای با عنوان قافله سالار سخن چاپ شد و در این شماره بخارا نیز نقل شده است. شخصاً به طور کامل آنها را در کامپیوتر بازنویسی کرده‎ام و امیدوارم که روزی به چاپ برسد.

نامه‎ها بخشی دیگر از نوشته‎های درخور توجه است.البته پدرم خیلی اهل نامه نگاری نبود و به خصوص هیچگاه کپی از آنها برنمی‎داشت. خوشبختانه بعضی از مخاطب نامه‎هایشان را حفظ کرده‎اند و بعضی از آنها نیز به چاپ رسیده که گاهی نمونه زیبایی از نثر او و همچنین از طنز او به یادگار مانده است.

ولی مجموعه قابل توجه‎تر نامه‎هایی است که در سفر اولی که در سال ۱۳۲۷ پدرم به پاریس رفته بود به مادرم نوشته است. این نامه‎ها از همان تاریخ در قفسه مادرم نگه داری شده بود و شاید خودش هم از وجود آنها خبر نداشت. بعد از فوت مادر و دستیابی به این بسته، آنها را به ترتیب تاریخ تنظیم کردم و مشخص شد که تقریباً به مدت یک سال هر هفته در روز معین نوشته شده و مجموع آنها سفرنامه این دوران را تشکیل می‎دهد. نکته‎های بسیار از مشاهدات و جریان کارهایش نگاشته شده که در ضمن برای من که آن زمان دو سه ساله بودم جریان زندگی خانوادگی آن زمان ما را بازگو می‎کند. نسخه‎ای از این نامه‎ها را در اختیار آقای ایرج پارسی نژاد گذاشته بودم که گزارش زیبایی در همین شماره مجله بخارا عرضه کرده‎اند.

قبل از پایان دادن به این گفتار، باید اشاره کوچکی به وجه دیگری از چهرۀ خانلری کرد، یعنی خانلری پدر بزرگ.

از همان زمان که نوه‎اش به زبان آمد براییش شعرهای کودکانه می‎گفت که روز به روز با زبان او بزرگتر می‎شد. زمان شعرخوانی و شعر از بر کردن نگین هم شروع شد که اوایل با حوصله و گاهی هم بی‎حوصله می‎گفت، « این بچه بالاخره وزن سرش نمی‎شود.» خوشبختانه مادربزرگ به داد می‎رسید و با نمونۀ غزل فارسی که خودش تنظیم کرده بود تعلیم را به عهده می‎گرفت.»

در پایان صدیق تعریف به غزل‎خوانی از حافظ پرداخت.